(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 28 مرداد 1392 - شماره 20569

سینمای ایران و چشم اندازهای پیش رو
عبور از گردنه های حیرانی هنر هفتم!
رویدادها
تأملی بر رویکرد غیرحرفه ای یک سایت سینمایی
کافه ای با سرویس بی اخلاقی!
نگاهی به فیلم «چه خوبه که برگشتی» اثر داریوش مهرجویی
مهمل گویی پریشان به اضافه بلبشوی تصویری
اندر احوالات سریال های شبکه نمایش خانگی
حیاط خلوت ناکامی سریال سازها
   


رضا علوی
بدون شک یکی از چالش های اساسی مدیریت فرهنگی دولت یازدهم، عرصه پر هیاهو و جنجال سینماست. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بدون درنظر گرفتن مسائل این وادی، نباید و نمی تواند اقدام به انتصاب رئیس سازمان سینمایی نماید. به بیان بهتر، باید فردی عهده‌دار این مسئولیت شود که اول با این مشکلات به خوبی آشنا باشد و دوم اینکه از اراده و طلب تغییر شرایط نیز برخوردار باشد.
شاید نخستین معضلی که مدیر آینده سینمای کشور با آن برخورد نماید، کشمکش ها و اختلافات فراوان میان افراد، جریان ها و طیف های فعال و غیرفعال سینما باشد. افرادي كه اخبار و وقايع مربوط به حوزه سينما را دنبال مي كنند به خوبي با عمق اين مسئله آشنا هستند. اما واقعیت این است که این مشکلات، معلول زمینه تاریخی عرصه هنر هفتم ایران است. برای حل معضلات و مسائل کنونی، ابتدا باید این زمینه ها را به خوبی شناخت.آنچه اكنون به عنوان «سينماي ايران» چه در قالب فيلم هايي كه ساخته و به نمايش درمي آيد و چه به شكل اصناف و جمعيت هاي سينمايي، حاصل افزون بر يك قرن فعاليت سينما در كشورمان است؛ سابقه اي كه بيش از زيبايي و نيكي و فايده، ضرر و تخريب و زشتي را به همراه داشته است.
براي آسيب شناسي وضع حال هنر هفتم در ايران وترسيم چشم اندازي روشن براي آن، بايد به مطالعه سرگذشت حيات اين هنر- صنعت در اين بيش از يكصد سال همت گمارد. با اين مطالعه مي توان، قوانين و قواعد و الگوهاي نسبتا ثابتي را براي حركت سينما و اتفاقاتي كه در آينده براي آن خواهد افتاد، مشخص كرد.
مهم ترين قاعده به وقوع پيوسته درتاريخ سينماي ايران، فقدان هويت در آن است. به بياني بهتر، سينما در ايران هيچ گاه ملي نبوده و نيست. به جز برخي استثناها، اغلب نزديك به همه فيلم هاي سينماي ما، ايراني نبوده اند. اين به خاطر خشت كجي است كه در ابتداي فعاليت سينما در كشورمان بنا نهاده شد. تاريخ به ما نشان مي دهد كه اين سينما توسط پادشاه واداده و ذليلي به نام مظفرالدين شاه قاجار واردايران شد و بعدها توسط افراد معلوم الحالي چون «ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي»، «آوانس اوگانيانس»، «عبدالحسين سپنتا»، «اسماعيل كوشان» و... گسترش و توسعه يافت. افرادي كه عضو فرقه ها و تشكل هايي فراماسوني و استعماري بودند و سينما را نيز به عنوان ابزاري براي تحميل فرهنگ غرب و نابود كردن فرهنگ اسلامي در ايران به كار مي‌بردند. به همين دليل است كه مي گوييم سينماي ايران ملي نبوده و يك پديده وارداتي محسوب مي‌شودكه به جز فيلم هايي كه در حدفاصل تقريبي سال هاي 1360 تا 1376 ساخته شدند، وجه غالب و حداكثري آن در تضاد با فرهنگ بومي ما بوده است.سينماي ملي يعني سينمايي كه منعكس كننده فرهنگ، ارزش‌ها و آرمان هاي يك ملت باشد. در ايران، سينما تنها با پيوند ميان تاريخ، جغرافيا، مردم و قوميت ها و از همه مهم تر، دين و مذهب پديدار مي شود. معدود فيلم‌هايي هم كه از آن ها به عنوان آثاري ملي ياد مي شود، در بردارنده اين عناصر هستند.
