بانوی تازهمسلمان : حجاب برترسبب احساس امنیت من است |
|
بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار شاعران در شب ميلاد امام حسن
مجتبى علیهالسلام هنرمند يك نخبهى برجسته است؛ بنابراين مسئوليت دارد |
|
شب عاشقان بیدل ... |
|
|
|
|
یکی از بانوان تازه مسلمان که میهمان برنامه بر آستان جانان بود، چادر را حجاب
برتر دانست و آن را موجب احساس امنیت بیشتر در جامعه عنوان کرد. مهناز رئوفی در
گفت و گو با خبرنگار کیهان اظهار داشت: شبهات و تناقضات بسیار زیاد بهائیت سبب شد
من درباره دین اسلام و مذهب شیعه مطالعه کنم و به آن گرایش پیدا کنم. پس از اینکه
بهسختی توانستم در این زمینه مطالعات پنهانیام را ادامه دهم، با وجود مخالفتهای
بسیار زیاد خانواده و جامعه بهائیت، به دین اسلام مشرف شدم. وی درباره مشکلاتی
که پس از مسلمان شدن برایش ایجاد شده توضیح داد: بهطور کلی از سوی اعضای خانواده و
کل جامعه بهائی طرد شدم و اکنون 17 سال است که اعضای خانوادهام حاضر نیستند مرا
ببینند یا با من رفتوآمد کنند. این تازهمسلمان همچنین اظهار داشت: همه
مطالعاتی که درباره دین مبین اسلام داشتم، پنهان از دید تشکیلات بود؛ زیرا تشکیلات
بهائیت اصلا به ما اجازه مطالعه آزاد نمیداد و فقط میتوانستیم کتابهای خودمان را
مطالعه کنیم. همچنین دائما به ما مسئولیتهای تشکیلاتی و ماموریتهایی برای تبلیغ
بهائیت محول میشد. وی ادامه داد: برای تبلیغ بهائیت ما را به دورافتادهترین
روستاها اعزام میکردند و مهمترین هدفی که برای ما تعریف میشد، ایجاد نفرت و
انزجار از اسلام بود. در بهائیت دینداری هم تشکیلاتی است وی درباره دینداری
در بهائیت اظهار داشت: از آنجا که در بهائیت همهچیز تشکیلاتی است، اصلا به مسائل
عبادی و دینی توجه خاصی نمیشود و فقط فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی مورد تکریم قرار
میگیرد نه کسی که مومن باشد. معمولا جوانان نمازهای ویژه بهائیان را نمیخوانند،
حتی بسیاری از بزرگسالان و سالمندان بهائی هم نماز نمیخوانند؛ البته نماز در
بهائیت واجب نیست. رئوفی در پاسخ به اینکه واکنش همسرش به مسلمان شدن او چه
بوده است، گفت: همسرم نیز با نامهای که من برایش نوشتم و 36 صفحه حجم داشت، تمام
دلایل من را برای مسلمان شدن قبول کرد و به گفته خودش، با خیال راحت با من همراه شد
و هر دو با هم شهادتین را نزد رئیس سازمان تبلیغات اسلامی همدان خواندیم. وی
ادامه داد: اوایل نمازمان را از رو میخواندیم و نام ائمه اطهار(ع) را حفظ
میکردیم و 6 ماه تمام، شب و روز عاشقانه درباره اسلام و آداب و سنن آن مطالعه
میکردیم. آن شبها بهترین شبهای زندگیمان بود. این بانوی تازهمسلمان درباره
حجاب و انتخاب چادر بهعنوان پوشش برای خود گفت: بهائیان اصلا به حجاب اعتقادی
ندارند و در هیچیک از تعالیمشان صحبتی از حجاب نشده است و هیچ حد و مرزی برای حجاب
قائل نیستند. اما من در همان دوران هم بد حجاب نبودم و به حجاب علاقه خاصی داشتم.
بعد از مسلمان شدن هم چادر را انتخاب کردم زیرا در چادر احساس امنیت بیشتری میکنم.
