عليرضا موحدنژاد بيگمان ساختن حماسه سياسي بدون بصيرت شايد خود مهمترين
چالش در برابر نظام اسلامي باشد. حماسه سياسي و هر هيجان و تحرک اجتماعي بزرگ و
تاثيرگذار زماني ميتواند ارزشي باشد که در چارچوب معيارهاي ارزشي عقلاني و اسلامي
قرار گيرد وگرنه نفس حماسهآفريني نميتواند يک ارزش تلقي شود. بنابراين، انتخاب
صالح و اصلح از ميان نامزدهاي انتخاباتي رياست جمهوري که ميخواهند مسئوليت بزرگ را
به عهده گيرند نقش اساسي در خلق حماسه ارزشي دارد. از آنجايي که درک نيات و
انگيزههاي هر نامزدي در پذيرش مسئوليتها، امري باطني و نهان است، تنها راهکار
شناخت، بهرهمندي از معيارهاي کشف حقيقت است. يکي از روشهايي که قرآن براي کشف
حقيقت بيان کرده، رفتارشناسي است، چرا که هر شخصي در رفتار وکردارش نشان ميدهد از
چه شخصيتي برخوردار است و اين شخصيت بر پايه چه بينشها و نگرشهايي شکل گرفته است.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزههاي قرآني بر آن است تا معيار شناخت و کشف
حقيقت را تبيين کند. *** رفتارشناسي از زير شاخههاي نشانهشناسي است.
نشانهشناسي در علوم تربيتي و روانشناسي اجتماعي به ما کمک ميکند تا کنشها و
واکنشهاي هر فردي را تحليل و تبيين کرده و به نتايج خوبي در شناخت شخصيت برسيم و
توصيههايي در اين ارتباط داشته باشيم. نشانهشناسي در جايي که ما از شناخت شخصيت
ناتوانيم و در نتيجهگيري از شخص و شخصيت ماندهايم، همچون نقب زدن در نهان براي
رسيدن به مرکز باورها و بينشها و نگرشها و کشف شخصيت است. نشانهشناسي در قرآن
خداوند از مهم ترين روشهاي کشف حقيقت را نشانهشناسي دانسته است. بر اين اساس همه
هستي را به عنوان نشانه و آيت خداوندي معرفي ميکند که انسان ميتواند با آن به
حقيقت خداوندي برسد و نسبت به خداوند شناخت پيدا کند. نشانهشناسي را ميتوان از
روشهايي دانست که از معلول به علت ميرسند. البته در برخي از آيات قرآني بر اين
نکته تاکيد شده که اگر بتوانيم از علت به معلول برسيم در فهم حقايق دقيقتر عمل
کردهايم، چنان که در آيه 45 سوره فرقان بيان ميکند که خورشيد دليل و نشانهاي بر
سايه است، يعني اين علت است که معلول را نشانه ميدهد. خداوند از آيات و
نشانههاي آفاقي و انفسي به عنوان راهکار استفاده کرده است، نه اينکه آن را عين
حقيقت بداند يا آينه تمام نماي حقيقت بشمارد، چرا که در هر حال، موجودات هستي همچون
سايه براي حقيقت خداوندي است و سايه به يک معنا اصلا تصور حقيقت نور خورشيد نيست،
با اين همه چيزي از آن حقيقت را بر ميتاباند. رفتارشناسي انسان نيز هر چند که
نميتواند گوياي تمام شخصيت انسان باشد، ولي همچون نشانهاي ميتواند به عنوان يک
راه کار براي کشف حقيقت استفاده شود. خداوند در آياتي از جمله 30 سوره محمد(ص)
ميفرمايد که ميتوان با نگاه به لحن گفتار افراد نسبت به آنان معرفت و شناختي به
دست آورد. به اين معنا که لحن گفتاري، حقيقت باطن و نهان شخص و شخصيت را بر
ميتاباند و تا حدودي ميتواند انسان را براي کشف حقيقت ياري رساند. از قديم
گفتهاند: از کوزه همان برون تراود که در اوست. اين بدان معناست که ميتوان از
تراوشها به عنوان نشانهاي براي کشف حقيقت باطني استفاده کرد. رفتار و کردار آدمي
بيانگر فلسفه زندگي، بينشها، نگرشها، باورها و عقايد شخص است و انسان ميتواند از
اين طريق درجه خلوص و ناخالصي شخصيت را به دست آورد. خداوند به صراحت در آيه 84
سوره اسراء ميفرمايد: کل يعمل علي شاکلته، هر کسي براساس ملکات و مزاج و ساختار
نفساني و شخصيت خود عمل ميکند. به اين معنا که رفتارها گوياي شخصيت اوست.