سينماي ايران فاقد تاريخ و جغرافيا بوده است. به اين معني كه مكان هايي كه در اكثريت قريب به اتفاق فيلم هاي ايراني نمايش داده مي شود، مصنوعي و فاقد هويت و شخصيت هستند. حتي يك بررسي خيلي ساده هم نشان مي دهد كه عمده فضاهايي كه در اين گونه آثار ديده مي شود، محدود به آپارتمان، كافي شاپ، رستوران، پارك، خيابان و بزرگراه است. اين در حالي است كه كشور ايران داراي جغرافيايي بسيار متنوع و گوناگون است كه رجوع به آنها مي تواند به فيلم ها نيز تنوع و رنگ متفاوتي ببخشد.
اين موضوع درباره ترسيم و بازنمايي زمان هم درمحصولات سينمايي ما حاكم و صادق است. به اين معني كه همه اين فيلم‌ها، به جز استثناهايي بسيار انگشت شمار و خاص، فرزند زمانه خويش نيستند و قابليت نمايش واقعيت ها و روح زمانه خود- از جمله زمان حال- را ندارند. كشورايران داراي بزنگاه ها و نقاط عطف و تلخ تاريخي بسياري بوده است. اتفاقاتي چون هجوم بيگانگان در مقاطع مختلف تاريخي و مقاومت هاي مردمي كه عمدتا با راهبري شخصيت هاي ديني انجام شده اند، انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و كشمكش هايي كه طي چند سال اخيربه وقوع پيوستند و... اما متاسفانه سينماي ما با اين واقعيت ها فاصله دارد. گويي با جامعه و مردم خويش بيگانه است. اين از خودبيگانگي رخنه كرده در جسم و روح هنر هفتم ايران سرمنشا همه بلايا و مسائل ناگواري است كه در آن رخ مي دهد. چنانچه فاصله سينما و سينماگران ما با مردم، دين، فرهنگ و تاريخ و جغرافياي ايران كم شود، بدون ترديد بسياري از اين اختلافات و درگيري‌ها و همچنين ساير چالش ها هم از ميان خواهد رفت. چرا كه همواره به وجود آمدن تنش در درون خانواده ها نتيجه بي مسئله بودن، بي هويتي و اسير روزمرگي شدن است، اما آرمانگرايي و هويتمندي يك گروه مثل جامعه سينمايي كشور ما، خود به خود عامل پيوند و نزديكي و وحدت و حل ساير معضلات مي شود.برخلاف خيلي از اظهارنظرهاي تنگ نظرانه و مايوس كننده كه راه را بسته مي دانند و هيچ اميدي به بهبود سينما در كشور را ندارند، هنر هفتم ما حتي با بضاعت كنوني نيز قابليت و استعداد راست كردن قامت خود را داراست.گرچه عوامل اصلي سينما، هنرمندان اين عرصه محسوب مي شوند، اين كارگردان ها، تهيه كنندگان، فيلمنامه نويسان، بازيگرها و... هستند كه سينماي هر كشوري را مي‌سازند، اما واقعيت اين است كه نهادهاي تصميم گيرنده و سياستگذار، زمينه هاي نقش آفريني و مسيرهاي حركت را براي اين عوامل تعيين مي كنند. براين اساس، نهادهاي موثري چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، صدا و سيما و به خصوص سازمان سينمايي، مي توانند راهبردهاي لازم براي تحول سينما و شكوفايي آن را فراهم كنند. به عنوان مثال، خيلي عجيب است كه دولت، دم از رشد و تعالي سينما مي‌زند، اما هنوز هم در دانشكده هاي هنري و سينمايي وابسته به دولت، چهارچوب هاي شناختي و معرفتي غربي درباره سینما تدريس مي شود! هر بخش و ارگاني از يك جامعه، داراي يك چهارچوب معرفتي است كه زمينه حركت و جريان يافتن را براي آن مشخص مي كند. چهارچوب سينماي ايران در حال حاضر، بيگانگي با فرهنگ و آرمان هاي ملي و ديني است.
