(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 16 شهریور 1392 - شماره 20584

کار ویژه مجلس‌خبرگان در چارچوب قانون اساسی
الگوی مفهومی حماسه در پیشرفت کشور
   


دكتر سید احمد حبیب‌نژاد
«من نظارت را دوست مى‌دارم و از گريز از نظارت -اگر در كسى و در جايى باشد- به‌شدّت گله‌مندم. بر خود من هم هرچه بيشتر نظارت كنند، خوشحال‌ترم»
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن‌ماه ۱۳۵۷، موجب گشوده‌شدن عرصه‌های جدید تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران شد. با فروپاشی رژیم شاهنشاهی، نظامی مبارك بر پایه‌های مبانی اسلامی و مردم‌سالاری شكل گرفت كه نام «جمهوری اسلامی» زیبنده‌ی آن بود و نشان از پیوند آمیخته‌ی جمهوریت و اسلامیت داشت.
این نظام نوپا نیازمند تحولات جدی در ساختارهای حاكمیتی و حكومتی بود. ازجمله برای تنظیم امور مربوط به نهاد رهبری -چه در مرحله‌ی انتخاب و چه در مرحله‌ی نظارت- ایجاد نهاد نوینی را ایجاب می‌كرد؛ نهادی كه به ‌نام مجلس خبرگان رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تجلی یافت و در چند اصل قانون اساسی مباحثی از آن مندرج شد.
رهبر انقلاب: هيچ‌كس فوق نظارت نيست. خودِ رهبرى هم فوق نظارت نيست؛ چه برسد به دستگاههاى مرتبط با رهبرى. بنابراين همه بايد نظارت شوند. نظارت بر كسانى كه حكومت مى‌كنند - چون حكومت به‌طور طبيعى به معناى تجمّع قدرت و ثروت است؛ يعنى اموال بيت‌المال و اقتدار اجتماعى و اقتدار سياسى در دست بخشى از حكّام است - براى اين كه امانت به‌خرج دهند و سوء استفاده نكنند و نفسشان طغيان نكند، يك كار لازم و واجب است و بايد هم باشد. (۹/۱۲/79)
مجلس خبرگان مطابق اصول ۱۱۱ و ۱۰۸ قانون اساسی، دارای وظایف و اختیارات مهمی است، مانند انتخاب رهبری، عزل و بركناری رهبری، نظارت بر رهبری و تدوین مقررات مربوطه. در میان این وظایف و اختیارات، نظارت بر رهبری اهمیتی ویژه‌ دارد. این اهمیت به‌خصوص زمانی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد كه هرچند عناصر نظارت درونی -مانند تقوی و عدالت- برای تصدی رهبری و نیز بقای منصب رهبری در اصول پنجم و یكصدونهم ذكر شده، ولی شاید این شبهه كه این نظارت درونی كفایت نكرده و باید به صورت سیستمی نظارت‌هایی از بیرون هم بر رهبری اعمال گردد نیز گاهی بیان شود.
مبانی دینی نظارت بر رهبری
می‌توان اصل «امر به معروف و نهی از منكر» و قاعده‌ی «نصیحت» را به عنوان مبانی نظارت بر رهبری عنوان كرد. آیات و روایات فراوانی بر اهمیت امر به معروف و نهی از منكر تأكید كرده‌اند.
با توجه به اطلاق ادلّه‌ی امر به معروف و نهی از منكر و این كه مورد خطاب آن، همه‌ی مكلفین هستند، این آموزه‌ی دینی تنها در روابط بین فردی انسان‌ها كاركرد ندارد، بلكه در روابط اجتماعی و روابط میان كارگزاران و شهروندان نیز باید به آن اهتمام ویژه داشت. از این رو این ادله را می‌توان شامل نظارت بر رهبری هم دانست؛ به‌خصوص در عصر غیبت كه حاكم اسلامی دارای عصمت نبوده و احتمال اشتباه عمدی یا سهوی او متصور است.
سیره‌ی پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین در دوران حكومتشان بهترین گواه است كه این فریضه را شامل زمامداران اسلامی هم دانسته‌اند. علاوه بر این‌كه فلسفه‌ی غایی امر به معروف و نهی از منكر، بدون شك رعایت مصالح مسلمین است كه بی‌تردید زمامداری شایسته‌وار حاكمان اسلامی به واسطه‌ی این فریضه، مهم‌ترین مصلحت مسلمین نیز هست.
قاعده‌ی نصیحت نیز كه سلسله‌روایات مرتبط با آن در جوامع روایی مانند «كافی» باب ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است، می‌تواند یكی از مبانی نظارت بر رهبری به حساب آید. در احادیثی كه از معصومین علیهم‌السلام نقل شده مردم به نصیحت كردن نسبت به پیشوایان دینی و حكومتی دعوت شده‌اند كه البته لازمه‌ی این نصیحت رصدكردن عملكرد آنان است. نكته‌ی مهم آن است كه «نصیحت» در این احادیث تنها به معنی خیرخواهی و خیراندیشی صرف نبوده و دایره‌ای وسیع‌تر -شامل نقد و انتقاد، قول به حق، مشورت، جلوگیری از بروز اشتباه عمدی و سهوی و ارشاد- را نیز در بر می‌گیرد. لذا می‌توان از این احادیث مبنایی برای حق نظارت بر پیشوا استفاده كرد.
این ادلّه به همراه اصل مسئولیت و پاسخ‌گویی و سیره‌ی عملی معصومین به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در دوران حكومت ظاهری ایشان می‌تواند به عنوان مبانی دینی نظارت بر رهبری بیان گردد.
