(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 23 خرداد 1392 - شماره 20516

نگاهي به فيلم «تلفن همراه رئيس جمهور»
ساده لوحانه و...!
نگاهي به تأثيرات سينما و انتخابات بر يکديگر (بخش آخر)
سينما در کشاکش تغيير دولت ها
نيک و بد مناظرات انتخاباتي در تلويزيون
   


محمدرضا محقق
پيرمردي شغلش باربري است و قصد خريد سيم‌کارت و تلفن همراه را دارد که دست بر قضا سيم کارت خاموش ساليان گذشته رئيس جمهور معامله مي شود و ...
"تلفن همراه رئيس جمهور" به عنوان چهارمين فيلم سينمايي علي عطشاني هم از ساختار و هم از ميزانسن ساده و دم دستي برخوردار است و تلاش مي کند يک روند ساده و نسبتا عام را براي مخاطب به تصوير بکشد.
ايده فيلم، جديد و پرکشش است و مي توانست خيلي بيشتر از اينها در درام به موقعيت سازي نائل آيد و مجموعه اي از کنش ها و واکنش ها را براي مخاطب به همراه آورد و البته از اين در سطح ماندگي وامانده هم حذر کند.
البته در اين فيلم اين اتفاقات نيفتاده و همه چيز از ابتدا تا انتها در سطح و دم دست روايت مي شود و مشکل اينجاست که حتي در برخي از مواقع هم به جعل و فيلمفارسي شدن و باج دادن به مخاطب ساده گراي عامه پسند هم مبتلا مي شود.
در فيلم «تلفن همراه رئيس جمهور» به نوعي تلاش شده که بعضي از مابه ازاهاي واقعي روز هم چون کاتاليزوري به جذابيت بيشتر درام بينجامد که البته در برخي مواقع اين تلاش به صورت ابتر و بازهم دم دستي بي فرجام مانده.
فيلم گرچه تلاش مي کند از اين ايده به روز و نسبتا سياسي موقعيت هاي اجتماعي و بارقه هاي فکري و فرهنگي و آموزه هاي اخلاقي و ديني هم به مخاطب مخابره کند اما واقعيت اين است که همه اينها در همان منظومه ساده انگاري و اتمسفر عامه گرايي محدود مانده و اتفاق ديگري در طول فيلم نيفتاده.
«تلفن...» يک فيلم مخاطب خاص نيست؛ کاملا درست است. اما اين موضوع نبايد باعث شود تا يک اثر سينمايي به دام سطحي نگري و باج دادن به خود و مخاطب وارد شود و در آن گير بيفتد.
علاوه بر اينکه اساسا گره افکني ها و نقطه اوج هاي فيلم هم نه تنها از چفت و بست کامل و جذابيت اصيل و خلاقيت آنچناني برخوردار نيست بلکه در بعضي مواقع به فيلم هندي هاي دسته چندم پهلو مي زند و از آنها وام مي گيرد.
مي ماند آن پايان بندي و سکانس نهايي که اساسا مشتبه و تا حدي هم داراي استعداد تلقي توهين آميز است و مي توان از آن برداشت هاي شبه سياسي عجيب و غريبي هم کرد.
در واقع در فيلم «تلفن...» نويسنده و کارگردان نتوانسته و يا نخواسته از ابتکارات خلاقه و آفرينش هاي سينماورزانه کامل و کافي براي درام پردازي و شخصيت پردازي و ريتم‌آفريني بهره ببرد و همه چيز در حد يکي از فيلم هاي شبه‌جسورانه و البته پر رنگ و لعاب به ويژه لعاب هاي شبه سياسي و انگاره هاي کنايه آميز، ديالوگي باقي مانده است.
بعضي از تيپ هاي داخل داستان فيلم کاملا وصله پينه شده و بعضي موقعيت هايش هم به شدت تلويزيوني است. ضمن آنکه همين ها هم ساده لوحانه انجام گرفته و به عبارت ديگر بايد گفت کاراکترهاي فيلم بخصوص رئيس جمهور تلفني اش بيش از آنکه ساده دل و به اصطلاح بي‌شيله پيله باشند، ساده لوح و مشنگ هستند و اين يکي از بيماري‌هاي مسري و اپيدمي در بسياري از فيلم هاي سينمايي ما در طي چند دهه اخير هستند که البته ادعايي هم در يک زمينه اي دارند.
شايد دوستان ما سادگي و لطافت و بي غل و غش بودن را با ساده لوحي و سست انديشگي و باري به هر جهت بودن اشتباه گرفته اند.شايد هم اشتباهي در کار نيست و عامدانه چنين تصويري براي مخاطب تدارک ديده مي شود. حال اينکه چرا؟ نمي توانند؟ نمي خواهند؟ نمي گذارند؟... بماند!
اين فيلم اولا نيازمند ورزدادن اين ايده چه در حوزه شخصيت پردازي و چه در ميدان روايتگري و چه در عرصه عناصر خلاقه براي گسترش داستانش است تا تبديل به يک فيلم قابل دفاع شود.
و خب معلوم است که با فقدان اين شاخصه ها چيزي براي دفاع ندارد و تنها اثري کم مايه و سنبل شده است که حتي بازي مهدي هاشمي و ايده اوليه و خام تلفن همراه رئيس جمهور را هم هدر داده است.

