(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 17 شهریور 1392 - شماره 20585

همایش بزرگداشت شهید رئیسعلی دلواری برگزار شد
 برگزاری یادواره 110 شهید بخش رود پی ساری
سردار باقرزاده: هویت 32 شهید گمنام مشخص شده است
 گفت و گو با فرزند مرحوم حبیب الله معلمی شاعر آئینی دوران دفاع مقدس
سرود دلنواز آسمانی
   


همایش بزرگداشت شهید رئیسعلی دلواری بزرگ مرد مبارزه با استعمار در بوشهر برگزار شد.
این همایش در نیمه  شهریور ماه بمناسبت دوازدهم شهریور،سالروز شهادت شهید رئیسعلی دلواری و  روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس با شرکت ۷۰ نفر از پژوهشگران و محققان کشور در شهرهای بوشهر و دلوار برگزار شد.
آیین نکوداشت این قهرمان ملی  در دو بخش صبح و بعد از ظهر برگزار شد که در بخش صبح در سالن فرهنگی و هنری 9 دی بوشهر و در زمینه علمی - پژوهشی و در بخش بعد از ظهر در دلوار برگزار شد.
 امسال 600 مقاله پژوهشی به دبیرخانه این همایش ارسال شده است که 70 مقاله برتر شناخته شده است. 12 شهریور سالروز شهادت شهید رییسعلی دلواری در مبارزه با استعمارگران انگلیسی به عنوان روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس نام گذاری شده است.
 رییس علی دلواری (۱۲۶۱-۱۲۹۴ خورشیدی/ ۱۸۸۲-۱۹۱۵ میلادی) آزادی خواه مشروطه طلب و رهبر قیام جنوب در تنگستان و بوشهر علیه نیروهای اشغالگر انگلیس در دوره جنگ جهانی اول بود.
 وی در سال ۱۲۹۴ هجری شمسی در محلی به نام تنگک صفر هنگام شبیخون به قوای غاصب انگلیسی توسط عوامل استعمار انگلیس درسن ۳۳ سالگی به شهادت رسید.

 


همزمان با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) و به همت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مازندران روز دوشنبه (11 شهریورماه)، مراسم گرامیداشت یاد و خاطره 110 کبوتر سبکبال عاشق بخش رود پی ساری در روستای سنته ساری برگزار شد.
در این مراسم  معنوی خانواده های معظم شهدا، جانبازان و آزادگان گرانقدر، رزمندگان و همسنگران شهدا در دوران دفاع مقدس، مسئولان و کارکنان بنیاد شهرستان ساری، مدیران ادارات و نهادها، نیروهای نظامی و انتظامی، بسیجیان، روحانیان و مردم شهیدپرور روستاهای مجاور حضور داشتند.

 


رئیس کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت: از میان 92 شهید تشییع شده اخیر، هویت 32 شهید معلوم شده و قرار است این شهدای شناسایی شده، به تدریج تا هفته دفاع‌مقدس در استان‌ها تشییع و به خاک سپرده شوند.
سردار سیدمحمد باقرزاده افزود: در 18 استان کشور شهدای گمنام به خاک سپرده خواهند شد که برخی از آنها عبارتند از:
استان خراسان رضوی: شهر باخرز، زاوه،‌ طرقبه‌.استان بوشهر‌: بندر ریگ‌ و نیروگاه اتمی بوشهر‌، شهر چغادک و جزیره لیف. استان گیلان: شهرهای لنگرود و اداره اطلاعات شهر رشت. استان مازندران: اردوگاه شهدای هفتم تیر شهر رامسر. استان قم: جامعه المصطفی عالمیه.استان فارس: شهرهای خشت، خیر، کارزین و سده. استان البرز: شهر ماهدشت.استان سیستان و بلوچستان:شهر دلگان.
سردار باقرزاده خاطرنشان کرد: در استان‌های اصفهان‌، همدان‌، کردستان،‌ قزوین‌،‌ سمنان،‌ تهران،‌ خوزستان،‌ کرمان، کهکیلویه و بویراحمد‌ و لرستان‌ نیز محل خاکسپاری متعاقبا اعلام خواهدشد.

