(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 27 تـیـر 1392 - شماره 20545

روزه راهی به‌سوی فرشته خوي شدن انسان
ویژگی‌های روزه حقیقی
   


آيت الله جوادي آملي
بي شك حقيقت جاودان انسان در حيات دنيائي او خلاصه نشده و از رهگذار عمر كوتاه وي در اين نشئه، حياتي ابدی و جهانی دور از تصوّر انديشه بشري در انتظار اوست. مكتب سعادت بخش انبياء و آموزه هاي متعالي نبي خاتم (ص) انسان را متوجه حقيقت آفرينش نموده و تصویری روشن براي حيات دنيا و پس از آن فرا روي وي ترسيم کرده است.
ماه مبارك رمضان، موسم ضيافت الهي و بهار قرآن گنجينه اي بي بديل و مائده اي آسماني است تا قرين با مهماني خداي رحيم، چگونگي فرشته خو شدن را به انسان آموخته و تسكيني بر آلام گنهكارانه او گردد.
حكيم فرزانه « حضرت آيت الله جوادي آملي » در مطلب پيش رو با نگرشي به حيات ابدي انسان و سير در عوالم دنيوي و اُخروي او، به تشريح ويژگي هاي انسان ساز ماه مبارك رمضان پرداخته است كه به يُمن قرار گرفتن در فصل بندگي و عبوديت حضرت حق تقدیم خوانندگان گرامي می شود.
***
ضرورت توجه به اعمال در طول عمر انسان
مهماني در خواب يعني چه، مهماني در بيداري يعني چه ؟ چرا ما را به هر لحظه لحظه مهمان مي كنند؛ كه اَنفاسُكُمْ فِيهِ تَسبيحْ (1). دمي كه بر مي‌داريد تسبيح حق است؛ اين يعني چه. مگر چه خبر است ؟ مگر كجا مي‌خواهيم برويم ؟ مگر چه شده كه اين جور مهماني منظّم مرتّب لحظه اي ما را به حال خودمان رها نمي كنند، سعي مي كنند كه از ما پذيرائي بكنند. مگر چه شده‌؟ كجا مي خواهيم برويم ؟ چه خبر است ؟ بالأخره آدم مي خوابد. در خواب هم آدم مهمان باشد، آن هم مهماندارش خدا؛ اين يعني چه ؟! چه خبر شده ؟ فرشتگان بايد مواظب ما باشند كه ما خوب بخوابيم. اين يعني چه ؟
صحبت آن است كه مائيم و اين انديشه هاي هفتاد،‌ هشتاد ساله مان. مائيم و خاطرات هفتاد، هشتاد ساله ما. مائيم و اعمال و گفتار و رفتار هفتاد، هشتاد ساله ما. آن وقت يك اردوئي از خاطرات است! آدم را كه رها نمي كند! آدم با اين چه بكند ؟ اگر خداي ناكرده در طي اين هفتاد، هشتاد سال بيراهه مي رود، آنگاه چه كند ؟
كيفيت سوخت و سوز جهنّميان در دوزخ
مطلب بعدي آن است كه جهنّم هست، حرفي درآن نيست. بهشت هم هست، حرفي درآن نيست. امّا سوخت و سوز جهنّم دو قسم است؛ يك قسم آن را ما نمي فهميم با چه گرم مي كنند. امّا يك قسمش را قرآن به خوبي روشن كرده. يك جایي كه بخواهند كسي را بسوزانند يا چيزي را بسوزانند، سه عنصر محوري لازم است.
مثلاً در كارخانه ذوب آهن وقتي بخواهند يك چيزي را گداخته كنند، داغ كنند؛ سه چيز لازم است. يك كوره است يك، مواد اوّليه، ذغال سنگ و اينها را هم مي آورند. دو؛ يك مادّه انفجاري تي اِن تي را هم مي آورند كه اين جمعاً در كوره مي شود مشتعل. سه؛‌ آن آهن ها را مي آورند اينجا گداخته مي كنند، بعد به صورت فولاد در مي آورند يا كار ديگر مي كنند. اگر كسي بخواهد يك جائي را سوخت و سوز كند، همين است!
يعني اوّلاً يك اجاقي درست مي كند، يك كوره اي درست مي كند؛ بعد يك قدري هيزم مي ريزد، بعد يك قدري نفت و بنزين مي ريزد، اين وقتي كه مشتعل شد، آن وقت آن چيزي را كه بايد بيندازد، درآن مي اندازد.
جهنّم چه جور است،آنها را خدا مي داند! امّا اين سه بخش را خيلي شفاف و روشن براي ما ذكر كرده.
فرمود: جهنّم يك جایي است،هر جا هست معلوم مي شود كه ما يك جهنّم منقولي هم داريم كه فرمود: ما جهنّم را مي آوريم: وَ جِيءَ يُومَئِذٍ بِجَهَنَّمْ‌(2). معلوم مي شود كه جهنّم آوردني است! آن جهنّمي كه منقول نيست و سر جايش هست؛ آن كجاست، ما نمي دانيم. امّا اين كه مي آورند، جهنّم منقول؛ اين را ما مي فهميم.
