(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 14 شهریور 1392 - شماره 20583

به مناسبت اول ذیقعده سالروز ولادت حضرت معصومه(س)
شفیعه روز جزا
اصول و قواعد اعتدال در اسلام
راه هاي افزايش تاثيرگذاري امربه معروف و نهي از منكر
   


زهرا کبیری
حضرت معصومه(س) در خاندانی که سرچشمه علوم و تقوا و فضائل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آن که پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا(ع) عهده‌دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم(ع) به مقام والایی دست یافتند. بدون تردید بعد از امام رضا(ع) در میان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه(س) از نظر علمی و اخلاقی والامقام‌ترین آنان است.
این حقیقت از اسامی، لقب‌ها، تعریف‌ها و توصیفاتی که ائمه‌اطهار از ایشان نموده‌اند آشکار است و این حقیقت را روشن می‌سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب(س) «عالمه غیرمعلمه» بوده است.
مقام علمی حضرت معصومه(س)
حضرت معصومه(س) از جمله بانوان گرانقدر و والامقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) و پرسیدن پرسش‌هایی از ایشان به مدینه منوره مشرف شدند.
چون امام کاظم(ع) در مسافرت بود، پرسش‌های خود را به حضرت معصومه(س) که در آن هنگام در سنین نوجوانی بود تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام(ع) رفتند ولی هنوز از سفر برنگشته بود. پس به ناچار پرسش‌های خود را بازخواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند. غافل از اینکه حضرت معصومه(س) جواب پرسش‌ها را نگاشته بود.
وقتی پاسخ‌ها را ملاحظه کردند بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک کردند. از قضا در بین راه با امام موسی‌بن‌جعفر(ع) مواجه شده ماجرای خویش را بازگفتند، وقتی امام(ع) پاسخ پرسش‌ها را مطالعه کردند؛ سه بار فرمود: «پدرش فدایش».(1)
زیارت حضرت معصومه(س)
روزی امام رضا(ع) به سعد فرمود: «ای سعد! قبری از ما نزد شماست.»
«جانم فدایت قبر فاطمه(س) دختر موسی‌بن جعفر(ع) را می‌فرمایید.»
«آری. هر کس قبرش را زیارت کند آن‌گونه که حق وی را بشناسد پاداشش بهشت است. هنگامی که به کنار قبر آمدی بالای سر آن حضرت رو به قبله بایست و 34 مرتبه «الله‌اکبر» 33 مرتبه «سبحان‌الله» و 33 مرتبه «الحمدالله» بگو و سپس زیارت نامه حضرت را بخوان.»(2)
برخی احادیث نقل شده از کریمه اهل بیت:کریمه اهل بیت(س) در راه زنده نگهداشتن دین اسلام و دوستی آل محمد(ص) حدیثی نقل کرده است. فاطمه معصومه(س) از دختر امام صادق(ع) روایتی نقل می‌کند که سلسله سندش به حضرت فاطمه‌زهرا(س) می رسد که آن حضرت از رسول اکرم(ص) نقل کرد: «آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد(ص) بمیرد شهید از دنیا رفته است.»(3)
حضرت در جای دیگری حدیث غدیر و آن واقعه را نقل می‌کند تا این سخنان در گوش مردم هر زمان زمزمه شود و سینه به سینه بیان شود تا این حوادث و وقایع در اذهان جای گیرد و مردم به حقیقت ولایت و جانشینی به حق حضرت علی(ع) واقف شوند. فاطمه معصومه(س) این روایت را از امام صادق(ع) نقل می‌کند که سلسله سندش در نهایت به حضرت فاطمه(س) می رسد. فاطمه زهرا(ع) دختر بزرگوار رسول اکرم(ص) فرمود: «آیا فرمایش رسول خدا را در روز غدیر خم فراموش کرده‌اید که فرمود: «هرکس من مولای اویم علی(ع) مولای اوست و آیا فراموش کرده‌اید، دیگر فرمایش آن حضرت(ع) را که فرمود: «تو برای من همانند هارون برای موسی هستی.»(4)
شفاعت حضرت معصومه(س):
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است. همین ‌طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم(ص) شفاعت گسترده‌ای دارند که بسیار وسیع و جهان‌شمول است و می‌تواند همه اهالی محشر را فراگیرد. این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر حضرت فاطمه‌زهرا(س)، و فاطمه معصومه(س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا(س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن جمله: «خداوند مهریه فاطمه‌زهرا(س) را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.»
این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده است. پس از فاطمه(س) از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر حضرت معصومه(س) نمی‌رسد بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: «با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می‌شوند.»(5)
امام صادق (ع) فرمودند: «زنی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی در آنجا از دنیا می‌رود که به شفاعت او تمام شیعیان من به بهشت داخل می‌شوند.» (6)فاطمه معصومه(س) بانوی مکرمه، دخت هفتمین ستاره تابناک ولایت و امامت حضرت موسی‌بن‌جعفر عارفه کامله، دارای مقامی عالی و منزلتی متعالی و شأنی رفیع و مکانی منیع است. او کریمه اهل بیت و اجابت‌کننده دعوات و بروز کرامات که ثواب زیارت او چون اجر و پاداش زیارت ائمه هدی علیهم‌السلام با بهشت برین معادل است.
پی‌نوشت:
1- محمد، محمدی اشتهاردی، حضرت معصومه(س)، چاپ اول، قم: انتشارات مشهور، ص 166.
