آشنايي با بزرگ ترين کتابخانه تخصصي دفاع مقدس خاکريز فرهنگي |
|
انتخابات در جبهه در گفت و گو با چند رزمنده هر راي تيري به قلب
دشمن بود |
|
مروري بر خاطرات يک ورزشکار آزاده باشگاه رزمي در اردوگاه رمادي |
|
|
|
|
مهدي سلطاني شايد يکي از بزرگترين مجموعه هاي فرهنگي که در طي سالهاي اخير
پايه گذاري شده، باغ موزه دفاع مقدس در تهران باشد که بيش از آن که توصيف کردني
باشد، ديدني است. يکي از بخش هاي اين باغ موزه که به تازگي به بهرهبرداري رسيده
است، کتابخانه تخصصي دفاع مقدس است. رضايي مسئول بخش فرهنگي و هنري باغ موزه در
گفت و گو با کيهان، درباره هدف تاسيس اين کتابخانه ميگويد: هدف اصلي و بنياديني که
از ايجاد و تجهيز کتابخانه دنبال مي شود اين است که اين مکان به يک قرارگاه فرهنگي
و مطالعاتي در حوزه دفاع مقدس تبديل شود . از آنجايي که جنگ استکبار جهاني با تمام
توان رزمي خود عليه انقلاب نوپاي ما با تمام مظلوميتش علاوه بر دستاوردهاي
گرانبهايي که در جبهه ها براي ما حاصل شد يک بعد عميق فرهنگ سازي را نيز ايجاد کرد
که اين احساس بحمدالله تا به امروزجاري و پايدار است به همين خاطر ما قصد داريم
پزوهشگراني که در عرصه هاي مختلف دفاعمقدس فعال هستند مانند نويسندگان، محققين ،
راويان و حتي پيشکسوتان جنگ بتوانند به راحتي به يک منبع بالنده و وسيعي از تمامي
کتبي که تا به امروز چاپ شده و يا در حال چاپ است دسترسي پيدا کنند و ما توانسته
باشيم از اين طريق راه را براي محققين و پژوهشگران اين عرصه باز کنيم . به همين
خاطر اين مجموعه در ارديبهشت ماه امسال رسما فعاليت خود را آغاز کرد . وي با
اشاره به زمان زيادي که براي گردآوري اين مجموعه صرف شده، مي افزايد: با توجه به
زمان تقريبا زيادي که نزديک به سه دهه از آغاز جنگ تحميلي و به تبع آن آغاز
فعاليتهاي ادبي و فرهنگي در اين زمينه مي گذشت ، مهمترين مرحله در راه اندازي
کتابخانه اي با اين وسعت، بخش مجموعه سازي و گردآوري کتابهاي منتشر شده ، بود چرا
که دسترسي به تمامي آثاري که در طول اين سه دهه پر فراز و نشيب نگاشته يا توليد شده
بود کار بسيار پرمشقت و طاقت فرسايي بود و همتي از نوع تلاشهاي خستگي ناپذير
رزمندگان دفاع مقدس را طلب مي کرد . به همين خاطر افراد دستاندر کار کتابخانه
موزه در طي دو سال فعاليت براي جمعآوري و غني سازي مخازن و آرشيو کتابخانه موفق به
شناسايي و تامين بخش قابل توجهي از اين منابع ارزشمند شدند که اين مهم از طريق
ارتباط با ناشران بنام ، نمايشگاههاي کتاب و کتابخانههاي شخصي به عمل آمد .
رضايي خاطر نشان کرد: البته به علت ناياب بودن بخش مهم و قابل توجهي از تاليفات
مکتوب در اين عرصه ، عملا امکان خريداري و يا حتي دسترسي به اين منابع وجود نداشت
که فقط از طريق اهدا توسط کتابخانه هاي ديگر مانند کتابخانه ملي ، کتابخانه ايثار و
شهادت بنياد شهيد، کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران، کتابخانه پزوهشکده دفاع مقدس ،
کتابخانه نيروي زميني ارتش و همين طور کتابخانه دافوس سپاه، تاحدودي محقق گرديد .