افراد ظالم، هيزم جهنّم
این جهنّم هيزم مي خواهد! حالا يا ذغال سنگ يا هيزم. هيزم جهنّم كيست ؟ فرمود: آدم هاي فاسد: وَ أمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (3). این طور نیست که ما از جاي ديگر هيزم و ذغال سنگ بياوريم،بلکه همين آقايان هستند! قاسط از قَسط است؛ « قَسط » با فتح قاف يعني ظلم، در قبال قِسط. قِسط مناسب با عدل و داد است. قَسط مناسب با جور و ظلم است. اين قاسطين در قبال ناكثين و مارقين،‌ يعني ظالمين.اينها هيزم هاي جهنّمند. پس معلوم شد كه مواد اوّليه اش همين افراد ظالمند.
رهبران كفر، آتش زنه جهنّم
حالا اين مواد اوّليه را جمع كردند، اين هيزم ها را جمع كردند؛ آن تي ان تي، آن كبريت، آن بنزينش كيست ؟ فرمود: اينها ائمه كفرند. مثل فرعون، مثل هيتلر، مثل صدام؛ اينها كه وسيله آتش را در دنيا فراهم مي كردند‌، به اينها مي گويند:
« وَقود ».وَقود يعني ما تُوقَدُ بِهِ النّار.به كبريت مي گويند: وَقود.
در دنيا معلوم است وقود چيست؛ حالا يا بنزين است يا تي ان تي است يا كبريت است يا چوب ديگر.امّا در جهنّم وقود چيست ؟ فرمود: اِتَّقُوا النّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارِه (4). آن سنگ هائي كه با آن بت درست كردند، آنها را مي پرستيدند، آنها مي شوند وَقُودُ النّار؛ و يك عدّه آدم هائي هستند كه اينها هم آتش گيره هاي جهنّمند. همين ها بودند كه در دنيا آتش روشن مي‌كردند. نمونه اين آتش گيره ها كيست ؟ در سوره مباركه آل عمران فرمود: كَدَأبِ آلِ فِرعُونْ (5). مي خواهي آتش گيره هاي جهنّم را بداني، آنهايند. اينها همين هائي اند كه در دنيا آتش روشن مي كردند.
پس مواد اوّليه اش، يعني ذغال سنگ و چوب هايش افراد ظالمند. آن وقود و آتش زنه و آتش گيره ها هم رهبران ظلمند، كَدَأبِ آلِ فِرعُونْ. بعد بقيّه تبهكارها را مي اندازند، اينها يُلقَونَ فِي النّارْ فَهُمْ يُسجَرُونْ (6). اين در بخش سوّم از آيات است؛‌ اينها مسجور مي شوند، مشتعل مي شوند.
حالا معلوم شد كه ما يك جهنّم متحرّكي داريم! و انسان در اين خاطرات هشتاد،‌ هفتاد ساله اش دارد مي سوزد و دست و پا مي زند. كار به اين آساني‌ها نيست!اينكه جناب مصلح الدّين يا ديگري گفت: ابر و باد، سخن از ابر و باد و مَه و خورشيد و فلك در كار نيست؛ همه ملائكه در كارند، مدبّرات عرش در كار است. همه دست به هم مي دهند تا يك انسان زندگي كند.
حالا خداي ناكرده انسان در كنار اين سفره هاي عظيم بنشيند و ره آوردي نداشته باشد! همه اش نيش!! با قلم نيش، يا بيان نيش، با رفتار نيش، با گفتار نيش، با كردار نيش؛ همين مي شود!
يك وقتي سيّدنا الاُستاد امام (ره) در مسجد أعظم در پايان سال تحصيلي نصيحت كردند و اين روايت را فرمودند‌:‌ در روايات اخلاقي ما آمده كه عدّه اي در قيامت، زبانهایشان به قدري دراز مي شود كه افراد عادي روي اين زبانها پا مي گذارند و مي روند. بعد فرمود: تعجّب نكنيد! آنكه امروز زبانش تا آبروي مردم دراز است كه آبروها را مي ريزد، اين دراز بودن زبان در ريختن آبروي ديگران، در قيامت به آن صورت ظهور مي كند. پس ما با يك جهان عظيمي روبه رو هستيم، يك كار مهمي داريم!
خبر مهم براي انسان پس از مرگ
در قرآن كريم فرمود: عَمَّ يَتَساءَ لُونْ، عَنِ النَّبَإ العَظيمْ (7). یعنی خبر مهم؛ وقتي چيزي را خدا به عنوان خبر مهم بداند،‌ معلوم مي شود خيلي مهم است! عَمَّ يَتَساءَ لُونَ عَنِ النَّبَإ العَظيمْ. قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظيمٌ اَنتُمْ عَنهُ مُعرِضُونْ (8).