 


* با تشکر از اینکه در این گفت وگو شرکت کردید، لطفا در ابتدای سخن مرحوم معلمی را برای خوانندگان صفحه مقاومت معرفی بفرمایید
مرحوم حاج حبیب الله معلمی در 15 بهمن 1305 در شهر رامهرمز بدنیا آمد پدرش آخوند نصیر معلم قرآن مردی فاضل و فرزانه بود و اصالتا اهل بهبهان بود که بعد از جنگ جهانی دوم به رامهرمز مهاجرت نمود وچون در شهر جدید غریب بود به پیشنهاد متولی امام زاده علمدار در آنجا به طور موقت ساکن شدند. و آخوند نصیر در فضای آزاد در زیر درختان کنار امام زاده مکتبخانه اش را برپا نمود و مشغول تدریس قرآن شد مرحوم پدرم در همان جا به دنیا آمد
*شغل ایشان قبل و بعد از انقلاب چه بود ؟
ایشان ابتدا در کارخانه آب و برق رامهرمز مشغول به کار شد و در سال 1341 پس از مهاجرت به اهواز ،در شرکت روغن نباتی شاه پسند به عنوان حسابدار مشغول به کار گردید .در سال 1352 در تجارتخانه یکی از متدینین اهواز به کار حسابداری پرداخت و تا زمان انقلاب به این کار ادامه داد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینی در ساحل رودخانه کارون به کشاورزی مشغول شدوتا پایان جنگ به کشاورزی ادامه داد و در عین حال درکنار اشتغال به کشاورزی ، شاعری ومرثیه‌سرایی برای اهل بیت را ادامه داد.ایشان پس از جنگ به تدوین و تنظیم آثارش پرداخت.
*درباره ماجرای شاعری ایشان توضیح بدهید ایشان از کی از چه زمانی به سرودن شعر پرداختند؟
مرحوم معلمی در سن 5 سالگی اولین شعرش را سرود. ماجرای اولین شعر ایشان هم این بود که یکی از دوستان پدرش به نام حاجی بابا که طبع شعر هم داشت و حافظ دیوان حافظ بود ، از هوش و قریحه پدر اطلاع پیدا کرد و ایشان را تشویق به سرودن شعر می‌کند. مدتی بعد حاجی بابا چند کلمه به ایشان دادند و پدر اولین شعر را با این مضمون سرود:
"بلبلی روزی به روی گل نشست چهچهی از دل زد و مدهوش گشت"
در دوره نوجوانی در 11 سالگی به مناسبت شهادت امام رضا( ع) شعر زیر را سرود
"رضا ای قریب خراسان رضا رضا ای شهید قوم جفا رضا"
با ارادت خاصی که ایشان به امام حسین( ع) داشتند اشعار را بیشتر در قالب نوحه و مرثیه سرایی در رثای امام حسین (ع) و اصحاب او و سایر ائمه می سرودند.
آنچه از اشعار ایشان کمتر مورد توجه قرارگرفته مناجاتهای زیبا و مثنویهای ایشان است که در آغاز کتابهایشان منعکس گردیده است و نسبت به همه اوزان شعری آشنایی داشتند و اغلب اشعارش در قالب قصیده وغزل و مثنوی بود و دیوان اشعار بزرگان شعر و ادب فارسی را مورد مطالعه قرار می دادند.
* نحوه آشنایی آقای آهنگران با ایشان چگونه بود ؟
آقای صادق آهنگران با برادرم آقا سیف الله همکلاسی بودند و درآغاز جنگ تحمیلی باهم در سپاه بودند که با پدر آشنا شدند. آقا صادق وقتی متوجه شدند پدر ، شاعر هستند بعد از جریان شهدای هویزه از ایشان خواستند شعری سروده شود و نام شهدای هویزه در آن گنجانده شود و پدر ظرف مدت کوتاهی اشعار را آماده نمودند که در محضر امام خوانده شد مطلع این شعر این بود:
"ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود
لاله های سرخ پرپر گشته ایران درود"
و از آن پس آقای آهنگران در کنار پدر با صدای دلنشین خود در شورآفرینی جبهه های نبرد کار پدر را تکمیل می نمود و به قول یکی از بزرگان شعر ،معلمی مانند نی بود و صدای آهنگران نوای نی .