ما طي 34 سال گذشته تجربه‌هاي خوبي را در زمينه سينماي ملي داشته‌ايم، اغلب اين تجربه ها در حيطه دفاع مقدس بوده است. زيرا در دوره اي از زمان، جنگ دغدغه اصلي بسياري از فيلمسازهاي جوان ما بود. عده اي از سينماگران ايراني با فضاي جبهه و آدم هاي آن در ارتباط بودند و به همين دليل توانستند آثاري را توليد كنند كه هنوز هم مي توان آنها را به عنوان بهترين هاي تاريخ سينماي كشورمان قلمداد كرد. فيلم‌هايي مانند «ديده بان» و «مهاجر» هر دو به كارگرداني ابراهيم حاتمي كيا، «سفر به چزابه» ساخته مرحوم رسول ملاقلي پور، «هور در آتش» اثر عزيزالله حميدنژاد، «حماسه مجنون» ساخته جمال شورجه نمونه هايي هستند كه در قالب فيلم هاي دفاع مقدسي، سينماي ملي را پديدار كردند. خارج از حيطه اين گونه آثار هم فيلم هايي مانند «بچه هاي آسمان» اثر مجيد مجيدي، سري فيلم هاي «قصه هاي مجيد» به كارگرداني كيومرث پوراحمد، «مادر» ساخته مرحوم علي حاتمي،
«زير نور ماه» به كارگرداني سيدرضا ميركريمي و در سال هاي اخير فيلم «طلاو مس» اثر همايون اسعديان نمونه هايي شاخص از سينماي ملي غيرجنگي هستند. با بررسي و تحليل همه اين آثار، مي توان در آن ها ارتباط قوي ميان شرايط اجتماعي، دين و مردم را ديد.هر دو جريان سينماي تجاري و سينماي شبه روشنفكري (جشنواره اي) حاصل مردم گريزي و مردم فريبي هستند. اين در حالي است كه سينماي ملي با پيوند خوردن با مردم و به بياني ديگر مردمي شدن پديد مي آيد. كاري كه مديران فرهنگي و رسانه اي و سينمايي مي توانند انجام دهند اين است كه از يك طرف مردم را به سينما آورند و امكان مشاركت آدم هاي عادي را در عرصه هنر هفتم فراهم كنند و از طرف ديگر زمينه هايي را به وجود آورند تا سينماگران با مردم بيشتر در تماس و تعامل باشند. اين در حالي است كه از سوي نهادهاي حاكم بر سينما كمترين تلاش و برنامه ريزي براي چنين مهمي صورت گرفته است. خانه سينما به عنوان مجمع صنفي سينماگران يكي از وظايفش همين مسائل بود، اما، خودش را وارد دعواهاي سياسي و بيهوده روزمره كرد و از اين طريق به سينماي ملي ضربه زد.

 


"قصه ما مثل شد
روی آنتن پویا
مجموعه انیمیشن "قصه ما مثل شد" به کارگردانی امیر محمد دهستانی در 26 قسمت 10 دقیقه ای با تکنیک دو بعدی تولید و هم اکنون در کنداکتور پخش شبکه پویا قرار گرفته است.
این انیمیشن روایت داستان ها، حکایت ها و قصه های قدیمی است که به صورت ضرب المثل در آمده و به گونه طنز به تصویر کشیده شده است.
انیمیشن "قصه ما مثل شد" از شنبه 26 مرداد هر روز ، ساعت 20:19 از شبکه پویا پخش می شود.
نمایش مسیر عبور امام رضا(ع) از مدینه تا مرو
مستند "خورشید" که مسیر عبور امام رضا(ع) از مدینه تا مرو را به تصویر می‌کشد، هم‌اکنون مراحل پایانی تولید خود را می‌گذراند تا در جشنواره فیلم مستند و کوتاه رضوی در یزد حضور یابد.
