ماه رمضان و سینمای غفلت زده |
|
به بهانه قطع شبکه های تلویزیونی ایران در غرب آزادی رسانه ای
از ادعا تا واقعیت |
|
مخملباف به رژیم صهیونیستی پیوست دیوانه در قفس پرید! |
|
|
|
|
علیرضا آل یمین دست اندرکاران سینمای ایران هر سال پیش از شروع ماه مبارک
رمضان دچار بحران و ترسی از کسادی گیشه در این ماه می شوند. هر بخشی از این مجموعه
تلاش می کند تا به زعم خود با پیشنهادها و برنامههای عجیب و غریب و متفاوت و
ترفندها و شگردهای بازاریابی جلوی رکود سینما را در این ماه بگیرد. اکران های افطار
تا سحر و تخفیف 50 درصدی بهای بلیط از این قبیل برنامه هاست که همیشه هم بازخورد
مناسبی نداشته و کمکی به سینمای بی رمق ماه رمضان نکرده است. سینما هم در تولید
فیلم و هم در سیاست گذاری های فروش چنان که باید نتوانسته با بدنه جامعه ارتباط
برقرار کند. در صورتی هم که هر کدام از این دو بخش در ایجاد این ارتباط تلاشی کنند
با بی توجهی و ناهماهنگی بخش دیگر پوشانده می شود. کمترین دلیل سینما نرفتن
مردم در ماه رمضان روزه گرفتن است. به اصطلاح "با دهان روزه چه سینما رفتنی؟!"
سینما در ذهن عامه مردم مترادف با سرگرمی است . سرگرمی محض . یعنی ما به سینما می
رویم وبه ازای پرداخت مبلغی در یک سالن تاریک می نشینیم و خودمان را با تصاویری که
روی پرده پخش می شود سرگرم می کنیم بعد از سینما بیرون می آییم و به زندگی عادی می
پردازیم . لذتی از این سرگرمی زیر دندان مان مانده است که پس از حوالی یک روز آن هم
از ذهنمان می رود. تا وقتی تعریف عامه از سینما این است باید اهل سینما حق داشته
باشند که با فصل و تغییر ماه و تغییر روز نگران دخل و خرجشان شوند. این سینما، نیاز
جامعه و زبان مردم را نمی شناسد. دغدغه اش یا پز و اطوارهای روشنفکرانه است که
چندان نسبتی با فطرت انسانی ندارد و بیشتر به موهومات می پردازد یا قصه های روزمره
دم دستی که به واسطه رنگ و لعاب فلان بازیگر برای تحریک احساسات سطحی مخاطب به کسب
درآمد بیشتر فکر می کند. اما در ماه مبارک رمضان یا محرم و صفر که بنا به اقتضای
فضای حاکم بر زمان روحیه غالب بر جامعه به سمت وجوه معنوی ترقی می کند از توجه به
سینما از حیث سرگرمی کاسته می شود. مخاطب گمان می کند قرار گرفتن در این سالن تاریک
و تماشای این تصاویر سرگرم کننده نه گناه که حداقل غفلت آور است. او غفلت، با دهان
روزه را نمی پسندد و بر نمی تابد. قاعده این ماه، عطش به معنویات است؛ بسیاری را
دیده ایم و می شناسیم که در طول سال چندان مقید به ظواهر دینداری نیستند اما در این
ماه در انجام کوچک ترین رفتار دینی هم دقت می کنند. نادیده گرفتن این روح حاکم بر
