آيت الله جوادي آملي
درك شخصيّت ممتاز « حضرت فاطمه زهرا (س) » با برخورداري
از كرامت هاي ويژه معنوي و نزديكي به مقام نبوّت به عنوان جان پيامبر (ص)، نيازمند
تحليلي جامع و نگاهي ژرف براي رسيدن به معرفتي بيشتر است.
مراتب ملكوتي سيده نساء عالميان
همچون شفاعت وهدايت در صحنه قيامت افتخار عظيمي براي زنان و شاهد صادقي بر كرامت زن
در مكتب نوراني اسلام محسوب مي شود.
انديشمند فرزانه « حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه
العالي) » كه از ممتاز ترين پايگاههاي فكريِ شيعي در جهان كنوني محسوب مي شوند در
مطلب پيش رو به بررسي ويژگي هاي ممتاز ام الائمه (س) پرداخته اند كه به يُمن زاد
روز خجسته آن يگانه بانو و هفته گراميداشت مقام زن تقديم خوانندگان گرامي مي شود.
تعليم كتاب و حكمت و
تزكيه نفوس؛ رهاورد دين براي همه انسانها
دين براي پرورش جان انساني آمده است وجان انسان نه مذكّر
است و نه مؤنث. محور عنصري رسالت همه پيام آوران، مخصوصاً خاتم آنها (ع) دو چيز
است: يكي « تعليم كتاب و حكمت » و ديگري « تزكيه نفوس ». يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ
وَالحِكمَه وَ يُزَكّيهِمْ (1). نه تعليم كتاب و حكمت با تن و بدن كار دارد و نه
تهذيب و تزكيه با تن كار دارد. هر دو با جان انسان در ارتباطند و جان انساني نه زن
است و نه مرد ! روح از آن جهت كه مجرّد است، نه مذكّر است، نه مؤنث ! بدن يا مذكّر
است يا مؤنث. پس آنچه در
قلمرو رسالت انبياء است، جان آدمي است كه فراتر از تذكير و تأنيث است و آنچه محكوم
به تذكير و تأنيث است، در قلمرو مستقيم رسالت انبياء نيست. كارهاي اجرائي بر اساس
ساختار گوناگون تن تقسيم شده است و هر كمالي را جان انساني كه تحصيل كرد، توان آن
را دارد كه در محدوده تن پياده كند.
گرچه زنان بي شماري به مقام والاي كمال بار يافته اند،
ولي افرادي چون فاطمه زهرا (س) اندكند؛ چه اينكه مردان زيادي به كمال هاي والا راه
يافته اند، ولي افرادي چون علي بن أبي طالب (ع) كم هستند.
نزديكي حضرت زهرا (س) به مقام
نبوت در انديشه الهي و نبوي
سخني را امام حسين، سالار شهيدان (ع) نقل مي كند؛ مي
گويد: وقتي آيه: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَجعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ
بِينَكُمْ كَدُعاءِ بَعضِكُمْ بَعضاً (2) نازل شد يعني اي مؤمنين ! در هنگام صدا
زدن، پيامبر را با افراد ديگر يكسان قرار ندهيد، او را با اسم صدا نزنيد و نخوانيد؛
مادرم فاطمه (س) هيبت زده شد ! گفت: اوّلين كسي كه موظّف است به اين آيه عمل كند،
ما خاندان رسالتيم. من از اين به بعد نمي توانم پدرم را به عنوان (يا اَبَه) خطاب
كنم ! بلكه بايد او را به عنوان « يا رسول الله » صدا بزنم.
حسين بن علي (ع) از مادرش نقل
مي كند؛ مي گويد: تَهَيَّبْتُ (3)، هيبت اين پيام مرا گرفت. من براي اوّلين بار كه
خواستم پدرم را صدا بزنم، گفتم: يا رسول الله ! آنگاه پيغمبر (ص) به فاطمه (س)
فرمود: أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ، تو از مني و من هم از تو؛ تو بيگانه نيستي، اين
آيه مال ديگران است. بيگانگان اگر بخواهند ما را صدا بزنند، بايد با وصف ممتاز،
رسالت ما را بخوانند. ولي شما كه آشنائيد و از خود مَنيد و من از شمايم، نبايد شما
هيبت زده مرا به عنوان « يا رسول الله » خطاب كنيد. تو بگو: « يا اَبَه » !
