(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 16 تـیـر 1392 - شماره 20535

شعر
به مناسبت روز ادبيات کودک و نوجوان ، 18 تير
به بهانه روز قلم
قلم و روح توحيدي
عصر تباهي‌کاريکاتور شد
   


نشاني
عبدالرحيم سعيدي راد
نه در «گوگل» نشاني از تو مي توان يافت
نه در «فيس بوک»،
براي سر زدن به تو «فيلتر شکن» لازم نيست،
همه دلهايي که بدون «پسورد» بالا مي آيند
نشاني از «تو» دارند.
گل نرگس
براي ماهي ها « کامنت »مي گذارم
براي پرنده ها « اف لاين »
مي خواهم عطر نامت را
براي همه « چت روم »ها بفرستم
مي خواهم
« بک گراند » همه دلها تو باشي
گل نرگس من!
مي آيد...
شنبه ها گل مي فروشم.
يک شنبه ، کفش هايم را واکس مي زنم
و به زلزله اي که در راه است فکر مي کنم.
دوشنبه ها را سکوت مي کنم.
سه شنبه، ايميل هايم را چک مي کنم
و براي مرگ
لبخند مي فرستم.
چهار شنبه ،
با دخترم به ملاقات خدا مي روم.
پنج شنبه، شعر هايم را حراج مي کنم.
جمعه ها ... اما،
فقط منتظر مي مانم
مي دانم که مي آيد.
غزل انتظار
پيش‌ روي‌ چشمانم‌ يک‌ درخت‌ و يک‌ جاده‌
انتظار، چون‌ طوفان‌، تکيه‌ بر دلم‌ داده‌

بي‌ حضورت‌ اي‌ خورشيد! سر به‌ صخره‌ مي‌کوبند
ابرهاي‌ باران‌زاد، موجهاي‌ آزاده‌

کوچه‌ کوچه‌ مي‌گردد، ماه‌ هم‌ به‌ دنبالت‌
گرچه‌ اهل‌ اينجا نيست‌، اين‌ دهاتي‌ ساده‌

شاعرانه‌ بايد داد، دل‌ به‌ آتش‌ عشقت‌
عاشقانه‌ بايد بود، در کنارت‌ آماده‌

با تو مي‌شود خوشبو، روز و شب‌ ، ولي‌ بي‌ تو
مي‌کشد به‌ روي‌ زخم‌، روزگار سمباده‌

پيش‌ پايت‌ اي‌ مولا! - عاشقانه‌ بي‌ پروا -
سر به‌ خاک‌ مي‌سايند سروهاي‌ آزاده‌
***
سه رباعي
سعيد بيابانکي
مستي به شکستن سبويي بند است
هستي به بريدن گلويي بند است

گيسو مفشان ،توبه ي ما را مشکن
چون توبه ي عاشقان به مويي بند است ..!

از غير تو بي نياز کردند مرا
با عشق تو هم تراز کردند مرا

تا فاش شود فقط تو در قلب مني
جراحي قلب باز کردند مرا ...!
***
يک غزل جديد ...
افتاده در اين راه، سپرهاي زيادي
يعني ره عشق است و خطرهاي زيادي

بيهوده به پرواز مينديش كبوتر!
بيرون قفس ريخته پرهاي زيادي

اين كوه كه هر گوشه آن پار? لعلي است
خورده است بدان خون جگرهاي زيادي

درد است كه پرپر شده باشند در اين باغ
بر شان? تو شانه به سرهاي زيادي

از يك سفر دور و دراز آمده انگار
اين قاصدك آورده خبرهاي زيادي

راهي است پر از شور، كه مي بينم از اين دور
ني هاي فراواني و سرهاي زيادي

هم در به دري دارد و هم خانه خرابي
عشق است و مزينّ به هنرهاي زيادي

بيچاره دل من كه در اين برزخ ترديد
خورده است به اما و اگرهاي زيادي

جز عشق بگو كيست كه افروخته باشند
در آتش او خيمه و درهاي زيادي...
***
مفهوم عشق
مهدي باقر
راز دوام گلشن و ابر و بهار چيست
مفهوم عشق، معني قول و قرار چيست