2- محمد، حکیمی، حضرت معصومه(س) و شهر قم، چاپ دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ص 40.
3- عبدالله، بحرانی اصفهانی عوالم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال، چاپ اول، ج 21، قم: الامام‌المهدی، ص 354.
4- همان، ص 353. 5- محمدباقر، مجلسی (1369). بحار‌الانوار، چاپ سوم، ج 60، قم: کتابفروشی اسلامی، ص 228.
6- مهدی، صحفی زندگانی حضرت معصومه(س) و تاریخ قم، چاپ پنجم، قم: صحفی، ص 39.

 


عبدالامیر اردستانی
خداوند در قرآن امت اسلام را به امت وسط تعبیر کرده است. این بدان معناست که میانه‌روی در سبک زندگی اسلامی یک شاخصه اساسی است و امت اسلام به میانه‌روی شناخته می‌شوند. و اصولا آموزه‌های اسلام بر مدار و محور اعتدال و میانه‌روی شکل گرفته است؛ زیرا اگر اسلام دارای عناصر افراطی یا تفریطی بود، امکان نداشت تا امتی ایجاد کند که سبک زندگی او بر مدار میانه‌روی و اعتدال باشد. آیت‌الله خامنه‌ای هم در سخنرانی خویش این مطلب را بیان می‌کند که اعتدال به معنای اسلامی بودن است.
نویسنده با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن بر آن است تا نشان دهد که چرا اسلامی بودن به معنای اعتدال‌گرایی و اعتدال‌گرایی به معنای اسلامی بودن است؟ به سخن دیگر، نمی‌توان اعتدال‌گرایی را جز در اسلام پیدا کرد و همچنین اسلام را جز به اعتدال‌گرایی معنا کرد.
اعتدال، مبنای سبک زیست‌اسلامی
اسلام مجموعه‌ای از آموزه‌های وحیانی الهی است که مسیر کمال‌‌یابی و سعادتمندی انسان را تبیین می‌کند. آموزه‌های معرفتی و دستوری اسلام ضمن ایجاد معرفت و شناخت کامل و جامع از هستی، راه‌های رسیدن به کمال مطلق را نشان می‌دهد؛ زیرا با شناخت کامل و جامع از هستی و حقایق آن است که می‌توان فلسفه راستین و درستی نسبت به هستی داشت و سپس در آن چارچوب سبک زندگی خود را تعیین کرد.
خداوند در آیه 143 سوره بقره در توصیف امت اسلام، سبک زیست آنان را میانه‌روی و اعتدال عنوان نموده، لذا می‌توان گفت که فلسفه زندگی امت اسلام بر مدار میانه‌روی است.
میانه‌روی یا به تعبیر قرآن وسط بودن، به این معناست که امت از هرگونه افراط و تفریط در سبک زندگی خود به دور است. پس تصور و تصویری که مسلمان از جهان دارد، باید تصویری مبتنی بر اعتدال باشد که بیان‌کننده وسطیت به دور از افراط و تفریط است.
با نگاهی به آموزه‌های وحیانی قرآن و اسلام به سادگی و آسانی می‌توان به دست آورد که عنصر اعتدال و وسطیت در همه آموزه‌های دستوری و احکام آن موج می‌زند.
نگاهی به آموزه‌های اعتدالی اسلام
اسلام از هرگونه افراط و تفریط به شدت منع می‌کند، زیرا هرگونه رفتاری به دور از اعتدال به معنای خروج از طبیعت سالم و فطرت است. خداوند انسان را بر حالت اعتدال آفریده و نفس او را به گونه‌ای خلق کرده که در زندگی گرایش به اعتدال داشته باشد. (شمس، آیه7) پس نه سرکوب غرایز مانند جنسی را می‌پسندد و نه اشباع آن را، به گونه‌ای که به دیگر قوای نفسانی از این طریق ضربه‌ای وارد شده و حق و حقوق آنها نادیده گرفته شود. پس همان گونه که رهبانیت و سرکوب غرایز جنسی و شهوانی را نمی‌پسندد و آن را خلاف فطرت و طبیعت انسانی می‌داند (حدید، آیه 27) همچنین از فجور و عبور از حد و حدود و تعدی به مرزهای ممنوع را نمی‌پسندد و بی‌تقوایی و هنجارشکنی را امری مذموم و گناهی بزرگ می‌شمارد که موجبات دفن فطرت سالم انسانی را فراهم می‌آورد. (شمس، آیات 7 تا 10)
با نگاهی به موضوع تقوا که در آیات قرآنی بیان شده می‌توان دریافت که اصولا تقوا به معنای ایجاد تعادل میان قوای انسانی است. به این معنا که حق و حقوق هر قوه از قوای انسانی ادا شود و به دور از هرگونه مخالفت با احکام و مستقلات عقلانی و یا وحیانی، امکان بهره‌مندی همه قوا از فرصت‌ها و امکانات فراهم آید تا هر عضو و قوه‌ای از قوای انسانی به کمال شایسته و بایسته خود برسد.