 


آرش فهيم
گفتيم که يکي از عوامل موثر بر فرايندهاي سياسي و اجتماعي همچون انتخابات، رسانه ها و به ويژه سينما است. اما تجربه نشان مي‌دهد که انتخابات رياست جمهوري نيز تأثير مستقيمي بر سينماي کشورمان داشته است.
به عنوان مثال، نتيجه انتخابات دوم خرداد سال 76 موجب تضعيف شديد سينماي ايران شد. پس از برگزاري اين انتخابات و غلبه گفتمان غرب گرا بر مديريت فرهنگي کشور، شاهد سقوط آمارهاي مختلف مربوط به هنر هفتم در کشورمان بوديم؛ ميزان استقبال مردم از فيلم ها کاهش يافت، تعداد قابل توجهي از تالار هاي سينما تعطيل شدند، تنوع مضموني آثار محدود شد و حتي برخي از گونه هاي سينمايي به کلي محو شدند، بسياري از هنرمندان منزوي شدند و امکانات و امتيازات سينما به افراد خاصي اختصاص يافت، حتي جوايز جشنواره هاي خارجي به ايران در اين دوره نسبت به دوره هاي قبل و پس از آن دولت کاهش چشم گيري يافت.
حتي انتخابات موجب ايجاد موج ها و جرياناتي هم در سينما مي شود. مثلا پس از دوم خرداد موجي از فيلم ها در پيرامون گفتمان دوم خرداد ساخته شد. فيلم هايي مثل «پارتي»، «زير پوست شهر»، «متولد ماه مهر»، «اعتراض» و ... تحت تأثير اين انتخابات ساخته شدند. همچنين در نتيجه سياست هاي مديريت فرهنگي وقت، شاهد احياي دوباره فيلمفارسي بوديم. آثاري که به فيلم هاي دختر-پسري مشهور شدند. مهم ترين دليل قهر مردم با سينما در دوران دولت به اصطلاح اصلاحات، غلبه اين گونه فيلم ها بود که موجب احساس ناامني خانواده‌ها از حضور در تالار‌هاي سينما شد. سخنراني مجيد مجيدي در چهارمين جشن خانه سينما در سال 1379 آينه صادقي است براي بازخواني وضعيت سينما در دوران حاکميت جريان شبه اصلاح طلب. او در اين مراسم وضعيت سينماي آن دوران را رو به سقوط و سراشيبي توصيف کرد و به صراحت بيان کرد: « ... گوش بداريم كه صداي پاي ابتذال به راحتي به گوش مي‌رسد. آن چه روزگاري به درست يا به غلط با واژه‌ فيلمفارسي مي‌خوانديمش، ‌دوباره سر و گوشي مي‌جنباند، تابلوهاي رنگارنگي كه فقط در كار فريب چشم هايند و با انديشه و آگاهي بيگانه‌اند، دوباره در سر چهارراه‌ها حاضر مي‌شوند. ترانه‌خواني‌هاي كوچه و بازاري، عشق هاي كاغذي و لحن هاي كلاه مخملي دوباره در فيلم ها ظاهر مي‌شوند.»
مجيدي بار ديگر در سمينار «نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني» که دي سال 87 در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد گفت: «...يکي از گله‌هاي من به آقاي خاتمي هم همين مسئله بود، چرا که عليرغم علاقه‌اي که به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم که در دوره‌ ايشان علي رغم فضاي آزادي که وجود داشت، چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد.»
