سبحان محقق اشاره ديروز «نواز شريف» براي بار سوم به عنوان نخستوزير
پاکستان سوگند ياد کرد. هر چند وي با زيرکي توانست مطالبات واقعي مردم را در شرايط
حساس کنوني تشخيص دهد و شعارهاي انتخاباتي خود را در همين چارچوب طرح نمايد؛ ولي
سؤال اين است که آيا او ميتواند خواستههاي مردم را عملي کند؟ آيا نخستوزير جديد
تروريسم را در سرزميني که «بهشت تروريسم» لقب گرفته است، ريشهکن خواهد کرد؟ آيا او
ميتواند در برابر آمريکا بايستد و از حاکميت پاکستان دفاع نمايد و جلوي حملات
پهپادها را بگيرد؟ شماري از کارشناسان از هم اکنون ميگويند که شريف نه توان
مقابله با آمريکا را دارد و نه ميتواند طالبان را سرجاي خود بنشاند. به اعتقاد اين
دسته از کارشناسان، مردم از سر ناچاري و در شرايط اضطرار خواستند با انتخاب
نوازشريف، يکبار ديگر شانس خود را بيازمايند. در مقاله حاضر، نويسنده پس از طرح
مسائل و مشکلاتي که پاکستان اکنون با آن دست و پنجه نرم ميکند، نواز شريف و
ظرفيتهاي وي را در مواجهه با اين مشکلات مورد توجه قرار ميدهد. نواز شريف
دقيقا آن فردي نيست که مردم به دنبال او هستند. شريف کم و بيش همان نسخهاي را براي
خروج از مشکلات جاري ميپيچد که «آصف علي زرداري» رئيسجمهور فعلي و حزب وي پيچيد.
روحيه ليبرال منش نوازشريف نه به درد کارزار با تروريسم ميخورد و نه ميتواند
سياست قاطعي را مقابل آمريکا اتخاذ کند. او مجبور است که با آمريکا کنار بيايد و
همين مايه دلسردي مردم نسبت به وي مي شود. سرويس خارجي با مرور بر همه تحولات
سياسي دو سه سال اخير پاکستان ميتوان به اين نتيجه رسيد که مردم اين کشور به دنبال
کسي ميگردند که بتواند مقابل دو قطب اصلي بحران يعني آمريکا و طالبان سياستي
«شفاف» داشته باشد وموضعي «قاطع» اتخاذ کند. رسيدن به اين جمعبندي کار سختي
نيست و کمي توجه به شعارهايي که مردم در تظاهرات روزمره سرميدهند و يا تحليلهايي
که در رسانهها ارائه ميگردد، هر کسي را به اين نتيجهگيري ميرساند. ولي همين
مردم در انتخابات پارلماني 21 ارديبهشت به حزب کسي رأي دادهاند که مهمترين ويژگي
سياسي او «ابهام» است نه شفافيت و در سياستورزي مرد اقدامات قاطع نيست و بهتر است
بگوئيم که بيشتر اهل «همزيستي» و «تساهل» با همه است؛ حتي با آمريکا و تروريستهاي
متحجر و سنگدل مثل طالبان! اکنون يک رهبر آرماني براي پاکستانيها کسي است که به
مداخلات وحملات پهپادهاي آمريکايي پايان دهد، قاطعانه مقابل واشنگتن بايستد و
پاکستان را از ائتلاف جنگ عليه تروريسم خارج کند. شهروندان پاکستاني به دنبال
کسي هستند که بساط تروريسم را از اين کشور برچيند و گروههاي جنايتکاري چون «طالبان
محلي»، «لشکر جهنگوي» و «سپاه طيبه» را ريشهکن نمايد و همه را از شرايط سخت و
جانکاه موجود خلاص کند. مردم پاکستان از اختلافات ماراتني در داخل نيز به تنگ
آمدهاند؛ سالهاست که آنها گرفتار دعواها و گروکشيهاي بيحاصل مثلث دولت، ارتش و
دستگاه قضايي هستند. وحدت اين سه نهاد براي غلبه بر بحران کنوني يک ضرورت است.
