(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 31 شهریور 1392 - شماره 20597

عابران نورانی (شعر)
گرامی داشت نهمین سال هجرت ابوالفضل سپهر
شاعری به وسعت سپهر
اگر شاعری وزیر ارشاد می شد
   


رضا اسماعیلی
شهیدان
نه در آسمان ها
که در همین خیابان های گرفتار
همچون عابرانی نورانی
هر روز
از کنار ما می گذرند
و صدای خدا را نمی شنویم :
« و لا تَحسبنّ الذین قُتلوا فی سبیل الله أمواتاً... » .
ما ، امّا
با عینک های دودی
و غفلت های عمودی
شب های جمعه
به قبرستان ها می رویم
و شهیدان
برای ما فاتحه می خوانند !
و ما
دوباره بر می گردیم
به حُجره و بازار
آرزوهایمان را می شماریم
و ریشخند دنیا !
و هرگز
با منطق عینک های دودی
روشن نمی شویم که :
« عند ربّهم یرزقون » یعنی چه ؟!
و روزها و هنوزها می گذرد
و ما همچنان
دست هامان خالی است !

 


آرش فهیم
28 شهریور هر سال، درست در آستانه آغاز یادمان عاشقان و عاشقانه ها، یادمان می‌افتد که در چنین روزی شاعری از دست رفت؛ شاعری به وسعت سپهر؛ ابوالفضل سپهر! او که در دلسوختگی برای عشق با وجود جوانی و خامی اما گوی سبقت را از بسیاری از باتجربگان ربوده بود.
اولین بار «سپهر» را در یکی از برنامه‌های تلویزیون دیدم و شناختم؛ یادم نیست چه برنامه ای بود، فقط تصویر و صدای سپهر و حسی که شعر او به روح می بخشید در یادم مانده است. پس از آن دیگر هیچ گاه سپهر را ندیدم و نه شعری از او شنیدم. تقصیر خودش بود، چون گمنامی و دوری از هیاهوهای روزگار را دوست داشت. دوست نداشت با نام خود به نان و نوایی برسد، برعکس خیلی از شاعران و خواننده ها و هنرمندان این روزگار که همه هم و غمشان این است که زودتر شناخته شوند و با شهرتشان کاسبی کنند. سپهر اما تا قبل از هجرتش از این دنیا ناشناخته ماند.
یادم هست، تقریبا 10 سال پیش بود که فرد شیادی شعری را برای چاپ به روزنامه ارسال کرده بود. شعر آشنا می آمد. متوجه شدیم که کپی یکی از سروده های سپهر است. مردک کلاه بردار از غریب بودن آن شاعر بسیجی سوء استفاده کرده بود!
انسان های بزرگ همیشه بعد از مرگشان تازه متولد می شوند. مثل سپهر که تا قبل از رهایی از قفس جسم، چندان شناخته نشده بود، اما وقتی اشعارش پس از هجرتش در قالب کتاب «دفتر آبی» انتشار یافت، به طور مکرر تجدید چاپ شد.
سپهر از تحصیل کردگان دانشگاه «جامعه» بود؛ درک بسیاری از مسائل با کتاب و درس و استاد امکان پذیر نیست، بلکه باید در مسیر زندگی آموختشان. درست مثل سپهر که زندگی اش نیز مانند شعرهایش سروده شد. نامش بهزاد بود، اما همه ابوالفضل صدایش می زدند. 15 خرداد سال 1352 به دنیا آمد. در همان اوان کودکی، پدرش را از دست داد و خیلی زود مرد خانواده شد. چشیدن طعم رنج برای پاک کردن لکه فقر از دامان زندگی زمینه را برای درک بسیاری از حقایق فراهم کرد؛ درکی که از سال 1377 به صورت شعر از وجودش تراوش پیدا کرد. سروده هایش را بیشتر برای محافل و همایش های می خواند، بی هیچ چشم داشت و بی فخرفروشی. خودش می گفت که سراینده اصلی اشعارش شهدا و رزمندگان هستند و او تنها واسطه ای است برای تجلی. اولین فردی که پیشنهاد انتشار این شعرها در قالب یک کتاب را داد، همسر یکی از شهدا بود اما مهلت نکرد که حتی مقدمه این کتاب را کامل کند و در 28 شهریور سال 1383 چشم از جهان فرو بست.
