(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 26 تـیـر 1392 - شماره 20544

حمله گسترده مشارکتی‌ها به آقای هاشمی
زير ذره‌بين ساواك‌
   

Research@kayhan.ir
اكثريت نمايندگان مجلس پنجم را افرادى تشكيل مى‌دادند كه على‌رغم حمايت اوّليه از دولت خاتمى و رأى اعتماد كامل به كابينه خاتمى، پس از مدتى با برخى سياستهاى دولت اصلاحات و بخصوص برخى وزراى كابينه به مخالفت پرداختند. به ويژه آن‌كه تيغ تيز نمايندگان مجلس پنجم به سوى دو وزارتخانه كليدى دولت خاتمى يعنى وزارت ارشاد و وزارت كشور به عنوان دو وزارتخانه‌اى كه دنبال‌كننده دو شعار اساسى دولت اصلاحات (آزادى بيان و توسعه سياسى) بود. اين وضعيت مورد انتقاد هواداران خاتمى بخصوص حزب مشاركت قرار گرفت. به همين دليل در بيانيه‌هاى حزبى و گروهى و يا اظهار نظرهاى فردى، جناح منتقد دولت را به كارشكنى و مانع‌تراشى در راه تحقق برنامه‌ها و سياستهاى دولت اصلاحات متهم كردند. به همين منظور با فرارسيدن زمان برگزارى انتخابات مجلس ششم، تشكلهاى جريان دوم خرداد با محوريت حزب مشاركت تمام توان خود را در پى تصرف اكثريت كرسيهاى مجلس صرف كردند.
سعيد حجاريان (عضو برجسته حزب مشاركت) در يكى از ميتينگهاى تبليغاتى حزب مشاركت ضمن درخواست از مردم براى حضور در انتخابات مجلس ششم گفت: «ما نيمى از مطالباتمان را در دوم خرداد درخواست كرديم، نيم ديگر آن را 29 بهمن ماه (زمان انتخابات مجلس ششم) وصول مى‌كنيم تا پروژه توسعه سياسى را محقق كنيم. قسمت اوّل اين مطالبات را خاتمى از بالا پيش برد. ما شرايط انتقال دموكراسى را در دوم خرداد طى كرديم الآن نوبت تحكيم مبانى است».217
حزب تازه تأسيس مشاركت همراه با ديگر احزاب دوم خردادى، با استفاده از فضاسازى رسانه‌هاى متعدد زنجيره‌اى كه حدود دوسوم روزنامه‌هاى موجود كشور در آن زمان را به خود اختصاص داده بود، در يك ماه مانده به انتخابات با استفاده از محمل قتلهاى زنجيره‌اى و كوى دانشگاه تبليغات منفى‌اى را عليه نظام و رقيبان سياسى انجام دادند. علاوه بر آن در حالى كه هنوز كار بررسى صلاحيت نامزدهاى ششمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى ادامه داشت، افكار عمومى جامعه را با تيترهاى جهت‌دار مورد هدف قرار دادند.
موج گسترده رد صلاحيت كانديداهاى دوم خرداد218 ، رد صلاحيت گسترده چهره‌هاى اصلاح‌طلب توسط شوراى نگهبان219 ، 30 تن از نمايندگان فعلى مجلس رد صلاحيت شدند220 ، گسترش نگرانى از ردّ صلاحيت نامزدهاى شاخص جبهه دوم خرداد221 ، سرنوشت انتخابات را چه كسى رقم مى‌زند، مردم يا اين پنج نفر شوراى نگهبان222 ، ابراز نگرانى از فراقانونى عمل كردن هيأتهاى نظارت، خاتمى اخطار قانون اساسى بدهد223 ، موج گسترده رد صلاحيت‌ها توسط هيأتهاى نظارت224 از جمله تيترهاى روزنامه‌هاى زنجيره‌اى در جهت ايجاد نگرانى و التهاب در افكار عمومى جامعه بود. امّا ورود هاشمى رفسنجانى به عنوان كانديداى انتخابات مجلس ششم تمامى معادلات سياسى را برهم زد. مشاركتى‌ها و عناصر افراطى جبهه دوم خرداد با وجود نقش‌آفرينى هاشمى رفسنجانى و حزب دولت ساخته او يعنى كارگزاران سازندگى در روى كار آمدن خاتمى، چشم خود را بر اين موضوع بستند و با تبليغات بى‌سابقه‌اى به تخريب وى پرداختند.