همه مطالبات پاکستانيها به ترتيب اولويت در دو کلمه «امنيت» و «معيشت» خلاصه
ميشود، ولي رسيدن به اين دو مطالبه کار آساني نيست و چهرهاي را ميخواهد که
بتواند از خانهاي ذکر شده بگذرد. در ادامه ضمن معرفي «نوازشريف» و انديشه و خط
و مشي وي، اين مسئله را مورد کنکاش قرار ميدهيم که چرا در انتخابات اخير دل مردم
پاکستان يک چيز را ميخواست، اما دست آنها به سمت چيز ديگري رفت. نواز شريف
کيست؟ «محمدنواز شريف» در سال 1949 در شهر «لاهور» مرکز ايالت پنجاب پاکستان به
دنيا آمد. «محمد شريف» پدر محمدنوازشريف از زمينداران و کارخانهداران ايالت
پنجاب بود و پس از مرگش، محمدنوازشريف به عنوان فرزند ارشد خانواده در نوجواني
مسئوليت اداره اين زمينها و املاک را به عهده گرفت و «شهباز شريف» (برادر کوچکش)
نيز به او کمک ميکرد. نوازشريف مدرک کارشناسي حقوق را از دانشگاه پنجاب شهر
لاهور گرفت. زندگي سياسي پرفراز و نشيب نوازشريف با رسيدن به پست وزارت دارايي
ايالت پنجاب در سال 1981 و در دوره حکومت ژنرال «ضياءالحق» آغاز ميشود. در اين
دوره او 70 درصد بودجه اين ايالت را به مناطق دورافتاده و روستايي اختصاص داد و از
اين طريق توانست توجه مردم منطقه را به خود جلب کند. او سپس وزير ورزش ايالت شد و
در اين وزارت نيز به موفقيتهايي نايل گرديد و همين امر به همراه حمايتهاي ارتش،
شريف را تا پست سروزير ايالت پنجاب در سال 1985 ارتقاء دادند. در سال 1988 علي رغم
برکناري ژنرال ضياءالحق، شريف همچنان سروزير اين ايالت باقي ماند. شريف در همين
سال با کمک احزاب مذهبي توانست «ائتلاف اسلامي جمهوري اتحاد» را تشکيل دهد. اين
تشکل نيز باعث ابقاء شريف در پست سروزيري شد و علاوه بر آن، وي را در شش نوامبر
1990 به نخستوزيري رساند. اما قبل از آن که دوره پنج ساله نوازشريف به پايان
برسد، توسط «غلام اسحاقخان» رئيس جمهور وقت در سال 1993 برکنار شد. هرچند دادگاه و
ارتش او را در پست خود ابقاء کردند، ولي به دليل مشکلات سياسي موجود، او مجبور به
استعفاء شد. او در سال 1997 نيز به نخستوزيري رسيد و حکومت وي تا سال 1999
ادامه داشت. در اين سال شريف با برکناري پرويز مشرف فرمانده ارتش، پنجه در پنجه
ارتش انداخت و البته ارتش از وي قويتر بود و طي کودتايي عليه نوازشريف او را
برکنار کرد و مشرف نيز از طريق اين کودتا به رياست جمهوري رسيد. نوازشريف به علت
جلوگيري از فرود هواپيماي مشرف در فرودگاه کراچي مورد محاکمه قرار گرفت. اما بعد از
يک تفاهمنامه مخفيانه با ارتش و ميانجيگري دولت رياض، به عربستان تبعيد شد و اين
تبعيد تا سال 2007 ادامه يافت. در اين سال ديوانعالي پاکستان به شريف اجازه داد به
کشور بازگردد. شريف قبل از آن با حزب «مردم» تحت رهبري «بينظير بوتو» متحد شده
و براي سرنگوني مشرف تلاش کرده بود. حاصل اين توافق، رسيدن پست سروزيري ايالت پنجاب
