مشوق هایی که جامعه را بهسوی پویایی سوق می دهد |
![](../image/ball3.gif) |
سیستم تهاجمی، علیه تهاجم سیستماتیک موشها وسلامتجامعه |
![](../image/ball3.gif) |
کاربرد سواد در قرن حاضر |
![](../image/ball3.gif) |
|
|
![](../image/top.gif) |
ش . جوادی کاهش باروری اولین و مهمترین تعیینکننده کاهش پیشرفت یک جامعه و
از طرفی هم سالمند شدن جمعیت است. در بیش از سه دهه اخیر، میزان باروری در جهان
تقریبا نصف شده و از 4 فرزند به 2 فرزند برای هر خانواده کاهش یافته است. در نیم
قرن آینده نیز، حتی این کاهش فراتر از حد کنونی برای هر خانواده خواهد رسید.
بررسیهای انجام شده نشان میدهد، متوسط میزان باروری کل در مناطق بیشتر
توسعهیافته از سطح نسبتا پایین قبلی یعنی 5 بچه برای هر خانواده در طول 1995-1970
به سطح خیلی پایین 2 بچه برای هر خانواده در طول سالهای 2008-2003 رسیده است. از
طرفی این میزان در مناطق کمتر توسعه یافته بیش از 72درصد کاهش داشته است و از 5 بچه
برای هر خانواده در طول دوره 1995-1970 به 2 بچه در طول دوره 2008-2003 رسیده است.
از طرفی باید توجه کرد که تفاوتهای زیادی بین مناطق مختلف وجود دارد. در مناطق
توسعه نیافته متوسط میزان باروری کل هماکنون 3 بچه برای هر خانواده است. به ویژه
در آفریقای غربی و شرقی این میزان فراتر از 5 بچه برای هر زن میباشد. آمارهای
سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد که این کاهش در دهههای آینده نیز ادامه داشته
باشد. براساس پیشبینیهای سازمان جهانی بهداشت، انتظار میرود که در دوره زمانی
2030-2025 میزان باروری کل در مناطق کمتر توسعه یافته از 2 بچه برای هر زن به 3/1
بچه کاهش پیدا کند و در دوره زمانی 2050-2045 به 1 برسد. از طرفی در مناطق بیشتر
توسعهیافته پیشبینی شده که متوسط میزان باروری کل از 3/2 بچه برای هر زن به 3 بچه
در سالهای 2050-2045 افزایش پیدا کند. ضمن اینکه در مناطق توسعهنیافته براساس
پیشبینی سازمان ملل متوسط میزان باروری کل در طی همین مدت کاهش چشمگیری خواهد
داشت، از 5 بچه برای هر خانواده به 3 بچه در دوره زمانی 2050-2045 خواهد رسید.
ضرورت افزایش سطح کیفی زندگی کم شدن انگیزه جوان ها برای بچهدار شدن در اثر
عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی بوده است. ضمن اینکه فرزندآوری نیز در خانوادهها
به تأخیر افتاده و این امر در کنار بالا رفتن سن ازدواج و تمایل خانمها به تحصیل و
اشتغال رخ داده و تمام این عوامل در کنار هم میزان فرزندآوری را کاهش داده است. در
صورت ادامه یافتن این امر ممکن است تصمیم به وارد کردن نیروی کار گرفته شود و این
موضوع چالشهای سیاسی امنیتی را ایجاد میکند و تمام این امور ضرورت بازنگری سیاست
های جمعیتی را نشان میدهد. از آنجایی که تحصیل و ازدواج هم از زمینههای اصلی
پیشرفت هستند و باید راهکارهایی اندیشیده شود تا زنان ضمن داشتن امکان تحصیل و
ازدواج تسهیلاتی را نیز برای فرزندآوری داشته باشند. در بیش از سه دهه آینده نیز
پیش بینی میشود که امید به زندگی در سطح جهانی افزایش پیدا کند و در دوره زمانی
2050-2040 به 75 سال برسد. در شرایط فعلی مرگ و میر سه نفر از هر چهار تولد در جهان
تا سن 60 سالگی زنده میمانند و و یک نفر از هر سه نفر تا 80سالگی زنده میماند. و
بر اساس پیشبینیهای به عمل آمده مرگ و میر برای دوره زمانی 2050-2030، تقریبا 6
نفر از هر 7 نفر متولد شده تا 60سالگی و بیش از نیمی از آنها تا سن 70سالگی زنده
میمانند. از طرفی هم در میان عوامل ذکر شده موثر بر سالمند شدن جمعیت، نقش مهاجرت
در تغییر توزیع سنی نسبت به باروری و مرگ و میر از اهمیت کمتری برخوردار است.
تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر نشان میدهد که جدا از این که چه شرایط و
مشکلاتی زوجها را ترغیب به داشتن فرزند کمتر و تک فرزندی یا حتی نداشتن فرزند
میکند، اگر والدینی که تصمیم میگیرند فقط یک فرزند داشته باشند، میدانستند تک
فرزندی چه آسیبهای منفی بر روح و روان و رشد شخصیت اجتماعی فرزندشان دارد و حتی
ممکن است زندگی آینده فرزندشان را نیز تحت تاثیر قرار دهد، شاید در تصمیمشان کمی
تجدیدنظر میکردند. بررسیها نشان میدهد احتمال افزایش بیماریها و اختلالات
رفتاری و اجتماعی در تکفرزندان دور از انتظار نیست. مشکلات فراوانی که ممکن است
تکفرزندها در طول دوران زندگیشان با آنها مواجه شوند، متفاوت است. مثلا
تکفرزندها از آزمودن احساساتی که در روابط بین خواهر و برادر شکل میگیرد، محروم
میمانند، در حالی که در خانوادههای چند فرزندی ارتباط بچهها با هم، بحث و حتی
دعوا کردن هر از گاه با خواهر و برادر موجب میشود کودکان برای کنترل احساسات راهی
مناسب پیدا کنند و بار دیگر به بازی مشغول شوند. فرزندان در این نوع خانوادهها،
در مدیریت رابطه نیز با مشکلاتی مواجه هستند. بررسیها نشان میدهد که تکفرزندها
نمیتوانند ناامیدی و فشارهای روحی را تحمل کنند و اگر توهینی به آنها شود، بدون
این که قصدی در کار باشد، این توهین را رفتاری عمدی برداشت میکنند. فرزندی که به
تنهایی بزرگ شده، ممکن است تبحر لازم را نداشته باشد تا بتواند دعواهای خود را با
دیگران به گونهای مدیریت کند که در نهایت هر دو طرف راضی شوند. در واقع تک فرزندها
فقط به برقراری روابطی علاقهمندند که دربرگیرنده منافع آنان باشد. کشورهای دیگر
چه میکنند؟ هماکنون در کشورهای اسکاندیناوی شمال اروپا از کودکان یکساله تا
هفت ساله به طور رایگان در مراکزی خاص نگهداری میکنند که شامل آموزش، تفریح و غذای
رایگان است. در کشورهای سوئیس، کانادا و استرالیا نیز هزینههای درمان ناباروری
در همه مراحل کاملا رایگان است. کانادا هماکنون در پایینترین سطح زاد و ولد در
بین کشورهای غربی قرار دارد. یکی از دلایل بیعلاقگی مردم به ازدیاد نسل، به
سیاستگذاریهای ملی کشور در زمینه منافع تشکیل خانواده و بارداری برمیگردد.
کانادا به نسبت سایر کشورها، دارای خانوادههای کم جمعیتتری است. کاناداییها بطور
متوسط 3/1 فرزند دارند. در حالی که این رقم برای انگلیس، 1/2 و استرالیا، 8/1 است.
در حال حاضر ایالت کبک در کانادا حمایت از زادآوری را شروع کرده است. در این ایالت
برای نوزادان جدید 7500 دلار نقد در نظر گرفته شده است. در کشور هلند دولت برای
تولد هر بچه، 3500 یورو به زوجها پرداخت میکند. دولت ژاپن که سالها با نرخ پایین
زاد و ولد دست و پنجه نرم کرده است برای تشویق خانوادهها 5 هزار دلار برای تولد هر
بچه به زوجها میدهد. «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان هم از 2 سال قبل که میانگین
تعداد بچههای خانوادههای این کشور 3/1 بچه تخمین زده شده پیشنهاد حقوق هزار و
500یورویی برای مادرهایی که مراقب بچههای خود در خانه هستند را مطرح کرده است.
کشور آلمان نیز مانند دیگر کشورهای صنعتی، به دنبال تهدید این کشور در موضوع کاهش
تولید نسل مشوقهایی برای ازدواج و افزایش زاد و ولد در این کشور به کار بسته است.
