(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 05 مرداد 1392 - شماره 20552

یادآوری «ادوارد اسنودن» به ذوق‌زدگان داخلی
چرا باید به آمریکا اعتمادکنیم؟!
در گفت و گو با کیهان مطرح شد
سرنوشت نافرجام هیئت حمایت ازکرسی های نظریه پردازی
   


مقام معظم رهبری، در سخنان اخیر خود در جمع مسئولین نظام جمهوری اسلامی، علل بدبینی به ایالات متحده را در 3 مساله خلاصه کردند: «غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، غیر منطقی بودن این کشور و در نهایت، عدم رعایت صداقت از سوی واشنگتن.»
بیانات رهبر عالی‌قدر انقلاب اسلامی درست در برهه‌ای از زمان ایراد شد که می‌توان برای آن خصوصیات زیر را برشمرد:
اول، با انتخاب یک چهره میانه‌رو در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، بخشی از رسانه‌ها و تحلیلگران غربی با گزارش‌های متنوع در حال انعکاس این باور هستند که فرصتی جدید و استثنایی برای حل اختلافات میان ایالات متحده و ایران، بالاخص بر سر مساله هسته‌ای ایجاد شده است؛
دوم، حدود یک‌سوم از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا که عموما نیز از هم‌حزبی‌های رئیس‌جمهور این کشور هستند، با امضای نامه‌ای خواستار تلاش بیشتر وی برای حل مشکلات واشنگتن – تهران شده‌اند؛
سوم، برخی چهره‌های سرشناس اروپایی از جمله جک استراو، وزیر خارجه اسبق بریتانیا، سخن از سفر به ایران می‌رانند که طبعا منظور آنها از این سفر مذاکره است؛
چهارم، در همین حین، رسانه‌های غربی حل شدن اختلافات فی‌مابین را بیش از عقب‌نشینی غرب از مواضع خصمانه خود، با عدول ایران از مواضع اصولی بالاخص در حیطه مساله هسته‌ای تعریف می‌کنند. گویا آقای حسن روحانی برای جلب رضایت غرب، چاره‌ای ندارد جز آنکه دست‌کم از بخشی از حقوق هسته‌ای ایران چشم بپوشد؛
پنجم، از همه اینها جالب‌تر، بخشی از رسانه‌های داخلی عموما وابسته به یک جناح خاص، از هول حلیم داخل دیگ مذاکره با ایالات متحده سقوط کرده‌اند و چنان ذوق‌زده از بهبود رابطه با ایالات متحده سخن می‌گویند که گویا تمام تجربیات گذشته را فراموش کرده‌اند، بالاخص تجربیات دولت‌های سازندگی و اصلاحات را؛
البته تردیدی نیست که نامه بخشی از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا به رئیس‌جمهور این کشور در خصوص لزوم افزودن بر تلاش‌های دیپلماتیک و یا برخی موضع‌گیری‌های قابل قبول‌تر نسبت به گذشته از سوی برخی تحلیل‌گران و سایر مقامات آمریکایی، مثبت تلقی می‌شود، اما تنها مثبت تلقی می‌شود و نه یک معجزه! آمریکایی‌ها پیش‌تر هم خواستار مذاکره با ایران بوده‌اند و ادعای مذاکره‌طلبی خود را تکرار کرده‌اند، لذا اصل مساله نه جدید است و نه عجیب!
هرچند که در بین ذوق‌زدگان، بعضا اساتید علوم سیاسی دانشگاه‌های کشور هم پیدا می‌شوند اما به‌هر حال از این مجموعه انتظار نداریم تا فرضا پیش از اعتماد این‌چنین تمام‌عیار، به «اصل عدم قطعیت» در روابط بین‌الملل توجه کنند و یا لزوم عدم اعتماد تام به سخنان مقامات آمریکایی را در آموزه‌های نظریه‌پردازان واقع‌گرایی آفندباور نظیر «جان مرشایمر» بجویند. این نظریه‌پردازان خود آمریکایی هستند و طبعا حتی در دستگاه سیاست خارجی آمریکا معتقدین به نظرات این نظریه‌پردازان کم نیست.