زمان مشکل اصلی سینمای ماست. مردم اگر در این ماه سینما رفتن برایشان مجانی هم تمام
شود و حتی به حسب ظاهر روزه هم نباشند تا گرسنگی بر آنها غلبه کند باز با این بد
سلیقگی در چیدمان اکران فیلم ها رغبتی به سینما رفتن نخواهند داشت. در ایام نوروز
دقت می شود که فیلم هایی متناسب با حال و هوای عید اکران شود و این واژه اکران
نوروزی را بسیار در ایام آغازین سال می شنویم اما برای ماه مبارک رمضان چنین اتفاقی
نمی افتد. اکران ماه رمضانی یا ماه محرمی نداریم. اکرانی که متناسب با ذائقه و حال
و هوای این ماه ها باشد. در ایام ماه محرم سراغ دارم کسانی را که در حسینیه شان بخش
هایی از سریال «مختارنامه» یا فیلم «روز واقعه» را گذاشته اند و همچون روضه ای مصور
اشک ریخته اند. با تمام ناکامی که این دو فیلم در تصویر روایت عاشورا داشته اند،
اما مردم توانسته اند گم شده خودشان را در میان این نماهای ناتمام بیابند. اکران
فیلم های ماه رمضان باید با لحاظ کردن این روحیه و حساسیت مذهبی واعتقادی مردم
تنظیم شود. فیلمی که برای ماه رمضان به نمایش در می آید باید متناسب با حال و هوا و
فضای این ماه باشد. فیلمی که مخاطب را به غفلت می خواند و ابزار سرگرمی است، نمی
تواند نیازهای روحی خاص تماشاگر را برآورده کند. مخاطب برای روح خودش ارزش قائل است
و وقتی بنا براین است که در این ماه آن را بپالاید با غفلت زدگی نمی آلایدش. آنچه
اکنون بر پرده سینماهاست هیچ نسبتی با روحیه مناسب با ماه رمضان ندارد. مخاطب چه
توجیهی دارد برای دیدن "چه خوبه که برگشتی" ، "برف روی کاج ها" ، " گذشته" و ... در
حالی که این روزهایش حال و هوایی غیر از این ها دارد. مسئولین سینمایی به جای
استفاده از متدهای جدید بازاریابی و فروش فقط کافی است کمی در چیدمان فیلم ها در
این ماه ظرافت به خرج دهند. فیلم هایی همچون "سر به مهر" ، "گهواره ای برای مادر" ،
"آفتاب، مهتاب، زمین" و ... شاید نمونه های بهتری برای اکران ماه رمضانی باشند.
آثاری که با پیش کشیدن مسائل معنوی و یا حتی اخلاقی فضای مناسب تری را برای بهره
برداری مخاطب تدارک دیده اند می توانند باعث جذب مخاطب به سینما شوند. ضمن اینکه
این برنامه ریزی طوری صورت گیرد که تمام فرصت اکران این دست فیلم ها در ماه رمضان
نباشد و در قبل یا بعد از این ماه نیز فرصت اکران داشته باشند. در عین این حال
تبلیغ مناسب و ناظر بر محتوای این آثار می تواند استقبال مخاطبان را دوچندان کند.
تبلیغی که بر خلاف رسم مرسوم از حد چند نمای درشت و بازیگر و یا صحنه های کمدی و یا
اکشن عبور کرده باشد و بر محتوای فیلم تکیه و تأکید کند.