نشانههايي که ميتوان براساس آن شخصيت را شناسايي کرد به دو دسته نشانههاي مثبت و
منفي، خوب و بد، ارزشي و ضدارزشي تقسيم ميشود. بنابراين براي شناخت هر شخص و شخصيت
از جمله نامزدهاي رياست جمهوري ميبايست به اين نشانههاي مثبت و منفي در رفتار
آنان دقت کرد و براساس آن شخصيت آنان را شناخت و مورد ارزيابي قرار داد.
نشانههاي مثبت اگر بخواهيم همه نشانههاي مثبت را همراه با تحليل و تبيين معنا
و مفهوم آن بيان کنيم، شايد نتوان در اين مطلب کوتاه از عهده حق مطلب برآمد. از اين
رو در اينجا تنها به مهمترين نشانهها اشاره خواهد شد. البته به نشانههائي اشاره
ميشود که براي مسئوليت مهمي چون رياست جمهوري ارزشي و حياتي است؛ زيرا براي گرفتن
هر پست و مسئوليتي ميبايست با توجه به مناسبت حکم و موضوع، معياري را مطرح و
ارزيابي کرد. بنابراين در اينجا معيارهاي مهم اين مسئوليت و سپس نشانههاي آن از
طريق رفتارشناسي بيان ميشود. 1. ايمان و تقوا: در نظام اسلامي رئيسجمهور
ميبايست داراي ايمان باشد که در زندگي روزمره و سبک زندگي وي نمود دارد. براساس
آموزههاي قرآني، اگر بخواهيم تقواي شخص را به دست آوريم بايد به نکاتي از جمله
پرهيز از هرگونه بد و زشت عقلاني و شرعي اشاره کرد. شايد بهترين نشانه تقوا در شخص،
عدالت نسبت به خود و ديگران باشد که با ايمان به خدا درباره خود و قرار دادن هر
چيزي در جاي مناسب نسبت به ديگران تحقق مييابد. خداوند عدالت را اصدق مصاديق تقوا
و نزديکترين عمل در تحقق مفهومي و مصداقي آن ميداند. (مائده، آيه 8) همچنين
احترام به مقدسات اسلامي وحمايت و دفاع از پيامبران و پيامبر اسلام (حجرات، آيه 3،
مائده، آيه 2)، ادب و تواضع (حجرات، آيه 3)، استحکام روابط خانوادگي (نساء، آيه
129)، اقامه نماز و احسان وانفاق به ديگران (بقره، آيات 2 تا 5)، استوارگويي و سخن
گفتن به صلاح و مطابق واقع (احزاب، آيه 70)، اطاعت از پيامبران و رهبران (انفال،
آيه 1 و آيات ديگر)، امانتداري(بقره، آيه 283)، امر به معروف و نهي از منکر
(آلعمران، آيات 102 و 104) ومانند آن از جمله نشانههاي ايمان و تقواست. 2.
عدالت: يکي از مهمترين مولفههاي انتخاب خوب، عدالت است. شخصي که براي مسئوليتها
انتخاب ميشود بايد داراي عدالت باشد. البته ايمان وعدالت و تقوا از اموري است که
داراي مراتب و درجات است، هرچه مسئوليت بالاتر و مهمتر باشد، ايمان و عدالت وتقوا
نيز ميبايست قويتر باشد. از اين رو عدالت در امام جماعت غير از عدالت در امام
جمعه و يا رهبري است. به اين معنا که کوچکترين ترک اولي و بيعدالتي حتي به خود در
مسئولان بالا، مانند کمترين شرک به خدا و اصالت بخشي به قدرت و ثروت براي رسيدن به
مقاصد حتي مثبت و ارزشمند ميتواند براي رهبري به عنوان ظلم و بيعدالتي باشد و او
را از شايستگي براي اين مسئوليت ساقط کند. از آيات قرآني به دست ميآيد که عدالت
معيار هستي و فلسفه بعثت است. (حديد، آيه 25) نشانههاي عدالت آن است که انسان نسبت
به اجراي آن نسبت به خويشان سختگير باشد و روابط احساسي و عاطفي و خانوادگي موجب
نشود که از اجراي آن دست بردارد (نساء، آيه 135؛ مائده، آيه 2) و در معاملات
کمفروشي وگرانفروشي نداشته باشد (انعام، آيه 152) و بر هواهاي نفساني خود مسلط
باشد و هرگز شهوت و غضب بر او مسلط نشود، چرا که کسي که بين قواي نفساني خود عدالت
و تعادل ايجاد نميکند نميتواند عدالت را در جامعه اجرا کند. بنابراين، تعادل
شخصيت و اعتدال و قناعت در زندگي مانند تک همسري، تک خانگي، تک غذايي و اجتناب از
تنوع و تعدد غذايي ومانند آن از نشانههاي عدالت است. اگر در مردم عادي خانههاي
بزرگ و تعدد و تنوع غذا وهمسر و مانند آن عيب نداشته باشد، در رهبران و مسئولان عيب
و ضدارزش و نشانه بيعدالتي است؛ چرا که مردم فقير به رهبران خود نگاه ميکنند.