مكانیسم‌های نظارت بر رهبری در قانون اساسی
پیش از ورود به بحث نظارت مجلس خبرگان، باید دانست كه علاوه بر این نظارت، مكانیسم‌های دیگری نیز برای این كارویژه در قانون اساسی پیش‌بینی شده است:
۱. امر به معروف و نهی از منكر:
اطلاق در اصل ۸ قانون اساسی و این‌كه مراد از واژه‌ی دولت، نه قوه‌ی مجریه، كه حكومت است و شامل هر صاحب قدرتی می‌گردد. قرارگرفتن اصل هشتم در قسمت اصول كلی و منطقی‌بودن تفسیر واژه‌ی دولت به كل حكومت (دولت به معنی عام)؛ این كه در ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی امتیاز ویژه برای رهبری در مقابل قانون منع شده است و توجه به اصل تساوی همگان در برابر قانون و حمایت یكسان در پناه قانون بدون در نظر گرفتن هیچ امتیازی برای كسی (اصل ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی) نشان می‌دهد كه اصل هشتم شامل رهبری هم هست ابزارهای اجرایی این فریضه در نظام حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران می تواند مواردی مانند آزادی مطبوعات (اصل ۲۴ و ۱۷۵،قانون اساسی) آزادی احزاب و تشكیلات سیاسی (اصل ۲۶ قانون اساسی)، آزادی تجمعات و راهپیمایی‌ها (اصل ۲۷ قانون اساسی) محسوب گردد.
۲. نظارت مالی:
بر اساس اصل ۱۴۲ قانون اساسی دارایی رهبر، همسر و فرزندان ایشان قبل و بعد از خدمت توسط رئیس قوه قضائیه رسیدگی می‌شود تا بر خلاف حق افزایش نیافته باشد. مرحوم شهید بهشتی در مشروح مذاكرات تدوین قانون اساسی هدف از وضع این اصل را جلوگیری از سوء استفاده‌ی مسئولین از قدرت و امكانات در اختیار دانسته و حتی برای حفظ قداست شورای رهبری كه در آن زمان وجود داشت، این نظارت را لازم می‌دانستند.
۳. نظارت قضایی:
طبق ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی، رهبری در برابر قوانین با دیگر افراد كشور مساوی است و بر این اساس، رهبری دارای مصونیت قضایی -چه ماهوی و چه شكلی- نمی‌باشد كه موضوعی بسیار مهم در نظارت‌پذیری رهبر است. لذا با همین دیدگاه به عنوان نمونه، امام خمینی در فرمان تأسیس اداره‌ی امر به معروف و نهی از منكر به شورای انقلاب ‌فرمودند: «حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتكب چیزی شد كه موجب حد شرعی است، باید در مورد او اجرا شود.»
یكی از كمیسیون‌های مجلس خبرگان، كمیسیون تحقیق (هیأت تحقیق) است كه دو وظیفه‌ی عمده دارد؛ مشاوره به رهبری، نظارت و بررسی عملكرد رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری. این هیأت از ۷ نفر از اعضای مجلس خبرگان به ‌عنوان اعضای اصلی و ۴ نفر عضو علی‌البدل تشكیل می‌گردد كه به مدت ۲ سال با رأی مخفی اعضا انتخاب می‌شوند.
نظارت مجلس خبرگان بر رهبری
هرچند در قانون اساسی و به‌خصوص در اصل ۱۱۱ آن، به‌صراحت از نظارت بر رهبری سخنی به‌میان نیامده است، ولی قسمتی از این اصل بیان می‌دارد كه «اصل‌ یكصدویازدهم: هرگاه‌ رهبر از انجام‌ وظایف‌ قانونی‌ خود ناتوان‌ شود یا فاقد یكی‌ از شرایط مذكور در اصول‌ پنجم‌ و یكصدونهم‌ گردد، یا معلوم‌ شود ازآغاز فاقد بعضی‌ از شرایط بوده‌ است‌، از مقام‌ خود بر كنار خواهد شد. تشخیص‌ این ‌امر به‌ عهده‌ی‌ خبرگان‌ مذكور در اصل‌ یكصدوهشتم‌ می‌باشد.»
بدون شك این تشخیص در اصل مذكور، به مقدماتی نیاز دارد كه «نظارت» از جمله‌ی آنان است. لذا در مشروح مذاكرات بیان شد كه «همواره این بحث در مجلس خبرگان مطرح بود كه خبرگان حق نظارت بر رهبری دارند یا نه؟ معتقد بودند كه حق دارند.»
به عبارت دیگر، مقدمه‌ی تشخیص ناتوانی رهبری و مقدمه‌ی تشخیص بقای اوصاف و شرایط رهبری مقرر در اصل ۱۰۹ قانون اساسی، نظارت مجلس خبرگان است. لذا در مشروح مذاكرات شورای بازنگری قانون اساسی هم می‌‌خوانیم: «ما در اصل صدویازدهم به هر حال به خبرگان اجازه دادیم كه در موقع ضروری رهبر را عزل كند و این درست نیست كه ما بگوییم خبرگان هیچ اختیاری ندارند باید همین بنشینند، نه، واقعاً می‌شود كه خبرگان اصلاً نظارت نداشته باشند و یك‌دفعه همین‌طوری بخواهند عزل كنند؟!» و «این مسأله [نظارت بر رهبری] تحكیم رهبری است.»
كمیسیون تحقیق و نظارت بر رهبری
گفته شد كه بر اساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی، تشخیص مواردی همچون ناتوانی رهبر در اجرای وظایف قانونی و فقدان یا از دست دادن شرایط رهبری، از وظایف مجلس خبرگان است. یكی از كمیسیون‌هایی كه در مجلس خبرگان تشكیل شده، كمیسیون تحقیق (هیأت تحقیق) است كه دو وظیفه‌ی عمده دارد؛ مشاوره به رهبری، نظارت و بررسی عملكرد رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری.