|
|
|
آرش فهیم حکایت امروز قطع پخش شبکه های تلویزیونی ایران در مغرب زمین توسط
دولت های غربی، حکایت فردی است که پرنده در قفس خود را از دیدن پرواز پرندهها در
فضای آزاد منع می کند؛ تا تماشای پرواز دیگران، فرار را به دل پرنده محکوم به قفس
نیندازد. یکی از حربه های کلیشهای و کهنه دولت های غربی در مواجهه با کشورهای
مستقل و رقبای خود، ادعای دفاع از آزادی رسانه ها بوده است. این دولت ها همواره
مخالفان خود را به نقض آزادی اطلاعات و ارتکاب سانسور متهم می کنند. اما واقعیت به
گونه ای دیگر است. گرچه امروز همه در حیرت هستند که دولت های مدعی حقوق بشر و آزادی
تبادل اطلاعات چگونه اقدام به حذف شبکه های تلویزیونی ایران از مدار ماهواره نموده
اند، اما یکی از شاخصه های اصلی نظام سلطه حاکم بر جهان انحصار رسانه ای است. به
طوری که تقریبا هیچ یک از سازمان های رسانه ای غربی، مستقل نیستند و همه آنها در
خدمت دولت های حاکم قرار دارند. «برنا کولمن» نویسنده آمریکایی و کارشناس مطالعات
رسانه در مقالهای در سایت «سواد رسانهای» به این موضوع پرداخته و رسانه های
آمریکایی را «انحصاری» دانست. وی در این مقاله افشا کرد که رسانههای آمریکایی اعم
از شبکه های تلویزیونی، ماهواره ای و رادیویی، شرکت های فیلم سازی، روزنامههای
محلی و سراسری، انتشاراتی ها، شرکت های تولید موسیقی و… تنها در تملک شش کمپانی
هستند. وی اسامی این کمپانیهای بزرگ که تقریبا همه آنها تحت مالکیت سرمایه داران
صهیونیست هستند را به این شرح معرفی می کند: شرکتهای «تایم وارنر»، «وایاکام»،
«والت دیسنی»، «نیوز کورپ»، «وایوندی یونیورسال» و «سونی». کولمن در تشریح
چگونگی اعمال انحصار رسانه ای در آمریکا توضیح داده بود: «شرکتهای انحصاری رسانه
ای نه تنها خروجیهای ارتباطاتی را در تملک خود دارند، بلکه همچنین از طریق تعامل
هیئت مدیره ها با دیگر کمپانی های رسانه ای نیز در پیوند هستند. از این رو صاحبان
منافع به طور مستقیم بر رسانه ها تأثیر می گذارند.» به این ترتیب، افرادی که با
چنین ساختاری تعارض پیدا کنند از آن اخراج می شوند. مصداق بارز چنین افرادی «دنی
شکتر» است. وی از گزارشگران و مستندسازان شبکه «سی ان ان» آمریکا بود، اما به خاطر
افشای حقایق و انتقاد از حکومت آمریکا از این شبکه اخراج شد. «شکتر» چند ماه پیش
برای نمایش جدیدترین فیلمش «سلاحهای فریب» به ایران سفر نمود و در نشستی به
سخنرانی درباره فیلم خود و وضعیت رسانه های آمریکا پرداخت. این کارگردان معترض
آمریکایی فضای رسانه ای آمریکا را بسته و محدود و رسانه های خبری این کشور را در
کنترل شرکت های بزرگ سرمایه داری دانست. وی با اشاره به وضعیت خبرنگاری و رسانه
ها در جامعه آمریکا گفت: با گذر زمان رفته رفته تعداد شرکت هایی که مسئولیت
خبررسانی را در جامعه آمریکا برعهده دارند کمتر می شود و اکثر شرکت هایی که باقی
ماندهاند از جناح های راستگرا و یا میانه رو هستند و دیگر از کسانی که از سیاست
های آمریکا انتقاد کنند کسی باقی نمانده است. «شکتر» با طرح این سؤال که «چه
گروه هایی آمریکا را کنترل می کنند، دولت آمریکا، شرکتهای چندملیتی و یا گروههای
منافع خاص؟» پاسخ داد: گروه های منافع خاص هستند که بیشترین قدرت را دارند و
رسانهها نیز مجموعه ای از این شرکت ها محسوب می شوند. وی به نقش رسانه های