به برادرش «شهباز شريف» بود. سرانجام در انتخابات پارلماني 21 ارديبهشت حزب «مسلم
ليگ» از مجموع 272 کرسي، 130 کرسي را به دست آورد. اين پيروزي هر چند دست شريف را
براي تشکيل يک دولت غيرائتلافي باز نميگذارد، ولي او ميتواند با احزاب کم وزنتر
غيرمتخاصم ائتلاف کند و يک دولت تقريبا باثبات را تشکيل دهد. او براي تشکيل دولت
اکثريت، به 137 کرسي نياز دارد. وعدههاي انتخاباتي نوازشريف در طول تبليغات
انتخاباتي وعدههاي زيادي به مردم پاکستان داد، وي گفت که دو اولويت اساس کار او را
تشکيل ميدهد: نخست، تحول اقتصادي و دوم، مبارزه با تروريسم. در مورد ايجاد تحول
اقتصادي نوازشريف وعده 100 روزه داد و گفت که طي اين مدت پاکستان شاهد يک تحول بزرگ
خواهد بود. رهبر حزب مسلم ليگ همچنين قول داد در صورتي که به قدرت برسد، پاکستان را
از ائتلاف جنگ عليه تروريسم خارج خواهد کرد. اين در حالي است که پاکستان عضو اصلي و
محوري اين ائتلاف آمريکايي است. نواز شريف با اين حال گفت که با آمريکا همکاري
ميکند، مذاکرات صلح با هند را ادامه ميدهد و تقويت مناسبات را جايگزين روابط
پرتنش فعلي ميان پاکستان و افغانستان ميکند. در هر حال، شريف هم وعده امنيتي به
مردم داده است و هم وعده اقتصادي. او گفت که دست سرمايهگذاران خارجي را در پاکستان
باز ميگذارد. اين دو وعده سخت به هم وابستهاند و بهطور منطقي، امنيت داخلي بر
رشد اقتصادي اولويت دارد. کارشناسان سرمايه را به آهو تشبيه ميکنند؛ آهو کوه و دشت
و بيابان را پشت سر ميگذارد تا جاي امني را براي چريدن و استراحت پيدا کند؛ سرمايه
خارجي هم به همين شيوه عمل ميکند. جالب است که وعدههاي انتخاباتي شريف تقريباً
همه مطالبات واقعي شهروندان پاکستاني را دربر ميگيرد؛ حسن همجواري با همسايگان و
رها شدن از شرّ امريکا و طالبان و سر و سامان دادن به معيشت مردم و اقتصاد مملکت
خواسته اکثريت ملت است. نواز شريف حتي وعده داده است که به تنشهاي داخل نظام هم
پايان ميدهد و با ارتش از در دوستي درميآيد. او گفت: من هيچگاه مشکلي با ارتش
نداشتم. کودتاي نظامي عليه من تنها توسط يک فرد (پرويز مشرف) انجام شد. مابقي ارتش
هيچ دخالتي در اين امر نداشتند. بايد با يکديگر همکاري کنيم. اما، براي اينکه يک
ارزيابي درست درمورد شعارهاي انتخاباتي شريف داشته باشيم، نحوه برخورد او با يکايک
اين مسائل را مورد بررسي قرار ميدهيم. نخستوزير هند نخستين کسي بود که پيروزي
حزب نوازشريف را به وي تبريک گفت. اين کشور برخلاف افغانستان که با نوعي ترديد و
احتياط به پيروزي شريف مينگرد، نسبت به تحولات جاري در پاکستان خوشبين است. با
اينحال، نواز شريف در اين حوزه نيز کارنامه کاملاً سفيدي ندارد؛ او مدعي است که
بيانيه لاهور را که به مذاکرات صلح هند و پاکستان مربوط ميشود، در سال 1999 امضاء