(نساء، آيات 3 و 135 و آيات ديگر) 3- امانتداري: از مهمترين ويژگي رئيسجمهور
امانتداري است؛ چرا که مسئوليت کل کشور به ويژه قوه مجريه در اختيار او قرار
ميگيرد. شخص به عنوان امين مردم در اين پست قرار گرفته و قدرت و ثروت ملت در دست
اوست. منصب رهبري و مسئوليت رياست جمهوري و نمايندگي و مانند آن از امانت الهي است.
(نساء، آيه 58) خداوند در آيه 39 سوره نمل بيان ميکند که در انتخاب حملکننده بار
و محموله و يا چيزي، بايد کسي را انتخاب کرد که امين باشد چه رسد که اگر بخواهيم
مسئوليت کشوري را با قدرت و ثروت آن به کسي واگذاريم. همچنين حضرت شعيب و دختران وي
وقتي ميخواستند مسئوليت گله داري و چوپاني را به حضرت موسي(ع) بسپارند او را پيش
از اين به امانتداري آزمودند. (قصص، آيه 26) 4- قدرت و توانايي: از ديگر
معيارهاي انتخاب رياست جمهوري قدرت و توانايي بدني و جسمي است. اين مطلب در آياتي
از جمله 52 تا 55 سوره يوسف و نيز آيه 39 سوره نمل و آيه 247 سوره بقره مطرح شده
است. نشانههاي قدرت و توانايي جسمي را به سادگي ميتوان به دست آورد؛ چرا که امري
باطني و نهان نيست بلکه آشکار است و با نگاهي به وضعيت جسماني ميتوان آن را
استنباط کرد. 5- تخصص: اگر امانتداري و مانند آن نشانه تعهد و التزام شخص است که
درمسئولان بايد احراز شود، همچنين بايدتخصص شخص درعهدهداري مسئوليتها با آزمونها
به دست آيد. خداوند در آيه 6 سوره براي دادن مسئوليتهاي اقتصادي و خانوادگي به
شخص، خواهان آزمونهايي است که پس از آموزش گرفته ميشود تا معلوم شود با کاري که
ميخواهد به عهده گيرد مانوس است يا نه؟ بنابراين، در مسئوليت خطير رياست جمهوري و
يا رهبري ميبايست تخصص مديريت داشته باشد. اگر در قوه مجريه قرار ميگيرد ميبايست
توانايي مديريت اجرايي را داشته باشد. اگر مسئوليت نظامي به عهده ميگيرد بايد
داراي تخصص در اين زمينه باشد. در آيات 52 تا 55 سوره يوسف از تخصص خزانهداري
براي مسئوليت سخن به ميان آمده است. نشانههاي اين تخصص را ميتوان از طريق
آزمونهاي گوناگون با توجه به مسئوليتها به دست آورد. 6- صبر و استقامت:
مسئوليتهاي بزرگ نيازمند صبر و استقامت زياد است. هر چه مسئوليت بزرگتر باشد بايد
شخص از آستانه تحمل بسيار بالايي برخوردار باشد. حضرت موسي(ع) براي پذيرش
مسئوليتپيامبر خواهان شرح صدر ميشود. (طه، آيات 25 تا 27) خداوند براي مسئوليت
پيامبري به حضرت محمد(ص)آستانه تحمل ايشان را بسيار بالا برده است، (سوره انشراح)
به گونهاي که منافقان و کافران آن حضرت را بسيار اذيت کردند ولي ايشان مشفقانه و
دلسوزانه ميکوشيد تا آنها را به راه مستقيم درآورد و خود را به رنج ميافکند و در
مقابل اهانتها و توهينها و تهمتها صبر پيشه ميکرد و در برابر فشارها کوتاه
نميآمد. (کهف، آيه 6؛ شعراء، آيه 3 و آيات ديگر) 7- شفقت: رئيسجمهور بايد
برادرانه و مشفقانه دل نگران و دلسوز مردم باشد. نشانه آن اين است که در برابر