آمریکا در بیان حقایق جنگ عراق اشاره کرد و افزود: از آنجایی که رسانههای مهم و
تأثیرگذار آمریکا توسط شرکت ها و گروه های خاص اداره می شود، اطلاع رسانی درستی
پیرامون جنگ عراق انجام نشده و شاهد هستیم که قریب به اتفاق رسانه های ارتباط جمعی
این کشور از حضور نظامیان آمریکایی در عراق حمایت می کنند. شکتر ادامه داد: با
گذشت زمان، هدف رسانه های آمریکا از خبررسانی تبدیل به پول سازی شد. به همین دلیل،
نسلی در آمریکا به وجود آمده که اخبار را نگاه می کند اما هرچه بیشتر می بیند، چیزی
نمی فهمد. این فعال رسانه ای افزود: رسانه های آمریکا توسط افراد و گروه های
بسیار قدرتمندی اداره و پشتیبانی می شوند که از جمله آنها می توان به «رابرت مرداک»
سرمایه دار یهودی الاصل استرالیایی اشاره کرد که با سرمایه فراوان خود با تمام توان
در مقابل مردم این کشور و مخالفان خود ایستادگی می کند. ولی با این وجود، مردم
آمریکا پیروزی را دور از دسترس نمی دانند. وی با اشاره به بایکوت خبری خود از
سوی شبکه های خبری آمریکایی مانند سی ان ان، بی بیسی، فاکس نیوز و سایر شبکههای
آمریکایی گفت: هرکجا از من دعوت شود حضور خواهم یافت، اما شبکه های آمریکایی چنین
کاری نمی کنند. چرا که در حال حاضر فضای بسته ای در عرصه رسانه ای آمریکا حاکم است.
اسکات فرانک، کارگردان آمریکایی نیز که چندی پیش به بهانه برگزاری جشنواره فیلم
مقاومت به ایران سفر کرده بود به بازگویی همین واقعیت پرداخته و گفته بود: من فیلم
سازی هستم که از غرب آمده ام؛ در آمریکا شبکه های مستقلی بودند که میخواستند اوضاع
رسانه ای آمریکا را تغییر دهند، اما الان هیچ کدام از این شبکه های مستقل وجود
ندارند. این وضعیت در رسانه های اینترنتی هم حاکم است. در شبکه موسوم به
«یوتیوب» که از بزرگترین شبکه های اینترنتی است شما هیچ فیلم ضد آمریکایی را نمی
یابید. در این شبکه، صدها فیلم و تصویر با موضوع نقض حقوق بشر در ایران نمایش داده
می شود، اما کشتار میلیون ها انسان غیرنظامی به وسیله نظامیان آمریکایی و متحدان
آنها در این شبکه سانسور می شود. به این ترتیب اقدام غرب در محدود کردن صدای
رسانه ای ایران چندان عجیب و دور از انتظار نیست.اين اتفاق بار ديگر راهاندازي
ماهواره مستقل براي پخش برنامههاي رسانه هاي كشورهاي مستقل را الزامي كرد.
|
|
|
امید رهدار در خبرها آمده که محسن مخملباف (سخنگوی جنبش به اصطلاح سبز در
اروپا) فیلمی در ستایش فرقه ضاله بهائیت به نام "باغبان" ساخته که این فیلم از چهار
جولای در جشنواره اورشلیم رژیم صهیونیستی به نمایش در آمده. تولید این فیلم
درواقع، نوعی بهره گیری از هنرمندان بومی علیه کشور خودشان توسط صهیونیسم محسوب می
شود؛ حربه ای که کارشناسان آن را نوعی دیپلماسی مشاهیر می نامند. دیپلماسی مشاهیر
علیه ایران طی سال های اخیر با حمایت از برخی هنرمندان زاویه دار با جمهوری اسلامی
شدت گرفته است؛ جوایز جشنوارهها و حمایت مالی از ساخت فیلم در خارج از کشور، مصداق
بارز چنین جریانی است. پس از اقدام بهمن قبادی در تولید فیلم تجزیه طلبانه به
سفارش صهیونیست ها، این بار نوبت مخملباف بود که با حمایت مستقیم اسرائیل، فیلمی را
در تمجید از فرقه ضدانسانی بهائیت بسازد و مهمان افتخاری رژیم اشغالگر قدس شود.