هر روز روز حشر شد و شب شب فراق
ترسي ز روز واقعه و نور و نار چيست

بنگر! بدون سايه زلفت چه مي کشم
از من مپرس روز چه و روزگار چيست

يک چند عاشقانه کنار دلم بمان
جز عشق در جهان فنا ماندگار چيست

اي روزگار! مشکل من حل نشد هنوز
مرگم رسيد مرضي پروردگار چيست

 


ليلا کريمي
اوج شکوفايي و رونق ادبيات كودك و نوجوان را بايد در سال هاي 60 و 70 جست وجو کنيم . در سال هاي پس از انقلاب و دفاع مقدس درست در دهه 60 و 70 با حضور نسل جديدي از نويسندگان شاهد اوج و بالندگي و رونق ادبيات کودک و نوجوان بوديم . در زير با نويسندگان اين عرصه در خصوص علت بالندگي و رونق ادبيات
دهه هاي ياد شده نسبت به اين دوران ، گفت و گو کرده ايم که مي خوانيد :
ادبيات کودک و نوجوان آسيب پذير شده است
علي اکبر والايي
ادبيات کودک و نوجوان به شدت آسيب پذير شده است چون آن توجه کمي که به موضوع فرهنگ و به خصوص ادبيات کودک و نوجوان وجود داشت ، برداشته شد .
نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان فراموش شدند و توجه به نويسندگان از بين رفت و توجه به ناشران مورد غفلت واقع شد . در اين سال ها نه تنها حمايتي صورت نگرفت بلکه مشکلاتي که هم در اين عرصه بود لاينحل باقي ماند . در سال هاي اخير نويسندگان قراردادهايي نداشتند و کتاب هاي تازه شان هم مورد توجه و استقبال ناشران نسبت به قبل واقع نشد .
ضمن اينکه مشکلات ديگر در ابعاد مختلف در دهه 80و به خصوص در سال هاي پاياني آن ، سال هاي سخت و دشواري را براي ادبيات کودک و نوجوان رقم زد .
در اين دهه ها به هر حال دوره اي بود که عصر ارتباطات خودش را نمايان نکرده بود يعني کودک و نوجو ان ما با رايانه و اينترنت و ماهواره خيلي درگير نبودند .در حقيقت اين وسايل و تجهيزات به حوزه کودک و نوجوان ورود پيدا نکرده بود و در دهه 80 بيشتر شاهد حضور آنها هستيم .
نبودن اين وسايل و تجهيزات توجه بيشتر مخاطبين را به عرصه کودک و نوجوان جلب کرد ولي در دهه 80 اين اتفاق معکوس شد و مقدار مخاطبين حوزه کودک و نوجوان ريزش کرد و اين عوامل باعث شد ادبيات کودک و نوجوان به خصوص در دهه 80 آسيب ببيند .
در ابتداي امر مسئولان و مديران فرهنگي بايد ديدشان را به اين عرصه تغيير دهند . و مديران شايسته اي مسئوليت اين عرصه را به عهده بگيرند که دغدغه آن را دارند و نه اينکه به صرف اختيار مسئوليت کارهايي انجام
دهند .
افرادي بايد مديريت اين بخش را به عهده بگيرند که خاک خورده ادبيات کودک و نوجوان باشند و در اين حوزه با شناخت وارد شوند .
اگر در اين بخش اصلاحاتي صورت گيرد مي توان گام هاي ديگر را هم برداشت .
دهه60 و 70 "دوران شکوفايي" ادبيات کودک و نوجوان
مهدي کاموس
 در مقايسه کمّي و کيفي ادبيات کودک و نوجوان پس از انقلاب، بايد چند نکته و محور را در نظر داشت: اول، چگونگي پيدايش و تحولات ادبيات کودک و نوجوان جديد در ايران و نقش پيروزي انقلاب اسلامي در آن.
دوم، نقش تحولات اجتماعي و سياسي در تلاطمات پس از انقلاب مانند دوران دفاع مقدس، تحولات سبک زندگي در دهه  70 و 80. سوم، تحولات ديدگاه هاي تربيتي، روانشناسي و انسان شناسي در حوزه کودک و نوجوان.
پس از توجه به اين سه محور، بايد نقش کاربردي دو عنصر "سياست گذاري فرهنگي" و "اقتصاد نشر" را در رشد و تحول و ارزيابي ادبيات کودک و نوجوان مهم دانست.در يک تقسيم بندي اعتباري، ادبيات کودک و نوجوان در دهه 40 و 50 ،" دوران تأسيسي"خود را گذراند چنان که در دهه60 و 70 "دوران شکوفايي" و در دهه 80 "دوران کاربردي" خود را طي کرده است.