کرده، اما کودتا مانع اجرايي شدن آن شده است. اين تنها جنبه مثبتي است که هنديها
بدان دل خوش کردهاند. پيش از آن شريف جنگ کارگيل را در همين سال عليه هند تجربه
کرده بود و در سال 1998 نيز در پاسخ به آزمايش هستهاي دولت هند، فرمان يک آزمايش
هستهاي در پاکستان را صادر کرده بود. نواز شريف هيچ طرحي را درمورد کشمير ارائه
نکرده است. علاوه بر آن، او نگفت که آيا خواسته مقامات هندي درمورد دستگيري و
محاکمه عناصر «لشکر طبيه» را عملي ميکند يا نه. شبهنظاميان وابسته به اين گروه
تروريستي متهم به انجام حملات تروريستي در بمبئي در سال2008 هستند. هند همچنين
ارتش پاکستان را متهم ميکند که از عناصر تروريستي تندرو به عنوان جاسوس در هند
استفاده ميکند. آمريکا در طول مبارزات انتخاباتي نوازشريف، تودههاي مردم
شايد تحت تأثير شعارهاي ضدآمريکايي وي قرار گرفتند و به او رأي دادند، اما
کارشناسان و رسانهها از همان ابتدا اين شعارها را جدي نگرفتند؛ شبکه «فرانس-24» با
اشاره به اين شعارها اعلام کرد که نوازشريف عليرغم اين وعدهها، توان رنجاندن
آمريکا را ندارد. نواز شريف که از همان ابتدا به اين امر آگاه بود، رويه مبهم و
دوگانهاي را در پيش گرفت و بهطور متناوب چراغهاي سبز و قرمز را به آمريکاييها
نشان داد؛ او حملات هواپيماهاي بدون سرنشين را تهديدي براي تماميت ارضي پاکستان
خواند. اين موضعي است که تودههاي مردم را خوشحال ميکند. اما شريف خواستار ادامه
روابط حسنه با ايالات متحده نيز شد! مسئله اينجاست که نخستوزير جديد به منابع مالي
واشنگتن به شدت وابسته است و بدون اين حمايت، بلند پروازيهاي اقتصادي نواز شريف بر
زمين ميماند. اين ضربالمثل که ميگويد «هيچ داسي دسته خودش را نميبرد» در
مورد نواز شريف کاملا صادق است. شريف يک ليبرال تمام عيار است، به سرمايهگذاري
خارجي دل بسته است. او از لحاظ سياسي و ايدئولوژيک با ليبرال دموکراسي اروپا و
آمريکا اصلا مشکلي ندارد. لذا، اين احتمال که فردي مثل نوازشريف مقابل آمريکاييها
بايسته، پيشاپيش منتفي است. اما، مسئله به همين جا ختم نميشود؛ احساسات
ضدآمريکايي در جامعه پاکستان کاملا مشهود است و به همين خاطر، از همين الآن
ميتوان حدس زد مردم پاکستان طي سالهاي آتي مقابل دولت قرار گيرند و تظاهرات
ضددولتي و ضدآمريکايي دوباره رونق بگيرد. در اين ميان، آمريکاييها، درست پس از
پيروزي شريف در انتخابات، وزيرستان شمالي را با هواپيماهاي بدون سرنشين هدف قرار
دادند و با اين اقدام خود شريف را در وضعيت مشکلي قرار دادهاند. او به اين پيام
آمريکا واکنش ملايمي نشان داد. مردم از اين سکوت خوششان نميآيد. آنها حتي ديگر با
لفاظي ارضاء نميشوند و در انتظار اقدام مناسب هستند. مشکل اينجاست که در پاکستان
مردم يک چيز را ميخواهند و نخبگان اقتصادي و سياسي به دنبال چيز ديگري هستند.
