گزارش از ليلا شفيعي جامعه آرماني، آرمان شهر يا همان مدينه فاضله تنها شهر
ايدهآلي است که انسانها با آرزوي رسيدن به آن تاريخ را به امروز رساندهاند. از
روزي که بشر پا به اين کره خاکي گذاشت، روي آرامش را نديد. چه جنگهاي خونيني که رخ
نداد و چه خونهاي بيگناهي که بر زمين نريخت... و حالا رشد علم و تکنولوژي با همه
تغييرات مثبتي که به وجود آورده است، به امنيت شهرها و ايجاد آرامش کمک زيادي نکرده
و بشر قرن بيست و يکم تنها به جنبههاي ناقصي از آن دست يافته است. مسافران اين
کره خاکي همواره در آرزوي رسيدن به شهر امن خود بوده و هستند. شهر پاياني تاريخ که
همه چيز آن در تسخير انسانيت قرار ميگيرد. اما شهر ما چه؟ تا چه حد به آرمانشهر
که نه... حداقل به شهري امن و قابل سکونت نزديک است؟ روزگاري جمعيت شهر من به
30هزار نفر هم نميرسيد. تهران شهر کوچکي بود در ته درهاي با تعدادي دروازه که با
به خواب رفتن شهر بسته ميشد و خروسخوان هر صبح درهاي خود را به روي مردم ميگشود.
تنظيم امور آن آسان بود. اما اکنون تهران بزرگ طبق آمار رسمي 70هزار هکتار مساحت
دارد و حدود سه ميليون خانوار در آن زندگي ميکنند. اين شهر 5/8 ميليوني که بيش از
نصف جمعيت آن را مهاجران تشکيل ميدهند، بياندازه بدقواره و بيهويت شده است. از
ظاهر قناس آن هم که بگذريم، انواع آلودگيها و بيماريها، جرم و بزهکاري، گراني و
سيستم معيوب حمل و نقل آن ميرود آن را به شهري غيرقابل تحمل تبديل کند. مشکل
اساسي تهران تخريب بافت قديمي و ساختن قفسهايي به نام آپارتمان است. عوارض نوسازي،
اتومبيلهاي شخصي و گمرکي براي نگهداري و لوکس کردن تهران کافي نيست و شهرداري بايد
با فروش تراکم کمبود درآمدها را جبران کند. شهرداري تراکم ميفروشد تا هر روز
برجهاي بيشتري از زمين برويد و به هيچوجه فکر مردم شهر نيست که چه بلايي به سرشان
ميآيد. امنيت براي همه آقاي اصلاني از آن دسته همشهرياني است که زندگي برايش
در تهران غيرقابل تحمل شده است. اوکه بازنشسته است و کلکسيوني از بيماريها را
دارد، در مرکز شهر در يکي از آلودهترين مناطق تهران مستأجر است. پزشکان سالها قبل
به او توصيه کرده بودند به خاطر شرايط جسمانياش تهران را ترک کند. اما شغل دوم و
هزينههاي سرسامآور زندگي فرصت انجام اين کار را به او نميدهد. او مفهوم شهر امن
را بيشتر فرهنگي ميداند و معتقد است مفاهيمي مانند عدالت و رفع تبعيض از زندگي
امروزي بار معنايي امنيت را منتقل ميکند. او ميگويد: در يک شهر امن براي همه
افراد با هر تفکري البته تا جايي که آزادي ديگران را مخدوش نکند، بايد عدالت برقرار
باشد. او از فاصله طبقاتي شمال و جنوب شهر مثال ميآورد و ادامه ميدهد: اما
متأسفانه ما در ظاهر هم هنوز شاهد تبعيض حتي در ظاهر شهرمان هستيم. هر چند در
اين سالها تلاش گستردهاي براي کاهش فاصله فضاي سبز بالاي شهر و پايين شهر شده
است، اما همچنان فاصلهها وجود دارد. وي ساخت و سازهاي بيرويه و فروش تراکم را يکي
از معضلات ميداند که با مفهوم شهر امن در تناقض است و ميگويد: شهرداري واقعا بايد
در فروش تراکم تجديدنظر کند. وقتي تعداد طبقات يک ساختمان از 3 بالاتر ميرود،
امنيت ساير همسايهها سلب ميشود. چه معني دارد که يک محله به عذاب و ناراحتي
بيفتند و پول فروش تراکم به جيب شهرداري برود؟ وي فروش پارکينگ را هم از معضلات
جديد زندگي شهري نام ميبرد و ميگويد: وقتي شهرداري امتياز پارکينگ را به مالک
