(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


سه شنبه 26 شهریور 1392 - شماره 20592

مشکلات فرنگی کاران و ضعفی که درمدیریت فدراسیون کشتی مشاهده می شود
اثرات منفی یک تصمیم اشتباه!
تحلیل متفاوت از دیداری که انتقادات زیادی متوجه آن شد
برگزاری دربی افتخار بزرگ فوتبال ایران
   


محمود محمدی
بدون تردید ریشه تمام مشکلات امروز کشتی در تغییر و تحولاتی نابهنگامی است که پیش از المپیک لندن رخ داد؛ جایی که محمدرضا یزدانی خرم به بهانه های واهی از کار برکنار و حجت الله خطیب جایش را گرفت.
اعتصاب و تهديد به عدم حضور در رقابتهاي جهاني يكي از اتفاقات عجيب و نادر سالهاي اخير بود كه دامن تيم ملي كشتي فرنگي ايران را گرفت. اين اتفاق تاسف آور، براي چندمين بار نشان داد كشتي گيران ملي پوش با وجود افتخار آفريني هاي هميشگي خود همواره از توجه و حمايت مالي و معنوي محروم هستند و انگار پاياني هم بر اين داستان دنباله‌دار نيست. در اينكه سرپرست فدراسيون كشتي مدتهاست در اداره و كنترل امور موفق نبوده و نشان داده توان مديريت اين فدراسيون عريض و طويل برایش سخت است، هیچ شکی نیست اما نکته مهم آنجاست که اشتباهات شخص خطیب تمامی نداشته و البته اراده ای نیز برای تغییر شرایط حاکم از سوی مسئولان ورزش دیده نمی شود.
فرنگی کاران ، تبعیض صورت گرفته میان آنها و آزادکاران را دلیلی برای ترک اردوی خود اعلام کردند. آنها اعتقاد داشتند که با بی پولی های همیشگی فدراسیون کشتی ساخته اند اما انتظار ندارند زمانی که پولی هم به فدراسیون می رسد تنها میان آزادکاران تقسیم شود. اما پرسش مهمی مطرح می شود این است که اساسا چرا باید وضعیت فدراسیونی به بزرگی کشتی این باشد؟! روزی هجوم طلبکاران به اموال فدراسیون در خانه کشتی و بردن وسایل ورزشی مورد نیاز ورزشکاران در اردوها خبر ساز می شود و روز دیگر خبر می رسد کشتی‌گیران از هتل محل اقامت خود در مغولستان اخراج شده اند. یک روز راه ندادن کشتی‌گیران به داخل سفارت بلغارستان دهان به دهان می چرخد و روز دیگر خبر اعتصاب کارمندان فدراسیون در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق‌های‌شان در چند ماه گذشته مثل بمب صدا می کند.
خطیب مشکلات را قبول ندارد
بدتر از تمام این مشکلات، سیاستی است که جناب خطیب در پیش گرفته است؛ وی نه تنها اصل مشکل را قبول ندارد بلکه انتشار تمام این اخبار را توطئه‌ای علیه خود و تیم همراهش تصور می کند. وی چندی قبل در
گفت‌و گوی با روزنامه کیهان مدعی شد: «مطالب را در رسانه‌ها وارونه منعکس می کنند تا ما را بد نشان دهند. در سفر نوجوانان به مغولستان رقمی نزدیک به 480 میلیون تومان هزینه شد. پیش از سفر 48 هزار دلار پول در اختیار سرپرست تیم قراردادیم تا برای ورزشکاران در مغولستان هزینه کند، او این هزینه ها را انجام نداد و تمام کاسه و کوزه ها سر خطیب شکست. دوستان در مسابقات خوب نتیجه نگرفتند و برای اینکه نتایج ضعیف را تحت پوشش قرار دهند به فرافکنی روی آوردند. شما به من بگویید کدام فدراسیون مشکل ندارد؟ همه دارند اما دقت کنید که چگونه در خصوص مشکلات فدراسیون کشتی بزرگ‌نمایی می شود؟ عده ای هم قسم شده اند تا مرا بزنند. به خداوندی خدا دارم کار می کنم و نمی دانم دلیل این حملات ناجوانمردانه چیست؟ بنده فدراسیونی را سراغ دارم که تیم آنها در بهترین حالت نمی تواند در آسیا مقام بیاورد اما هیچ کس کاری به رئیس اش ندارد، ولی با این همه موفقیت‌هایی که کشتی به دست آورده، هر روز از من انتقاد می کنند. اعتقاد دارم عده ای شب و روز علیه فدراسیون کشتی فعالیت می کنند.»