باز هم از این دوستان انتظار نداریم که برای تحلیل رویکرد ایالات متحده علیه ایران به مقالات مرشایمر مراجعه کنند و توصیه‌های وی را برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک هژمون منطقه‌ای مطالعه کنند و یا به این نکته توجه کنند که محدودسازی نظامی، هسته‌ای و اقتصادی ایران، از الزامات فرآیند کنترل حریف (Check Aggressor) در اندیشه واقع‌گرایان آفندباور هستند.
از کسانی که در دیگ حلیم دست و پا می‌زنند، انتظاری نیست که توجهی به مطالبی تخصصی از این دست بکنند، اما دست‌کم انتظار می‌رود به یک مساله مهم که طی چند هفته اخیر در صدر اخبار رسانه‌های جهان بوده است، اندکی توجه کنند: «افشاگری‌های ادوارد اسنودن»!
بر اساس افشاگری‌های اسنودن، تردیدی نیست که ایالات متحده حتی به حاکمیت متحدین درجه اول خود در اروپا هم احترام نمی‌گذارد. برای یادآوری اهمیت حاکمیت ملی به دوستانی که در دیگ به سر می‌برند، تذکار این نکته ضروری است که از زمانی که «گروسیوس» حقوق بین‌الملل را بنیان نهاد، حاکمیت ملی از اساسی‌ترین بنیان‌های حقوق بین‌المللی کشورها بوده است.
ایالات متحده نه‌تنها به جاسوسی از شهروندان خود اشتغال داشته است، بلکه حتی به دفاتر نمایندگی کشورهای اروپایی هم رحم نکرده و دقیقا هر یک از سفارت‌خانه‌های این کشور به یک مرکز جاسوسی تبدیل شده‌اند. شاید چنین امری در کشورهای غیرمتحد طبیعی به‌نظر برسد اما در خصوص کشورهایی چون فرانسه و آلمان جدا عجیب است.
ایالات متحده اگر در روابط خود در جامعه بین‌المللی از منطقی روشن تبعیت می‌کرد، قابل اعتماد بود و صداقت داشت، دست‌کم با متحدان خود بر مبنای اعتماد متقابل، صداقت و منطق رفتار می‌کرد. ماجرای افشاگری‌های اسنودن با تمام سرپوش‌هایی که بر آن نهاده شده است، یک «واترگیت بین‌المللی» برای واشنگتن است.
مذاکره یک ابزار در عرصه دیپلماسی بین‌المللی است و می‌توان از آن برای دست‌یابی به منافع ملی استفاده کرد. استفاده از این ابزار در عرصه بین‌المللی کاملا بستگی به شرایط و توان‌مندی‌ها دارد. قطعا دیپلمات هوشمند و زیرکی که به‌زودی بر کرسی ریاست‌جمهوری ایران خواهد نشست، تحت هدایت رهبر حکیم انقلاب اسلامی، از این ابزار در جای خود و به‌نحوی استفاده خواهد کرد که همان دیپلماسی هنرمندانه است: «نیل به منافع ملی ضمن حفظ اصول بنیادین سیاست خارجی و دفع تهدیدهای بین‌المللی.»
منبع: فارس

 


هدی مقدم
سال گذشته در همین روزها، با سیدعلیرضا واسعی به عنوان دبیر هیئت و رئیس دبیرخانه‏ کشوری هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره،
گفت وگویی بلند را به پیشگاه مخاطبین عرضه کردیم.