از مزایای اهدایی دولت آلمان، کمک مالی به پدران و مادران شاغلی است که به دلیل
تولد فرزند خود و یا مرخصی به واسطه نگهداری از فرزند، دستمزدی دریافت نکردند؛
بنابراین، مردان و یا زنانی که دستمزدی دریافت نکردهاند، دو سوم دستمزد خود را در
هر ماه از دولت دریافت میکنند و کسانی که حقوق پایینتری دریافت میکنند تمام حقوق
خود را از دولت دریافت میکنند. جالب اینکه اگر یکی از والدین در مرخصی باشد تا
یک سال میتواند به صورت فوق در مرخصی باقی بماند با ضمانت این مسئله که بعد از این
مدت به شغل قبلی خود بازمیگردد و اگر هر دو والدین در مرخصی باشند تا 14 ماه
میتوانند این گونه در کنار خانواده خود حضور داشته باشند. فرانسه نیز به مانند
دیگر کشورهای اروپایی حمایت مالی خود از والدینی که بچهدار میشوند را به
وزارتخانههای مربوط ابلاغ کرد تا براساس قوانین جدید خانوادههای فرانسوی نسبت به
بچهدار شدن خود در فرانسه هیچ ترسی درباره از دست دادن شغل خود به دلیل مرخصی
طولانی و یا مخارج فرزندان نداشته باشند. بنابر قوانین جدید دولت فرانسه
خانوادهها میتوانند تا سه سال با ضمانت اینکه به شغل خود برمیگردند، در کنار
فرزند خود حضور داشته باشند و دولت نیز به صورت سالانه از سه سالگی تا سنین تعیین
شده نسبت به کمک هزینههای مالی فرزندان برای پیش دبستانی و همچنین دوران مدرسه و
دانشگاه به خانوادهها تضمین قانونی میدهد. در کشور فنلاند هم سبد کالا و همچنین
کاهش اخذ مالیات و استفاده از امکانات دولتی برای فرزندان و خانوادهها درنظر گرفته
میشود و دولت درصورت استخدام خدمتکار برای خانوادههایی که بچهدار شدهاند، هزینه
خدمتکار را تاحدی تقبل میکند. ژاپن یکی از پایینترین نرخهای تولد را در
سرتاسر جهان دارد و کارشناسان به تازگی هشدار دادهاند که درصورت تغییر نکردن
وضعیت، ممکن است که در سال 3011، ژاپن دیگر کودک زیر 15سال نداشته باشد. به همین
خاطر در ژاپن که بالاترین درصد جمعیت مسن را دارد، خانوادههایی که فرزند تا سن
15سال دارند ماهانه تا 13هزار ین کمک مالی دریافت میکنند؛ از سوی دیگر پدر و مادر
یک به یک میتوانند در صورت اخذ مرخصی با نصف حقوق خود تا سقف تعیین شده در مرخصی
حضور داشته باشند و بدون هیچ تغییری به کار قبلی خود بازگردند. حمایتهای
همهجانبه از خانوادهها بررسیها نشان میدهد که دلیل اصلی بیرغبتی خانوادهها
به داشتن فرزند بیشتر، مسائل مالی است. بنابراین اگر از خانوادههایی که برای اولین
یا دومین و حتی سومینبار دارای فرزند میشوند، حمایت مالی شود و نسبت به پرداخت
مالیات تا سقف تعیین شده معاف شده و حمایتهای مالی برای تربیت و رشد فرزندان نیز
تا حدودی توسط سبدهای کالای حمایتی و همچنین به صورت نقدی به خانوادهها پرداخت
شود، افزایش جمعیت را به دنبال خواهد داشت. برخی دولتها و بسیاری از بخشهای
خصوصی، حمایت لازم را از والدین به عمل نمیآورند. به عنوان مثال 75 کشور جهان در
هنگام مرخصی زایمان، حقوق کامل مادر را پرداخت میکنند، اما در بیشتر کشورها،
مادران، تنها نیمی از حقوق خود را دریافت میکنند. در کشورهای اتحادیه اروپا به
مادران اجازه میدهند هر وقت که مایل باشند به خاطر سلامتی نوزاد، محل کارشان را
ترک کنند. کاری که در هیچ یک از کشورهای خاورمیانه انجام نمیشود. مهمترین
اقدام، استفاده از سرمایهگذاریهای اقتصادی، بهبود شرایط جوانان و فراهم کردن
شرایط تشکیل زندگی مشترک برای جوانان کشور است. بهبود شرایط شغلی بهداشتی باعث
افزایش تولید اقتصادی میشود. وقتی افراد شرایط شغلی و موقعیت اجتماعی مناسبی داشته
باشند، برای تشکیل زندگی مشترک و داشتن فرزند، ترغیب خواهند شد و با این روند طی
سالهای آینده، مشکل کاهش رشد جمعیتی کشور حل میشود. هیچ سیاست اجباری موفق
نخواهد بود. داشتن فرزند یک علاقه است که ممکن است کسی داشته باشد و زوجی دیگر این
نیاز را احساس نکند. بهترین راهکار برای جوان نگهداشتن کشور، اتخاذ سیاستهای موثر
برای بهبود ظرفیتهای استخدام منابع انسانی جوان است. رشد اقتصادی باید تقویت شود.