اعتراف به اشتباه
بدون تردید ریشه تمام مشکلات امروز کشتی در تغییر و تحولات نابهنگامی است که پیش از المپیک لندن رخ داد؛ جایی که محمدرضا یزدانی خرم به بهانه های واهی از کار برکنار و حجت الله خطیب جایش را گرفت. این تغییرات درست در برهه ای از زمان حادث شد که کشتی مسیر رو به رشدی را در پیش گرفته بود. اثرات منفی آن تصمیم اشتباه به اندازه ای است که حالا بسیاری از بزرگان کشتی نیز به اشتباه آن روز اعتراف و از دوران مدیر سابق علی رغم تمام اشتباهاتی که داشت به نیکی یاد می کنند. حمید سوریان قهرمان المپیک و جهان در تازه ترین صحبت های خود یادآور شده : « آقای خطیب فرد بسیار با شخصیتی است که من همیشه به او احترام می گذارم اما باید بگویم که فضای کشتی در دوران مدیریت محمدرضا یزدانی خرم را بسیار مناسب تر و بهتر می دیدم و با این که می گفتند یزدانی خرم متعلق به کشتی نیست اما او زحمات زیادی را برای این رشته کشید و موفقیت تیم ایران در المپیک، مدیون تلاش های اوست.»روی این موضوع تاکید داریم که شخصیت حقیقی و سوابق مدیریتی حجت الله خطیب برای اهالی ورزش محترم است اما بدون تعارف نه نحوه حضور ایشان در کشتی درست بود و نه شیوه مدیریتش، تا جایی که حالا صدای اعتراض قهرمانان نیز به گوش می رسد. از سوی دیگر یادآور شدن فعالیت های مثبت یزدانی خرم نیز به منزله تایید تمام تصمیمات وی در فدراسیون کشتی نبود، قطعا وی نیز در زمان مدیریتش اشتباهاتی داشت اما در مجموع عملکردش در فدراسیون کشتی قابل دفاع است.

 


- سرویس ورزشی
بدون تردید یکی از افتخارات فوتبال ایران صرف‌نظر از نتیجه و اسم‌ها و رنگها، برگزاری یک بازی بزرگ، پرتماشاگر و کم‌نظیر به نام استقلال- پرسپولیس است. دیداری که جزو سرمایه‌های این فوتبال محسوب می‌شود. سرمایه‌ای ملی که به هیچ باشگاهی، هیچ شهری و هیچ رنگی تعلق ندارد. بازی‌ای که از درون فوتبال ایران زاده شده و فوتبال ایران آن را برگزار می‌کند. بازی‌ای که تصنعی و ساختگی نیست و قلب‌ها، نگاه‌ها و حواس‌ها را به خود جلب و متمرکز می‌کند. درباره این بازی می‌شود خیلی سخن گفت. نه از بعد فنی بلکه از ابعاد اجتماعی و با نگاهی جامع‌تر و ملی. گفتیم ملی. بازی استقلال و پرسپولیس بازی‌ای است فراتر از یک مسابقه که فقط کارکردهای ورزشی داشته باشد. در جای خودش کارکرد ورزشی دارد و باید هم داشته باشد اما کارکردهای غیرورزشی هم دارد. کارکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی... و بازهم می‌شود کارکردهای دیگری نام برد که کارکرد ملی و هم‌چنین کارکرد بین‌المللی و جهانی بخشی از آنها است. یعنی شما می‌توانید از طریق این بازی خیلی از حرف‌ها را در عرصه غیرورزشی دنیا بزنید. بگویید ای دنیایی که بی‌امان علیه کشور ما تبلیغ می‌کنید و می‌گویید در ایران ناامنی و بی‌ثباتی و... حاکم است، بیایید خودتان مشاهده کنید. یک بازی در حضور 100هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه و میلیون‌ها بیننده تلویزیونی در سراسر کشور در کمال امنیت و آرامش برگزار می‌شود. درصورتی که غرب می‌گوید آن سوی دنیا که شما هستید تماماً جنگ و کشتار و خونریزی و ناامنی و بی‌ثباتی است. نگاه کنید به