وي درباره ظرفيت فعلي اين کتابخانه تصريح کرد: اين کتابخانه بر اساس استانداردهاي
تعريف شده از سوي کتابخانه ملي سازماندهي و تجهيز شده و با اندک زماني که از افتتاح
آن يعني حدود يک ماه قبل، مي گذرد توانسته است با حدود 12هزار عنوان کتاب و آثار
مکتوب ديگر مانند کتابهاي فارسي، عربي، لاتين، پاياننامههاي مربوط به جنگ و دفاع
مقدس ،اطلسهاي جنگ، الواح فشرده و نشريات ادواري مانند مجلات مجموعه کم نظيري را
براي علاقه مندان فراهم کند . رضايي در رابطه با موضوعات محتوايي اين کتابخانه
افزود : علاوه بر حوزه تخصصي که در رابطه با دفاع مقدس کار مي کند موضوعاتي مانند
محورهاي موضوعي انقلاب ، مقاومت و پايداري ، جنگ ، اسلام ،تاريخ ايران و سياست نيز
در دستور کار اين مجموعه قرار دارد . به همين خاطر در فضايي به وسعت 700 متر مربع
با يک سالن مطالعه ، مخازن کتاب و آثار غير کتابي مانند پايان نامهها ، کتابهاي
مرجع و نشريات سعي بر اين دارد فضاي آرام و دلنشيني را براي مخاطبان اين حوزه
ارزشمند يعني مباحث مربوط به دفاع و پايداري فراهم آورد . تالار مطالعه اين
تالار با مساحت 500 متر مربع و با ظرفيتي استاندارد براي 80 نفر تدارک ديده شده است
که بر خلاف ساير بخشهاي موزه مانند تالارهاي نمايش روباز و يا تالارهاي بازديد
کنندگان عمومي ، از يک محيط بسيار دنج و کاملا ساکت بر خوردار است که اعضاي
کتابخانه ميتوانند به منظور مطالعه منابع و بررسي نشريات از اين تالار بهره
ببرند. همچنين اين تالار مجهز به اينترنت بي سيم ، تجهيزات مختلف براي استفاده از
منابع ديداري – شنيداري از جمله فيلمهاي ويدئويي ، نوارهاي صوتي و الواح فشرده مي
باشد . مخزن کتاب و آثار غير مکتوب اين مخازن که داراي قفسه هاي ريلي و
الکترونيکي با ظرفيت نگهداري حداقل 18هزار جلد کتاب و مجهز به سيستمهاي هوشمند
اعلان و اطفاء حريق به منظورامنيت و حفظ اين آثار مي باشد ، در کنار تالار مطالعه
واقع شده است که به سيستمهاي تهويه مطبوع هوشمند و مخصوص براي جلوگيري کتابها از
خطر پوسيدگي تجهيز شده اند . هر ساله عناوين جديدي که در حوزه دفاع مقدس به طبع و
نشر مي رسد از نمايشگاههاي تخصصي اين عرصه و يا به صورت مستقيم از ناشران تهيه و به
آرشيو مخازن افزوده مي شود.از ديگر ويژگي هاي مهم مخزن کتابخانه وجود اسناد و
مدارک منحصر به فرد دوران جنگ ميباشد که به صورت فيزيکي و يا ديجيتال قابل استفاده
و بهره برداري است . بخش پايان نامه ها مجموعه اي از پايان نامه هايي که در
حوزه جنگ تحميلي نگاشته شده است در مخازن بسته کتابخانه نگهداري مي شود و اطلاعات
آنها از طريق برنامه نرم افزاري کتابخانه در دسترس عموم قرار مي گيرد. اين پايان
نامه ها براي آن دسته از دانشجوياني که موضوعات تحقيق و پايان نامه هايشان در رابطه
جنگ و دفاع مقدس مي باشد منبعي ارزشمند به منظور ارائه طريق و شيوه تحقيق و تکميل
پايان نامه هاست . هرساله از طريق همکاري با ديگر سازمانها و مراکز آموزش عالي
مانند دانشگاه دفاع ملي ، دانشکده هاي جنگ و ... آخرين پايان نامه ها شناسايي و به
آرشيو مخازن افزوده مي شود . بخش کتب مرجع شامل 400 عنوان کتاب که در
برگيرنده دايره المعارفها ، لغت نامه هاي جنگ ، اطلسهاي جغرافيايي ، زندگي نامه ها
، روزشمارها ،نقشه ها و ساير کتب مرجعي است که به سبب کمياب بودن و قيمتهاي بالاي
آنها منبعي نادر براي محققين در حوزه جنگ مي باشد .اين کتابها فقط در تالار مطالعه
کتابخانه قابل استفاده است و به هيچ عنوان امانت داده نميشود اما مراجعين مي
توانند در رابطه با شيوه هاي بهينه تحقيق از کتابهاي مرجع از راهنمايي و مشاوره
کتابداران در کتابخانه بهره مند شوند . بخش نشريات اين بخش با بيش از 160
عنوان نشريه که در حوزه دفاع مقدس فعال مي باشند و غالبا به صورت ماهنامه و فصلي
تهيه مي شوند و نيز غالب نشرياتي که در گذشته منتشر مي شدند و تا جايي که يافتن و
جمع آوري آنها امکانپذير بود ، تشکيل شده است . اين نشريات نيز به مانند کتب مرجع
قابل امانت گرفتن نيست و علاقه مندان در صورت تمايل مي توانند از آنها در تالار
مطالعه استفاده و يا از صفحات آنها رو گرفت تهيه کنند و همينطور نرم افزارهاي
جستجوگر کتابخانه فهرست کاملي از تمامي نشريات موجود را بر حسب موضوع و عنوان آنها
در دسترس مخاطبين قرار مي دهد . خدمات تخصصي و جانبي کتابخانه کارگاههاي
آموزش، سالنهاي مجهز همايش ، امکانات کمک آموزشي و ديگر امکانات باغ موزه اين
امکان را در اختيار علاقه مندان مي گذارد تا در زمينه هاي زير از خدمات باغ موزه
استفاده کنند : - حمايت و پشتيباني از پايان نامه هاي حوزه جنگ تحميلي -
برگزاري جلسات نقد کتاب با حضور نويسندگان و منتقدين ادبيات دفاع مقدس - برپايي
کارگاههاي آموزشي خاطره نويسي و تاريخ شفاهي - برگزاري مراسم هاي رونمايي از
کتابهاي دفاع مقدس و ساير خدمات شرايط عضويت علاقه مندان مي توانند با ارائه
مدارکي شامل يک قطعه عکس ،اصل و روگرفت کارت ملي ، تکميل فرم تقاضاي عضويت کتابخانه
و پرداخت هفت هزار تومان به عنوان حق عضويت يک ساله از امکانات کتابخانه بهره مند
شوند . شرايط امانت گيري کتاب براي اعضاي هيات علمي دانشگاهها و محققين حداکثر 15
عنوان کتاب و براي 30 روز ، براي دانشجويان حداکثر سه عنوان کتاب براي 15 روز و
براي ساير اعضا حداکثر دو عنوان کتاب و براي هفت روز مي باشد .