گفت وگویی پیرامون چرایی تشکیل این نهاد و ارزیابی عملکرد آن. در آن روزها، وی از فعالیت های این شورای اقماری که تحت نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، به سختی دفاع کرد و مهمترین حسن این هیئت را، تمرکز علمی در عرصه های مختلف علوم انسانی و هم افزایی اندیشه ورزان و سیاست گذران علمی در بیش از 20 شاخه علوم انسانی عنوان کرد. دفاعی که توجیه عملکرد سایر مسئولین شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بود و در عین حال حکایت از بیان دغدغه های او بود. به هرحال سوالی که ذهن مخاطب را درگیر می کرد، آن بود که خروجی این نهاد به صورت سالانه، چیست و چگونه ارزیابی می شود؟
بر همین اساس، دوباره به ساختمان خیابان سرافراز رفتیم. ساختمانی که به گفته نگهبان گویا قریب 10 ماه است دیگر اثری از کرسی و نظریه پردازی در آن نیست.
بعد از تماس مجدد با دکتر واسعی، مطلع شدیم که علاوه بر ساختمان، ماه هاست است که کارکنان دبیرخانه نیز، عذرشان خواسته شده و خود هیئت در انتظار پاسخ شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ادامه فعالیت است. داستان بسیار عجیب و پیچیده به نظر می رسید. در نهایت قرار مصاحبه ای حضوری با سیدعلیرضا واسعی گذاشته شد تا کم و کیف واقعه، بیشتر مورد بحث قرار گیرد.
در این میان، گویا خبرگزاری فارس نیز گفت وگویی تلفنی با وی انجام داد و خبر تعطیلی هیئت را روی خروجی خود قرار داده بود. خبری که بلافاصله با واکنش شدید محمد رضا مخبردزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی روبه رو شد. آنچه در این گفت وگو بیش از هر چیز جلب نظر می کرد، آن بود که مخبر در گفت وگو با جام جم، علاوه بر ادعای کذب بودن خبر، وجود سمت دبیر را برای این نهاد، غیرواقعی خوانده بود!
از همه عجیب تر آن بود که خبر تعطیلی بلافاصله از روی خروجی خبرگزاری فارس، برداشته شد و به تبع آن، سایت ها نیز این خبر را از صفحات خود حذف کردند.
جست وجو در سایر خبرگزاری ها درباره آنچه اتفاق افتاده و آنچه تایید و تکذیب می شود نیز، به نوبه خود، جالب توجه بود. چرا که بابک نگهداری، معاون نظارت و راهبری مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در
گفت وگو با تسنیم، علاوه بر بیان اینکه تنها مشکل پیش روی هیئت، بیماری حجت الاسلام رشاد به عنوان رئیس هیئت حمایت و اعلام استعفای ایشان بوده است، بر عدم پذیرش استعفای ایشان تأکید کرده و خواستار آن شده بود که مدیران از اظهارات ناآگاهانه و غیرمسئولانه پرهیز کنند.
نگاهی به مصاحبه سال گذشته واسعی با کیهان، ما را با این پرسش اساسی روبه رو می کند که: حقیقتاً کدام سازمان و نهاد، در پی به ثمر رساندن فرامین مقام معظم رهبری پیرامون نظریه پردازی است؟ واسعی در آن زمان گفته بود:
"متأسفانه با آنکه شورای عالی انقلاب فرهنگی که از سوی مقام معظم رهبری مأموریت اساسی و مهمی را باید در این حوزه ایفا کنند؛ ولی هرچند دبیر آن فرد دغدغه مندی است، موانعی باعث می شود اهداف آن گونه که شایسته است، محقق نشود. به همین جهت نهاد هیئت حمایت نیز چندی است که با مشکل روبه روست.
...و البته یکی از چالش هایی که هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه پردازی نیز با آن روبه روست؛ دقیقا به همین جا (چند شغله بودن) باز می گردد. بنده ماه‌هاست که در صدد گفت و گویی با دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی هستم تا معضلات پیش روی سازمانی خودمان را برطرف کنم. ولی متاسفانه هیچ دسترسی به ایشان پیدا نکرده ام. به هرحال این هیئت جایگاه بالایی را در حوزه علوم انسانی دارد و حق این بود ایشان، که خود یکی از اعضای حقوقی این هیئت هستند؛ با اینکه حضوری در جلسات ندارند؛ اما عنایت بیشتری پیرامون این نهاد داشت."