عراق، افغانستان، سوریه، مصر، پاکستان، آفریقا و... اما ما با این بازی و با انجام صرف این بازی خیلی از حرف‌ها و بدگویی‌ها و تبلیغات منفی را عملا را خنثی می‌کنیم. به همین کارکرد غیرورزشی و فراملی می‌گوییم. شما همین صحنه ماهواره‌ای که در اواخر بازی از نمای بالای ورزشگاه پخش شد، نگاه کنید. گمان می‌کنید ورزشگاه‌های بزرگ دنیا مانند ماراکانا برزیل یا ویمبلی لندن یا نیوکمپ بارسلونا یا سن‌سیرو ایتالیا است اما نه، این ورزشگاه بزرگ آزادی تهران است. صدهزار جمعیت مودب، محترم و متشخص عمدتا جوان درحالی که بازی حساس درحال برگزاری است در ورزشگاه نشسته‌اند و بدون آنکه خون از دماغ کسی بیاید بازی برگزار می‌شود و تماشاگران بدون توجه به نتیجه به دست آمده و شاید ناراضی از آن با همان آرامش ورزشگاه را ترک می‌کنند و این بازی رابه خاطره‌ها می‌سپارد و آن را به عنوان یکی از افتخارات ملی فوتبال کشورش ثبت می‌کند و به دنبال روزهای آینده می‌رود. البته درمورد این بازی که ایرادات و نقایصی به آن وارد است بحثی نداریم اگرچه بزرگ‌ترین ایرادی که به بازی وارد است در بحث ابعاد فنی و ورزشی است وگرنه از لحاظ غیرورزشی این بازی کارکردهای غیرورزشی خود را نشان می‌دهد و اثرات مثبت خود را آشکار می‌کند اما آنجا که کمتر جواب می‌دهد و بیشتر انتقادات را متوجه خود می‌کند در بحث فنی بازی است. آنجا که بحث فوتبال، سطح فنی و تاکتیک و تماشای یک بازی درخور این افتخار و درخور نام این بازی بزرگ کمتر دیده می‌شود. ما دربخش اول عرایض خود فقط خواستیم این بحث را یادآوری کنیم که بازی استقلال و پرسپولیس بازی بزرگ فوتبال ما است و جشن ملی فوتبال کشور ما محسوب می‌شود و از افتخارات بی‌بدیل فوتبال ایران است. در دنیا روی این بازی حساب می‌کنند و کسانی که مسائل را حتی در ابعاد سیاسی پیگیری می‌کنند نگاه ویژه‌ای به این بازی دارند و با انجام این بازی متوجه می‌شوند که خیلی از کارها را نباید درمورد ایران انجام دهند و باید دیدگاه‌های خود را درمورد ایران اصلاح کنند و قس علی‌هذا.
نباختن بر پیروزی مقدم می شود
به بحث دوم که شروع کردیم بازگردیم. همان طور که گفتیم این بازی ضعف‌هایی هم داشت و بیشترین ضعفش هم در ابعاد فنی و خود فوتبال است. معمولا تماشاگر از این بازی راضی بازنمی‌گردد و علتش هم این است که در زمین حساسیت، استرس و ترس از شکست مانع آن می‌شود که بازیکنانی که در میدان این بازی را عینیت می‌بخشند، قابلیت‌های خود را بروز دهند. فقط دنبال این هستند که شکست نخورند. ترس از شکست در واقع بزرگ ترین علت پایین بودن سطح بازی و گهگاه ناهنجاری‌های که در میدان استقلال و پرسپولیس دیده می‌شود و چهره این بازی بزرگ را کمی مشوش و تضعیف می‌کند، می‌باشد. پیروزی و شکست در ذات ورزش است یعنی هیچ ورزش، ورزشکار و تیم ورزشی نبوده است که مزه این دو را نچشیده باشد اما برد و باخت لذتش حدی دارد. در حد خودش پیروزی شیرین و شکست تلخ است اما وقتی از حد اعتدال خود خارج می‌شود و قدم در مسیر افراط و تفریط می‌گذارد پیروز می‌شود همه چیز و آخر دنیا و باخت مانند فاجعه و مصیبت می‌شود و باز هم می‌شود آخر دنیا. اینجاست که این موضوع حالت افراط و تفریط می‌گیرد و آن لذت ناشی از پیروزی و