 پيروزي انقلاب باعث شد که ادبيات کودک و نوجوان با رويکرد تربيت ديني مخاطبان در راستاي يک نسل انقلابي، به مسائل اجتماعي طبقه متوسط سنتي جامعه، بن مايه ها و باورهاي مذهبي و آموزه هاي تربيتي بپردازد و نويسندگان جوان، متعهد و خوش ذوقي را به جامعه ادبي معرفي کند که ما همچنان از آنها به بزرگي ياد مي کنيم.
واقعيت اين است که نويسندگان دهه 60 و حتي 70 غير از تاثير تحولات فرهنگي انقلاب اسلامي، از تحولات بزرگ اجتماعي مانند دفاع مقدس و همچنين انديشه‌هاي تربيتي و روانشناسي متفکران مذهبي دهه 60 و 70 نيز تاثير گرفته بودند.
 به نظر من، موفقيت دهه 60 ادبيات کودک تا حدود زيادي مرهون انديشه ها و تلاش هاي دکتر شهيد بهشتي، استاد مطهري، دکتر باهنر، دکتر شريعتي، مرحوم فلسفي و امثالهم در دهه 50 بوده است.
همچنين سياست گذاران فرهنگي دهه 60 اهميت ادبيات کودک و نوجوان را براي پرورش يک نسل انقلابي در راستاي نهادينه کردن يک انقلاب نوپا؛ مي دانستند و اقتصاد نشر تحت حمايت هاي دولتي در خدمت ادبيات کودک و نوجوان بود. ادبيات کودک و نوجوان در دهه 60 و 70 گام‌هاي بلندي را برداشت و در پايان دهه 80 نيز در در حوزه تأليف و ترجمه به  برقراري توازن  نسبي رسيد.
 و اما ادبيات کودک در دهه 80 ، به لحاظ کمي مانند شمارگان، تعداد نويسندگان، انجمن ها و نهادهاي فعال، گردش مالي عرصه نشر، جشنواره ها، جوايز ملي و بين المللي؛ نسبت به دهه 60 و 70 بيشتر و قابل توجه است . بايد توجه داشت که دهه 80 "دوران کاربردي" ادبيات کودک و نوجوان است و ديگر رشد نويسندگان و پيدايش آثار برتر و به اصطلاح "پديده " همانند دوران تاسيسي يا شکوفايي به چشم نمي آيد و در دهه 80 انتظار جامعه ادبي از ادبيات کودکان و نوجوانان، بالاست؛ در حالي که بايد آثار اين دهه را با توجه به نوع سياست‌گذاري فرهنگي و ظرفيت اقتصاد نشر در کنار پيدايش رسانه هاي رقيب مانند بازي هاي رايانه اي، سريال هاي داستاني تلويزيوني، انيميشن ها و حضور در فضاي مجازي بررسي و ارزيابي کرد. همچنين بايد توجه داشت که در دهه 80 آثار عامه پسند ترجمه با مخاطبان دوگانه، مانند ادبيات ترسناک، پليسي، معمايي، جادويي؛ رقيب جدي ادبيات کودکان و نوجوانان شده اند. اما همچنان مهمترين مسئله ادبيات کودک و نوجوان دهه 80 و 90 را بايد ضعف انسان شناسي دوران کودکي و دوران نوجواني در ايران امروز، چندگانگي سياست گذاري فرهنگي و ضعف اقتصاد نشر دانست.
من در جاي ديگر هم گفته ام ؛ ادبيات کودک و نوجوان ايران در معرض سالخوردگي است. بايد به دنبال نويسندگان جوان تر و نوقلم باشيم ؛ ناشران بايد در کنار نويسندگان پيشکسوت، مشهور و صاحب نام از استعداد و ايده‌هاي نويسندگان نوقلم نيز استفاده کنند.  همچنين گفته ام که  نويسنده اي در اين حوزه موفق است که آثارش برخاسته از ارتباط مؤثر و پايدار با کودکان و نوجوانان باشد. واقعيت اين است که  نويسنده‌اي که بر اساس خاطرات کودکي خود ، شناخت محدود به  کودک يا حتي شناخت از طريق مطالعه  ساير آثار موفق کودک و نوجوان مي نويسد، نمي تواند  خالق آثار ماندگار باشد و حضور مؤثر داشته باشد. آشنايي لازم و كافي نويسندگان با فضاي ذهني و  زبان  كودك و نوجوان  امروز کشورمان، از طريق ارتباط  مستمر با مخاطبان محقق خواهد شد والاّ از  پشت ميز كار خود نمي توان آثار  بومي موثر و جذاب براي كودكان  ودانش‌آموزان از اقليم هاي متفاوت نوشت.