این هیأت از ۷ نفر از اعضای مجلس خبرگان به ‌عنوان اعضای اصلی و ۴ نفر عضو علی‌البدل تشكیل می‌گردد كه به مدت ۲ سال با رأی مخفی اعضا انتخاب می‌شوند. این هیأت دارای ویژگی‌های ذیل است: هیأت‌رئیسه نمی‌توانند جزو این كمیسیون باشند: اعضای هیأت نباید از بستگان رهبری باشند و نباید دارای سمت‌های اجرایی و قضایی از سوی رهبری باشند و اعضای هیأت باید فراغت كافی برای انجام وظایف داشته باشند.
در صورت تأیید اكثریت اعضای كمیسیون تحقیق، هیأت موظف است در ارتباط با وظایف رهبری مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی با كارشناسان و صاحب‌نظران مربوطه مشورت و تبادل نظر كنند. دیگر اعضای خبرگان نیز اگر در رابطه با اصل ۱۱۱ قانون اساسی اطلاعاتی در اختیار داشته باشند، باید ابتدا اطلاعات خود را در اختیار هیأت تحقیق قرار دهند. اعضای ذخیره‌ی هیأت می‌توانند بدون حق رأی در جلسات هیأت تحقیق شركت كنند. استعفای همه یا بعضی از اعضای هیأت تحقیق در اجلاسیه‌ی رسمی خبرگان و با تصویب هیأت‌رئیسه است. آیین‌نامه‌ی داخلی هیأت توسط خود هیأت و با اكثریت آراء تصویب می‌شود.
هیأت باید نتیجه‌ی اقدامات انجام‌شده را به هیأت‌رئیسه گزارش كند. همچنین موظف است با هماهنگی مقام رهبری به تشكیلات اداری آن مقام توجه داشته و ایشان را در جلوگیری از دخالت عناصر نامطلوب در تشكیلات مذكور مساعدت كند. پس از تسلیم گزارش هیأت تحقیق با ارائه‌ی مدرك به هیأت‌رئیسه، در صورتی كه دو سوم از مجموع اعضای دو هیأت -كه حداقل دو نفر آنان از اعضای هیأت‌رئیسه باشند- رای به تشكیل مجلس خبرگان برای رسیدگی و عمل به اصل ۱۱۱ بدهند، هیأت‌رئیسه باید در اولین فرصت به تشكیل مجلس خبرگان اقدام نماید. جلسات خبرگان درباره‌ی رسیدگی و عمل به اصل مذكور، به طور متوالی و در یك اجلاسیه انجام می‌شود؛ مگر آن‌كه تأخیر رسیدگی به تصویب دو سوم اعضای حاضر برسد. چنان‌چه نتیجه‌ی جلسات، عدم اثبات موضوع اصل ۱۱۱ باشد و رهبر پیشنهاد اعلام نتیجه یا پخش تمام یا قسمتی از مذاكرات را بنماید، پس از طرح در جلسه‌ی رسمی، چنان‌چه اكثریت حاضران مجلس مخالف نبودند، اقدام به پخش آن خواهد شد. نصاب لازم در تشخیص موضوع و عمل به اصل ۱۱۱ آراء دو سوم نمایندگان منتخب است. رهبر نیز در این رابطه می‌تواند از خود دفاع كند.
خاتمه
با توجه به مباحث پیش‌گفته، نظام حقوق اساسی جمهوری اسلامی با مكانیسم‌های ذیل نظارت بر رهبری را تنظیم می‌نماید:
- لزوم وجود و بقای شرایط و اوصاف در رهبری طبق اصل ۱۰۹ (نظارت درونی)
- بیان تساوی رهبری با مردم در برابر قانون در ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی
-اطلاق امر به معروف و نهی از منكر و شمول آن به رهبری در اصل ۸ قانون اساسی
- اصل تساوی همگان در برابر قانون (اصل ۲۰) و برخورداری یكسان همه‌ی شهروندان بدون در نظر گرفتن امتیاز خاص (اصل ۱۹)
- قراردادن ابزارهای نظارتی در اختیار شهروندان، مانند اصل آزادی مطبوعات و رسانه‌های گروهی (اصل ۲۴ و ۱۷۵) و آزادی احزاب و تشكیلات سیاسی (اصل ۲۶) و تجمعات و راهپیمایی‌ها (اصل ۲۷) در چهارچوب‌های مقرر در قانون اساسی
- قراردادن مجلس خبرگان به عنوان ناظر بر رهبری در دو بخش بقای شرایط و اوصاف و نیز عملكرد رهبری در اصل ۱۰۸ قانون اساسی
منابع در دفتر روزنامه موجود است
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
* معاون پژوهشی مركز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی

 


دکتر عادل پیغامی
نام‌گذاری‌های سالانه‌ی رهبری در عرصه‌ی ملی به‌مثابه یك فناوری اجتماعی كارآمد و ابزار هدایت و راهبری، نعمتی است كه ایرانیان در سال‌های اخیر، برای دستیابی به وحدت گفتمانی و توحّد آرمانی در سپهر عمومی جامعه از آن برخوردار بوده‌اند. البته استفاده از این فناوری اجتماعی نیز مانند هر فناوری دیگری نیاز به شناخت و ممارست دارد.