ناراحتی که به طور طبیعی از شکست‌های ورزشی حاصل می‌شود، دیگر اتفاق نمی‌افتد و بلکه حالت مرگ و زندگی به خود می‌گیرد. حالتی می‌گیرد که اگر ببازی فنا شدی و اگر بردی هستی. این گونه می‌شود که ترس از شکست بیداد می‌کند. وقتی از حدش می‌گذرد معانی و تعاریف متفاوت می‌شود این است که دیگر کسی حاضر نیست برای رسیدن به آن پیروزی ریسک شکست کند. این است که شما یک فوتبال بزن زیرش و توپ دفع کن و سطح پایین که گاهی اوقات سطحش از فوتبال محلات هم پایین تر است مشاهده می‌کنید که گهگاهی هم خدایی نکرده به خشونت کشیده می‌شود و همان طور که گفتیم چهره بازی را مشوش می‌کند. پیروزی و شکست لازمه ورزش و لذت فوتبال است و در حد خودش و به شکلی نرمال قابل قبول است اما در ورزشی که کمیت‌گرایی سیطره کرده و نتیجه‌گرایی اهمیت یافته است و با یک برد و باخت ناگهان سرنوشت مدیران، مربیان، بازیکنان و... تعیین می‌شود و کسی با یک برد از حضیض ذلت به اوج عزت می‌رسد و با یک شکست از اوج عزت به حضیض ذلت می‌افتد و در ورزشی که برخلاف تمام شعارها برد و باخت تعیین‌کننده است و نه منطق، تدبیر و نه برنامه اهمیت دارد، مشخص است که نباید شکستی رخ دهد. ولو اینکه بردی در کار نباشد. بنابراین نباختن می‌شود اصل و وقتی نباختن اصل می‌شود شما همواره به این فکر هستید که توپ را دفع کنید، وقت را تلف کنید و بازی را هرچه زودتر به پایان برسانید و به سلامت از این قتلگاه بیرون بیایید. گفتیم دلیل اصلی این مسئله نتیجه‌گرایی افراطی است که بر جسم و جان فوتبال ما چنگ انداخته است. فوتبالی که مدیران، مربیان و حتی نحوه به خدمت گرفتن بازیکنانش بیشتر به این خاطر است که نتایج مقطعی و زودگذر حاصل شود. فقط برای این است که حریف را در دربی شکست دهیم. شما اگر در دربی باختی یعنی باختی و همه برنامه‌های حداقل یکساله‌ات به باد رفته است. یکی از انگیزه‌ها و عواملی که دو تیم بزرگ ما اول فصل بازیکن می‌گیرند و مربی عوض می‌کنند، این است که ما دربی را ببریم حالا اگر قهرمان هم نشدیم مهم نیست اما وقتی شما دربی را می‌بازید بازیکن به خدمت گرفتن‌تان، مربی استخدام کردن‌تان و آن تدابیری که به عنوان مدیر اتخاذ کرده‌اید، مردود است و برای یک مدیر و یک باشگاه این آخر دنیا است. شما در دنیا شاهد دربی‌های بزرگی مانند ال‌کلاسیکو، میلان- اینتر، منچستریونایتد- چلسی، بایرن مونیخ- دورتموند و نظایر و امثالهم هستید اما نمی‌بینید با برد و باخت‌ها و بالا و پائین شدن‌ها و با شکست بارسا مقابل رئال یا اینتر مقابل میلان و بالعکس به یکباره همه چیز تغییر کند و کار زیر و رو شود و همه مدیر، مربی و بازیکن یکدفعه زیر و رو شوند و همه ارزش‌ها، تلاش‌ها و برنامه‌ها زیر سؤال رود. بارسلونا برنامه‌ای را برای 5 سال آینده خودش در پیش گرفته و گواردیولا چه پیروز شود و چه شکست بخورد بعد از آن مدت- نه قبل از آن و به خاطر یک شکست در ال‌کلاسیکو- باید برود. وی کار و برنامه‌اش به پایان رسیده و باید سکان هدایت بارسا را به شخص دیگری بدهد یا الکس فرگوسن با همه افتخاراتی که به عنوان سرمربی منچستریونایتد دارد وقتش که به پایان می رسد جای خود را به مربی دیگری می‌دهد و منچستر را ترک می‌کند تا روی صندلی