(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


سه شنبه 28 خرداد 1392 - شماره 20520

آنها مي‌خواهند رئيس همه باشند
سفر به تاريكخانه كدخداها
اين شوراي فوق سري را بيشتر بشناسيم
خشت اول
ويتامينه
هواي تازه
طنزسوم
بوي بارون
اس ام اس
   


محمد حسنلو
نام خود را از هتلي در کشور هلند مي‌گيرند که براي نخستين بار در سال 1954، ميزبان اعضاي کنفرانس بود. دفتر گروه در شهر ليدن در استاني در جنوب هلند و در نزديکي شهر لاهه قرار دارد. به نظر مي‌رسد صهيونيست ها در راستاي اهداف خود براي تسخير جهان و تشكيل يك حکومت واحد تحت كنترل خود، پس از برنامه ريزي براي در دست گرفتن اهرم هاي سياسي، اقتصادي و تبليغاتي جهان، به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد اين اهرم ها را در رأس يک هرم جمع كرده و از يك منبع فكري و ايدئولوژيك تغذيه كنند. اين اتاق فكر همان منبع ايدئولوژيك است كه تقريباً هر سال يك بار رهبران سياسي – اقتصادي جهان، رؤساي شركت هاي بزرگ و محافل مالي عظيم كه بازوهاي اقتصادي و بازرگاني دنيا را در انحصار دارند و نيز صاحب‌نظران عرصه هاي سياسي، اجتماعي و تبليغاتي را در يك نقطه جمع كرده و پشت درهاي بسته دستور كار سال آينده جهان را تعيين مي‌كند! آن طور كه ويكي‌پديا نوشته گروه بيلدربرگ نام کنفرانسي غيررسمي است که هر ساله به صورت کاملاً خصوصي و محرمانه در نقطه‌اي از جهان برگزار مي‌شود. اعضاي گروه تماما انتصابي هستند و تعدادشان به حدود 130نفر مي‌رسد. تمامي اعضا از قدرتمندترين و با نفوذترين افراد در زمينه‌هاي سياست، اقتصاد و رسانه هستند و بسياري از پادشاهان و اعضاي خاندان‌هاي سلطنتي کشورهاي غربي از اعضاي دائم گروه محسوب مي‌شوند؛ آنها روياي بزرگي در سر دارند رويايي كه براي تحقق آن خيلي تلاش كرده و همچنان در تلاشند؛ رويايي كه موانع زيادي از جمله جمهوري اسلامي ايران را بر سر راه دارد.
داستان حقيقي يك راز
دانيل استولين، نويسنده و خبرنگار آمريکايي بيش از 14 سال به طور مداوم و مستمر روي گروهي موسوم به بيلدربرگ تحقيق و مطالعه کرده است که هر ساله کنفرانس‌هاي متعددي درباره موضوعات مختلف برگزار مي‌کنند. اين کنفرانس‌ها درباره اقتصاد و آينده جهان و بررسي منابع طبيعي و کنترل محيط زيست هر سال با حضور چهره‌هاي مشهور سياسي برگزار مي‌شود ولي کتابي از سوي استولين که در سال 2005 منتشر و در سال 2009 تجديد چاپ شد كه در آن حقايقي براي نخستين بار افشا شده که در نوع خود جالب توجه است.
وي در اين کتاب با عنوان «داستان حقيقي گروه بيلدربرگ» گزارشي ارائه مي‌دهد که اين گونه شروع مي‌شود: در سال 1954 قوي‌ترين مردان کره زمين براي اولين بار در اوستربرگ هلند يکديگر را ملاقات کردند که بهانه‌اش گفت وگو درباره آينده دنيا بود که از آن سال تصميم براين گرفته شد که ملاقات‌هاي بعدي هر ساله به صورت مخفي و محرمانه برگزار شود. آنها خودشان را گروه بيلدربرگ ناميدند که اکثراً چهره هاي شاخصي از کشورهاي غربي مثل آمريکا، کانادا و اروپاي غربي بودند. ديويد راکفلر، هنري کسينجر، بيل کلينتون، گوردون براون، آنجلا مرکل، بن برنانک، لري سامرز، تيم گوتر، جرج سوروس، دونالد رامسفلد، رابرت مرداک و هر کس با نفوذ و قدرتمند ديگري را که مي‌شناسيد سالهاست در اين گروه عضويت دارند.
به اين ليست سناتورها و اعضاي کنگره آمريکا و کاخ سفيد را نيز اضافه کنيد که مي توان آنها را نماينده ثروتمندان و ميلياردهاي آمريکايي خطاب کرد که نمي‌خواهند نامشان در رسانه‌ها اعلام شود و در حقيقت تصميم گيرندگان اصلي گروه محسوب مي‌شوند.
استولين در کتابش مي‌نويسد كه اکثر چهره‌هاي سرشناس از سازمانهاي بين المللي مثل بانک جهاني، صندوق جهاني پول، اتحاديه اروپا و بانکهاي مرکزي در اين کنفرانس‌ها حضور دارند ولي سوال اصلي اين است كه چرا اين جلسات به صورت محرمانه برگزار مي‌شود و علتش چندان از سوي رسانه ها اعلام نمي‌شود و حدود نيم قرن مطالب و موضوعات اين جلسات مخفي باقي مانده و هيچ خبرنگاري نيز به اين کنفرانس‌ها راه داده نمي‌شود؟