سخنان آنان و يا رفتارهاي تندشان تندي نکند و نخواهد به عدالت رفتار کند بلکه با
عفو و گذشت و حتي بالاتر از آن با احسان و نيکي در برابر بدي آنان، نشان دهد که
خيرخواه مردم است؛ چنانکه پيامبر(ص) اين گونه بود. وقتي منافقان کار زشتي ميکردند
و ميگفتند که اين کار را نکردند و يا ايشان اهل محبت و ولايت هستند، آن را
ميپذيرفت و به دل نميگرفت و شکايتي نميکرد. از اين رو، او را «اذن» ناميدند که
خداوند ميفرمايد اين رويه براي منافقان بهتر است تا آدم شوند و به مسير حق و
حقيقت درآيند. (توبه، آيه 61) 8- بلوغ رشدي و علمي: از ديگر معيارهاي
مسئوليتهاي بزرگ، رسيدن به بلوغ رشدي و علمي است. اگر براي مسئوليت تکليفي چون
نماز و روزه بلوغ عقلي لازم است و در شرط ازدواج نکاح بيان شده است (نساء، آيه
6)؛در مسئوليتهاي بزرگ، بلوغ علمي و رشدي مطرح شده است. هرچه مسئوليت بزرگتر
باشد بلوغ کامليتري از نظر عقلي لازم است. در آيات قرآني از رسيدن به بلوغ اشد
کامل سخن به ميان آمده است که بسياري از مردم در سن چهل سالگي بدان ميرسند. اما
بلوغ رشدي کامل در علم و دانش نيازمند دورههاي تخصصي علمي و عملي است که حضرت
موسي(ع) ناچار ميشود براي گذراندن اين دوره نزد عالم رباني برود. (کهف، آيه 66)
پيامبران مسئوليتهاي معمولي خود را با رسيدن به بلوغ اشد به عهده گرفتهاند.
(يوسف، آيه 22؛ قصص، آيه 14) حضرت ابراهيم(ع) نيز مسئوليت امامت را زماني به دست
آورد که با آزمونهاي سختي مواجه شده و از آن بحران بيرون آمد، آنگاه بود که به اين
مسئوليت دست يافت. (بقره، آيه 124) نشانههاي اين بلوغ در نوع رفتار شخص از جمله با
وقاربودن در رفتار، گفتار سديد و استوار، مشورت با ديگران، سکوت و خاموشي متفکرانه،
پاسخگويي پس از درنگ، افزايش آستانه صبر و استقامت و مانند آن نمايان ميشود که در
آيات قرآني و آموزههاي روايي به آنها اشاره شده است. البته نشانههاي ديگري در
قرآن در حالات و صفات پيامبران و رهبران صالح الهي مطرح شده که ما در اينجا به آنها
نميپردازيم و ميتوان با مراجعه به آيات قرآني آنها را به دست آورد. نشانههاي
منفي اگر بخواهيم از طريق نشانههاي منفي شخصيت فرد را به دست آوريم ميبايست
همان شيوهاي را به کار گيريم که در قرآن به کار گرفته شده است. اصولا انسانها در
آزمونها و ابتلائات و امتحانات سخت است که خودشان را نشان ميدهند. چه بخواهيم
صفات خوب شخص را به دست آوريم يا صفات زشت و بدش را بدانيم ميبايست او را در لحظات
سخت آزموني قرار داد تا نشان دهد که تحت فشار روحي و رواني داراي چه شخصيتي است.
تستهاي آزموني بويژه اگر ناخودآگاه انجام شود شخص را در چنان حالتي قرار ميدهد که
حقيقت خود را بروز ميدهد. مرد در کشاکش دهر است که نشان ميدهد داراي چه شخصيت
محکم و استوار است. براي شناخت معيارهاي منفي در شخصيت افرادي که نامزد رياست
جمهوري هستند ميتوان به اشخاصي که در قرآن به عنوان طاغوت معرفي شدهاند توجه کرد.