رئوفی درباره تعلیم اسلام به فرزندش گفت: برای آموزش مبانی اسلام به دخترم که
اکنون 17 سال دارد، هیچ مشکلی ندارم و او با کمال میل این آموزشها را میپذیرد.
جوانان بهائی از تشکیلات نترسند وی بهعنوان توصیه به بهائیان گفت: آنها که
مستعد مسلمان شدن هستند، از تشکیلات نترسند، تشکیلات خیلی کوچکتر از آن است که
بتواند به آنها آزاری برساند. جوانان زیادی در میان بهائیان هستند که تمایل دارند
مسلمان شوند. به آنها توصیه میکنم نترسند و به ائمه معصومین(ع) متوسل شوند تا
زندگیشان سرشار از خوبی شود؛ زیرا به یک تکیهگاه بسیار محکم تکیه میکنند.
|
|
|
بسماللهالرّحمنالرّحيم اولاً لذت برديم از شعرهائى كه دوستان خواندند.
بعضى از شعرها بسيار خوب بود، بعضى خوب بود. وقتى كه به حافظه مراجعه مي كنم، به
نظرم مي رسد كه امسال در مجموع، شعرها نسبت به سالهاى قبل سطح بالاترى داشتند؛ و
اين نشان مي دهد كه بحمدالله حركت شعر در كشور، يك حركت مستمرى است؛ اين حركت، رو
به جلو است؛ و اين براى ما خيلى مغتنم است. شعر، يكى از برجستهترين هنرها است؛
و هنرمند - چه هنر شعر، و چه ساير هنرها - جزو زبدگانى است كه در زمينهى مسائل
داراى مسئوليت، مسئوليت سنگينترى دارد؛ طبيعى است ديگر. نخبگان - چه نخبگان سياسى،
چه نخبگان علمى، چه نخبگان فرهنگى - در هر بخشى، مسئوليتشان از مسئوليت غير نخبگان
بيشتر است. هنرمند يك نخبهى برجسته است؛ بنابراين مسئوليت دارد. به نظر من اين
مسئوليتها را بايد جدى گرفت و هنر شعر را كه هنر بسيار فاخر و مهم و كهنهنشدنى در
تاريخ است، متضمن و حامل اين مسئوليتهاى سنگين كرد. البته احساسات بشرىِ شاعر را
بايد در نظر گرفت، دلتنگىهاى شاعر را هم بايد در نظر گرفت، انديشه و حكمت شاعر را
هم بايد در نظر گرفت؛ يعنى هر كدام از اين سه بخش، بخشى و فصلى از هنر شعر را به
خودشان اختصاص مي دهند. جاى گلهگزارى هم نيست؛ يعنى اگر احساسات شاعرانه، احساسات
عاشقانه، احساسات مربوط به مسائل جارى زندگى شخصى در شعر نيايد، شعر در واقع همهى
كار خودش را انجام نداده. بنابراين بخشى از شعر مربوط است به احساسات شاعر؛ كه خب،
گاهى در اين زمينه افراط مي شود و همهى شعر اختصاص پيدا مي كند به اين احساسات.