فَإنَّهُ اَحَبُّ لِلْقَلبْ وَ اَرضي لِلْرَّبْ (4). تو اگر مرا به عنوان « پدر »
صدا بزني، براي قلبم محبوب تر است و پيش ذات أقدس إله مرضي تر ! خدا از اين راضي
است كه تو مرا به عنوان پدر خطاب كني و من هم خرسندم كه تو مرا به عنوان پدر صدا
بزني ! بسيار خوشحالم كه فرزندي چون تو دارم، تو هم خوشحالي كه فرزند مني !
باريابي به مقام حجيّت و عصمت،
دليل عنايات ويژه پيامبر (ص) به حضرت فاطمه (س)
اين جريان نشان مي دهد همان طوري كه وجود مبارك رسول
گرامي نسبت به اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين (عليهم السَّلام) فرمود: أنتَ
مِنّي أنَا مِنكْ (5)، به فاطمه زهرا (س) هم فرمود: أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ. و
اين براي آن است كه وجود مبارك اين بي بي به مقام والاي عصمت و حجيّت كامل رسيده
است. لذا اميرالمؤمنين (ع) در بخشي از سخناني كه در نهج البلاغه آمده است، به فتواي
سيّده دو عالم استناد مي كند؛ مي فرمايد: اين مطلب را فاطمه چنين گفته و فتوا داده
است ! قول فاطمه معصوم
(س) مانند قول سيزده معصوم ديگر حجّت است. سنّت هر معصومي، خواه به صورت گفتار،
خواه به صورت نوشتار، خواه به صورت رفتار حجّت است. درباره وجود مبارك پيامبر كه
نوشتاري ندارد، املائش مانند قولش حجّت است. ديگران، يعني هر كدام از سيزده معصوم
ديگر حرفي بزنند، املاء كنند، چيزي را بنويسند، كاري را امضاء بكنند، كاري را انجام
بدهند، شرعاً حجّت است. جامعه اسلامي مي تواند به استناد سنّت فاطمه معصوم (س) أعم
از قول او، فعل او، املاي او، كتابت او، تقرير او استناد كند. چنين كسي به منزله
جان پيامبر مي شود و اگر به منزله جان پيامبر شد، آنچه در جان پيامبر مي گذرد، او
با خبر است ! اين أنتَ مِنّي وَ أنَا مِنكِ يك تعبير تعارف آميز نيست. زيرا معصوم
از گزند تعارف و مبالغه و اغراق مصون است. وقتي بفرمايد: تو از مني و من از توام؛
يعني در مقام نورانيّت، آنچه من درك مي كنم، تو با خبري. آنچه من مي يابم، تو
مستحضري. البتّه همه سيزده معصوم ديگر در شعاع ولايت رسول گرامي و رسالت و نبوّت او
فيض مي گيرند. ولي در همان محدوده از فيض غيب برخوردارند. اگر روح قُدُس در قلب
پيغمبر نازل مي شود و اگر روح امين در دل پيغمبر فرود مي آيد و كسي كه به منزله جان
پيغمبر است، آنچه در جان پيغمبر مي گذرد اوهم با خبر است.
اينكه وجود مبارك اميرالمؤمنين
(ع) به پيغمبر فرمود: إنّي أري نُورَ الوَحي وَ اَشُّمُ رِيحَ النُّبُوَّه (6)، و
وجود مبارك رسول گرامي به اميرالمؤمنين (سلام الله عليهما) فرمود: يا علي ! إنَّكَ
تَري مَا أري وَ تَسمَعُ مَا اَسمَعْ إلا أنَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ وَ إنَّكَ
لَوَزير(7)، يعني يا علي ! آنچه را من مي بينم، تو مي بيني و آنچه را من مي شنوم،
تو مي شنوي. لكن تو پيامبر نيستي و وزير مني و خليفه و جانشين مني؛ براي آن است كه
وجود مبارك اميرالمؤمنين (ع) به منزله جان پيغمبر است. اين يك مقدّمه؛ و فرشته وحي
در جان پيغمبر نزول مي كند، كه خدا فرمود: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمينُ عَلي
قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرينْ (8). اين دو مقدّمه.