|
|
|
سيد محمد مشکوة الممالک هشت سال دفاع مقدس ابعاد گوناگوني داشت که تا کنون
بسياري از آنها مغفول مانده و تا کنون به آنها پرداخته نشده است. يکي از اين صفحات
ورق نخورده، موضوع انتخابات در جبهه هاست. رقابت و اختلاف سليقه در ذات انتخابات
است و وقتي اين موضوع در ميداني همچون جنگ مطرح مي شود، جالب و قابل تامل است. رفتن
پاي صندوق راي در شهر و روستا، يک چيز است و راي دادن در خط مقدم نبرد -آنجا که مرگ
همچون هوا سيال و همچون خاک زير پا، قابل لمس است- چيز ديگري است. رزمندگان
معتقد بودند که در دو جبهه بايد تاثيرگذار بود هم در مقابل دشمن و جنگ تن به تن، هم
در پاي صندوق هاي رآي و شرکت در انتخابات، آنها اين حماسه عظيم را تکليفي مي
دانستند که بر همه واجب بود ،شهدا به معناي واقعي بر روي انتخابشان حساس بودند.
نزديک شدن موعد بزرگترين حماسه سياسي کشور ما را بر آن داشت تا با چند تن از
رزمندگان دفاع مقدس به گفت وگو نشسته و از حال و هواي جبهه ها در ايام انتخابات
جويا شويم. *در انتخابات اخلاص قبله نماي رزمندگان بود غلامرضا کاج رزمنده
دوران دفاع مقدس از انتخابات در جبهه ها مي گويد: آن کساني که روزگاري با ميدان
هاي مين دشمن دست و پنجه نرم کرده اند مي دانند که آن روز ها همه دغدغه ي حضور در
انتخابات را داشتند، همه شور رفتن به پاي صندوق هاي رأي و همه در تب و تاب شرکت در
اين امر سرنوشت ساز بودند. اما قبل از هر چيز آنچه مهم بود سربلندي، ايستادگي و
برافراشتگي ايران بود زيرا هر رزمنده با حضور خود در پاي صندوقهاي رأي احساس مي
کرد کشورش گامي به سمت پيشرفت حرکت مي کند، فکر مي کرد که با رأي خود مي تواند يک
بار ديگر استقلال خود را فرياد بزند و مي دانست که رأي دادن يعني پشتيباني از
خويشتن خويش، رأي دادن يعني گام برداشتن در جهت سازندگي و رأي دادن يعني نا اميد
کردن دشمنان از اهداف پليد و شومشان. شهيدان نگاهي به خطوط مقدم داشتند تا مبادا
دشمن قصد پاتک داشته باشند و نگاهي به اوضاع سياسي کشور تا مبادا نامحرمان داخلي و
خارجي قصد بر هم زدن اوضاع کشور را در مواقع حساس داشته باشند.رزمندگان از جان و دل
مايه مي گذاشتند تا هم دشمن را با عملياتهايي چون فتح المبين و بيت المقدس از
سرزمين ايران بيرون کنند و هم چهار گوشه ي حواس شان را جمع مي کردند تا آناني که
فريبکارانه و با عمليات هاي رواني باعث شک و دو دلي و تفرقه در شهر ها مي شدند
بشناسند و با آنها مقابله کنند. هيچ يادمان نمي رود در خطوط مقدم که هر لحظه با
انواع سلاح ها جان رزمندگان تهديد مي شد اما براي صندوق هاي رأي صف مي کشيدند تا
انگشت خود را با رنگ انتخابات رنگين کنند. در قرارگاه که هر لحظه ممکن بود سر و کله
ي هواپيما هاي دشمن پيدا شود مي ايستادند تا با شور و شعف نام خود را در برگه هاي
انتخابات بنويسند و در اردوگاه ها و عقبههاي جبهه که خطر شليک توپ خانه هاي دور
برد دشمن وجود داشت منتظر مي ماندند تا رأي خود را به صندوق بيندازند و اين تکليفي
را که بر دوش خود احساس مي کردند ادا نمايند. همان گونه که از جان گذشتگان جبهه
ها گوش به فرمان امامشان بودند و با فرمان رهبرشان دست و سر و پاي خود را در طبق
اخلاص مي گذاشتند،در صحنههاي سياسي نيز گوش به فرمان آن قائد عظيم الشأن بودند.