دولت سايه كره زمين
خود استولين در کتابش مي‌گويد اطلاعات ارائه شده در کتابش را از اعضاي درون اين جلسات گرفته است که آنها را وجدان هاي جامعه خطاب مي‌کند كه برخي اطلاعات را افشا كرده‌اند! جداي هرچيزي که در اين جلسات مطرح مي شود اين گروه در حقيقت يک دولت سايه در کره زمين محسوب مي‌شود که تقريباً براي هر اتفاقي که در اين کره مي افتد تصميم مي‌گيرند و مي توان گفت آنها مالکان سرنوشت مادي مردم دنيا هستند. يکي از اهداف اين گروه تضعيف دولت‌ها در کشورهاي مختلف و ايجاد يک حکومت جهاني است که چند نفر ميلياردر آمريکايي آن را اداره مي‌کنند. شما يک کلوب خصوصي را در نظر بگيريد که اعضاي آن روساي جمهور، نخست وزيران، بانکداران، و ژنرالهاي ارشد ارتش آمريکا و ساير سازمانهاي نظامي خصوصي و دولتي در غرب هستند و حالا جلسات اين افراد با مديريت و هدايت بعضي از افراد که هيچ وقت اسامي آنها اعلام نمي‌شود و خودش سوال برانگيز است برگزار مي شود .
در سالهاي اخير نتايج و آمارها از توافقات بين اروپا و آمريکا نشان داده که سياست کلي تشکيل چنين جلسات برقراري يک قدرت ائتلافي بين کشورهاي غربي اين قاره و ايالات متحده براي نفوذ هرچه بيشتر روي کشورهاي ديگر است که در اين ميان ناتو براي اجراي نقشه هاي آنها يک ضرورت محسوب مي شود چون ارتش آمريکا در ميان کشورهاي ديگر چندان محبوبيت ندارد و به خاطر همين از ناتو براي نفوذ فيزيکي در ساير نقاط جهان جهت رفع تهديدات احتمالي عليه آمريکا و كشورهاي متحد اين دولت سايه استفاده مي شود.
در کنار کنترل و تسلط نظامي يکي از اهداف اين گروه در دست گرفتن پول دنيا و کنترل بازارهاي مالي در تمام کشورهاي جهان است كه در اين ميان هيچ استثنايي وجود ندارد. آنها مي دانند اين روزها نمي توانند با قدرت اقتصادي کشورهاي شرقي مقابله کنند و به خاطر همين از نخبگان خود براي استفاده از تلفيق قدرت و ثروت، نظام امپرياليسم خود را در جهان ادامه دهند. از سوي ديگر يک کميته رهبري بر تمام اعضاي اين گروه نظارت دقيق دارد و حتي قوانيني براي نوع سفرهاي اعضاء به محل جلسه تدوين شده است که هر سال بر اساس شرايط تغيير مي‌کند. مثلاً در سال گذشته در يکي از اسناد سازمان سياي آمريکا فاش شد که در دعوت نامه اعضاء نوشته شده بود که آنها بايد تنها بيايند؛ شوهر، همسر، بچه، دوست و هيچکس ديگر حق ندارد اين افراد را همراهي کند. آنها در جايگاه خود رئيس جمهور يا نخست وزير يک کشور محسوب مي شوند ولي وقتي قرار است به باشگاه بيلدربرگ بروند در مقابل روساي مخفي اين گروه يک شهروند کاملاً معمولي هستند که حتي در محل جلسه مورد تحقير هم قرار مي گيرند ولي مردم کشورهاي خود از اين موضوع بي اطلاع مي مانند. دولتهايي که اين کنفرانس‌ها در کشورهاي آنها برگزار مي شود با تمام امکانات در اختيار روساي اين باشگاه قرار مي‌گيرند و موظف هستند بهترين نيروهاي امنيتي خود را براي حفاظت جلسه به کار بگيرند.
بازهم ردپاي فراماسونر‌ها
نکته جالب اين است که در بين اسامي افرادي که حدس زده مي ‏شود سالانه در اين اجلاس  حضور يابند، تنها سرمايه ‏‌داران و سياستمداران نيستند. شاهان و شاهزادگان اروپايي هم ظاهراً به عنوان نمايندگان در آن جلسات حضور داشته ‌اند. از جمله خوان کارلوس پادشاه اسپانيا، بئاتريس ملکه هلند، پرنس چارلز وليعهد انگلستان و خلاصه پادشاهان بلژيک و نروژ. اين اجلاس عموماً در اطراف شهرهاي کوچک اروپايي و آمريکايي تشکيل مي ‏شود و هيچ بيانيه افتتاحي رسمي براي آن وجود ندارد. ظاهراً تنها قبل از افتتاح اجلاس بيانيه اي به نشريه محلي داده مي‏شود تا مردم تنها آگاه باشند که موقع اجلاس تدابير امنيتي خاصي برقرار است تا آنها خود را با محدوديتهاي مربوط به تدابير وفق دهند.
رازآلود بودن گروه بيلدربرگ سبب شده گمانه زني‌هايي مبني بر ارتباط اين گروه با فراماسونر‏ها در رسانه هاي مختلف مطرح شود و حتي گفته مي شود بسياري از روساي جمهوري آمريکا مثل اوباما و بيل کلينتون بر اساس تصميم اين گروه انتخاب شده اند. حتي گفته مي شود موضوع هسته اي ايران در سال 2008 از جمله موضوعات مذاکره ميان شرکت کنندگان بوده است.