در برابر ظهور دوباره فيلمفارسي و غلبه ابتذال در سينما، سينماي اکشن از عرصه محو شد و فيلم هاي دفاع مقدسي نيز با برخورد قهرآميز مديران فرهنگي شبه اصلاح طلب مواجه شدند.
اين درحالي است که حماسه سوم تير در سال 84 مسير سينما را تاحدودي متفاوت کرد؛ امکانات به طور عادلانه تري تقسيم شدند، ژانرهاي فراموش شده دوباره جان گرفتند، ده ها سينماي تعطيل شده بازگشايي شدند، سينماي دفاع مقدس دوباره احيا شد و ...
البته در دولت بعدي (دولت دهم) اتخاذ برخي از سياست ها باز هم موجب شد که سينما رو به ضعف برود. در اين دوران دوباره بحران مخاطب در سينما اوج گرفت، فيلمفارسي (با محوريت آثاري با موضوع خيانت) گسترش يافت و فيلم هاي جشنواره اي عزيز داشته شدند.
همچنين در نتيجه انتخابات سال 88 تعدادي فيلم نظير «قلاده هاي طلا»، «پايان نامه»، «گزارش يک جشن»، «خيابان‌هاي آرام» و ... درباره عواقب اين رويداد ساخته شدند و حتي جشنواره اي تحت عنوان «عمار» هم در واکنش به حوادث پس از انتخابات دهم شکل گرفت.
نکته قابل تأمل اين است که انتخابات رياست جمهوري ايران فراتر از کشورمان، حتي بر سينماي غرب نيز تأثير داشته است. بدون شک ايجاد موج فيلم‌هاي ضدايراني و دخالت جشنواره هاي سينمايي غربي در أمور داخلي کشورمان نوعي واکنش به مشارکت گسترده مردم در ميدان‌هايي چون انتخابات و راهپيمايي ها بوده است. افزايش پشتيباني مردم از نظام جمهوري اسلامي در سال هاي اخير، باعث شده که سينماي غرب و به ويژه هاليوود، تخريب مردم ايران را در دستور کار خود قرار دهد.
بي ترديد يكي از اهداف دولت هاي متخاصم غربي انتقام‌گيري از ملت ايران است؛ ملتي كه در همه كارزارهاي سياسي نظير راه پيمايي ها و انتخابات، خلاف خواسته تحميلي اين دولت‌ها عمل كرد. به همين دليل هم اين دولت ها همان طوري كه در عرصه بين المللي با وضع تحريم ها قصد صدمه زدن به مردم ايران را دارند در سينما نيز همين روند را در پيش گرفته‌اند؛ موضوعي كه بيش از هر چيز، اهميت مشاركت گسترده در انتخابات را نشان مي دهد.
شايد براي برخي اين سوال پيش بيايد كه برگزاري پرشور انتخابات در ايران براي سينماگران غربي چه اهميتي دارد؟ واقعيت اين است كه همه كمپاني هاي توليد فيلم در غرب و به ويژه در آمريكا تحت سلطه سرمايه داران بزرگ هستند. همان كساني كه كارخانه هاي اسلحه سازي را نيز اداره مي كنند و رهبران اصلي دولت هاي غربي به حساب مي‌آيند و روساي جمهور در واقع، عروسك هايي در دست آنها هستند. طبيعي است كه مردم ايران با پايمردي و حماسه سازي خود آنها را به پاسخ وا مي دارند؛ چون منافع شان تهديد مي شود. به همين دليل هم هست كه حتي از ظرفيت جشنواره هاي سينمايي نظير اسكار، كن، برلين، ونيز، تورنتو و... نيز براي تبليغ عليه مردم ايران استفاده مي كنند.
24 خرداد سال 1392 بهترين فرصت است كه مردم ايران بار ديگر سازندگان فيلم‌هاي ضدايراني را روسياه كنند.