از نظر اسلام شخصیت سالم و اسلامی همان شخصیت متعادلی است که در اعتدال فطری و طبیعی خود باقی مانده و مسیر کمال را با اعتدال پیموده باشد. پس انسان کامل همانند پیامبران نه تنها ازدواج می‌کنند و از مواهب و نعمت‌های مادی بهره‌مند هستند، بلکه اصولا در بازارها می‌گردند (فرقان، آیات 7 و 20) و بهترین و پاک‌ترین عناصر مادی و دنیوی را به کار می‌گیرند تا به زندگی طیب و پاک و طاهر دست یابند و در آخرت نیز از حیات طیبه بهره‌مند شوند. (مائده، آیات 4 و 5، اعراف، 32 و 157، توبه، آیه 72، نحل، آیه97)
البته از آنجایی که از نظر آموزه‌های اسلامی مال و ثروت، کمالی نیست، تلاشی برای تکاثر و کنز آن ندارند البته این بدان معنا نیست که از تولید و کار باز ایستند، بلکه به حکم آیه 61 سوره هود ماموریت و مسئولیت انسانی خود در زمین را آبادانی و تولید و کار می‌دانند که پیامد آن تولید ثروت خواهد بود، چنان که امیرمومنان هنگامی که در نخلستان بیل می‌زند آیه 36 سوره قیامت را زمزمه می‌کند (ایحسب الانسان ان ترک سدی) که حتی بیل زدن بیهوده نیست بلکه در راستای ماموریت و مسئولیت انسانی در قرارگاه زمینی است.
یک مسلمان براساس آموزه‌های وحیانی اسلام در زندگی شخصی خود اهل احتیاط است و قناعت می‌ورزد و زهدپیشه می‌کند، ولی هیچ یک از این رفتارها و اصول مورد تاکید به معنای خروج از اعتدال نیست، زیرا قناعت و زهد به معنای مصرف نکردن نیست، بلکه پرهیز از مصرف بیش از نیاز است و حتی گفته‌اند که زهد به معنای عمل به واجب وترک محرمات است. پس در حقیقت اعتدال و میانه‌روی در ذات این موضوعات و مفاهیم به ظاهر رهبانیت‌گرایانه موج می‌زند و احتیاط آن است که انسان بی‌گدار به آب نزند و حریم نگه دارد و در قرقگاهی وارد نشود که به گناه و اتهام وارد می‌شود. احتیاط در اینجا همان حکم عقل است که بنیاد احکام عقلانی نیز عدالت و اعتدال می‌باشد.
مسلمان، یک انسان معتدل است و شخصیت او گواه این معناست. از این‌رو در هنگام بروز هیجانات هرگز از دایره اعتدال بیرون نمی‌رود. پس وقتی هیجانی مثبت به سراغ او می‌آید براساس همان حکم و مدیریت و حاکمیت عقل، شادی او معتدل است و از سرور در درون و لبخند و تبسم در چهره بیرون نمی‌رود و به فرح و دست‌افشانی و پایکوبی نمی‌پردازد و هنگامی که هیجانی منفی نیز به او رو می‌آورد حزن شدید بر او غلبه نمی‌کندو گرفتار نومیدی از زندگی نمی‌شودو افسرده نشده و به گوشه‌ای نمی‌خزد، (روم، آیه 36) بلکه همیشه مسرور و امیدوار به رحمت الهی است و تعادل در شخصیت خود را حفظ می‌کند.
آموزه‌های وحیانی اسلام در هر امری چه شخصی و چه اجتماعی یا اعتقادی یا رفتاری همواره بر عدالت و اعتدال که در ادامه به برخی از مهم ترین این اصول و قواعد اشاره می‌شود تا دانسته شود که اسلام بر اعتدال و اعتدال در همان اسلام است.
اصول و قواعد اعتدال در اعتقادات
اسلام در حوزه عقاید نیز عدالت و اعتدال را مراعات می‌کند. لذا اموری از جمله کفر و شرک را خروج از دایره عدالت و اعتدال و گرایش به ظلم و بی‌عدالتی معنا می‌کند. آموزه‌های قرآنی با تعیین عناوینی چون عدالت برای توحید و ظلم برای شرک و کفر بر آن است تا به مخاطب خود گوشزد کند که اگر خوب دقت کنید با عقل و فطرت خود خواهید دانست که هرگونه شرک و کفر چیزی جز بی‌عدالتی و ظلم نیست (بقره، آیه 108؛ مائده، آیات 12 و 77) و از آنجایی که عقل و فطرت انسانی حکم به خوبی عدالت و زشتی و قباحت ظلم می‌کند، به طور طبیعی و فطری و عقلی می‌بایست انسان از کفر و شرک به عنوان ظلم، بیزاری جوید و پرهیز و اجتناب نماید که این معنا و مفهومی جز تقوا ندارد.
اعتدال در عبادت در اسلام حتی در نماز مورد تأکید است. خداوند در آیه 110 سوره اسراء بر لزوم رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در آهنگ عبادت‌ها و دعاها توجه می‌کند و صوت بلند و بسیار پایین را ناپسند می‌شمارد.
توحید و آموزه‌های اعتقادی دیگر اسلام همه بر مدار عدالت و اعتدال سامان یافته است و خداوند با توصیف دین اسلام و دین حضرت ابراهیم(ع) به حنیف، بر این نکته تأکید ویژه می‌کند (بقره، آیه 135؛ آل‌عمران، آیه 95) و می‌فرماید که اسلام و احکام و آموزه‌های آن در طول تاریخ از آدم(ع) تا خاتم(ص) هرگز به ظلم و بی‌عدالتی گرایشی نداشته و ندارد. (نساء، آیه 135؛ نحل، آیه 120) البته باید توجه داشت که هرگز اعتدال در هیچ امری از جمله درمسئله توحید به معنای پذیرش خط میانه حق و باطل نیست؛ زیرا بین زشتی و زیبایی، خوبی و بدی، حق و باطل و مانند آن یک حدمیانه و معتدلی نیست و چیزی درمیانه هست و نیست قرار نمی‌گیرد که آن را حد فاصل و میانه حق و باطل بدانیم.
