دانشگاه در جبهه-34 دانشجوی شهید محمود بدیعی |
|
نگاهی به حرکت جهادی دانشجویی؛ تبدیل فرهنگ تحقیر فقرا به
فرهنگ تعظیم فقرا |
|
اخلاق دانشجویی آقاییات این است ... |
|
تبارشناسی مؤسسه پرسش – قسمت ششم احمقانه فکر کنید عاقلانه ژست
بگیرید |
|
|
|
|
سیزدهم فروردین سال41 در خانوادهای مذهبی در شهر نطنز چشم به جهان گشود.2ساله
بود که به تهران نقل مکان نمودند. پدرش شغل آزاد گل فروشی داشت و محمود تحصیلات خود
را در دبستان معراج و دبیرستانی در خیابان سهروردی گذراند و موفق به اخذ دیپلم گشت.
پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی در مناطق جنوبی ایران اعزام شد و پس از پایان دوره
سربازی همزمان با بحبوحه انقلاب در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کرد و پس از قبولی در
آزمون، رشته کامپیوتر دانشگاه شهید بهشتی را انتخاب کرد. همزمان با درس و دانشگاه
در تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد و بسیار فعال بود. نوارهای صوت امام خمینی
که سخنرانی ایشان بود را به منزل میآورد و با جان و دل گوش میداد. پس از پیروزی
انقلاب اسلامی و در اوج فعالیتهای سیاسیاش بود که اسامی او و تنی چند از فعالان
دیگر لو رفت و برخی از دوستانش به دست منافقین ترور شدند. محمود فعالیتهای خود را
با حضور در مساجدی مثل حجت ابن الحسن (ع) ادامه داد. او در مسجد حجت ابن الحسن(عج)
در خیابان سهروردی درس اخلاق میداد. پس از شروع جنگ تحمیلی و فرمان امام خمینی(ره)
مبنی بر شرکت دانشجویان در جبهه، محمود به صورت داوطلب عازم منطقه شد و بیش از 4
سال در جبهه جنگ علیه باطل مردانه جنگید و تلاش کرد. سرانجام وی در تاریخ 31/1/65
در عملیات والفجر 9 به علت اصابت گلوله در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
|
|
|
آیین اختتامیه جشنواره دانشجویی حرکتهای جهادی هجرت همزمان با سالروز تشکیل
سازمان بسیج سازندگی در تالار ابنسینای دانشگاه تهران برگزار شد که استاد حسن
رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از سخنرانان این برنامه بود. با
توجه به رشد چشمگیر استقبال نسل جوان به فعالیت های جهادی در مناطق محروم و به جهت
ترویج فرهنگ خدمت رسانی بیمنت و مجاهدانه، گزیدههایی از این سخنرانی را منتشر
میکنیم: رسول خدا(ص) فرمودند "لِکُلِّ شَیٍ مِفتاحٌ و مِفتاحُ الجَنَّه حُبُّ
المَساکین و الفُقَراء" هر قفلی کلیدی دارد و کلید بهشت حب و دوست داشتن فقرا و
خدمت به آنان است. رحیم پور ازغدی ضمن عنوان مطلب فوق، و با اشاره به اینکه رسول
اکرم(ص) آمد تا راههای بهشت را نشان دهد، افزود: یک راه قطعی برای ورود به بهشت حبّ
مساکین و فقرا و خدمت به آنان آست. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که خودتان را
محبوب فقرا کنید زیرا دولت در روز قیامت، دولت فقرا است. در روز قیامت اغنیاء و
ثروتمندان گرفتارند و فقرا به آسانی و به سرعت از پل صراط عبور میکنند و حسابرسی
فقرا در قیامت بسیار آسان تر از اغنیاء خواهد بود. وی گفت: فرهنگ جهادی از جمله
ارزشهایی است که متعلق به صدر اسلام است و در سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آمیخته
شده است؛ آنان تعقیبات بعد از نماز شبشان رفتن به در منازل فقرا و دادن غذا به آنان
بوده است وهیچ یک از اهل بیت(ع) از این مسأله مستثنی نیستند. آثار کیسه هایی که به
دوش میکشیدند روی شانه و دوش آنان نمایان بود. در کربلا پیکر بیسر و قطعه قطعه
شده امام حسین(ع) را امام سجاد(ع) از روی همین آثار بر دوش پدرش شناسایی نمود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: پیش از پیروزی انقلاب، جریانهایی که در مسیر
انقلاب با ایدئولوژی اسلامی بودند یکی از کارهای ثابت و واجبشان در کنار مطالعات
سیاسی و اسلامی شان، اردوهای جهادی بود. آنان فقرای هر منطقه را شناسایی و به آنان
رسیدگی میکردند. امام(ره) فرمود فاصله طبقاتی را جز به دست ملت نمیتوان برچید.
