(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 06 مرداد 1392 - شماره 20553

نحوه برخورد با فرستاده خدا
اعتدال از منظر امیرمومنان علی(ع)
سخنی پیرامون ارزش و اهمیت احیای شبهای قدر
... و تو چه ‌دانی شب قدر چیست؟!
   


محمدمهدی رشادتی
امام اول(ع) فرمود: صدقه دهنده دست خود را ببوسد زیرا صدقات را خدا می‌گیرد. رسول اکرم(ص) فرمود: صدقه مؤمن اول به دست خدا می‌رسد و سپس به دست نیازمند می‌رسد.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ان المسکین رسول آلله فمن منعه فقد منع‌الله و من اعطاه فقد اعطی الله- شخص نیازمندی که به تو روی آورده در واقع فرستاده خداست. کسی که از کمک کردن به او دریغ کند، قطعا از خداوند دریغ نموده است و کسی که به او بخشش کند، در حقیقت به خدا بخشیده است. (نهج‌البلاغه حکمت 304) امام در فراز دیگری می‌فرمایند: چنانچه شخص توانمند، محتاجی را از در خانه خود برگرداند، منتظر باشد که به عقوبت محرومیت و بی‌بهره ماندن از رحمت خدا دچار شود و از جرگه جوانمردان خارج خواهد شد. (غررالحکم ص 503 ج1) مرحوم نراقی می‌نویسند: مستحب است آدمی وقتی چیزی را انفاق کرد و صدقه داد، دست خود را ببوسد. زیرا که به دستی رسیده است که نایب دست خداست. امام اول(ع) فرمود: صدقه دهنده دست خود را ببوسد زیرا صدقات را خدا می‌گیرد. رسول اکرم(ص) فرمود: صدقه مؤمن اول به دست خدا می‌رسد و سپس به دست نیازمند می‌رسد. از امام صادق(ع) نقل است که: خداوند فرمود: هیچ چیز نیست مگر اینکه دیگری را موکل گرفتن آن کرده‌ام مگر صدقه را که بدست خود می‌گیرم. حتی اینکه مرد یا زن خرمائی یا نصف خرمائی را تصدق می‌کند، آن را تربیت می‌کنم و رشد می‌دهم همچنان که کسی کره اسب خود را پرورش می‌دهد و چون روز قیامت به ملاقات من بیاید آن را از کوه احد بزرگ تر خواهد دید. (معراج‌السعاده ص 352)
ابوحمزه ثمالی می‌گوید: من با امام سجاد(ع) نماز صبح روز جمعه را خواندم. بعد از آنکه از نماز فارغ شد برخاست تا به منزل برود. من هم به دنبالش برخاستم و در خدمتش بودم. حضرت کنیزش را که سکینه نام داشت صدا زد وبه او فرمود: از درخانه‌ام سائلی و نیازمندی دست خالی برنگردد. چیزی به او بخورانید. زیرا امروز روز جمعه است. عرض کردم آخر همه سائل‌ها مستحق نیستند، فرمود: ای ثابت، می‌ترسم در میان آنان یکی مستحق باشد و ما به او چیزی نخورانیم و ردش کنیم، آن وقت بر سر ما اهل بیت بیاید آنچه که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد. پس به همه آنها اطعام کنید. (المیزان ج11 ص 151) نقل است که به موسی(ع) وحی شد که ای موسی: سائل را اکرام کن به دادن چیزی کم یا سخن نیکی. به درستی که پیش تو می‌آید کسی که نه انسان است و نه جن بلکه از فرشتگان است که برای امتحان از نعمتهایی که به تو داده‌ام می‌آید. لذا پیامبر اکرم(ص) تشویق می‌فرماید که کسی را از در منزل رد نکنید که شاید فرشته‌ای باشد که به صورت مردی ناآشنا برای امتحان، درب منزل می‌آید. (معراج‌السعاده ص 359-358)
روش صاحبان کرم
علی(ع) در یکی از جنگها با مردی مشرک در حال مبارزه بود. آن مرد عرض کرد: یا علی شمشیرت را به من ببخش. حضرت شمشیر را به او داد. مرد گفت: از تو ای پسر ابوطالب در شگفتم که در چنین موقعیتی شمشیرت را به دشمن می‌دهی. فرمود: تو دست تقاضا دراز کردی و رد کردن درخواست کننده از شیوه کرم به دور است. مرد کافر از اسب پیاده شد وگفت: این روش اهل دیانت است. آنگاه پای مبارک امیرالمؤمنین را بوسید و ایمان آورد. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 468 به نقل از سفینه‌البحار ج 1 ص 413)
شخصی نزد امام حسن(ع) آمد و اظهار فقر و پریشانی کرد وگفت: حالم بر نداری‌ام دلالت می‌کند و مشتری آن شما هستید که صاحب کرم می‌باشید. حضرت حسابدار خود را خواست و فرمود: چقدر مال نزد تو است؟ گفت: دوازده هزار درهم. فرمود: همه را به این مرد بده که من از او خجالت می‌کشم. گفت: دیگر چیزی برای خرجی باقی نمی‌ماند. فرمود: تو آن را به حاجتمند بده و گمان نیک به خدا داشته باش که حق تعالی جبران می‌فرماید. پس همه را به آن فقیر داد و عذرخواهی کرد و فرمود: ما حق تو را ندادیم، اما به قدر آنچه بود دادیم. (همان ص 453)

 


محمداحسان آزادی
شاید نتوان کسی را چون امیرمومنان علی(ع) سراغ گرفت که به مساله عدالت و ابعاد آن پرداخته و در فلسفه زندگی و سبک آن در شخص و جامعه آن را به کار گرفته باشد. از این رو بسیاری از مسایل مربوط به عدالت و ابعاد آن از سوی امیرمومنان علی(ع) مطرح و به کار گرفته شده است به طوری که درباره شهادت ایشان گفته شده: قتل فی محراب عبادته لشده عدله، در محراب شهادت به سبب شدت عدالت کشته شد.نویسنده در مطلب پیش رو با مراجعه به سخنان آن حضرت(ع) بر آن است تا برخی از ابعاد و مسائل مربوط و مرتبط با عدالت و اعتدال را تبیین کند.