شاید نخستین نكته در بهره‌مندی از این نام‌گذاری‌ها این باشد كه شعار و نام هر سال -در مقام تمثیل- مانند فایل‌هایی فشرده‌ -اصطلاحاً زیپ‌شده- است كه مختصر و كوتاه و ‌حداكثر در چند كلمه، حاوی مطالب متعددی از این قرار است: برآیند ملی تحلیل‌های آسیب‌شناسانه از شرایط كشور، مطالعات آینده‌شناسانه از جریان‌ها و وضعیت‌های داخلی و خارجی، توجه به وضعیت داخلی كشور و تبعات و نتایج به‌دست‌آمده از برنامه‌ها و سیاست‌های قبلی، عنایت به موقعیت بین‌المللی و جهانی نظام و عصاره‌ای از برنامه‌ی عمل آتی آحاد مردم و مسئولان.
به دلیل همین ایجاز، نام‌گذاری سال‌های اخیر ‌باید در مقام فهم و عمل و به ‌نحوی مطلوب و توسط افرادی مطمئن و آشنا به كلام و اندیشه‌ی رهبری،‌ با روش‌شناسی متقن، برای همه‌ی سطوح و اصناف مردم، نخبگان، تصمیم‌سازان، سیاست‌گذاران و مسئولان، بسط داده شود؛ مسأله‌ای كه چه‌بسا در مورد نام‌های سال‌های گذشته فارغ از اشكال و ایراد نبوده و لذا میزان بهره‌مندی ما از آن‌ها و نیز شكرگزاری از نعمت چنین رهبری داهی و واعی را كاسته است.
رمزگشایی از حماسه
امسال را سال «حماسه‌ی سیاسی و حماسه‌ی اقتصادی» خوانده‌اند. به دلایل فوق‌الذكر و به منظور فراهم آوردن زمینه و فضایی كه بتوان از این عنوان در سطوح مختلف تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری و حتی عامه‌ی مردم بهره‌ برد،‌ ابتدا باید بكوشیم كه یك چهارچوب مفهومی از مقوله‌ی «حماسه» را ارائه دهیم. سپس برخی دلالت‌های عملی و راهبردی نام امسال را برای حماسی‌شدن اذهان و رفتارهای ایرانیان -اعم از نخبگان و عموم مردم- استخراج كنیم. به نظر می‌رسد كه این چهارچوب مفهومی كلیدی است كه می‌تواند در رمزگشایی خواسته‌ها و مطالبات رهبر انقلاب اسلامی كمك كند.
«حماسه» در لغت به معنی دلاوری، دلیری، صلابت، سختی و نوعی غلیان هیجانی است كه در قوای شهویه و غضبیه‌ی انسان شكل می‌گیرد و تداعی‌گر شجاعت‌ها و قهرمانی‌های مطبوع یك فرد، قوم یا ملت است.
شكی نیست كه فطرت كمال‌جو و تعالی‌طلب انسان نمی‌توانسته بدون حماسه باشد. در طول تاریخ و نزد هیچ قومی این‌چنین نبوده كه در حیات جمعی خود فارغ از حماسه بوده باشند. لذا می‌بینیم كه برساخت‌های مختلف انسانی یا ابعاد وجودی و ساحت‌های انسانی -اعم از شخصیت و رفتار و سبك‌های زندگی در طول تاریخ و حیات بشر- گاهی به صفت «حماسی» متّصف شده‌اند؛ هرچند كه حماسه اصطلاحاً و به‌ویژه در لفظ غربی آن «Epic» اكثراً در ظرف وصفیِ منظوم و آهنگین ریخته شده و عمدتاً در اشعار و حكایات حماسی تجلی یافته است. هر ملتی فهرستی از انواع حماسه‌های معروف و اشعار ماندگار تاریخی خود را دارد.
نباید فراموش كنیم كه مظروف ظرف واژگانی حماسه نیز -همانند اغلب واژگانِ دارای ظرفیت و گنجایشی كه بتوانند عناصر و مؤلفه‌های فرهنگی و بینشی را در خود بگنجانند- برگرفته از مبادی فرهنگی پُرمغز و عمیق اسلامی، سیره و رفتار مؤسسان و مفسّران واقعی اندیشه و روح اسلامی و تاریخ مسلمانان و وقایعی كه به‌ویژه بر شیعیان رفته، مظروف و محتوایی دیگر و متفاوت از نمونه‌های باستانی ایرانی یا رومی است. به‌طوری كه در منظومه‌ی معرفتی اسلامی، واژه‌ی حماسه بار مفهومی و معنی اصطلاحی و منحصر‌به‌فردی یافته كه امروزه حتی كلید رمزگشایی بسیاری از رویكردها، شخصیت‌ها، وقایع و سبك‌های اجتماعی و سیاسی اسلامی-شیعی محسوب می‌شود. تا جایی كه مثلاً استاد شهید مرتضی مطهری واقعه‌ی كربلا را جز به نام «حماسه‌ی حسینی» نمی‌نامد: «از نظر من كلید شخصیت حسین علیه‌السلام حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حق‌پرستى است.» لذا به نظر می‌رسد كه برآیند میراث اسلامی و مجاهدت‌ها و قهرمانی‌های بزرگ تاریخ اسلام، ما را به چهارچوب مفهومی زیر از واژه‌ی حماسه رهنمون می‌سازد:
حماسه یعنی ...
به تعبیر استاد شهید مطهری: «سخن حماسى یعنى سخنى كه در آن بویى از غیرت و شجاعت و مردانگى باشد. بویى از ایستادگى و مقاومت باشد. [...] شعر یا نثر حماسى آن است كه در روح انسانى جَولان و هیجانى در جهت سلحشورى و مقاومت و ایستادگى و دفاع از عقیده ایجاد كند.» به همین سیاق «یك شخصیت حماسى آن كسى است كه در روحش این موج وجود دارد. یك روحیه‌ی متموّجى از عظمت، غیرت، حمیّت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالت‌خواهى دارد».
