دانشجوی شهیداحمد عظیمی طاهری(دانشگاه در جبهه-38) |
|
نگاهی سی و پنج ساله به مدیریت وزارت علوم از تردید تا توفیق |
|
گرهگشای مشکلات(اخلاق دانشجویی) |
|
|
|
|
شهيد احمد عظيمي طاهري در سال 1342 در روستاي طاهرآباد كاشان به دنيا آمد.
تحصيلات مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش گذراند .بعد از پايان دوره
راهنمايي برای تأمين مخارج خود,در حدود 3 سال به كار قاليبافي مشغول شد و بعد از آن
مجدداً به تحصيل پرداخت. او فعاليتهاي فرهنگي خود را بعد از افتتاح كتابخانه در
روستاي خود آغاز كرد. پس از انقلاب اسلامي در مهرماه سال 60 به استان محروم
سيستان و بلوچستان رفت و مدت 4 سال مسئوليت تعليم در اين منطقه را برعهده گرفت.
همچنين در سپاه پاسداران ايرانشهر مشغول به انجام انواع فعاليتهاي عقيدتي و تبليغي
بود و همزمان به تحصيل خود نيز ميپرداخت. ديپلم خود را در سال 63 در همان استان
اخذ كرد. وی در عمليات والفجر 3 و والفجر 4 به شدت مجروح شد و مدت نسبتاً زيادي
در بيمارستان بستري گرديد. در سال 64 بعد از شركت در كنكور سراسري در رشته الهيات
دانشگاه تهران پذيرفته شد و مشغول به تحصيل گرديد. او مي توانست به دليل مجروح شدن
در دانشگاه بماند و از شركت در جبهه هاي نبرد سر باز زند, اما همانطور كه خود در
يادداشتهايش متذكر شده موعد پرواز به سوي دوست فرا رسيده بود. سرانجام در 14
اسفندماه 65، در حاليكه هنوز آثار جراحت آخرين عمليات را با خود داشت و فقط دو
هفته از عزيمتش به عنوان مبلّغ به لشگر قهرمان ثارالله گذشته بود، در شلمچه در
عمليات كربلاي 5 با روي خونين به سوي دوست پر كشيد و به درجه رفيع شهادت نائل شد.
در نمونه اي از دست نوشته شهيد آمده است: معبودا ! خود بهتر ميدانی كه ديگر
دوست ندارم سالم به خانه برگردم در حاليكه حزب بعث بر عراق حاكم باشد، دوست دارم
يا با پيروزي كامل بر بعثيون به خانه برگردم و يا با روي خونين به ديدار مهدي(عج)
بروم. اي داروي تمام دردها و اي برآورنده حاجات اگر صلاح است آرزويم را برآور.
|
|
|
اشاره: یکی از آرزوهای مهمی که از سپیده دم پیروزی انقلاب اسلامی، در ذهن
بزرگان و پیشتازان انقلاب بود، اصلاح سیستم و ساختار آموزش عالی کشور و تربیت نسل
جوان و دانشگاهی متناسب با آرمانها و نیازهای نظام نوپای اسلامی بود. با اینکه
اندکی پس از پیروزی انقلاب و به خاطر توطئههای فراوانی که در پوشش دانشگاه و
دانشجو شکل میگرفت، دانشگاهها با هدف انقلاب فرهنگی تعطیل شد تا طرحی نو
درانداخته شود، اما چنین نشد و با بازگشایی دانشگاهها، تحول چشمگیری ملاحظه نشد و
از آن پس در تقریبا بر همان پاشنه ماند و چرخید و هر وزیری با سیاستهای خود یا حزب
و جناح متبوعش سکان آموزش عالی را چرخاند! با اینکه همه وزرای علوم پس از انقلاب
خود را معتقد به مبانی و موازین اسلام و انقلاب میدانستند، اما کارنامه آنها با
یکدیگر متفاوت است. حتی از حیث تحکیم و مبانی انقلاب! نیم نگاهی به سوابق و کارنامه