اعتدال در چارچوب عدالت
واژه اعتدال از باب افتعال برگرفته از واژه عدل به معنای دوری از افراط و تفریط است، زیرا هرگونه گرایشی به هر طرف موجب خروج از میزان عدالت و ورود به مرزهای ظلم و انحراف خواهد بود. اینکه در فارسی اعتدال را به میانه‌روی و حرکت درجاده وسطا معنا کرده‌اند هرگز به معنای آن نیست که انسان میان حق و باطل قرار گیرد و هر از گاهی به یکی از آنها متمایل شود، زیرا حرکت در میان حق و باطل هرگز به معنای عدالت و اعتدال نخواهد بود، بلکه این گونه نوسان موجب می‌شود که در نهایت از عدالت و حق زاویه گرفته و دور شویم.
فرهنگ نویسان درباره مفهوم اعتدال گفته‌اند که اعتدال حالتی بین دو طرف از لحاظ کم یا کیف است و به معنای تناسب، استقامت، قوام پیدا کردن و موزون بودن نیز آمده است. (لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه عدل)
در آیات قرآنی برای بیان این مفهوم غیر از واژه عدل، واژه‌های دیگری چون «بین ذلک»، «حنیف»، «سوی»، «عفو»، «قصد»، «وسط»، «وزن» و مشتقات آن‌ها استفاده شده است.
از نظر قرآن، هستی بر مدار عدالت و اعتدال آفریده شده و مساله تسویه و تناسب و میزان در آن به شدت مراعات شده است. (اعلی، آیه2، حجر، آیه 19)
همین مساله درباره انسان و نیز احکام اسلامی که مطابق فطرت (روم، آیه 30) است مراعات شده تا به دور از هرگونه افراط وتفریطی در چارچوب اعتدال و عدالت، امتی شکل گیرد که نمونه و اسوه جهانیان باشد. از این روست که امت اسلام را به عنوان امت وسط و میانه معرفی می‌کند (بقره، آیه 143) که درچارچوب اعتدال زندگی خود را سامان می‌دهند و از هر گونه ظلم به خود و دیگران در امان هستند. (فاطر، آیه 32)
این میانه‌روی به معنای آن است که در مدار حق و عدل حرکت می‌کنند و هرگز متمایل به باطل و ظلم نمی‌شوند. با نگاهی به مصادیق و مواردی که قرآن برای اعتدال بیان می‌کند می‌توان به سادگی معنا و مفهوم میانه‌روی را درک کرد. به عنوان نمونه در آیات 63 تا 75 سوره فرقان درباره رفتارهای اقتصادی مومنان می‌فرماید که آنان بندگان خدایی هستند که نه اسراف می‌کنند و نه بخل می‌ورزند، بلکه در احسان و انفاق طریق میانه و مستقیم را در پیش می‌گیرند. پس آنچنان انفاق نمی‌کنند که چیزی برای خودشان نماند و آن طور هم بخل نمی‌ورزند که دست از انفاق بردارند. (اسراء، آیه 29)
امیرمومنان(ع) براساس همین حکم و قانون الهی در خطبه 126 نهج‌البلاغه می فرمایند: الا و ان اعطاء المال فی غیرحقه تبذیر و اسراف، آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است.