وی در ادامه با اشاره به دو مقوله فکری مدعی تمدن سازی، گفت: در روش اول خدمت به
خلق، انفاق و ایثار مفاهیم علمی نیست؛ و نوجیه اقتصادی ندارد و هرگاه در تفکر
سرمایه داری مسائل اخلاقی و عدالت خواهی و احساسات انسانی را دخالت دهیم از عینیت
نزول کرده و این مطلب مخالف توسعه می باشد. وی افزود: در این روش، تولید و توزیع
کالا از جنبه های دیگر غیر علمی است و آن را پیشرفت و توسعه نمیشناسند و این نوع
اقتصاد را اقتصاد مدرن مینامند و تنها معیاری که میشناسند واحد پول است. رحیم
پور ازغدی گفت: طبق این دیدگاه انسان عاقل انسانی است که بخشی از عوامل تولید را
هزینه میکند و کالایی را تولید مینماید؛ آن را مبادله کرده و از سود آن بر دارایی
خود اضافه می کند. در این نوع جامعه واحد پول و دارایی تنها واحد اجتماعی پذیرفته
شده است و ارزش اقتصادی جنبه اصلی حاکم بر روابط اجتماعی است. عاقل کسی است که
بتواند هزینه تولید را صفر نماید تا سود بیشتری نصیبش گردد. طبق این دیدگاه عقل
اقتصادی یعنی سود بیشتر شخصی. وی با اشاره به قدرت اقتصادی، قدرت خرید، ارزش
قدرتی به عنوان سه قدرت مطرح در این دیدگاه افزود: زمانیکه تعریف انسان محدود به
انسان اقتصادی شد، تعابیری که بیان شد نهایت انسان بودن را میرساند. اما انبیا
آمدند که بگویند این مسائل کف و اضعف مراتب انسان است. محاسبات مادی را حیوانات نیز
دارا هستند. یک حیوان چهارپا از بین سه بسته علوفه توجه می کند که: 1. کدامیک
نزدیکتر است یعنی انرژی کمتری مصرف میکند 2.کدامیک خوشمزهتر است یعنی لذت و
ارضاء میل و رضایت بیشتر را به دنبال دارد 3. تهدید کدامیک کمتر است. این استاد
دانشگاه گفت: اقتصاد سرمایه داری در باب مفهوم عدالت تصریح میکند که خدمت به خلق و
ایثار و همدردی با دیگران مفاهیم علمی نیست. آنان اقتصاد را به سنتی و مدرن تقسیم
می کنند؛ اقتصاد سنتی، اقتصاد همراه با اخلاق بوده است اما در اقتصاد مدرن، بشری که
ماتریالیست و سکولار شد، هر چیزی که مزاحم توسعه لذت او باشد غیرعلمی خواهد دانست.