کتاب عِقدُ الفَريد مال ابن اثير است. اينها سه تا برادر بودند؛ هر كدام يك كار علمي قابل عرضه اي ارائه كردند. يكي تاريخ ابن اثير نوشت، يكي مسائل ادبيات نوشت، يكي هم تفسير و اينها نوشت.اين بزرگوار نقل مي كند كه عدّه‌اي روي لوح قبر مشايخشان مي نوشتند: قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظيمٌ اَنتُمْ عَنهُ مُعرِضُونْ.چون قبر آنها بالأخره پيام داشت. آدم لوحي كه تهيّه مي كند‌، بايد پيام داشته باشد. عصاره زندگي آن شخص باشد‌ يا يك آيه اي يا يك شعري يا يك دعائي، يك مناجاتي كه وقتي كسي به زيارت اهل قبور مي رود، يك لوحي را مطالعه مي كند؛ متنبّه بشود، يك چيزي بفهمد. مي نوشتند: قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظيمٌ اَنتُمْ عَنهُ مُعرِضُونْ. فرمود: اينجا خبرهاي مهمي است، شما ازآن اِعراض مي كنيد. نمي دانيد اينجا چه خبر است!پس معلوم مي شود به جای خيلي مهمي مي خواهيم برويم.
درك عوالم پس از مرگ، دور از گنجايش فهم بشري
از آن طرف إن شآءَ الله اگر اهل روح و ريحان بوديم كه به ما گفتند: سابِقُوا إلي مَغفِرَهٍ (9)، فَاسْتَبِقُوا الخِيراتْ (10)؛ جائي به آدم مي دهند كه در روايات ما آمده است كه اگر همه اهل دنيا مهمان یک انسان بهشتي بشوند، جا دارد. نه مجموع مال مجموعه! براي اينكه مال جميع است؛ يعني چه ؟ يعني الآن كه مثلاً شش ميليارد بشر روي كره زمين زندگي مي كنند، اگر خواستند بروند در خانه يك نفر، آن خانه اش اين قدر جا دارد. اين كجاست، اين چه عالمي است! كه همه اهل دنيا اگر بخواهند مهمان يك نفر بشوند، جا دارد.
معلوم مي شود ما به جائي مي رويم كه فرمود به ذهنتان نمي آيد. فرمود:‌ فَلا تَعلَمُ نَفسٌ مَا اُخفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ اَعيُنْ (11). همان طوري كه در بخش هاي كيفر كار خيلي سخت است، در بخش پاداش هم مهم است.
اين دو تا حديث نوراني را هم از مرحوم كليني نقل كنيم؛ مرحوم كليني‌(رض) در جلد هشتم كافي، يعني روضه كافي؛‌ نقل مي كند كه بشرهاي اوّلي كه مي خوابيدند، خواب نمي ديدند. اين رؤيا نصيب هر كسي نمي‌شد.پيامبران اينها احكام الهي را مي آوردند كه خدائي هست و قيامتي هست و مواظب رفتار و گفتارتان باشيد. اينها مي گفتند: اگر ما به اين دستورها عمل كرديم، چه مي‌شود ؟ آنها جواب مي دادند كه نتيجه اش بعدَ المُوت روشن مي شود.
اين بيان نوراني كه وجود مبارك امير المؤمنين (ع) در نهج البلاغه دارد، از وجود مبارك رسول گرامي (ص) است كه اَليُومْ عَمَلٌ وَ لا حِسابْ وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَلْ (12). فرمود: امروز‌، روز كار است؛ پاداش را امروز نمي دهند. بعد از مرگ پاداش است، امّا ديگر كار نيست.
حيات گياهي منكرانِ مكتب حيات بخش انبياء
انبياء وقتي اين مطالب را مي گفتند، آنها انكارشان بيشتر مي شد. مي‌گفتند: كسي كه مُرد، از بين رفت.غالب اينها كساني بودند كه درختي فكر مي كردند؛‌ حياتشان، حيات گياهي است؛ مثل مادّيون فعلي. اينها واقعاً گياهي فكر مي‌كنند، درختي زندگي مي كنند؛ يعني چه ؟
يعني يك درخت بالأخره 60 ، 70 سال يا كمتر و بيشتر سر سبز است؛ بعد هيزم مي شود و ديگر هيچ! اينطور نيست كه اگر يك درخت پر ميوه اي، مثلاً درخت گلابي بعد از اينكه هيزم شده؛ كسي آن را تشويق بكند،‌ بگويد: آن وقتي كه سبز بودي، ميوه خوب مي دادي! يا آن درخت قَتاد پر تيغ جنگلي را بعد از اينكه خشك شده، كسي شلاق بزند كه تو آن وقتي كه سبز بودي، تيغ مي روياندي! تمام شد، رفت. بعد از خشك شدن ديگر خبري نيست، هر دو هيزمند. اينها كه فكر مي كنند بعد از مرگ خبري نيست،اينها در واقع، درختي زنده اند؛ يك حيات گياهي دارند. خيال مي كنند انسان خشك مي شود، بعد تمام؛ خبري نيست! بشر اوّلي هم همين جور فكر مي كرد. مي گفت: انسان كه مرد‌؛ تمام مي شود، مي رود.