اشعار سپهر، ترسیم کننده دنیایی آمیخته از دردآگاهی، عشق و مبارزه است. دفاع مقدس در شعرهای او تنها به هشت سال جنگ تحمیلی محدود نمی شود، بلکه از پس روزگار جنگ، به جنگ روزگار می رود. چنان که در مقدمه ناتمام کتابش در این باره نوشته بود: «برادر و خواهر بسیجی ام! هدف از خلقت انسان رسیدن به مقام بسیجی مخلص است. من و تو که خود را بسیجی می دانیم، مسئولیم. مبادا اشتباهات و گناهان من و تو به مقام و منزلت بسیج ضربه وارد کند، ما مسئولیم. فرماندهان، سرداران، مسئولین، یک حرف هم با شما دارم: شما که حالا در امان و آسایش تلاش و مجاهدت دیروزتان هستید، یادتان باشد عده‌ای سردار بی درجه هم هستند به نام مادران و همسران شهدا و جانبازان که هنوز هم در عرصه جهاد و تلاش هستند و جبهه آن ها هنوز هم ادامه دارد. به یاد و فکر آن ها هم باشید.»
و همین نگاه او در ساختار و محتوای شعرش متبلور شده است:
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه
چه جوری می شه جنگ کرد
یا اینکه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ کرد
...می خوای بدونی چرا
نصف موهاش سفیده؟
بپرس که بعد بابا
چی دیده چی کشیده!
اگرچه شیوه و سبک خاص سرایش شعر توسط سپهر، شیوه ای برگرفته از اشعار فولکلور و عامیانه است که غالبا هم با «اتل متل» شروع می شود. اما این سبک از ورای پختگی وی در سرودن شعر در قالب کلاسیک آفریده شده است. چراکه اشعار او در ساختار سنتی نیز از بلاغت و استحکام بالایی برخوردار است. مثل این شعر که:
وقت تنگ است هلاهل از زمین جوشیدست
شامگه نیست زمین رخت عزا پوشیدست
پنجه مرگ چه بی رحم و گریبانگیر است
آه ای قوم! بجنبید که فردا دیر است
...باز هم فصل کمین کردن قابیل آمد
دشنه ای باز به قصد تن هابیل آمد
ما همان زخمی از دشنه قابیل هستیم
نه قناری و نه بلبل که ابابیل هستیم
حتی در اشعار فولکلوریک خود نیز نهایت فصاحت و بلاغت را رعایت کرده است. شعرهای با محوریت «اتل متل» او نیز همه با وزن و قافیه هستند. شعرهایی که همه نهیب زننده و بیدار کننده هستند.
به همین دلیل هم می توان ابوالفضل سپهر را بنیانگذار شعر فولکلوریک انقلابی دانست. شعر واقعی یعنی همین! شعر واقعی، روح انسان را به حرکت در می آورد و از میان سنگلاخ ها و باتلاق ها به بهشت می رساند. نه مثل بسیاری از شعرواره ها که در اصل بازی با کلمات هستند و به نشانی بهشت، روح انسان را به دوزخ می اندازند! شعر او علاوه بر سادگی و طراوت اما روحی طغیانگر و سازش ناپذیر در برابر ظلم و بی عدالتی دارد:
هنگام جنگ دادیم، صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران، مشکین زاشک سارا
...در آن زمانه رفتند، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند، ده ها هزار دارا
یک نکته جالب درباره سپهر اینکه بسیاری پندارشان این است که او شهید شده است. درحالی که سنش کفاف حضور در جبهه را نمی داد. این گونه پندارها نشان خلوص این شاعر است که چون شهید از دنیا کوچ کرد.