وی با طرح روایتی از امیر المؤمنین(ع) که "عدل یعنی هر چیزی در جای خودش باشد و هر
کس به حق خود برسد" گفت: این نوع تفکر در دو نکته مشکل دارد: 1. عدالت در عدالت
توزیعی که توزیع منابع طبیعی و اجتماعی به حسب استحقاق اعضاء جامعه است را قبول
ندارند 2. در عدالت تعویضی یا جبرانی که رعایت تساوی در داد و ستد است را
نمیپذیرند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در تفکر اسلامی هیچ طبقهای
وجود ندارد و همه در برابر خداوند مساوی هستند و باید کار و تلاش کنند و گدایی و
سرقت بسیار بیارزش است. پیامبر فقر از باب زهد و نخواستن را مایه فخر دانست و کسی
که اشخاص را براساس موقعیت اقتصادی ارزشگذاری کند، فاقد دین میشمرد. رحیم پور
ازغدی با ذکر این فرموده پیغمبر که "الفَقرُ فَخری؛ فقر، افتخار من است" افزود:
فقر، نه از بُعد بیچارگی بلکه فقر به معنای زهد است. پیامبر(ص) فرمود اگر کسی به
فقیری توهین کند به خاطر فقرش و به ثروتمندی احترام بگذارد به خاطر پولش، نیمی از
دینش را از دست داده است. یعنی اگر کسی مردم را بر اساس موقعیت اقتصادی آنان ارزش
گذاری کند نیمی از دینش را از دست داده است. وی افزود: از دیدگاه سرمایه داری
کسانی که از موضع اخلاق وارد فعالیت اقتصادی میشوند، متوجه اقتصاد نیستند و اقتصاد
را نمیشناسند و مانع توسعه میشوند. نفع فردی اگر با همبستگی اجتماعی تلاقی پیدا
کند، باعث میشود رقابت کم شود و در جامعهای که در آن رقابت نباشد، پیشرفت نیست.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه رقابتی که با همبستگی قابل جمع است
پسندیده است، گفت: در دانشگاه اسلامی باید رقابت باشد، اما این رقابت باید توأم با
همبستگی و وحدت انسانی و اخلاقی باشد. رقابت صحیح تکامل، تفاوت منطق اسلامی با
سکولار است. وی گفت: جامعه اسلامی جامعه بدون فقر است؛ اگر در جامعه ای فقر است،
به همان اندازه غیر اسلامی است؛ در فرهنگ اسلامی بیان شده اگر فقر از یک در آمد
ایمان از در دیگر میرود. پس جامعه ای که فقر دارد، زمینه کفر در آن وجود دارد.
جامعه اسلامی جامعه ای است که در آن با فقر مبارزه شود. هدف الهی و اسلامی این است
که در کل جامعه جهانی فقر ریشه کن شود. رحیم پور ازغدی در پایان گفت: اقتصاد
اسلامی، اقتصاد عقلی و تجربی به اضافه اخلاق و معنویت و برابری و احساس است و جامعه
اسلامی نباید متکاثر باشد؛ یعنی همه در آن مسابقه رفاه بگذارند، مسابقه تشریفات و
اشرافیگری بگذارند. جامعه اسلامی یعنی جامعه منهای تکاثر و منهای فقر. در فرهنگ
اسلامی، اردوهای جهادی کمک می کنند تا فرهنگ تحقیر فقرا تبدیل به فرهنگ تعظیم فقرا
گردد و از این جهت نیز نوعی جهاد مقدس است.
|
|
|
اهل معرفت میگویند ماه رمضان «دار ضیافت الله» است. این ماه رمضان، خانه
مهمانی خدا است. حالا یک سؤال میخواهم بکنم؛به حسب ظاهر، ما مؤمن هستیم، ما
مهمان خدا هستیم. امشب شب اوّل این مهمانی است؛ تازه وارد این خانه شده ایم، تازه
داخل خانه مهمانی خدا پا گذاشتهایم. سؤال من این است: اگر یک مهمان تقاضایی
از میزبانش داشت، وقتی همان ابتدا که به خانه میزبان رسید، به صاحب خانه گفت من
چنین گرفتاریای دارم، کرامت او چه اقتضا میکند؟ آیا اینطور اقتضا میکند که
بگذارد وقتی مهمان میخواست از این خانه برود، حاجتش را به او بدهد، یا همینکه
وارد خانه شد، همانجا بدهد؟! خدایا امشب، شب اوّل است و ما پای مان را داخل
خانهات گذاشتهایم؛ مهمانت هم هستیم؛ همین دَمِ در بیا دستمان را بگیر و کار را
تمام کن! نگذار تا آخر ماه طول بکشد! بگذار امشب که ما از اینجا میرویم، همه
حاجتهایمان را بگیریم و برویم! کرامتت همین را اقتضا میکند ... آقاییات
این است ... آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره)
|
|
|
دکتر حسین روحانی نگاهی به احوالات مصطفی ملکیان بدون شک یکی از چهرههای
برجسته مؤسسه پرسش که ید طولایی در هتاکی و اهانت به آراء و اندیشههای بزرگان دینی
دارد، مصطفی ملکیان میباشد. این روشنفکر سکولار به سال 1335در شهرضای اصفهان دیده
به جهان گشود. ملکیان تحصیل در رشته مکانیک را در دانشگاه تبریز به سال 1352 آغاز
کرد، اما دغدغههای فلسفی و کلامی باعث شد مهندسی را رها کند و به سراغ فلسفه برود.