يك بخش، دلتنگىهاى شاعر است؛ اين را هم ما در شعر شاعران مشاهده مي كنيم. غالب
شعرا - مال زمان خاصى هم نيست؛ همهى زمانها، تا آنجایى كه بنده فرصت كردهام و
توانستهام و شناختهام و ديدهام - در دورههاى مختلف، شاعران دلتنگند؛ حسرت يك
چيزى را فراتر از آنچه كه در زندگى آنها وجود دارد، مي خورند. حسرت آن جهات معنوى و
اينها را كارى نداريم؛ نه، از لحاظ وضع مادى، از لحاظ مشكلات، از لحاظ ضربه
خوردنها و جريحهدار شدنها، گلههائى دارند، دلتنگىهائى دارند. همهى شعرا هم
اين دلتنگى را دارند. من ديدم در يكى از شرححالهاى شعراى اواخر دورهى مغول، كه
گله ميكند و مي گويد كه بله، متأسفانه بازار شعر كساد است، به ما توجهى نمي شود؛
در گذشته چنين بوده، چنان بوده. اين در وقتى است كه شعرا مورد احترام بودند، به
آنها پول ميدادند، هموزنشان طلا يا نقره مي دادند! يعنى هميشه اين حالت وجود
داشته. اين دلتنگىها هم يك سهمى در شعر شاعر دارند؛ جاى گله هم نيست. بنده هيچ وقت
از هيچ شاعرى گله نمي كنم كه او برخى از دلتنگىهاى خودش را از اوضاع در شعر
مىآورد. بالاخره روح شاعر روح حساسى است، ظريفى است؛ از يك چيزى رنجيده مي شود،
ناراحت مي شود. بنابراين واقعاً هيچ جاى اشكالى وجود ندارد. خيلى از اين دوستان
نزديك و صميمى از رفقاى شاعر ما از اين دلتنگىها داشتهاند و بنده هم جزو مستمعهاى
خوب و صبور شعرهاى دلتنگى اينها بودهام. بنابراين ما اين دو بخش شعر را به رسميت
مي شناسيم: هم آنچه كه مربوط به احساسات است، هم آنچه كه مربوط به بيان دلتنگىها
است. ليكن يك بخش ديگر هم هست كه انديشهى شاعر است، حكمت شاعر است؛ اين نبايد
مغفولٌعنه قرار بگيرد. شما سعدى را ببينيد؛ قلههاى شعر ما اينهايند ديگر؛ سعدى از
همان - به قول شماها - شاعرانهها، عاشقانهها و احساساتىها فراوان دارد، از آن
دلتنگىها هم زياد دارد؛ هم در «بوستان» دارد، هم در غزليات و جاهاى ديگر دارد؛ اما
حكمت سعدى را مشاهده كنيد چطور در شعر او گسترده است. سعدى را به عنوان يك حكيم مي
شود شناخت. اين است كه كسى مثل سعدى را، كسى مثل حافظ را، كسى مثل صائب را به قله
ميرساند. حكمت، انديشهى حكيمانه، مسائل لازم براى آموختن به انسانها، اينها را
فهميدن و در شعر گنجاندن و بيان كردن - كه معارف دينى و معارف انسانى و سبك زندگى
جزو برترينهايش است - اينها مسئوليتهاى شاعر است. من توصيهام اين است كه دوستان،
اين سهم عمده و مهم را از شعر هرگز فراموش نكنند؛ البته در شعرهاى امشب خوشبختانه
سهم وافرى در اين بخش وجود داشت. در مسائل مربوط به جامعه و زمانِ خودمان هم
شاعر داراى مسئوليت است. امروز يك حركت عظيم تاريخى از درون جامعهى ما به وجود
آمده و الهام بخش مجموعههاى بزرگ بشرى شده؛ اين يك واقعيت است. مواجههى انقلاب
اسلامى با نظام سلطهى بينالمللى، ايستادگى در مقابل زورگویىها، از سوى يك ملتى
كه دويست سال يا بيشتر زير بار زورگویىهاى ديگران بوده، و برافراشتن پرچم آزادى و
آزادگى در اين كشور، چيز خيلى مهمى است؛ اين بايد در شعر شاعران ما ظهور پيدا كند.