عالم رؤيا، دليل صدق گفتار انبياء درباره زندگي
پس از مرگ
مرحوم كليني نقل مي كند كه امام (ع) فرمود: خدا رؤيا را بهره اينها كرده كه اينها در حال خواب چيزهائي را در عالم رؤيا مي ديدند. بعد مي آمدند، به انبياء شان مي گفتند:‌ اينها چيست كه ما مي بينيم ؟ مي فرمودند: اينها نمونه آن حرف هائي است كه ما مي زنيم. شما خيال كرديد در همين قبر يك و نيم در نيم متر؛ اينجا خبري است! قبر جانت را ببين، قبر انديشه ات را ببين؛مگر انديشه مي ميرد، مگر فكر مي ميرد ؟ اگر فكر زنده است، يك حساب و كتابي دارد! مگر اخلاق و عقيده و اوصاف مي ميرد ؟ اگر اينها زنده اند، صاحب اينها كه جان آدم است، زنده است. اگر زنده است، يك حساب و كتابي دارد. بنابراين كار، اينقدر آسان نيست كه انسان با گورستان مسأله را حل كند! چون ما به جاي خيلي مهمي مي رويم؛به ما گفتند: مواظب كارتان باشيد.
مرگ؛ عاملي حيات بخش در ساحت دين
مردن را، مرگ را همه مكتب هاي غير الهي افيون مي دانند. مرگ، ديگر افسردگي است و مردن يعني تمام شدن. امّا تنها دين است كه مي گويد: مرگ عامل پويائي است. هيچ چيزي بعد از ذكر توحيد، بعد از لا إله إلا الله، بعد از ياد و نام ذات أقدس إله به اندازة ياد مرگ سازنده نيست. چرا ؟
براي اينكه اين قدر در روايات ما دستور دادند به اينكه اوّلين چيزي كه از انسان مرده سؤال مي كنند، مي گويند‌: عمر را در چه راه صرف كردي. اين ديني كه مرگ را كه در همه مكاتب افيون است، اين را عامل پويائي قرار داده؛ فرمود: بعد از ياد خدا و نام خدا هيچ چيز به اندازه ياد مرگ سازنده نيست، آن وقت ياد و نام خدا و نام پيغمبر و عترت و قرآن ديگر افيون نخواهد بود! اين است كه به ما فرمودند: به ياد مرگ باشيد. هيچ چيزي در عالم نيست كه انسان را به ياد خدا و نام خدا متذكّر نكند، حتّي جريان مرگ.
راه فرشته خوئي انسان؛ تعليم در مكتب حيات بخش انبياء
وقتي ما مسافريم، بايد بدانيم كجا مي رويم و ما هم مي توانيم همسفر فرشتگان باشيم. حالا كه اين قدر ما مي توانيم با فرشتگان همراه باشيم، همسفر باشيم، چرا خودمان را ارزان بفروشيم ؟! اينجا، جاي تربيت است. گفتند:
تو فرشته شوي اَر جهد كني از پَي آنك
برگ توت است،‌ به تدريج كنندش اطلس
فرمودند:‌ در اين عالم چهار تا برگ را وقتي بدهي به يك معلّمي به نام كرم ابريشم، براي شما پرنيان درست مي كند؛ اين برگ توت است كه مي‌شود پرنيان، تو چرا فرشته نشوي ؟! تو فرشته شوي اَر جهد كني؛ چون اينجا جاي خوبي است براي تربيت. منتها كرم ابريشم را فرستادند كه برگ توت را حرير و ابريشم كند؛ انبياء را فرستادند كه ماها را فرشته كنند.
نمونه هائي از مفاخر خانوادگي اهل بيت عصمت و طهارت (ع)
اين نامه رسمي امير المؤمنين (ع) را كه در نهج البلاغه براي دربار اَموي مرقوم فرمود، مطالعه كرديد. در آنجا وجود مبارك حضرت امير دارد كه: افرادي مي روند در جبهه ها؛ يا شهيد مي شوند‌ يا جانباز مي شوند. ولي خاندان ما با ديگران فرق دارد. اگر از خاندان ما كسي رفت و شهيد شد، مي شود سيّدالشهداء‌‌! حمزه سيّدالشهداء از خاندان ماست. همچنين از خاندان ما اگر كسي رفت، دستش را در راه خدا ايثار كرد، مي شود:‌طيّارُ ذوالجناحين. يعني برادر من طيّار است. در ذيل اين آيه جاعِلِ المَلائِكَهِ رُسُلاً اُولي اَجنِحَهٍ مَثني وَ ثُلاثْ وَ رُباعْ‌‌ (13)، اين روايت هست كه وجود مبارك جعفر طيّار داراي دو تا بالي است كه يَطيرُوا بِهِمَا مَعَ المَلائِكَهِ فِي الجَنَّه (14). چه جوري، نظير ( خواب هاي خوب ).
اگر خواب خوب ديديد كه كم و بيش بالأخره انسان يا خودش ديد، يا از دوستانش ديد كه پرواز مي كند، مي رود، مي آيد؛ در حالي كه اين بدن طبيعي فيزيكي اش در بستر هست؛ معلوم مي شود يك عالم ديگري هم هست، يك جاي ديگري هم هست كه اين لاشه را آدم اينجا مي گذارد و با آن است؛ آن را ما بايد اينجا بسازيم.پس ساختن يك هواپيما كار آساني نيست كه خيلي سخت است. اگر كسي بخواهد بال فرشتگي بسازد چقدر سخت است ؟ ما بايد با آن بال به سر ببريم؛
وگرنه اگر خداي ناكرده آن نبود، مشمول بحث ديگر نهج البلاغه مي شويم كه فرمود: فَصارَ جِيفَهً بِينَ اَهلِهِ وَ اَسلَمُوهُ إلي عَمَلِه (15). فرمود: يك عدّه مردار مي شوند كه بستگانش فوراً بيني را مي گيرند، اين را دفنش مي كنند؛‌ يك عدّه اين جوري اند كه مي شوند مردار و گرفتار همان سه ضلع خواهند بود.