دیگری نشیند. این برنامه برای وی ریخته شده است. در ایران آقای پرویز مظلومی می‌گوید من 4 دربی را بردم اما وقتی در یک دربی شکست خوردم پایه‌های مربیگری‌ام در استقلال متزلزل شد و دیدیم که چند ماه بعد از آن بازی مظلومی از استقلال جدا شد اما اگر وی می‌توانست بازی پنجم را هم با پیروزی پشت سر بگذارد خیلی بعید بود که از استقلال رفتنی شود و تغییر کند. در واقع همان شبی که استقلال بازی دو بر صفر برده را 2-3 واگذار کرد حکم سقوط مظلومی امضا شد. دو سال قبل همین مدیر باشگاه پرسپولیس آقای حبیب کاشانی و مدیر استقلال آقای علی
فتح‌ الله‌زاده بود. در همان ایام استقلال و پرسپولیس رودرروی هم قرار گرفتند و پرسپولیس بازی را 2برصفر به استقلال واگذار کرد. هنوز فتح‌الله‌زاده مدیریت استقلال را برعهده دارد اما فردای شکست کاشانی رفت و رویانیان به جای وی آمد و دارد ادامه می‌دهد. همان طور که گفتم این رفت و آمدها نه براساس تدبیر بلکه براساس برد و باخت است. بنابراین به طور طبیعی وقتی یک برد و باخت یک بازی برای مدیری حکم مرگ و زندگی را دارد، مشخص است که هر کسی می‌آید تا نبازد و ظرفیت باخت به شدت پایین می‌آید. همه این مسائل طبیعی است چرا که سرنوشت و بودن یا نبودن یک مدیر به یک بازی وابسته است و نمی‌شود ایرادی بگیریم.
نیاز به فرهنگ سازی در ورزش
با یک کلام دیگر بحث را در این فراز تمام می‌کنیم. مجموعه این مسائل نشان می‌دهد که سیطره کمیت و اصل نتیجه‌گرایی باعث شده که در فوتبال ما فرهنگ برد و باخت جا نیفتد. یعنی برد و باخت به یک فرهنگ و ظرفیتی احتیاج دارد. هم آن کسی که می‌برد باید ظرفیتش را داشته باشد و با پیروزی خود متواضعانه و جوانمردانه برخورد کند و هم آن کسی که باخته است نباید ناراحت باشد زیرا همین که او 100هزار نفر را به ورزشگاه کشانده پیروز است، حالا یک توپ از خط دروازه‌اش عبور کرده و 3امتیاز از دست داده باشد. وی در واقع همین که 100هزار نفر را برای تماشای بازی خود به ورزشگاه کشانده برده است. ضمن آن که علاوه بر این میلیونها نفر در داخل و خارج کشور نتیجه بازی را دنبال می‌کنند. این نیاز به فرهنگ‌سازی دارد. بر می‌گردیم به بحثی که همیشه‌ ما داشتیم و این روزنامه قدیمی بارها به آن پرداخته است. اگر می‌خواهیم بازی استقلال و پرسپولیس خوبی داشته باشیم باید به این نکته توجه داشت که ریشه مسائل فنی را باید درمباحث فرهنگی جست وجو کرد. شما فوتبال خوب و سطح بالا می‌خواهید باید فرهنگ بالایی داشته باشید. شما استقلال و پرسپولیس خوب می‌خواهید باید فرهنگ‌سازی کنید. نمی‌توان به همین شکل دو تیم 11 نفره را به جان هم بیندازید و توقع ال‌کلاسیکو از آن داشته باشید. این فرهنگ‌سازی برعهده کیست؟ برعهده من رسانه‌ای. واقعیت را عرض می‌کنیم و درد و دل خود را بیان می‌کنیم. من رسانه‌ای نه تنها این فرهنگ را نمی‌سازیم و تقویت نمی‌کنیم و درهفته‌ای که جمعه‌اش قرار است پرسپولیس و استقلال با یکدیگر بازی کنند، تلاش نمی‌کنیم تا