علاوه بر آن کمکهای دولت، سرمایهگذاری، همکاری و مشارکت ارگانهای خصوصی و
پساندازهای اقتصادی نیز میتوانند دراین امر نقش بسیار مهمی داشته باشند. همچون
کشورهایی که در این راه موفق بودهاند، باید از تسهیل ازدواج به خصوص افزایش
تسهیلات ازدواج در سنین پایین، حمایت از زنانی که تمایل به تحصیل و اشتغال دارند
برای بچهدار شدن، افزایش مرخصی زایمان، ایجاد مراکز نگهداری از کودکان، توجه به
سلامت مادر و فرزند اشاره کرد.
|
|
![](../image/top.gif) |
پژوهش از: قاسم علیاکبر سالها مبارزه به وسیله روشهای مختلف در مواجهه با
معضل رتها (موشهای شهری) که آن هم نتیجهای جز شکست نداشته ثابت میکند یا اجزاء
این روشها غلط بوده و یا این نگرش از پایه منحرف میباشد. آنچه که مسلم است
استفادههای مکرر در طی چندین دهه و جابهجایی اجزاء این سیستمهای ظاهراً
مبارزهای، این مسئله را مشخص کرده که دیگر جایی برای تغییر اجزای آن وجود ندارد و
باید با ظهور نگرشی جدید به فکر پیدا کردن یک راه مبارزهای کارآمد برای پایان دادن
به این دور تسلسل بیهوده بود. در طی تحقیقاتم در این مسیر مشخص شد که اطلاعات
موجود از رتها مربوط به بخش روشن زندگی آنهاست و هرگونه برنامهریزی براساس این
اطلاعات بدیهی برای یک مبارزه کارآمد و باتوجه به تجربه سالها شکست محکوم به رد
است و این نتایج ثابت میکنند که در مواجهه با معضل رتها بخش تاریک دیگری وجود دارد
که توانسته اسرار زندگی این موجودات را در خود پنهان کند. در طی این مسیر متوجه شدم
که رتها مانند گونههای دیگر جانوران نمیباشند و به دلیل داشتن یکسری خصوصیات خاص
و منحصر به فرد، آنها را با یک تقسیمبندی جدید، در گروه موجودات مهاجم تقسیمبندی
نمودم. موجودات مهاجمی که درحال طی کردن مسیر تکاملیشان و ارتقاء جایگاه خود در
زنجیره غذایی میباشند و این مسیر که تحت تأثیر یک فکر و روح جمعی قرار دارد، آنها
را به سمت صیاد شدن هدایت میکند. باید توجه داشت که قدرت این موجودات، نه براساس
قدرت فردی آنها، بلکه براثر قدرتی که به واسطه ماهیتی که در اثر یکپارچگی جمعیت
آنها بدست میآید درنظر گرفته میشود. در ادامه این روند حقیقت تلخ و وحشتناکی
برایم روشن شد و آن این بود که برخلاف عقیده بشر، این انسانها نیستند که رتها را
کنترل میکنند، بلکه این رتها هستند که از انسان به عنوان بردهای برای تأمین
غذا،ساخت خانههایی محکم و همچنین حذف صیادان طبیعی شان استفاده میکنند و این نه
براساس قدرت فکر این جانور، بلکه در جایگاه انتخاب طبیعی و دستورالعملی است که مادر
طبیعت آن را برای موجودات مهاجم بخصوص رتها برنامهریزی کرده و به پیش میبرد.
نتیجه این شد که به طور کلی این گونه موجودات براساس دو تقسیمبندی در زندگی پیش
میروند. 1- فاز کند: که زندگی آنها براساس تکثیر و انسجام جمعیت پیش میرود.