علاوه بر آن، نواز شريف بايد پاسخگوي معيشت مردم نيز باشد و متاسفانه آمريکا حامي
اصلي اين معيشت است. نتيجه اينکه، همين ريسمان بازي ميان مطالبات متضاد جامعه
پاکستان، نواز شريف را بيحيثيت خواهد کرد. پاکستان يا بايد به سياستمداراني چون
شريف بسنده کند و يا يک انقلاب سياسي- اجتماعي واقعي را از سر بگذراند. به خاطر
همين شرايط است که وقتي نواز شريف در بحبوحه مبارزات انتخاباتي از قطع رابطه امنيتي
با آمريکا سخن گفت، هيچ کارشناسي حرف او را جدي نگرفت و همه گفتند که او مرد اين
کار نيست. افغانستان ميتوان گفت که مقامات و مردم افغانستان از ميان مقامات
اسلامآباد، بدترين احساسات را نسبت به «نوازشريف» دارند. زيرا شبهنظاميان طالبان
در زمان نخستوزيري نواز شريف تقويت شدند و با حمايت لجستيکي و اطلاعاتي دولت
پاکستان توانستند بيشتر مناطق افغانستان را تقويت کنند. اما اکنون شريف به روابط
ديرينه ميان دو کشور اشاره ميکند و ميگويد که دولتش از دولت منتخب مردم افغانستان
حمايت خواهد کرد. مسلم است که تنها اراده مثبت اسلامآباد کافي نيست؛ اين اراده
زماني ميتواند مؤثر واقع شود که صورت واقع به خود بگيرد، واقعيت اين است که منطقه
قبايلي پاکستان که نوار مرزي اين کشور و افغانستان را دربرميگيرد، مرکز فعاليت
شبهنظاميان طالبان است و اسلامآباد کمترين کنترل را بر آن منطقه دارد. جالب است
که در همان بحبوحه انتخابات حدود 60 موشک از منطقه قبايلي به روستاهاي افغانستان
شليک شده بود. مقامات کابل بر اين باور هستند که تروريستهاي طالبان در خاک
پاکستان لانه کردهاند و از آنجا عمليات تروريستي در افغانستان را رهبري ميکنند.
براساس همين باور بود که هيئت شوراي عالي صلح افغانستان طي سال گذشته به پاکستان
رفته و با مقامات اسلامآباد مذاکراتي داشته است. در چارچوب همين مذاکرات دولت
پاکستان پذيرفت شماري از رهبران طالبان که در پاکستان زنداني بودهاند را آزاد کند
تا زمينه مذاکره کابل- طالبان در افغانستان فراهم شود. آيا شريف همين روند را ادامه
ميدهد؟ افغانيها در ارائه پاسخ مثبت به اين سؤال کمي ترديد دارند؛ آنها ميگويند،
سياستمداران پاکستاني تا زماني که قدرت ندارند، دم از دوستي و حسن همجواري ميزنند،
اما زماني که به قدرت ميرسند کاملا عوض ميشوند! طالبان همان طور که اشاره
شد، شريف در مقطعي از فعاليت سياسي خود از طالبان حمايت همهجانبه ميکرد و به همين
خاطر براي اين جريان تروريستي لقب «پدرخوانده» گرفته است. ولي اکنون نواز شريف
از يک طرف به مردم وعده داده است که با تروريسم مبارزه ميکند و از طرف ديگر، خود
را طرفدار مذاکره با طالبان اعلام کرده است. اين درحالي است که رهبران طالبان نه
تنها خود را مديون نواز شريف نميدانند بلکه نسبت به وي و حزبش همان احساسي را
دارند که نسبت به حزب «مردم» تحت رهبري «آصفعلي زرداري» رئيس جمهور فعلي دارند.