براي شرکت در انتخابات سر از پا نميشناختند و حضور در پاي صندوق هاي رأي را تکليف
که نه واجب مي دانستند زيرا آنها ميدانستند که رأي آنها تيري است به قلب دشمني که
نميخواهد ايران سري در بين سرها داشته باشد، آنها احساس ميکردند که استعمار گران
و زور گويان جهاني خوش ندارند ايران حرفي براي گفتن داشته باشد و به وضوح ميديدند
که رأي آنها تيري است در چشمان آناني که نمي خواهند جمهوري اسلامي در اقتصاد، سياست
و ... به نتيجه اي مطلوب برسد تا مبادا الگويي براي کشورهاي ستم ديده باشد.
انتخابات که مي شد بچه هاي جبهه گاه با عملياتهاي خود حماسه مي آفريدند تا هم دشمن
را از فتنه آفريني باز دارند ، هم او را سرگرم کار خود کنند و اقتدار جمهوري اسلامي
را به نمايش بگذارند. رزمنده ها بر سر کانديدا هاي مورد علاقه خود به گفتو گو مي
پرداختند اما در فضاي سرشار از صميميت و دوستي، در فضايي که احساس ميکردي هر دو
طرف با گفت و گو بر سر انديشه اي برتر، تفکري پويا تر و منطقي والا تر تلاش مي کنند
تا حرف خود را به کرسي بنشانند. يادش به خير! چون رضايت خدا در تمام امور سرلوحه
شهدا و رزمندگان بود از تخريب ديگران پرهيز مي کردند، چون صداقت و راستي سر مشق
زندگيشان بود از وصله زدن و ناروا گفتن به مخالفين خود پرهيز مي کردند و چون اخلاص
در کارها ، قبلهنماي شان بود از مسائل، حرف ها، بحث ها و حرکات شبهه ناک فاصله مي
گرفتند. *راي رزمندگان تيري بر قلب دشمنان جانباز 70 درصد، بهبودنصيري
درباره آن روزها مي گويد: در آن زمان کار رزمندگان در جبهه ها فقط در مقابل دشمن
ايستادن نبود بلكه آن ها در ايام سرنوشت ساز ايران اسلامي از جمله انتخابات حضور
پررنگي داشتند.دليل آن هم اين بود که ولي امر زمان خود را درك و راه خود را آگاهانه
انتخاب كرده بودند، وقتي انتخاب آگاهانه باشد يقينا هواي نفساني كارساز نيست و گره
هاي بزرگ با لطف و عنايت پروردگار باز مي شود .از آنجا كه دشمن در اوايل جنگ بيشترِ
شهرهاي مرزي ، ارتفاعات سوق الجيشي مهم و مشرف بر شهرهاي بزرگ غرب و جنوب راتصرف
کرده بود، با توجه به اينكه رزمندگان اسلام از نظر تامين سلاح ،مهمات و امور نظامي
آمادگي نسبي نداشتند، دشمنان هم خيال غارت سرمايه مملكت ايران و كشور گشايي خود را
در سر مي پروراندند ومسئولين انقلاب اعم از كشوري و لشكري درامر دفاع مقدس و مديريت
كشور تصميم گيري وچارهانديشي ميكردند. از طرفي انقلاب نوپا هم نيازمند مديراني
درمجلس ، دولت و ...بود که مطيع ولايت باشند ومي بايست با برگزاري انتخابات، مجلس
خبرگان و مجلس شوراي اسلامي تشكيل ميشد، روزگار بسيار سختي پيش روي ملت ايران بود
كه در اين ميان ياوران انقلاب و ولايت به ياري پروردگار توانستند از اين امتحان
الهي سربلند بيرون آيند. رزمندگان در راي گيري و انتخابات حضور پرشوري داشتند و آن
را نيز جنگ بادشمن ميپنداشتند، آنها با هر راي خود، تيري بر قلب دشمنان مي زدند.در
دوران انتخابات در مركز محورهاي منطقه جنگي، صندوقهاي انتخابات مستقر شده و
نيروهاي ثابت پايگاهها گروه گروه ميآمدند و راي خود را به صندوق مي ريختند ،تمامي
رزمندگان در راي گيري شركت کرده و هيچ كمين گاه و سنگري خالي نمي ماند. از طرفي
گردانهاي ضربت و جندالله نيز مسئوليت برقراري تامين راههاي عبور، مرور و محل
استقرار صندوق هاي راي را داشتند.در اين ايام تمام مرخصيها لغو و همه در آماده
باش كامل بوديم ،فقط در مواقع ضروري از هر پايگاهي تعدادي از رزمندگان جهت كمك به
گردانهاي ياد شده اعزام شده و در برخي مناطق مسيرهايي كه در تير رس مستقيم دشمن بود
قرار مي گرفتند ،به اين ترتيب انتخابات برگزار مي شد. * هرچه مي گفتيم باز به
امام راي مي دادند. حاج قاسم علي اكبري جانباز 70 درصد ،از شهرستان سياهكل از
بين خاطراتش چنين گفت: با توجه به سن کمي که در جبهه داشتيم روزهاي سخت و دشواري
را گذرانديم،ولي مهم تر از هر چيزي براي ما اطاعت از ولايت بود که سرلوحه امور خود
قرار داده بوديم ،به خاطر دارم آن زمان مردم بومي شهر و روستاهاي جنگ زده خيلي
