(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 03 شهریور 1392 - شماره 20574

زنگ « ایثار و شهادت» در مدارس کشور نواخته می شود
گفت وگو باآزاده سرافراز ، حبیب الله ابراهیمی عسکری
مقاومت ، رمز پیروزی
جشن عروسی شهید « ایرج خرم جاه » برگزار شد
سردار فضلی در مراسم تجلیل از پیر رزمندگان لشکر سیدالشهدا: پیروزی مقاومت اسلامی حاصل مجاهدت های بعد از پیروزی انقلاب است
فرانسوي زبانان با «شوق پرواز» شرح زندگي شهيد بابايي را مي بينند
   


دبیر ستاد پروژه مهر وزارت آموزش و پرورش گفت : زنگ ایثار و شهادت نخستین بار همزمان با بازگشایی مدارس به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس در مراکز آموزشی کشور نواخته می شود.
سید ابراهیم حسینی اظهار داشت: امسال نخستین روز فعالیت مدارس با میلاد امام راحل به عنوان پدر و فرزند شهید مصادف شده است به این علت، بخشی ازمراسم بازگشایی مدارس به جشن میلاد بنیانگذار جمهوری اسلامی اختصاص داده می شود.
وی، برگزاری نمایشگاه ویژه دفاع مقدس و تبیین جنگ نرم با حضور صاحب نظران را از دیگر برنامه های ستاد پروژه مهر به مناسبت تقارن هفته دفاع مقدس با بازگشایی مدارس برشمرد.
حسینی گفت: در این نمایشگاه، شهدای مدارس، محلات و مناطق کشور به ویژه شهدای دانش آموز معرفی می شوند و پرچم جمهوری اسلامی با حضور دانش آموزان به اهتزاز درمی آید.

 