پس كسي كه به منزله جان پيغمبر
است، آنچه در جان آن حضرت فرو مي آيد، اين با خبر است. منتها آنچه كه فرو مي آيد،
بر جان پيامبر فرود مي آيد، نه بر جان ديگران ! لكن كساني كه در حريم اَمن جان
پيامبر راه دارند، از بركت پيغمبر (ص) از اين معارف و مآثر برخوردار خواهند بود.
خواه در حرم اَمن دل پيغمبر كسي چون علي باشد، راه دارد؛ خواه چون فاطمه باشد، راه
دارد. مي بينيد در اين
محدوده كه سخن از جان است و دل، سخن از مذكّر و مؤنث نيست. وقتي سخن از جان است،
سخن از قلب است و روح انسان نه مذكّر است، نه مؤنث، هر كس پرهيزگارتر و آگاه تر
بود، به پيغمبر نزديك تر است و از وحي اي كه بر آن حضرت فرود مي آيد، با خبر تر.
نقش حضرت زهرا (س) به
عنوان شافع و هادي در صحنه قيامت
نشانه اينكه اين بي بي جزء نزديك ترين افراد به پيغمبر
اسلام (ص) است، اين است كه در همه موارد صحنه قيامت كُبرا، بي بي مي تواند حضور
داشته باشد. شرح قيامت كار آساني نيست ! روزي است كه انسانها را پير مي كند:
يُوماً يَجعَلُ الوِلدانَ شِيباً (9). آن روز اَحدي حقّ سخن گفتن ندارد، قهراً
اَحدي حقّ حركت هم ندارد تا خدا اذن بدهد: يُومَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالمَلائِكَهْ
صفا لا يَتَكَلَّمُونَ إلا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً (10). آن
روز هيچ فرشته اي حقّ حرف ندارد، مگر اينكه خدا اذن بدهد و آنگاه سخن صحيح بگويد.
اگر هيچ كسي حقّ حرف ندارد، هيچ كسي هم حقّ حركت ندارد. هيچ كسي حقّ هيچ كاري را
ندارد، مگر اينكه خدا اجازه بدهد؛ در چنين روزي اهل بيت (عليهم السَّلام) سخنگويان
الهي محسوب مي شوند. اينكه در چند جاي قرآن دارد: قالَ الَّذِينَ اُوتُوا العِلمْ
ويلَكُمْ لَقَدْ لَبِثتُمْ فِي كِتابِ اللهِ إلي يُومِ البَعثْ وَ هذا يُومُ
البَعثْ (11). يا وَ عَلَي الأعرافِ رِجالٌ يَعرِفُونَ كُلَّاً بِسيماهُمْ (12)؛
معلوم مي شود اين مردان الهي كه از علم برخوردارند و حقّ سخن دارند، طبق روايات
اينها اهل بيت اند و مأذون از طرف خدايند.
فرمود: أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ. و اين براي آن است
در چنين روزي هيچ كسي حقّ سخن ندارد و گرفتار وحشتند،
فاطمه زهرا (س) از عظمت و وحشت آن روز با خبر است و از پيغمبر مي پرسد: من شما را
در قيامت كجا ببينم؟ فرمود: دَمِ در بهشت، پرچم حمد به دست من است: وَ بِيَدي
لِواءُ الحَمْد (13). پرچم حمد به دست كسي است كه در دنيا اهل حمد و ثناء باشد.
نعمت هاي ويژه نائلان به
مقام ( محمود ) وقتي اهل
حمد و ثناء شد، به جائي مي رسد كه خدا نعمت هاي فراواني را به او عرضه مي كند. وقتي
نعمت هاي فراوان را به او عرضه كرد، او اين نعمت ها را به ديگران مي دهد. وقتي اين
نعمت ها را به ديگران داد، مي شود ولي نعمت ديگران ! وقتي ولي نعمت ديگران شد،
مشكور و محمود ديگران مي شود، منتها به اذن خدا؛ حمد و ثناء در مقابل نعمت است. كسي
حميد است، كسي محمود است كه ولي نعمت باشد !
