(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 19 خرداد 1392 - شماره 20512

خاتمى حلقه اتصال كيان و آيين
   


Research@kayhannews.ir
در دوران وزارت ارشاد خاتمى، اين وزارتخانه تبديل به يك سازمان حزبى براى افراد همفكر وى شد كه به صورت سازمان پنهان در سال 1376 موجب حضور خاتمى در انتخابات هفتمين دوره رياست‌جمهورى گرديد. خاتمى براى حفظ اين سازمان پنهانى، پس از استعفا از وزارت ارشاد ـ كه درنتيجه اعتراضات مردم و علما در برابر تهاجم فرهنگى به انقلاب از دريچه وزارت ارشاد رخ داد ـ درخواست مجوز نشريه‌اى با عنوان آيين36 كرد.
درخواست مجوز مجله آيين، منجر به تشكيل حلقه آيين شد. چرا كه اين مجله تا سال 1382 هرگز منتشر نشد ولى جلسات حلقه آيين به طور هفتگى در منزل يكى از اعضا تشكيل مى‌شد.
در حلقه آيين چهره‌هايى چون هادى خانيكى، سعيد حجاريان، مصطفى تاج‌زاده، محسن امين‌زاده، عباس عبدى، محسن كديور و محمدرضا خاتمى حضور داشتند. آنان در جلسات هفتگى خود موضوعاتى مانند: مردم‌سالارى، حقوق بشر، آزادى و جامعه مدنى و . . . را مورد بررسى قرار مى‌دادند.37
خاتمى با حكم هاشمى رفسنجانى رئيس كتابخانه ملى شد، امّا اعضاى حلقه آيين كه گرايش هاي سياسى در آنان موج مى‌زد، خاتمى را براى حضور در انتخابات هفتم رياست‌جمهورى آماده كردند. هرچند شخص خاتمى در ابتدا تمايلى براى حضور نداشت، امّا دو جريان كلّى در ترغيب وى براى حضور در انتخابات رياست‌جمهورى هفتم نقش داشتند.
محمدرضا خاتمى در اين‌باره مى‌گويد: «دو جريان كلى را بايد در ترغيب آقاى خاتمى درنظر بگيريم. يك جريانى كه عمدتآ سياسى بودند مانند برخى از دوستانى كه همان زمان در دولت آقاى هاشمى حضور داشتند. اينها صرفآ انگيزه سياسى داشتند. اين گروه فكر مى‌كردند تداوم جريان مخالف مى‌تواند امكان سياست‌ورزى در داخل كشور را از بين ببرد. گروه دوم، كسانى بودند كه فكر مى‌كردند اگر آقاى خاتمى نيايد، دستاوردهاى آن جريان از بين مى‌رود. اين دسته منافع سياسى مثل نجات انقلاب، زدودن چهره خشونت از دين و . . را پيگيرى مى‌كردند».38 وى در ادامه مشخص‌تر توضيح مى‌دهد: «مجموعه نيروهايى كه آن زمان به عنوان نيروهاى خط امام شناخته مى‌شدند. آنها كسى را نداشتند و احساس مى‌كردند اين انتخابات مى‌تواند عرصه قدرت‌نمايى باشد. آنها احساس مى‌كردند با آمدن آقاى خاتمى مى‌توانند يك دوره تجديد قوا و اعتبار سياسى خود را حفظ كنند. گروه دوم جمعى بودند كه در كنار آقاى خاتمى و حول رشد و ترويج آن انديشه و گفتمان، آقاى خاتمى را به حضور تشويق و ترغيب مى‌كردند، نه به عنوان اين كه رئيس‌جمهور شود. اصلا در ذهن آنها اين مسأله نبود و حتى خيلى از آنها مى‌گفتند: اگر آقاى خاتمى رئيس‌جمهور بشود، رئيس‌جمهور خوبى نيست . . . اين دو جريان كلّى بودند كه در ترغيب آقاى خاتمى با دو هدف كاملا متفاوت حضور داشتند. برآيند اين دو نيرو، كه البته من سهم اصلى را به عهده نيروهاى سياسى مى‌گذارم، ترغيب آنها سبب شد كه آقاى خاتمى وارد اين عرصه بشود».39
بدين ترتيب اعضاى حلقه‌هاى كيان و آيين در ستاد انتخاباتى سيد محمد خاتمى حلقه زدند و تمام تلاش خود را براى به دست گرفتن قدرت و يا مطرح شدن در سطح جامعه انجام دادند.
محمدرضا خاتمى (برادر سيد محمد خاتمى) در اين باره مى‌گويد : «تمام هدف اصلاح‌طلبان و چهره‌هاى حلقه آيين از مطرح كردن خاتمى در انتخابات رياست‌جمهورى 1376، كشاندن عقبه تئوريك حلقه آيين در متن جامعه و طبيعتآ رسانه‌ها بود».40
بهترين وسيله براى اين منظور، اظهارنظرهاى خاتمى و برخى نزديكانش بود كه در روزنامه‌هاى منعكس‌كننده آراء اعضاى حلقه آيين ـ كيان و سلام بيان مى‌گشت، بويژه در سالهاى نزديك شدن به انتخابات هفتم رياست‌جمهورى اين افاضات بيشتر و بيشتر شد و خاتمى را به حلقه اتصال كيان و آيين تبديل كرد.