هاشان سواد نداشتند وقتي در ايام انتخابات از آنها سوال ميشد كه مي خواهيد به چه
كسي راي بدهيد، فوراً ميگفتند به امام خميني راي مي دهيم ، مسئولين با صحبت هاي
مکرر و توضيحات خود آن ها را توجيه مي کردند که از بين اين کانديداها بايد به يک
فرد راي بدهند اما هنگام شمارش آرا باز راي هايي به چشم مي خورد كه به نام حضرت
امام (ره) داده بودند! *بچه ها با وضو راي مي دادند قاسم صادقي رزمنده اي که
از خاطرات جبهه خود در ايام انتخابات مي گويد: با شروع جنگ تحميلي و اعزام
خودجوش نيروهاي مردم به صورت انفرادي و گروهي ،جبههها حال و هوايي داشت. مردم با
چه دردسرهايي خود را به معرکه جنگ مي رساندند.باور کردني نبود انسانهايي که براي
شهادت قرعه کشي مي کردند چه کسي زودتر وارد ميدان درگيري با دشمن شود.اين روحيه در
تمام افعال بچه ها اثر گذار بود،زمان تقسيم غذا تعارفهايي بود که رد و بدل مي شد
،در بيمارستان ها بچه ها صف مي کشيدند تا خون بدهند، همين رفتارها در صف جماعت ديده
مي شد. به ياد دارم بعد از عزل بني صدر قرار بود انتخاباتي برگزار شود که مردم رئيس
جمهور را ازبين چند نامزد انتخاب کنند، بعلت وجود جنگ و امکان پذير نبودن تبليغات
نامزدها، رزمندگان از طريق شناخت قبلي خود با هم مشورت کرده و درباره نامزدهاي
انتخابات به تحقيق مي پرداختند. صبح روز دوم مرداد سال 1360شهر آبادان براي
انتخابات آماده شده بود. خاطره بنده اين است که :در مناطق جنگي در خطوط عقبه شور و
حال خاصي بين بچه رزمندهها ديده ميشد ،تعدادي از بچه ها با ديدن صندوق سفيدي که
حمل مي شد تعجب کرده و با شوخي مي گفتند جعبه سياه هواپيماي دشمن سفيد شده، هر کس
به شوخي چيزي مي گفت ، در همين حين گلوله اي توسط دشمن به نزديکي هاي ما اثبات کرد
متصدي صندوق ، صندوق را رها کرده و به سمتي رفت ،پس از دقايقي گردو غبار را از روي
لباسش تکاند و به سمت صندوق آمده ،آن را برداشت و به سنگر اجتماعي رفت،بچهها وضو
گرفته و داخل سنگر شدند.يکي گفت برادر من راي اولي هستم متصدي گفت : از کجا معلومه
؟ رزمنده گفت : دقت کن پشت لبم چند تا مو درآمده، همه زدند زير خنده . آن روز ها و
در آن شرايط جنگ از نظر امنيتي، همه بچه ها نميتوانستند در يک جا وبه صف بيايند و
راي بدهند به همين خاطرقرار شد پيک خط،افراد سنگرها را نوبت به نوبت صدا کند تا
بيايند و به کانديداهاي مورد نظر خود راي دهند. از فرمانداري بخشنامه شده بود بعلت
عدم دسترسي رزمندگان به شناسنامه ،آنها مي توانند با کارت رزمندگي خود راي بدهند که
بنده با کارت شناسايي خود که از ستاد عملياتي گروه فدائيان اسلام به فرماندهي شهيد
سيد مجتبي هاشمي در آبادان مستقر بوديم راي دادم و مهر انتخابات رياست جمهوري در
کارت شناسايي اين حقير زده شد که هنوز به عنوان يادگاري نگهداشته ام .ضمناً بعد از
اتمام انتخابات در آن دوران به ياد دارم که متوجه شديم تمامي افراد در آن منطقه به
محمد علي رجايي راي داده بودند ،اما حقيقتاً انتخابات در آن شرايط سخت انجام
شد،رزمنده ها نيز به خاطر دفاع از آرمانهاي انقلاب و امام راحل و اطاعت پذيري از
ولي فقيه زمان خود با شادماني هر چه تمام تر به پاي صندوق هاي راي آمدند و حضوري
حداکثري داشتند. * تشويق مردم به شرکت در انتخابات توسط رزمندگان حاج فريبرز
عمو لشكري جانباز 70 درصد از شهرستان لاهيجان درباره انتخابات در جبهه ها ميگويد:
در زمان انتخابات ،جبهه ها خيلي حساس بود دشمنان تدابير شديدي راعليه رزمندگان و
مردم منطقه به كار مي گرفتند تا انقلاب نتواند به اهداف عالي خود برسد،از آنجا كه
در بعضي از روستاهاي صعب العبور، صندوق هاي راي گيري به وسيله چرخبال هاي هوا نيروز
حمل ونقل مي شد ،تكليف رزمندگان اين بود كه اطلاعات و آگاهي هاي لازم را به پيش
مرگان كرد مسلمان مي دادند كه اين انتخابات چه ثمري دارد و انتخابات شوندگان بايد
داراي چه خصوصياتي باشند .آنها نيز به روستاهاي خود رفته ودر برابر شنيده ها و
آگاهي هايي كه پيدا كرده بودند اهل محل ،بستگان دور و نزديك خود را به پاي صندوق ها
دعوت مي كردند، در بعضي از روستاها كه روحاني به نام (ماموسي) داشتند توسط آنان در