از عبارات فوق می‌توان دریافت كه «سبك زندگی حماسی»، «انسان حماسی»، «ملت حماسی» و «روحیه و رفتارهای حماسی» كه در پی خلق واقعه‌ای حماسی باشند، برنامه‌ها و الگوهای اقتصادی و سیاسی حماسی و هر آن‌چه كه از رفتارها و ساحت‌های انسانی تصور كنیم، ‌همه و همه با شبكه‌ی مفهومی فوق، رنگ و بوی حماسی می‌گیرند، به ‌نحوی كه فقدان هریك از مؤلفه‌های مزبور، حماسه را خالی از محتوای فرهنگی اسلام و تاریخیِ مسلمانان خواهد ساخت و آن را به پوسته‌ای تهی از روح و كاركردهای لازم تبدیل خواهد كرد؛ هرچند كه كاركردهای اولیه و قشریِ حماسه همچون هیجان و شور را داشته باشد.
حماسه‌ی واقعی ریشه در فطرت انسانی دارد و لذا از عقلانیت و شعور دور نیست. حماسه در فرهنگ اسلامی، در غلیان بی‌هدف و بدون جهت هیجانات و جولان سطحی روح خلاصه نمی‌شود، بلكه با حق‌طلبی و حقیقت‌جویی، عدالت‌خواهی،‌ مردانگی و مانند آن، جهتی انسانی،‌ الهی و عقلانی می‌یابد. حماسه هرچند از دل می‌جوشد، اما با عقل هدایت و با ایمان پشتیبانى می‌شود.
انسان حماسی عزیز است؛ ذلیل نمی‌شود و منظلم نیست. حماسه همان مجاهدت همراه با عزت است؛ همچنان‌كه «عنصر دوم [حركت حضرت ابى‌عبداللَّه علیه‌السلام] حماسه است. یعنى این مجاهدتى كه باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامى انجام بگیرد، چون «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ». مسلمان در راهِ همین حركت و این مجاهدت هم باید از عزت خود و اسلام حفاظت كند. در اوج مظلومیت، چهره را كه نگاه مى‌كنى، یك چهره‌ى حماسى و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسى و نظامىِ تاریخ معاصر خودمان نگاه كنید، حتى آن‌هایى كه تفنگ گرفته‌اند و به جنگ رویاروى جسمى اقدام كرده‌اند، مى‌بینید كه گاهى خودشان را ذلیل كرده‌اند! در منطق عاشورا اما این مسأله وجود ندارد. حتی آن‌جا كه حسین‌بن‌على علیه‌السلام یك شب را مهلت مى‌گیرد، عزتمندانه مهلت مى‌گیرد. آن‌جایى هم كه مى‌گوید «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی» -استنصار مى‌كند- از موضع عزت و اقتدار است. آن‌جایى كه در بین راه مدینه تا كوفه با آدم‌هاى گوناگون برخورد مى‌كند و با آن‌ها حرف مى‌زند و از بعضى از آن‌ها یارى مى‌گیرد، از موضع ضعف و ناتوانى نیست. این هم یك عنصر برجسته‌ى دیگر است. این عنصر در همه‌ى مجاهداتى كه رهروان عاشورایى در برنامه‌ى خود مى‌گنجانند، باید دیده شود. همه‌ى اقدام‌هاى مجاهدت‌آمیز -چه سیاسى، چه تبلیغى، چه آن‌جایى كه جاى فداكارى جانى است- باید از موضع عزت باشد».
الگوهایی برای سبك زندگی
انسان با حماسه است كه آسیب‌ها و ضعف‌های گذشته‌ی خود را درمی‌یابد، خود را به قله‌ها و قوت قهرمانان خود وصل می‌كند و لذا همت‌ها و حمیت‌هایش مضاعف می‌شود. با دلاوری و سلحشوری است كه ذلّت و انظلام نمی‌پذیرد، حقیر و زبون نمی‌شود، در برابر هجمه‌ها می‌ایستد و پشت موانع متوقف نمی‌ماند. حماسه نیرو و سوخت حركت و پویایی انسان و منبع عظیم شخصیت و هویت او است. آدمی بدون حماسه شخصیت ندارد، اصالت نمی‌یابد و به‌زبونی در باتلاق شرایط پیرامونی درمی‌ماند.
حماسه‌هایی كه بشر برای خود برگزیده، الگوهایی هستند برای یك سبك زندگی كه انسان در برابر آن قرار گرفته و جمیع زوایای زندگی درونی و بیرونی خود را بر اساس آن می‌آراید. اوج حماسه برای ایرانیان مسلمان در كربلا تصویر شده است. «حادثه‌ی كربلا تراژدى نیست، بلكه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت و انسانیت است، تجلى حق‌پرستى است. [...] عاشورا نمایشگاهى است از عظمت و عُلوّ بشریت، از رفعت بشریت. نمایشگاه معالى و مكارم انسانیت است. سراسر حماسه است. عظمت و شجاعت و حق‌خواهى و حق‌پرستى در آن موج مى‌زند.» لذاست كه ایرانی مسلمان در طول تاریخ، در همین چهارچوب، حماسه‌های دیگر خود را -اعم از منثور و منظوم یا حماسه‌های اجتماعی و سیاسی- در بستری از حق‌طلبی و حقیقت‌جویی و كمك به مظلوم و از بین بردن ظلم و تاریكی شناخته است.