در سال 2010 فيدل کاسترو، رهبر سابق کوبا مقاله‌اي نوشت و منتشر كرد که در آن مدعي شده بود بيلدربرگ به دنبال تشکيل حکومتي جهاني است. برخي نيز گفته اند که بيلدربرگ در صدد تقسيم جهان به سه منطقه بزرگ اقتصادي است: اتحاديه اروپا، اتحاديه آسيا- اقيانوسه و اتحاديه آمريکا. بر اساس اين ادعا بيلدربرگ درصدد است اتحاديه آسيا اقيانوسيه و اتحاديه آمريکا هم مانند اتحاديه اروپا از طريق ضرب پول واحد به لحاظ اقتصادي متحد و اين اتحاد سه گانه سرانجام زمينه‌ساز حکومت جهاني شود که گروه بيلدربرگ در سوداي رياست بر آن است.
حصاري براي افكار عمومي
در کتاب استولين اهداف بلند مدت بيلدربرگ در چند حوزه مختلف مطرح شده است که بيشتر آنها روي کنترل افکار عمومي در سراسر جهان و هماهنگ کردن آن با اهداف سرمايه داري و سبک زندگي آمريکايي است. در واقع به عقيده كارشناسان بيلدربرگ نگران تأثير اينترنت بر حرکت ‌هاي آزادي‌ خواهانه جهان امروز است. بدين ‌وسيله سعي شده که اخيراً بسته ‌هاي پيشنهادي ارائه ‌شده در کنگره آمريکا براي اختصاص سرمايه به منظور تنزل دادن اينترنت به محدودترين و پايين‌ترين سطح ممکن مورد توجه جدي قرار گيرد.
طرفداران جهاني‌ شدن با وجود اينترنت مخالفتي ندارند چرا که براي آنها پولساز است. اين افراد جايي با اينترنت مخالفت مي‌کنند که آزادانه و شجاعانه دست آنها را رو کرده و با سياست‌هاي جهاني‌ شدن آنها مخالفت کند. در آينده شاهد ظهور وسيع همين نوابغ بيلدربرگي در عرصه سياست خواهيم بود که از مردمان جهان مي‌‌خواهند از اينترنت استفاده نکنند چون در حال تبديل‌ شدن به يک سلاح تروريستي براي نابودي نوع بشر است و بايد براي سلامتي خود و کودکانشان سرشان را پايين بيندازند.
جنگ راه بينداز
و حكومت كن!
ايجاد جنگ در خاورميانه يكي از مهم ترين برنامه‌هاي بيلدربرگ است. به گفته يکي از خبرنگاراني که به جلسات اين گروه نفوذ کرده بود بيلدربرگي‌ها بر اين اعتقادند كه جمعيت جهان بسيار زياد شده و فقط جنگ مي تواند تا حدودي اين مشكل را چاره كند. کشتار و ذبح انسان و دامن زدن به مرگ و مير در فرقه هاي ماسوني از جمله بيلدربرگ، جزء اصول اصلي است و عوامل اين گروه ها موظفند، تا حد ممکن به جنگ و نسل کشي دامن بزنند تا جمعيت جهان کاهش يابد. جيم تاكر يکي از خبرنگاراني است که موفق به نفوذ در جلسات آنها شد؛ او به عصبانيت شديد بيلدربرگي ‌ها اشاره كرده است كه ناشي از حضور خبرنگاران و رسانه‌ها در محل نشست و درز خبر از داخل به بيرون توسط عوامل شناخته‌ نشده است. رابرت مرداک، يهودي صاحب رسانه هاي مختلف جهان از طرف بيلدربرگ مأمور شده بود تا روزنامه ‌هاي گاردين و آيريش‌تايمز را از پوشش خبري گردهمايي منصرف كند كه البته موفق نشد.
ما و پايان دنيا
تشكيل چنين گروه‌ها و برگزاري محرمانه چنان جلساتي تنها و تنها يك نشانه است؛ نشانه سهم‌خواهي از قدرت و خوي تسلط بر تمام جهان است و به نوعي ادعاهاي حقوق بشري و رنگين كمان آزادي بيان و دموكراسي در تمام كشورها را برملا مي‌سازد. ضمن اينكه تئوري پايان دنياي اين جماعت نيز تكمله اي است بر ايجاد رعب و وحشت و پناه بردن به ايشان براي نجات از بلاياي پايان دنياي ساختگي آنها. در واقع تمام اين افشاگري گزارش امروز ما يك هشدار است اول به گروه‌هاي داخلي در كشور به خاطر استفاده از ظرفيت عظيم انسجام ملي در انتخابات و همچنين كشورهاي اسلامي براي اتحاد بيشتر حول محور اسلام و استقلال ملي كشورهاي داراي حكومت مستقل. به هر حال طرح هايي چون خاورميانه جديد و تقسيم‌بندي جديد نقشه زمين بر اساس خواست بيلدربرگ، همه در جهت منافع سلطه‌جويانه جماعتي است كه متوهم‌اند بايد و مي‌توانند كه جهان را اداره كنند حال آنكه از اداره كشورهاي خودشان ناتوان‌اند! بايد بيش از گذشته متحد باشيم و مراقب داشته‌هاي خودمان.