سایر مداحان بزرگ خطه جنوب مانند آقایان فخری – کویتی پور- امام- سنایی- نبوی- منصوری- سنایی- سمیع و خلف زاده هم کسانی بودند که در ایام عاشورای حسینی پروانه وار برگرد مرحوم معلمی جمع می شدند و از اشعار ایشان بهره می بردند.
* ایشان با شخصیت ها ومقامات کشور هم دیدار هایی داشتند. در این باره هم توضیحی بدهید.
بله مرحوم پدر در زمان حیات امام (ره) سه بار به محضر ایشان شرفیاب شدند وتوفیق زیارت جمال نورانی امام نصیب شان شد. در یکی از همین دیدار ها بود که حضرت امام (ره) از ایشان خواسته بودندبه اشعار جنبه حماسی و رزمی داده شود و طوری باشد که روحیه رزمندگان تقویت گردد .این بود که از آن به بعد اشعار سبک حماسی خاصی به خود گرفت .
همچنین دو بار با مقام معظم رهبری دیدار داشتند که یکی از دیدارها در اهواز بود.برادرم که در آن دیدار حضور داشت می گفت: مقام رهبری وقتی پدر را دیدند او را کنار خودشان جا دادند و دست به گردنشان انداخته و پدر را بوسیدند ونسبت به وی عنایت واحترام ویژه ای ابراز داشتند. یک بارهم دیداری در تهران داشتند واز پدر پرسیدند خواسته ای ندارید پدر گفتند نه فقط دستار دختر کوچکم را تبرک کنید .
ایشان همچنین دیدارهایی با سایر بزرگان نظام وانقلاب مثل مرحوم ایت ا... مشکینی و ایت ا... حائری شیرازی ومرحوم علامه محمد تقی جعفری داشته اند.
* فعالیت های ایشان در دوران دفاع مقدس چگونه بود؟
ایشان در دوران دفاع مقدس علاوه بر کار کشاورزی به سرودن اشعار ادامه می داد و از جمله کسانی که به ایشان سر میزدند شهید آوینی بود که اولین فیلم مستند او را در برنامه روایت فتح تهیه نمودند این فیلم چندین بار از صدا و سیما پخش شده است.
شهید غلامرضا رهبر که از خبرنگاران جبهه بود در ایام جنگ هروقت که فرصتی می کرد وبه پدر سر میزد نزد ایشان قرآن می خواند و می گفت اشتباهم را در قرائت قرآن تصحیح کنید.
* خاطره خاص از ایشان در رابطه با سروده هایشان بیان کنید
برخی از اشعاری که در دوران دفاع مقدس سروده شد زمانی بود که شبهای عملیات در مسیر خانه تا جبهه می رفتند و در بین راه رمز عملیات را به ایشان می گفتند و تا رسیدن به قرارگاه شعر آماده می شد.
برخی از اشعار را از تابلوهای کنارجاده الهام می گرفت که یکی از آنها عبارت بود از جمله:
"تا کربلا رسیدن یک یاحسین دیگر"
و پدر سروده زیر را ساختند:
"ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یاحسین دیگر
ای یاوران قرآن از نو پیام خون داد پور شجاع حیدر"
در برخی از سرنوحه ها از رمز عملیات استفاده می شد مانند:
"سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم
بهرولای عشق او به کربلا می رویم
دمی که رمز یا علی به گوش ما می رسد
امر زفرماندهی کل قوا می رسد"
* آیا ایشان شاگردی در زمینه شاعری ومداحی داشتند؟ نحوه کار ایشان با شاگردان و مداحان و نظر ایشان در رابطه مطالبی که خوانده می شد؟