او تحصیل در دانشگاه و حوزه را همزمان پیگرفت و در سال 1365در رشته فلسفه موفق به
اخذ مدرک کارشناسی شد و با اینکه تنها یک گام تا دفاع از پایاننامه کارشناسیارشد
فلسفه اسلامی تهران فاصله داشت، از ادامه تحصیل انصراف داد، سپس وی سالهایی به
تحصیل در حوزه علمیه قم پرداخت. در قم از محضر بزرگانی چون آیتالله جوادیآملی،
آیتالله مصباحیزدی و آیتالله حسنزادهآملی بهره برد. وی مدتی نیز در مؤسسه
آموزشی-پژوهشی امام خمینی مشغول تحصیل و تدریس بود. ملکیان در سالهای دهه هشتاد به
تدریس در مراکز پژوهشی قم از جمله دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و برخی از
دانشگاههای تهران پرداخته است. او در حال حاضر مشغول تدریس در مؤسسات خصوصی مثل
پرسش و پنجره حکمت میباشد1. پژوهشهای ملکیان عمدتأ در حوزه اخلاق، دین، فلسفه
دین، معنای زندگی، روانشناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری انجام می شود2.
از ملکیان به عنوان آلترناتیو عبدالکریم سروش یاد میشود و بسیاری بر این باورند که
او برنامههای وسیعی را برای تغییرات ایدئولوژیک میان طلاب تدارک دیده است. بعد از
افول ستاره عبدالکریم سروش در پهنه روشنفکری و جریان اصلاح طلبی در ایران، این
ملکیان میباشد که به عنوان چهرهای نوظهور در ساحت نظام فکری جبهه ضدانقلاب
برکشیده است. ملکیان یکی از نویسندگان ثابت ماهنامه کیان می باشد و از بدو حضور
خویش در حلقه کیان تاکنون، نقشهای مهمی در اشاعه و رواج تئوریهای ماسونی و
سکولاریستی برعهده گرفته است. گرچه از دیرباز تاکنون عبدالکریم سروش، سهم عمدهای
در ترویج سکولاریسم و دین ستیزی داشته است ولی در سالهای اخیر، رهبران و طراحان
انقلاب مخملی در جلسات اتاق فکر خود تصمیم گرفتند با کنارگذاشتن عبدالکریم سروش از
بدنه رهبری حرکت سبز، فرد مناسبتری را برای جایگزین کردن در سمت تئوریپرداز دینی
حرکت سبز انتخاب کنند. جلسات مکرر اتاقفکر فتنه سبز، آنها را به این نتیجه رساند
که هنوز حلقه کیان میتواند منبع خوب و مورد اعتمادی برای انتخاب یک تئوریپردازی
دینی باشد. اما کدام یک از مهرههای حلقه کیان میتوانست بار این مسئولیت را به دوش
بکشد؟ ماشاءالله شمس الواعظین، محمد مجتهدشبستری، سعید حجاریان، محسن آرمین و...