اصول و قواعد اعتدال در مسائل اقتصادی
در آموزه‌های رفتاری اسلام در همه حوزه‌ها، اصل میانه‌روی و اعتدال، یک اصل اساسی بنیادین است. آموزه‌های اسلامی در حوزه مسائل اقتصادی مانند دیگر حوزه‌های عمل و رفتار، بر اعتدال بويژه در مصرف تاکید می‌کند.
1- اعتدال در انفاق: خداوند به صراحت از اعتدال در انفاق سخن به میان آورده و حتی به پیامبرش فرمان می‌دهد که نباید دستخوش احساسات و عواطف انسانی قرار گیرد و بیرون از دایره اعتدال انفاق کند. پس نه آن اندازه انفاق کند که خود در تامین زندگی خود بماند و نه آن که بخل ورزد و چیزی را به دیگری انفاق نکند. (اسراء، آیه 29)
2- اعتدال در مصرف: چنانکه گذشت اسلام بر قناعت و زهد و مانند آن تاکید می‌کند که معنای آن اعتدال در مصرف است. این اعتدال در مصرف می‌بایست به گونه‌ای باشد که حق و حقوق اعضا و جوارح به خوبی ادا شود و ظلمی به هیچ یک از قوا و اعضا نشود. پس تغذیه سالم و طیب و پاک و حلال همه آنها از وظایف یک مسلمان است. همان‌گونه که از نظر اسلام ریخت و پاش و تبذیر (اسراء، آیه 26) یا زیاده‌روی در مصرف و اسراف حرام است (اعراف، آیه 29) همچنین عدم تامین نیازهای هریک از اعضا و تغذیه نامناسب حرام است. (فرقان، آیات 63 و 67)
اصول و قواعد اعتدال درمسائل اجتماعی و سیاسی و قضائي
در رفتارهای اجتماعی نیز اسلام بر اعتدال تاکید ویژه‌ای دارد. همه قواعد و اصول اسلامی که در قالب احکام کلی و جزئی بیان شده براساس آن است که انسانی معتدل پرورانده و جامعه و امت وسط و میانه‌رو شکل گیرد که در چارچوب حق به دور از هرگونه افراط و تفریطی زندگی می‌کند.
1-اعتدال در مشی و سبک زندگی: از جمله مهم‌ترین قواعد اسلامی در رفتار اجتماعی آن است که انسان مسلمان می‌بایست به دور از هرگونه رفتار افراطی و تفریطی در جامعه باشد.پس درمشی و سبک زندگی خود رفتاری را درپیش می‌گیرد که مبتنی بر اعتدال است. (لقمان، آیه 19)
2- اصالت صحت، اصل حاکم اعتدال‌گرایی: در اسلام قواعد کلی مطرح است تا زندگی امت اسلام بر مدار اعتدال سامان یابد. این قواعد البته اختصاص به حوزه عمل سیاسی و اجتماعی ندارد، بلکه شامل حوزه‌های دیگر از جمله اقتصاد نیز می‌شود. به عنوان نمونه اصل اصالت صحت می‌‌گوید که عمل دیگران را بر درستی و راستی حمل کنیم. پس اگر مالی را در دست شخصی دیدیم اصل آن است که مال اوست. اگر معامله‌ای انجام شد اصل آن است که بر مدار سلامت و عقلانیت و عرفیات صورت گرفته و صحیح است. اگر زن و مردی را با هم دیدیم اصل این است که نوعی حرمت میان آنان از قبیل زناشویی و حسب و نسب وجود دارد و رابطه آن دو بیرون از مدار عقل و شرع و عرف نیست. این اصل به ما کمک می‌کند تا به دور از هرگونه افراط و تفریط زندگی دیگران را تفسیر عقلانی، شرعی و عرفی کنیم.
3. اصالت برائت: یکی دیگر از اصول اجتماعی اسلام قاعده و یا اصل برائت است. به این معنا که دیگران از هرگونه اتهام و پلیدی و زشتی مبرا و منزه هستند مگر آن‌که دلایل و شواهد محکمه‌پسندی باشد و اتهام ثابت شده باشد. این اصل به ما کمک می‌کند که همواره بر اساس اعتدال رفتار کنیم و درباره دیگران اتهام نزنیم و تا چیزی ثابت نشده آنها را به امری متهم نکنیم. این‌گونه است که فارغ از هرگونه افراط و تفریط می‌توان درباره دیگران قضاوتی به دور از بدگمانی داشت و با آنان زندگی مسالمت‌آمیز داشت.