حضرت علی(ع) در نامه‌ای به زیاد می‌نویسد: فدع الاسرف مقتصدا، اسراف راکنار بگذار و میانه‌روی را پیشه کن. (نهج‌البلاغه، نامه‌ها)
امامان(ع) نمادهای اعتدال
از آنجایی که عدالت و اعتدال، اصل بنیادین در هستی و رفتارهای صالحان و مومنان است، پیشوایان دین نیز این گونه هستند و هرگز از دایره اعتدال بیرون نرفته و نمی‌روند (اسراء، آیه 29 و آیات دیگر) آنان در تمامی سلوک و سبک زندگی خود اعتدال را مراعات می‌کنند و اسوه و الگوهای عینی معتدلان هستند. علی(ع) در توصیف خود به عنوان پیشوایان دین می‌فرماید: نحن النمرقه الوسطی بها یلحق التالی و الیها یرجع الغالی، «ما تکیه‌گاهی هستیم در میانه، آن که عقب ماند خود را به آن برساند و آن که پیشی گرفته به سوی آن بازگشت نماید». (نهج‌البلاغه فیض الاسلام ص 1137، ترجمه شرح نهج‌البلاغه (ابن‌میثم)، ج 5، ص 504)
در همین رابطه امام رضا(ع) می‌فرمایند: ما اهل بیت محمد(ص)، امتی میانه هستیم که درک نمی‌کنند ما را و به ما نمی‌رسند افرادی که غلو و افراط و زیاده‌روی می‌کنند و افرادی هم که دنبال رو ما هستند از ما جلو نمی‌افتند و سبقت نمی‌گیرند.(کافی، ج1، ص100)
اعتدال در سلوک فردی و اجتماعی از منظر امیرمومنان(ع)
علی(ع) که تمام زندگی خود را بر مدار عدالت و انصاف سامان داده است، در زندگی فردی و اجتماعی خود آن را مراعات کرده و دیگران را بدان تشویق و ترغیب می‌کرد. آن حضرت(ع) گوشزد می‌کند که عدالت در مقام مفهوم و بیان، وسیع است ولی در مقام عمل بسیار تنگ و سخت است. به این معنا که کمتر کسی توان آن را دارد که عدالت را نسبت به خود وخویشان مراعات کند. بنابراین، اینکه انسان بتواند در همه سلوک و رفتار خویش اعتدال را مراعات کند و به سمت افراط و تفریط کشیده نشود بسیار سخت است. لذا پیامبر(ص) بارها بر میانه روی و اعتدال تاکید می‌کند و الزام آن را خواهان می‌شود و می‌فرماید: یا ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیک بالقصد، ای مردم بر شما باد میانه روی و اعتدال.(نهج‌الفصاحه، حدیث 1057)
از نظر امیرمومنان اصولا کسی نمی‌تواند مدعی ایمان باشد در حالی که معتدل نیست. ایشان در بیان صفات مومن می‌فرماید: المومن سیرته القصد، شیوه مومن، اعتدال و میانه‌روی است. (غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص 388) و در صفات متقین نیز می‌فرماید: فالمتقون... ملبسهم الاقتصاد، پوشش پرهیزگاران اعتدال و میانه‌روی است. (نهج‌البلاغه، صفات متقین)همچنین حضرت در خطبه‌ای دیگر، میانه‌روی در هنگام دارایی را از نشانه‌های پرهیزگاران می‌داند و می‌فرماید: فمن علامه احدهم، انک تری له قصدا فی غنی؛ ... پس علامت یکی از آنها (پرهیزکاران) واقعی این است که تو او را درعین دارایی در حالت اعتدال می‌بینی.
این مطلب برگرفته از آیه قرآن است؛ زیرا قرآن در بیان عبادالرحمن و صفات مومن می‌فرماید که ایشان امتی معتدل و مقتصد هستند که در همه امور زندگی خود میانه‌روی و اعتدال را مراعات می‌کنند. (مائده، آیه 66؛ لقمان، آیه 32؛ فاطر، آیه 32؛ بقره آیه 143)
اصولا از نظر امیرمومنان علی(ع) این که انسانی بتواند سبک زندگی خود را مبتنی بر اعتدال قرار دهد، این خود نشانه‌ای از خیر در زندگی اوست که خداوند به او عنایت فرموده است. ایشان می‌فرماید: زمانی که خداوند متعال اراده کند به بنده‌اش خیری برساند، میانه روی و تدبیر را به او الهام می‌کند و بی‌تدبیری و زیاده‌ر‌وی را از او دور می‌سازد. (همان، ج 3، ص 175)
خداوند در آیه 9 سوره نحل، خود را موظف به این دانسته که راه میانه و معتدل را به بندگانش نشان دهد و این کار را نیز انجام داده و در آموزه‌های قرآنی این را به درستی تبیین و توضیح داده است.