اگر نعمتي از كسي به ديگري رسيد، آن متنعّم از اين
مُنعِم حق شناسي مي كند و ثناي گوي اوست. گرچه همه ثناها به خدا بر مي گردد؛
اَلحَمدُ لله، چون رَبِّ العالَمين(14) است، ولي ديگران كه مجاري نعمتند، مظاهر
محمود بودن اند. وقتي انسان ولي نعمت جامعه انساني شد، محمود آنهاست. وقتي هم ولي
نعمت مي شود كه نعمت هاي فراواني به او برسد. وقتي نعمت هاي فراوان به او مي رسد كه
همه نعمت هائي را كه خدا به او داد، به جا صرف بكند و نمازهاي واجب و مستحبّ و سائر
فرائض و نوافل را انجام بدهد تا پرچم حمد به دست او باشد.
در سوره مباركه اسراء آمده است:
وَ مِنَ اللّيلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَكَ عَسي أنْ يَبعَثَكَ رَبُّكَ
مَقاماً مَحمُوداً (15). فرمود: شب برخيز، نماز شب را زنده كن، شايد به مقام حمد
برسي ! مقام محمود منزلتي است كه ديگران در پيشگاه او حامد و شاكر و ثناگويند. ثناي
درست كه مصون از تملّق است در برابر نعمت صحيح و مُنعِم راستين است. اگر نعمتي دروغ
بود، ثنايش دروغ است. اگر نعمت راست بود، ولي مُنعم دروغ بود، ثنايش كاذب است. ولي
اگر نعمت حق بود، منعم حقيقي بود، يعني اين نعمت از اين منعم به جامعه انساني رسيده
است، جامعه انساني ثناگوي چنين مُنعمي است. اين منعم مي شود « محمود ».
محمود بودن يك منزلت است، يك
درجه است كه هر كس به آن مقام نمي رسد و هيچ كسي در جوامع انساني به اندازه رسول
گرامي (ص) حميد و محمود نيست ! آن طوري كه در ارشاد القلوب ديلمي آمده، وجود مبارك
پيغمبر (ص) فرمود: اَجوَدُ الأجوادْ اَللهُ رَبُّ العالَمينْ وَ أنَا اَجوَدُ
وُلدِ آدَمْ (16). فرمود: بخشنده ترين بخشنده ها بالذّات، ذات أقدس إله است؛ ولي در
بين بشر، اَحدي به بخشندگي من نرسيد و نخواهد رسيد. سخن از جود و بخشش حاتم طائي و
مانند آن نيست ! زيرا او بر فرض رَمه شتر يا يك رَمه گاو و گوسفند را قرباني مي كرد
و مهمان نوازي مي كرد. يك ناني مي داد و يك گوشتي كه تن را مي پروراند. فرمود: من
غذائي آوردم كه جان همگان را مي پروراند: يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَه وَ
يُزَكّيهِمْ. مسائل مالي
در پيشگاه آن حضرت مطرح نبود. بيش از اندازه اي كه ديگران جود مالي داشتند، آن حضرت
سخاي مالي داشت. امّا كالائي كه او آورد، ديگران نياوردند. فرمود: أنَا أجوَدُ
وُلدِ آدَمْ. هيچ كسي به اندازه من بخشنده نيست. نه بخشش ظاهري، نه بخشش باطني.
قهراً هيچ كسي به اندازه پيغمبر حميد نيست، محمود نيست و هيچ كسي به اندازه پيغمبر
پرچمدار حمد و ثناء نيست و هيچ كسي در قيامت اين لِواي حمد را به دست نمي گيرد، مگر
پيغمبر و طبق نقل مرحوم شيخ طوسي، علي بن أبي طالب هم حامل اين پرچم و لواي حمد است
كه فرمود: آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تحت اين پرچمند (17).
