(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 15 تـیـر 1392 - شماره 20534

پروژه کشته‌سازي در فتنه 78
تو پولت را بگير!‌؟
   


Research@kayhannews.ir
مرحله بعدى پروژه كوى دانشگاه، تهييج و تحريك و مظلوم‌نمايى بود كه اين وظيفه توسط روزنامه‌هاى زنجيره‌اى اصلاح‌طلبان با محوريت حزب مشاركت انجام شد. روزنامه‌هاى زنجيره‌اى اصطلاحى بود كه به برخى از روزنامه‌ها در سالهاى قدرت دولت اصلاحات اطلاق مى‌شد و آن هم در سايه اتخاذ سياست تساهل و تسامح وزارت ارشاد اصلاحات بود. آنان با استفاده از ابزار رسانه و همنوايى در بيان مطالبى سازمان يافته و جهت‌دار عمومآ دنبال القاى اهداف از پيش طراحى شده خود و تخريب و خدشه‌دار كردن نهادهاى انقلابى و ارزشى بودند.
در ادامه به نقش اين روزنامه‌ها به ويژه روزنامه‌هاى همسو و وابسته به حزب مشاركت مى‌پردازيم :
1ـ روزنامه نشاط : روزنامه نشاط روز پنجشنبه 24 تير به رغم حضور ميليونى مردم به حمايت از مقام معظّم رهبرى، اين راهپيمايى را شركت هزاران تن ناميد و فقط به چند جمله بسنده كرد: «همزمان با تهران در شهرستانها، راهپيماييهايى در محكوميت خشونت و حمايت از رهبر انقلاب برگزار شد».175
با وجود اين كم‌لطفى، اين روزنامه در يادداشتى مغرضانه درباره آشوبهاى چند روز نوشت: «هرگونه شورشى نمايانگر مطالبات
به هم انباشته و فقدان ساز و كارهايى براى به جريان انداختن آنهاست». نشاط همچنين بدون هيچ سندى خواستار تحويل اجساد كشته‌شدگان حادثه كوى دانشگاه و رفع توقيف روزنامه سلام شد. اين در حالى بود كه هيچ كس در حادثه كوى دانشگاه كشته نشده بود. اين روزنامه همزمان نامه جمعى از عناصر گروهكى را كه از روزنامه‌هاى توقيف شده توس و جامعه حمايت كرده و حوادث كوى را به تقابل دانشجويان با حكومت شاهنشاهى و رژيم آمريكا در حوادث 16 آذر 1332 و 13 آبان 1358 تشبيه كرده بودند، به طور كامل منتشر نمود!
روزنامه نشاط در روز چهارشنبه 23 تير در تحريف واقعيت از زبان خبرگزارى انگليسى رويتر نوشت: «ناآرامى‌هاى دانشجويى اخير منحصر به فرد است، جمهورى اسلامى ايران با طولانى‌ترين اعتراض و ناآرامى دانشجويى در سالهاى بعد از انقلاب مواجه است . . . راديو تلويزيون دولتى ايران كه در كنترل محافظه‌كاران است، مكررآ سخنان رهبر انقلاب را پخش مى‌كند».176 نشاط به نقل از رويتر درباره حوادث روز قبل ـ 21 تير 1378 ـ نوشت: «پليس و گروه فشار با دانشجويان (؟!) درگير شدند . . . شبه‌نظاميان در حالى كه مجهز به سنگ و چوب و قمه هستند، در حمله به دانشجويان معترض ـ بخوانيد اراذل و اوباش ـ به پليس كمك مى‌كنند. دانشجويان هم در بيشتر مواقع چاره‌اى جز عقب‌نشينى و پناه بردن به خوابگاه ندارند».177
اين در حالى بود كه در اغتشاش مذكور پليس به رغم حمله عناصر خشونت‌طلب، به خاطر دستور مقامات مافوق برخورد جدى با آنان نداشت و آشوب‌طلبان ضمن به آتش كشيدن چند خودرو، به شهروندان نيز حمله كردند!
در همين روز يك روزنامه‌نگار طاغوتى طى يادداشتى تلاش كرد حوادث به وجود آمده را زمينه‌اى براى طرح عدم كفايت خاتمى از سوى جناح مقابل، معرفى كند.
نشاط روز سه‌شنبه 22 تير ماه اظهارات دردمندانه و سرنوشت‌ساز مقام معظّم رهبرى را به حاشيه انداخت و تيترهاى عمده خود را به مطالب حاشيه‌اى اختصاص داد.