همچنين آنچه كه در پى اين آزادى آمد. من بارها در همين جلسه و جلسات ديگر گفتهام
كه مسئلهى جهاد نظامىِ هشتسالهى ما چيز كمى نبود، چيز مهمى بود؛ كه به نظر من در
شعر ما خيلى بايد مورد توجه قرار بگيرد. همچنين جهادِ بناى جامعهى اسلامى، جهاد
استحكام بخشيدن به ساخت قدرت ملى كه ما مكرر رويش تكيه كرديم، جهاد اصلاح سبك زندگى
- كه عرض كرديم متن تمدن اسلامى اين است و آنچه كه در غير از سبك زندگى بحث مي
كنيم، همه شكلها و شيوهها و اندازهگيرىها است - اينها هر كدام يك جهاد است؛ حضور
در اين جهاد از طريق شعر، بايد مورد توجه قرار بگيرد. همچنين مسائل مربوط به تاريخ،
مربوط به زمانه. امروز بيدارى اسلامى يك مسئلهى مهم است، مسئلهى فلسطين يك
مسئلهى مهم است؛ اينها بايد در شعر ما سهم داشته باشند، ما در شعرمان بايد به
اينها بپردازيم. بههرحال اينها چيزهائى است كه اهميت دارد. من يك توصيهى ديگر
هم دارم - كه اينجا يادداشت كردهام - توجه به شعر كودك كه متضمن مفاهيم حكمت
اسلامى و حكمت سياسى باشد، به نظر ما يكى از كارهاى لازم است و امروز يك مقدارى
جايش خالى است. شعر كودك و كتاب كودك و نوجوان از جملهى بخشهاى مهمى است كه امروز
مورد توجه است. شعرائى كه توانائى دارند، زبان رسائى دارند، بايد مفاهيم حكمتآميز
را، يعنى حكمت اسلامى و ايرانى را در شعرهاى فارسى بگنجانند. استعدادهاى جوان بايد
پرورش پيدا كند. ما در بين جوانها استعداد زياد داريم و جوانها هم راحتتر ميتوانند
حقايق را بپذيرند و اين حقايق را در بيان خودشان و در شعرِ خودشان منعكس كنند.
خدا را شكر ميكنيم - الحمدلله - كه امروز زبان شاعران ما، زبان گويائى است؛ حقايق
خوبى هم با اين زبان دارد بيان مي شود. اگر بخواهيم امروز را با مثلاً ده سال قبل -
كه همين جلسه هر سال در همين شب يا شبيه اين شب تشكيل مي شده - مقايسه كنيم، واقعاً
حركت به جلو كارى كرده كه امشب با آن شبهائى كه ما داشتيم، قابل مقايسه نيست؛ يعنى
حقاً و انصافاً شعر انقلاب ما، شعر جوانهاى ما، شعر عزيزان شاعر متعهد و مسئول ما،
شعر پيشكسوتهاى ما، شعر كسانى كه در ميدان تربيت جوانها حضور دارند و نقش ايفا مي
كنند، به نظر من خيلى پيشرفتهاى خوبى كرده. همانطور كه گفتم، دوستان و شعراى خوب
ما مرتب مشغول نكوتر شدنند - «تا تو نكوتر مي شوى»(۱) - هم در زمينهى شعر، هم در
زمينهى نقد. من گاهى مقالات بعضى از دوستان را در بخش نقد شعر مي خوانم؛ واقعاً
انسان لذت مي برد؛ پرمغز، خوب؛ انشاءالله ادامه دهيد. اميدواريم خداى متعال به
كارهاى ديگر شما هم بركت دهد و انشاءالله بتوانيد پيشرفتهاى روزافزون را بر
ذخيرهى معنوى شعر فارسى بيفزایيد. مجدداً از دوستان تشكر مي كنيم. والسّلام
عليكم و رحمةالله و بركاته ________________________ ۱) تا تو نكوتر مي شوى
من مبتلاتر مي شوم حُسن تو را رو در بهى درد مرا بهبود نه»(نظيرى نيشابورى)
|
|
|
علیرضا آل یمین انجمن های شاعرانه و محافل ادبی در طول سال و در گوشه کنار
شهرها، کم برگزار نمی شود. شاعران، هر چند نفر دور شاعری که به سن و سال یا به قد و
قامت شاعرانه یک سر و گردن از دیگران بیشتر دارد مینشینند و شعر می خوانند و نقد
می شنوند . جلوهگری شاعر پیشتر و بیشتر از کتاب و دیوان و مجله و روزنامه همین
محافل و انجمن هایی ست که شاعر، بی واسطه، به زبان خودش شعر را مز مزه می کند و به