انسان مومن به سبب همان پیروی از عقل و وحی، همواره در مسیر اعتدال حرکت می‌کند و مشی او در گفتار و رفتار، میانه‌روی است (لقمان، آیه 19)؛ اما کسانی که دچار ناتوانی عقل هستند از مسیر اعتدال به دامن افراط و تفریط می‌غلتند و همین کم خردی سبب اصلی افراط و تفریط است. کسانی که اینچنین می‌شوند، عموما دچار نوعی عدم تعادل و توازن هستند و اگر درهمان حال بتوانند به وجدان و عقل خود مراجعه کنند، درمی‌یابند که هرجا دست خوش ضعف عقل گردیده‌اند، به عدم تعادل مبتلا شده، راه افراط و تفریط پیموده‌اند. امام علی(ع) می‌فرماید: «العاقل من وضع الاشیاء مواضعها و الجاهل ضد ذلک؛ عاقل کسی است که هرکاری را به وقت و درجای خود انجام می‌دهد و جاهل کسی است که ضد این عمل می‌کند.» (میزان الحکمه، ج 6، ص417)
آن حضرت(ع) همچنین جهالت را عامل دیگری برای گرایش به افراط و تفریط و خروج از دایره اعتدال معرفی می‌کند و می‌فرماید: لایری الجاهل الا مفرطا او مفرطا؛ جاهل جز افراط و تفریط دیده نمی‌شود. (نهج‌البلاغه، حکمت (70)
انسان‌ها عادت کرده‌اند که وقتی چیزی را دوست بدارند درباره آن غلو کنند؛ زیرا محبوبیت و محبت موجب می‌شود که شخص، کور و کر شود و از حالت اعتدال خارج شود. از سوی دیگر همین مساله، عامل تملق‌گویی و چاپلوسی می‌شود. از این‌رو امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عی او حسد، ثنا گفتن بیش از حد شایستگی، تملق است و کمتر از آنچه سزاوارند، یا ناشی از عجز است یا منشأ آن حسد است. (نهج‌البلاغه، کلمات قصار 347) مومن باید در همه امور زندگی به ویژه امور مهم اساسی و اجتماعی معتدل باشد، به عنوان نمونه وقتی به کسی نزدیک می‌شود نباید آنچنان نزدیک شود که همه اسرارش را بداند تا بتواند وقتی به هر علتی از او دور شد از شرش در امان باشد. امام صادق(ع) رعایت جانب احتیاط و اعتدال را توصیه نموده و می‌فرماید: لاتثقن باخیک کل الثقه فان صرعه الاسترسال لاتستقال، به برادرت زیاد اطمینان و اعتماد مکن که در این صورت، قابل جبران نیست. (بحارالانوار، ج 71، ص 174)
از امام صادق(ع) در شرح روش امام علی(ع) نقل شده که فرمود: یکی از اشراف عرب نزد امام آمد. حضرت پرسیدند: آیا در بلاد شما کسانی هستند که خود را به کار خیر شهرت داده‌اند و جز به آن شناخته نمی‌شوند؟ گفت بلی. فرمودند: آیا گروهی هستند که خود را به شر شناسانده‌اند و جز به آن شناخته نمی‌شوند؟ گفت: آری. حضرت فرمودند: آیا در میان شما کسانی هستند که از بدیها دوری می‌کنند و کارهای نیک انجام می‌دهند؟ گفت: بلی. حضرت فرمودند: اینها بهترین‌های امت محمد(ص) هستند، همان گروه میانه که تندروها باید به سوی آنها برگردند و کندروها به آنان بپیوندند. (بحارالانوار، ج56، ص 178)
در این حدیث از نظر امام علی(ع) تندروها کسانی هستند که می‌خواهند صرفا خود را به کار خیر بشناسانند و امام با تاکید بر اعتدال، پرهیز از بدی و تمایل به خوبی را ملاک می‌داند.