احمد صراف کارگردان مستند خورشید گفت: این مستند هم‌اکنون در مرحله تدوین و صداگذاری است و پس از طی این مراحل به دبیرخانه جشنواره فیلم مستند و کوتاه رضوی در یزد ارسال خواهد شد.

 


طی ماه های گذشته در فضای مجازی، یک سایت سینمایی با تظاهر به اطلاع رسانی و نقد تخصصی سینما، درحال پی گیری اهداف تجاری مالکانش است. ورود به حریم شخصی هنرمندان و انتشار عکس های غیراخلاقی، به یکی از روش های مرسوم این سایت برای بالا بردن تعداد بازدیدکنندگان تبدیل شده است. نکته قابل تأمل این است که این سایت توسط دو تن از منتقدان سینما اداره می شود؛ منتقدانی که خود را معلم سینما می دانند، اما توان قادری در جلب توجه از راه حرفه ای ندارند! نکته دیگر این است که گردانندگان این سایت، از طرف های قرارداد دولت در برخی از پروژه های سینمایی بوده اند. یادداشت زیر در نقد عملکرد این سایت توسط یکی از منتقدان سینما که خواسته نامش محفوظ بماند نوشته شده و برای انتشار در اختیار کیهان قرار گرفته است.
باوجودی که ایران اسلامی به تاسی از قانون و مقررات نسبت به آزادی بیان چارچوب خاصی را برای رعایت حقوق شهروندان در ابراز اندیشه و فکر قائل است، متاسفانه برخی افراد با راه اندازی سایت‌ها یا پایگاه های به ظاهر اطلاع رسانی در فضای مجازی پا را از این چارچوب های قانونی فراتر گذاشته اند. آن ها به جای رعایت اخلاق حرفه ای و مقرراتی و پایبندی به شروط بی طرفی دراطلاع رسانی دقیق وشفاف به مردم اهداف خود را که همانا کسب شهرت و درآمدزایی به هر قیمت است را درپیش گرفته اند.
آن ها درچنین مسیری حتی به هتک حرمت افراد ، پرده دری و حتی ورود غیر قانونی به حریم خصوصی افراد سرشناس و عادی نیز می پردازند! متأسفانه اعتماد به بعضی از کارگزاران خبر و اطلاع رسانی از سوی مراجع متولی موجب شده تا در برخی موارد انتشار تصاویر خارج از اخلاق و موازین اسلامی و یا اخبار و مصاحبه های غیرحرفه ای با برخی افراد که جریان های فکری غیر ارزشی و مخالف با نظام دارند اذهان عمومی را تشویش کند که بی شک تاوان آن نیزغیر قابل جبران است.
در این میان سایت "ک.س" که زمانی به موجب کارآمدی ورعایت اخلاق مداری مورد اعتماد مردم بخصوص اهل سینما بود، متاسفانه اکنون از مداراخلاق حرفه ای خارج شده و به جای نقدهای منصفانه خود، کور کورانه منعکس کننده تصاویر غیر اخلاقی و بعضا انتشار اخباری است که درشان یک سایت هنری نیست.
این سایت در گذشته نه چندان دور با بازتاب اخبار متنوع و تولید اخبار و ارائه مطالب جذاب، مشتریانی را جذب خودکرده بود، حال برای این که بیشتر معروف و مجذوب مخاطبان شود با خروج از ریل حرفه ای متاسفانه ازجایگاه "کافه" بودن به دکانی دلال گونه، بی اعتماد و پرده در، تبدیل شده است؛ بی آبرو کردن افراد، پرده دری و انتشار تصاویر مستهجن و غیر اخلاقی از سوی این سایت درحالی صورت می گیرد که هیچ سایت یا خبرگزاری دیگری هیچ وقت به خود اجازه چنین حرکت شرمساری را نمی دهد تا برای کسب شهرت یا بالابردن بازدیدکنندگان خود چوب حراج به آبروی خود و دیگران بزند.
