حسن آقایی تیغههای سرخناک آفتاب هنوز غلاف نشده است. اگرچه زمانه هوشمند
شده و سرعت، برقآسا، با یک ساک، در حاشیه میدان و رو به جاده ایستاده است. هرچند
لحظه دست جلوی سواریها بلند میکند و هرچند دقیقه نگاه به ساعتش. یک جا قرار
نمیگیرد. آسمان را مینگرد. ساکش را دست به دست میدهد... یک خودرو خالی از راه
میرسد. این بار ساکش را جلوی خودرو بلند میکند. شیشه جلو پایین است. چشمان برجسته
راننده چهره آن مرد را قاب میکند و میپرسد کجا؟ مرد سرش را تو میبرد با شتاب و
آزرده خاطر مقصدش را میگوید. راننده چین و چروک به چهره و ابروانش میدهد جوری که
راه دور میگوید «دربستی میبرم. تنگ غروبه. شانس داری که راهم همون طرفاس.» مرد
سرش را از پنجره بیرون میکشد، ساکت است. راننده میگوید: «چیه! خرجت زیاد
میشه؟...» بعد با لبخند، آرام میگوید: «پس با اجازت یک دو نفر دیگهرو سوار
میکنم که برام صرف کنه و کرایهتون کم میشه.» مرد قبول میکند و سوار میشود.
راننده حرکت میکند. اندکی جلوتر یک مرد دست بلند میکند. مقصدش را میگوید: سوار
میشود. راننده میگوید: «اول این آقا که مسافر اولمه میرسونم. هنوز حرکت نکرده یک
مرد میآید. مقصدش با مرد اول، یکی است. خودرو از جا کنده میشود. راننده میگوید:
«تا هوا تاریک نشده میرسیم اگه این ترافیک جهنمی بذاره.» مرد دومی میگوید: «داش!
ما رو به مقصدمون برسون از هر راهی که خلوتره.» مرد میانسال مسافر، ساکت است؛ خستگی
چند صدکیلومتر راه آمده و احساس غربت. حالا دیگر تاریکی بر راه خیمه زده است. آن دو
مرد میگویند: «آقای راننده بزنین میونبر بریم. ترافیکو میبینین!.» راننده از مرد
مسافر میپرسد نظر شما چیه؟ او آرام میگوید: «هرچی مصلحت شماست. فقط خواهش میکنم
مرا زودتر برسونین.» راننده در اولین فرصت از جاده به یک مسیر برهوت بیابانی
میپیچد. مقداری میرود و بعد توقف میکند. آن دو مرد سریع پیاده میشوند. در جلو
را باز میکنند به مسافر میگویند: «پیاده شو!» مرد مسافر میپرسد: اینجا کجاست؟.
راننده میگوید: «مقصد دیگه! صدات در نیاید. هرچی داری رو کن!»... قیر تاریکی و
غبار گریز دزدان... مرد مسافر دردمند و وحشتزده، پیاده به سمت جاده میدود.»
حدود سه ماه پس از این واقعه، همان مرد میانسال مسافر، عکس و ماجراهای آن سه سارق
را در روزنامه میخواند. فرهنگگرایی و تنظیم وقت مقصد پیرامون نظام مند کردن
سرویسدهی سواریهای مسافربر به لحاظ امنیت و آرامش بیشتر در مسیرها، نظر یک راننده
تاکسی به نام «صادقی» را میخوانیم: «اصل، فرهنگ اقشار مردم در انتخاب و سوار
شدن به وسیله نقلیه سبک است. یعنی اینطور نباشد هنگام بیرون آمدن از خانه و یا
اداره و محل شغل خود درجا و بدون درنگ سوار اولین وسیله نقلیه سبک شوند درحالی که
به نوع، رنگ، بود و نبود بغلنویسی توجه نشده و حتی چهره کامل راننده شناخته نشده
است که لااقل چنانچه مشکلی پیش آید یا چیزی در داخل خودرو جا گذاشته شده نشانی از
آن وسیله نقلیه درنظر باشد تا پیگیری شود. پس در وهله اول این خود شخص است که باید
این موارد را مدنظر بگیرد ولو آن که همیشه هیچ مشکلی در حملونقل وجود ندارد.»
وی ادامه بیان نظراتش در جهت نظاممندی هرچه فراگیرتر در وسایل نقلیه سبک مسافرتی
ضمن آن که جریمه سنگین راننده متخلف را پیشنهاد میکند، همچنان تأکید دارد مردم
فرهنگ تنظیم وقت مناسب و به موقع رسیدن به مقصد خود و استفاده از خودروهای
بغلنویسی را مورد توجه قرار دهند، درحالی که فردی که عجله رفتن به محل کار و یا
مقاصد دیگر را دارد سوار هر وسیله نقلیه سبک میشود که گاه مشکلساز بوده است. کلاً
نظرم این است که ماشینهای سواری غیرخطوط باید در هر صورت ساماندهی شوند.»