براساس آنچه در فضای مجازی آمده، داستان فیلم از این قرار است که یک فیلمساز ایرانی
و پسرش ( محسن مخملباف و میثم ) برای تحقیق دربارهی بهائیت به اسرائیل سفر
میکنند. گفته می شود پیروان این فرقه از سراسر جهان به شهر حیفا در فلسطین اشغالی
میآیند تا در باغی که مرکز این فرقه است، خدمت کنند و از طریق کار در طبیعت گویا
خود را صلحطلب بار بیاورند! سعید مستغاثی، رئیس سابق انجمن منتقدان نخستین صاحب
نظری بود که در ایران به این فیلم واکنش نشان داد. او در وبلاگ خود درباره تازه
ترین فیلم مخملباف نوشته است: «...در واقع فیلم "باغبان" روایت سفر پدر و پسری
فیلمسازاست که برای تحقیق درباره یک فرقه به نام بهائیت، به اسراییل و به باغ های
بهایی سفر می کنند و با یک باغبان بهایی و چند بهایی دیگر آشنا میشوند. پدر گویا
سرخورده از همه ادیان و آیینهای الهی (که به نظر وی خشونت طلب هستند) هنوز امیدوار
است که دینی پیدا شود که بتواند راهی برای پیشبرد صلح و مهربانی در جهان ارائه دهد
اگرچه پسرش مخالف این نظر و دیدگاه اوست. پدر خوش بین ، مفتون خشونت پرهیزی باغبان
بهایی و باغش می شود و پسر تلاش می کند پدر را هشدار دهد. اما پدر که آداب باغبانی
آموخته، دوربینش را می کارد و به آن آب می دهد! (به نظر می آید سینمای شعاری و سطحی
مخملباف از "توبه نصوح" تا امروز کوچک ترین تغییری نکرده و همچنان سرشار از شعر و
شعار است چنان که کلیت ساختار فیلم را جدل و گفت و گوی پدر و پسر فیلمساز با جملات
و کلمات و عباراتی به شدت شعاری و به اصطلاح گل درشت تشکیل می دهد که برروی نماهایی
شبه مستند از گوشه و کنار باغ بهایی قرار گرفته و به گونهای فوق آماتوری، کلمات و
عبارات فوق را ترجمه می کند!!)بقیه فیلم به لحاظ تصویری حاصل چند مصاحبه با پیروان
فرقه بهایی، تصاویر آرشیوی و همچنین صحنههایی از باغهای بهایی در"حیفا" است.چقدر
این صحنه های فیلم "باغبان" با صحنههایی از فیلم "تست دموکراسی" مخملباف از مجموعه
"قصه های جزیره" شبیه است که در آن فیلم می خواست با همین زبان شعاری به تبلیغ مثلا
اصلاح طلبی و حزب مشارکت بپردازد و دوربینش را به جلسات سخنرانی و کنفرانس این حزب
میبرد.به هر حال در فیلم "باغبان"، محسن مخملباف به عنوان یک فیلمساز به شیوه ای
کاملا غیر هنری و ضد سینمایی با شعارهای تصویری و کلامی کلیشه ای 30-40 سال پیش ،
به تبلیغ و پروپاگاندای نخنما شده و جاهلانه برای فرقه ای میپردازد که امروز حتی
در دنیای غرب به دلیل وابستگی های دیرینش به رژیم صهیونیستی ، مورد تنفر
آزادیخواهان و روشنفکران قرار دارد.» شاید مهم ترین تناقض درباره ادعای صلح طلب
بودن این فیلم، تولیدش در اسرائیل باشد؛ چگونه یک فیلمساز مدعی صلح و آزادی با
ضدبشرترین رژیم که خونینترین جنایات را مرتکب شده همکاری می کند و درباره فرقه ای
فیلم می سازد که آلت دست استعمار برای اشغال کشور ایران بوده است. در این باره
گفتنی های فراوانی است که در آینده به طور مفصل خواهیم گفت.
|
|