روزنامه‌هاى زنجيره‌اى جريان دوم خرداد و در رأس آنها حزب مشاركت، با دعوت از اكبر گنجى (نويسنده كتاب عاليجناب سرخپوش عاليجناب خاكسترى) در روزنامه‌هاى خود، تلاش كردند تا به دست او، لقب عاليجناب سرخپوش را براى رئيس‌جمهور سابق جا بيندازند و انواع اتهام را به او ببندند.
اكبر گنجى (از تئوريسين‌هاى جريان دوم خرداد) در كتاب خود با انتقادهاى تند عليه هاشمى رفسنجانى نوشته بود: «آقاى هاشمى رفسنجانى طى دهه گذشته چهره كاملا تاريكى از وضعيت دهه اوّل انقلاب به تصوير كشيده و دوران سازندگى را دوران رشد اقتصادى و اميدهاى روشن جلوه داده است. مسأله آن است كه اگر تصويرى كه هاشمى ارائه مى‌كند واقعى باشد، بايد پرسيد مگر آمارهاى كلان اقتصادى منفى دهه اوّل انقلاب تا حدود زيادى معلول جنگ و هزينه‌هاى سنگين آن نبود؟ مگر جنگ بيش از يك صد ميليارد دلار خسارت به جاى نگذارد و مگر آقاى هاشمى در تداوم آن شرايط، پس از فتح خرمشهر نقش مهمّى را بازى نمى‌كرد؟»225 وى در ادامه افزود: «مردان بزرگ در پى آن نيستند تا با هر روشى به قدرت دست يابند. آنان اگر بزرگ و دموكرات باشند به آراى مردم احترام مى‌گذارند. تنها ديكتاتورها در پى آنند كه با روشهاى غيرقانونى و تقلب، قدرت را در دست نگاه دارند».226
جبهه مشاركت برخلاف طرح مكرر شعار تكثرگرايى و لزوم حضور تمام گروهها و سليقه‌ها و جريانات سياسى در انتخابات، در قبال اعلام حضور هاشمى رفسنجانى، رويه‌اى غير دموكراتيك و خلاف شعارهاى خود در پيش گرفت و به تخريب چهره هاشمى رفسنجانى پرداخت.
عباس عبدى (عضو شوراى مركزى حزب مشاركت) با انتقاد شديد از هاشمى رفسنجانى اظهار داشت: «هاشمى بايد نسبت به شرايط فرهنگى، آموزش عالى، فساد ادارى، فسادهاى مالى شديد و خصوصآ وضعيت فراوان اطلاعات و ديگر مسائل در دوره رياست‌جمهورى خويش پاسخ گويد».227 وى در ادامه افزود: «از همه مهم‌تر وضعيت اقتصادى است كه ايشان مدعى سازندگى در اين عرصه است در حالى كه ما شاهد منابع هدر رفته، طرحهاى موازى و بدون اعتبار كافى، طرحهايى كه همه راكد مانده‌اند، طرحهاى بدون توجيه اقتصادى هستيم. هاشمى رفسنجانى بايد پاسخگوى سياستهاى پولى و استقراضهايى باشد كه در زمان وى انجام شد. بدون اين‌كه به توسعه كشور كمك كرده باشد».228
محسن ميردامادى (از مؤسسين حزب مشاركت) ضمن انتقاد از حضور هاشمى در مجلس ششم گفت: «بهتر بود آقاى هاشمى نمى‌پذيرفت كه خطبه‌هاى نماز جمعه را در هفته‌هاى انتخابات به عهده بگيرد در حالى كه مجلس با تصويب قانون فعاليتهاى تبليغاتى كانديداها را محدود كرده است. استفاده از صدا و سيما و نماز جمعه مى‌تواند اين برداشت را به همراه داشته باشد كه ميان كانديداها برابرى تبليغات وجود ندارد».229
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
217- هفته‌نامه صبح صادق، احزاب سياسى ايران، قسمت 97.
218- روزنامه آفتاب امروز، دى ماه 1378.
219- روزنامه اخبار اقتصاد، دى ماه 1378.
220- روزنامه ايران، دى ماه 1378.
221- روزنامه مشاركت، دى ماه 1378.
222- همان.
223- روزنامه فتح، دى ماه 1378.
224- روزنامه عصر آزادگان، دى ماه 1378.
225- عاليجناب سرخپوش عاليجناب خاكسترى - اكبر گنجى، ص 141.
226- همان.
227- روزنامه بيان، به تاريخ 20/9/1378.
228- همان.
229- روزنامه آريا، به تاريخ 3/11/1378.