انقلاب اسلامی ایران نیز از این مهم بیگانه و دور نبوده است؛ چه در تأسیس و چه در تداوم. آن‌چه نظام و مردم ایران را در كوران حوادث به‌ویژه در نیم قرن اخیر مصون ساخته و بر دشمن خود پیروز كرده، حماسه‌هایی بوده كه داشته و آفریده است؛ حماسه‌هایی كه در ادامه‌ی مسیر شتابدار خود و مواجهه با هجمه‌های خصم‌آلود دشمن نیز به آن‌ها نیازمند است. به‌ویژه در عرصه‌هایی چون جهاد علمی،‌ جهاد و مقاومت اقتصادی،‌ جهاد فرهنگی و جهاد سیاسی كه چه‌بسا جوشش روح و شور انقلابی در آن‌ها به‌آسانی جهاد نظامی نباشد. عنصر حماسه اگر برای دفاع مقدس لازم بود، برای دیگر جبهه‌های پیكار انقلاب اسلامی با دشمنان و شیاطین مستكبر و طاغوتی‌اش ‌ ضروری‌تر است.
معماری نوین اقتصاد كشور
نقشه‌ی معماری نوین اقتصادی كه رهبر معظم انقلاب در دهه‌ی گذشته برای ایران عزیز ترسیم نموده است، مجموعه‌ی وسیعی از مؤلفه‌ها و واژگان تخصصی و راهبردی اقتصادی را در بر می‌گیرد. طرح مسأله‌ی حماسه‌ی اقتصادی از این جهت راهبردی و مهم است كه به جمیع شعارها، پیام‌ها، راهبردها و سیاست‌های كلی اقتصادی قبلی ابلاغی از سوی رهبری، روح انقلابی و اسلامی دمید و ضامن حركت، پویایی و شتاب آن‌ها شد. «حماسه‌ی اقتصادی» شعاری در عرض شعارهای دیگر اقتصادی كشور نیست. دقت در چهارچوب مفهومی حماسه نشان می‌دهد كه جمیع شعارهای اقتصادی سال‌های گذشته در طول مفهوم حماسه قابل تعریف‌اند. حماسه‌ی اقتصادی مقوله‌ای جدا از اقتصاد مستحكم و مقاومتی، مجاهدت اقتصادی و همت مضاعف، كار و تلاش خستگی‌ناپذیر، نوآوری و شكوفایی و اصلاح الگوهای مصرف و تولید و ... نیست. تحقق حماسه‌ی اقتصادی در گرو تحقق جمیع راه‌كارها و سیاست‌های خرد و كلانی است كه در معماری نوین اقتصادی در سال‌های گذشته از سوی نخبگان كشور به دست رهبر انقلاب اسلامی ریل‌گذاری شده است. اما طرح این شعار به جمیع پروژه‌ها و پروسه‌های پیشینی كه ایران اسلامی در پیش گرفته، چند نكته را نیز می‌افزاید:
مشق حماسه
الف) ایرانیان، با انقلابی كه كردند، با دفاع مقدسی كه پشت سر گذاردند، با ایستادگی كه مقابل انواع هجمه‌های فرهنگی، امنیتی و اقتصادی داشته‌اند، ثابت كرده‌اند كه شور و شعور حماسی لازم را در عرصه‌های مختلف داشته و دارند. اما برای دستیابی به قله‌ی رفیع موفقیت و تبدیل‌شدن به الگو و سرآمد ملت‌های آزاده‌ی جهان، به روحیه‌ی حماسی بیشتری به‌ویژه در عرصه‌ی حیات اقتصادی نیاز دارند. كودك ایرانی، نوجوان ایرانی، جوان و زن و مرد ایرانی، باید حماسی درس بخوانند، حماسی زندگی كنند، حماسی تولید كنند و بیش از پیش روح خود را به حماسه‌های تاریخی، ملی و اسلامی گذشته و معاصر خود گره بزند. نگاهی به كالبد محتوایی و فضای حاكم بر نهادهایی همچون آموزش و پرورش، رسانه‌ی ملی، سایر رسانه‌های مكتوب، تصویری و صوتی، فرهنگ عامه، حوزه‌ها و دانشگاه‌ها و ... نشان می‌دهد كه ما متناسب با سیر تكاملی انقلاب و افزایش مسأله‌ها و دشمنی‌های دشمنانش، روح حماسه را بر كالبد جمیع هویت‌های فردی، قومی، سازمانی، منطقه‌ای و ملی خود ندمیده‌ایم.
به‌راستی امروزه در ایران تا چه اندازه می‌توان سخنرانی حماسی شنید؟ چند كتاب داستان یا شعر حماسی را می‌توانیم برای كودكانمان متناسب با نیازهای قرن پانزدهمی خود و در مسیر پیشرفت كشورمان تهیه كنیم؟ چقدر سرود و فیلم حماسی از رسانه‌ی ملی می‌شنویم و می‌بینیم؟ شخصیت دختر و پسر نوجوان و جوان ایرانی، دانشجو، زن خانه‌دار، مرد كارگر و كارمند ایرانی برای حیات سیاسی، ‌فرهنگی و اقتصادی خود كجا باید از حماسه پُر شود؟ آیا اهالی هنر و ادب و رسانه و منبر و كلاس، تمرین و مشقی برای حماسه‌سرایی و حماسه‌سازی دارند؟
رصد فضای حماسی كشور
ب) ایرانی مسلمان، ظرفیت‌های بالقوه‌ی منابع حماسی و تاریخی، ملی و دینی خود را هنوز به‌قدر كفایت استحصال نكرده است؛ نه حماسه‌های زندگی معصومین علیهم‌السلام -به‌ویژه حماسه‌ی كربلا- و نه حماسه‌ی هشت سال دفاع مقدس و نه حماسه‌ی سازندگی و مدیریت و جامعه‌سازی این سه دهه‌ی حماسی را. انقلابی كه نه‌تنها توانست كشور را علی‌رغم همه‌ی هجمه‌ها و دشمنی‌هایی كه حتی درصدی از آن می‌توانست ریشه‌ی ملتی را بخشكاند،‌ سرپا نگهداشته است، بلكه رشد و پیشرفت در جمیع شئونات علمی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی را به ثبت رسانیده است. این مهم جز با حماسه‌هایی كه در كارگاه‌ها، كارخانه‌ها، بیمارستان‌ها، ادارات، ‌مدارس،‌ خانه‌ها و بازارهای ایران اسلامی كه به دست تك‌تك ایرانیان غیور در طی این سی سال رقم خورده، نبوده است.