مطرح كردن مباحث تئوريك و بنيادى مانند ولايت فقيه، جامعه مدنى و توسعه سياسى و باز تعريف آن در قالب برنامه‌هاى انتخاباتى از اصلى‌ترين مباحث آن روز بود و نشان از تغيير خاتمى داشت.
خاتمى كه زمانى ولايت فقيه را امرى اعتقادى و فراتر از قانون اساسى مى‌دانست، ديگر ولايت فقيه را نه يك امر اعتقادى، بلكه موضوعى قانونى عنوان مى‌كرد. وى در جمع مردم نقده در فروردين 1376 حتى اقليتى را كه اعتقادى به ولايت فقيه ندارند، ملزم به رعايت اين اصل قانونى دانست و گفت: «در اين نظام ممكن است اقليتى نيز معتقد به ولايت فقيه نباشند ولى همين عده هم بايد براى دفاع از حق شهروندى خود تابع سيستم و نظام باشند».41 خاتمى كه پيشتر مى‌نوشت ولايت فقيه، اصلى در كنار اصول ديگر نيست، بلكه زيربنا و بنياد نظامى است كه امت اسلامى اينك به سوى آن روان است، اكنون از پذيرفته بودن ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسى سخن مى‌گفت. او ولايت فقيه را نظر فقهى امام(ره) مى‌خواند، امّا بعدها ثابت كرد كه براحتى مى‌تواند نظرات فقهى امام را پايان يافته اعلام كند. خاتمى در سال 1376 با اين استدلال كه حكم اعدام سلمان رشدى ـ نويسنده كتاب موهن آيات شيطانى ـ نظر فقهى امام(ره) بوده است، آن را پايان يافته اعلام كرد و مهر تاريخ گذشتگى به آن زد تا به زعم خود روابط ايران و غرب را بهبود بخشد.42
خاطره‌اى از رهبر معظّم انقلاب درباره اصرار خاتمى بر محدود شدن ولايت فقيه به قانون اساسى، به خوبى تلاشهاى خاتمى را براى بازتعريف نقش و جايگاه ولىّ فقيه نشان مى‌دهد :
«جناب آقاى خاتمى . . . وقتى سال 76 مى‌خواستند كانديداى رياست‌جمهورى شوند، آمدند پيش بنده و گفتند كه بنده عقيده‌ام اين است كه رهبرى بايست در چارچوب قانون اساسى عمل كند. بنده به ايشان گفتم بسيار مطلب خوبى است ولى شما جناب آقاى خاتمى كسى خواهى بود كه در آينده بيشترين تقاضاها را براى استفاده از اختيارات فراتر از قانون اساسى رهبرى جهت حل مشكلات كشور خواهيد داشت. در طول سال‌هاى رياست‌جمهورى، ايشان بارها نامه مى‌زدند كه فلان مطلب را تنها شما مى‌توانيد حل نماييد و بنده مى‌نوشتم كه با توجه به اين كه درخواست شما در چارچوب قانون اساسى نيست، مكتوب بنويسيد كه موضوع از طريق اختيارات فراتر از قانون اساسى رهبرى حل شود و ايشان بارها و بارها چنين مطلبى را مكتوب نمودند».43
موضوع ديگر نيز «جامعه مدنى» بود كه به گفته محمدرضا خاتمى (برادر سيد محمد خاتمى) توسط شخص محمد خاتمى در حلقه كيان مطرح و پرورده شده بود.44 گرچه سيد محمد خاتمى اوّلين مقام سياسى بلندپايه كشورمان بود كه جامعه مدنى را مطرح مى‌كرد، امّا در گذشته كسانى مانند: پرويز پيران، عبدالعلى رضايى، حسين بشيريه در مجلات و نشريات علوم سياسى و اجتماعى كشور مطرح كرده بودند. اين افراد بر اين باور بودند كه تغيير نظام سياسى در ايران از طريق انقلاب، لزومآ به دموكراسى ختم نمى‌شود و ساختار كهن استبدادى ايران به گونه‌اى است كه به طور بسيار ظريف در نظام سياسى جديد نيز باز توليد مى‌شود. آنان علّت بازتوليد استبداد در ايران را ضعف جامعه مدنى در برابر گستره اقتدار دولت مى‌دانستند و بر اين باور بودند كه نيروهاى هواخواه دموكراسى بايد به جاى چالش و ستيز با نظام به منظور سرنگونى آن، به نهادسازى در عرصه عمومى مبادرت كنند تا جامعه را در برابر اقتدار نظام تقويت كرده و از آن به عنوان پيش‌درآمد ليبرال دموكراسى غربى بهره گيرند.45
