انتخابات و کارکرد هاي رسانه ملي |
|
اميد به سينمايي ديگر! |
|
نگاهي به تأثيرات سينما و انتخابات بر يکديگر ظرفيت هاي سينما
در خلق حماسه |
|
|
|
|
بر هيچ کس پوشيده نيست که مهمترين رسانه موثر بر فضاي انتخابات رياست جمهوري
کشورمان، رسانه ملي است. خصوصا شبکه هاي اول تا هفتم که در اين بين هم پوشش کشوري
بيشتري دارند و هم مخاطب اجتماعي بالاتري در دسترس آن هاست. اولويت هاي اصلي
رسانه ملي و شبکه هاي تلويزيوني در روز هاي باقي مانده تا انتخابات بر چند رکن
استوار است : يک- مشارکت حداکثري: آنچه بيش از همه مهم و قابل اهميت به نظر مي
رسد، مشارکت حداکثري مردم در انتخابات پيش رو است. به طوري که اين مسئله به شدت روي
ثبات سياسي و اقتصادي و امنيتي کشورمان موثر است و حتي روي معيشت مردم هم تاثير
مستقيم دارد. بنابراين رسانه ملي به عنوان يکي از اولويت هاي کاري خود بايد به اين
مقوله اهميت دهد.البته دستاندرکاران رسانه ملي و خصوصا شبکه يک سيما برنامههاي
خاص و ويژه اي را با اين هدف تدارک ديده اند.از جمله برنامه هايي چون «مناظره
نامزدها»، «نوبت مردم»، «ثريا»، «پايش» و... که درحال پخش بوده و معطوف به همين
هدف يعني مشارکت حداکثري هستند. دو-ارتقاء بصيرت و انتخاب آگاهانه: در درجه دوم
و بعد از مشارکت حداکثري، مقوله مهم و کليدي، انتخاب اصلح و بهترين گزينش از سوي
مردم است که مبناي آن هم افزايش بصيرت و آگاهي مردم است.رسانه ملي بايد با تمام
توان روي معرفي معيار ها و شاخصهاي مد نظر امام و رهبري به عنوان يک رئيس جمهور
مطلوب کار کند و با پخش مکرر اين سخنان، راه را براي مردم روشن کند تا عدهاي
نتوانند با ترفند هاي مختلف، مردم را گمراه کنند و يا دست به تحريف سخنان و
ديدگاههاي امام و رهبري بزنند. از اين رو رسانه ملي در عين حال که بيطرف است و
به سمت هيچ کانديدايي گرايش ندارد، بايد روشنگري و بصيرتافزايي را در دستور کار
خود قرار دهد و هر آنچه ممکن است سرنوشت ملت ايران را به سمت صلاح و درستي و پيشرفت
و معنويت و عدالت و ... سوق دهد را صريح و بي پرده براي مردم بازگو کند. سه-عبرت
ها: تاريخ 34ساله نظام جمهوري اسلامي ايران آکنده است از عبرتها و درس هاي بزرگي
که هر کدام به نحوي مي توانند مسير آينده ملت ر ا روشن کنند. دورههاي مختلف
انتخابات و تجربيات ملت ايران در آن مقاطع، بررسي روساي جمهور گذشته با گرايش هاي
مختلف سياسي و اقتصادي و مديريتي و يا بررسي تحولات و حوادث خاص سياسي در برهه هاي
حساسي همچون سال 88، همگي از جمله مواردي هستند که در رسانه ملي مي توانند به خلق
يک حماسه سياسي کمک کنند که هم مشارکت بالاي مردمي را در پي داشته باشد و هم نتيجه
انتخابات، بهترين نتيجه ممکن باشد.البته در اين رابطه همه شبکه هاي سيما برنامه هاي
بخصوصي را آماده کرده اند که برنامه «سراج» يکي از آن هاست. در کنار سرفصل هاي
مهمي که اشاره شد چند نکته مهم ديگر هم قابل اشاره است که البته پيش بيني مي شود که