امر انتخابات توجيه مي شدند و فرقي نداشت که انتخاب شونده بومي يا غير بومي
باشد،براي مردم مهم شركت در انتخابات و اثرات آن در آينده کشور بود . *راکت هايي
که عزم مردم را نشانه گرفته بود حاج بديع الله براري جانباز 70 درصد از تازه
آباد مي گويد: دشمنان نظام همه توان خود را به كار مي گرفتند تا انقلاب ما پا
نگيرد،خصوصاً درايام انتخابات با پخش اعلاميه و تهديدهاي نظامي، مانع مي شدند، تا
مردم در انتخابات شرکت نکنند اما مردم چون از رزمندگان و مسئولين جنگ رافت و
مهرباني ميديدند، اكثر مردم و رزمندگان كرد منطقه شركت مي كردند .در بعضي مناطق
درگيري به قدري شديد بود که مخالفين با راكت و توپهاي دور برد تلاش در ناامن كردن
منطقه و جلوگيري از انتخابات را داشتند و به خاطر چنين شرايطي گاهي صندوقهاي
انتخابات با تاخير به محل استقرار خود رسيده و در جريان رساندن اين صندوق ها عده اي
از رزمندگان مجروح و به شهادت مي رسيدند. *راي دادن غيورانه يدالله صانعي از
رزمندگان هشت سال دفاع مقدس خاطره خود را اين چنين بيان مي کند: آن چه که بعد از 28
سال به خاطر دارم اين است که چهارمين دوره انتخابات رياست جمهوري در25 مرداد
1364برگزار شد،پنجمين سال دفاع مقدس بود.در کردستان شهرمرزي مريوان بوديم وبنده به
عنوان محافظ صندوق راي، در روز برگزاري انتخابات صبح زود به همراه گروه انتخاباتي
سيار عازم محور چناره مريوان شديم تا به چندين روستاي اين بخش براي اخذ راي مراجعه
کنيم،از آنجا که ضد انقلاب در اين روستا حضور داشتند ،از ايجاد راه روستايي و توسعه
و آباداني اين روستاها جلو گيري مي کردند و برخي از روستاها بسيار محروم بوده و راه
روستايي و راه ماشين رو نداشت لذا مابه سختي و پياده خود را به آن روستاها رسانديم
و مردم آراءشان را به صندوق راي ريختند. رفت و آمد گروهک ضد انقلاب کومله و دمکرات
به اين روستاها زياد بود به طوري که با اجبار و تهديد مردم قصد منصرف کردن مردم از
شرکت در انتخابات را داشتند اما اين مردم غيور با شجاعت آمده و راي مي دادند و هيچ
ترسي نداشتند چرا که مهمترين هدفشان دفاع از انقلاب اسلامي و سر سپردن به حرف
رهبرشان بود حتي به قيمت از دست دادن جان و مال و خانواده. *راي دادن به قيمت
جان فرزندان امام(ره) حميد مقدسي جانباز 70درصد از شهرستان رشت مي گويد: آن زمان
نيز دشمنان در جبهه هاي جنگ خصوصاً شهرهاي مرزي خيلي تلاش مي كردند تا با چهره ها و
لباسهاي مختلف حتي به صورت نفوذي در انتخابات خللي ايجاد کنند، گاهي عدهاي را اجير
کرده تا به طريقي صندوقهاي انتخابات را منهدم کنند، نيروهاي حفاظتي كه مسئوليت
امنيت انتخابات را بر عهده داشتند از هيچ خطري در امان نبودند اما به حمد وياري
خداوند ماموريتها با هوشياري رزمندگان اسلام به نحو احسن انجام شد ولي سختي و
مشكلاتي كه در مناطق جنگي نصيب رزمندگان مي شد كمتر از آزاد سازي شهرهاي در تصرف
دشمنان نبود.معمولا تا چندين مدت پس از انتخابات ، دشمنان همچنان عقده هاي خود را
بر روي رزمندگان و مردم منطقه خالي مي كردند ،روستاها را با توپهاي دور برد و
هواپيما بمباران مي کردند و گاهي با زبان تهديد ،برنامه هاي را پخش مي کردند تا
مانع دلگرمي يا حضور مردم در انتخابات شوند اما هيچگاه به هدف خود نرسيده و اين
آرزو را با خود به گور بردند و مي برند . جاي بسي تأمل است که آن روزها راي دادن به
قيمت جان و زندگي فرزندان امام (ره) تمام مي شد..
|
|
|
صنوبر محمدي زماني که ديد سرزمينش ناجوانمردانه مورد تاخت و تاز دشمن قرار
گرفته، کار و ورزش را رها کرد و به جبهه شتافت. در عملياتهاي مختلف شرکت داشت و
دست آخر بيش از هشت سال از بهترين دوران زندگي خود را در بند دشمن اسير شد. در آن
زمان هم لحظهاي آرام نگرفته- چون از ابتداي نوجواني به ورزش علاقه داشته و رشته
جودو را به صورت جدي دنبال کرده است- و در اسارت هم ورزش را رها نکرده به طوري که
نقش ارزندهاي در پرورش روح و جسم همقطارانش داشته است. او که آن سالها به عنوان
استاد جودو در آسايشگاه مشغول به فعاليت بود، شاگردان بسياري را تربيت کرده است.