با آنکه تلاش ما برای گفت وگویی هرچند کوتاه با مجمد رضا مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، و سوال از کم و کیف وقایع مطروحه، ناکام ماند اما سیدعلیرضا واسعی، به عنوان یکی از مطلعین آغاز و فرجام هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، بعد از یکسال مجددا دعوت ما را برای گفت وگو اجابت کرد.
***
در این یک سال، وضعیت علم، نظریه پردازی و کرسی‌های حمایت از نظریه پردازی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
- این روزها که مصادف با ماه مبارک رمضان شده است؛ می پسندم با دعایی سخن خود را آغاز کنم. برای خودم و شما از خداوند متعال، دو صفت انصاف و صدق را طلب می کنم و در برابر آن، دوری از دو صفت غرور و دروغ را نیز مسئلت دارم. و البته ماه مبارک ماه تهذیب نفس است و چه بهتر که ما در این ماه عزیز، روح خود را از خودبرتر انگاری و عدم پذیرش واقعیت، پالایش کنیم. اما پیرامون سوال شما باید این طور پاسخ دهم که من در سال گذشته به عنوان دبیر هیئت با شما گفت وگو کردم ولی در حال حاضر، بیش از یک سال است که فعالیت این هیئت متوقف است و در رکود به سر می برد. طبعاً وقتی نهادی فعالیتی در زمینه تعریف شده خود انجام نمی دهد، سمت‌هایی هم در آن نهاد تعریف شده، بی معنا خواهد بود. هر چند به لحاظ قانونی بنده حکم دبیری این هیئت و رئیس دبیرخانه هیئت حمایت را دارم ولی به تعبیر حوزوی ها، این امر، سالبه به انتفاء موضوع است. به عبارتی اکنون هیئتی وجود ندارد که دبیری آن موضوعیت پیدا کند.
در سال گذشته، شما از فعالیت های نهاد متبوع خودتان به شدت دفاع می کردید و وجود آن را ضروری می دانستید. امروز نیز بر همین نظر هستید؟
- از بهمن ماه سال 82 تا سال قبل، چه در زمان ریاست دکتر داوری و بعد از ایشان در زمان تصدی حجت الاسلام رشاد، هیئت دارای وظیفه و برنامه های مشخص بود و فعالیت‌های درخوری در مراکز دانشگاهی و پژوهشگاهی انجام داده بود. طبیعی بود که سال قبل من علاوه بر فعالیت ها و کارکرد های هیئت، از ضرورت های آن دفاع کنم. به خصوص با توجه به نگاه مقام معظم رهبری و تعریفی که از نظریه پردازی ارائه کرده بودند و تابع آن از شورای عالی انقلاب فرهنگی تقاضای تشکیل چنین نهادی را داشته باشند. کمک به افراد صاحب فکر و اندیشه و حمایت از اندیشمندی در ابعاد خرد و کلان، از ضرورت های نظریه پردازی و تولید علم بود که رهبری، بر روی آن تاکید ویژه ای داشته و دارند.
ما به تناسب رشته های علوم انسانی، 20 رشته علوم انسانی که هر یک دارای 10 عضو هیئت علمی با رتبه دانشیاری بود، گرد هم بیاوریم. این صاحب نظران، علاوه بر آنکه در شناسایی سایر صاحبنظران در جامعه ما را یاری می کردند؛ هم در شناخت موضوعات و خلأهای علمی، بسیار کارآمد بودند. به عنوان مثال، یکی از مشکلات شایع در دوره دکتری، موضوع رساله ای که دانشجو برمی گزیند. غالباً دانشجویان نمی دانند چه موضوعاتی در آن مقطع، از نیازمندی های جامعه محسوب می شود و به درد جامعه می خورد و عموماً به موضوعاتی رو می کنند که گرهی از مشکلات جامعه را باز نکرده و چندان کارآمد نیست. این کرسی ها در این راستا بسیار کارآمد بودند. در سنجش نظریه‌های وارده نیز، عملکرد قوی و قابل دفاعی داشت. برای همین بود که بنده در سال گذشته اعلام کردم یکی از افتخارات هیئت حمایت، گردهم آوردن بیش از 30 عضو برجسته علمی کشور، چه از نظر دانشی و چه از بعد اجرایی است که تصمیم گیریهای آنها در جلسات، تاثیری عمیق در جهت گیری های آتی علمی کشور در حوزه علوم انسانی می گذاشت. این اعضا، که رؤسای دانشگاه مادر کشور، پژوهشگاه های علوم انسانی و شاخه های پژوهشی مرتبط در وزارت علوم و ارشاد و ... بودند، در رأس کرسی هایی بودند که قریب به 200 هیئت علمی با رتبه بالای دانشیار در آنها حضور جدی داشتند.