ولي اگر كسي خواست با ملائكه محشور بشود، اين خيلي كار مي خواهد. شبش كار مي خواهد‌، روزش كار مي خواهد؛ چه جوري بخورد، چه جوري بخوابد. سرفراز هم هست، سر خميده نيست. هميشه سر حال است. يك هدف خوبي در پيش دارد و مي داند اينها سازنده است. تا زنده هم هست، نفس مي كشد؛ كار مي كند. منتها در دوران جواني 8 ساعت، پير كه شد 8 دقيقه؛ امّا كار مي كند! مي فهمد كه دارد چه كار مي كند. مي فهمد چه بايد بنويسد، چه بايد بگويد، چه بايد غذا بخورد، چقدر بخورد، چه جور بخوابد. اينها را مي فهمد.
خوابيدنش حساب دارد؛ رو به قبله مي خوابد،‌ با وضو مي خوابد، اين قدر نمي خورد كه خُرناس بكشد! طبيب كه مي گويد بد است، دين كه مي گويد بد است. آدم به همان اندازه غذا مي خورد كه تأمين بشود. بقيّه خود انسان بايد باربري كند!!لذا گفتند: غذا خوردن حسابي دارد،‌ كتابي دارد. اين است كه گفتند: افراط نكنيد، تفريط نكنيد، به مزاجتان آسيب نرسانيد.
روزه، وسيله فرشته خوي شدن انسان
ولي ماه مبارك رمضان برای اين است كه شما را مي خواهد بسازد، شما مهمان خدا بشويد. اين در كتاب هاي فقهي ما هست، اين كتاب هاي فقهي اينقدر اين مطلب لطيف را به عنوان ذخيره حفظ كردند تا به رساله عمليّه ما آمده. اين عروهُ‌‌ الوثقي كه نظير جواهر و اينها نيست! يك رساله عملي است،‌ منتها عربي است. در اين رساله عملي اين مطلب عميق هم آمده است كه در فضيلت روزه همين بس كه انسان شبيه فرشته مي شود.
اين را مرحوم سيّد محمّد كاظم؛ حالا صاحب جواهر كه نقل كرده، جايش بود؛ آنجا جاي اين حرف هاست. امّا اين كه مرحوم سيّد محمّد كاظم در عروه نقل كرده براي لطافت اين مسأله است.مي گويد وقتي چهار تا برگ در تحت تعليم و تربيت يك كرم ابريشم مي شود پرنيان، من چرا در تحت تعليم و تربيت پيغمبر و آل پيغمبر (عليهم السَّلام)‌ فرشته نشوم‌؟! نشانه فرشتگي هم همين خواب هاي خوبي است كه مي بينند. آن وقت تا زنده است نه از زبان او نيشي به كسي زده مي شود، نه خيال خيانت دارد. هر كسي، در هر رشته اي ديگر هست؛ وَ جَعَلنَا لَهُ نُوراً يَمشِي بِهِ فِي النّاسْ‌(16)، نوراني زندگي مي كند.
بيانات معظم له در جلسه درس اخلاق در ديدار با دانشجويان، طلاب و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ آبان 1381
(1) وسائل الشيعه/ 10/ 313
(2) فجر/ 23
(3) جن/ 15
(4) بقره/ 24
(5) آل عمران/ 11
(6) برداشت از: غافر/ 72
(7) نبإ/ 1 و 2
(8) ص/ 67 و 68
(9) حديد/ 21
(10) بقره/ 148 و مائده/ 48
(11) سجده/ 17
(12) بحار الأنوار/ 70/ 91
(13) فاطر/ 1
(14) برداشت از: نهج البلاغه/ نامه 28
(15) نهج البلاغه/ خ 109
(16) انعام/ 122

 


محمد دربندی
روزه یکی از فروعات مهم اسلامی است که هر مسلمانی هر سال در ماه مبارک رمضان موظف است تا آن را انجام دهد. در اهمیت روزه بسیار گفته و نوشته شده است. تکرار مسائل و مباحث مختلف روزه با عبارات و سخنان متفاوت همانند تکرار خورشید، برای جان آدمی مفید و سازنده است و موجب توجه و اهتمام شخص و یادآوری اهمیت آن می‌شود.
هدف این مطلب آن است تا با مراجعه به آموزه‌های وحیانی اسلام، گوشه‌ای از حقیقت روزه، فلسفه و هدف آن بیان شود تا انگیزه بیشتری در انسان برای انجام این تکلیف پدید آید؛ زیرا دانستن فلسفه و اهداف کاری که انجام می‌دهیم حتی اگر تعبدی باشد، عاملی مهم در توجه و اهتمام به آن و نیز نشانه‌گذاری برای موفقیت و عدم موفقیت در انجام آن کار است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه‌ای از حقایق روزه را تببین کند.