اشاره:
چند روزی از سالروز بازگشت شکوهمند آزادگان غیور به میهن اسلامی می‌گذرد. یاد فداکاری‌ها و از جان‌گذشتگی‌های آنها، هرگز در ذهن مردم قدرشناس ایران کهنه و قدیمی نمی‌شود. هرچند در سال‌های اخیر و پس از تاکیدات فراوان رهبر معظم انقلاب مبنی بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و ایثارگران، شاهد کارهای ارزشمندی بخصوص در حوزه خاطره‌نگاری و ادبیات داستانی هستیم، اما خلأ این آثار به ویژه برای ارائه به نسل جوان کشور همچنان مشاهده می‌شود. و از این روست که محدود کردن دلاوری‌ها و رادمردی‌های آزادگان عزیز، به روز و هفته خاصی از سال، کوتاهی در ادای حق این بزرگمردان است. با این رویکرد، خبرنگار کیهان در آبادان گفت‌وگویی با یکی از آزادگان سرافراز کشورمان که با گمنامی و صبوری، در زادگاهش روزگار می‌گذراند انجام داده است که با خواندن آن، با قطره‌ای از دریای صبوری و اخلاص آنها در برابر مصائب و سختی‌های طاقت‌فرسای دوران اسارت آشنا می‌شویم. حبیب‌الله ابراهیمی عسکری، آزاده سرافراز آبادانی است که با روی گشاده و صمیمیت و خونگرمی آبادانی‌اش در این گفت‌وگوی کوتاه شرکت کرده است.
خانه ای دور از شهر و در سکوت رودخانه و غروب آفتاب در جوار نخل های برافراشته جزیره مینو برای ماوای دوران بازنشستگی خود انتخاب کرده است، خاموش و آرام روزها را صبورانه با درد بیماری سپری می کند، به گرمی سخن می گوید و مهمان نوازی مهربان است، وقتی وارد خانه اش می شوم احساس می کنم سالها او را می شناسم.
لطفا خود را معرفی کنید.
- حبیب الله ابراهیمی عسکری فرزند علی و متولد 1326هستم.
از چه زمانی فعالیت خود را در سپاه آغاز کردید؟
- در بدو انقلاب وارد سپاه آبادان شدم و فعالیت‌های خود را در این حیطه آغاز کردم. با شروع جنگ تحمیلی به همراه دیگر همرزمان انقلابی و سپاهی شهرستان آبادان وارد جنگ شده و بعد از گذشت یک سال از جنگ تحمیلی در یک ماموریت در منطقه خلیج فارس به اسارت نیروهای بعثی درآمدم.
از چه سالی و چه مدت در اسارت بودید؟
به همراه شش نفر از همرزمانم از سال 1360 به اسارت عراقی ها درآمده و در تاریخ سوم شهریور 69 آزاد شدم.
در دوران اسارت در چه اردوگاه هایی نگهداری شدید؟
- در این مدت توسط نیروهای عراقی به اردوگاه‌های مختلفی منتقل می شدیم، که از آن جمله در ابتدای اسارت و به مدت یک سال در مرکز استخبارات الر شید در یک سلول زندانی بودم .در مدت یک سال که در این سلول بودم فقط چهار بار توانستم آفتاب را ببینم! سپس به الرمادی شماره 8 معروف به الانبار منتقل شدم و بعد از مدتی به اردوگاه شماره 17 تکریت در کنار حاج آقاابو ترابی دوران اسارت را سپری کردم.
وضعیت زندگی در این اردوگاهها چگونه بودو آیا از اخبار جنگ هم باخبر می شدید؟
- در این اردوگاه ها زندگی به سختی می گذشت باید در مقابل ورود هر سرباز یا درجه دار عراقی بلند می شدیم و احترام می کردیم و در صورت تخلف با شدیدترین مجازات ها روبه رو می شدیم، همچنین برای شنیدن اخبار و حوادث جنگ یک رادیو داشتیم که توسط آن از فرامین امام راحل و دیگر اوضاع مملکت آگاه می شدیم و اگر در هر یک از عملیات جنگی نیروهای ایرانی موفق به پیشروی و یا پیروزی می شدند توسط عراقی ها بدون هیچ دلیلی تنبیه و شکنجه می‌شدیم البته در ابتدای اسارت از وضعیت کشور و حوادث جنگی ایران خبر نداشتم و این بی خبری شرایط بسیار سختی را در سلول برای من به وجود آورده بود، اما به مرور زمان همه چیز و به خصوص کشور، امام(ره) و خانواده ام را به خدا سپرده و روزها را با مناجات و یاد خدا سپری کردم.
رفتار عراقی ها با شما به چه شکل بود؟
- رفتار آنان بسیار بد بود، به طور مرتب همه را شکنجه می کردند و با تنبیهات سخت جسمی و روانی آسیب های جدی را به اسرا وارد می کردند، غذای بسیار بدی را برای خوردن در اختیار داشتیم به طوری که بهترین غذای اردوگاه های عراقی لوبیا چیتی بود.