جان مخاطبش می نشاند. اما نیمه های ماه مبارک رمضان که می رسد شاعران خود را
برای میهمانی بزرگ سال مهیا می کنند. ضیافتی که مشعر شعر است و حلقه هنر. شاعران به
بهانه شعر جمع می شوند تا عشق تقسیم کنند. فرقی هم نمیکند که کسوت کدام دسته را به
تن کرده باشی، دلت که زلال باشد عشق به همه می رسد. حضرت میزبان، شعر دان است و
شاعرشناس. سره را از ناسره خوب میشناسد. دربار پادشاهان نیست که شاعر را جز به
مداحی و مجیزه خوانی نشناسند. حتی بعضی ها اینجا شعرشان رنگ و بوی نقد و گله دارد،
که باشد. شعر های تند و تیز منتقدانه هم اگر شعریتی داشته باشند، احسنت و آفرین
حضرت میزبان را صله می گیرند . رهبر فرزانه انقلاب در نیمه های ماه مبارک رمضان
با جرعه ای عشق و تکه ای غزل میزبان شاعران میشوند و دیگر بساط عیش خودش جور می
شود. همچون سالهای پیش، این سفره کریمانه همزمان با شب میلاد کریم ال الله برگزار
شد و شاعران شعر خواندند و عشق شنیدند. پس از پایان شعرخوانی ها حضرت میزبان در
سخنانی کوتاه به بررسی مسئولیت های شاعر در جامعه پرداختند .مسئولیت هایی که پس از
احساسات بشری و دلتنگی های شاعر، در اندیشه و حکمت شاعر تبلور می یابد. شناخت و
تببین وجوه مختلف شاعرانگی و ارزش و اعتبار دادن به هر یک از آنها نشانگر دقت و
توجه رهبر ادیب انقلاب به ساحت هنر و ادبیات است. در نگاه ایشان معارف دینی ،
معارف انسانی و سبک زندگی، جزو برترین مسئولیت های شاعر است که باید مورد توجه قرار
گیرد. شاعر یک عنصر منفعل در جامعه نیست که صرفا احساسات خودش را عینیت بخشد و در
دلتنگی هایش غوطه بخورد.شاعر نقش اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی قابل توجهی دارد که
میتواند جریان ساز باشد و اذهان خفته را بیدار کند . شاعر در نگاه رهبر فرهیخته
انقلاب جهادگراست. این تعریف با آنچه در ذهن جامعه از شاعر ترسیم شده تفاوت می کند.
شاعرانی که به مدد دود و افیون در خلوت خود خزیدهاند و در خلسه نشئگی شان رویای
فتح جهان دارند و در محافل پر تکلف روشنفکرانه شان به تفرعن مستانه رسیده اند راهی
به این حلقه نخواهند داشت . برای شاعر جهادگر فرقی نمی کند جهاد نظامی باشد یا جهاد
بنای جامعه اسلامی. چنان که در طول دوره مبارزه و انقلاب و پس از آن در دوران دفاع
مقدس تا کنون خود را نمایانده است . شاعر جهادی، امروزه هم در جهاد استحکام بخشیدن
به ساحت قدرت ملی دارد و هم در بعد اجتماعی،در جهاد اصلاح سبک زندگی، سربازی می
کند. شاعر جهادی می تواند همسنگر چریک های فلسطینی باشد یا همغزل آیات القرمزی
در میدان مروارید بحرین. مهم این است که ادبیات دشمن را بشناسد و زبان مقاومت را
بداند. عرصه پرواز تفکر و تخیل شاعرمتعهد و مسئول آسمان بلندی است که از
ایستادگی در مقابل زورگوییهای نظام سلطه بین الملل تا جریان بیداری اسلامی و از
سوی دیگر تا اصلاح سبک زندگی و حتی پرداختن به شعر کودک و نوجوان وسعت دارد. شعر
کودک هم نه از آن شعرهای بی درد و عار لالایی گونه ی خواب آور، بلکه شعر فخیمی که
متضمن مفاهیم حکمت اسلامی و حکمت سیاسی باشد. شعری که نسل آینده یک جامعه را تربیت
کند و به تعالی برساند . همه این ها محقق نمی شود الا اینکه شاعر، حکمت و
اندیشه و احساس مسئولیتش را پا به پای احساسات و دلتنگیهایش رشد دهد و قلبش را از
فضولات نفسانی بزداید تا شعرش دم مسیحایی گیرد و جامعهای را و جهانی را احیا کند.
|
|