4. اصل احراز صلاحیت: اگر در تعامل با مردم عادی جامعه لازم است که اصل برائت اجرا شود، اما برای مسایل مهم باید اصل را احراز صلاحیت قرار داد. مثلا اگر بخواهیم به کسی مسئولیت اقتصادی بدهیم و مال را در اختیار او بگذاریم باید او را امتحان کرده و بیازماییم که آیا صلاحیت مسئولیت را دارد یا نه؟ اگر کسی در اختیار ماست که باید آموزش ببیند باید این آموزش‌ها داده شود تا انس به کار بگیرد و صلاحیت پیدا کند. پس باید صلاحیت برای مسئولیت‌های اجتماعی در حوزه عمل اقتصادی یا سیاسی و نظامی احراز شود سپس مسئولیت به او واگذار گردد. این رویه عین رویه عقل است که حکم به اعتدال در قالب احتیاط می‌کند. هر مسئولیتی صلاحیت‌های خاص خود را دارد که باید احراز شود. (نساء، آیه6؛ قصص، آیه 26؛ یوسف، آیه55) خداوند در آیه1 سوره ممتحنه و آیات دیگر بیان می‌کند که در حوزه عمل سیاسی و روابط بیرونی و بین‌المللی، نمی‌توان به کافران اعتماد کرد؛ زیرا آنان صلاحیت ارتباطی را ندارند که بتوان بر آن تکیه کرد و روابط دوستانه بیش از تعاملات اقتصادی و مانند آن داشت.
5. قاعده عسر و حرج: این قاعده نیز گواه دیگری بر اعتدال‌گرایی در همه اصول و احکام اسلامی است؛ زیرا هرگونه عاملی که انسان را در عسر و حرج قرار دهد و زندگی را بر او سخت کند، سلب شده است. پس انسان مسلمان در اعتدال به دور از هرگونه افراط و تفریطی می‌تواند به قوانین اسلام عمل کند. (حج، آیه 78؛ مائده، آیه6) و اگر شرایط برای شخصی سخت شد می‌تواند آن وظیفه را ترک کند. مقصود از قاعده «نفی عسر و حرج» این است که خداوند احکامی که موجب مشقت و سختی می‌شود، در دین قرار نداده است، (القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج1، ص250).
6. قاعده لاضرر: این نیز یک قاعده است که برای ایجاد اعتدال در سبب زندگی بیان شده است. این قاعده در همه حوزه‌ها می‌تواند اعتدال را موجب شود؛ چرا که هر عمل فردی یا اجتماعی، عبادی یا غیرعبادی اگر موجب ضرر باشد در اسلام وضع نشده است و لازم نیست که انسان خود را به ضرر بیندازد تا آن را انجام دهد. این نیز ناظر به اعتدال‌گرایی است. پس هر نقصانی در مال، آبرو، جان و یا در یکی از شئون وجودی انسان از طریق رفتاری به وجود آید، به حکم این قاعده لازم نیست که انسان آن را انجام دهد. (بقره، آیه 282)
7. اعتدال در رازگویی: در هر کاری اعتدال خوب است به ویژه کارهای اجتماعی مهم و اساسی که با حیثیت یا امنیت و یا جان و مال دیگران در ارتباط است. در اسلام آمده که در دوستی با دیگران اگر رازی از رازهای خودت را می‌گویی می‌بایست به گونه‌ای رفتار کنی که همه رازها گفته نشود تا بعد علیه تو استفاده شود. همچنین در روابط با دیگران باید حد اعتدال را مراعات کرد و رفاقت و مصاحبت و صمیمی بودن و دوست گرمابه و گلستان بودن نباید موجب شود که مگوها گفته شود.

 


محمد صنايع
در مطلب حاضر نویسنده بااستفاده از برخی نظریات علمی، راه افزايش اثر بخشی امر به معروف و نهي از منكر را مورد بررسی قرار داده است.
امير مؤمنان علي(ع)فرمود: «غايه الدين؛ الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، واقامه الحدود »(1).
امر به معروف و نهي از منكر فريضه الهي است كه بر تارك تعاليم نوراني اسلام، چون خورشيدي فروزان مي‌درخشد. برگهاي زرين معارف ديني سرشار از تأكيد و توجه خاصي است كه منبع وحي و سيراب‌شدگان فيض‌ الهي، به آن مبذول داشته‌اند. آيات و روايات متعددي اهميت و لزوم اجراي اين فريضه را در جوامع بشري تبيين نموده و يكي از عوامل قطعي هلاكت و نابودي جوامع را درطول تاريخ ترك اين سنت الهي بيان كرده است.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه الهام گرفته از شرع مقدس و اصول دين مبين اسلام است به اين فريضه توجه خاص شده و در اصل هشتم آن به امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك وظيفه همگاني پرداخته شده است. بنابراين امر به معروف و نهي از منكر هم يك تكليف شرعي است و هم يك وظيفه قانوني. بدون ترديد اجراي آن در جامعه مستلزم فراهم آوردن شرايط و لوازمي مي‌باشد و چنانچه اين شرايط و لوازم به خوبي فراهم نگردد و در نتيجه اين فريضه به خوبي اجرا نشود چه‌بسا آثار مترتب بر اجراي ناصحيح اين فريضه بسيار خطرناك‌تر از عدم اجراي آن باشد. از اين جهت لازم است كه اقدام كنندگان به امر به معروف و نهي از منكر نسبت به چگونگي اجراي صحيح اين فريضه آشنايي كامل پيدا كنند.
اما علاوه بر شناخت دقيق راه و روش صحيح و مبتني بر شرع و قانون امر به معروف و نهي از منكر، ضرورت دارد قبل يا حين اجراي اين فريضه به نكات ديگري توجه کرد كه اثر بخشي آن را مضاعف ساخته، زمينه را براي پذيرش مخاطب بيش از پيش مهيا و حالت تقابل و تدافعي وي را كاهش مي‌دهد.