بزرگ ترین مانعی که در پیش روی چنین هیئتی وجود داشت؛ چه بود؟
- داشته های علمی سنتی که در پردازندگان علوم انسانی ریشه دوانده بود! به عبارتی ما شاهد افرادی بودیم که راه را برای نظریه های جدید و بدیع باز نکرده و افراد و صاحب نظران را به سختی در جرگه نظریه پردازان می پذیرفتند. ما در فرایند زمانی که طی کرده بودیم، این نگاه را تصحیح و فضای خوبی را برای بیان نظریه فراهم آورده بودیم. به نظر من، چشم اندازی که هیئت داشت، بسیار مطلوب بود. من با محاسبه خودم، سال 91 و 92 را، سال خوشه چینی تمام مقدمات 8ساله ای می دیدم که برای آن زحمات فراوان کشیده شده بود. هر چند که دقیقاً مصادف با همین زمان، مشکلات و کم لطفی هایی که صورت گرفت، مانع از تحقق هدف ما شد.
مهم ترین دلیل توقف فعالیت هیئت، چه بود؟
- شاید بتوان گفت عدم پشتیبانی جدی سازمانی و مالی از سوی نهادهای مسئول از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که مستقیماً مسئولیت نظارت بر این کار را بر عهده داشت. بنده به عنوان دبیر و رئیس دبیرخانه آن هیئت که عملاً تمام فعالیت های اجرایی را به عهده داشتم، با این نبود پشتیبانی، دست و پنجه نرم می کردم. برای تامین حداقل امکانات گاهی با مشکل مواجه بودیم و بنده مکاتبات فراوانی کردم تا بتوانیم بودجه قلیلی بگیریم و البته آن هم فراهم نمی شد. اگر حمایت های پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس آن جناب آقای رشاد که ریاست هیئت را هم به عهده داشتند، نبود، ما حتی در پرداخت حق الزحمه کارکنان اداری دبیرخانه نیز باز می ماندیم. چنان که در آخرین روزهای بهار 91، ما حتی از پرداخت هزینه ایاب و ذهاب اساتیدی که از شهرستان دعوت می شدند، بازماندیم و هیات حمایت از تشکیل جلسه نداد. علاوه بر مشکل پشتیبانی و مالی، مکان استقرار نیز از دیگر مشکلات ما بود. شورای عالی، پژوهشگاه اندیشه را مامور به استقرار هیات حمایت کرده بود. ولی فضای پژوهشگاه به شدت محدود بود بطوری که خود اعضای هیئت علمی پژوهشگاه، فضای کافی برای مطالعات و سایر فعالیت های خود نداشتند. به ناچار، ساختمانی در بیرون تهیه شد. با کمک مالی شورای عالی انقلاب فرهنگی و معاونت علمی فن آوری ریاست جمهوری، ساختمانی رهن و اجاره شد. ولی در پرداخت حق اجاره با مشکل مواجه شدیم و به ناچار آنجا تخلیه شد و عملاً مکانی برای استقرار و پیگیری فعالیت های خود نداشتیم. مساله سوم، استعفای جناب آقای رشاد بود. ایشان دچار کسالتی شده بودند که اطبا، ایشان را به شدت از فعالیت های هیجانی منع کرده بودند و حتی به تعبیر ایشان، برخی از مراجع رسماً به ایشان فرموده بودند که با توجه به وضعیتی که دارند، ورود ایشان به امور سنگین حرام است. واقعیت این است با تمام دغدغه و همت و پیگیری که ایشان داشتند؛ با چنین مشکلی مواجه شده بودند و حتی جلسات هیئت، قبل از توقف، بدون حضور ایشان تشکیل می