وزرای پیشین علوم، میتواند از ضعفها و قوتهای این عرصه خطیر رمزگشایی کند. به
خصوص این روزها که وزیر معرفی شده علوم در دولت یازدهم نتوانست اعتماد نمایندگان
مردم را جلب کند و رئیس جمهور یازدهم در پی معرفی شخص جدیدی برای تصدی این پست حساس
و تاثیرگذار است، مرور کارنامه گذشتگان میتواند چراغ راه نمایندگان در انتخاب وزیر
صالح باشد. 1357-1358 علی شریعتمداری اولین وزیر علوم بعد از انقلاب اسلامی
سال 1357 بود، وزارتخانهای که آن زمان «وزارت فرهنگ و آموزش عالی» نام داشت. او که
از طرف مهندس مهدی بازرگان به این سمت انتخاب شده بود، تقریبا در هر زمینهای تخصص
داشت. شریعتمداری از جمله افرادی بود که تحصیلات فقه و حقوق خود را به اتمام رسانده
بود و در عین حال کارشناسی خود را در رشته فلسفه از دانشگاه تهران اخذ کرده بود. او
مانند اکثر همقطارانش در کابینه دولت موقت، تحصیلاتش را در امریکا ادامه داده بود؛
کارشناسی ارشد آموزش را در دانشگاه میشیگان و دکترای فلسفه تعلیم و تربیت را در
دانشگاه تنسی گذرانده بود. البته این شباهت مانع از آن نشد که شریعتمداری در برابر
مواضع سؤال برانگیز دولت موقت سکوت پیشه کند. او چندی بعد با دولت بازرگان اختلاف
پیدا کرد و در این میان آن قدر نظراتش به نیروهای انقلاب نزدیک بود که در شورای
عالی انقلاب فرهنگی جای گرفت تا به تدوین برنامه برای نظام آموزشی کشور بپردازد.
1358-1360 حسن حبیبی را به چهره بور و خندانش میشناسند. حقوقدانی که پس از
انقلاب اسلامی، در تهیه پیشنویس قانون اساسی نقشی فعال ایفا کرد. مردی که حتی تا
اواخر دولت هفتم نیز در بالاترین مناصب اجرایی و فرهنگی کشور حضور داشت. حبیبی دانش
آموخته دکترای جامعهشناسی و حقوق در دانشگاه سوربن فرانسه بود و تجربه وزرات را از
دولت مهندس بازرگان آغاز کرد، جایی که او را بر کرسی وزارت ارشاد دولت موقت نشانده
بودند. بعد از آن بود که ابوالحسن بنیصدر، حبیبی را به وزارت علوم و آموزش عالی
منصوب کرد. تعهد و تخصص حسن حبیبی به اندازهای بود که او در دولتهای بعدی نیز بی
نصیب نماند، حقو قدان عضو شورای نگهبان وزارت دادگستری و معاونت اول رئیسجمهور از
جمله مناصبی بود که او تا سال 1380 بر عهده داشت؛ و البته عضویت در شورای عالی
انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم از آن جمله است، عضویتی که تا پایان عمر
در کارنامه حسن حبیبی نوشته شد. دولتمرد مهربان و اخلاقی جمهوری اسلامی در حوزه
فرهنگ نیز بیکار ننشسته بود و سالها رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مدیر گروه
واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. اما سرانجام پس از یک دوره کسالت
طولانی و به دلیل نارسایی قلبی، بهمن ماه ۱۳۹۱ درگذشت و در حرم مطهر امام خمینی(ره)
به خاک سپرده شد. 1360 حسن عارفی اگرچه کوتاه اما به عنوان سومین وزیر علوم
جمهوری اسلامی ایران در دولت محمدعلی رجایی منصوب شد. عارفی از فارغ التحصیلان
دبیرستان هدف بود و به سبک و سیاق دیگر مدیران آن سالها دانشآموخته آمریکا بود.