نقش صلیب سرخ در این میان به چه شکل بود؟
- در میان نیروهای صلیب سرخ آدم هایی بودند که با نیروهای بعثی عراق همکاری داشته و برای آنان خبرچینی می کردند؛ به طوری که اگر ما از بدرفتاری و شکنجه های نیروهای عراقی با آنان صحبت می‌کردیم بعد از رفتنشان توسط عراقی ها شکنجه های سخت بدنی را باید تحمل می کردیم، اما افراد معدودی هم در صلیب سرخ بودند که برای نجات و رهایی اسرا تلاش می کردند.
آیا از وضعیت خانواده خود در ایران باخبر می شدید؟
- بعد از اینکه یک سال از اسارتم گذشت، توسط نیروهای صلیب سرخ کارت شناسایی اسرا برایم صادر شد و توانستم بعد از یک سال از طریق نامه‌هایی که هر دو ماه یک بار برای خانواده ام می نوشتم از اوضاع و احوال آنان باخبر شوم، البته این نامه ها توسط نیروهای بعثی عراق به شدت کنترل می شود.
قبل از اسارت ازدواج کرده بودید؟
- بله ازدواج کرده بودم و در زمان اسارت دارای دو فرزند چهار ساله و دو ساله بودم.
بعد از دستگیری نیروهای عراقی به چه طریقی به دنبال جمع آوری اطلاعات از شما بودند؟
- بعد از دستگیری برای مدتی محدود ما را به بصره منتقل کردند و توسط نیروهای اطلاعاتی بصره زیر بدترین شکنجه ها روحی و روانی قرار گرفتیم، تا بتوانند اطلاعاتی را از نحوه عملیات ها، ماموریت ها، اوضاع جنگ و ایران به دست بیاورند، اما ما خود را ماهیگیران ساده ای معرفی می کردیم که در مقابل این سوالات هیچ پاسخی نداریم، اما آنان که متوجه می شدند ما واقعیت را کتمان می کنیم، به سختی ما را شکنجه می کردند.
از دوران اسارت 9 ساله خود خاطراتی را بیان می کنید؟
- خاطرات 9 سال زندگی در اسارت و اردوگاه‌های جنگی کشور عراق بسیار زیاد است، اما از این میان می‌توانم به برپایی نمازهای جماعت،خواندن ادعیه ماه مبارک رمضان و نگهبانی های شبانه برای اطلاع از ورود نیروهای عراقی به اردوگاه اشاره کنم؛ عراقی‌ها اجازه خواندن نماز جماعت را به ما نمی دادند برای اینکه بتوانیم نماز را در اردوگاه برپا کنیم یکی از بچه‌ها در کنار پنجره می نشست و آینه ای را در دستش می گرفت و اگر عراقی وارد اردوگاه می شود از طریق این آینه باخبر شده و به بچه ها اطلاع می داد تانماز جماعت را برپا نکنند.اما یکی از خاطراتی که همواره در ذهن من حک شد مربوط به زمانی است که یکی از همرزمان اسیرم بعد از ورود یک درجه دار و سرباز عراقی مشغول صحبت با دوستانش بود و از ورود آنان مطلع نشد، بنابراین بعد از داخل شدن آنان به اردوگاه از جای خود بلند نشد، سپس توسط سرباز عراقی مورد تنبیه قرار گرفت و لگد سختی به شکمش وارد شد به طوری که از شدت ضربه در حال شهادت بود، هرچه از نیروهای بعثی خواستیم که او را به درمانگاه برسانند قبول نکرده و می گفتند بگذارید بمیرد فردا صبح او را خاک می کنیم! متاسفانه ایشان از شدت ضربه وارده به شهادت رسیدند.
بعد از شنیدن خبر آزادی چه حالی داشتید
- خوب به هرحال بعد از شنیدن خبر آزادیم بسیار خوشحال شدم و از اینکه بعد از 9 سال به آغوش وطن و خانواده برمی گشتم احساسی داشتم که بعد از گذشت این همه سال نیز با جملات نمی توانم آن را بیان کنم.
چه پیامی برای جوانان امروز کشور دارید؟
- ما در آن زمان جوانانی معتقد به دین اسلام و سخنان امام راحل بودیم، که این دو عامل به همراه شجاعت و وطن دوستی رمز پیروزی و سرافرازی ما در مقابل نیروهای عراقی بود، امروز نیز اگر جوانان با آگاهی و بینش عمیق نسبت به اسلام و فرامین رهبری راه و رسم زندگی خود را پیدا کنند برای رسیدن به موفقیت های اجتماعی و خانوادگی به آسودگی رسیده و در مقابل هرگونه فتنه داخلی و خارجی مقابله می‌کنند؛ همچنین با پایبندی به انقلاب و سنت های ایران اسلامی راه رستگاری برای آنان هموارتر شده و باید اسلام را مانند آینه ای برای الگوپذیری در زندگی خود انتخاب کنند.
گفت وگو از : ورده پور عبدی
خبرنگار کیهان در آبادان