اين روزنامه دوشنبه 21 تيرماه بيانيه گروهك غيرقانونى نهضت آزادى را كه با لحنى آميخته با نگرانى پرسيده بود، چرا جريانهاى مدعى حمايت از خاتمى و جنبش جامعه مدنى با محافظه‌كاران در همسو خواندن نهضت آزادى و منافقين همصدايى مى‌كنند را به چاپ رسانيد.178
روز يكشنبه 20 تيرماه، روزنامه نشاط براى تحريك افكار عمومى در خبرى از كشته شدن يك دانشجو در حوادث كوى خبر داد.179 بعدآ معلوم شد فرد مذكور نه تنها كشته نشده بلكه حتى جراحتى هم نديده، چون اصلا در ماجرا حضور نداشته است.180
2ـ روزنامه خرداد : اين روزنامه با مديرمسئولى عبدالله نورى نيز موضعى مشابه با روزنامه نشاط اتخاذ كرد. در روز سه‌شنبه 22 تير (به نقل از حبيب‌الله پيمان) بركنارى فرمانده نيروى انتظامى را خواسته‌اى طبيعى و منطقى خواند.181 بدون اين كه متذكر اين نكته شود كه فرمانده نيروى انتظامى در جريان حمله به خوابگاه دانشجويان نبوده و شوراى امنيت ملى نيز با اطلاع از اين مسأله، با يكى از فرماندهان نيروى انتظامى تهران كه دستور حمله را صادر كرده بود، برخورد قانونى كرده است.
گزارش وقايع تبريز نيز از نكات جالب در اين روزنامه بود. در حالى كه در تبريز اوباش به اماكن عمومى و خصوصى شهروندان در حال عبور در برخى از خيابانها حمله كرده بودند - كه طى آن يك طلبه به نام محمدجواد فرهنگى را نيز به شهادت رساندند - روزنامه خرداد نوشت : «در تبريز مردم و دانشجويان ديروز با نيروى انتظامى كه آب مى‌پاشيدند، درگير شدند. گزارشهاى رسيده حاكى است جمع كثيرى از مردم‌(؟!) با مأموران در سطح شهر، درگير و عده‌اى نيز مجروح شدند. نيروهاى ويژه با شليك گاز اشك‌آور و تير مستقيم سعى در متفرق ساختن مردم عادى مى‌كردند».182 اين روزنامه كه در روزهاى اوليه حادثه كوى دانشگاه با تيتر «كوى دانشگاه تهران به خون كشيده شد» به التهاب‌آفرينى و اغتشاش دامن زد، در خصوص اغتشاش روز سه‌شنبه 22 تيرماه مى‌نويسد: «در تجمع ديروز دانشجويان و مردم بودند كه با نيروى ضد شورش و گارد ويژه و افراد زنجير و چماق به دست روبه‌رو شدند . . . دانشجويان و مردم هوشيارى خود را حفظ كرده بودند».183
روزنامه خرداد بدون انعكاس حضور ميليونى مردم در روز 23 تيرماه در صفحه اولّ خود، صرفآ اشاره‌اى گزينشى به قطعنامه پايانى راهپيمايى كرد و به راحتى از اين راهپيمايى پرشكوه ولايى گذشت كرد! اين روزنامه درعوض در يادداشتى كوشيد تجمعات غيرقانونى را حركتى مشروع براى اعاده حقوق از دست رفته وانمود كند. اين روزنامه آشوبهاى بى‌ارتباط با دانشجويان را به هر ترتيبى كه بود «انفجار مطالبات دانشجويى» خواند!184
روزنامه خرداد در 26 تيرماه، در شرايطى كه ناامنى و فحاشى به ارزشها شديدآ افكار عمومى را متأثر ساخته بود، با تغيير موضع گذشته مى‌نويسد: «خرداد از ابتداى انتشار، بر وجود فضاى سياسى امن تأكيد كرده و واقعيت اين است كه مخالفان افراطى خاتمى همواره در دو سال گذشته در صدد ناامن نشان دادن فضاى سياسى كشور بوده‌اند تا راه ورود سرمايه‌هاى خارجى به كشور را سد كنند. برخى كارشناسان معتقدند يكى از هدفهاى ايجاد بلوا و آشوب در هفته گذشته، تحت تأثير قرار دادن روابط اقتصادى ايران با جهان بوده تا حاصل زحمات دو ساله رئيس‌جمهور و دولت وى در اين مسير بر باد رود».185
خرداد روز يكشنبه 27 تيرماه آخرين تير باقى‌مانده را از كمان رها كرده و تيتر اوّل خود را اين قرار مى‌دهد: «بحران‌سازى براى دولت خاتمى». اين روزنامه كه تا روزهاى گذشته از آشوب رو به افزايش ذوق‌زده شده بودند، ايجاد حادثه كوى دانشگاه تهران را، بحرانهايى براى براندازى دولت خاتمى دانستند!