ميفروشد و مالک آن را به مسکوني تبديل ميکند و ماشين خود را در پيادهرو يا حاشيه
خيابان محل سکونتش که متعلق به همه مردم است ميگذارد، اين هم از مصاديق ناامني
است! احساس ناامني بدتر از ناامني حتما بارها شنيدهايد که احساس ناامني از
خود ناامني بدتر است. سردرگمي در ترافيک، آلودگيهاي صوتي و تصويري، بدحجابي، سر و
صداي زياد، دعواهاي خياباني، تبليغات بيضابطه، برخورد نامناسب کارمندان برخي
ادارات و مؤسسات با ارباب رجوع وقوع جرم و تصادفات، شلوغي خيابانها همه از
فاکتورهايي است که در تقويت احساس ناامني مؤثرند. علاوه بر اينها رسانهها و به
ويژه روزنامهها هم يکي از ابزارهاي ايجاد احساس ناامني هستند. خانم خانهداري در
اينباره ميگويد: وقتي در صفحات حوادث ميخوانم که مثلا يک زنداني سابقهدار در
زمان مرخصي باز هم مرتکب جرم شده يا اينکه يک سارق در چند شهر فعاليت کرده يا در
چندين استان پرونده مجرمانه دارد و هنوز هم به کارهايش ادامه ميدهد، نه تنها با
روح و روان من بلکه با اعصاب همه مردم شهر بازي ميشود. او کم کردن رفت و آمدها و
سيستم بانکداري الکترونيک را به عنوان برخي از عوامل ايجاد امنيت در يک شهر نام
ميبرد و ميگويد: خوشبختانه امروزه خيلي از کارها از طريق اينترنت انجام ميشودحتي
کار بسيار خوبي که اتفاق افتاده سيستم پاسخگويي بسياري از ادارات است که به شکل
پيامکي درآمده است. اگر بشود در سيستم حمل و نقل عمومي هم با يک کارت از همه
امکانات استفاده کرد، به اين ترتيب مردم کمتر اعصابشان خراب ميشود. از شهرنشيني
تا شهروندي شهروندي مقولهاي بسيار پيچيدهتر از آن است که در قالب چند واژه به
آن پرداخته شود. زيرا از آن برداشتهاي متفاوتي ميشود. اما مفهوم کلي آن علاوه بر
حقوق دربردارنده وظايف و تعهدات نيز هست. يکي از ويژگيهاي شهر امن اين است که
همه افراد آن جامعه شهري از شهرنشين به شهروند تبديل ميشوند. خودشان را در قبال
همه اتفاقات شهري حتي حفظ فضاي سبز و نظافت و تميزي معابر مسئول ميدانند. در حالي
که يک شهرنشين فقط دريافتکننده خدمات است و احساس مسئوليت کمتري نسبت به اطرافيانش
دارد. يک استاد دانشگاه در اين باره معتقد است اغلب تهرانيها شهرنشين هستند تا
شهروند و در توجيه عقيده خود ميگويد: بياعتمادي به همسايهها، ريختن زباله در
معابر و جوي آب. همکاري نکردن با شوراهاي محله وشهر و رعايت نکردن حق تقدم هنگام
رانندگي و دهها مثال ديگر همگي نشان از شهرنشيني اغلب ما تهرانيها دارد. وي
ادامه ميدهد: مفهوم شهر امن فقط اين نيست که جيب آدم را در خيابان نزنند. بلکه
وجود تمام متغيرهايي است که در پديده شهرسازي به طور هماهنگ و متوازن به لحاظ
بهداشتي و آموزشي تبلور مييابد. بنابراين شهر امن شهري است که مراکز خدماتي و
اقتصادي آن کاملا در دسترس باشد و فضاي سبز و محيط زيست شهري به نياز شهروندان پاسخ
دهد. وي ادامه ميدهد ما شهروند نيستيم چون وظايف و حقوق خودمان را نميدانيم
حتي براي احقاق حق راهمان را بلد نيستيم. اغلب ما فقط شکلي از منطقهنشيني را تجربه
کرده ايم. وي درباره ويژگي جامعه شهروندي ميگويد: جامعه شهروندي جامعهاي است
که براي استعداد شهروندانش ارزش قائل ميشود و اجازه ميدهد هر شهروند براساس حقوق
و استعدادي که دارد رشد کند. به اين ترتيب است که جامعه هم شکوفا ميشود. يک
کارشناس مسائل اجتماعي هم معتقد است امنيت يک شهر در نظارت دقيق اجتماعي ريشه دارد.