اما این بار بر خلاف گذشته یک پزشک پایش به وزارتخانه علوم باز شده بود. عارفی
متخصص طب اطفال-داخلی از نیویورک و فوق تخصص قلب و عروق بود. او از ابتدای عارضه
قلبی امام خمینی (ره) به عنوان پزشک معالج رهبر انقلاب انتخاب شد. در کارنامه او پس
از انقلاب میتوان پستهای اجرایی دیگری نظیر نخستین رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه
تهران و دومین رئیس دانشگاه تهران را مشاهده کرد. 1360-1363 محمدعلی نجفی؛
کسی که این روزها نامش در مجلس شورای اسلامی بر سر زبانها بود و به همراه دو وزیر
پیشنهادی دیگر از راه یافتن به کابینه حسن روحانی بازماند. نجفی دست کم یک بار دیگر
نیز صلاحیتاش برای ساکنان خانه ملت احراز نشده بود، وقتی در سال 1363 توسط میرحسین
موسوی به مجلس معرفی شد. البته تا پیش از آن به عنوان وزیر علوم در کابینه شهید
باهنر و پس از آن در کابینه آیتالله مهدوی کنی حضور داشت. جدایی محمدعلی نجفی از
وزارت چندان طولانی نبود چرا که در سال 1367 موسوی مجدداً او را به عنوان وزیر به
مجلس پیشنهاد کرد البته در قامت وزیر آموزش و پرورش، برخلاف سال 63 این بار مجلس
نشینان پس از ساعتها بحث و گفت وگو به او اعتماد کردند و ردای وزارت را بر قامتش
پوشاندند. یک سال بعد نجفی باز هم به عنوان وزیر آموزش و پرورش توسط هاشمی رفسنجانی
به مجلس معرفی شد و تا سال 1376 در این سمت باقی ماند. او حتی در دولت محمد خاتمی
نیز از پست و مقام بی نصیب نماند و ابتدا تا سال 1379 در جایگاه ریاست سازمان
برنامه و بودجه و سپس مشاور رئیسجمهور و مشاور وزیر صنایع بود. نجفی تقریباً یکی
از پای ثابتهای مدیریت در دولتهای گذشته بود، چیزی که برخی از آن با عنوان حلقه
بسته مدیریت یاد میکنند. حلقهای که در آن، مدیران جایگزین نمیشوند بلکه این
مناصب اجرایی است که دست به دست میگردد. با این حال محمدعلی نجفی یک بار دیگر در
کابینه حسن روحانی به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی شد و این بار به دلیل
سوابق او در همراهی با قانونشکنان خیابانی سال 1388 از راهیابی به کابینه بازماند،
حوادثی که آقای نجفی اگرچه با تأخیری چهار ساله اما سرانجام از آن با نام فتنه یاد
کرد. چند روز بعد حسن روحانی ،نجفی را به عنوان معاونش منصوب کرد تا پایبندی خود را
به حلقه مدیریتیای که در سالهای نه چندان دور شکل گرفته بود نشان دهد. البته همین
پایبندیهاست که باعث شده میانگین سنی کابینه حسن روحانی در حدود 60 سال باشد.
1363-1364 ایرج فاضل را میتوان دومین پزشکی نامید که سر از وزارت فرهنگ و آموزش
عالی وقت یا همان وزارت علوم کنونی در آورد. او فوق تخصص جراحی عروق و گزینه کابینه
دولت سوم برای تصدی این پست به شمار میآمد. فاضل در سالهای بعد و در دولت اول
اکبر هاشمی رفسنجانی به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی منصوب شد. اما دوران
وزارتش به پایان این دوره دولت کفاف نداد و توسط مجلس سوم استیضاح و از کار برکنار
شد. این روزها ایرج فاضل را میتوان در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی دید، جایی که
در آن فارغ از جو سازیهای گاه و بیگاهش بر کرسی استادی تکیه زده است.
1364-1368 محمد فرهادی هم از دیگر طبیبان وزارتخانه علوم بود. او متخصص گوش و
حلق و بینی از دانشگاه مشهد بود و در دولت چهارم به عنوان وزیر علوم حضور داشت.