3ـ روزنامه صبح امروز : روزنامه صبح امروز با مديرمسئولى سعيد حجاريان عضو ارشد حزب مشاركت در روز شنبه 19 تيرماه تيتر زد : «حمله نيروى انتظامى و شبه نظاميان، تجمع اعتراض دانشجويان به توقيف سلام»186 اين روزنامه در سرمقاله همان روز نوشت: «آيا نمايندگان مجلس شوراى اسلامى اينك معناى اقدام براى محدود كردن مطبوعات و آزادى بيان را به طور ملموسى درك مى‌كنند».187 صبح امروز براى پيشبرد مقاصد جناحى خود به يكى از وابستگان گروهك غيرقانونى نهضت آزادى متوسل شده و از قول او جناح رقيب را به علت تصويب كليات طرح اصلاح قانون مطبوعات، عامل افزايش محدوديتها و سركوب بيشتر معرفى مى‌كند.
اين روزنامه در شماره روز سه‌شنبه 23 تيرماه همسو با مطبوعات زنجيره‌اى ديگر بركنارى لطفيان ـ فرمانده نيروى انتظامى ـ را شرط لازم و كافى براى اعاده آرامش و امنيت در جامعه اعلان نمود!
4ـ روزنامه ايران : اين روزنامه رسمى دولت در خبرهاى خود مربوط به حادثه كوى دانشگاه بعضآ خبرهايى را منتشر كرد كه مدتى بعد غلط بودن آنها آشكار شد. در كنار اين، برخى خبرها نيز به دامن زدن تشنج كمك نمود. به طور مثال روزنامه ايران در روز شنبه 19 تير ماه در صفحه اوّل خود تيتر كرد: «حدود يكهزار دانشجو پس از ضرب و شتم شديد دستگير شده‌اند».188 اين روزنامه در صفحات ديگر از قول تاج‌زاده
ـ معاون سياسى وزير كشور و عضو حزب مشاركت ـ نوشت: «موسوى لارى اخطار كرده كه اگر فرماندهى نيروى انتظامى را به صورت بى‌قيد و شرط به او واگذار نكنند، هيچ مسئوليتى را در قبال ناامنى مردم به عهده نخواهد گرفت».189 همچنين اظهارات مصطفى معين ـ وزير علوم ـ را اين‌گونه انعكاس داد: «همان‌طور كه توى سر شما مى‌زنند، توى سر ما هم مى‌زنند و از من كارى ساخته نيست».190
______________________________________
175- روزنامه نشاط، به تاريخ 24/4/1378.
176- روزنامه نشاط، به تاريخ 23/4/1378.
177- همان.
178- روزنامه نشاط، به تاريخ 21/4/1378.
179- روزنامه نشاط، به تاريخ 20/4/1378.
180- روزنامه كيهان، به تاريخ 27/4/1378.
181- روزنامه خرداد، به تاريخ 23/4/1378.
182- روزنامه خرداد، به تاريخ 21/4/1378.
183- روزنامه خرداد، به تاريخ 23/4/1378.
184- روزنامه خرداد، به تاريخ 24/4/1378.
185- روزنامه خرداد، به تاريخ 26/4/1378.
186- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 19/4/1378.
187- همان.
188- روزنامه ايران، به تاريخ 19/4/1374.
189- همان.
190- همان.
پاورقي

 


پروين مقدم
فرنگي‌ها
- بردم‌! دو تا شيش‌...
ساعت 9 بود و سومين قطار هم از راه رسيد، باربرها با پشتي‌هايي كه انگار جزيي از تن‌شان شده بود، پي قطار دويدند و فرياد زدند:
«داداش‌! بارت رو ببرم‌؟ ارزون مي‌گيرم‌، دو ريال‌!»
« داداش‌! برادر! موسيو! موسيو بده من چمدونت رو!»
«خدا بده بركت‌! باغتون‌آباد فرنگيا!»
قطارها آمدند با واگن‌هاي درجه يك و موسيوهاي اطو كشيده‌، واگن‌هاي درجه دو و سه و آدم‌هاي وطني كه كمتر باربري سراغشان رفت‌.