در اين نوشتار تلاش شده است تا با طرح مسائلي زمينه تحقيق وپژوهش اساتيدو پژوهشگران براي ارائه راهكارهايي برای افزايش اثر بخشي و تأثير‌گذاري امر به معروف و نهي از منكر فراهم شود.
الف) استفاده از فرايند انطباق
يكي از راههاي افزايش تأثيرگذاري در زمان امر به معروف و نهي از منكرو كاهش مقاومت غير منطقي در پذيرش امر و نهي ،استفاده از موقعيتي است كه دانشمندان علم ارتباطات به آن فرايند انطباق مي‌گويند.
بدون ترديد، همه انسانها از هر كيش و مذهب و با هر گونه اعتقادي در زندگي فردي و اجتماعي، شخصيت و منش‌ديگري را براي خود الگو قرار مي‌دهند و در رفتار به او تأسي مي‌كنند، زيرا ويژگي‌هاي آرماني مورد نياز خود را در آنها يافته‌اند. اين دلبستگي و تعلق خاطر، مخاطب را در سطح قابل توجهي از آستانه پذيرش در قبال امر و نهي قرار مي‌دهد. كلمان از دانشمندان علم ارتباط كلامي، سه فرايند تاثير اجتماعي براي الگوي ارتباطي ارائه مي‌كند. وي علاقه مند است كه پيش بيني كند كه از هر تلاش ارتباطي چه نتيجه‌اي حاصل خواهد شد. به ديگر سخن، او در پي شناسايي متغيرهايي است كه وي را قادر مي‌سازد شرايط ضروري براي كسب پاسخ القايي ارتباط را پيش بيني كند. كلمان سه فرايند مشخص تأثير اجتماعي را به ميان مي‌آورد: قبول، انطباق و دروني سازي(2). آنچه بيشتر در اين نوشتار مورد توجه قرار گرفته است فرايند انطباق مي‌باشد. وي در اين‌باره مي‌نويسد: هرگاه شخصي رفتاري مهم از شخص يا گروه ديگر را به اين علت اختيار كند كه آن رفتار با ايجاد رابطه ارضاء كننده‌اي براي تسجيل نفس، متداعي و همراه است مي‌گوييم كه انطباق روي داده است.
به سخن ديگر گاهي افراد به اين علت رفتار القايي ابراز مي‌كنند كه آرزوي شباهت با عامل مؤثر را دارند يعني در او خصوصيات مطلوبي را مي‌بينند كه خود آرزوي نيل به آنها را دارند.
اين مفهوم به آنچه در برخي كتب ارتباطاتي از آن به اعتبار منبع ياد مي‌كنند نزديك است. اعتبار منبع به طور خلاصه يعني تصوراتي كه شنونده از منبع ارتباطي دارد ،اين تصورات به صفاتي نظير صلاحيت، تخصص، قابل اعتماد بودن، صداقت و توانايي وي مربوط مي‌شود.
نويسنده كتاب استيلا توسط مريخ مي‌نويسد: براي روانشناسان اجتماعي، تبليغاتچي‌هاي سياسي و تجاري اين حقيقت انكارناپذير و شناخته شده‌اي است كه يك نظر و يا محصول وقت بيشتري براي پذيرفته شدن و مقبول افتادن دارد اگر بتواند بوسيله فردشناخته شده و خوشنامي پشتيباني شده و يا از سوي او عرضه شود. البته اين شخص خوشنام و شناخته شده مي‌بايد داراي شخصيتي پذيرفتني و يا توانايي و مهارت غير قابل انكار و يا پايگاه اجتماعي بالايي باشد.
فرض كنيد قراراست شما درس معارف اسلامي را براي دانشجويان ارائه كنيد همزمان با ورود شما به كلاس، مدير گروه وارد مي‌شود و به معرفي شما مي‌پردازد و شما را يكي از تجار وارد كننده گوشي تلفن‌ همراه معرفي مي‌كند. شما مطالبي را بازگو مي‌كنيد و وقت كلاس به اتمام مي‌رسد. درساعت دوم به كلاس ديگري مي‌رويد و اين‌بار هم مدير گروه همزمان با شما وارد كلاس مي‌‌شود و شمارا فارغ‌التحصيل دانشكده الهيات كه داراي چند سال تحصيلات حوزوي است و در دانشگاههايي مثل الازهر مصر نيز تدريس مي‌كند معرفي مي‌نمايد. شما عين مطالب جلسه قبل را براي اين دسته از مخاطبان بيان مي‌نماييد به نظر شما اگر از دانشجويان اين دو كلاس نظرسنجي شود كه تا چه اندازه مطالب عنوان شده را پذيرفتيد و موافق آن هستيد؟ چه نتايجي حاصل مي‌ شود؟ به نظر مي‌رسد نتايج نظرسنجي، معلوم و روشن باشد. دقت نماييد كه محتواي پيام و حتي فرستنده پيام يكي بوده است اما شخصيت و اعتبار پيام‌فرست در دو كلاس متفاوت است.
سه نوع اعتبار در ارتباطات مطرح است اوليه، ثانويه ونهايي. اعتبار اوليه به اعتباري اطلاق مي‌شود كه عامل ارتباطي قبل از ورود به فرايند ارتباطي مورد نظر آن را داراست و معمولا با پيشوندي مانند دكتر، مهندس، پروفسور و... همراه است.