واقعيت اين است که  فرايند اجتماعي سازي کودک امروز بسيار پيچيده شده است. كودك امروز در كنار عوامل اجتماعي ساز مانند  خانواده ، مدرسه ، دوستان  و رسانه‌هاي گروهي، با فضاي  متنوعي  مجازي و سريال‌هاي انيميشني ماهواره‌ها روبه رو است. کم رونقي کتاب کودک و نوجوان را بايد در سياستگذاري فرهنگي  و اقتصاد نشر بررسي کرد. واقعيت اين است که  سياستگذاران فرهنگي به دلايل نداشتن هماهنگي لازم با يکديگر و در مواردي هم غفلت  و در عرصه کتاب کودک و نوجوان ! به نظر من انجمنها ، تشکلها  و خانواده ها بايد نقش داوطلبانه خود را در توليد و توزيع کتاب کودک به ياد بياورند.اين داوطلبگي و خدمت رايگان از ايمان،عشق و ايثار اعضاي هر  خانواده و تشکل ريشه مي گيرد.
ادبيات کودک و نوجوان60 و 70 همچنان ادامه د ارد
محمد مير کياني
دهه 60 را آغاز طوفاني ادبيات کودک و نوجوان بايد دانست . چهره هاي بسياري در اين دهه در ادبيات کودک و نوجوان مطرح شدند . اين چهره ها غالبا عناصري بودند که بعد از ايجاد يک فضاي باز در عرصه تفکر و انديشه نه به عنوان يک شغل بلکه به صورت يک انجام وظيفه وارد اين حوزه شدند . آن زمان به خاطر شوق و اشتياقي که در عرصه ادبيات وجود داشت نويسندگان زيادي وارد فعاليت گسترده اي در اين عرصه شدند.
واقعيت اين است در آن دوران افرادي که به عنوان نويسنده و شاعر و مترجم کودک و نوجوان اثر مي آفريدند، مورد حمايت جدي تصميم سازان کشور بودند . نظام جمهوري اسلامي يک نظام نو پا بود و بسيار به ادبيات کودک و نوجوان در آن دوران احساس نياز مي شد و از نظر نيازهاي فرهنگي و تثبيت پايه هاي نظام بايد از تمام ظرفيت ها بهره مي برديم . آن دوران، دوره ايثارگري با جان بود و نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان هم با پيروي از فضاي دفاع مقدس در فضاي فرهنگي ايثارگرايانه بدون کمترين توقع کار مي کردند .
نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان در آن روزگار در همه بخش هاي آثار مکتوب و حوزه شنيداري و ديداري فعال بودند . تحت تاثير همين ادبيات بود که سينماي کودک و تئاتر کودک هم آثار ماندگاري خلق و توليد شد . اين امر را مي‌توان به اين علت دانست که براي ادبيات کودک و نوجوان رقيب آشکاري وجود نداشت و عرصه ادبيات کودک و نوجوان برجسته تر بود و نه مثل الان عرصه فعاليت براي رسانه هاي شنيداري و ديداري چون ماهواره و اينترنت و بازي هاي اينترنتي و شبکه هاي خانگي وجود نداشت و اين موارد عرصه فعاليت را براي ادبيات کم مي کند .
در دهه 60 تلويزيون يک ساعت تا يک ساعت و نيم برنامه کودک و نوجوان داشت ولي بعدها به چندين ساعت افزايش يافت . در دوره اي سال 87 به عنوان مدير گروه کودک شبکه دو سيما بودم که براي اولين بار بحث شبکه کودک به صورت رسمي مطرح شد و روزانه هشت ساعت برنامه کودک و نوجوان توليد مي کرديم .
فعال ترين برنامه آن زمان در عرصه رسانه " قصه ظهر جمعه " بود که من به عنوان سردبير و نويسنده غالب قصه ها فعاليت مي کردم . در آن زمان خاص نويسندگان با تمام وجود فعاليت مي کردند و در تمام عرصه رسانه هاي ديداري و شنيداري فعال بودند . خدا رحمت کند مرحوم اميرحسين فردي را در مجله کيهان بچه ها خيلي فعال بود و آقاي رهگذر و رحماندوست بسياري از شاعران و نويسندگان کودک و نوجوان حمايت مي‌کردند . بالاخره فضا، يک فضاي ويژه و اثرگذار بود . ما نبايد فکر کنيم آن دوران تمام شده است بلکه دهه 60 و 70 همچنان ادامه د ارد ولي اثر آن متفاوت است . بسياري از نويسندگان و مترجمين و شاعران و فعالان اين عرصه در حال حاضر فعال هستند و اين چراغ را روشن و نوراني حفظ کرده‌اند و اين ثمره همان دهه 60 و 70 است .