آنگاه فاطمه مي پرسد: من شما را
كجا پيدا كنم؟ فرمود: پرچم حمد به دست من است دم در بهشت ! عرض كرد: آن روز، روز
فَزَع اكبر است. اگر شما را آنجا نيافتم، چه كنم؟ فرمود: كنار حوض كوثر. عرض كرد:
اگر آنجا نيافتم چه كنم؟ فرمود: عِندَ الصِّراط، عِندَ الحِساب، عِندَ الميزان، همه
اين موارد من حضور دارم. عرض كرد: من اگر شما را اينجا نيافتم، چه كنم؟ فرمود: كنار
جهنّم هستم كه دوستانم را از جهنّم باز مي دارم ! فاطمه (س) با شنيدن اين جمله
خوشحال شد ! برخورداري
حضرت زهرا (س) از مراتب ملكوتي، افتخاري براي زنان
زن به جائي مي رسد كه در قيامت كه احدي حقّ حرف ندارد و
حقّ حركت ندارد، مانند پدرش و همسرش و ساير ائمه (عليهم السَّلام) بر كلّ فضاي
قيامت اينها اشراف دارند و مي توانند همه جا حضور پيدا كنند. اينكه گفته مي شود:
وقتي فاطمه (س) عبور مي كند، مي گويند: غُضُّوا اَبصارَكُمْ (18)، نه به اين معناست
كه شما چون نامحرميد چشم ها را بپوشانيد يا ديده ها را بشكنيد كه او را نبينيد؛ آن
روز سخن از محرم و نامحرم نيست ! چون قيامت ظرف تكليف نيست و اين دستور هم دستور
تكويني است و نه تشريعي ! يعني شما توان آن را نداريد كه نور اين بي بي را ببينيد
!! چشم ها را فرو بر بنديد و ديده ها را بشكنيد. توان آن را نداريد كه نورانيّت او
را ببينيد ! نعمت والاي
شفاعت حضرت زهرا (س) در قيامت
اينكه احياناً در بعضي از دعاها اينچنين آمده است كه دست
ما از ريشه چادر بي بي كوتاه نشود، بر اثر يك روايتي است كه وجود مبارك بي بي (ع)
در قيامت چادري بر سر مي كند كه ريشه هاي آن به تمام افراد شايسته اهل محشر مي رسد؛
طبق اين حديث است. منظور اين چادر ظاهري است يا پوشش رحمت است؟! اگر كسي طبق بيان
پيغمبر كه فرمود: أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ، به منزله پيغمبر شد و پيغمبر هم
رَحمَهٌ لِلعالَمين(19) است. وَ مَا اَرسَلناكَ إلا كافَّهً لِلنّاسْ (20)، قهراً
چنين بانوئي مظهر رحمت جهانشمول ذات أقدس إله خواهد بود.
اين بانو با آن تعليم و تزكيه
توانست در حرمي راه پيدا كند كه فرشته امين در آن حرم نازل مي شود. لذا بعد از رحلت
پيغمبر (ص) جبرئيل هم بر آن حضرت نازل مي شد. منتها وحي تشريعي تمام شد، احكام فقهي
تمام شد، لكن وحي تَسديدي، وحي هاي اِنبائي، اخبار غيبي تا روز قيامت ادامه دارد.
چون رسالت و نبوّت قطع شدني است امّا، ولايت قطع شدني نيست. تا روز قيامت انسانها
مي توانند به مقام شامخ ولايت راه پيدا كنند.
معطّر شدن به رائحه دل انگيز استغفار، شرط طي راهِ
اولياي خدا ما براي اينكه
اين راه را طي كنيم؛ اوّلين شرط آن است كه خود را معطّر كنيم. معطّر كردن به اين
است كه از بُوي بَد برهيم. يا بد بُو نباشيم يا اگر بُوي بدي داشتيم و داريم، آن را
با عطر بر طرف كنيم. وجود مبارك اميرالمؤمنين طبق نقل مرحوم شيخ طوسي از رسول گرامي
(ص) نقل كرد كه وجود مبارك پيغمبر طبق اين نقل فرمود: تَعَطَّرُوا بِالإستِغفارْ لا
تَفضَحَنَّكُمْ رَوائِحُ الذُّنُوبْ (21). يعني با استغفار خود را معطّر كنيد تا
بوي بَد گناه شما را رسوا نكند. يك انسان گنهكار بَد بُو است و درقيامت بُوي بَد
عدّه اي ظهور مي كند. آنها كه معطّرند، خوشبويند، هم براي خود راحتي آفريده اند، هم
براي ديگران. اگر كسي گناه نكرد، معطّر است و اگر خداي ناكرده آلوده شد، قبل از هر
چيز شايسته است كه خود را معطّر كند به استغفار.