رهبران طالبان حزب «مسلم ليگ» شاخه «نواز» را نيز مثل احزابي چون «مردم» و «مسلم
ليگ» تحت رهبري مشرف تحت مقوله احزاب سکولار طبقهبندي کرده بودند و لذا، نوازشريف
و هواداران وي جزو آماج بالقوه عناصر طالبان بودند. اما، در پي حمله هفته گذشته
پهپادهاي آمريکايي به وزيرستان شمالي که به مرگ «وليالرحمان» نفر دوم طالبان
پاکستان انجاميد، «تحريک طالبان پاکستان» (طالبان پاکستان) اعلام کرد پيشنهاد خود
به دولت جديد براي ورود به مذاکرات صلح را پس ميگيرد. ظاهرا وليالرحمان از
طرفداران جدي مذاکره با دولت پاکستان بود. نوازشريف اکنون بايد از خود بپرسد که
در گفتوگو با طالبان چه امتيازي بايد به آنها بدهد؟ آيا او از عهده اعطاي اين
امتيازات برميآيد؟ ديوانعالي نوازشريف يکي از مسئلهدارترين چهرههاي سياسي
پاکستان است و ديوانعالي براي به دردسر انداختن وي به اندازه کافي پرونده در
اختيار دارد. علت برکناري شريف در سال 1993 توسط «غلام اسحاق خان» رئيسجمهور
وقت، پرونده فساد مالي بود. قضات پاکستان در آستانه انتخابات بار ديگر اعلام کرده
بودند که اين پرونده همچنان باز است. اتهامهاي شريف در اين پرونده شامل پولشويي،
سهلانگاري در بازپرداخت وامها و جمعآوري ثروت به شيوههاي غيرقانوني ميشود. به
اين ترتيب، شريف نيز مثل ديگر سياستمداران پاکستاني عضو باشگاه چهرههاي فاسد
اقتصادي اين کشور است. مهم اين نيست که نوازشريف انساني سالم و پاک است و احتمالا
اين اتهامات را به او بستهاند، مهم اين است که طي سالهاي آتي ما شاهد مناسبات
دوستانه ميان دستگاه قضايي و دولت نخواهيم بود. علاوه بر سه پرونده فساد اقتصادي
که متوجه شريف و خانوادهاش است، او پرونده سياسي نيز دارد. دادگاه پاکستان
نوازشريف را در ماجراي جلوگيري از فرود هواپيماي مشرف در فرودگاه کراچي تبرئه کرده
است اما ممکن است که اين پرونده دوباره به جريان بيفتد. امري که وقوع آن در عرصه
سياسي پاکستان دور از ذهن نيست. به هر حال، نوازشريف به اندازه کافي بهانه به
دست قضات ديوانعالي داده است تا او را نيز مثل «يوسف رضا گيلاني» نخستوزير اسبق
پاکستان محاکمه و از کار برکنار کنند. ديوانعالي پاکستان نشان داده است که به
شرايط و اوضاع و احوال کشور توجهي ندارد و در صورت لزوم هر وقت که بخواهد عليه
مقامات سياسي اقدام ميکند و آنها را از سرير قدرت به زير ميکشد. لذا، بروز دعوا و
کشمکش ميان ديوانعالي و دولت در دوران نوازشريف دور از انتظار نيست و کرنش وي نيز
در اين ميان نميتواند چاره ساز باشد. مهم در اينجا، تشخيص قضات است و آنها هستند
که تصميم ميگيرند چه وقت به سراغ نخست وزير بروند! هيچکس نميداند که نخستوزير
جديد با سران ارتش و همکاران «پرويز مشرف» در کودتاي سال 1999 چه معاملهاي خواهد
کرد. «زاهد حسين» روزنامهنگار باسابقه پاکستان در جايي به همين ابهام اشاره
ميکند و ميگويد اين يک سؤال مهم است که آيا شريف ميتواند با ارتش همزيستي داشته
باشد يا نه؟ شريف آنچه را که ارتش با او کرده، نه بخشيده و نه فراموش کرده است.