در حال حاضر نسبت به آن دوران نويسندگان بيشتري داريم اما عرصه نويسندگي عرصه نياز به تجربه اندوزي است و خيلي از نويسندگان جوان امروز در فردا به عنوان نويسندگان باتجربه و فعال مطرح مي شوند و انتظاراتمان را نسبت به آن روزگارها بايد منطقي تر کنيم کما اينکه زماني که ما نويسنده بوديم يکي از نويسندگان کودک و نوجوان فعال قبل انقلاب گفته بود که اين ها نويسنده نيستند که چند کتاب دارند و الان دهها و صدها کتاب داريم و الان ما در جاي آن ها ايستاده ايم .
بايد زمان بگذرد . عرصه ادبيات داستاني محل تجربه و گذر از تجربيات زندگي است . همين نويسندگان جوان امروزي بايد مورد حمايت قرار گيرند و در آينده نويسندگان فعال و با تجربه خواهند بود .
چند علامت سوال
محمد عزيزي(نسيم)
ادبيات کودک و نوجوان در دهه 60 متاثر از سال‌هاي پيروزي انقلاب و دوران دفاع مقدس شاهد شکوفايي قلم شاعران و نويسندگاني بود که با خلق آثارشان کام تشنه مخاطبانشان را سيراب مي کردند.
من در آن دوران دانش آموز نوجواني بودم که هر هفته _ سه شنبه ها_ در برگ هاي ساده و کاهي کيهان بچه ها شاهد هنرنمايي و خلاقيت شاعران ، نويسندگان و تصويرگران کودک و نوجوان بودم.
در آن دوران و بعد از آن در دهه 70 انسجام شاعران و نويسندگان نسبت به امروز بيشتر بود. جلسه شعر کيهان بچه ها که يک بار توفيق حضور در آن را داشتم ، ميزبان تمام قله هاي شعر کودک و نوجوان ايران بود.
بعد از آن دوران، من هرچه گشتم آن جمع صميمي و پويا را در محافل گوناگون پيدا نکردم. بررسي تفاوت هاي آن دو دهه با امروز را مي شود از جنبه هاي گوناگوني بررسي کرد. من با توجه به علاقه ام به مقوله مطبوعات کودک و نوجوان، دوست دارم يادي کنم از نشريات فعال آن روزها.
کيهان بچه ها : قديمي ترين نشريه کودک و نوجوان ايران در آن روزها علاوه بر پاتوق اهل قلم بودن، رسالت پرورشي اش را نسبت به کودکان و نوجوانان به خوبي انجام مي داد.
کارشناسان ادبي و هنري ، با پاسخ دادن به تمام آثار رسيده ، از طريق نامه و مجله در شناسايي و شکوفايي استعداد هاي ادبي و هنري موفق بودند.
من وقتي اولين نامه را از کيهان بچه ها دريافت کردم، با شوق فراوان راه افتادم به طرف کيهان و با برخورد خوب اهالي کيهان بچه ها، از آن روز تا به امروز از آن جدا نشده ام .
در اينجا لازم است يادي کنم ازاستاد زنده ياد امير حسين فردي، که به خاطر تلاش هاي صادقانه اش برگردن ادبيات کودک و نوجوان حق داشت. او از جمله کساني بودکه نقش موثرش در دور هم جمع کردن اهالي ادبيات و هنر کودک و نوجوان، بر کسي پوشيده نيست.
کيهان بچه ها ي امروز هم با تمام فراز و نشيب هايي که دامن ادبيات کودک و نوجوان امروز را گرفته، ادامه دارد و هرهفته منتشر مي شود. هر چند با تغيير ذائقه مخاطبان امروز، لازم است کيهان بچه ها هم دست به تحول بزند تا درجذب مخاطبان جديد، موفق تر باشد.
سروش نوجوان: از اتفاق هاي ماندگار دهه 60، بايد به انتشار ماهنامه ادبي و هنري سروش نوجوان اشاره کرد.
انتشار اين ماه نامه درفروردين ماه سال 67 شروع شد. سردبيران جوان و کاربلد اين نشريه، در ارتباط با نوجوانان شاعر ونويسنده و يا نوجوانان علاقه مند به مطالعه، موفق عمل کردند.
سروش نوجوان ، هر ماه با تازه ترين آثار ادبي و هنري شاعران و نويسندگان مطرح کشور ، منتشر مي شد.
برخورد صميمانه سروش نوجوان که با برپايي جلسات تخصصي شعر و داستان برگزار مي شد، آثار نوجوانان با استعداد و نوقلم را به سوي خود کشاند.