خداوند در آيات قرآني بيان ميکند که طاغوت چگونه فکر و عمل ميکند. از جمله فرعون
و نمرود در ديگراني که خود را شايسته رهبري و زعامت مردم ميدانستند و مسئوليتهايي
را در اختيار گرفتند ولي مردم را به بدبختي سوق دادند. با شناخت اين افراد ميتوان
رويکردهاي نامزدها و شخصيت آنان را ارزيابي کرد. 1. لجبازي: يکي از نشانههاي
شخصيت ناتمام، لجبازي است. کسي که چون کودکان لجبازي ميکند و نميخواهد حقايق را
بشنود و حتي اگر شنيد و شناخت به خاطر سنتهاي قومي و افکار جناحي آن را نپذيرد،
داراي شخصيتي بيمار است و لياقت و شانيت مسئوليتپذيري را ندارد. (نمل، آيه 14)
2. تکبر وتفاخر: مشي و رفتار انسان، بيانگر شخصيت اوست. کسي که اهل تواضع نيست و
چنان در جامعه راه ميرود که گويي ميخواهد چون کوه گردنکشي کند و بر همگان مسلط
باشد، چنين شخصي لياقت مسئوليتهاي مهم را ندارد. راه رفتن و نشست و برخاست افراد
متکبر نشان ميدهد که چگونه هستند. نوع نشستن در صندلي، عکسهايي که بيانگر نوع
تسلط از بالا به پايين است و بيننده را کوچک قرار ميدهد، نشانههاي تکبر است.
خداوند در سوره لقمان نشان ميدهد که متکبر چگونه راه ميرود و مينگرد. (لقمان،
آيات 13 تا 19) 3. استبداد در راي و نظر و مشورتناپذيري: از ديگر نشانههاي
شخصيت ناتمام، استبداد در رأي و نظر است. چنين شخصي هرگز به بلوغ نرسيده است؛ زيرا
شخصيتي بيمار دارد و حاضر نيست تا از عقل و هوش ديگري بهره برد. کسي که خود را
فارغالتحصيل ميداند و مشورت ديگران را نميپذيرد و خود را عقل کل ميداند که همه
ميبايست با او مشورت کنند و او نيازي به مشورت با ديگري ندارد، چنين شخصي از تعادل
شخصيت برخوردار نبوده واز عقل واقعي و حقيقي بيبهره است. (غافر، آيه 29) 4.
نقدناپذيري: از ديگر نشانههاي شخصيت بيمار نقدناپذيري است. انسان عاقل ميداند که
همه چيز را همگان ميدانند و اينگونه نيست که انسان هر چيز را به تمام بداند؛ چرا
که آنچه ميداند تنها گوشهاي ناچيز از علومي است که خدا در اختيار بشر قرار داده
است. (اسراء، آيه 58) آدم عاقل ميداند که معصوم نيست و ممکن است در رأي و نظر وعمل
اشتباه و يا خطا کرده باشد وخطا را واقع وحقيقت بداند. پس احتمال خطا و اشتباه او
را وادار ميکند که نقدپذير باشد. از اين رو فرعون خود را کامل ميدانست و راه و
روش و طريقت خود را بر هدايت و ديگران را بر ضلالت ميدانست و هيچ نقد و رأي مخالفي
را نميپذيرفت. (غافر، آيه 29 و آيات ديگر) 5. قانونگريزي: از ديگر نشانههاي
انسان نامتعادل قانون گريزي است. کسي که قانون آشکاري را در مناظره نميپذيرد، نشان
ميدهد که نسبت به قانونهاي سختتر که مخفيانه ميتواند آن را رد کند، قانونگريز
خواهد بود. نقد قانون يک معنا دارد ولي عمل نکردن به قانون مصوب يک معناي ديگر
دارد. خداوند کساني را که قانون را به هر دليلي اجرا نميکنند به عنوان افراد فاقد
تقواي عملي معرفي ميکند. آيات بسياري را در اين باره ميتوان در قرآن شناسايي کرد.
6. واکنش پرخاشگرانه: انسانها در بحرانها خود را چنانکه هستند نشان ميدهند. کسي
که نتواند از بحرانهايي چون پرسشهاي ناگهاني که در آن باره مطالعه و تحقيقي
نداشته است، بگذرد و عبور کند، به پرخاشگري روي ميآورد. چنين روشي موجب ميشود تا
هم کنترل خود را از دست دهد و هم ديگران را متهم به بيسوادي و ناداني و بيبرنامگي
کند. پرخاشگري ريشه در اموري چون تکبر، استبداد، خودبرتربيني ومانند آن دارد. شخص
پرخاشگر در حالت تدافعي ميکوشد تا خود را حق نشان دهد. پرسشهاي ناگهاني که انتظار
آن را ندارد، همچنين موجب ميشود تا هوش افراد نيز به دست آيد. کسي که مسئوليت مهمي
را به عهده ميگيرد مانند يک فرمانده جنگي در ميدان نبرد ميبايست به سرعت بهترين و
صحيحترين تصميم را بگيرد و خود و ديگران را از بحران نجات دهد. واکنش عصبي و
پرخاشگرانه نشان ميدهد که شخصيت وي نميتواند مدير بحران خوبي براي کشور در
حالتهاي گوناگون باشد.
|