شد. به هرحال استعفای ایشان توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی پذیرفته نشد. گویا شورا به دنبال آن بود تا قائم مقامی به جای ایشان انتخاب نشده، نام ایشان به عنوان رئیس هیئت باقی بماند. هرچند که هیئت نیز با این نظر شورای عالی موافق بود ولی خودشان به شدت از این امر استنکاف می کردند. هیئت موافق بود چرا که حجت الاسلام رشاد، نیرویی شناخته شده بود و وجودشان، برکات خوبی برای مجموعه داشت. ولی خودشان عقیده داشتند چنین اقدامی، مشکلی را حل نمی‌کند و چه بهتر که به جای قائم مقام، یک نفر به جای رئیس هیئت انتخاب و کارها دنبال شود.
این عوامل، باعث شد عملاً فعالیت هیئت با پرسش روبه رو شود که ایا اساساً هیئت به کار خود ادامه دهد یا نه؟ در این اثنا، از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی تماس گرفته شد که ادامه فعالیت را متوقف کنید. من آن زمان با دغدغه مندی عرض کردم که اگر این کار تعطیل شود و نیروها پراکنده شوند؛ گردهم آوردن دوباره این اعضا و سامان دادن مجموعه کار آسانی نخواهد بود؛ بگذارید فرمان و مطالبه جدی مقام معظم رهبری بر زمین نماند. اما گفتند با توجه به این وضعیت؛ اجازه بدهید فعلاً متوقف شود و حداکثر تا یک ماه بعد، تعیین تکلیف خواهید شد. اما ماه ها گذشت و در این یک سال، چون ما جایی برای استقرار نداشتیم، اموال این هیئت هم که البته اندک نبود و عدد هنگفتی را شامل می شد به سازمان متبوعش عودت داده شد. 12 نیرویی که در دبیرخانه بودند همگی بازخرید شدند. البته باز هم پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کوشید آنها را راضی کند.
به نظر می رسد جایگاه هیات حمایت از نظریه پردازی، به لحاظ سازمانی تعریف دقیق و ترسیم درستی نشده بود که امروز این طور با مشکل روبه رو شده و جای خاصی هم جوابگو نیست.
- البته زمانی که به تاسیس این نهاد رو شد، جایگاه نسبتاً خوبی برای آن دیده شد بود؛ ولی در گذر زمان، مانند بسیاری از شوراها و هیاتهای دیگر که افرادی به عضویت در می آیند که دغدغه های شورا، دغدغه های آنها نیست، از مسیر پرشتاب خود فاصله گرفت. شاید بتوان گفت از نظر معاصرین، شورا در نگاه بسیاری از اعضا، گعده ای برای خوش و بش کردن است. و برای همین عدم مسئولیت است که گاهی شخصی، در ده شورا حضور دارد و تصورش آن است که صرف نشستن و حضور در شورا کفایت می کند. در حالی که تعریف شورا آن است که دسته ای از اندیشمندان و صاحبان دغدغه، با پشتوانه مطالعاتی بسیار قوی برای اندیشه گری و تدبیر امور و یا اجرای برخی کارها، گردهم جمع می شوند. این تعریف برای برخی، شکلی کاملاً متفاوت دارد. به عبارتی شورا برای عده ای تبدیل به محل استراحت و گفت وگوهای غیرعلمی و محلی برای پذیرایی و سرانجام دید و بازدیدهای کاری تبدیل شده است!
از نگاه آسیب شناسانه، باید گفت هیئت حمایت نیز از این آسیب در امان نماند.