برخی متاسفانه با استفاده ابزاری از نظام اطلاع رسانی جدید حرمت قلم را شکسته، به آسیاب دشمن آب می ریزند. چرا حکایت مبهم مجری معروف تلویزیون و یا انعکاس مصاحبه با تماشاچی مسابقات ورزشی در فراسوی مرزها ویا انتشار تصاویر خوانندگان ومطربان ایرانی مقیم خارج از کشور و.... باید از این سایت منعکس شود و درکافه معروف خود کام مخاطبان را با سرویس دهی غیراصولی به دور ازشئونات اسلامی تلخ کند؟
این سایت به دنبال چیست؟ و چرا سردمدار انتشار اخبار وتصاویری است که خارج از عرف و اخلاق است. اگرچه هیچ کس مخالف نقد منصفانه نیست اما چرا باید کجاوه مسیر به سمت دیگر برای کسب شهرت و ثروت کج شود و قداست قلم که خداوند بزرگ به حرمت وجایگاه رفیع آن در قرآن یاد کرده است از سوی بعضی این گونه شکسته شود. اما متاسفانه این کافه با حاشیه سازی های مکرر تلاش می کند نظر مخاطبان را جلب کند، و به تازگی کاری بس تاسف انگیز کرده است و گشته و گشته تا بالاخره صاحب تصویر خانم ایرانی بدون حجاب اسلامی در بین تماشاچیان مسابقه والیبال ایران و ایتالیا را پیدا کرده و با وی به گفت وگوی تفصیلی پرداخته و ابراز خرسندی ایشان از دیده شدن با آن وضعیت را که نقل محافل دشمنان در شبکه های اجتماعی شده بود را انعکاس داده ، آن هم نه از باب نقد بلکه با رویی بس گشاده و خوشحال از کار خویش و این حاشیه سازی باعث شده تا نظر تعداد اندکی مخاطب را جلب کند، که از اصل ماجرا دور مانده اند. در حالی که می توانست از فرصت مغتنم موفقیت های قهرمانان ایران زمین بهره جسته و همه توانی را که صرف این حاشیه سازی کرده است ، برای تهیه و انتشار اخباری جذاب برای 70 میلیون هموطن خود می کرد، قطعا ً از جایگاهی رفیع تر برخوردار می شد تا دیگر برای بزرگ نشان دادن خود نیازمند پله و سکو نباشد.

 


محمدرضا محقق
شاید نوشتن نقد و تحلیل درباره معجون درهم جوش و بلبشوی بی درو پیکری به نام «چه خوبه که برگشتی» کار بیخودی باشد و هیچ وجهی نداشته و صرفا به اتلاف وقت منجر شود.شاید اتفاقا باید این فیلم را جدی گرفت و به عنوان یک بیماری عجیب و غریب بهش نگاه کرد و کارگردانش را نهیب زد تا بیش از این سقوط نکند.شاید باید فاتحه ای خواند و پیوستن آقای کارگردان را به جمع مردگان سینما تبریک و تسلیت گفت!
شاید هم باید مثل طرفداران «همین طوری» و همیشگی و پروپاقرص آقای کارگردان، برای فیلم بی ربط و مهملش، معنانی عرفانی و معرفتی جفت و جور کرد و فیلسوفانه، به تأویل و تفسیرش نشست.
بله همه این کارها را می شود کرد ولی نگارنده ترجیح می دهد آن کار دیگر بکند که تنها با چشم باز و به صراحت و صداقت می شود بهش رسید.
برویم سراغ اصل فیلم- فیلم؟!- چه خوبه که برگشتی!
داستان فیلم“چه خوبه برگشتی” بر محور چندشخصیت می گردد: فرزاد دندانپزشکی که از همسرش جدا شده وحامدبهداد نقشش را بازی می کند،کامبیز دوست فرزاد که مردی مجرد است و باآشپزش زندگی می کند(حسن پورشیرازی نقش آشپز او را بازی کرده)، خانم دکتر یاسمین که با نقش آفرینی مهناز افشار در فیلم ظاهر می شود و بالاخره رویا تیموریان فامیل فرزاد و دوستی  که واسطه آشنایی این خانم سنگ شناس ازخارج برگشته با فرزاد و کامبیز است.
اولین نکته ای که در فیلم “چه خوبه برگشتی” باید در نظر داشت، اقتباسی بودن داستان فیلم از یکی از  آثارنیکلای گوگول نویسنده روس است.