اعتبار ثانويه در جريان فرايند ارتباط ايجاد مي‌شود و پيام فرست تلاش مي‌كند صرف‌نظراز عنوان و لقبي كه دارد حين بيان مطالب بر اعتبار خود بيفزايد. استادان و معلمان همواره بگونه‌اي آگاه و ناخودآگاه سعي در بالا بردن اعتبار خود نزد دانشجويان و دانش‌آموزان دارند آنان با استناد به نوشته‌ها و تأليفات خود و يا از طريق ارائه آمار و اطلاعات جديد سعي در بالا بردن اعتبار خود مي‌كنند.
اعتبار نهايي اعتباري است كه فرد پس از يك رابطه ميان كنش با ديگران احساس مي‌كند كه به دست آورده است و ديگران نيز پس از برقراري ارتباط درمي‌يابند فرد مورد نظر داراي چه اعتباري است. يك استاد پس از يك دوره تدريس در دانشگاه داراي اعتبار خاصي مي‌شود كه البته ممكن است از اعتبار اوليه بالاتر يا پایين‌تر باشد.
بايد به اين نكته توجه كرد كه اعتبار ثانويه با تلاش پيام فرست و اعتبار نهايي با ارزيابي پيام‌گيرنده حاصل مي‌شود حال اين پرسش مهم مطرح مي‌شود كه چگونه مي‌توان براعتبار اوليه افزود ؟!
مؤلفه‌هايي نظير رعايت عدل و انصاف در گفت وگوها و تسليم در مقابل حقايق، صداقت در رفتار، صلاحيت نسبت به موضوع، برخورداري از منش و اخلاق پسنديده، پويا و فعال در عرصه‌هايي كه داراي صلاحيت است در بالا بردن اعتبار منبع ،نقش آفرين است.
در هر صورت اشخاص با پذيرش اعتبار منبع پيام، آگاهي بيشتري در پذيرش پيام و محتواي آن پيدا مي‌كنند و اين امر نه به خاطر قدرت منبع پيام بلكه به خاطر برخورداري از صفات جاذب وي بوده و پذيرش مخاطب نيز به دليل رضايت باطني‌اي است كه از برقراري رابطه مناسب با وي دارد. دانشمندان اين علم معتقدند رفتاري كه به سبب انطباق اتخاذ شده كاملاً علني نيست اما خصيصه يك عقيده ثابت شخصي را هم ندارد. تنها اشكالي كه بر اين رابطه وارد است اين است كه يك نوع حضور عامل، همواره ضروري است. حتي اگر اين حضور فيزيكي نباشد و فقط حضوري رواني داشته باشد. به عبارت ديگر چنانچه اعتبار منبع دچار تزلزل شود و پيوند لازم روحي و رواني بين گيرنده و فرستنده از ميان برود فرايند انطباق رخ نخواهد داد و مخاطب يا به طور كلي پذيرش خود را از دست مي‌دهد و يا سطح آن كاهش مي‌يابد. اگر بخواهيم موضوع را باز هم روشن تر بيان كنيم بايد بگوييم در اين فرايند مخاطب رفتار مورد انتظار را نه به خاطر آنكه اصل عمل را قبول دارد، انجام مي‌دهد بلكه صرفاً به خاطر آن است كه عامل يا منبع پيام براي وي مقبوليت دارد و تا زماني اين‌گونه پاسخها را از خود بروز مي‌دهد كه ميزان مقبوليت عامل در سطح بالايي باشد. البته بهترين شكل فرايند ارتباطي آن است كه به عقيده شخصي منجر شود و رفتار مخاطب ناشي از اعتقاد وايمان به آن عمل باشد نه صرفاً اعتقاد به عامل و آمر.
ب) خيرخواهي
بسياري تلاش مي‌كنند كه تكليف شرعي و وظيفه قانوني خود را در حد مقبول انجام دهند اما اين كافي نيست و بايد سعي کرد كه از اين اقدام بهترين و بالاترين نتيجه را به دست آورد. اين معناي ديگري از اثربخشي، كارايي و بهره‌وري است. در امر به معروف و نهي از منكر نيز كه يك تكليف الهي و وظيفه قانوني است، هر چند اگر فقط تذكر بدهيم و به همين اندازه اكتفا كنيم تكليف و وظيفه خود را انجام داده‌ايم، اما انسانهاي كارآمد به دنبال آن هستند كه فعل آنها اثر مطلوبي داشته باشد!(3).
يكي از مؤلفه‌هاي بسيار مهم در افزايش تأثيرگذاري امر به معروف و نهي از منكر ابراز حس خيرخواهي است. همان چيزي كه در فرهنگ اسلام به نصيحت مشهور است. راغب صاحب مفردات مي‌گويد: نصح ،انجام كار و يا اداي سخني است كه صلاح صاحب نصيحت در آن باشد و اين معنا از همان باب است كه مي‌گويند: نصحت له الود يعني با اخلاص به او محبت ورزيدم.
ابن اثير در معناي كلمه نصيحت مي‌نويسد: نصيحت كلمه‌اي است كه با آن، معني يك جمله را مي‌توان ادا كردوآن عبارت است ازخيرخواهي به نصيحت شده(4).
بديهي است خير كسي را خواستن، لوازم و جهات زيادي دارد، راهنمايي كردن، از بدي منع نمودن، تنبيه و تعديل كردن، تشويق و ترغيب نمودن، از خطرات محافظت كردن از جمله لوازم و جهات خيرخواهي است. بنابراين آمر به معروف و ناهي از منكر در اصل خيرخواه مخاطب است و بايد تلاش کند كه اين حس را در خود تقويت نمايد و از سوي ديگر به مخاطب نيز منتقل سازد.