اطلاعرسانی؛ تحقق هرچه بیشتر اطمینان خاطر «رزمخواه» شاغل در سیستم بانکی،
بیشتر زمان از وسیله نقلیه شخصی خود استفاده میکند. از او میپرسم: اوقات دیگر
چطور؟ میگوید: «اول از تاکسی به خاطر نرخ، امنیت و سلامت آن است. مسیر کوتاه باشد
پیاده میروم. انتخاب آخر سواری شخصی مسافرکش است.» او درمورد اخیر میافزاید: «گاه
در روزنامهها میخوانیم یک راننده شخصی برای مسافرش مشکلاتی را ایجاد کرده است.
این نوع اتفاقات هرازگاه طی سالها صورت گرفته است؛ شخصی میبیند فرضاً یکی دو نفر
در سواری شخصی بدون آرم نشستهاند او هم سوار میشود. آن شخص قطعاً از پیشامد
ناگوار احتمالی و دور از انتظار در بین راه زیاد دور خبر نداشته که دچار مشکل خواهد
شد.» این شهروند درعین حال اضافه میکند: «اکثریت قریب به اتفاق رانندگان سواری به
درستی سرویسدهی کرده و از راه مسافربری صادقانه، امرار معاش میکنند.» وی نیز
راهکار تحقق اطمینان خاطر هرچه بیشتر را در فرهنگسازی و اطلاعرسانی رسانهها و
تلویزیون و روزنامهها و اشاعه آن در جامعه میداند و توصیه میکند:«اگر سوار وسایل
نقلیه میشویم ترجیح بدهیم از خودروهای شناخته شده نظیر تاکسی استفاده کنیم. اما
چنانچه میخواهیم سوار وسیله نقلیه شخصی به عنوان مسافرکش بشویم به رفتار و ظاهر
راننده توجه کرده و همین طور نشانهای خودرواش را به خاطر داشته باشیم. شاید مثلا
شیئی در آن جا گذاشته باشیم و از طریق نشانها، گمشده خود را پیگیری و به دست
آوریم.» وصف و تحلیل درباره وسایل نقلیه سبک با یک کیسه بزرگ پلاستیکی
حاوی مقادیری میوه و مواد لبنی از سواری شخصی پیاده میشود. نظرش را درباره تفاوت
سرویسدهی تاکسی، خطی، مسافرکش میپرسم. او خود را «حقدوست» کارمند معرفی میکند و
با خنده پاسخ میدهد تفاوتی با یکدیگر ندارند. همهشان مسافر سوار میکنند. وی
ادامه میدهد: «تاکسیها و خطیها رسمی هستند اما سواریها آزاد کار میکنند.»
میپرسم: از لحاظ ایمنی هم مثل یکدیگر هستند؟ میگوید: «بله. همین طورند. همه
مسلمان و ایرانی هستند. حالا ممکن است یک موقع یک ناخلف بینشان بیاید. در هر جا و
کاری آدم خوب و باایمان است، یک نخاله هم ممکن است وجود داشته باشد. از جهت دیگر
کرایه تاکسی خصوصا خطیها معین و روشن است. اما سواریها کرایه متفاوت از مسافر
میگیرند که خودشان تعیین میکنند. یکی یک مقصد را فرضا 500 تومان میگیرد، دیگری
همان مسافت را 600 تومان میگیرد. اینها را دیدهام و شنیدهام. با این حال، نظرم
این است که رانندههای سواری هم جزو همین جامعه هستند و با مشکلات هم سر و کار
دارند و آنها از این راه مخارج زندگی و اهل و عیال و یحتمل کرایه خانه و برخی خرج
مدرسه بچهشان را کم و بیش به دست میآورند. کار این قبیل افراد بیشتر کنار و
گوشههای شهری و محلهای است. به نظرم بهتر است از آنها که درستکار و چشم پاکند و
به واقع قصد خدمت و نان حلال دارند حمایت شود. این رانندهها به سهم خود کمک به
جامعه و سیستم ترافیک میکنند و جای کمبود وسایل نقلیه را پر میکنند. اما در هر
حال باید نظارت و نظم در سرویس دادن آنها هم حاکم باشد که تخلف و اجحافی صورت
نگیرد.» روایتگونهای راجع به «خطیها» و «راهیها» گفت و شنود با چند
شهروند حول و حوش مرکزی پایتخت را در برخی نقاط جنوب شهر ادامه میدهم و در ایستگاه
سواریهای خطی بین شهری، محور ثبات نظم بیشتر و آسودگی خاطر با بالاترین ضریب ایمنی
مسافر در سرویسدهی سواری شخصی را با برخی رانندگان و مسافران در میان میگذارم.