 


بازنده بزرگ انتخابات
سكانس اول/22 خرداد 92
سازمان منافقين خلق يا بهتر بنويسيم؛ تروريست‌هاي قسم خورده عليه ملت ايران، بعد از نا اميدي از عملياتي نشدن طرح ها و نقشه‌هاشان، دست به كار مي‌شوند تا ساعات باقي مانده را هم به نوعي مال خود كنند و هرچند كوتاه و بي‌كيفيت اما لااقل حركتي انجام دهند و بعدها براي دريافت بودجه عليه نظام، چيزي داشته باشند. اين جماعت قوطي (در ادامه اين صفت را توضيح خواهم داد) بعد از فراخوان گسترده براي حضور در استاديوم آزادي براي بازي ايران و لبنان و عدم موفقيت كامل و اصابت به ديوار. سازمان منافقين دسته دار (آنها به جاي عقل، دسته دارند) در اقدامي خنده‌دار تصميم به جذب خبرنگار در پوشش رسانه آزاد براي تهيه حواشي انتخاباتي در ايران گرفت و در اين وانفساي اقتصادي براي تطميع طعمه‌هاي خود وعده يك هفته، 800هزارتومان را در نظر گرفت بي خبر از آنکه 88 ديگر تکرار نمي‌شود و هرچه کنند دودش به چشم بي سوي خودشان مي‌رود... طبق اخبار منتشر شده، اين سازمان در آخرين صف‌آرايي خود براي ابراز وجود در پايتخت جمهوري اسلامي ايران، بعد از ماه‌ها گدايي کردن و يار طلبيدن، در اقدامي تاسف آور يک راننده اتوبوس را مجاب کرده که براي راه اندازي يک تجمع و اردوکشي خياباني، خود را به صداوسيما برساند! اگرچه خط دهندگان اصلي اين خودزني سياسي و سوء استفاده از مردم عادي کوچه و بازار شگرد کثيف منافقيني است که سالهاست خود را «مجاهد» مي‌نامند اما اينکه با همه ادعا و توان نرم‌افزاري و سخت افزاري و حمايت گسترده کارتل هاي خبري و اطلاعاتي و نهادهاي امنيتي کشورهاي بزرگ دنيا، در کنار همراهي عجيب شبکه‌هاي اجتماعي، تنها توانسته‌اند، يک نفر را آن هم از قشر زحمتکش رانندگان، براي اهداف خود به تونل آتش بفرستند جاي تامل دارد.
سكانس دوم/ 24 خرداد 92
ايرانيان عزيز خارج از كشورمان نيز در روز انتخاب پا به پا و همدوش مردم داخل كشور در سفارت خانه‌ها و پاي صندوق هاي راي حاضر شدند و با حضورشان حال جماعت دسته‌دار را توي قوطي كردند، مخصوصا منافقين تروريست که از چند روز قبل تحرکاتي عليه برگزاري سالم و دشمن شکن انتخابات آغاز کرده بودند. اين جماعت شکست‌خورده در ساعات راي‌گيري در مقابل سفارت هاي ايران در اروپا جمع شده بودند و هم وطنان ما را به راي ندادن تشويق مي كردند. حتي با آنها که بر سر راي خود مقاومت مي‌کردند، نزاع مي‌کردند و ...
منافقين تروريست که سالهاست عنوان مجاهد را دزديده‌اند. آن قدر از اين شور مردم در پاي صندوق هاي راي به خشم آمدند كه در بعضي شهر ها از جمله لندن كار را به خشونت و دعواي تن به تن كشاندند اما مردم با شرف ما در مقابلشان ايستادند و بار ديگر حماقت مجاهدين را به خودشان ثابت كردند و راي خود را به صندوق انداختند.