2 مطلب در مورد همین چیزهایی که گفته شد از جمله اینکه صرف و نفس برگزاری این بازی افتخار ورزش و فوتبال ما بوده و برد و باخت دارد و برنده و بازنده بازی هر دو برنده هستند، بنویسیم بلکه می‌بینیم مطبوعات و رسانه‌های ما آتش بیار معرکه هستند و خودشان تنش‌زا و تهدیدگر هستند و می‌گویند وای اگر فلان تیم شکست بخورد، وای اگر فلان مربی بازی را واگذار کند. روز شنبه جانشین مشخص شده است. آنچنان این ترس، استرس و وحشت را از طریق گفته‌ها و نوشته‌های خود منتقل می‌کنیم که خودبه خود آن نحوه و کیفیت بازی نتیجه طبیعی قضیه است. ما بازی را بی‌جهت بزرگ نمی‌کنیم ما بی‌جهت بازی را ترسناک جلوه می‌دهیم و در واقع به یک قتلگاه شبیه می‌کنیم. ما عوض آنکه به مردم و خوانندگان و بینندگان عزیز و ارجمندشان بدهیم که یک جشن ملی در انتظارمان است و فوتبال درپی خلق یک افتخار دیگر است، وحشت و ترس و کری و گهگاهی جنگ‌های لفظی و درگیری‌های آنچنانی که درحرفه‌ای‌ترین و لجام گسیخته‌ترین ورزش‌ها مانند بوکس حرفه‌ای هم این گونه کری‌خوانی‌ها و رجزخوانی‌ها را نمی‌بینیم. در هفته گذشته ما شاهد این بودیم که از سوی برخی بازیکنان که حتی دربی را تجربه نکرده‌اند و اصلا نمی‌دانند دربی چه چیز هست و به تازگی به برخی از تیم‌ها پیوسته‌اند، کاسه داغ‌تر از آش شده بودند و می‌گفتند من در دربی فلان کار و بهمان کار را انجام می‌دهم. چه کسی این بازیکن را تحریک می‌کند که چنین حرف‌هایی را بزند؟ اصلا او این حرف‌ها را از کجا می‌زند؟ من رسانه‌ای و مطبوعاتی و خود این بازیکن وقتی موقع بازی به میدان می‌آید همه علیه وی موضع دارند و خودش هم عصبی است چرا که می‌ترسد حرف‌هایی که زده است درست از آب درنیاید و تیم مقابل هم می‌ترسد که مبادا حرف‌هایی که وی زده درست از آب درآید. از همین رو می‌زنند و همدیگر را لت و پار می‌کنند و عوض یک بازی زیبا، بازی زشتی را تماشا می‌کنیم. در واقع عملکرد ما عناصر مثلا فرهنگ‌ساز! بر زشتی‌های بازی می‌افزاید نه بر زیبایی‌هایی که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم.بحث را تمام می‌کنیم چرا که مجال‌مان اندک است. دربی افتخار فوتبال ماست و در عرصه‌های زیادی کارکردهای فراوانی دارد اما در عرصه ورزشی و بحث فنی غالب اوقات که جوابگوی انتظارات و استقبال پرشور مردم نیست. به دلیل اینکه نتیجه‌گرایی در فوتبال ما بیداد می‌کند و برد و باخت در آن اصل شده و شکل افراط و تفریط به خود گرفته است.برای اینکه شکل طبیعی به خود بگیرد نیاز به فرهنگ‌سازی در ورزش داریم. وقتی فرهنگ ساخته شود و برد و باخت معنای معمول خودش را پیدا کند، فوتبال استقلال و پرسپولیس هم به همان نسبت از نظر فنی بهبود پیدا خواهد کرد و... کاری هم ندارد و می‌شود حداقل دو سه سالی روی این موضوع تمرکز کرد. به خصوص رسانه‌ها که در فرهنگ‌سازی نقش دارند باید تلاش جدیدی را آغاز کنند تا نتیجه آن را ببینند. ضعف‌ها و نقصان‌های این بازی را فقط بر گردن مربیان و بازیکنان که در وسط میدان بار سنگین دربی را بر دوش دارند، نیندازند. کماینکه در حرف‌های بازیکنان دو تیم استقلال و پرسپولیس مانند کاپیتن تیم پرسپولیس که عنوان کرده بود اگر می‌باختیم شما می‌توانستید جواب مردم را بدهید؟ این فشار احساس می‌شد. این حرف نشان می‌دهد که باخت در این بازی چقدر سنگین، مسوولیت‌آفرین و خطیر است و پاسخگویی به آن دشوار است.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10