در این مرحله، تکثیر در اولین برنامه رتها قرار گرفته تا به هر طریق عوامل مخالف،
به جنگ با آنها برآیند، آنها پتانسیل پرقدرتی را در تکثیر خود یدک داشته باشند. حال
باتوجه به اولین مرحله زندگی جمعیتی رتها که تکثیر و انسجام میباشد، ما شاهد آن
هستیم که آنها انواع و اقسام شکل زندگی اجتماعی را از خود نشان میدهند و گویی از
این همزیستی با انسانها، رتها رونوشتی دقیق از زندگی اجتماعی انسانها را کپی
میکنند. این روند تکثیر جمعیتی رتها، باعث شده تا آنها ضمن آزمون و خطاهای فراوان
در واحد زمانی کوتاه، قدرت تطابقپذیری فوقالعادهای پیدا کنند و رتهایی که دارای
قدرت تطابقپذیری این چنینی شدهاند آن را به صورت دستورالعملهای ارثی به نسل بعدی
خود انتقال دهند. و در حال حاضر رتهای موجود صرفنظر از شباهت ظاهری با رتهای چند
دهه گذشته، به لحاظ تطابق و تکامل برای بقاء پایدارتر بسیار متفاوت و قدرتمندتر از
نسلهای گذشته خود میباشند. آن چنان که برخلاف انسانها که در اثر مسائل مختلف
باعث شده که تکثیر جمعیت کمتر رخ دهد، در رتها این دستورالعمل تکثیر جمعیتی تغییر
نکرده و براساس آنچه که بر زندگی موجودات مهاجم حاکم میباشد یعنی اجبار در تولید
مثل پیش میرود. این نوعی از تولید مثل است که به دلایل خاص و برای پا برجا ماندن
جمعیت موجودات مهاجم شکل گرفته و از طرفی چون در بین رتها زمان مشخصی از لحاظ فصلی
برای تولید مثل وجود ندارد این روند با قدرت بسیار همانند یک دستگاه چاپ به کار خود
مشغول است. این روند اجبار در تولید مثل کاملا خارج از قواعد و پیوندهای عاطفی
شناخته شده در عمل تولید مثل انجام میشود و به همین دلیل تفکری برای آن چه که در
مابعد آن برای لزوم پیدا کردن غذا لازم میباشد وجود ندارد که همین مسئله ثابت
میکند حذف اولین گزینه منابع غذایی آنها یعنی زباله باعث میشود که رتها به سراغ
منابع غذایی دیگر روند و این عامل اصلی گسترش و پراکندگی رتها به تمامی نقاط
دنیاست. در این روند آنها با همزیستی با انسانها تقریبا تمامی دشمنان طبیعی خود را
حذف نمودهاند. هر چند با این همزیستی تعداد اندکی از آنها نیز از بین میروند اما
آنها با کثرت در جمعیت و به ازاء ارزش بدست آمده، بهای ناچیز چنین موردی را به
راحتی پرداخت مینمایند. رتها همزمان با برداشتن اولین قدم در این روند کنترلی، خود
را مجهز به سیستمهای دفاعی در مقابل انسانها نمودهاند و وارد بخش دوم از مرحلهای
اول حرکت جمعیتی خود یعنی انسجام شدند. 2- فاز تند: که زندگی آنها وارد مرحله
بروز عوارض شده که شامل عوارض تهاجمی (حمله فیزیکی) و عوارض تداخلی، تهاجمی (بروز
بیماریهای مسری) میشود. باید توجه داشت که گذر از فاز کند به فاز تند میتواند تحت
تاثیر عواملی نظیر تغییرات ناگهانی اقلیم آب و هوایی، تغییرات ناگهانی در منابع
غذایی، دستکاریهای ناشیانه انسانها در سیستمهای جمعیتی آنها و از همه مهم تر بروز
بلایای طبیعی همچون زلزله سرعت بیشتری به خود بگیرد. که از نشانههای بارز آن تغییر
عادات غریزی آنها می باشد. نظیر تبدیل شبگردی به روزگردی به صورت گسترده. بنابراین
ما در مرحله دوم روند زندگی حرکت جمعیتی رتها، شاهد بروز تهاجم هستیم که طبق یک
سیستم با عنوان تهاجم سیستماتیک رخ میدهد. این سیستمهای تهاجمی شامل جمعآوری
مجموعه عواملی نظیر میکروبها، ویروسها و انگلهای خطرناک و کشندهای بر علیه انسان
شد که از آنها موجودی ساخت که علاوه بر داشتن عوارض تهاجمی (حمله فیزیکی) دارای