كرامت هاي معنوي حضرت فاطمه (س)
وجود مبارك فاطمه (س) چون اهل نيايش و استغفار و تعبّد
بود، به اينجا رسيده است. فاطمه نه چون دختر پيغمبر است به اينجا رسيده است. براي
اينكه پيغمبر فرزندان ديگري هم داشت. نه چون همسر علي بن أبي طالب است به اينجا
رسيده است ! چون علي بن أبي طالب همسران ديگري هم بعد از فاطمه داشت. فاطمه نه چون
مادر يازده امام است به اينجا رسيده است. چون فاطمه بنت اسد مادر دوازده امام است،
ولي به اينجا نرسيد !! فاطمه بنت اسد، مادر اميرالمؤمنين (ع)، مادر دوازده امام است
و پيغمبر را وصيّ خود قرار داد و به پيغمبر عرض كرد:من از جريان قبر هراسناكم، از
جريان قيامت وحشتناكم؛ وجود مبارك پيغمبر وصيّ او شد،در مراسم تدفين او شركت كرد.
امّا فاطمه بنت اسد كه مادر دوازده امام است، به اين مقام نرسيده است ! تعبّد فاطمه
و اصرار فاطمه بر بندگي او را به اينجا رسانده است.
در شرح حال آن بانو آمده است كه
وقتي پيغمبر فرمود: پايان روز جمعه، هنگامي كه نيمي از آفتاب در كرانه غرب غروب كرد
و نيمي از قرص آفتاب هنوز روشن است و غروب نكرد، آن لحظه، لحظه استجابت دعاست.
فاطمه (س) كسي را مأمور كرده بود كه در روزهاي جمعه به پشت بام برود، آن لحظه خاصّي
كه آفتاب در شُرف غروب است ببيند و او را با خبر كند كه در آن لحظه خاصّ با راز و
نياز مخصوص به سر ببرد.
حرزي داشت كه ابن طاووس به طور مُرسل اين حرز را كه وسيله صيانت اين بي بي از آفت
هاي دنيا و آخرت است، نقل مي كند كه بي بي نوشت: بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمْ.
يا حَيُّ يا قَيُّومْ. اَغِثنِي ! اي خدائي كه زنده اي و قيّم و قيّوم موجودات
ديگري، مرا در پناه خود پناه ده؛ وَ لا تَكِلْنِي إلي نَفسِي طَرفَهَ عَينٍ اَبَداً
(22). يك لحظه مرا به حال خود من وا نگذار ! با اين دعا و با آن شب زنده داري و با
آن خضوع جايي را طي كرده است كه رسول گرامي درباره او فرمود: تو از مني و من از
توام. اگر تو به من بگويي پدر، براي من محبوب تر است و پيش خدا خوشايند بيشتر.
سخنان معظم له در ديدار
با جمعي از خواهران دانشجو به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه زهرا (س) در قم ؛ 24/ 8/
1374 (1) بقره/ 129
(2) نور/ 63
(3و4) كشف اليقين/ صفحة 354
(5) بحار الأنوار/ 43/ 33/ باب
2 ـ مَناقِبِها وَ فَضائِلها وَ بَعضُ أحوالِها وَ مُعجزاتِها (صَلَواتُ اللهِ
عَليها) (6) نهج البلاغه/
خ 192 (7) بحار الأنوار/
14/ 476/ باب 21 ـ مَا وَرَدَ بِلَفظِ النَّبِي مِنْ الأنبياء …
(8) شعراء/ 193 و 194
(9) مزّمل/ 17
(10) نباء/ 38
(11) روم/ 56
(12) اعراف/ 48
(13) بحار الأنوار/ 16/ 327/
باب 11 ـ فَضائِلُهُ وَ خَصائِصُهُ (ص) …
(14) حمد/ 2
(15) اسراء/ 79
(16) ارشاد القلوب/ 1/ 14/ اَلبابُ الأوّل فِي ثَوابِ
المُوعِظَه وَالنَّصيحَهَ بِها
(17) بحار الأنوار/ 40/ 82 ـ … آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ
تَحتَ ذلِكَ اللِّواء.
(18) بحار الأنوار/ 7/ 336
(19) انبياء/ 107
(20) سباء/ 28
(21) الأمالي للطوسي/ 372
(22) مهج الدعوات/ صفحة 5 ؛ حرزُ فاطمهُ الزَّهراء
(س)؛مفاتيح الجنان،ص429
|