نوازشريف در پي کودتاي مشرف دستگير و دستبند زده شد و تا سال 2007 در تبعيد بود و
در عربستان به سر ميبرد. هر چند شريف گفت که با ارتش کاري ندارد، اما شايد او
مشرف و فرماندهان را نبخشد و شايد هم به شيوه دولت «رجب طيب اردوغان» در ترکيه، همه
ژنرالها و افسران متهم را يکييکي به دادگاه بکشد و محکوم کند. اردوغان حتي به
ژنرالهاي بازنشسته و فرتوت هم رحم نکرده و همه آنهايي را که در دهه 1990 در کودتا
عليه دولت اسلامگراي «نجمالدين اربکان» نقش داشتهاند را به پاي ميز محاکمه کشانده
است. منطقي اين است که نوازشريف هم همين سياست را در پيش بگيرد، ولي آيا شرايط
موجود اين اجازه را به او ميدهد که با ارتش قدرتمند پاکستان دربيفتد و دست به اين
ريسک بزرگ بزند. در اين شرايط مملو از سوءظن و بدگماني، نواز شريف ميتواند يکي
از دو شيوه زير را درپيش بگيرد؛ 1) با مشرف و دستياران سابقش برخورد کند (اين
برخورد ميتواند فقط محدود به مشرف باشد.) 2) در طول زمامداري خود اصلا چنين
مطالبهاي نداشته باشد و ارتش و مشرف را به حال خود بگذارد و به عبارت ديگر، با
آنها همزيستي کند. لذا، تصميم مشرف که هفته گذشته اعلام کرد تحت هيچ شرايطي
پاکستان را ترک نميکند، در شرايط مبهم فعلي ميتواند براي او گران تمام شود؛ شايد
در طول نخستوزيري نواز شريف کسي با مشرف کاري نداشته باشد و شايد هم محاکمه و
محکوم به حبس گردد. اين حبس ممکن است کوتاه مدت و يا حتي حبس ابد باشد. البته، بعيد
به نظر ميرسد که شريف مشرف رابه پاي چوبه دار بفرستد. زيرا هرچند در شرايط مبهم و
پيچ در پيچ فعلي همهچيز محتمل است، نواز شريف فردي متساهل و ليبرال مسلک بوده و با
فردي مثل ژنرال «ضياءالحق» که «ذوالفقار علي بوتو» را اعدام کرد، فرق دارد.
اما، روابط حساس و شکننده ارتش و دولت را فقط ماجراي کودتاي مشرف تحت تأثير قرار
نميدهد؛ رويکرد دوستانه شريف نسبت به هند، مذاکره با طالبان و نوع برخورد با
افغانستان نيز ميتواند بر مناسبات ارتش و دولت تأثير بگذارد. آغاز آزمون
نواز شريف ديروز به عنوان نخستوزير جديد قسم خورد. او فرزند شرايط بوده و با
وعدههاي امنيتي و اقتصادي-معيشتي از مردم رأي خريده است. همه ميدانند که اين
يک معامله در شرايط خاص ميان مردم و شريف بوده است؛ مردم با اغماض نسبت به
پروندههاي فساد اقتصادي شريف و ديگر اتهاماتي که در ارتباط با وي بر سر زبانها
است به او رأي دادهاند. شريف براي مردم پاکستان مثل ناخدايي است که هرچند خصلتهاي
بد دارد، ولي شايد بتواند کشتي پاکستان را از گردابهاي موجود خارج کند. شايد
کساني روح تساهل در سرزمين هزار فرقه يعني هندوستان را تحسين کنند، ولي اين روح اگر
بر پاکستان مستولي شود، ممکن است اين کشور را به سمت فاجعه ببرد. گذشته شريف نشان
ميدهد که وي نسبت به دو قطب اصلي بحران در پاکستان يعني آمريکا و طالبان شيوهاي
مسالمتجويانه و متساهل در پيش ميگيرد. ميزان مشارکت مردم در انتخابات پارلماني
21 ارديبهشت 60 درصد اعلام شده است. اين ميزان طي 30 سال اخير سابقه نداشته است.
همه ميدانيم که حضور پررنگ مردم در پاي صندوقهاي رأي به خاطر شکوفايي اقتصادي و
توسعه و وضعيت اميدوار کننده در اين کشور نيست. اما اين حضور ثابت ميکند که مردم
به دنبال يک منجي ميگردند تا آنها را از دست آمريکا و طالبان نجات دهد. آيا شريف
ميتواند براي تودههاي پاکستاني منجي باشد؟ خاستگاه فکري و سابقه سياسي نخستوزير
جديد پاسخ شفاف و روشني به ما نميدهد.
|