به نظر می رسد که فیلم می خواهد بر محور مقولاتی مثل “خانواده” و “سبک زندگی” کار کند، اما واقعا ربط فیلم «چه خوبه که برگشتی» حضرت «استاد» مهرجویی به این مقولات در جامعه امروز ایران چیست؟
باید پاسخ داد که ربطش به این مقولات درست مثل ارتباطش با مقولات دیگری مثل سینما و هنر و تصویر و زیبایی‌شناسی و سبک و ژانر و.. اینهاست.
در این فیلم، خانواده و سبک زندگی همان قدر مهم است و اساسا «هست» که سینما و میزانسن و زیبایی‌شناسی تصویری.
فیلم اخیر مهرجویی یک بازار شام شلخته و بلبشو و درهم و برهم است که از خانواده و ارتباط و حتی عشق و علاقه فقط نوعی سادیسم و مازوخیسم دهشتناک را با خود دارد.
در فیلم چه خوبه برگشتی، ما با «مکان اسکان» روبه روییم و نه «خانه» و با «آدم های با هم جمع شده» مواجهیم و نه «خانواده».
اساسا در این فیلم همه چیز به صورت گذرا و بنابر موقعیت مد نظر فیلم ساز است  که درسطح و شلخته‌وار چیده شده وهیچ عمقی نیافته .حال آنکه مفاهیم معرفتی و فلسفی عموما و مفهوم خانواده خصوصا، اساسا مقولاتی عمیق وجدی و پیچیده هستند و مثلا شکل گیری خانواده در ازای بروز و ظهور همه عواطف و فطریات انسان در رکن رکین حضور فردی واجتماعی اش در جامعه یعنی خانواده است.
و این‌ها با وضعیتی که فیلم مهرجویی دارد یعنی شوخی؛ یعنی بی‌خیالش شوید!
ما در فیلم مهرجویی با یک فضای ملتهب و درهم ریخته و اگزجره و ابسورد و جفنگ و پست‌مدرن روبه روییم که تلاش می‌کند نشان دهد در قید و بند هیچ چیزی نیست و نه به سینما پای بند است و نه حتی به آدمیت!
به همین  دلیل است  که باورود یک زن به یک محفل شبه خانوادگی،دو دوست قدیمی برای رسیدن به او همدیگر را لت وپار کنندو قید همه چیز رامی زنند و همه چیز را درب وداغان نموده و به هم می ریزند؟!(دعواهای فیلم تنه به درگیری های الکی در بعضی فیلم های هندی می زند)
و همه این ها لابد در خدمت نشان دادن عشق ؟!
آخر در یکی از دیالوگ های فیلم یکی از شخصیت های روان‌پریش و ملتهب فیلم می‌گوید- ادعا می‌کند؟!- که می‌خواهد حسابی عاشق شود!- یا چیزی در همین مایه‌ها. خب؛ این همه چیز فیلم “چه خوبه که برگشتی” است به اضافه دعوا و سر و صدا و سفینه فضایی و مسابقه شیلنگ‌کشی و حتی پرتاب‌کردن پرتقال‌های باغچه حیاط! وسط بلبشوی داد و ستد همه یادگاری‌ها و امانتی‌های قدیمی.
یعنی؟ یعنی زدن زیر همه چیز و بی معنی‌بودن همه قول و قرارها در جهت آنچه بنا بوده دل- هوس!- به دست آورد و حالا نیاورده.
تمهیدی احتمالا «پست مدرن»! از همان شعر خیام که اول فیلم –یاآخرش و اصلاچه فرقی می‌کند!؟- می‌آید.
در این فیلم  مانه باشخصیت روبه روییم و نه موقعیت ونه بازی ونه داستان ونه میزانسن و نه پیرنگ و نه دیالوگ و نه کارگردانی و…مسلمانه سینما!