امام علی(ع) در سخن دیگری نیز باز تندروی و کندروی را نادرست خوانده و با تاکید بر اینکه «الیمین و الشمال مضله» تاکید نمودند که «و الطریق الوسطی هی الجاده» و سپس فرمودند این راهی است که قرآن و نبوت روی آن تاکید دارند. مسیری که منفذ سنت است و مسیر عاقبت. سپس فرمودند: جهالت در یک شخص به این است که قدر و اندازه خویش را نشناسد. (نهج‌البلاغه، ص 59)
حضرت علی(ع) در وصایای خود به امام حسن مجتبی(ع) می‌فرماید: واقتصد بنی فی معیشتک و اقتصد فی عبادتک و علیک فیه بالامر الدائم الذی تطیقه، فرزند عزیزم، در تلاش معاش و انجام دادن عبادات، میانه‌رو و معتدل باش و از زیاده‌روی بپرهیز. در این امر، به اندازه‌ای که توان داری، پیوسته کوشا باش. (نهج‌البلاغه نامه 31)
در سنت و سیره امیرمومنان(ع) است که ایشان اعتدال را نسبت به دشمن نیز مورد توجه و تاکید قرار می‌دهد و در حالی که در بستر شهادت بود نسبت به قاتل خود سفارش عدالت و اعتدال می‌کرد و می‌فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! مبادا بعد از شهادت من، در خون مسلمانان غوطه‌ور شوید و بگویید: علی کشته شد و به بهانه آن، خون‌هایی را بریزید. آگاه باشید! تنها قاتل من کشته خواهد شد. هنگامی که من از این ضربه‌ای که بر من زده است، شهید شدم، تنها یک ضربه کاری بر او بزنید و پس از کشتن، بدن او را مثله نکنید. (نهج‌البلاغه، نامه 47)اینها تنها گوشه‌ای از سخنان و سلوک و سیره امیرمومنان علی(ع) است که تمامی زندگی‌اش بر مدار عدالت و اعتدال سامان یافته است. اما هرگز اعتدال به معنای حرکت میان حق و باطل و گرایش به باطل در شرایط خاص و یا سخت نبوده است بلکه به معنای پرهیز از افراط و تفریط و حرکت در خط مستقیم میانه‌روی است.

 


محمد حمزه‌ای
یکی از سنت‌های ماه رمضان احیای شب قدر است. در روایات معتبر بسیاری بر این آیین تأکید و برای آن فضایل و برکات فراوان بیان شده است. بسیاری از مؤمنان در طول سال به انتظار آن هستند تا این شب را درک کنند. درک این شب همانند درک هر امر معنوی دیگر ارتباط تنگاتنگی با وضعیت معرفتی و روحی و روانی و نیز مراتب تقوایی و ایمانی اشخاص دارد، ولی شکی نیست که درک هر مرتبه‌ای از این مراتب، خود گامی بلند در جهت وصول به حقیقت است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های قرآنی و روایی بر آن است تا اهمیت و ارزش احیای شب قدر را تبیین کند.
***
شب قدر، شب تقدیرها
طبیعت دنیا اقتضائاتی دارد که نمی‌توان از آن گریخت، بلکه باید در چارچوب همان عمل کرد؛ زیرا اینها سنت‌های الهی هستند که تحویل و تبدیلی در آن راه نمی‌یابد. (اسراء، آیه 77؛ فاطر، آیه 43)
از جمله سنت‌های حاکم بر جهان مادی دنیا، سنت زمان است که هر چیزی را در خود فرو گرفته است و اجازه نمی‌دهد تا در بیرون آن چیزی تحقق یابد. این مسئله موجب می‌شود تا در دنیا هر چیزی زمان‌مند باشد. پس امور مادی در زمان خاصی تحقق می‌یابد که یکی از مقتضیات تحقق آن است؛ به این معنا که برای تحقق هر چیزی اموری به عنوان مقتضی لازم است که از جمله آنها مقتضی زمان است. بنابراین، زمان به عنوان یکی از شاخص‌های مهم در تحقق وجودی چیزها در دنیاست.
اگر فرض کنیم که هر چیزی در جهان در یک چارچوب مشخصی ایجاد می‌شود که مقدرات آن چیز است، زمان نیز یکی از مقدرات آن چیز خواهد بود. قرآن در آیه 2 سوره فرقان می‌فرماید که خداوند همه چیز را آفریده و به تناسب حال، آن را اندازه‌گیری و مقدر ساخته است. این اندازه‌گیری و تقدیر هر چیز به این معناست که از نظر زمانی نیز محدوده ای که چیزی باید در آن تحقق یابد و به کمال رسد نیز مشخص است. چنانکه مسیری که یک چیز از آغاز تا انجام در کمیت و کیفیت می‌پیماید تا به کمال برسد، مشخص شده است. (عبس، آیه 19 و آیات دیگر) از این‌رو خداوند در آیه 67 سوره زمر می‌فرماید که خداوند میزان استعداد هر چیز را می‌سنجد و براساس آن سنجش به او تفضل می‌کند. پس همان‌گونه که در کلیات به تقدیر می‌پردازد و اندازه کلی چیزی را از آغاز تا انجام مشخص و معین می‌کند، در جزئیات ریز نیز به تقدیر و اندازه‌گیری می‌پردازد. پس مثلا اگر بارانی ببارد خداوند حتی اندازه و میزان آبی که در رودها می‌باید جریان یابد نیز مشخص می‌نماید. (رعد، آیه 17) همان‌گونه که منازلی را که خورشید و ماه و دیگر ستارگان و سیارات می‌باید از آغاز تا انجام و نیز در طول یک مدت زمانی مشخص بپیمایند، تعیین کرده است. (یونس، آیه 5)
از این مطالب و نیز مطالب دیگری که در قرآن بیان شده می‌توان این معنا را به‌دست آورد که برای هر چیزی دو نوع تقدیر کلی و جزیی است. البته تقدیرات جزیی در چارچوب همان تقدیرکلی صورت می‌گیرد، اما با همه این نباید فراموش کرد که هر تقدیر جزئی می‌تواند در تحقق تقدیر کلی نقش اساسی داشته باشد.