- داداش بارت رو ببرم‌؟
- برو داداش من خودم حمالم‌.
هياهوي آدم‌ها و قطار، نزديك در ورودي فرو افتاد و دوباره باربرها تا آمدن قطار بعدي پشتشان را دادند به نرده‌هاي آهني ساختمان راه‌آهن‌.
- چقدر كار كردي غلام‌؟
- هشت ريال داشتم‌، 10 ريال هم كار كردم‌، نصف مي‌ذارم برا خرجي‌، نصفي هم مي‌دم بليت بخت‌آزمايي‌! عرقمون هم نوبتي باشه‌، نوبت توئه‌!
محمدعلي براي چندمين بار ايستگاه را بالا و پايين رفت و براي چندمين بار سري به كلبه‌ها كشيد.
بچه‌ها با لباس‌هاي گلي و پاهاي برهنه توي خاك مي‌لوليدند، پيرمردها كنج ديوارها خميازه مي‌كشيدند و گاهي با هم اختلاط مي‌كردند، زير نور سرخرنگ غروب‌، مردها گنگ و خمار روي پاشنه‌هاي پا چندك زده بودند، زن‌ها رخت‌هاي شسته را روي بندها پهن مي‌كردند، جوان‌ها بيخ ديوارها تاس مي‌ريختند.
... لكوموتيوها با پوزه‌هايي كه مثل پوزه سگ بو مي‌كشيدند و پيش مي‌آمدند روي ريل‌ها قد مي‌کشيدند و يك نفر به مسافر اطو كشيده‌اي كه يك ريال انعام داده بود، مي‌گفت‌:
«باغتون‌آباد فرنگيا!»
ورود به نيروي هوايي‌
صداي مرد بلند شد:
«فكر كردي كي هستي كه مي‌خواي دنيا رو اصلاح كني‌؟ تو سهمت رو بگير و برو!»
محمدعلي سر برگرداند و چيزي نگفت‌. آشپزخانه خلوت بود و صداي خشمگين مرد انباشتگي فضا را شيار مي‌كرد:
«چي شد؟ چرا جواب نمي‌دي‌؟»
محمدعلي از دهانه آشپزخانه بيرون زد و حرف مرد را از پشت سر شنيد:
«كجا؟»
گفت‌:
«همون كه گفتم‌! اين غذا و تداركات سهم همه‌اس‌، اين كارتون هم دزديه‌! حرومه‌! تا من مسئول آشپزخونه‌ام اين بند و بست‌ها انجام نمي‌شه‌.»
محمدعلي رفت به سمت در ورودي‌، توي پاشنه در مرد مچ دستش را گرفت و كشيد:
«تو جووني‌! اينجا ارتشه‌، بالاتر از تو هم هست‌. شنيدم سرنگهبان كه هستي‌، خاموشي شب رو زودتر اعلام مي‌كني كه سربازا قمار نكنن‌، كه چي‌؟ حالا هم كه توي آشپزخونه موي دماغ ما شدي‌؟ لابد فردا مي‌خواي بري توي دربار و وزير و شاه رو ارشاد كني‌! تو چه كار به اين كارا داري‌؟ تو پولت رو بگير!»
محمدعلي چشم به زمين دوخت و گفت‌:
«من نون دستفروشي خوردم تا حلال باشه‌. گفتن كه ارتش نيرو مي‌گيره‌، منم اومدم ارتش‌، نيومدم اينجا كه از كار سخت فرار كنم‌. اومدم‌، چون دستفروش‌ها رو به دستور رزم‌آرا جمع كردن‌، وگرنه نون دستفروشي و كارگري شرف داره‌! حالا هم تا جايي كه بتونم نمي‌زارم كسي اينجا خلاف كنه‌!»
اين بار صداي مرد از پشت سر محمدعلي تركيد:
«اين پول حقوق چند ماه خدمت توي ارتشه‌.»
محمدعلي چند لحظه برگشت و به چشم مرد نگاه كرد، مرد يك سروگردن از او بلندتر بود، 30 را داشت‌، در حالي كه محمدعلي فقط 19 ساله بود.
محمدعلي برگشت و با دلخوري گفت‌:
«گيريم كه بيشتر هم باشه‌! بعدش چي‌؟ جواب خدا رو چي بدم‌؟»
صداي مرد سنگين شد:
«دو برابر!»
محمدعلي از در بيرون زد، به ساعتش نگاه كرد و سر برگرداند و در نگاه منتظر مرد گفت‌:
«بگو صدبرابر! نون حروم بركت نداره‌!»
پاورقي

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10