در رسانه ي ملي به خوبي به آن ها توجه شده است و قطعا شاهد يک کار گروهي خوب و به
مراتب بهتر از سال 88 خواهيم بود. از جمله توجه به تاکتيک هاي انتخاباتي و رسانه
اي دشمن با هدف کاهش مشارکت مردمي، القاي تشکيک در سلامت انتخابات، ايجاد التهاب و
تشويش و تنش هاي سياسي و اجتماعي در کشور و ... که همه اين موارد را رسانه ملي مي
بايستي با تدابير خاص خود خنثي کند. ضمن آنکه براي اولين بار شاهد توجه ويژه
رسانه ملي به آموزش مباني قانوني و اجتماعي و سياسي مباحث انتخاباتي در نسل کودک و
نوجوان هستيم اتفاقي که مثلا در شبکه يک در قالب برنامه "مدرسه در دست بچه ها"روي
مي دهد . حسين زينليان بروجني
|
|
|
پژمان کريمي سينماي ايران تا چه اندازهاي همپاي مردم ايران، پيش آمده است؟
سينماي ايران تا چه ميزان، براي بازتاب واقعيت جامعه ايراني، باورهاي ديني و ملي
مردم ايران، دغدغهمند آشکار شده است؟ از رهگذر سينماي ايران، چقدر ميتوان ايران
را شناخت، رويداد بزرگي مانند انقلاب اسلامي را درک نمود، حال و آينده جامعه ايراني
را رصد کرد و فهميد؟! سهم سينماي کشورمان در القاء ارزشهاي ديني و بوميمان
چيست؟ آيا سينماي کشورمان به زبان مفاهمه با مخاطب (=مردم) رسيده است؟ آيا
زبان بينالمللي را براي القاء بهتر هويت، باور، چهره و موقعيت کنونيمان، کشف
کردهايم و آن را بکار بستهايم؟ سينماگر ما آيا توانسته است صرفا به دليل ارزش
حرفهاي در دنيا بدرخشد؟ سينماگر ما، چقدر بر سينماي ديگر کشورها تأثير گذاشته
است؟ واقعيت اين است که سينماي ايران، با وجود منزه بودن از پلشتيهاي آشکار،
هنوز نتوانسته است در جايگاه آرماني يا ديني و ملي قرار گيرد؟ سينماي ايران از
ميان 75 ميليون نفر، تنها دو ميليون تماشاگر دارد. دليل اين اتفاق، ضعف حرفهاي
و محتواي سطحي اغلب توليدات سينماي ايران است! دليل اين اتفاق، بياعتنايي يا
کماعتنايي به باورهاي مردم ايران است. دليل اين اتفاق، حديث نفس برخي
فيلمسازان است که مبتني بر ديدگاه نادرست نسبت به واقعيتهاي گوناگون معنا ميشود.
سينماي ايران اکنون اسير برخي سينماگراني است که گام در بيکرانه «تعهد» نسبت به
پروردگار، جهان آفرينش، هويت و ميهن و باورهاي بالنده همميهنان خود و مظلومان
زمين، ننهادهاند! شما به توليدات سالانه سينماي کشورمان نگاه کنيد! آيا جز اين است
که سالي يک فيلم - آن هم با همت بخش دولتي- درباره انقلاب اسلامي ساخته ميشود؟
آيا جز اين است که سالي دو يا سه فيلم درباره دفاع مقدس ملت ايران در برابر 80کشور
بزرگ و کوچک، ساخته ميشود؛ آن هم به لطف اراده و پول بخش دولتي! آيا جز اين است که
پيشرفتهاي شگفتانگيز علمي و صنعتي و نظامي کشورمان «هيچ»- دقت کنيد- «هيچ»
بازتابي در آينه سينماي وطني ندارد؟ به باور نگارنده، درحال حاضر، عوامزدگي،
جداي از بحران خلاقيت و کارنابلدي، سايه سنگيني بر پيکره سينماي ايران انداخته است!