او مولفههاي نظارت اجتماعي را در سه حوزه تاميني امنيتي، انتظامي و مردمي تقسيم
ميکند و ميگويد: شهري که يکي از سه مولفه را نداشته باشد، فاقد امنيت است. وي
وجود کلانتريها، حضور پليس در معابر و دوربينهاي کنترل ترافيک را نوعي نظارت مفيد
اجتماعي ميداند و معتقد است اين چرخه در حوزه مردمي ضعيف عمل کرده است. او از
زورگيري چند شرور از يک شهروند مثال ميآورد و ميگويد: هنگام وقوع اغلب اين
اتفاقات ميبينيم که شهروندان از ماجرا فقط فيلم ميگيرند و در نهايت با 110 تماس
ميگيرند که گاهي اوقات هم پليس دير به صحنه ميرسد. اينجاست که يکي از مولفهها
ناقص عمل ميکند. توصيه اسلام براي شهر امن تاريخ نشان ميدهد، زندگي
مسلمانان رابطه تنگاتنگي با اسلام به عنوان يک برنامه براي زندگي روزمره داشتهاند
و حتي شکل ظاهري شهرها نيز متأثر از احکام و قوانين اسلامي بوده است. اين سنت رسول
خداست که همه مردم در نظافت شهر به خصوص معابر و کوچهها کوشا باشند و علاوه بر رفع
ناهمواريهاي کوچه و بازار، براي زيباسازي آن نيز تلاش کنند. در زمان پيامبر(ص) وقف
به عنوان يک نظام شناخته ميشد و يکي از اهداف عاليه آن فراهم آوردن شرايط زيست
محيطي مناسب براي مردم بود. بعدها با تأسي از همين سنت حسنه سقاخانهها، آب
انبارها، بيمارستانها و حمامها وقف مردم شد. دانشمندان مسلمان با بهرهگيري
از تعاليم اسلامي براي برپايي شهر خوب و سالم راهحلهايي مفيد دادهاند. يکي از
توصيهها در نظر گرفتن جهت وزش باد به خاطر اهميت آن در سلامتي بدن و صحت مزاج است.
از اين رو از ساختن شهرها در بيشهزارها، جزيرهها و زمينهاي پست به آن دليل که
رنجآور و غمآلوده بودند، اجتناب ميکردند. لطافت هوا هم از جمله ويژگيهايي به
شمار ميرود که جغرافيدانان مسلمان بر آن تاکيد کردهاند. کيفيت هواي شهر به عنوان
فاکتوري برجسته در انتخاب و امتيازبندي شهر سالم، تأثير مستقيم و فزايندهاي در
طراحي معماري شهر اسلامي داشته است. از نظر اسلام در زندگي شهري حتي کشتار دام در
قصابيها منع شده است. به همين دليل قصابها موظف بودند تا دامها را در
کشتارگاههاي بيرون شهر ذبح کنند. توجه همه جانبه اسلام به محيط زندگي شهري مردم تا
حدي است که حتي مؤذن مسجد را از رفتن بر بالاي مأذنههايي که مشرف بر خانهها بود
منع ميکرد و در شهرهايي چون کوفه محتسب اجازه نميداد کسي از مأذنه مسجد بالا برود
مگر افرادي که نابينا بودند. تشکيل جامعه آرماني بدون هيچ ستم و نابرابري و
سرشار از رفاه و آباداني و دست يافتن همه انسانها به مراتب عالي رشد و کمال در
پرتو ظهور منجي موعود در بسياري از اديان الهي و غيرالهي مطرح بوده است. در حال
حاضر اغلب کارشناسان شهر امن را مقوله پيچيده و فراگيري ميدانند که زمينه رسيدن به
آن نيازمند تغيير در رفتار اجتماعي است. از اين رو شهرهاي نابسامان، کثيف، شلوغ،
ناامن و فقير نميتوانند الگوي يک شهر مناسب براي زندگي اشرف مخلوقات باشد.
|