بعدها با تغيير مديريت ها ، سروش نوجوان هم دست خوش تغيير شد و چند سالي با حال و هوايي متفاوت با گذشته اش چاپ شد.
در نهايت بنا بر دلايل نامعلومي، اين چشمه زلال در اسفند ماه 85 خشکيد و باعث ناراحتي و بهت مخاطبان نوجوانش شد!
سوره نوجوانان: اين ماه نامه ادبي و هنري از سوي حوزه هنري در سال 69 منتشر شد. سوره نوجوانان هم مثل سروش نوجوان ، مخاطبان خودش را پيدا کرد و بعد از چند سال فعاليت پربار ، بدون اعلام هيچ دليلي، تعطيل شد!
سلام بچه ها: در اسفند ماه 68 مجله اي در قم به دنيا آمد که نامش را سلام بچه ها گذاشتند. اين حرکت با برکت از سوي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم صورت گرفت.
سلام بچه هاي ساده و بي ادعا ، کم کم رشد کرد و شد يکي از پوياترين نشريات نوجوان ايران. شاعران و نويسندگان خوب ، از سراسر کشور جواب سلام اين مجله را به گرمي دادند.
اين ماهنامه که از بازماندگان نسل نشريات خوب نوجوان ايران است اين روزها خوب توزيع نمي شود و اگر شما سري به دکه مطبوعات بزنيد و بگوييد: سلام بچه ها . فروشنده جواب مي دهد: عيلک سلام!
از ديگر نشريات کودک و نوجوان مي توان از نهال انقلاب، شاهد کودک و نوجوان، مجموعه نشريات دوست،مجلات رشد، همشهري بچه ها ، دوچرخه و... نام برد که همه در پيشبرد اهداف ادبيات و هنر کودک و نوجوان کشورمان سهيم بوده اند و در اينجا مجال بررسي آن ها نيست.
در پايان اين نگاه کلي و جسته و گريخته ام به مطبوعات کودک و نوجوان، چند علامت سوال در ذهن من است که دلم مي خواهد مسئولين مربوط جواب دهند:
1- چرا نشريات خوبي مثل سروش نوجوان و سوره نوجوانان ديگر چاپ نمي شود؟
2- چرا براي تقويت و آرايش جسم کودکان و نوجوانان اين همه نشريات آشپزي و آرايشي داريم اما براي تقويت فکرشان ، تعداد نشريات خوب مان به تعداد انگشتان يک دست هم نمي رسد؟
3- با توجه به ويژگي ساختار زداي قرن حاضر که دو ساختار ممنوع و مجاز و دور و نزديک را از بين برده ،چه رويه اي را بايد در تربيت ادبي و هنري کودکان و نوجوانان پيش گرفت؟ (*)
4- در برابر هجوم همه جانبه فرهنگ غربي که مثل مهمان هاي ناخوانده ،در قالب انيميشن، بازي هاي رايانه اي و ويدئويي، اسباب بازي و... از سرتاسر جهان به وفور به انديشه کودکان و نوجوانان بلوتوث مي شود، چه کار بايد کرد؟
5 – چرا روزنامه هاي کودک و نوجوان در ايران رشد نکرده و نشکفته پرپر شدند؟
6- چرا ادبيات کودک و نوجوان تنها در تهران متمرکز شده و استان هاي ديگر با تمام پتانسيل شان از آن محرومند؟
به عنوان مثال شهر مشهد با تمام توانايي هاي مالي و نيروهاي خوب بومي اش ، در حسرت يک نشريه براي کودکان و نوجوانان مي سوزد!
7- براي از بين بردن يا کمتر کردن شکاف بين سلايق گوناگون اهالي دست به قلم کودک و نوجوان که باعث تفرقه و از بين رفتن فرصت ها مي‌شود، چه تدبيري بايد انديشيد؟در يک نگاه کلي من ادبيات و هنر کودک و نوجوان را نيازمند همدلي و اتحاد شاعران ، نويسندگاني مي دانم که اگر دير بجنبند، روز به روز مخاطبان خود را از دست مي‌دهند؛ مخاطباني که با آثار رنگارنگ فرهنگ هاي بيگانه از همه طرف محاصره شده اند.به اميد اينکه همه باهم براي شکوفايي دوباره نهال ادبيات کودک و نوجوان تلاش کنيم. فکر مي کنم يکي از وظايف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و انجمن هاي مختلف نويسندگان کودک و نوجوان ، تلاش براي رسيدن به اين هدف مهم است.
( * ) نگاهي دوباره به تربيت اسلامي (ج 2 فصل 2)،دکتر خسروباقري، انتشارات مدرسه