از جمله تقدیراتی که برای انسان در چارچوب زندگی دنیایی و مادی در سنت الهی وجود دارد، سنت تقدیر یک ساله است. به این معنا که هر انسانی افزون بر تقدیر کلی و ثابتی که برای او رقم خورده است و از آن به سعادت و شقاوت ابدی مکتوب در ام‌الکتاب و کتاب مکنون یاد می‌شود، همچنین تقدیرات جزیی و متغیر سالانه‌ای است که در شب قدر رقم می‌خورد.
از آیات و روایات این معنا به دست می‌آید که می‌توان امیدوار بود که تقدیر ازلی و ابدی آدمی تغییر یابد. در ادعیه طلوع و غروب آفتاب آمده که هر صبح و شام سه مرتبه دعایی را بخواند که از جمله فقرات آن این است: ان کنت عندک فی ام‌الکتاب شقیا فاجعلنی سعیدا فانک تمحو ماتشاء و تثبت و عندک ام‌الکتاب؛ اگر من در علم تو در لوح ام‌الکتاب و قضای حتم، شقی بوده‌ام تو مرا به کرامت خودت سعادتمند گردان که تنها تو می‌توانی هر چیزی را محو کنی و به جایش چیز دیگری را اثبات نمایی و لوح ام‌الکتاب قضا و قدر به دست توست.
بنابراین، امکان تغییر در تقدیرات کلی نیز وجود دارد و این تغییر می‌تواند هر زمانی بویژه در شب قدر انجام می‌گیرد که مقدرات یک ساله نوشته می‌شود. خداوند به صراحت در آیات سوره قدر و آیات نخست سوره دخان می‌فرماید که شب قدر که معادل هزار ماه و بیش از هشتاد و اندی سال است، شب تقدیر است.
ماه رمضان، ماه نزول قرآن
خداوند در آیات سوره قدر بیان می‌کند که قرآن به شکل دفعی در شب قدر نازل شده و در آیه 185 سوره بقره نیز می‌فرماید که این انزال دفعی در ماه رمضان اتفاق افتاده است. از ترکیب این آیات به دست می‌آید که شب قدر نمی‌تواند بیرون از ماه رمضان باشد. همچنین به اعتبار آیات 3 و 4 سوره فرقان شب قدر که شب تقدیر است، شب مبارکی است که در آن امور براساس حکمت جدا و مشخص می‌شود. تفسیر برهان از امام باقر(ع) روایت می‌کند که: «در شب قدر، هر امری از امور بندگان تا شب قدر سال آینده معین می‌گردد، از خیر و شر، طاعت و معصیت، ولادت و مرگ و روزی موجودات و هر آنچه در آن سال مقدر گشته حتمی است و خداوند را در آن مشیت است».
در وجه نامگذاری این شب به شب قدر نیز گفته‌اند که شب قدر، به این جهت قدر نامیده شده که جمیع مقدرات بندگان در تمام سال، در آن شب تعیین می‌شود در آن شب، مقدرات یک سال انسانها تعیین می‌گردد و ارزاق و سرآمد عمرها و امور دیگر در آن شب مبارکه تفریق و تبیین می‌شود. (تفسیر نمونه، ج 27، ص 187)
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: ظاهر آن است که مراد از قدر، تقدیر و اندازه‌گیری است. خداوند در آن شب حوادث یک سال را مقدر می‌کند از قبیل حیات، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت. (المیزان، ج 20، ص 379)
حال اگر انسانی شب قدر را درک کند به همان میزان معرفت و شناخت خود نسبت به معارف الهی می‌تواند وضعیت خود را بهبود بخشد. اصولا انسان‌ها وقتی نسبت به چیزی شناخت کامل‌تری داشته باشند، نوع رفتار و تعامل با آن چیز متفاوت خواهد شد. کسی که شخصیت علمی علامه طباطبایی را نشناسد از او پرسش‌های بسیار ساده و بدیهی می‌پرسد، اما وقتی از جایگاه علمی ایشان آگاه شد، پرسش‌های سنگین‌تری را مطرح می‌کند و متوقع است تا پاسخ‌های کامل‌تری نیز دریافت کند. وقتی انسان جایگاه شب قدر را نسبت به تغییر در تقدیرات و مقدرات الهی بداند، توقع دارد که در این شب آنچه را که سعادت او را رقم می‌زند به دست آورد. احترام و تکریم و تعظیم نسبت به اشخاص و اشیاء نیز ارتباط تنگاتنگی با معرفت و شناخت انسان نسبت به آنها دارد. پس کسی که شب قدر و جایگاه و منزلت آن را در تقدیر امور زندگی انسان و غیرانسان بداند، سیر و سلوکی دیگر خواهد داشت و خود را برای امری عظیم و بزرگ آماده می‌کند. این گونه است که آیین‌ها و اعمال خاصی را برای درک واقعی و حقیقی چنین شبی انجام می‌دهد تا همانند یک منتظر واقعی با آمادگی تمام و کمال به استقبال این مهمان مبارک برود و در خور او از وی پذیرایی کند و از برکات درک حضور شب قدر بهره‌مند شود.