نشانه‌هاي خيرخواهي
1. آمر به معروف و ناهي از منكر كه خير خواهانه اين اقدام الهي را انجام مي‌دهد، فعل مخاطب را نشانه مي‌گيرد نه فاعل را؛ يعني ابراز علاقه يا انزجار نسبت به فعل خواهد بود نه فردي كه مرتكب آن فعل شده است. بخصوص در نهي از منكر بايد به اين نكته بسيار دقت کرد كه فرد مخاطب نهي، تلقي نكند كه ما نسبت به وي موضع گرفته‌ايم و او را فردي مذموم مي‌دانيم. بلكه بايد آشكارا دريابد كه با همه خوبيهايش كار خطايي از وي سرزده است و اين نهي از منكر فقط به خاطر آن كار ناپسند است و قطعاً همه خوبيها و صفات پسنديده او در جاي خود محفوظ و ارزشمند مي‌باشد. روايتي از پيامبر (ص) مرتبط با اين موضوع نقل شده است كه مي‌فرمايد: «اگر كسي ديگري را به خاطر خدا دوست داشته باشد، خداوند پاداش كسي كه فردي از اهل بهشت را دوست دارد به او ارزاني مي‌دارد. حتي اگر آن فرد از اهل جهنم باشد؛ زيرا او را دوست دارد به خاطر خصلت و ويژگي حسنه و نيكويي كه در او مشاهده كرده است. و هر كس ديگري را به خاطر خدا دشمن بدارد خداوند پاداش كسي كه فردي از اهل جهنم را دشمن مي‌داند به او مي‌دهد، حتي اگر آن فرد از اهل بهشت باشد؛ زيرا بغض او به خاطر خصلت بدي است كه در او ديده است. »(5)
ملاحظه مي‌شود كه يك عمل يا خصلت و صفت، ملاك محبت و بغض قرار گرفته كه متعاقب آن پاداش الهي را به دنبال دارد.
2. از ديگر نشانه‌هاي امر به معروف و نهي از منكر خيرخواهانه، عدم احساس تفوق و برتري نسبت به مخاطب و ابراز آن است. آمر و ناهي خيرخواه هرگز چنين نمي‌پندارد كه نسبت به مخاطب برتر است زيرا چه بسا در زمان و مكان ديگر آمر، خود مخاطب امر و نهي مخاطبش قرار گيرد و اين بار، او باشد كه نهي از منكر مي‌شود. بروز چنين حالتي نه تنها استبعادي ندارد بلكه طبيعي بوده و همواره در زندگي روزمره فردي و اجتماعي ما رخ مي‌دهد.
آمر و ناهي بايد بداند كه او نيز همواره در معرض خطا كردن است و ممكن است عامدانه و يا از روي سهو مرتكب فعل ناپسندي شود، به همين دليل هيچ گاه نسبت به ديگري برتري ندارد و همان طور كه در فرهنگ اسلامي مكرراً تأكيد شده است ملاك برتري انسانها فقط تقواست. بنابراين نبايد رفتار او تحقير آميز باشد و مخاطب را به ديده حقارت بنگرد.
3. نهي از منكر نبايد با عيب‌جويي، سوءظن و عيب‌گويي و برملاكردن عيب ديگران آلوده شود. آمر و ناهي خيرخواه ضمن آنكه با ادب رفتار مي‌كند و حرمت، عزت و كرامت مخاطب را نگه می دارد، تلاش مي‌كند كه اجراي اين تكليف الهي و وظيفه قانوني، خود به منكري تبديل نشود، تا سرحد امكان از نهي از منكر علني و در حضور ديگران اجتناب مي‌ورزد مگر در مواردي كه مصلحت جامعه در آن باشد. اگر منكري را از ديگري ديد چنانچه لازم باشد اغماض مي‌كند و در صورت لزوم نهي اين منكر و كار خطا را دستاويزي براي مقابله يا تلافي كردن قرار نمي‌دهد.اميرمؤمنان علي(ع)مي‌فرمايد: «چگونه است كه فردي عيب برادرش را مطرح مي‌سازد ... آيا به خاطر نمي‌آورد كه خداوند گناهان او را پوشانده است، گناهاني كه از عيب برادرش بزرگ تر است و چگونه است كه او را به خاطر گناهي كه خود نيز مرتكب شده نكوهش مي‌كند و حتي اگر مرتكب همان گناه نشده. به طور قطع معصيت خدا را در چيز ديگري كه از آن گناه بزرگتر بوده مرتكب شده است. قسم به خدا كه اگر حتي از او گناه كبيره و صغيره هم سرنزده باشد همين ميزان كه جرأت پيدا كرده كه عيب مردم را بيابد و مطرح سازد از همه گناهان بزرگ تر است.»(6).

پی نوشت ها
[1].غرر الحکم ح، 6373
[2].برای کسب اطلاع بیشتر به کتاب ارتباط کلامی نوشته جرالد ر. میلر، ترجمه علی ذکاوتی رجوع شود.
[3] دقت فرمایید که این موضوع با مامور به تکلیف بودن
که امام راحل(ره)بر آن تاکید می‌ورزیدند تعارضی ندارد.
[4].ابن اثیر، النهایه، ج5، ص64
[5]. تاریخ ابن عساکر، 54: 336، کنزالعمال 9: 180 ح 25595
[6].نهج البلاغه،خ 140
از:حوزه نت

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10