 


عليرضا آل يمين
ن والقلم و مايسطرون اولين کلامي است که وقتي بخواهي از قلم بنويسي بر دل کاغذ مي نشيند . گويي حضرت پروردگار با اين کلام حجت را تمام کرده و سخن را به پايان برده است و هر چه من و تو قلم را شرح و بيان گوييم باز حق آن ادا نخواهد شد .
اما پيامبر رحمت ، مداد العلما را افضل من دما شهدا خوانده اند.مرکّب قلم عطف به عالم شده است و علم و عالم در فرهنگ اسلامي تعريف مشخص و معيني دارد که آن حضرت در کلام ديگري فرموده اند أوّل العلم معرفه الجبّار و آخر العلم تفويض الأمر اليه‌. که اين حديث شريف ناظر بر توحيد نظري و عملي است و توحيد شرط اصلي واساسي بندگي و کار عالم هم شناخت جباريت حضرت حق و حيات متناسب با اين شناخت است تا قلمش جان بگيرد و جوهر جان قلم مقامي اعلي تر از خون شهيد يابد . انعکاس کشف و شهود عالم معنا و معرفت با چنين قلمي رخ مي‌دهد و آيينه اي مي شود که رخ يار مي‌نماياند و لاغير. اين قلم جز از خدا ، با خدا و براي خدا نمي نويسد . نويسنده اي که به معرفه الجبار نائل آمده باشد چنان مبهوت و مسحور است که قلم نه به واسطه علم زميني او، بلکه متصل به منبع فيض الهي خواهد چرخيد. نويسنده اي که کارش را به حضرت حق وانهاده است قلمش را به مرکب نان و نام نمي آلايد و جز رضاي آن يگانه بي همتا نمي‌جويد و دل به خوشايند اين و آن نمي بندد . چنين قلمي در پشتيباني حق برنده تر از شمشير حضرت حمزه سيدالشهدا و مالک اشتر است و در ستايش و مدح حقيقت، لطيف و شيوا همچون قصائد دعبل و کميت و فرزدق .
قلم اگر در دست اهل معرفت باشد نعمت است و در دست جاهل بدمست نقمت. برخي همچون فاووست، دل و دين و عقل و هوششان را مي فروشند به ابليس . نان مي خرند و جان مي فروشند . دين مي دهند و دنيا مي گيرند . روح که دمخور شيطان شد بوي تعفن مي دهد و از قلم صاحب چنين روحي لجن مي تراود . ديگر قلم در دستي است که از آستين شيطان بيرون آمده . زبان باز است و متکلف. مار خوش خط و خالي که مي نازد و مي خرامد تا شرنگش را در رگ هاي فرهنگ يک ملت فرو ريزد. قلم اين بار ساز غفلت و بي خبري کوک مي کند و نفس هاي فربه را مي فريبد . قلم هش دار و هشيار باش نيست . قلم هزار توي بي آغاز و انجامي را مي نماياند که يک سر در آخور شهوات فرو کرده است و سر ديگر در باتلاق دنيازدگي. اما زمانه ما مثل هميشه تاريخ هر دوي اين جماعت را به خود ديده است. بزرگترين رخداد قرن حاضر يعني انقلاب اسلامي از مرکّب قلم رنگ گرفت و جاري شد در کوي و برزن . آن ها که دم عيسوي داشتند دميدند درکالبد کلمات تا جان بگيرند و عصيان کنند . فرقي هم نمي کرد مطهري باشي در دين و فلسفه يا جلال آل قلم در ادب و فرهنگ‌.پس از انقلاب هم به لطف لطافت هاي حضرت روح‌الله از اين زادن ها بسيار بود و باز فرقي نمي کرد که قيصر باشي در شعر يا حتي سيد شهيدان اهل قلم، مهم همان روح توحيدي بود که در وجود هنرمند و نويسنده متعهد دميده شده باشد.