هرچند خاتمى در سخنرانى خود در هشتمين نشست سران سازمان كنفرانس اسلامى در تهران، جامعه مدنى مورد نظرش را با جامعه مدنى برگرفته از تفكرات فلسفى يونانى تفاوت دانست و آن را از حيث تاريخى و مبانى نظرى ريشه در مدينه‌النبى خواند46 ، ولى اعضاى حلقه‌هاى كيان، آيين، سلام و ديگر حاميان خاتمى كه به اسلام منهاى سياست دل خوش داشتند، اين‌گونه فكر نمى‌كردند. احمد زيادآبادى (روزنامه‌نگار) در اين‌باره مى‌گويد: «خاتمى براى فرار از انتقادات و براى ساكت كردن منتقدين، رنگ دينى روى اين ايده غربى مى‌پاشيد، او اين مفهوم را از محيطهاى روشنفكرى به سطح كلان جامعه منتقل كرد».47
خاتمى بدون اظهار اين كه جامعه مدنى مد نظرش چه رابطه‌اى با غرب خواهد داشت، مدام از حقّ سرنوشت مردم در جامعه مدنى دم مى‌زد. او معتقد بود: «جامعه مدنى يعنى جامعه‌اى كه در آن انسانها حقّ دخالت در سرنوشت خود را دارند، حكومت را بر سر كار مى‌آورند، حكومت را مورد بازخواست قرار مى‌دهند و بر آن نظارت مى‌كنند، در جامعه مدنى حريم خصوصى و عمومى از يكديگر تفكيك مى‌شود. حكومت اسلامى نيز حكومتى است كه مردم آن را بر سر كار مى‌آورند».48
وى همچنين جامعه مدنى را به قانون اساسى گره زده و مى‌گويد: «بايد جامعه مدنى را بر محور قانون اساسى به عنوان عامل وفاق ملى و چارچوب ساختار سياسى كشور نهادينه كرد».49
خاتمى ضمن بيان اين كه دولت بايد براى همه كسانى كه قانون اساسى را پذيرفته‌اند امنيت لازم را ايجاد و از آنها دفاع كند، به نقش رئيس‌جمهور در جامعه مدنى اشاره مى‌كند و مى‌گويد: «رئيس‌جمهورى نقش بسيار مهمى در بسط جامعه مدنى، شكل‌گيرى نهادهاى جامعه مدنى، آشنا شدن مردم با حقوق خودشان و اين كه خودشان از حقوق خودشان دفاع كنند، دارد».50
مفهوم ديگرى كه خاتمى از آن در رقابتهاى انتخاباتى بهره جست، واژه «توسعه» بخصوص «توسعه سياسى» بود. خاتمى در سخنرانيهاى انتخاباتى خود نياز اصلى كشور را توسعه همه‌جانبه و پايدار و متوازن مى‌دانست كه بايد در همه عرصه‌هاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و علمى تحقق يابد. در اين رابطه كه خاتمى نمى‌توانست دلدادگى خود به غرب را پنهان كند، توصيه مى‌كرد كه بايستى از بينش و منش غرب در توسعه پيروى كرد. خاتمى درباره توسعه مى‌گويد: «توسعه به معناى امروزش، ميوه يا شاخ و برگ تمدن جديد است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به اين معنا سخن كسانى كه مى‌گويند ابتدا بايد خِرَد غربى را پذيرفت تا توسعه بيايد، سخن بيراهى نيست و اين سخن را كامل كنم كه علاوه بر خِرَد و بينش غرب بايد منش غربى متناسب با اين بينش را نيز پذيرفت».51
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
36- انتشار نشريه آيين با نامزدى سيد محمد خاتمى در انتخابات هفتم رياست‌جمهورى به تعويق افتاد. امّا سرانجام در سال 1382 با صاحب‌امتيازى حزب مشاركت ومديرمسئولى محمدرضا خاتمى و سردبيرى هادى خانيكى انتشار يافت.
37- آسيب‌شناسى حزب مشاركت ايران اسلامى، سلمان علوى‌نيك، مركز اسناد انقلاب اسلامى.
38- گفتگوى حسين سليمى با محمدرضا خاتمى، ويژه‌نامه روزنامه ايران، به تاريخ11/4/1384.
39- گفتگوى حسين سليمى با محمدرضا خاتمى، ويژه‌نامه ايران، به تاريخ 11/4/1384.
40- وبگاه رجانيوز، به تاريخ 12/10/1389.
41- خبرگزارى جمهورى اسلامى، به تاريخ 19/1/1376.
42- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
43- هفته‌نامه 9 دى، به تاريخ 4/10/1389.
44- روزنامه ايران، مرداد 1384.
45- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
46- خبرگزارى جمهورى اسلامى، به تاريخ 18/9/1376.
47- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
48- ويژه‌نامه سلام، فروردين 1376.
49- روزنامه اطلاعات، به تاريخ 28/12/1375.
50- روزنامه ايران، به تاريخ 26/12/1375.
51- روزنامه سلام، به تاريخ 15/2/1375.
پاورقي

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10