فرهادی پس از 8 سال در دولت هفتم مجدداً به وزارت منصوب شد با این تفاوت که این
دفعه قرعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به نام او خورده بود. ریاست دانشگاه
تهران، قائممقامی سازمان هلال احمر و مشاور وزیر، از دیگر پستهای اجرایی بود که
محمد فرهادی بر عهده گرفت و تا سال 1389 نیز به ریاست صندوق حمایت از پژوهشگران
کشور منصوب بود. 1368-1372؛ 1376-1378 مصطفی معین؛ با شنیدن این نام دست کم
دو مورد به صورت همزمان به ذهن میرسد؛ 18 تیر 1378 و نامزد ناکام دوره نهم
ریاستجمهوری. مصطفی معین هم از جمله پای ثابتهای مدیریت در دولتهای گذشته
بوده است درست مثل محمدعلی نجفی؛ او جمعاً به مدت 6 سال وزارت علوم را بر عهده
داشته است. یک بار در دولت اول هاشمی رفسنجانی (1368-1372) و یک بار هم به مدت 2
سال در دولت محمد خاتمی (1376-1378). علاوه بر این نام او به عنوان سه دوره
نماینده مجلس از حوزههای تهران، شیراز و اصفهان هم دیده میشود. معین حضور در
آشوبها و قانونشکنیهای خیابانی را از سال 1378 شروع کرد، جایی که در حمایت از
افرادی که هیچ گاه هویت دانشجوییشان اثبات نشد استعفا کرد و به دفاع از آنان
پرداخت؛ اشخاصی که اگرچه در ایفای نقش به عنوان دانشجو آماتور بودند اما در آتش زدن
بانکها، ماشینها و اموال عمومی کاملاً حرفهای به نظر میرسیدند. 10 سال بعد نیز
در برافروخته نگه داشتن آتش فتنه 88 دست کمی از محمدعلی نجفی نداشت، به زندانها
میرفت و با خانواده زندانیان ملاقات میکرد. او شاید فکرش را هم نمیکرد که تنها
چهار سال بعد دوستان دیگرش مثل محمدعلی نجفی،بیژن زنگنه و... در برائت جستن از سران
فتنه از یکدیگر سبقت بگیرند. 1372-1376 محمدرضا هاشمیگلپایگانی در دولت دوم
اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان هشتمین وزیر علوم جمهوری اسلامی انتخاب شد.
هاشمیگلپایگانی را به عنوان پدر مهندسی پزشکی ایران میشناسند، او حتی در دوره
چهارم همایش چهرههای ماندگار به عنوان چهره ماندگار برگزیده و معرفی شد. شخصیتی کم
حاشیه و صاحب مقالات متعدد در حوزه مهندسی پزشکی از محمدرضا هاشمیگلپایگانی استادی
مجرب و محبوب در میان دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر ساخته است. 1382-1384
نهمین وزیر علوم جمهوری اسلامی ایران نیز از جامعه مهندسان انتخاب شد. جعفر توفیقی
دکترای تخصصی خود را در رشته مهندسی شیمی از دانشگاه پلیتکنیک بخارست دریافت کرد و
به عضویت هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس درآمد. توفیقی در نیمه دوم دولت دوم خاتمی
سکاندار وزارت علوم شد. او که از عناصر طیف اصلاحطلبان محسوب میشود پس از عدم
احراز صلاحیت میلی منفرد عنصر دیگر طیف اصلاحات، از جانب حسن روحانی به عنوان گزینه
پیشنهادی وزارت علوم در دولت یازدهم معرفی شد تا با توجه به گزینه پیشنهادی قبلی
این گمانهزنی بیش از پیش قوت بگیرد که وزارت علوم در دوره حسن روحانی سهمیه
اصلاحطلبان است. 1384-1388 محمدمهدی زاهدی یازدهمین کسی بود که بر کرسی
وزارت علوم نشست. او که در سال 1358 به عنوان رتبه اول کنکور در دوره کارشناسی
ریاضی در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد، یک بار دیگر در سال 1365 نیز همین عنوان را
تکرار کرد و به عنوان رتبه اول در مقطع کارشناسی ارشد ریاضی وارد دانشگاه تربیت
مدرس شد. چهار سال پس از آن در مقطع دکترای ریاضی در دانشگاه باهنر کرمان پذیرفته
شد. زاهدی که توسط مردم کرمان به عضویت شورای شهر کرمان انتخاب شده بود در دولت اول
محمود احمدینژاد به عنوان وزیر علوم تحقیقات و فناوری منصوب شد. 1388-1392
کمتر کسی است که این روزها نام کامران دانشجو را نشنیده باشد، دست کم پس از ریاست
برادرش فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد اسلامی، نام هر دو برادر بر سر زبانها افتاد.
دانشجو وزیر علوم جوان دولت دهم بود که پیش از آن نیز در دولت نهم سابقه استانداری
تهران و قائممقامی و معاونت سیاسی وزارت کشور را بر عهده داشت. دانشجو علاوه بر
عضویت در هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت سالها به عنوان مدیر و عضو گروههای علمی و
پژوهشی در وزارت علوم و دیگر نهادهای جمهوری اسلامی فعالیت میکرد. *** این
روزها اما به لطف پروردگار و مجاهدتهای مسئولان و دانشمندان کشورمان کار به جایی
رسیده است که مجامع علمی در سطح جهان ایران را جزء کشورهای پیشرو در تولید علم به
حساب میآورند؛ به خصوص که در دوازده سال اخیر رشد علمی کشورمان سرعت بیشتری به خود
گرفته است، بی جهت نبود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با اساتید و پژوهشگران
دانشگاهی فرمودند: « نكتهى اول اين است كه از حدود ده سال، دوازده سال پيش يك
حركت علمىِ جديد و رو به گسترشى در كشور آغاز شد و اين حركت ادامه پيدا كرد و رو به
تزايد گذاشت [...] رشد علمى كشور نسبت به قبل از اين دوازده سال، شانزده برابر شده.