 


مراسم استقبال از مادر شهید «ایرج خرم جاه» عصر روز گذشته با حضور کاروانی متشکل از ۳۰۰ نفر از اعضا و اقوام خانواده شهید ایرج خرم جاه، مسئولان سپاه استان البرز، جمع بسیاری از مردم شهر همدان و خانواده جعفر زمردیان در فرود‌گاه و گلزار شهدای این شهر برگزار شد.
جعفر زمردیان کسی بود که شهید ایرج خرم جاه به جای او دفن شده بود اما بعد از جنگ به عنوان آزاده به کشورمان بازگشت و معمای مهم اینکه چه کسی به جای آزاده سرافراز دفن شده است همچنان لاینحل باقی ماند .
مراسم استقبال از مادر شهید ایرج خرم جاه از ساعت ۱۷عصر پنجشنبه (سی و یکم مرداد) در فرودگاه استان همدان برگزار شد. در این مراسم ، مادر شهید ایرج خرم جاه که بنا به وصیت فرزندش چادر سفید بر سر داشت در سخنانی گفت: امروز با حضور در شهر همدان احساس می‌کنم که فرزندم داماد شده است و در مراسم عروسی او شرکت کرده‌ام. اکنون که بعد از ۲۷ سال به دیدار فرزندم آمده‌ام بسیار خوشحال هستم و جا دارد از آقای زمردیان و خانواده‌اش برای این امانت‌داری تشکر کنم.
وی همچنین در جوار مزار فرزندش گفت: اصلا فکر نمی‌کردم که روزی پس از گذشت ۲۷ سال از شهادت فرزندم بتوانم مزار او را به آغوش بکشم. از اینکه مردم همدان در این جشن که برای من مانند مراسم دامادی و عروسی فرزندم به حساب می‌آید حضور دارند بسیار خوشحالم و باید به همه همدانی‌ها تبریک بگویم.

 


جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت :حاصل همه مجاهدت های هشت ساله و سی و چهار ساله بعد از پیروزی انقلاب، پیروزی مقاومت اسلامی و جنگ 33 روزه با ارتش چهارم دنیا یعنی اسرائیل است.
مراسم تجلیل از سرهنگ حاج عبدالله براتی مسئول پشتیبانی و تدارکات وقت لشگر 10 سیدالشهداء و پدر شهید محمد داود براتی با حضور سردار حاج‌ علی فضلی جانشین سازمان بسیج مستضعفین، جمعی از فرماندهان دوران دفاع مقدس لشگر 10 سیدالشهداء و هیئت متوسلین به حضرت سیدالشهداء واحد مهندسی رزمی این لشگر و غلامحسین موحد دانش پدر شهید علی موحد دانش، شب گذشته در منزل حاج عبدالله براتی برگزار شد. سردار حاج ‌علی فضلی جانشین بسیج مستضعفین در سخنانی اظهار داشت: شما همرزمان بنده، شهدای زنده ای هستید و برای بچه‌های مهندسی رزمی همه شب‌ها شب عملیات بود.
وی گفت: حاصل همه مجاهدت‌های هشت ساله و سی و چهار ساله بعد از پیروزی انقلاب، پیروزی مقاومت اسلامی و جنگ 33 روزه با ارتش چهارم دنیا یعنی اسرائیل است.
وی افزود: وقتی در بین مبارزین لبنان حضور داشتیم عزیزی از شهادت‌طلبان لبنانی با پیراهن رکابی، شلوار لی و دمپایی لاانگشتی جزو نیروهای استشهادی لبنانی بود و این نشان‌دهنده اوج دریافت پیام امام توسط آن جوان با آن شرایط ظاهری بود.

 


داستان زندگي سرلشگر شهيد عباس بابايي براي مخاطبان فرانسوي زبان در شبكه سحر نمايش داده مي شود.
مجموعه تلويزيوني “ شوق پرواز “ به سرپرستي كبري مليحي براي مخاطبان فرانسوي زيرنويس شده است. همچنين پروانه صالحي ترجمه و آناهيت همپارنيان ويراستاري اين سريال را به عهده داشته اند.
مجموعه تلويزيوني “شوق پرواز” داستان زندگي خلبان تيز پرواز نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران سرلشگر شهيد عباس بابايي را در 48 قسمت 25 دقيقه اي روايت مي كند.
شوق پرواز، توليد بنياد شهيد و امور ايثارگران به كارگرداني يداله صمدي و تهيه كنندگي جواد نوروزبيگي در سال 90 از شبكه يك سيما پخش شد. شهاب حسيني، شهرام حقيقت دوست، افسانه بايگان، الهام حميدي، اكبر عبدي، فرهاد قائميان،عبدالرضا اكبري، عباس اميري، مهران رجبي، مينا جعفرزاده، مهدي فقيه،اتابك نادري، محسن افشاني، آنا برزينا، زهره حميدي، بهزاد رحيم خاني،سيدعلي صالحي،كوروش تهامي، حسن جوهرچي، حسين بابايي، سلما بابايي، ستاره اسكندري و اكرم محمدي از جمله بازيگران اين مجموعه تلويزيوني بوده اند.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10