عوارض تداخلی تهاجمی (بروز بیماریهای مسری) نیز باشند. متاسفانه این روند خود
ایمنی برای رتها در قبال انسانها در حال طی شدن و تکامل است و در حالی که بشر در
خیال واهی کنترل این موجودات است، آنها آماده جمعآوری عوامل خطرناک دیگری میباشند
وشاید در آیندهای نزدیک ما شاهد آن باشیم تا سر وکله رتهایی که ناقل ویروس ایدز و
هپاتیت باشند پیدا شود و این نشان میدهد که رتها، برای انسانها برنامهریزی
کردهاند.حال با توجه به مرحله تکثیر وانسجام، ما شاهد آن هستیم که رتها برای
جلوگیری از هر گونه دستاندازی بشر به عنوان تنها عامل بازدارنده یا دشمن ظاهری،
متوسل به استفاده از خصوصیات دیگری در این روند شدهاند. یعنی بینظمی و بیمرزی در
سرشاخههای جمعیت و مخفی نمودن ریشههای کنترلی و تولیدمثلی خود، به طوری که هرگونه
حمله و آسیب با روشهای مرسوم و سنتی به جمعیت آنها فقط باعث دستکاری در سرشاخههای
جمعیتی آنها میگردد که البته همین امر نیز در مسیر فرآیند تطابق و تکامل باعث
هوشیاری و زیرکتر شدن آنها میگردد. از آنجایی که برای مبارزه با چنین جمعیتی که
لحظه به لحظه به قدرت آنها برای بقاء و یا بقای بهتر افزوده میشود، کمترین اشتباه
و یا مسامحه، میتواند شکست را به دنبال داشته باشد، باید سیستمی را علیه آنها
طراحی کرد که نگاه این سیستم از پایه بر اساس تهاجمی بودن علیه رتها پیش رود. اما
با توجه به شرایط اقلیمی محیط زندگی و رفتارهای خاص رتها که در هر منطقه متفاوت با
یکدیگر میباشند، سیستم طراحی شده باید قابل تغییر یا تعویض اجزاء بدون بر هم خوردن
دستورالعمل کلی آن باشد. با توجه به بیش از یک دهه تحقیقات، سیستمی را برای مبارزه
با موجودات مهاجم بخصوص رتها طراحی کردم. این سیستم، با ارائه راهکاری که در آن، نه
از طریق روشهای متعارف در دنیا، بلکه از طریق همانند شدن با این موجود و با آگاهی
از اسرار زندگی موجودات مهاجم طراحی گردیده بنا شده و این شاخه جدیدی از علم مبارزه
با موجودات مهاجم است، که آن را با عنوان (سیستم تهاجمی، علیه تهاجم سیستماتیک)
معرفی کردهام، که در آن به سیستمهای کنترلی و تولید مثلی این جانور بدون بر هم زدن
آرامش و ریتم طبیعی زندگی آنها، حمله و آسیب میرساند و در آن ما به دنبال از کار
انداختن اولین و مهمترین دستورالعمل زندگی آنها یعنی تکثیر وانسجام خواهیم بود و
در این روند مبارزه، رتهایی را که در دسترس قرار میگیرند باید از طریق تهاجم از
نوع اتلاف مستقیم از بین برد. (سیستم تهاجمی، علیه تهاجم سیستماتیک) یا نگاه به
سرشاخهها و ریشههای کنترلی و تولید مثلی موجودات مهاجم، یک شکل کلی از مبارزه را
پیش روی ما قرار میدهد که در قدم اول با اثرگذاری بر دستورالعملهای زندگی این
موجودات به ایجاد فاصله بین انسانها و هرگونه موجود مهاجم که در اینجا رتها مدنظر
میباشند وارد عمل شده و با بر هم زدن قانون بینظمی و بیمرزی در آنها که باعث
پدیدار شدن نظم و مرز در سرشاخههای جمعیتی آنها میشود، اولین سد دفاعی آنها شکسته
و نفوذناپذیری آنها را از بین میبرد. از آنجایی که در تصور همگان سه رکن اساسی
برای زندگی هر جانور در نظرگرفته میشود، یعنی آب، غذا و پناهگاه، تصور بر آن است
که از بین بردن هر کدام از این موارد میتواند در زندگی رتها تاثیر گذارد که تجربه
ثابت کرده چنین چیزی غیرممکن است. اما آنچه که باعث میشود رتها در جایی ساکن شوند
و بر ماندن خود ثابت قدم بمانند عامل دیگری به نام رکن چهار است. رکن چهار عبارت