هنگامي که يک سينماگر متوسط، دروغگويي را مجوز مهاجرت ايرانيان به بيرون از
فرامرزها توصيه ميکند، بخشي از جامعه سينمايي و جامعه منتقدان سينمايي هيجانزده
او را تشويق ميکنند، يعني سينماي ايران و بخشي از جامعه اهل قلم ما دچار بحران
انديشه است! وقتي برخي از کارگردانان سينماي ايران گمان ميکنند با تحريف واقعيت
و سياهنگاري، ميتوانند به شهرت جهاني برسند و به افتخارشان در فلان جشنواره
سياستزده غربي، صندلي خالي بگذارند، يعني در سينمايمان به دنبال انديشه و تعهد
مشغول نشويد! وقتي سينماگر ايراني ميگويد واقعيت يعني آنچه من ميپندارم و هر
آنچه هنرمند تصوير ميکند، درست است و عين واقعيت، آيا ميتوان از «انديشه» و
«انديشهورزي» سراغ گرفت؟! وقتي فيلمسازان ما جشنوارههاي سياسي را غيرسياسي،
تکاپوي سياست مآبانه خود را غيرسياسي و ناسزاگويي و تهمت و نفي واقعيت را عملکرد
فرهنگي، نام ميگذارند، چه ميتوان درک نمود جز عوامزدگي؟! متأسفانه عوامزدگي
و بحران انديشه، چنان دامن گسترده است که امروز همراهي يک سينماگر با مردم، متعهد
بودن يک سينماگر در قبال دين و هويت و باورهاي الهي مردماش، همدلي يک سينماگر با
انساني مظلوم، «دولتي بودن»، «رانتخواري»، «سفارشپذيري» معنا ميشود! يعني
هرکسي که دردمندانه و در مسير آموزههاي اخلاقي و پيامهاي الهي گام بردارد، در
سينماي ايران متهم به غير «مستقل بودن» و «وابستگي به حاکميت» ميشود! به عبارت
ديگر، درنظر جماعتي از سينماگران و منتقدان مدعي فرهيختگي، اخلاقورزي يعني
غيرمستقل شدن! دينمدار بودن يعني حکومتي شدن! دلواپس› انسان مظلوم بودن يعني
سفارشپذير بودن»! عقبماندگي و عوامزدگي را ميبينيد؟! با وجود سينماگران
کجانديش و کژ سليقه، آيا ميتوان چشم داشت که سينماي آرماني محقق شود؟ مخاطب
ايراني به استقبال سينماي کشورمان رود؟ در اين ميان يک واقعيت مضحک به چشم
ميآيد! اغلب آناني که از مستقل بودن و حکومتي نبودن و سياسي نبودن و انديشهورزي و
حرفهاي بودن و... دم ميزنند، با پول دولت فيلمساز شدهاند و فيلمسازي کردهاند.
اغلب شعار سياسي ميدهند و به زدوبند سياسي مشغولاند. اغلب براي جلب توجه
سياستمداران کارگزار جشنوارههاي خارجي، خوشرقصي ميکنند و مسحور جذابيتهاي محافل
شبه فرهنگي غرباند. به نقشآفرينيهاي سياسيمآبانه آنها در ماجراي فتنه 88 نگاه
کنيد! در نامهها و متن فيلمهايشان دقيق شويد! همه و همه بيانگر و گواه ماهيت
ضدانديشه و ضدتعهد آنهاست! ماجراي خانه سينما، تعطيلي اين محفل غيرقانوني، تکاپو
براي بازگشايي آن به سبک و سياق گذشته، کافي بود که عوامزدگان سياستپيشه سينما،
نقاب از چهرهشان فرو اندازند. اين روزها برخي چهرههاي وابسته به تشکل شبه
ماسوني خانه سينما، از نابودي سينماي ايران به دست دولتمردان حرف ميزنند. بله!
سينماي ايران از زاويهاي رو به نابودي است. هر جا که انديشه مبنا نيافته، فلاکت و
نابودي ، سرنوشت محتوم آن است. بنابراين مقصر اصلي، طيف غيرمتعهد سينماست که حرفي و
نگاهي براي عرضه ندارند!با اين توصيف، تنها و تنها بايد چشم به طيفي از فيلمسازان
تازه نفس و متعهدي داشت که بايد به شيوههاي گوناگون در سطح کشورمان شناسايي شوند،
پرورش يابند و حمايت گردند. تنها بايد به طيف ياد شده اميد بست! همين!