ما با یک اثر مبتدیانه و تصاویری مثل فیلم هایی که با دوربین‌های خانگی هندی کم گرفته شده و سر و ته هم ندارد روبه روییم که کارگردانش صرفا به پشتوانه کارنامه اش در فیلمسازی و سن و سال بالا و اسمی که در کرده و رسمی که بنانهاده- می‌تواند و متأسفانه توانسته- چنین فیلمی بسازد و روانه پرده سینما کند و تماشاگر را دق‌مرگ!
فیلم، دغدغه هیچ چیزی را ندارد مگر اباحه‌گری و التهاب‌آفرینی فانتزی و ابلهانه و به اصطلاح «پست‌مدرنیسم»! و در واقع «جفنگ‌سازی».
به اعتقاد نگارنده اما فیلم در حد ژانر  «پست مدرن» هم نیست ونسبت دادن این فیلم به ژانر پست مدرن  تنها مخفی‌ شدن پشت اصطلاحات والفاظ پرطمطراق است برای فرارکردن از واقعیت.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت یعنی همه آنها که گفتیم به علاوه اینکه یک کارگردان به آخر خط رسیده بی دغدغه و  بی‌مسأله که دراین سن هنوز دارد فیلم می سازدواین یعنی فاجعه! شاید بشود گفت  خودش  حواسش نیست،امااگر کس دیگری حواسش هست،ای کاش جلویش را بگیرد!
بله؛ گفتیم که شاید نوشتن نقد و تحلیل درباره معجون درهم جوش و بلبشوی بی درو پیکری به نام «چه خوبه که برگشتی» کار بی خودی باشد و هیچ وجهی نداشته و صرفا به اتلاف وقت منجر شود.
ولی یادآوری این نکات فوق الذکر به آقای کارگردان ممکن است نتیجه ای داشته باشد و من هم این متن را به همین خاطر نوشتم.
باشد که کارگر افتد!

 


سپیده آماده
این روزها شبکه نمایش خانگی تبدیل به حیاط خلوتی برای سریال سازی کارگردان های مشهور شده است تا شانس خود را در این عرصه جدید امتحان کنند.
ماجرای ورود سریال ها به شبکه نمایش خانگی، از سال 89 و در راستای پیشینه انتشار سریال های خارجی مانند «لاست» و «فرار از زندان»، آغاز شد به این امید که سریال های ایرانی بتوانند با همتایان غربی خود رقابت کنند. مرداد همان سال بود که ناگهان شیشه های مراکز فرهنگی و سوپر مارکت های سطح شهر پر شدند از پوسترهای تبلیغاتی سریالی به نام «قلب یخی». اما این تمام ماجرا نبود. بروز مشکلات در ادامه ساخت این سریال ازجمله جدایی بازیگر نقش اول از پروژه و تاخیر در توزیع باعث شد که داغی روزهای ابتدایی قلب یخی تداوم نداشته باشد. مشکلات مالی سریال و کپی های غیر مجاز هم دست در دست هم دادند تا تاخیرهای توزیع سریال ادامه دار شود و در ادامه توقف های چند ماهه گریبان روند توزیع سریال را بگیرد. در نهایت هم لطیفی عطای «قلب یخی» را به لقایش بخشید و سر از سریال جدید «ساخت ایران» در آورد، سریالی که وضعیتی بدتر از کار قبلی پیدا کرد. ضمن اینکه تغییر کارگردان و اضافه شدن بازیگران جدیدهم نتوانست یخ قلب یخی را بشکند و بار دیگر سناریوی تاخیر و توقف سریال تکرار شد!