* * *
شناخت فلسفه روزه، اهتمام تعقلی به تعبد
اگر کسی اصول دین را براساس استدلال و برهان و از طریق حجت‌های عقلانی بپذیرد، بی‌گمان با توجه به محدودیت علم و دانش بشری (اسراء، آیه 85) و ربوبیت و حکمت الهی در هدایت بشر به سوی اهداف عالی خلقت (بقره، آیه 38) نسبت به احکام قطعی صادر شده از سوی خداوند، تعبد عقلانی خواهد داشت. پس این شخص مؤمن می‌پذیرد که خداوند دانا و فرزانه براساس اصل هدایتگری و پروردگاری، اموری را خواسته است که مصلحت انسان‌ها در انجام یا ترک آن است. از این رو بایدها و نبایدهای شرعی در قالب بایدها و نبایدهای عقلانی قرار می‌گیرد و انسان به حکم عقل، متعبد به انجام آن می‌شود.
بنابراین حتی اگر ما احکامی قطعی را در اختیار داشته باشیم که فلسفه و هدف و حکمت آنها از سوی خداوند و شارع اسلام بیان نشده باشد، انسان به حکم عقل بر خود واجب می‌داند تا از آن حکم بی‌چون و چرا اطاعت کند. لذا تعبد مسلمان نسبت به احکام قطعی اسلامی، تعبدی عقلانی و با خاستگاه عقلی است و از مصادیق تقلید کورکورانه و غیرمنطقی و غیرعقلانی به شمار نمی‌رود.
با این همه، شکی نیست که آگاهی و شناخت انسان نسبت به فلسفه و حکمت هر کاری عامل انگیزشی در انجام آن است؛ زیرا انسان به طور طبیعی زمانی اشتیاق به انجام کاری پیدا می‌کند که فواید کار خویش را بداند و از مصالح و منافعی که از طریق کار به دست می‌آورد آگاه باشد. انسان‌ها به شوق رسیدن به هدفی به کاری دست می‌یازند و همین اهمیت و ارزش هدف و رسیدن به آن است که آدمی را به تلاش و سعی وامی‌دارد پس اگر به شخصی کاری محول شود و او نداند که هدف از انجام این کار چیست، تن به کار نمی‌دهد یا اگر بدهد با ناخرسندی و ناخشنودی به انجام آن مبادرت می‌ورزد. از این رو آگاهی بخشیدن به کودکان نسبت به هدف از درس خواندن می‌تواند عامل انگیزشی در سعی و تلاش آنان باشد. در مقدمه همه علوم ضمن بیان تعریف از آن، اهداف و فلسفه آن علم نیز بیان می‌شود تا هم عاملی برای تمایز علمی از علم دیگر شود و هم اینکه طالب آن علم را به فراگیری آن تشویق و ترغیب نماید.
بر همین اساس و براساس گرایش فطری و طبیعی بشر به شناخت فلسفه، حکمت و هدف هر کاری، شارع اسلامی در آیات و روایات به بیان فلسفه احکام پرداخته است. مجموعه‌هائی از این فلسفه‌های احکام را برخی از دانشمندان اسلامی از جمله شیخ محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق در کتاب علل‌الشرایع گردآوری کرده است. البته باید یادآور شد که از نظر اصولی آنچه در کتاب شریف علل‌الشرایع گردآوری شده، همگی از مصادیق علت حکم نیست، بلکه بیشتر آنها از حکمت حکم است؛ زیرا در اصول فقه بیان شده است که علت حکم در هر جایی یافت شود قابل تعمیم به مصادیق دیگر است؛ در حالی که حکمت حکم این‌گونه نیست؛ چنان‌که حکمت حکم هرگز بیانگر علت حکم نیست؛ چرا که علت حکم می‌تواند متعدد باشد.
پس علت، چیزی است که قانون‌گذار آن را نشانه حکم و علامت حکم قرار داده است، مانند: سکر که علت حرام بودن خمر است، یا عقد که علت نقل و انتقال ملک و تحقق بیع است و عقد ازدواج که علت حلال بودن تمتع زوجین نسبت به همدیگر است. اما مقصود از (حکمت)، مصلحتی است که حکم شرعی به خاطر آن تشریع گردیده است، یعنی شارع حکمی را تشریع کرده که جلب سود بشود یا دفع ضرر.
به عنوان مثال، مست‌کننده بودن، علت حرمت مایعات مست‌کننده است. از این‌رو، مایعی که مست‌کننده نیست، از این جهت حرام نخواهد بود؛ لیکن حکمت آن مایعات مست‌کننده مفسده‌ای است که بر آن مترتب می‌گردد. از جمله این مفاسد، غافل شدن آدم مست از خدا و شریعت او است که منجر به ارتکاب محرمات می‌شود؛ چنان‌که در بعضی روایات بدان اشاره شده است.