گزینههایی از حلقه کیان بودند که قابلیت تصدی این سمت را داشتند، اما هیچکدام بنا
به دلایل امنیتی و یا دارابودن سابقه سیاسی نمیتوانستند عهدهدار این مسؤولیت
شوند. تنها در این میان یک نام باقی میماند و آن نام مصطفی ملکیان بود، فردی که
سابقه به نسبت خوبی در زمینه مسائل دینی و فلسفه اسلامی به واسطه حضور در جلسات درس
آیتالله مصباح یزدی، آیتالله جوادی آملی و آیتالله رضا بهاءالدینی داشت که در
ادامه به علت حضور در حلقه کیان دچار استحاله فکری شده بود و به عنوان یک نیروی
ذخیره مناسب، فعالیتهای فرهنگی برای القای نظرات کیانی خود را بدون هیچ مانعی
تاکنون ادامه داده است3. ملکیان گاه و بیگاه به اصل مترقی ولایتفقیه و مبانی وثیق
دینی حمله می کند و برخی از نشریات زنجیرهای چون شرق، اعتماد و آرمان در حال بسط و
گسترش تفکرات او هستند. مهم ترین نظریه ملکیان که بسیاری از محققان آن را رونویسی
از روی دست فیلسوفان دست چندم غربی میدانند، نظریه "عقلانیت و معنویت" میباشد. او
با رویکردی شرقشناسانه و متأثر از آراء فعالین ضدانقلاب در باب جامعه ایران
عقدهگشایی میکند و مینویسد: "من معتقدم که بزرگ ترین مشکل یک جامعه یا یگانه
مشکل جامعه و یا علتالعلل مشکلات یک جامعه، فرهنگ جامعه است و نه رژیم سیاسی حاکم
بر آن جامعه. رژیم سیاسی حاکم بر جامعه، میوهای است که بر درخت فرهنگ یک جامعه رشد
میکند. فرهنگ یک جامعه وقتی منحط است، میوهای که بر درخت این فرهنگ رشد میکند،
یک رژیم سیاسی منحط است. بنابراین، اصل و اساس، فرهنگ یک جامعه است. مراد من از
فرهنگ، درون آدمیان است4." ملکیان در درس گفتارهای خویش در مؤسسه پرسش بر آن است
پروژه فکری خویش را که همانا تقلیل دین به معنویت میباشد، هموار کند. او این سخن
را به میان میآورد که: "اگر راهی به رهایی باشد، جز در جمع و تلفیق عقلانیت و
معنویت و اداء حق هر یک از این دو فضیلت بزرگ نیست.5" ملکیان، رکن رکین دینداری را
تعبد معرفی میکند و جوهره اصلی مدرنیته را استدلالگری و نفی تعبد می داند6؛ تا از
این رهگذر زمینه لازم جهت دینزدایی را فراهم سازد. این استاد سکولار مؤسسه پرسش،
در خصوص تز "عقلانیت و معنویت" خویش خاطر نشان میکند: "این پروژه، یک پروژه
سکولاریستی است، به معنای اینکه تا آنجا که ممکن است مبنای تصمیم گیریهای جمعی را
در ساحتهای مختلف، مبنای دینی نمیداند. یعنی معتقد نیست که ما باید از دین تلقی
کتاب قانون داشته باشیم... سکولارها، مبنای تصمیمگیری را عقاید دینی و مذهبی خاصی
قرار نمیدهند7." او در تناظر با این اظهارات در جای دیگری مینویسد: "معتقدم که
مدرنیته با دینداری سازگار نیست و جان کلام من برای نشان دادن این ناسازگاری این
است که به نظرم قوام دینداری به تعبداست8. مادامیکه شما نسبت به سخن کسی یاکسانی
متعبد نباشید نمیتوان گفت که شما دیندار هستید. کسی مسلمان است که در سخن پیامبر
به هیچ وجه چون و چرا نکند... اما از سوی دیگر، به نظر من قوام مدرنیته به عقلانیت
پدید آمد. اگر این دو سخن را بپذیریم شکی باقی نمیماند که دینداری با مدرنیته
سازگار نیست. چون در دینداری تعبد هست که با عقلانیت، یعنی با خوداندیشی و داوری