ماجرا اما همين جا ختم نشد و منافقين که از 48 ساعت قبل از راي گيري و نااميدي محض از حضور ميليوني مردم در انتخابات، راه اندازي سايت‌هاي متعدد نظرسنجي و تحريم انتخابات را کليد زده‌بودند و بي نتيجه بازهم به بن بست خورده بودند، بعد از آغاز راي گيري پروژه جديدي را کليد زدند. فرصت طلباني که خيال خام تکرار 88 را داشتند اين بار و وقتي از عدم حمايت مردم نا اميد شدند با حربه ديگر، سايت صيانت از آراي يکي از نامزدهاي انتخاباتي را راه انداختند كه اندكي بعد با هوشياري ستاد اين نامزد و اعلام برائت از اين سايت و گردانندگان آن و افشا شدن ماهيت کثيف خائنان به ملت ايران، اين نقشه‌شان نيز نقش بر آب شد.
سكانس سوم/ تمام خردادهاي تقويم
حضور بيش از 70 درصدي مردم در انتخابات 24 خرداد 92 نه تنها پايان مفتضحانه گروهک تروريستي منافقين را به جهانيان نشان داد بلکه خود اين جماعت نادان و شکست‌خورده را نيز به خودشان آورد تا بلکه باور كنند كه حنايشان براي ايراني جماعت رنگي ندارد و نمي توانند خودرا به هيچ ترفندي در دامن ايران بيندازند.
سازمان منافقين مانند همان خود را به خواب زده‌اي است كه بيدار كردنش خيلي سخت است. 88 ديگر 92 نيست و تنور انتخابات 92 جز نان داغ و سالم هيچ چيز ديگري نداشت و آنان که آتش مي‌خواهند بدانند که: «آتش امان نمي‌دهد آتش پرست را»
مست‌هاي خواب‌زده‌اي كه امروز و در پي حماسه ميليوني ملت در داخل و خارج كشور و همچنين سلامت انتخابات خود را به خواب زده‌ايد و در خواب صداي قوطي در مي‌آوريد؛ مرگ نزديک است و اين صداي خس خس نفس‌هايي است که ثانيه‌هاي آخر را شماره مي‌کند. سازمان منافقين خلق امروز ديگر حتي در ميان خودي‌هايشان نيز طرفداري ندارد و آن قدر ذليل شده كه قصد آشوبش را با يک راننده فريب خورده مي‌خواهد عملي كند!همت و غيرت ايراني باز در گوش سنگين دنيا طنين انقلاب را فرياد زد كه شايد از خواب بلند شوند و بفهمند كه اين راهي كه در برابر ايران در پيش گرفتند انتهايش تركستان و هيچستان است.اگرچه صداي قوطي اجازه نمي‌دهد بشنوند و باور كنند كه ديگر تواني در چنته ندارند و آن قدر ضعيف و حقيرند كه نمي‌توانند حتي از پايگاه غصبي‌شان در ليبرتي حمايت كنند، آن قدر ضعيف‌اند كه وقتي سيلي مي‌خورند نمي‌دانند از كه و از كجا خوردند .
حكايت منافقين حكايت آن پشه‌اي‌ است كه بر پيكر چون شير انقلاب اسلامي نشسته است و چه خوش گفته حضرت مولانا كه:
پشه اي گردان چو گردي در فضا
پشت يال شيري افتاد از قضا
بس که آن ناچيز خودبينيش بود
پيش خود بر شير سنگينيش بود
لحظه اي نگذشته با شير کلان
گفت آن مسکين لاغر کاي فلان:
گر تو را بر يال سنگينيم ما
بازگو تا بيش ننشينيم ما
شير گفت از اين زمان تا هر زمان
هر کجايي، هرچه مي‌خواهي، بمان
گر نه خود گفتي به يالم جسته‌اي
من ندانستم کجا بنشسته‌اي
فرهاد كاوه