حماسه هنوز به اندازه‌ی كافی معرفی نشده و بازآفرینی هنری و ادبی و علمی درباره‌ی آن پدید نیامده است. ظرفیت‌های حماسی كه در تك‌تك افراد تاریخ اسلام و معاصر ما وجود دارد، هنوز در زندگی‌ ما ایرانیان كاملاً احیا و متبلور نشده است. متأسفانه اغلب حماسه‌های ناب و اصیل ایران، برای جوانان امروز ایران ناشناخته مانده و بدون پند و درس برای امروز، به گوشه‌ی غفلت افتاده‌اند.
پروژه‌ها، مسأله‌ها و گردنه‌هایی كه ایران اسلامی در تداوم موفقیت‌هایش با آن‌ها مواجه است، حماسه‌آفرینی می‌طلبد. لازم است قرارگاهی -همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی- نسبت به مسأله‌ی دمیدن روح حماسه و خلق فرهنگ حماسه‌آفرینی، اقدامی راهبردی و حاكمیتی داشته باشد. رصد فضای حماسی كشور، ترسیم وضع موجود در قبال عناصر و مؤلفه‌های حماسی مطلوب ایرانی-اسلامی و تدوین سیاست‌ها و تنظیم مقررات حمایتی و تشویقی از بازآفرینی و احیای این مؤلفه‌ها و فراخوان عظیم همه‌ی اهالی هنر و رسانه و نخبگان برای خلق و آفرینش آثار حماسی، از اقدامات لازم نهادهای فرهنگی كشور است.
حماسه و سبك زندگی
ج) حماسه برای ایران اسلامی، دل‌مشغولی روح و قلقلك هیجان و خلسه‌ی شیرین در كنار امواج خواب‌آور آرزوها نیست. كاركرد حماسه برای ایرانیان مسلمان در دهه‌ی چهارم پیشرفتش، غیر از كاركرد حماسه‌ی «ایلیاد و اودیسه» یا اسطوره‌خوانی پای كرسی گرم در شب‌های دراز زمستانی است. ما نیاز داریم كه حماسه‌ها را در عرصه‌های مختلف زندگی -سیاسی، اقتصادی، فرهنگی- برای اصناف و طبقات مختلف مردمی به ‌نحوی ملموس و كاربردی نسبت به زندگی روزانه‌ی آن‌ها تعریف كنیم. حماسه‌ی اقتصادی یا اجتماعی یك زن خانه‌دار، حماسه‌ی اقتصادی یا علمی یك نوجوان دانش‌آموز، حماسه‌ی یك خانواده، یك سازمان یا یك شهر، باید طوری ‌تعریف شده باشد كه تصویری ملموس و كاربردی از سبك زندگی شخص را در اختیارش قرار دهد. حماسه حركتی جهش‌گونه‌ است كه همه‌ی عرصه‌های به‌ظاهر غیر حماسی و روزمره را درمی‌نوردد. همان‌طور كه رهبر انقلاب گفتند: «این می‌شود حماسه. آحاد مردم -چه در مصرفشان، چه در تولیدشان؛ بخش‌هاى مولد یك‌جور، بخش‌هاى مصرف‌كننده یك‌جور، بخش‌هاى خدمات یك‌جور- بدانند كه براى پیشرفت كشور حركتِ جهش‌گونه لازم است، خلق حماسه لازم است. آن وقت كشور پیش خواهد رفت، استقرار پیدا خواهد شد.»(بیانات در دیدار كارگران و فعالان بخش تولید كشور (7/۲/92)
زندگی حماسی ‌باید با شاخص‌هایی دقیق در زندگی ما ساری و جاری باشد. ایرانی امروز اگر با عدد و رقم آمار پیشرفت‌های اقتصادی‌اش را می‌شنید و خود را در مقایسه با تاریخی كه بر ملل دیگر گذشته می‌دید،‌ غرور و عزتی بیش از آن‌چه امروز داشت، به وی دست می‌داد و این‌گونه است كه سیاه‌نمایی‌های داخلی و خارجی بی‌اثر می‌ماند.
همه‌ی ملت‌های موفق و راقیه، چنین زمینه‌ای را ولو در چهارچوب‌های بومی خود داشته‌اند. به دانش‌آموزان كره‌ای دهه‌ی شصت آموخته بودند كه همكلاسی‌هایشان را كه شكلات خارجی یا نوشت‌افزار خارجی داشتند، خائن به میهن و پیشرفت كشورشان ببیند، زیرا كشورشان ارز خارجی محدود خود را فقط ‌باید برای واردات فناوری‌های پیشرفته به كشورشان مصرف می‌كرد! امروزه اما فرزندان ایران‌زمین وقتی تمامی نوشت‌افزارشان خارجی است، آیا غیرت‌مندانه اعتراض می‌كنند؟! زنان خانه‌دار ایرانی آیا خرید كالای ایرانی ولو كم‌كیفیت و گران‌تر را مجاهدت می‌بینند یا اصلا حاضر به این مجاهدت هستند؟! ...