 


مجموعه‌اي از کاريکاتورهاي يکي از هنرمندان جوان با موضوع بررسي حکومت پهلوي منتشر شد.
به گزارش خبرنگار کيهان کتاب «عصر تباهي» کاريکاتورهاي مهدي اميني است که با موضوع تاريخ پهلوي دوم شناخت ريشه‌هاي انقلاب اسلامي توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار شده است.اين کتاب در کنار هر يک از کاريکاتورها با يادداشت‌هاي کوتاهي به زبان فارسي و انگليسي به بررسي موضوعاتي همچون فساد مالي و اخلاقي شاه و دربار، تسلط آمريکا بر حکومت پهلوي، خفقان ساواک و مبارزات مردمي، ولخرجي‌هاي دربار و فقر حاکم بر جامعه و... پرداخته است.مهدي اميني با کاريکاتورهاي خود در قالب هنر و با زبان طنز به بازخواني تاريخ و اتفاقات دوران ستم‌شاهي پرداخته و با طرح مباحث کاربردي و تاريخي تصويري شفاف از آن دوران به مخاطب انتقال مي‌دهد.کتاب عصر تباهي مجموعه‌اي از 40 اثر کاريکاتور با تکنيک اجرايي آبرنگ است که آن را مي‌توان از معدود آثار تاريخ انقلاب اسلامي با اين سبک دانست.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10