پاورقی

 

Research@kayhan.ir
پروین مقدم
سال 1341 بود، آيت‌الله طالقاني‌، دكتر سحابي و مهندس بازرگان جبهه دوم ملي را سرانجام تأسيس كرده بودند و اسمش را گذاشتند نهضت آزادي‌. محمدعلي هنوز هم به مسجد هدايت مي‌رفت و پاي درس آيت‌الله طالقاني مي‌نشست‌. او در يكي از همان روزهاي اوليه تأسيس حزب‌، عضو نهضت آزادي شد، روزهايي هم براي درس دادن به مدرسه كمال مي‌رفت كه به شدت تحت نظر ساواك بود.
همراه فردا
خيابان پر بود از صدا، صداهايي كه از بام تا شام آوار خانه‌ها مي‌شد، اينجا و آنجا بساط لبوفروشي و عدسي‌، چاي دارچيني‌، آش فروشي‌، سلماني و عكاسي فوري بر پا بود و صداي خش‌دار و دورگه معركه گير كه از خيابان مي‌آمد. چند نفري هم كنار تيرچوبي برق‌، زير سايه ديوار جا خوش كرده بودند و قاپ مي‌انداختند. با اين همه كوچه انگار افسرده بود، اين جنب‌وجوش به نظر محمدعلي كسل كننده و بي‌معنا مي‌آمد، مي‌ديد و زود مي‌گذشت‌، مي‌ماند و باز به راه مي‌افتاد.
به خانه كه رسيد صداي معركه گير هنوز مي‌آمد:
«حالا ببينم چراغ اول پهلوون رو كي روشن مي‌كنه‌.»
داخل راهرو و پا گرد كه شد، يك دم ايستاد و با صدايي بلند گفت‌:
«ياالله مادر من اومدم‌!»
بعد راه‌پله‌ها را گرفت به سمت پايين و رفت به طرف آشپزخانه‌، روي آخرين پله ايستاد و صدا زد:
«مادر! من اومدم‌، شما اونجايين‌؟»
زيرپله پر شده بود از بوي نعناع سرخ شده‌،
- محمدعلي‌! گفته بودم زود برگرد، مهمون داريم‌.
صدا، همان صداي آشناي هميشگي بود، به عقب برگشت‌، مادر را ديد كه روي نرده‌ها خم شده بود، انگاري دلخور بود!
محمدعلي پاكت را گذاشت روي كمد ظرف‌ها و گفت‌:
«سلام مادر! نمي‌شد كلاس رو تعطيل كنم‌، من معلمم‌! واسه خاطر پنج دقيقه وقت بچه‌هاي مردم مسئولم چه برسه واسه نيم ساعت‌.»
بعد كف دست‌هايش را به هم زد و گفت‌:
«مخلص مادر خوبم‌! حالا شما بفرما چاكر بايد چه كار بكنه‌؟»
مادر يك پله پايين‌تر آمد و گفت‌:
«هيچي‌! فعلاً از آشپزخونه بيا بيرون تا من به كارم برسم‌.»
محمدعلي تنه‌اش را چسباند به ديوار و مادر خودش را كشيد توي آشپزخانه كوچك كه همه وسعتش به اندازه يك زيرپله بود و گفت‌:
«واسه امشب دلم روشنه‌. اين دختر و خونواده‌اش خيلي باكمالاتن‌، خدا مهرتون رو به دل هم بندازه‌، منم خيالم از طرف تو راحت بشه‌. اسمش عاتقه‌اس‌. هم اسم خواهرت‌، عاتقه صديقي...»
محمدعلي روي پله نشست و گفت‌:
«توكل به خدا!»
* * *
لاله گوش محمدعلي سرخ شده بود و پيشاني‌اش عرق كرده بود، همان طور كه چشم به قالي داشت‌، گفت‌:
«خواستم بيايين اينجا تا وضعيت منو از نزديك ببينين‌، من همينم‌، آدم ثروتمندي نيستم‌، يه معلم ساده‌ام كه از همه مال دنيا يه خونه قسطي داره‌، با ادامه خدمت معلمي‌ام در قزوين موافقت شده و علاوه بر اينكه در قزوين تدريس مي‌كنم‌، ساعت‌هاي فراغتم رو در مدرسه كمال تهران درس مي‌دم‌. زندگي يك معلم ساده دشواري‌ها و سختي‌هاي مالي هم داره‌، با اين حال من تلاش مي‌كنم تا به شكلي آبرومندانه و حلال‌وار زندگي كنم‌.»
محمدعلي مكث كرد، بعد نگاهش را به ناخن دست‌هايش دوخت و گفت‌:
«من مي‌دونم كه شما خواستگارهاي خوبي دارين كه وضعيت مالي خيلي بهتري از من دارن‌...»
عاتقه كه چهره‌اش از داغي و شرم مي‌سوخت با صداي آرامي گفت‌:
«براي من صداقت و انسانيت از مال و ثروت مهم تره‌!»
و محمدعلي ادامه داد:
«شما بايد بدونيد، من چند تا عيب هم دارم‌، قدري عصباني مزاج هستم دندوناي سالمي ندارم و...»
توي دل عاتقه جا باز كرده بود، همه چيز محمدعلي براي او شيرين‌، پرلطف و دلپذير بود. شرم و نجابتي كه در نگاه‌، رفتار و حرف زدن و راه رفتنش موج مي‌زد، برايش خوشايند بود، صداقتي كه دلچسب بود و همه اينها احساس گنگي از شعف را در درون نجيبش مي‌شوراند. احساسي از گرما و جاني كه با محمدعلي تازه مي‌شد.

پاورقی

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10