فلسفه روزه و حکمت آن
در آموزه‌های اسلامی می‌توان مواردی را یافت که به حکمت و فلسفه حکم روزه پرداخته است. آنچه در آیات و روایات به عنوان آثار روزه بیان شده در حقیقت اشاره‌ای به حکمت و فلسفه حکم روزه دارد. از جمله آثاری که برای روزه در قرآن بیان شده می‌توان به جلب امداد الهی (بقره، آیات 45 و 153؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 76، ح 182)، بشارت به سعادت و خوشبختی ابدی (توبه، آیه 112)، بهره‌مندی از خیر الهی (بقره، آیه 184)، پذیرش توبه در قتل خطایی (نساء، آیه 92)، بخشش و مغفرت (احزاب، ایه 35)، پاداش عظیم (همان)، عامل برتری و ملاک ارزش‌گذاری (تحریم، آیه 5؛ چون واژه «سائحات» به معنای روزه‌داران و صائمات است. مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 431)، بهره‌مندی از هدایت خاص الهی (بقره، آیه 185) تعظیم الهی (بقره، آیه 185)، زمینه‌سازی برای دست‌یابی به تقوای الهی (بقره، آیه 183)، دست‌یابی به موفقیت و رهایی از مشکلات و گرفتاری‌های زندگی (بقره، آیه 45 و 153)، رسیدن به مقام شاکرین و سپاسگزاران (بقره، آیه 185)، مقام صابرین و خاشعین (بقره، آیه 45 و 153) و مانند آن اشاره کرد.
بنابراین، روزه ‌دارای منافع و مصالح بسیاری است که روزه‌دار با انجام آن می‌تواند از آن منافع بهره‌مند شود. از این رو خداوند روزه‌گرفتن را از مصادیق خیر دانسته و بدان تشویق (بقره، آیه 184) و روزه ماه رمضان را واجب نموده است (بقره، آیه 185) تا انسان‌ها به این مصالح و منافع روزه دست یابند و از آن بهره‌مند شوند.
از نظر اسلام ارزش روزه بسیار والاست و در میان احکام اسلامی از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است و می‌توان آن را در کنار چهارگانه دیگر به عنوان نشانه‌ای از اسلام انسان دانست؛ چنان که امام باقر علیه‌السلام فرمودند: بنی‌الاسلام علی خمسه اشیاء، علی الصلوه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه؛ اسلام بر پنج چیز استوار است، بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت و رهبری اسلامی. (فروع کافی، ج 4 ص 62، حدیث 1)
در روایات اسلامی اموری چون صحت و سلامت تن (نهج الفصاحه، حدیث 1845) به عنوان یکی از حکمت‌ها و فلسفه و اهداف روزه بیان شده است. یا در برخی دیگر از روایات آمده است که روزه، زکات بدن است (الکافی، ج 4، ص 62، ح 3) که موجب رشد و نمو تن خواهد شد.
امام باقر(ع) روزه‌داری را عامل آرامش دل‌ها می‌داند و می‌فرماید: الصیام و الحج تسکین القلوب؛ روزه و حج آرام‌بخش ‌دل‌هاست. (امالی طوسی، ص 296، ح 582)
پس اگر آرامش را می‌خواهیم و دچار اضطراب و تشویش هستیم به روزه به عنوان یکی از عوامل سکونت قلب و آرامش توجه و اهتمام داشته باشیم.
همچنین از امام رضا(ع) روایت شده است که ایشان در بیان یکی از اهداف روزه فرموده است: مردم به انجام روزه امر شده‌اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند. (وسائل‌الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل‌الشرایع، ص 10) همچنین از امام صادق(ع) روایت است که فرمود: خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار و غنی و فقیر مساوی گردند. (من لایحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح1)
البته در روایات اسلامی در بیان فلسفه و حکمت روزه گرفتن موارد دیگری بیان شده است که می‌توان از مهم‌ترین آن به مسئله اخلاص اشاره کرد. هر مسلمانی می‌داند که تنها اخلاص است که آدمی را نجات می‌دهد؛ چرا که عمل صالح زمانی ارزشمند است که با خلوص نیت همراه باشد. در حقیقت حسن فعلی که در کارهای خیر و نیک است می‌بایست با حسن فاعلی در نیت همراه شود تا تاثیر خود را به جا گذارد. بسیاری از مردم برای دست‌یابی به مقام اخلاص دچار مشکل هستند؛ زیرا شرک همانند خوره در باطن نیت‌ها و انگیزه‌های اعمال ما نفوذ می‌کند و چون موری سیاه درتاریکی شبی بی‌ماه بر روی سنگ سیاه در حرکت است بگونه‌ای که هیچ‌کس از این حرکت و نفوذ شرک آگاه نمی‌شود. دست‌یابی به اخلاص با این مشکل، بی‌گمان سخت و دشوار است.
بسیاری از مردمان، مدعی اخلاص هستند و بر این باورند که در کارهای نیک و عمل صالح خویش جز خداوند کسی را در نظر نداشته و اهل ریا و نفاق و شرک و مانند آن نیستند. ادعای توحید بویژه توحید در مقام عبادت و فعل، بسیار دشواریاب است و کسانی که مدعی این معنا هستند به آزمونی سخت مبتلا می‌شوند که روزه گرفتن از جمله این آزمون‌های سخت الهی است تا سیه‌روی شود هر که دراو غش باشد. امام علی(ع) در بیان حکمت و فلسفه روزه گرفتن فرموده است: فرض‌الله... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید. (نهج‌البلاغه، حکمت 252)
شرایط سخت روزه‌داری
اینکه در این روایت امیرمؤمنان امام علی(ع) روزه‌داری را آزمون الهی برای اخلاص می‌داند، از آن روست که عمل به همه شرایط روزه‌داری واقعا سخت و دشوار است و تنها شماری می‌توانند از این آزمون سخت به سلامت بیرون آیند؛ چرا که روزه‌داری تنها به امساک از خوردن و آشامیدن و ترک برخی از محرمات نیست؛ بلکه روزه حقیقی به سختی تحقق می‌یابد.