است از احساس رضایت از شرایط موجود که سبب شود محل مورد نظر برای زندگی، مناسبترین
محل به نظر آید. در سیستم تهاجمی علیه تهاجم سیستماتیک با استفاده از مجموعهای از
عوامل طبیعی به تخریب رکن چهار که اساسیترین عامل ماندگاری رتها در شهرها است
پرداخته شده ونه تنها سیستمهای کنترلی و تولیدمثلی این جانور دچار آسیب جدی و
غیرقابل جبرانی میشود، بلکه با اثرگذاری بر آن فکر و روح جمعی که آنها را هدایت
میکند، زندگی آنها را در محل مورد نظر، غیرقابل تحمل میسازد. آن چه که در این
سیستم میتوان به آن افتخار نمود این است که در اجرای آن کمترین آسیبی به محیطزیست
نمیرسد و این سیستم با احترام به قوانین و دستورالعملهای مادر طبیعت و با کمک از
همان قدرت بزرگ به صورت لایه لایه و فرسایشی حرکتی را در جهت دفع این موجود مهاجم
به راه میاندازد. این سیستم بر این ایدئولوژی پایهگذاری شده تا به موجودات مهاجم
فهمانده شود که شهرها محل مناسبی برای زندگی آنها نبوده و باید دوباره به طبیعت
وحشی بازگردند. براستی قرن بیست و یک، قرن هجوم موجودات مهاجم به انسانهاست و باید
این قرن را قرن تهاجم نامید. این سیستم ظهور نگرشی جدید است برای روشن کردن ابهامات
و بخشهای تاریک مبارزه با موجودات مهاجم، که با تکیه بر آن میتوان به، ملخها،
قورباغههای سمی استرالیا، زنبورهای عسل وحشی، گیاه آزولا و هرگونه موجود مهاجم
دیگر غلبه کرد. طبق تحقیقات من این سیستم شاخه جدیدی از علم مبارزه با موجودات
مهاجم است. موجودات مهاجمی که با توجه به قرار گرفتن در زیرشاخه هر علومی،
میتوانند شکل جدیدی از یک نوع تهاجم را بروز دهند.
|
|
![](../image/top.gif) |
اکبر خانپور در دنیای معاصر، باسوادی معنای فراتر از توانایی صرف خواندن،
نوشتن و حساب کردن دارد. سوادآموزی در تمام سطوح مستلزم توانایی استفاده و ارتباط
از طریق طیف متنوعی از فناوریهاست. از زمانی که کامپیوتر از اوایل دهه 1990 رایج
گردید اهمیت و مرکزیت آن در ارتباطات انکارناپذیر شده است. بنابراین هماکنون
باید به طرز مناسبی از باسوادیها سخن بگوییم، درگذشته باسوادی عبارت بود از
توانایی خواندن و نوشتن و حساب کردن، در شرایط امروزی این تعریف به معنای خواندن و
نوشتن و حساب کردن در سطحی است که برای ارتباطات مکتوب کافی میباشد و به طور کلی
سطحی است که فرد را قادر میسازد تا در سطوح خاص یک جامعه عملکرد موفقی داشته باشد.
باید بپذیریم که استانداردهای مربوط به سطح تشکیلدهنده باسوادی در میان جوامع
متفاوت است. در حال حاضر نماد باسوادی مشارکت فعال در سرنوشت اجتماعی و آن هم
مستلزم بهرهبرداری از فناوری و توانایی استفاده از فناوری برای مذاکره درباره حجم
فراوان گفتوگوهایی است که در دنیای امروز با آنها روبهرو میشویم. امروزه جلوه
باسوادیها مربوط به استفاده ماهرانه و مناسب از اطلاعات است که دارای وجوه زیادی
هستند. به طور کلی فراگیران امروزی نیازمند کار با ترکیب پیچیدهای از مکتوبات،
رسانههای دیداری و تعاملی هستند و این در شرایطی است که افراد با تحصیلات کمتر و
یا افراد مسنتر احساس میکنند که شکاف اطلاعاتی بین آنان و افراد باسوادتر در
زمینه رسانهها و فناوریهای جدید اجتماعی رو به افزایش است، چون سطح سواد ارائه
شده نتوانسته نیازهای زندگی اجتماعی مردم را پاسخ بدهد به همین دلیل رغبت استوار
ایجاد نشده و ظهور پدیده نو بیسوادی یا بازگشت به بیسوادی به وجود آمده است.