اينها آمارهاى تقريبى است و از مراكز مطمئنى به دست آمده است؛ اين خيلى مهم است.
همين حركت علمىِ رو به گسترش موجب شده كه پايگاههاى اطلاعرسانى علمى معتبر دنيا
اظهارنظر كنند كه رشد پيشرفت علم در ايران سيزده برابر متوسط دنيا است. اين
واقعيتها را در نظر داشته باشيم، اينها خيلى نكات مهمى است؛ ما چون زياد مي شنويم،
زياد تكرار مي كنيم، برايمان عادى شده. اين جزو آمارهاى داخلى نيست كه حالا يك نفرى
آمارى بدهد، يك نفر هم بگويد نخير، اين آمار درست نيست؛ نه، اين پايگاههاى
اطلاعرسانى رسمى دنيايند كه اين قضاوت را دارند مي كنند؛ با ما هم خوب نيستند.
يعنى من باور نميكنم كه سياستهاى مسلط جهانى از دخالت در مراكز علمى و امثال
اينجور پايگاهها دست بردارند؛ اگر بتوانند، انكار ميكنند؛ كمااينكه خيلى از
پيشرفتهاى ما را انكار مي كنند؛ اما درعينحال اين آمار را به ما ميدهند. همين
پايگاههاى اطلاعرسانى علمى مي گويند - كه در دنيا منتشر شده و در اختيار همه هم
هست - اگر همين پيشرفت در ايران ادامه پيدا كند، در سال ۲۰۱۸، يعنى پنج سال ديگر،
ايران رتبهى چهارم علمى دنيا را خواهد داشت؛ اين خيلى چيز مهمى است. يعنى بعد از
سه كشور ديگر - آمريكا و چين و انگليس؛ آن سه كشورى است كه ذكر كردند - كشور چهارم،
ايران خواهد بود؛ اين خيلى چيز مهمى است. البته من نمي خواهم ادعا كنم كه اين
آمارها صددرصد آمارهائى است كه انسان مي تواند رويش سوگند ياد كند؛ نه، ليكن روش و
حركت دانشگاههاى كشور الان به اين سبك است؛ يك حركت عمومىِ رو به پيشرفت. |
15/5/1392 » حالا با توجه به این روند صعودی، نمایندگان مجلس باید توجه داشته
باشند که مبادا با انتخاب وزیری نامتناسب چوبی در لابلای چرخ پیشرفت علمی کشور
باشند.
|
|
|
چله ی ترک گناه ، گره مشکلات را باز می کند. علاوه بر نماز اول وقت ، یکی از
کارهایی که گشایش را در زندگی به همراه دارد ، چله ی ترک گناه است.یعنی انسان با
خودش عهد کند چهل روز مثلا دروغ نگوید ، غیبت نکند ، به نامحرم نگاه نکند.وقتی موفق
به ترک یک گناه شدیم ، یک معصیت دیگر را نیت کنیم که ترک کنیم.آن وقت می بینید که
چه تاثیراتی در زندگی دارد. نماز اول وقت خیلی مهم است . اگر می بینی گره در
کارت افتاده و یا زندگی ات نمی چرخد ، نماز اول وقت را دریاب! قطعا در زندگی ات
نماز اول وقت تاثیر دارد. از نماز اول وقت و با حضور قلب ، می توان به همه جا
رسید. نقل است آیت الله سید احمد خوانساری(ره) (که چند ماه قبل انقلاب به ما
مژده ی پیروزی انقلاب را دادند ) در طول عمر مبارکشان سه بار نماز های خود را قضا
کردند. شاید دلیلش این بوده که از نمازهای خود رضایت نداشتند و فکر می کردند حق
آنها را ادا نکرده اند. این موهبت های ایشان از نماز اول وقت بود. بیانات
استاد جاودان در حسینیه ی آیت الله حق شناس شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ۱۳۹۲
|
|