احیای شب قدر، تلاش برای درک منزلت قدر
چنان که گذشت شب قدر در ماه رمضان است و نمی‌تواند در شبی غیر از ماه رمضان باشد.
اما اینکه در چه شبی شب قدر است روایات نخواسته است تا آن را به طور مشخص معلوم دارد تا همگان همه شب‌های ماه رمضان را احیا داشته و به تهجد و شب زنده‌داری و عبادت بپردازند.
البته از آنجایی که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مصداق رحمت بر جهانیان هستند، از باب فضل و محبت خاص، شب‌هایی را مشخص داشته‌اند تا همگان به فیض این شب و برکات آن دست یابند. از این رو شب‌های خاص به ویژه در دهه سوم ماه رمضان را به عنوان شب‌های قدر مشخص کرده‌اند (بحارالانوار، مجلسی، ج 94، ص6، باب لیله‌القدر و فضلها، نیز صحیح مسلم، ج9، ص 43، باب لیله القدر و قیامها، صحیح بخاری، ج3، ص 103، کتاب فضل لیله القدر) که البته تنها یک شب آن همان شب قدر است و احیای همه آن شب‌ها و یا حتی تمامی شب‌های ماه رمضان تنها از جهت دست‌یابی به شب قدر حقیقی و نیل به برکات و آثار آن است.
مشهور و معروف در روایات این است که این شب در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم و یا بیست و سوم قرار دارد. در روایتی از رسول خدا(ص) پرسیدند که شب قدر کدام یک از این شب‌هاست؟ حضرت فرمودند: «التمسوها فی العشر الاواخر من شهر رمضان)، آن را در دهه آخر ماه رمضان جست‌وجو کنید. (بحارالانوار، مجلسی، ج 94، ص 10، باب لیله القدر و فضلها) در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که شب قدر بیست و یکم یا بیست و سوم است. حتی هنگامی که راوی اصرار کرد کدام یک از این دو شب؟ حضرت فرمود: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدام یک را انتخاب نمایم؟ امام(ع) تعیین فرمود: «ما ایسر لیلتین فیما نطلب»، چه آسان است دو شب برای آنچه می‌خواهی. (نورالثقلین، ج5، ص625، ح58) همچنین از امام باقر(ع) درباره (انا انزلناه فی لیله مبارکه) سوال کردند. حضرت فرمودند: «نعم لیله القدر و هی فی کل سنه فی شهر رمضان فی العشر الاواخر» بله، این شب، شب قدر است و آن در هر سال در ماه رمضان و در دهه آخر آن است. (فروع کافی، کلینی، ج4، ص 158، باب فی لیله القدر)
هر کسی اگر بخواهد شب قدر را درک کند می‌بایست به افزایش شناخت خود نسبت به سنت‌های الهی در جهان و انسان بپردازد و مطالعاتی را داشته باشد و از آیات و روایات بهره گیرد تا بداند که این شب چرا عزیز و عظیم است و چگونه باید گرامی داشته شود؟
بنابراین، یکی از مقدمات اصلی درک شب قدر آن است که نسبت به آن شناخت و معرفتی به دست آورد. دیگر آن که از نظر روحی و روانی خود را آماده کند و افزون بر جزم‌اندیشی نسبت به آن در مقام اراده دارای عزم باشد و استقامت و پایداری داشته باشد.
پس کسی که به استقبال درک شب قدر می‌رود باید خود را از نظر معرفتی و نیز در مقام عمل از نظر عزم جدی آماده کند. اگر از نظر جزم باید عقل و ذهن خود را درگیر کند از نظر عزم می‌بایست خود را از نظر قلبی آماده کند و قلب را با عقل پیوند زند تا آن جزم به عزم تبدیل شده و همت عالی را در وی برانگیزد و او را به اعمال سخت از جمله شب زنده‌داری و تهجد عبادی وادار کند.