حقیقتاً چه دلیلی وجود دارد که چنین افرادی که به واسطه مشغولیت زیاد، زمان اندیشیدن خاصی ندارند، در چنین شوراهایی که خرد و تفکر، حرف اول رامی زند، حضور داشته باشد؟
- به هرحال اگر اعضا دغدغه مندانه وارد می شدند، می شد گفت افق چشم اندازی سازمانی هیئت حمایت، به درستی اجرا می شد. هم از حیث مکان، هم از حیث بودجه و در نهایت از نظر عملکرد که همان تاثیرگذاری در عرصه تولید علم و پیشرفت نظریه پردازی بود.
البته باید افزود غالب نهادهایی که در جامعه ما شکل می گیرند، متقوم بر شخص یا اشخاص هستند نه آیین نامه و مصوبات. این مشکل جدی جامعه ماست. لذا اگر فردی که در راس است، کنار گذاشته شود و خود کناره گیری کند، آن سازمان به چالش کشیده می شود. این عامل نیز بر روابط سازمانی ما تاثیر عمده ای داشت.
آقای بابک نگهداری، در اظهارت خود گفته بود: هیئت، تا کنون گزارش‌های تفصیلی متعددی از فعایت‌های خود را به صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه داده است. علاوه بر آن خود اظهارات آقای مخبردزفولی در رد تعطیلی هیئت، بسیار جالب توجه بود. نظر شما چیست؟
- آخرین چیزی که از شورای عالی به ما گفته شد، توقف بود. ولی کاری که یک سال متوقف شده، عنوان تعطیلی هم بر آن صادق است. بعد از مصاحبه من با فارس، یکی از موضوعاتی که جناب مخبر فرموده بودند، این بود که این هیات اساساً دبیری نداشته است. من از فرمایش ایشان چنین استنباط می کنم که منظور ایشان در طول این یک سال بوده است. چرا که وقتی هیئتی وجود نداشته باشد، قاعدتاً دبیری هم نخواهد داشت! ما از مرداد سال گذشته، عملاً مکانی برای فعالیت نداشتیم. فقط اتاقی بود تا اینکه نیروها تعیین تکلیف شوند و در نهایت عذرشان خواسته شد.
نکته ای که وجود دارد و شاید موجب توهم شده، آن است که ما دفاتری را در دانشگاه ها فعال کرده بودیم که طبق خود مصوبه شورای عالی، تمامی فعالیت هایشان باید تحت نظر دبیرخانه هیئت حمایت صورت می گرفت. علاوه بر آن طبق آیین نامه های مصوب، حتی بهره گیری از اصطلاحاتی نظیر نظریه پردازی و کرسی، صرفاً تحت نظارت هیئت حمایت باشد تا این تعبیر و اصطلاح میان تهی و بازیچه قرار نگیرد. شاید فعالیت های جزئی دانشجویی که در این دفاتر بدون هماهنگی و از سر دغدغه انجام داده اند، موجب شده تا پنداشته شود کرسی ها و هیئت حمایت، همچنان به ادامه فعالیت می پردازد. واقعیت این است که دغدغه تداوم وجود دارد ولی خود هیئت هیچ جلسه و نشست و ابلاغیه و ... نداشته است.
خود شما برای بقای این هیئت، حرکت خاصی انجام ندادید؟
- ما مکاتبات گسترده ای انجام دادیم تا فعالیت های هیئت متوقف نشود ولی مشکلات بودجه ای که پدید آمد، و حتی گاهی شنیده می شد که دوستان در خود شورای عالی، با کسری بودجه مواجه هستند، موجب شد اقدامات ما به نتیجه نرسد. هرچه بود، این نهاد از جمله نهادهای مفید تلقی می شد. حمایت مقام معظم رهبری و نیروهای قدر شورای عالی انقلاب فرهنگی، می توانست کار را خوب پیش ببرد.