به صورت رسمی وامروزی شاگردی نداشتند اغلب کسانی بودند که برای تصحیح اشعار یا گرفتن الگو یا شعر جدید به پدر مراجعه می کردند. اما درباره از اینکه می‌دیدند کسی شعر یا مرثیه غیر مستند یا خلاف واقعی می خواند خیلی ناراحت می‌شدند وبه ایشان تذکر می داد.سابقا این نوع اشعار درمرثیه ها در ایام سوگواری ائمه اطهار شنیده می شد. دوم اینکه از به کار بردن کلمات و الفاظ نامناسب که در شأن ائمه نبود ناراحت می شدند زیرا پدر در رابطه با اصحاب حضرت امام حسین (ع)و واقعه عاشورا همه آنچه را که می سرود ناشی از مطالعات عمیق تاریخی وباور عمیق معرفتی بود. که گاهی منابع تاریخی را چندین بار مطالعه می کرد در واقع شعر معلمی را باید تاریخ منظوم حماسه عاشورا نامید.
سفارشی که به دوستان مداح می کرد این بود که هیچ گاه در قبال آنچه که برای ائمه می خوانید وجهی دریافت نکنید زیرا معنویت صدایتان ازبین می رود و از تاثیرگذاری آن کاسته می شود.
*رفتار و سلوک ایشان با خانواده و همسرشان چگونه بود؟
پدردر خوشی و ناخوشی مردی آرام وصبوروشکیبا بود و با فرزندان و خانواده‌اش بسیار مهربان بود و نسبت به مسئله نماز حساسیت داشتند. رابطه اش با مادر همراه با مهر و محبت بسیار بود و هیچ گاه بدون او به جایی نمی رفت حتی به خانه فرزندانش و همیشه همراه هم بودند .پس از در گذشت همسرش خیلی از دوستان به او توصیه می کردند تجدید فراش کند اما نپذیرفت و هر گاه از مادر حرفی به میان میآمد، اشک از چشمانش سرازیر می شد . آقای آهنگران می گفت پدرتان به مادرتان علاقه بسیار دارد چون به من گفته اند :"از خدا در جهان آخرت فقط یک چیز را می خواهم و آن این است که خداوند مرا با همسرم محشور کند".
با فرزندانش به ویژه دختران بسیار رئوف بود و هرگاه چیزی به خانه می آورد آن را به دست ما می داد و می گفت این سنت رسول خداست.
*در پایان اگر نکته ناگفته ای از ایشان در نظر دارید بیان کنید.
نا گفته ها که بسیارند اما اجازه می خواهم دو خاطره از ایشان برایتان بگویم:
در آخرین سال حیاتشان با انکه توان خواندن و نوشتن را نداشت در ایام محرم 18 شعر برای حضرت سیدالشهدا(س) سرود و از برادرانم خواست آنها را بنویسند و هر سال یکی را بخوانند و در همین سال من که همدم همیشه اش بودم نیمه شبی با صدای او از خواب بیدار شدم به خیال آنکه صدایم می زند، وقتی بالای سرش رفتم متوجه شدم دارد برای حضرت ابوالفضل (ع) شعر می سراید. شب دوم نیز این حالت تکرار شد و خوب که گوش کردم متوجه شدم برای حضرت علی اکبر(ع) می سراید. آن شب خیلی ناراحت شدم که می دیدم پدرم تا این حد ضعیف و ناتوان شده است اما در همان حال هم از سرودن شعر برای اهل بیت دست نکشید.
در یکی از شبهای سرد زمستانی و طوفانی برادرم محمدجواد را صدا زد و گفت برای حضرت ابوالفضل العباس (ع)آهنگی به گوشم رسیده! به این صدا گوش کن ببین چیست؛ برادرم گفت پدر من صدایی نمی شنوم، دوباره پدر گفت خوب گوش کن از توی حیاط می آید؛ وقتی به صدای شاخه درختان گوش دادم وزن آن صداها را به خاطر سپردم و چون اکثر شعرها را با محمدجواد آهنگ گذاری می کرد، صدای سایش شاخه درختان در طوفان الهام بخش ملودی زیبایی شد که برای حضرت ابوالفضل(ع) سروده شده بود گویی کائنات الهی این آهنگ را برایش به ارمغان آورده بود:
"سقای کربلایم، دست از بدن جدایم"
با تشکر از شما که در این گفت وگو شرکت کردید وبا آرزوی علو درجات برای شاعر با اخلاص اهل بیت مرحوم معلمی.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10