* * * عباس طاهايي هستم. پنجاه و يکي دو بهار را پشت سر گذاشتهام. داراي دو
فرزند دختر هستم و در حال حاضر در يک موسسه فرهنگي فعاليت ميکنم. از نوجواني و
جواني فوتبال را به صورت تفريحي در محلهمان دنبال ميکرديم اما بعدها دفاع شخصي و
به ويژه جودو را تخصصي کار ميکردم. * حضور در جبهه زمان جنگ سرباز بودم و از
شهرستان قائمشهر در قالب يک گردان امدادي به عنوان مسئول انجمن اسلامي و مسئول
عقيدتي سياسي پادگان شيرگاه، ابتدا به قصر شيرين و پس از آن به نفتشهر اعزام شده
بودم که دشمن بعثي يک حملهاي به قصر شيرين ميکند و منطقهاي را تصاحب ميکند و
بعد در يک حمله سراسري که انجام داد و جبهه غرب و جنوب را به هم متصل کرد ما به
محاصره دشمن درآمديم که مجبور به ترک مواضع خودمان شديم. در آن شرايط با تباني و
افراد نفوذي کرد عراق که با زبان فارسي آشنايي کاملي داشتند و ما به خيال اينکه
اينها نيروهاي خودي هستند ما را به سمت خودشان کشيدند و بسياري از ما را به اسارت
درآوردند. * اولين روزهاي اسارت بعد از اسارت ما را به اردوگاه رمادي در
استان الانبار منتقل کردند. منطقهاي مثلثي شکل که بين مرز عراق و سوريه و اردن
قرار داشت. به جز ما، افرادي از نيروهاي کودتاي نوژه- کومله دموکرات و منافقين هم
بودند که يک گروه را تشکيل ميدادند که بعدها متوجه شديم در اين اردوگاه رژيم بعث
خيال داشت افرادي را تربيت کند که بعدها عليه حکومت خود ايران باشند. البته ما اين
مسئله را نميدانستيم. در ابتداي ورود به ما پوتين و لباس هم داده بودند و هر روز
برنامه ورزش داشتيم که به دلايل نامعلومي، اساس و شالوده گروهشان از هم پاشيده شده
بود اين شد که حتي اجازه يک ورزش ساده را هم در اردوگاه به ما نميدادند. در
اردوگاه، ما، هم از طرف منافقين و کومله و هم از طرف نيروهاي بعثي کنترل ميشديم و
اين شرايط بسيار سختي را براي ما به وجود آورده بود. اين بود که به طور مخفيانه
ورزش ميکرديم تا اينکه عراقيها اردوگاه موصل چهار را تعطيل کردند و حاج آقا
ابوترابي را به همراه 200 نفر ديگر به اين اردوگاه تبعيد کردند. اين گروه از
بچههاي شاخص و مذهبي بودند بنابراين اردوگاه به شدت کنترل ميشد. * اول نماز،
دوم ورزش * حاج آقا ابوترابي وقتي به اردوگاه ما آمدند تدبيري را انديشيدند که
در اردوگاه اول نماز و دوم ورزش را فراموش نکنيد. در ابتدا ورزش به دو شکل کلاسيک و
ميداني انجام ميشد. يکي ورزش فوتبال، دووميداني، بسکتبال بود که عراقيها اجازه
ميدادند بچهها در محوطه اردوگاه انجام بدهند که توپ هم توسط صليب سرخ برايمان
فرستاده ميشد و ديگري ورزش رزمي و دفاع شخصي بود که به طور مخفيانه صورت ميگرفت.
من مسئول ورزش اردوگاه بودم و کلاسهايمان را مخفيانه ولي بسيار منظم دقيقا مانند
يک باشگاه ورزشي اداره ميکرديم. بچهها با وجودي که بنيه بدني نداشتند و گاه حين
ورزش از هوش ميرفتند اما خيلي زود با ورزش رشد کردند. سال 1365 خود بنده يک طرحي
را به کمک ديگر دوستان اساتيد، خدمت جانشين حاج آقا ابوترابي که مديريت معنوي
اردوگاه را هم برعهده داشتند برديم و عنوان کرديم که اين بچهها در اين چند سال
خيلي خوب رشد کردند پس بياييم يک ورزش همگاني را شکل بدهيم که جدا از رشته رزمي هم
نباشد. چرا که ما در اردوگاه افراد سالخورده و ناتوان هم داشتيم. به همراه آقاي علي
وهابي و ديگر اساتيد تصميم گرفتيم ورزشي داشته باشيم که تلفيقي از رشتههاي
کونگفو، تکواندو، کاراته و بوکس و دفاع شخصي باشد. در واقع ورزشي ابداع شد به
عنوان «يد واحده» و طراحان ما آرم بسيار زيبايي را ابداع کردند و به وسيله تخم
گلهايي که از صليبسرخ براي ما فرستاده ميشد با رنگ اين گلها و برگ برخي از
بوتهها که به عمل آورده بوديم و با خودکار و مداد کم و محدودي که براي نوشتن به ما
ميدادند اين آرم زيبا را پشت لباسهاي بچهها ترسيم کرده بوديم. کساني که در ايران
اين ورزشها را کار کرده بودند در اردوگاه حکم استادي داشتند و اين اساتيد بچههايي
را که فرم فيزيکي بهتري داشتند و وضعيت جسماني بهتري داشتند را به عنوان مربي آموزش
ميدادند و اين مربيان بين آسايشگاهها تقسيم ميشدند و بچهها را تعليم ميدادند.