 


عبدالرحیم سعیدی راد
اینکه روزی به نام شعر نام‌گذاری شده خوب است و نشان از این دارد که ولو درحد نامی در تقویم‌ها، قرار است به شعر توجه شود. اما اینکه روز تولد شهریار را روز شعر گذاشته‌اند، بهانه بسیار محکمی نیست و فوری این سوال را به طور خاص به ذهن شاعران متبادر می‌کند که چرا شهریار؟ آیا مرحوم شهریار قله شعر فارسی است؟ چرا دیگری نه؟
در این مجال اندک بنا ندارم به این موضوع بپردازم و شهریار را شاعری بزرگ و ملی می‌دانم و اعتقاد دارم که بیش از پیش باید به جامعه ما شناسانده شود. این بحث را هم مطرح نمی‌کنم چرا روز شعر؟ و روز شاعر نه؟ به هر حال همین هم غنیمت است و دست کسی را که این روز عزیز را در تقویم‌ها گنجانده، می‌بوسم که همین هم لطف بزرگی‌ست به جامعه ادبی ما.
اما شعر! ... شاید به جرأت بتوان گفت، در ایران عزیزمان خانواده‌ای پیدا نشود که یک یا چند نفر آنها ابیاتی ننوشته باشند یا علاقه‌مند به شعر نباشد. شعر مثل خون در رگ هر ایرانی جریان دارد و خصوصاً در سال‌های بعد از انقلاب به آن توجه ویژه شده است. در این خصوص سهم مقام معظم رهبری در گرامیداشت شعر، شاعر و ارج نهادن به این موضوع مهم، صدها برابر سایر مسئولین فرهنگی کشور بوده است. دیدارهای شاعران در شب میلادامام حسن مجتبی(ع) با مقام عظمای ولایت و رهنمودهای تخصصی هر ساله ایشان، راهگشای حوزه ادبیات با محوریت شعراست. آنجا که چند سال پیش در یکی از این دیدارها؛ جمله ای با این مضمون فرمودند: «من اگر جای مسئولان بودم حتی اگر کمی پول داشتیم این کم را به شعر که سرمایه ملی ماست اختصاص می‌دادم.»
این جمله ارزشمند و گرامی متأسفانه از سوی هیچ مقامی پیگیری جدی نمی‌شود. همیشه آخرین جایی که به آن توجه می‌شود، شعر و شاعر است و چون به طور معمول ارزش این ثروت و سرمایه ملی را نمی‌دانند، گاه با لحنی طعنه‌آمیز می‌گویند: شعره دیگه! و منظورشان این است که چیزی بی‌ارزش یا کم اهمیت است. البته صحبت‌های اخیر وزیر ارشاد در اولین دیدارشان با شاعران حاکی از توجه و اهمیت دادن ایشان به عرصه شعر بود که باید صبر کرد و دید در عمل چگونه خواهد بود.
عرض من این نیست که دولت باید پول راه‌سازی و سد‌سازی و شهرسازی و ... را کم کند و به شعر اختصاص دهد، اما می‌گویم مردم ما از خواندن آثار بسیاری از شاعران گرانقدر محروم هستند، چون جمع زیادی از شاعران توان چاپ آثارشان را ندارند. چون بسیاری از شاعران توان مالی اندکی دارند و در خرج معشیت و دوا و درمان خود مانده‌اند و کم نبودند شاعرانی که در بیمارستان بستری بودند و به خاطر هزینه‌های بالای درمان اکنون در جمع ما نیستند!
این را هم قبول دارم که گاهی برای شعر خرج‌های زیادی هم می‌شود، اما برای رفع تکلیف و پر کردن بیلان کار و گزارش به مقامات بالاتر، گواه مدعایم برگزاری بسیاری از همایش‌ها و شبهای شعر بی‌خاصیت است که عموماً در نیمه دوم هر سال برگزار می‌شوند.
حرف اصلی من این است که شعر در کشور مدیریت نمی‌شود. اینکه وظیفه چه ارگانی است که به داد شعر و شاعر برسد را نمی‌دانم. اما اعتقاد دارم در هر استانی مدیریت شعر باید وجود داشته باشد و در سطح کشور هم به همین ترتیب. همچنین اعتقاد دارم با این تعداد کثیر شاعر در سطح کشور که بی‌اغراق می‌شود، گفت، تعدادشان میلیونی است، باید شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی شعر داشته باشیم.
شعر کاربردهای زیادی می‌تواند در زندگی داشته باشد که نازل‌ترین آنها همین تبلیغات تلویزیونی است. شعر اگر با هنرهای دیگر تلفیق شود، کاربردهای متفاوت و زیباتری پیدا می‌کند. هنرهایی مثل موسیقی، نمایش،‌ سینما، خوشنویسی، هنرهای تجسمی و ... دوستی که به ژاپن سفر کرده بود می‌گفت: در مسیرهای پرتردد خیابان‌ها، هایکوها و شعرهایی کوتاه را روی تابلوهای بسیار بزرگی نوشته بودند که با خواندن آنها هر کس به آرامش می‌رسید و آرامش بخشیدن یکی دیگر از خاصیت‌های متعدد شعر است.
شاید اگر وزیر ارشاد یا معاون فرهنگی او از بین شاعران انتخاب می‌شد، این هنر اول کشور رونق بیشتری می‌یافت و در مسیر تعالی سیر می‌کرد. این امر بارها ثابت شده است که شاعران به خاطر خلاقیت خاصشان در هر پست و مقامی که قرار گیرند، می‌توانند بیشتر از دیگران مفید فایده باشند، هر چند امور اجرایی برای خودشان مثل سم است و از تولید اثر باز می‌مانند. از طرفی هیچ ارگانی هم به فکر تربیت «مدیران شاعر» نیست و صد‌افسوس شاعران هم قدر خود را کمترمی‌دانند.


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10