 


مناظرات انتخاباتي رياست جمهوري سال 92 همه مردم را غافل گير کرد! به طوري که شايد کمتر کسي مي توانست پيش‌بيني کند که سبک برگزاري مناظره اين گونه باشد. اما علاوه بر اينکه خود کانديداها انتقاداتي به اين سبک مناظره داشتند ، رسانه ها و مردم هم تا حدودي انتقاداتي را وارد مي دانستند که برخي از آن ها درست است ولي توجه به چند نکته هم ضروري است.
اول در باب اين انتقاد که مناظره هشت نفره عملا امکان قضاوت صحيح و منطقي را براي مردم فراهم نمي کند، بايد گفت که قرار هم نبود که صرفا در چنين مناظره اي مردم به گزينه نهايي خود برسند. اما فرصتي را فراهم کرد تا مردم در يک برنامه واحد به طور همزمان از طريق تضارب آرا با نظرات و شخصيت نامزدها آشنا شوند.
از سوي ديگر نبايد فراموش کنيم که تعداد کانديداها هشت نفر بود و عملا امکان مناظرات دو نفره وجود نداشت. از سويي مناظرات با تعداد کمتر هم شائبه دار است و هرگز مناسب فضاي کنوني نيست. بنابراين با در نظر گرفتن تعدد کانديداها دو راه بيشتر پيش راه رسانه ملي نبود. يا اينکه مناظرات هشت نفره برگزار شود يا اصلا برگزار نمي شد. (چرا که گفته شد مناظرات دو نفره با توجه به تعداد زياد کانديداها امکان پذير نيست.)
بنابر اين طبيعي بود که مناظرات هشت نفره بهتر از برگزار نکردن مناظره بود. از اين رو اصل مناظره تاييد مي شود ولي مکانيسم مناظره محل مناقشه است. طبيعي بود که يک مناظره هشت نفره نياز به زمان طولاني دارد ولي اگر از يک حد خاصي هم طولاني تر مي شد با واکنش منفي مخاطب مواجه مي شد. بنابراين زمان استانداردي که نه کم باشد که نتوان به هيچ بحثي پرداخت، و نه زياد و خارج از تحمل باشد ، همان سه تا چهار ساعت است.
اما اينکه در اين سه ساعت يا چهار ساعت طراحي ها چگونه انجام گيرند که مناظرات بهترين بازدهي را داشته باشد باز هم محل بحث است. اگر بخواهيم راجع به سبک مناظرات سخن بگوييم بايد بخش اول اين مناظرات را بهتر و قابل قبول‌تر از بخش دوم آن در نظر بگيريم.
در بخش اول راجع به پرسشهاي مشخص، هر يک از کانديداها نظرات خود را مي گفتند و نظرات يکديگر را هم نقد مي‌کردند. هر چند باز هم آن قدر زمان مباحث کم بود که براي يک نفر که برنامه چهار ساله خود در يک حوزه حساس را مي خواست به مقايسه و نقد با ديگران بگذارد 90 ثانيه به هيچ جايي نمي رسيد.
ولي با اين وجود، بخش اول مناظره بهتر از بخش دوم آن بود. چرا که در بخش دوم با توجه به سبک پرسشها و به خصوص بخش مربوط به پخش تصاوير و نظرات کانديداها درباره آن ها، هرگز يک فرصت براي کانديداها محسوب نمي شد تا بر اساس آن يکديگر را نقد کنند يا فرصت مقايسه به مردم بدهند.يک عکس که حتي گاهي مربوط به خارج از کشور هم بود و مي تواند هر برداشتي را به ذهن مخاطب متبادر سازد، ملاک کامل و مناسبي براي يک مناظره انتخاباتي نيست.
اما يک نکته مهم که در باره اين مناظرات بايد گفت اين است که اين مناظرات حتي با وجود همه اين انتقادها تنور انتخابات را گرم‌تر کرده است. اگرعده اي معتقدند شور و هيجان اين مناظره ها کم بود شايد با انتخابات 88 که دو قطبي بوده مقايسه مي شود.
ايوب توکليان

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10