مابين دو آسايشگاه محلي بود که دور از چشم عراقيها بود که به آن «زير سالن»
ميگفتيم که محل آموزش مربيان توسط اساتيد بود. از خود بچهها نگهبان ميگذاشتيم که
وقتي عراقيها به اين منطقه نزديک ميشدند به ما علامت بدهند و همه متفرق شوند.
* تب ورزشي! من خاطرم هست که يکي از دوستان به نام آقا سجاد که استاد تکواندو
بود در حين آموزش، متوجه شد که سرباز عراقي به منطقه نزديک شده، خيلي سريع زير پتو
رفت. او که بسيار عرق کرده بود و نفسنفس ميزد وقتي سرباز عراقي به او نزديک شد،
گفت: ورزش ميکردي؟ و او گفت نه تب کردم و حالم خوب نيست! حاج آقا ابوترابي
هميشه به ما گوشزد ميکردند که سعي کنيد براي حفظ سلامتي خودتان هم شده با عراقيها
کمتر درگير شويد و بچهها هم پذيرفته بودند. اين بود که اردوگاه جو به ظاهر آرامي
داشت و ما سعي ميکرديم کوچک ترين بهانهاي را به دست عراقيها ندهيم. مسئله
ديگر اين بود که هر کسي را به اين اردوگاه تبعيد ميکردند چند روزي او را در
قرنطينه نگه ميداشتند و با کابل و ديگر وسايل مورد ضرب و شتم قرار ميدادند به
طوري که طبقه بالا را تيربار کار گذاشته بودند تا بچهها را با کوچک ترين حرکتي به
رگبار ببندند. البته با هدايت حاج آقا ابوترابي، اين اردوگاه به ظاهر بسيار آرام و
در اصل مانند يک درياي پرتلاطم و پرانرژي بود. * طرح ابتکاري بچهها توسط
نيروهاي بعثي بسيار مورد ضرب و شتم قرار ميگرفتند براي اينکه کمتر مورد آزار قرار
بگيرند بچهها را بسيج کرديم. همه دست به کار شدند کارتون گوشتهاي يخزده را که به
اردوگاه ميآوردند روي هم ميگذاشتيم و به شکل يک چوبدستي درميآورديم. تعدادي
چوبدستي درست کرديم و زمان تمرين از آنها استفاده ميکرديم و با هم مبارزه ميکرديم
تا اگر مورد ضرب و شتم قرار ميگيرند کمتر آسيب ببينند و زماني هم که نياز نداشتيم
مقواها را زير زيلوهايمان پهن ميکرديم. که اين طرح بسيار موفقي بود. * کمربند
قرآني اعطاي کمربند و درجه هم در اردوگاه داشتيم. استاد به تشخيص خودش به بچهها
کمربند اهدا ميکرد. کمربند رشته ما، آيهاي از سوره مبارکه قصص بود که وقتي حضرت
موسي مشتي به چانه آن مرد قبطي فرود ميآورد و او به خاطر اين ضربه محکم ميميرد
حضرت موسي عرض ميکند: خدايا به خاطر قدرتي که به من دادي من هيچ گاه طرفدار
ستمکاران نخواهم شد. اين آيه را روي يک تکه پارچهاي 10 سانتيمتري نوشته بوديم و
به ورزشکاران هديه ميکرديم. * 12 قاشق آش در رماديه چشم من وضعيت خاصي پيدا
کرده بود که بر اثر تمرينات ورزشي آزار و اذيت بسياري ديد. اين خواست خدا بود و ما
به خاطر اينکه ترس را از دل بچهها ببريم مجبور بوديم يک سري حرکات را روي همين
زمينهاي خاکي و بتوني انجام دهيم و غلتها و افتها و خاک کردنها و مبارزات جز لطف
خدا نبود. بنيه جسمي بچهها فوقالعاده بود. کساني که اول صبح تمرين داشتند ترجيح
ميدادند شامشان را که يک ليوان آش لپه که حدود 12 قاشق و يک تکه ناني که 90درصد آن
خمير بود را نميخوردند تا صبح بعد از تمرين بخورند و بچهها با اين غذاي واقعا
اندک سعي ميکردند تمرين کنند. اين تمرينات مداومت داشت يعني در اردوگاه دو هزار
نفري شايد به تعداد انگشتشماري بودند که ورزش نميکردند اما تماشاگران و مشوقين
خوبي بودند.
|
|