من جا دارد در همین جا از معاونت پژوهشی وزارت علوم، جناب آقای دکتر مهدی نژاد تشکر کنم. ایشان رسما اعلام کرد ما فضا و جای این هیئت را تامین می کنیم و در قبال این کار، هیچ خواسته و مطالبه ای هم نخواهیم داشت. ولی سیاست گذاری‌های صورت گرفته، مانع از بهره گیری از این فرصت بود.
البته دکتر احمدی نژاد نیز چندین بار، دستوراتی را ابلاغ کردند که هیچ کدام عملیاتی نشد. مثلاً یک بار دستور داده بودند ساختمانی در اختیار هیئت قرار بگیرد و یا این که چند بار دستور دادند که بودجه ای در اختیار این دبیرخانه قرار داده شود که بهرحال این دستورات عملی نشد.
با توجه به موضع گیری های شورای عالی و سخنان آقای مخبر، به نظر شما، اگر در طول این یکسال، از طریق رسانه ها پیگیری می شد، زودتر به نتیجه نمی رسیدید؟
- تا این خلأ احساس نمی شد، این حرفها، این طور به دل نمی‌نشست. مثلاً اگر 2ماه بعداز توقف این حرفها گرفته می شد، ادعای تعطیلی، موجه نبود. ولی الان دیگر کسی نمی تواند ادعا کند که این هیئت فعالیت دارد! و البته تنها کسی که درباره فعالیت این نهاد می تواند اظهار نظر کند، بنده هستم . چون مسئولیت دبیرخانه برعهده بنده بود و کسی به اندازه بنده، از ماوقع، مطلع نیست. مگر اینکه بگوییم هیئت دیگری شکل گرفته و شما از آن مطلع نیستید. خوب البته سایت هیئت حمایت را هم اگر کسی سر بزند، متوجه می شود آخرین به روز رسانی، مهرماه سال قبل بوده و بعد از آن فعالیتی ثبت نشده است.
به هرحال خوشحالم که مصاحبه من با فارس، موجب دغدغه مجدد دوستان و احیای مجدد این نهاد شد.
به نظر می رسد، بعضی مسائل شما را برای از سرگیری مجدد فعالیت های دبیرخانه هیئت حمایت دلسرد کرده است.
- سمت ها اصلاً ارزشی ندارند. این را به عنوان یک تجربه عرض می کنم. چرا که اگر کسی دغدغه کاری را داشته باشد، سرانجام به مطلوب خود خواهد رسید. زعم من و بسیاری از اعضای هیات حمایت، برآوردن خواسته مقام معظم رهبری بود. خواسته‌ای استراتژیک که در شرایط مهمی طلب شد و مراحل خود را طی می کرد. بهرحال دبیری شورا، مانند بسیاری از سمت های اداری دیگر، سمتی غیرعلمی است که ماندگاری در آن مسئولیت کمی ساده انگاری به نظر می رسد. بسیار خشنود خواهم شد که دبیرخانه هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی، مجدد به روال خود بازگردد. هرچند به نظرم بازگشت به نقطه مطلوبی که در آن قرار گرفته بودیم، دشوار است.
آخرین نکته؟
- دانش ورزی، شمشیری دو لبه است هم می تواند جراحی کند و هم می تواند به سلاخی منجر شود. بنابراین فضای این چنین نهادهایی باید عالمانه و با سعه صدر همراه باشد. رویکردها و نگاه های سیاسی و مسائل خاص را از آن دور نگه داشت. من در همین جا از دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکر می کنم که به این عرصه وارد شدند و از کسی که در مقام تدبیر امور فرهنگی است، جز این انتظار نمی رود. از جناب آقای رشاد هم که تصدی امور را تا آن زمان به عهده داشتند تشکر می کنم. امیدوارم با بازتاسیسی این نهاد، مطالبه به حق مقام معظم رهبری، محقق شود. و در آیین نامه های جدید، برای برطرف شدن نقاط ضعفی که احیاناً منجر به چنین موقعیت هایی می شود، تمهیدات لازم اندیشیده شود.


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10