استقلالی سازگاری ندارد9." این سخنان سرتاسر قلب شده در باب دین و نسبت آن با
مدرنیته در حالی لقلقه زبان ملکیان شده است که اسلام از بدو پیدایش خویش تاکنون با
تمسک جستن به اصول عقلانی توانسته است اقصی نقاط گیتی را درنوردد و اتهام ضدعقلانی
بودن دین اتهامی بی اساس و مغرضانه میباشد که محلی از اعراب ندارد. در عین حال این
نکته را نیز نباید از یاد برد که اسلام با اصالت دادن به عقلانیت ابزاری و
سوبژکتیویسم مخالفت میورزد و این همان نکتهای است که روشنفکران سکولار را
میآزارد. استاد مؤسسه پرسش پا را از نیز فراتر میگذارد و به صراحت خود را
روشنفکری سکولار معرفی میکند و در این خصوص میگوید: "روشنفکری دینی، به همان
مقدار که دینی است، به هر حال باید به دین در تصمیمگیریهای جمعی، بها بدهد که
بنده همین جا دارم با روشنفکران دینی فاصله میگیرم. بنابراین روشنفکر دینی اگر
سکولار است، نمیتواند به تمامی معنا سکولار باشد10." ملکیان که به تأسی از
کارفرمایان خویش درصدد خدشهدار نمودن اسلام فقاهتی و رواج عرفانهای کاذب است، در
تکمیل آراء خویش در باب "عقلانیت و معنویت" مینویسد: "من معنویت را به معنای تدین
متعقلانه میگیرم، دیانت عقلانی، دیانتی که عقلانی شده است یا به تعبیر بهتر فهمی
از دین که فهمی عقلانی است. این فهم از دین که فهم عقلانی از دین است به گمان من هم
حق است و هم به مصلحت ماست: اولا حق است چون منطقا قابل دفاعتراست و هم به مصلحت
است به دلیل اینکه روایتهای دیگر را انسان امروز نمی تواند دیگر بپذیرد...
درحالیکه این معنویت برای هاضمه انسان امروز، آسانتر از فهم و قبول هرکدام از
روایتهای دیگر است11." معنویتی که ملکیان از آن دم میزند، چیزی جز یک خودخواهی و
سودطلبی بیحقیقت نیست. اگر برای معنویت فقط و فقط، شأن پراگماتیستی قائل باشیم، از
حقیقت تهی و صرفاً ابزاری برای آسایش دنیوی شده است. ملکیان تلقی ابزارگرایانه از
دین دارد و به صراحت تأکید میورزد که: "من همواره از رویکرد نتیجهگرایانه دفاع
کردهام و اساساً معتقد به رویکرد وظیفهگرایانه نیستم.12" ملکیان در برابر این
سؤال که آیا در پروژه او عقلانیت بر معنویت متقدم است، میگوید: "بله، در واقع نه
تنها عقلانیت متقدم است بر معنویت، بلکه اصولاً مقدم بر آن به شمار میرود. بدین
معنا که معنویت از دل عقلانیت بیرون میآید... در واقع منتهی الیه عقلانیت به
معنویت میرسد و من معتقدم ایمان یعنی همین13." استاد مؤسسه پرسش در جای دیگری خاطر
نشان میکند: "جهان رو به سوی معنویت بیشتر دارد؛ اما این بدان معناست که از پوسته
و ظاهر دین دور میشود و به گوهر آن یعنی اخلاق نزدیکتر میشود14." سؤالی که به
مجرد طرح این گزارههای گوناگون از جانب ملکیان به ذهن متبادر میشود این است که
چرا نمیتوان همزمان معنوی و اخلاقی بود و هم به ظواهر دین توجه داشت؟ مگر نه این
است که اصول و موازین اخلاقی نشأت گرفته از آیات قرآن و سیره پیامبر و ائمه اطهار
است و اخلاق بما هو اخلاق نمیتواند از انسان دستگیری کند. اخلاقی که ملکیان کباده
آن را میکشد، اخلاقی سکولار میباشد و بیجهت نیست که در سالهای اخیر کسانی نیز
به بهانه رواج معنویت و اخلاق، به ترویج و اشاعه عرفانهای کاذب مبادرت ورزیده اند.