ابزاری كارآمد
د) امروز ما نیازمند كاركردهایی هستیم كه یا جز به حماسه نصیبمان نمی‌شود، یا این‌كه حماسه ابزاری كارآمد در برخوداری از آن‌هاست. حماسه با چهارچوب مفهومی اسلامی -كه از كتاب حماسه‌ی حسینی شهید مطهری در نیم قرن پیش استخراج كردیم-‌ باعث می‌شود كه جهت و سمت و سوی فعالیت‌ها به سوی حق‌طلبی و نورانیت و عدالت‌خواهی و ایستادگی و مقاومت بماند. یادآوری مجد و عظمتی كه داشته‌ایم و در سیر تاریخی آفرینش انسان خواهیم داشت، روح امید را در جان تك‌تك ما می‌دمد، شدت و صلابت،‌ حمیت، همت، دلاوری و دلیری را برای فرزندان ایران اسلامی تضمین می‌كند و به این‌ها معنی می‌بخشد. این‌گونه است كه اقتصادی مقاومتی در چهارچوب این انقلاب،‌ معنایی جز مقاومت در اقتصادهای دیگر می‌یابد.
انسان حماسی امیدوار است؛ امیدی واقع‌بینانه و واقع‌گرایانه. «حماسه‌آفرینى این است: فضاى بدبینى به وجود نیاید. فضاى سوء ظن به وجود نیاید. فضاى امید، فضاى خوش‌بینى، فضاى نگاه به چشم‌اندازها به وجود آید. چشم‌اندازهایى كه قطعى است، یقینى است، حقیقى است، تلقینى نیست.»(بیانات در دیدار جمعی از مداحان 11/۲/92)
انسان حماسی در مقابل فشارها سر خم نمی‌كند، ذلت نمی‌پذیرد، با اتكال به خدا و همه‌ی نیروهای الهی، خود را در صحنه‌ی كارزار و زندگی تنها نمی‌بیند‌ و به نتیجه‌بخشی تلاش‌های خالصانه‌ی خود اطمینان دارد. اكسیر حماسه را اگر به وجود هر انسانی بزنند، چنان علوّ و تعالی به روح وی می‌دمد كه دیگر به مراتب و منازل نازل اكتفا نمی‌كند و‌ دست به ناحق و باطل نمی‌آلاید؛ «مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرّهُ»۲ و «ما زنا غیور قط»۳ و ...
حماسه نیروی لایزال و مداوم حركت به سوی بزرگی‌ها و بزرگواری‌هاست. حماسه -به معنی رایج جهانی آن- ممكن است گونه‌های نادر‌ یا حتی مدافعان ویت‌كنگی و عملیات‌كنندگان انتحاری ژاپنی را نیز شامل شود، اما حماسه‌ی شیعی‌ با فلسفه‌ی آفرینش و غایت الهی، با فلسفه‌ی تاریخ و سیر تكاملی بشر،‌ با انسان و كرامت وی،‌ با دردها و آلام بشریت گذشته و نسل‌های آینده گره می‌خورد و مواردی همچون حسین علیه‌السلام و یاران او را می‌آفریند، چونان امام خمینی رضوان‌الله‌علیه و یاران او؛ از شهدای انقلاب و دفاع مقدس تا جانبازان و ایثارگران. حماسه به فرد و جامعه هویت می‌دهد، چراكه وی را به خیل بزرگان و بزرگواران تاریخش وصل می‌كند. حافظه‌های تاریخی را زنده نگه‌ می‌دارد و پیوندی می‌شود با گذشته.
مهم‌ترین نیروی جهش
حماسه‌ تأمین‌كننده و ضامن عنصر مردمی در نظام است. اقتصاد مقاومتی تنها با حماسه است كه مردمی می‌شود و مردمی می‌ماند. حماسه جز با مردم و در مردم شكل نمی‌گیرد. «حماسه‌ى سیاسى و حماسه‌ى اقتصادى، هر دو مقوله از مقولاتى است كه آحاد ملت در آن می‌توانند نقش ایفاء كنند، و تا آحاد ملت نقش ایفاء نكنند، حماسه به‌وجود نمى‌آید.»(بیانات در دیدار جمعی از فرهنگیان 18/۲/92)
ملتی كه اهداف بلند و والا دارد‌ و می‌خواهد چشم به موفقیت‌ها و پیشرفت‌های بزرگ داشته باشد،‌ بدون حماسه راه به جایی نمی‌برد. حماسه مهم‌ترین نیروی جهش و برداشتن گام‌های بزرگ به سوی مقاصد عالی و والاست. «كشور ما و ملت بزرگ ما با اهداف و آرمان‌هایى كه دارد، به حماسه‌سازى در بخش‌هاى مختلف نیاز دارد. ما باید با جهش پیش برویم. برادران و خواهران عزیز! این ملت با همه‌ى استعدادى كه دارد، در طول دوران طولانى اختناق -كه بعد هم این اختناق همراه شد با دخالت بیگانگان و سلطه‌ى سیاسى و اقتصادى و فرهنگى بیگانگان- عقب ماند. از جاده‌ى علم عقب ماندیم. از سازندگى عقب ماندیم. از اقتصاد عقب ماندیم. دچار آفت‌هاى گوناگون فرهنگى و معرفتى شدیم. انقلاب این فرصت را در مقابل ملت ایران گذاشت كه این عقب‌ماندگى را جبران كند، و مى‌بینید كه در طول سه دهه‌ى گذشته‌ى انقلاب، ملت ایران چه مهارتى از خود نشان داد، چه پیشرفتى كرد، چه استعدادى در وجود خود ارائه كرد به همه‌ى بینندگان در سرتاسر عالم.»(بیانات در دیدار جمعی از فرهنگیان 18/۲/92)
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
*استادیار اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع)

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10