 


انتشارات سوره مهر به تازگي کتاب طنزي از يادداشت?هاي تاريخي کوروش علياني منتشر کرده به نام «همينه»! در «همينه» به دوره‌هاي مختلفي از جمله دوره مربوط به صلاح‌الدين ايوبي، دوره سلطان محمد خوارزمشاه چنگيزخان مغول، پسر سلطان محمد، شاه سلطان حسين، نادر شاه افشار، محمد شاه و ناصرالدين شاه پرداخته شده و با زباني طنز آنچه بر اين مملکت رفته را مي?خوانيم: بخشي از کتاب را بخوانيد تا ببينيد وضعيت مملکت داري در اين کشور چگونه بوده است:
شاه عباس صفوي پادشاه خيلي مقتدري بود و يک بار همين‏جور هوس هوسي پدر پرتقالي‏‌ها را در بندر گمبرون درآورد. به همين دليل از آن به بعد به گمبرون گفتند بندر عباس. اما در طول چهل و اندي سال سلطنتش اين قدر به اين کارها مشغول بود که ديگر فرصت سر خاراندن نداشت و از خودش جانشين به درد بخوري به‏ جا نگذاشت. در نتيجه بعد از مرگش يک بچه هفت ساله به نام شاه صفي شاه مملکت ايران شد.
سرگرمي شاه صفي تا روزي که شاه شد فقط کندن پر و کله گنجشکان و کبوتران بود. بعد از اين هم که شاه شد، يک شير پاک خورده ‏اي خدا مي ‏داند از کجا پيدايش شد و به اين يک الف بچه ياد داد که اين کارها را با آدم‏ها هم مي‏‌ِشود کرد. و بساط کندن پر و بال و کله آدم‏ها توي دربار صفوي برپا شد. البته در عين حال از امور مملکتي هم غافل نبود و هي با ازبک‌‏ها و عثماني‌‏ها مي‏‌جنگيد. و چون اين ازبک‌‏ها و عثماني‌‏ها مردمان باادبي نبودند، هي شهرهاي ايران را از شاه صفي مي‏‌گرفتند و شاه صفي هم مي‌‏گفت: «خب چي کار کنم؟ »
و بعد مردمْ خودشان مي‏‌ريختند و شهرها را از عثماني‏‌ها و ازبک‌‏ها پس مي‏‌گرفتند و برمي‏‌گرداندند به شاه صفي. شاه صفي هم باز مي‏ گفت: «خب چي کار کنم؟ به هر حال شاه صفي در بيست و يک سالگي بر اثر افراط در مملکت‏داري و مشورت‏هاي خيلي خصوصي با زنان و کودکان و استفاده از حب‏هاي خاصي که به‏ش اوپيون يا يک همچه چيزهايي مي‏‌گفتند و نوشيدن نوشابه‌‏هايي که در سرداب‏‌هاي کاخ سلطنتي درست مي‏‌کردند، کمي درگذشت.
بعد از درگذشت شاه صفي اوضاع مملکت کمي بهتر از زمان درگذشت شاه عباس بود و يک بچه نه ساله‏اي به اسم شاه عباس دوم شاه شد. اين بچه در چهارده سالگي رفت و قندهار را تصرف کرد و يکي دو تا ساختمان دوره شاه عباس اول را که نيمه‏ کاره مانده بود، داد تمام کردند. بعد هم رفت و در محضر يک استادي طالع ‏بيني خواند تا بفهمد که کي روز مرگش است تا براي مرگ مهيا شود. و در يکي از معمولي‏ ترين روزهاي سي و پنج سالگي به اين جواب رسيد که «همين امروز.» و مرد.
بعد از مرگ شاه عباس دوم باز هم اوضاع مملکت بهتر شد و يک مرد هجده نوزده ساله به سلطنت رسيد به نام شاه سليمان. اين شاه سليمان آدم خيلي منضبطي بود، از همه کارها فقط مي‏‌توانست به مشورت با خانم‌‏هاي محترم حرم‏سرا برسد. بنا بر اين، باقي کارهاي مملکت را سپرده بود به يک آقاي وزيري به نام شيخ‏‌علي‏خان زنگنه. اين آقا هم انگار عقده مملکت‏‌داري داشته باشد، سعي مي‏‌کرد مملکت را امن و امان و صحيح و سالم نگه دارد. اين شاه هم بالاخره در چهل و هفت سالگي از دست وزيرش دق کرد و مرد.
بعد از همه اين‏ها نوبت رسيد به شاه سلطان حسين صفوي. دوره شاه سلطان حسين دوره امني بود. بنا بر اين، شاه سلطان حسين با وقت کافي و دست باز به اداره امور مملکت مي‏‌پرداخت. يک روز که داشت توي دربارش قدم مي‏ زد ديد يکي از مورخ‏‌هاي دربار دارد توي دفترش چيزي مي‏‌نويسد. گفت: «بده ببينم چي مي‏ نويسي؟»
و ديد توي دفتر نوشته «و بعدهم وصل النوبه الي الشاه سلطان حسين و هو في اللياقه و الشجاعه اقل من ادني رعيته.»
و پرسيد «اينکه نوشته‌‏اي يعني چي؟»
مورخ هم با خونسردي گفت: «يعني بعد نوبت به سلطنت شاه سلطان حسين رسيد که کمترين بندگانش در شجاعت و لياقت با هشتاد شير نر هم ‏آورد بودند.»
شاه دوباره به جمله نگاه کرد و گفت: «اين کمترين بندگان و شجاعت و لياقت را مي‏‌بينم ولي هشتاد شير نري نمي‏بينم. شيرهاش کجا است؟»مورخ نوشته را گرفت و کمي نگاهش کرد و مثل کسي که کشف بزرگي کرده باشد گفت: «همين جا بودند. حتما از ترس حضور مبارک شما گريخته‏‌اند.»
و شاه خيلي خوشش آمد و دستور داد «باز هم از اين‏ها بنويس. فقط شيرها را محکم بنويس که در نروند. نشان ما هم ندادي ندادي.»...