افزایش نو بیسوادی در کشورهای توسعهیافته مشکل دیگری که در کشورهای
توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد افزایش بیسوادی دوم و سوم در سالهای اخیر
است. یعنی از دست دادن کامل و یا بخشی از مهارتهای خواندن و نوشتن گذشته به دلیل
کاهش انگیزه عمومی و نبود یا کمبود منابع آموختنی برای تمرین و یا عدم احساس نیاز
به مهارتهای سواد. امروزه اطلاعات لحظهای وارد کشور و خانوادهها میشود و مردم
مهارت استفاده از رسانههای اطلاعرسان را ندارند. بسیاری از رسانههای ارتباطی
که اخیرا به کرات توسط جوانان و نوجوانان استفاده میشود از جمله پیام همزمان و
سیستم پیام کوتاه تلفن همراه مبتنی بر ساختهای اختصاری برای تبادل اطلاعات هستند.
همچنین در تلاش و رقابت برای جلب بیننده شبکههای تلویزیونی به طور افزون بر ارائه
سریع جملات مختصر به جای گفتوگوهای کامل تأکید دارند و تمایل دارند که توجه سطحی
افراد را جلب نمایند تا از تغییر مکرر کانالهای تلویزیونی جلوگیری کنند. براساس
بررسیهای به عمل آمده این روندها در رسانههای مدرن به افزایش تعداد جوانانی که
فاقد تمرکز و مهارتهای پایه خواندن و درک جملات طولانی هستند منتهی میشود. باتوجه
به افت نمرات آزمون زبان در بسیاری از کشورها از جمله آلمان و گزارش درصد جمعیت
بیسواد دوم و سوم (40درصد در ایتالیا و 70درصد در لهستان) این احتمال وجود دارد که
مسئله بیسوادی دوم و سوم به دغدغه مهم مؤسسات آموزشی، آکادمیها و جامعه به طور
کلی در قرن بیست و یکم تبدیل گردد. این مسئله در ایران نیز قابل تأمل و توجه است.
به همین دلیل توسعه سوادآموزی با تغییر روند آموزشی و محتوایی برای تجهیز جمعیت به
مواجه شدن با شرایط نوین زندگی ضروری است. علیرغم این حقیقت که نرخهای باسوادی
در طی چند دهه اخیر بهویژه در جهان سوم به طور یکنواخت افزایش داشته است خیلیها
درباره بیسوادی در جمعیت جهان ابراز نگرانی کردهاند. کشورهای جهان سوم که کمونیسم
را انتخاب کردهاند (چین، کوبا، ویتنام) شاهد افزایش بسیار چشمگیر باسوادی بودهاند
و به نرخهای آمریکا و کشورهای اروپایی نزدیک شدهاند. سازمان ملل بی سوادی را
ناتوانی در خواندن و نوشتن یک جمله ساده به هر زبانی تعریف میکند. لذا آمار و
ارقام سال 1998 نشان میدهد که براساس تعریف سازمان ملل 16درصد از جمعیت جهان هنوز
بی سواد هستند و بیشتر از این ارقام سواد کاربردی ندارند. بنابراین در قرن بیست
و یکم بیش از هر زمان دیگری، سواد کاربردی ضرورت پیدا کرده است. امروزه بسیاری از
مردم در کشورهای جهان به خصوص جهان سوم نمیتوانند مزایای سوادآموزی کاربردی را درک
نمایند، زیرا شیوه زندگی اجتماعی به اینگونه ترسیم شده است. وقتی سخن از سواد
کاربردی به میان میآید منظور این است که سوادآموختگان بتوانند بین سواد به عنوان
دانش اولیه و زندگی پیوند برقرار کرده و از این طریق در سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود
فعالانه مشارکت کنند، مهارت پیدا کنند، با اطرافیان خود ارتباط منطقی برقرار کرده و
از این طریق با هم زیستن و بهتر زیستن را که دو اصل آموزش و پرورش هزاره سوم است به
عمل درآورند و از این راه، نشاط و شادابی اجتماعی را در زندگی خود و دیگران جاری و
ساری سازند و با زمان همراه بشوند.
|
|