معنویت مورد وثوق ملکیان، پهلو به پهلوی عرفانهای کاذب میزند. استفان شوارتز
-نویسنده و تحلیلگر غربی- فاش میکند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون بررسی
شده است، یکی از هفت هدف غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام، کمک به بازگشت تصوف به
این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار میرود.
برنارد لوئیس –پژوهشگر اسلامستیز- هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد،
به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفت وگو بین آمریکا و دنیای اسلام با
شیخ محمود کعبانی، رهبر بزرگترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند15. ملکیان در قاطبه
آثار خویش، تلقی کارکردی از دین را در معرض و مرئای مخاطب قرار میدهد و مینویسد:
"ملاک حقانیت هر دین این است که آن دین بتواند انسانها را از رذائل اخلاقی دور و به
فضائل اخلاقی نزدیک کند و نیز بتواند مشکلات ذهنی-روانی آنان را مرتفع سازد. حال
اگر بتوانیم نیاز آدمی به سلامت ذهنی-روانی را دو نیاز وجودی انسان تلقی کنیم،
میتوانیم بگوییم که ملاک حقانیت هر دین این است که آن دین بتواند نیازهای وجودی
انسان را برآورده کند. بدین قرار، کارکرد دین عبارت است از بهسازی اخلاقی و
ذهنی-روانی انسانها.16" استاد مؤسسه پرسش، با تقلیل دین به اخلاق و معنویت و
فروکاستن عقلانیت به عقلانیت ابزاری، عملاً و محققاً تیشه به ریشه مبانی جمهوری
اسلامی میزند. او به روشنفکران این نکته را متذکر میشود که: "به نظر من عمده
مسائل ما، مسائل فرهنگی هستند و روشنفکران دینی ما باید توجه کنند که مسائل سیاسی
معلول مسائل فرهنگی هستند، اگر تغییر فرهنگی در جهت مطلوب حاصل آمد، به تعبیر مارکس
نظامهای سیاسی ناسالم خود میپژمرند و نیاز به فعالیت برای اسقاط آنها نیست و
آهسته آهسته کارکردشان را از دست خواهند داد... اقتصاد و سیاست امور بیرونی هستند و
این دو اصلاح نخواهند شد، مگر امور انفسی انسانها که امروز از آنها با عنوان امور
فرهنگی تعبیر میشود، تغییر مطلوب پیدا کند. به همین دلیل روشنفکری دینی در صورتی
توفیق خواهد داشت که مستقیماً سراغ تعلیم و تربیت برود... نکته دیگری که روشنفکری
دینی باید به آن توجه کند این است که اگر ما قصد داریم مردم عوض شوند، باید علوم و
معارفی که در اختیار آنها قرار میدهیم، به آستانه آگاهی آنها برسد. برای اینکه آن
علوم و معارف به آستانه آگاهی مردم برسد، باید آنها را به لسان مردم بگوییم17." رشد
قارچگونه مؤسسات علمی-پژوهشی سکولار و برکشیدن ماهنامه مهرنامه به وضوح نشانگر
این امر است که دستاندرکاران ناتوی فرهنگی دشمن به تأسی از آراء ملکیان، اهمیت
مضاعف رویکرد فرهنگی را که همانا استحاله فرهنگ اسلامی مردم میباشد، دریافتهاند و
به همین اعتبار وقع بسیاری به اندیشههای ملکیان مینهند. ملکیان در جایجای آثار
خویش از سکولاریزم دفاع میکند و در این باب میگوید: "انسان مدرن از طرفی عقلانیت
و استدلالپذیری مدرنیسم را با تعبد ناشی از ایمان به دین موجود ناسازگار میبیند و