 


ماه شعبان، ماه استغفار است. ماه پيغمبر اکرم است. ما در روايات داريم که حضرت فرمود: «أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِي فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى شَهْرِي‏»، ماه شعبان، ماه من است؛ خداوند کسي را که در اين ماه به من کمک کند، رحمت کند! اين يعني چه؟
پيغمبر چون رحمه‏للعالمين است، کارش اين است که براي همه ما رحمت باشد و همه ما را مورد رحمت قرار دهد؛ ماه هم، ماه پيغمبر است؛ حال او مي‏خواهد بندگان را شست وشو داده و وارد درياي رحمت کند، پس از ما مي‏خواهد که ما با استغفار و توبه، به او کمک کنيم تا او ما را شست وشو دهد.
پس اين ماه، ماه شست وشو است؛ ماه شست وشوي نبوي است. ماهي است که پيغمبر امّتش را از گناهان شست وشو مي‏دهد و پيش خدا شفاعتشان را مي‏کند. بياييد هر چه که، نعوذ بالله، کفران نعمت کرديم و بعد از آن هم استغفار نکرديم، الآن چشمانمان را باز کنيم و استغفار کنيم.
در اعمالي که به عنوان آداب اين ماه وارد شده است، اوّل روزه آمده است، دوم يک استغفار ذکر شده است و سوم هم باز استغفار وارد شده است. به مفاتيح‏الجنان مراجعه کنيد! براي اين ماه دو استغفار ذکر شده است؛ يکي اينکه انسان هر روز هفتاد بار بگويد: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهَ» از خدا استغفار مي‏کنم و از او طلب توبه دارم.
و ديگري اينکه هر روز هفتاد بار بگويد: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» از خدايي که جز او خدايي نيست، مهربان و بخشنده است، زنده و پاينده است، طلب مغفرت مي‏کنم و توبه مي‏کنم، اين‏ها به خاطر آن است که اين ماه، ماه تطهير نبوي براي امّت خويش است و پيغمبر مي‏خواهد امّتش را تطهير کند. اين کار با استغفار امّت، بر پيغمبر آسان مي‏شود.
آيت? الله حاج آقا مجتبي تهراني رحمت الله عليه