قهر از تلویزیون ، شکست در نمایش خانگی
دومین کارگردانی که وارد بازار شبکه نمایش خانگی شد، مهران مدیری بود. هنوز مدت زیادی از توزیع «قلب یخی» در شبکه نمایش خانگی و فروش رویایی اش نگذشته بود که مهران مدیری، تصمیم گرفت قهوه تلخ اش را به شیرینی فروش شبکه خانگی بسپارد. در همین راستا اوایل پاییز سال 89 بود که سریال «قهوه تلخ» وارد شبکه نمایش خانگی شد. با این حال، قهوه تلخ به رغم شروع رویاگونه اش نتوانست موفقیت ادامه داری را در شبکه نمایش خانگی تجربه کند. تاخیر و توقف های پیاپی و داستان تمام نشدنی کپی های غیر مجاز بالاخره گریبان قهوه مهران مدیری را هم گرفت و سریال پس از ماه ها توزیع کژدار و مریز و توقف های پیاپی سرانجام ناتمام متوقف شد و مهران مدیری سر از سریال جدیدش «ویلای من» در آورد. با آنکه مدیری در قسمت اول ویلای من سعی کرد به خاطر توقف ناگهانی قهوه تلخ از مخاطب هایش عذر خواهی کند، اما مردم دیگر مانند گذشته به سریال های مدیری اعتماد نداشتند و می ترسیدند سریال جدید او هم به عاقبت قهوه تلخ دچار شود، انگار ترس مردم بی دلیل نبود چون هنوز سریال ویلای من تمام نشده، چندی پیش مدیری از ساخت سریال تازه اش برای شبکه نمایش خانگی خبر داد!
شام از دهن افتاده و بی رنگ!
پس از لطیفی و مدیری نوبت کارگردان قدیمی سریال های تلویزیون، بیژن بیرنگ بود که پس از سریال های دهه 70 خود، شانسش را این بار در رسانه جدیدی امتحان کند. «شام ایرانی» بیرنگ اما کپی برابر اصل نمونه ماهواره ای این برنامه بود که سال ها به آنتن یکی از شبکه های فارسی زبان ماهواره ای می رفت، با این تفاوت که مهمانی های شام بیرنگ با حضور بازیگران سینما و تلویزیون برگزار می شد. «شام ایرانی» مانند سایر آثار شبکه خانگی در روزهای اول فروش مناسبی داشت اما باز هم به عاقبت تکراری سریال های این شبکه است دچار شد و با ورود نسخه قاچاق به بازار، گرمی گذشته را از دست داد و پس از توزیع دو سری چهار قسمتی با توقفی یک ساله روبرو شد و سری سومش پس از این تاخیر زمانی، سرانجام بهار امسال به شبکه نمایش خانگی آمد اما نتوانست نبض شبکه نمایش خانگی را باز یابد.
مهره مار شبکه نمایش خانگی
همه اتفاق هایی که برای سریال های شبکه خانگی رخ داد، اما نتوانست از جذبه این شبکه در میان کارگردانان بکاهد و هنوز هم کارگردانان بسیاری هستند که رویای ساخت سریال در این شبکه را در سر می پرورانند و در این میان هر بار خبر از ورود فیلم ساز جدیدی به شبکه نمایش خانگی شنیده می شود. سال گذشته بود که خبری مبنی بر اینکه رضا عطاران و کمال تبریزی قصد دارند سریالی را برای شبکه نمایش خانگی بسازند در رسانه های منتشر شد. پس از آن نوبت نیکی کریمی بود که خبر از تولید سریالی برای شبکه نمایش خانگی و به تهیه کنندگی هدایت فیلم بدهد. حضور نام های متفاوت در فهرست کارگردانانی که می خواهند در شبکه نمایش خانگی سریال بسازند ادامه پیدا کرد تا اینکه داوود میرباقری کارگردان پروژه عظیم «مختارنامه» سریال طنزی به نام شاهگوش را برای عرضه در شبکه نمایش خانگی کلید زد. سریالی که از همان روزهای ابتدایی اش با موجی از خبرها روبرو شد و این روزها تمام مراحل تولیدش با بازخورد رسانه ای گسترده همراه می شود.
میرباقری کشتی شبکه نمایش را به لنگرگاه می رساند؟
ماجرای تاخیر و توقف های ادامه دار سریال های شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر باعث شده است که مردم مانند روزهای ابتدایی به سریال های این شبکه اعتماد نداشته باشند و در این میان باید منتظر ماند و دید که کارگردانی مانند داوود میرباقری که کارنامه درخشانی را در خاطر مردم به یادگار گذاشته است، در عرصه شبکه نمایش خانگی هم می تواند رضایت مردم را جلب کند و نقطه پایانی بر بن بست شبکه نمایش خانگی بگذارد یا او نیز به سرنوشت همکاران آزمون پس داده اش دچار می شود؟

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10