آنان نیز برآنند «در ساماندهی کار سواریهای مسافربر باید فرهنگسازی در اولویت
باشد. رانندگان خطی هم چنین گلایهای از مسافران دارند مبنی بر این که آنان در
ایستگاههای خطی به رغم وجود تعداد مکفی سواریشان در صف نوبت سرویسدهی هستند اما
برخی مسافران بدون ملاحظه و ارجحیت حقوق و حضور رانندگان خطی سوار خودروی مسافرکش
شخصی میشوند! یکی از رانندگان با دست، سواریهای خطی در ایستگاه را نشان میدهد
که در نوبت کار متوقف هستند. او هم چنین آن سوی خیابان را نشان میدهد که آنجا
تعداد دیگری سواری خطی به دلیل نبود ظرفیت توقف در ایستگاهشان، صف بستهاند تا
ایستگاه خلوت شود بیایند زیر تابلو مسافر سوار کنند. همان راننده سپس سواریهای
شخصی مسافربر را نشان میدهد که دوبله ایستاده و منتظر مسافر میباشند. چند دقیقه
پیش از آن که با راننده موصوف گفتوگو کنم، مرد میانسالی را کنار خیابان و نزدیک
سوارهای خطی میبینم که دقایقی است دست جلوی سواریهای شخصی بلند میکند. چند تایی
نیش ترمزی میگیرند و میروند. از آن مرد میانسال میپرسم کجا میخواهد برود.
میگوید زیباشهر- در ورامین- میگویم این تاکسیهای خطی هم همان جا که مقصد شما است
میروند. جواب میدهد: «اینها (تاکسیهای خطی) باید مسافر سوار کنند. طول میکشد.
اما سواریهای شخصی سریع حرکت میکنند.» میپرسم: کرایهشان با هم فرق میکند؟
میگوید: «نه. آنها و سواری شخصی 1700 تومان کرایه میگیرند.» او سرانجام مسافر یک
سواری شخصی مسافرکش میشود و میرود. در ایستگاه سواریها موقعی با یک راننده سر
گفتوگو باز میشود یک یک برخی همکارانش کنجکاو میشوند و میآیند. در این حال هر
کس بدون مهلت ادامه صحبت همکار خود از مسایل کاریشان میگوید. گاه هم چند صدایی
میشود. با شخصی که مشغول گفتوگو هستم، یک همکار او از دور صدا میکند که مسافرانش
تکمیل شده است... اگر چه بسیاری از مسافربرها درستکارند اما... «محمدی» پیشتر
با سواری شخصیاش به صورت آزاد مسافربری میکرده است. بعد در برنامهریزی ساماندهی
مشمول پوشش کار در حوزه تاکسی خطی شده است. او درخصوص ساماندهی و افزایش ایمنی
سواریهای مسافربر با این نگاه که بسیار کسانی پس از پایان سنوات شغل رسمی اداری
خود به کار مسافربری آزاد روی میآورند و در این میان دانشجو، بازنشسته و افراد
بیکار هم میباشند که بعضا مقطعی و برخی ثابت هستن، چنین ادامه میدهد که برخی
سواریهای مسافربر به حقوق تاکسیهای خطی توجه ندارند به طوری که در ایستگاه رسمی
تاکسی توقف کرده مسافران مسیر و مقصدمان را سوار میکنند. او سپس به مورد دیگری
اشاره دارد و میگوید: «اگرچه بسیاری از مسافربرها اشخاص درستکار و شریف هستند ولی
از آنجا که کارشان آزاد است و تحت پوشش سیستم رسمی نیستند، ممکن است فردی به عنوان
مسافرکش نفوذ کرده و گاه در این میان اقدام به زورگیری اشیا و وسایل همراه مسافر
کرده باشد، تکرار این خلافکاری شاید دور از انتظار نباشد. نمونهای از زورگیری و
تخلفات دیگر، کسی بود که لقب «خفاش شب» به او دادند. (آن فرد چند سال پیش شناخته و
دستگیر و به مکافات اعمال خود رسید.) خلاصه این که هر کاری باید براساس نظم، قاعده
و قانون باشد و مسئولان هم باید نظارت دقیقی در این زمینه داشته باشند.» گزارش
روز |