 


هرچه انتخابات رياست جمهوري براي نامزدها کم هزينه بود انتخابات شوراها خيلي از نامزدها را جو گير کرده بود و پوسترها و بنرهاي تبليغاتي فراواني در ژست??هاي مختلف و در قطع?هاي متنوع را منتشر و در سطح شهر توزيع کردند. برخي از شعارهاي تبليغاتي اين نامزدها را که اغلب هم راي نياورند در ادامه
مي?خوانيد:

دماوند را به تهران مي‌آورم
مهندس تخيل‌زاده
مشترک 20ساله مجله هوا و فضا
*
تهران را آدم مي‌کنم
استاد عرفان‌منش
با تجربه 60 سال برگزاري کلاس‌هاي اخلاق  
*
خداحافظ زلزله
با راي به دکتر استواريان
متخصص پوست و گوشت و استخوان
براي هميشه با زلزله خداحافظي خواهيم کرد
جمعيت با سوات‌هاي معطدل
*
چشاتو
صداتو
نگاتو
راي ما دکتر منيژه آب‌منگول
به اميد تهراني عاري از زشتي
*
تهران تو را ندارد/ از بس که جان ندارد
به شاعر عزيز، عارف دلخسته و مجري دلشکسته و کارمند بازنشسته راي مي‌دهيم
استاد جمال فنري
ما دل به تو بستيم، باور کن!
*
کچل زيباست
به نامزد کچل‌هاي پايتخت راي مي‌دهيم
مهندس صيقل‌زاده
جمعيت وفادارن تف به مو! 
*
راي ما...شاعر شهر ما
جمعي از نوباوگان انجمن شعر چهچهه 
*
به من راي ندهيد!
نامزد مستقل مستقل
دکتر اعتمادزاده
*
به شهر نگاهي تازه خواهيم داشت
راي ما
پري چشم قشنگه
نامزد محبوب مردم 
*
اسم بده، جنازه تحويل بگير
انجمن حذف رقيب با قيمت مکفي 
*
شهري بدون آلودگي، بدون ترافيک،
بدون آدم
ائتلاف آسفالت و سرويس
راهي براي زندگي بهتر در تهران 
*
زندگي بدون درد...
تهران را بدون درد تجربه کنيد
دکتر سلامت‌منش 
نامزد مستقل شوراها با 30 سال سابقه آمپول زني بدون آخ
*
به من دست بده!
مهندس دستماليان
*
شهرو چراغون مي‌کنم
آيينه بندون مي‌کنم
نازيلا صفازاده
متخصص در امور انبساط شهري 
*  
از نو
برج‌ها را رنده مي‌کنيم
براي تنفس بهتر
پارک‌ها را کپي مي‌کنيم 
و شهر را دوباره مي‌سازيم؛ از نو 
جمعيت هواداران مغزي
(بي کله?هاي سابق)

 


غروب جمعه رسيده است و باز تنهايي
غروب، اين‌همه غربت، چرا نمي‌آيي؟
زمين به دور سرم چرخ مي‌زند، پس کي
تمام مي‌شود اين روزهاي يلدايي؟
کجاست جاذبه‌ات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از اين مدارپيمايي
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشم‌هاي مينايي؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسيده است و باز تنهايي...

پانته‌آ صفايي بروجني

 


براي کشتن يک پرنده يک قيچي کافي ست؛ لازم نيست آن را در قلبش فرو کني يا گلويش را با آن بشکافي. پرهايش رابزن...خاطره پريدن با او کاري مي?کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند .
*
هنگامي که دري از خوشبختي به روي ما بسته مي?شود، دري ديگر باز مي?شود ولي ما اغلب چنان به در بسته چشم مي?دوزيم که درهاي باز را نمي?بينيم.
*
براي پخته شدن کافيست که هنگام عصبانيت از کوره در نرويد .
*
هميشه بهترين راه را براي پيمودن مي?بينيم اما فقط راهي را مي?پيماييم که به آن عادت کرده?ايم.
*
بسياري از مردم خوشبختي را مي?جويند مانند کسي که کلاه خود را که روي سرش مي?باشد مي?جويد.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10