|
|
|
آرش فهيم بدون شک انتخابات رياست جمهوري و سينما، صحنه ها و عرصههايي
تأثيرگذار بر يکديگر هستند. يعني هم نتيجه انتخابات و فرد منتخب براي هنر هفتم
سرنوشتساز است و هم سينما و هنرمندان ميتوانند روي نتيجه انتخابات موثر واقع
شوند. به همين دليل هم بوده که در دوره هاي مختلف انتخابات رياست جمهوري، يکي از
قشرهاي فعال در اين عرصه سينماگران بوده اند. آن ها هم با حمايت هاي شفاهي و رسانه
اي خود و هم با توليد فيلم و مستند و نماهنگ و فيلم کوتاه سعي داشته و دارند تا
افکار عمومي را به سمت گزينه مدنظرشان جلب کنند. با اين حال نوع حضور هنرمندان
سينما در عرصه انتخابات قابل تأمل است. به طوري که مي توان مشارکت اين طيف –و همه
هنرمندان- را به دو شيوه منفعل و فعال تقسيم کرد. مشارکت منفعل چهره هاي مشهور هنري
به اين ترتيب است که اجازه مي دهند اهالي سياست از آن ها به عنوان تزيين تبليغات
خود بهره ببرند. متأسفانه در هر دوره از انتخابات برخي جريان هاي سياسي همواره تلاش
کرده اند تا از انگيزه هاي هنرمندان استفاده ابزاري کنند. اين اتفاق در دو دوره
قبلي انتخابات بسيار پررنگتر بود. به عنوان مثال در يکي از دورههاي انتخابات مجلس
شوراي اسلامي گروه سياسي شکست خورده، به دروغ اعلام کرد که «پرويز پرستويي» از
فهرست آن ها حمايت کرده است که اين مسئله با واکنش قاطع اين بازيگر مواجه شد و به
صراحت، هرگونه حمايت از اين گروه را تکذيب کرد. در اين دوره از انتخابات هم دو نفر
از افراد متقاضي نامزدي که اتفاقا هر دو نيز رد صلاحيت شدند همين برنامه را در پيش
گرفتند. يکي از آن ها «عزت الله انتظامي» پيشکسوت عرصه بازيگري را به وزارت کشور
کشاند و در هنگام ثبت نامش با وي عکس گرفت! ديگري هم در طول روزهاي ثبت نام تا
اعلام حکم عدم احراز صلاحيتش به طور مکرر با نام فيلم سازهاي مشهور بازي مي کرد؛ يک
روز از سوي ستاد تبليغاتي اش خبر و مصاحبه جعلي حمايت «اصغر فرهادي» در رسانه ها
انعکاس مي يافت و روز ديگر نام يک کارگردان برجسته ديگر به عنوان سازنده مستند
تبليغاتي اعلام شد. با اين حال تجربه نشان داده که مردم راه خود را مي روند. به اين
معني که حمايت و تبليغات يک هنرمند مشهور به سود يک نامزد يا جريان خاص، تأثير
چنداني بر تصميم مردم ندارد. چراکه اين نوع حضور، مشارکت «انفعالي» محسوب مي شود.
با اين حال هنرمندان با روشهاي ديگري مي توانند جامعه را به سوي خاصي هدايت کنند.
اين گروه بيش از هر چيز با آثار هنري خود هويت مييابند و از طريق محصولات خود
ميتوانند به جامعه خط بدهند. مصداق، توليد فيلمهاي مستند نامزدهاست که طي اين
روزها از سيما درحال پخش هستند. فراموش نکرده ايم که در دو دوره قبلي انتخابات
رياست جمهوري، اين فيلم ها تا چه ميزان افکار عمومي را به يک سمت جذب کردند. اما
نقش آفريني فعال هنرمندان در فرايندهاي سياسي و اجتماعي ازجمله انتخابات، حتي فراتر
از مقطع روزهاي نزديک به چنين کارزارهايي است. به اين معني که به طور کلي آثار خلق
شده توسط آن ها در همه زمان ها بر افکار عمومي تأثير دارد. حتي گاه اين آثار با
موضعگيري مقطعي هنرمندان در تضاد است. به عنوان مثال، اغلب فيلمهاي ابراهيم حاتمي
کيا، مجيدمجيدي و سيدرضاميرکريمي تأثير مستقيمي بر گسترش نفوذ گفتمان اصولگرايي و
پيروزي نامزدهاي اصولگرا در برهههاي مختلف داشته است. درحالي که اين هنرمندان عزيز
و محبوب، خودشان در دوره هاي قبلي از نمايندگان طيف ديگري حمايت کرده بودند.
ادامه دارد
|
|