از طرفی نیاز به دین را احساس میکند که خلأ وجودیش را در آن بیابد. معنویت نوعی
دیانت است که بار متافیزیکیاش را به کمترین حد ممکن رسانده است.18" این اظهارات
ملکیان در همپوشانی با آراء سیدمحمد خاتمی –لیدر جریان اصلاحات- است که در جایی
میگوید: "دامنه دین بسیار وسیع است، در حوزه دین ما در تاریخ رجوع بکنید، ببینید
چقدر نظریهها متفاوت بوده است. مگر به نام دین یک نظریه دینی دیگر تکفیر نشده
است19." "در جامعه ما قرائتهای مختلفی از اسلام وجود دارد.20" "اختلاف امری طبیعی
است. قرائتهای مختلف از اسلام و دیدگاههای گوناگون تحت تأثیر عوامل متعدد تاریخی،
روانی، خانوادگی و محیطی سبب میشود که انسانها اختلافنظر و تفاوت برداشت داشته
باشند. اختلاف امر طبیعی است؛ به خصوص هنگامیکه معصوم در میان ما نیست و ما متکی
به برداشتهای خود هستیم که برداشتهایی بشری است21." اگر سخنان سیدمحمد خاتمی را
در کنار آراء کسانی چون ملکیان قرار دهیم به وضوح اثرپذیری فعالان سیاسی اصلاح طلب
از روشنفکران سکولاری چون ملکیان را درخواهیم یافت. دستاندرکاران مؤسسه پرسش با
وقوف به اهمیت کار فرهنگی در تحقق بخشیدن به فروپاشی ایدئولوژیک نظام اسلامی، با
میدان دادن به عناصری چون ملکیان برآنند تحت لوای کار فرهنگی و فکری، منویات سران
فتنه را محقق نمایند. * استاد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
1 ملکیان،
مصطفی. از: /www.fa.wikipedi.org/wiki 2 پیشین 3 نقش مصطفی ملکیان در
تربیت طلاب سبز. از: 23-www.jahannews.com/vdchx-nz html 4 ملکیان،
مصطفی. عقلانیت و معنویت بعد از ده سال. ماهنامه مهرنامه، 28 فروردین 1389، شماره
3. 5 ملکیان، مصطفی. راهی به رهایی، جستارهایی درباره عقلانیت و معنویت. تهران،
نگاه معاصر، 1381، ص7. 6 پیشین 7 ملکیان، مصطفی. عقلانیت و معنویت بعد از ده
سال. ماهنامه مهرنامه، 28 فروردین 1389، شماره 3. 8 ملکیان، مصطفی. سازگاری
معنویت و مدرنیته. روزنامه شرق، 25 مرداد 1385، شماره 852، ص13. 9
ملکیان،مصطفی.راهی به رهایی، جستارهایی درباره عقلانیت و معنویت. تهران، نگاه
معاصر، 1381، ص308. 10 ملکیان، مصطفی. عقلانیت و معنویت بعد از ده سال. ماهنامه
مهرنامه، 9دی 1389، شماره 3. 11 ملکیان، مصطفی. معنویت و عقلانیت، تدین
متعقلانه. هفته نامه طبرستان، 1380، شماره30-28. 12 ملکیان، مصطفی. دین معنویت
وعقلانیت. مجله آبان، بهمن 1381، شماره144، ص16. 13 ملکیان، مصطفی. سازگاری
معنویت و مدرنیته. روزنامه شرق، 25مرداد 1385، شماره 852، ص13. 14 ملکیان،
مصطفی. بازنگری در دین تاریخی. روزنامه اعتماد ملی، 14 بهمن 1384. 15 پیدا و
پنهان دراویش گنابادی. از: www.javanonline.ir/vdchm-nkk23 16 ملکیان،
مصطفی. ملاک حقانیت هر دین. از: www.nilofar.com 17 ملکیان، مصطفی. مشتاقی و
مهجوری. تهران: نشر نگاه معاصر، 1386، صص296-293. 18 ملکیان، مصطفی. سنت و
سکولاریزم. تهران: نشر صراط، 1382، ص283. 19 سخنرانی سیدمحمد خاتمی. 7مهر 1377.
20 سخنرانی سید محمدخاتمی. 14اسفند 1376. 21 سخنرانی سیدمحمد خاتمی. 22تیر 1377.
|
|