فضیلت احیای شب قدر
احیای همه شب‌های ماه رمضان برای درک شب قدر خوب و پسندیده است و بهتر آن است که دست کم شب‌های دهه سوم و یا همان شب‌های معروف به شب‌های قدر را احیا دارد. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که فرمودند: هر کس شب قدر را احیاء دارد و مومن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد تمامی گناهانش آمرزیده می‌شود. (منهج الصادقین، تفسیر سوره قدر)
همچنین از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: من احیا لیله القدر حول عنه العذاب الی السنه القابله، کسی که شب قدر را احیا بدارد عذاب تا سال آینده از او دفع می‌شود. (بحارالانوار، ج 98، ص 145، روایه 3، باب 7)
از امام باقر(ع) روایت شده: من احیا لیله القدر غفرت له ذنوبه عدد نجوم السما و مثاقیل الجبال و مکابیل البحار، کسی که شب قدر را احیا بدارد گناهانش آمرزیده شود، هر چند گناهانش به عدد ستارگان آسمان و وزن کوه‌ها و مقدار آب د‌ریاها باشد. (همان، ج 98، ص 146، روایه3، باب 7)
مراد و منظور از احیای شب قدر آن است که در این شب بیدار باشد. در سیره امامان معصوم(ع) آمده که ایشان همواره به احیای شب‌های قدر اهتمام داشته‌اند هر چند که در بیماری به سر می‌بردند. امام صادق(ع) بیماری سختی گرفت، وقتی شب 23 شد به غلامانش دستور داد که او را به مسجد ببرند، غلامان حضرت چنین کردند و حضرت تا صبح در آن شب در مسجد ماند. (بحارالانوار، ج 95، ص 169)
هر چند که در روایات برای تعظیم شب قدر احیای شب به تنهایی می‌تواند مطلوب باشد ولی بهتر آن است که این شب زنده‌داری و احیاء همراه با اعمالی باشد که ارزش عمل را مضاعف و دو چندان کند. از جمله این اعمال تفکر است که خود به اندازه هفتاد سال عبادت است. این تفکر بویژه در مسائل مهمی چون حوزه معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، خداشناسی و معادشناسی و مانند آن می‌تواند مهمتر و ارزشمندتر باشد؛ زیرا این معرفت و معارف است که ارزش عمل را مشخص می‌کند.
غیر از اینها می‌توان به اعمال عبادی دیگر چون تلاوت قرآن، نماز، استغفار و توبه، خواندن ادعیه مشهور چون جوشن کبیر و صغیر، دعای مجیر، دعای عهد، دعای فرج، توسل و نیز قرآن بر سر گذاشتن و اعمال آن اشاره کرد.
امامان(ع) بر احیای شب قدر حتی در حال بیماری سفارش کرده‌اند. امام صادق(ع) به ابوبصیر درباره اعمال احیای شب‌قدر می‌فرماید: در هر یک از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم صد رکعت نماز بخوان و تا می‌توانی آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده‌داری کن. در آن دو شب غسل کن. ابوبصیر عرض کرد: اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستی خوابیده بخوان. پرسید: اگر باز هم نتوانستم؟ ایرادی ندارد که سر شب کمی بخوابی و باقی‌مانده شب را به هر نحوی که می‌توانی به عبادت بپردازی، چون در ماه رمضان، درهای آسمان گشوده است، شیطان‌ها در زنجیرند و اعمال مؤمنان پذیرفته می‌شود.
از حدیث فوق، می‌توان تأثیر فراوان کارهای انسان را بر سرنوشت او ارزیابی کرد. جمله پایانی امام(ع) به عنوان ریشه و علت تأکید و تشویق بر عمل صالح بیان شده است آنجا که فرمودند: و تقبل اعمال المؤمنین؛ اعمال مؤمنان در شب قدر پذیرفته می‌شود. (وسائل الشیعه، ج10، باب 32، ص354)
عظمت شب قدر اقتضا می‌کند که از خدا بهترین چیز را طلب کنیم، پیامبر اکرم(ص) در جواب کسی که سؤال کرد: اگر شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم ؟ فرمود : تندرستی
آن حضرت فرمود: العافیه؛ عافیت و تندرستی. (مستدرک الوسائل، ج7، ص458)
همچنین از حضرت موسی(ع) نقل شده که به خدا عرضه داشت: خدایا! نزدیکی به تو را می‌خواهم.
خدا فرمود: نزدیکی به من، برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند.
حضرت موسی(ع) گفت: خدایا! رحمت تو را می‌خواهم.
خدا فرمود: رحمت من، برای کسی است که شب قدر را بر بینوایان ترحم کند.
حضرت موسی(ع) گفت: خدایا! عبور از صراط را می‌خواهم.
خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، صدقه‌ای بدهد.
حضرت موسی(ع) گفت: خدایا! درختان و میوه‌های بهشتی می‌خواهم.
خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، تسبیح گوید.
حضرت موسی(ع) گفت: خدایا! رهایی از آتش را می‌خواهم.
خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار کند.
حضرت موسی(ع) گفت: خدایا! خرسندی تو را می‌خواهم.
خدا فرمود: خرسندی من، برای کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد. (بحارالانوار، ج98، ص145، ح3)

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10