آنچه در توضیح‌المسائل و رساله‌های عملی احکام بیان شده تنها بیان احکامی است تا ظاهر روزه شکل گیرد؛ اما تحقق روزه کامل و حقیقی نیازمند اموری چند است که می‌بایست به آن توجه و اهتمام شود.
اگر بخواهیم روزه حقیقی و روزه‌دار واقعی را بشناسیم و از آثار روزه واقعی که در بالا بیان شده بهره‌مند شویم می‌بایست بگونه‌ای عمل شود که در روایات برای روزه حقیقی بیان شده است. امیرمؤمنان علی(ع) مثلا در بیان روزه واقعی می‌فرماید: الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب؛ روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می‌کند. (بحارالانوار، ج93، ص249)
امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: روزه‌دار باید روزه گوش و چشم هم بگیرد: اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک؛ آنگاه که روزه می‌گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‌دار باشند. «یعنی از گناهان پرهیز کند.» (الکافی ج4 ص87، ح1)
حضرت زهرا(س) نیز درباره روزه ناقص فرموده است: ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه؛ روزه‌داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه‌اش به چه کارش خواهد آمد. (بحارالانوار، ج93 ص295)
امام علی(ع) روزه ناقص را این‌گونه تعریف می‌کند و می‌فرماید: کم من صائم لیس له من صیامه الا‌الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا‌السهر و العناء؛ چه بسا روزه‌داری که از روزه‌اش جز گرسنگی و تشنگی بهره‌ای ندارد و چه‌بسا شب زنده‌داری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمی‌برد. (نهج‌البلاغه، حکمت145)
امام باقر(ع) نیز درباره روزه ناقصی که تنها به گرسنگی و تشنگی محدود شده فرموده است: لا صیام لمن عصی الامام و لاصیام لعبد ابق حتی یرجع و لا صیام لامراه ناشزه حتی تتوب و لا صیام لولد عاق حتی یبر؛ روزه این افراد کامل نیست:
1‌- کسی که امام (رهبر) را نافرمانی کند. 2‌- بنده فراری تا زمانی که برگردد. 3‌- زنی که اطاعت شوهر نکرده تا اینکه توبه کند. 4‌- فرزندی که نافرمان پدر و مادر شده تا اینکه فرمانبردار شود. (بحارالانوار ج93، ص295)
حضرت امیرمؤمنان(ع) همچنین روزه حقیقی را روزه نفس می‌داند و می‌فرماید: صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام؛ روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزه‌هاست. (غررالحکم، ج1، ص416، ح64)
روزه قلب مهم تر از روزه تن و نفس است. امام‌علی(ع) فرموده‌اند: صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن؛ روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است. (غرر الحکم، ج1، ص417، ح80)
چنین روزه‌ای است که خواب روزه‌دار را نیز عبادت می‌کند. امام‌علی(ع) می‌فرماید: خواب روزه‌دار عبادت، سکوت او تسبیح، دعایش پذیرفته و عملش دوچندان است. دعای روزه‌دار به هنگام افطار از درگاه خدا رد نمی‌شود. (الدعوات للراوندی، ص27)
روزه در ماه رمضان واجبی است که ترک آن نشانه‌ای از خروج شخص از ایمان است. کسی که بی‌عذر و بهانه شرعی ترک روزه‌ ماه رمضان کند از دایره ایمان خارج شده است. امام صادق(ع) فرمودند: من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح‌الایمان منه؛ هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد- روح ایمان از او جدا می‌شود. (وسائل الشیعه، ج7 ص181، ح4و5- من لایحضره الفقیه ج2 ص73، ح9)
پاداش روزه‌دار واقعی افزون بر آنچه بیان شد اموری است که در روایات بیان شده است که مهمترین آن تعهد خداوند نسبت به روزه‌دار و مسئولیت پاداش دادن به اوست. رسول خدا فرمود خدای تعالی فرموده است: الصوم لی و انا اجزی به؛ روزه برای من است و من پاداش آن را می‌دهم. (وسائل الشیعه، ج7، ص294، ح15و16؛ 27و 30)
رسول خدا(ص) همچنین درباره چنین روزه‌داری فرموده است: من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا علی‌الله ان یطعمه من طعام الجنه و یسقیه من شرابها؛ کسی که روزه، او را از غذاهای مورد علاقه‌اش باز دارد بر خداست که به او از غذاهای بهشتی بخوراند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند. (بحار الانوار، ج93، ص331)
آنچه بیان شد تنها گوشه‌ای از آثار و برکات روزه است که در آیات و روایات بیان شده است. بی‌گمان روزه‌داری با انجام شرایط سخت آن گامی است که انسان مؤمن می‌تواند با آن خود را بیازماید و نشان دهد تا چه اندازه از خلوص در ایمان و اخلاص در عمل برخوردار است.

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10