(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 13 مهر 1392 - شماره 20608

 ضربه مجمع به جایگاه روحانیت انقلابی کشور
تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی-4
درخواست رئیس تشکیلات صهیونیسم از رضا خان
   


Research@kayhan.ir
بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى(ره) نيز همان روز موافقت كتبى خود را با شروع فعاليت روحانيون مبارز اعلام داشتند :
«باسمه تعالى حضرت حجج اسلام، روحانيون مبارز تهران ـ دامت افاضاتهم سير قضيه به همين صورتى است كه در نامه آورده‌ايد. انشعاب از تشكيلاتى براى اظهار عقيده مستقل و ايجاد تشكيلات جديد به معناى اختلاف نيست. اختلاف آن موقعى است كه خداى ناكرده هركس براى پيشبرد نظرات خودبه ديگران پرخاش كند كه بحمدالله با شناختى كه من از روحانيون دست‌اندركار انقلاب دارم، چنين كارى صورت نخواهد گرفت. من به شما و همه كسانى كه دلشان براى اسلام عزيز مى‌تپد دعا مى‌كنم و توفيق آقايان را از خداوند متعال خواستارم».51
والسلام عليكم و رحمه‌الله
25 فروردين 67
روح‌الله موسوى الخمينى
هرچند حضرت امام(ره) روحانيون مبارز تهران را به دورى از پرخاش توصيه كردند امّا اعضاى اين مجمع تازه تأسيس در مصاحبه‌ها و سخنرانيهاى خود طورى وانمود كردند كه موافقت امام با انشعاب مجمع از جامعه، نوعى همراهى امام با آنان بوده و ايشان را نيز منتقد جامعه روحانيت جلوه دادند!
آيت‌الله مهدوى كنى (دبيركل جامعه روحانيت مبارز) پس از اعلام نتايج دور اوّل انتخابات مجلس سوم به حضور حضرت امام خمينى(ره) رسيده و شرحى از آنچه گذشته است را براى ايشان بازگو مى‌كند.
جملات و عبارتهاى آقاى مهدوى كنى كه با غصه ای گلوگير همراه بود، گاه به تندى مى‌گراييد، امّا امام(ره) همه را شنيدند. آقاى مهدوى كنى در اين ديدار اعلام كرد: «با تأييد جنابعالى كه استاد ما و رهبر ما هستيد، ما آمريكايى هستيم. من فكر مى‌كنم اگر واقعآ جنابعالى به عنوان امام ما، رهبر ما، رهبر اين كشور، ما را آمريكايى مى‌دانيد، خوب قاعده‌اش اين است كه نبايد اجازه بدهيد كه ما اصلا وجود داشته باشيم. براى اين كه يك عده آمريكايى در لباس روحانيت چطور مى‌توانند بمانند؟ قاعده‌اش اين است كه دستور بفرماييد ما را بريزند داخل درياچه ساوه و درِ جامعه روحانيت را، كركره‌اش را پايين بكشيم و درِ آن را ببنديم. ولى البته فكر نمى‌كرديم كه با اين كه ما درسمان را پهلوى شما خوانديم، فقه را پهلوى شما خوانديم، اصول را پهلوى شما خوانديم، اخلاقمان را از شما گرفتيم، سياست را از شما گرفتيم و چه قبل و چه بعد از انقلاب، از سالهاى قبل از 1342 در خدمت شما بوديم و در تمام اين مدتها با شما بوديم و شما هم تأييد فرموديد و راهنمايى فرموديد، يكدفعه در يك مقطعى يكدفعه منقلب بشويم از آنچه كه بوديم و به عنوان آمريكايى شناخته بشويم».52
حضرت امام خمينى(ره) با شنيدن اين مطالب، با قاطعيت آن را رد كردند و فرمودند :
«نه خير! من كى همچنين حرفى زده‌ام؟ . . . من به شما علاقه دارم . . . اصلا من چنين حرفى نزدم».53
آقاى مهدوى كنى مى‌گويد: «بله! شما صريحآ نفرموديد كه ما آمريكايى هستيم ولى وقتى آقايان انشعاب مى‌كردند و فلسفه انشعاب را ذكر كردند كه اينها اسلامشان آمريكايى است، نتيجه‌اش اين مى‌شود كه خوب شما هم فلسفه را قبول داريد، شما چيزى نفرموديد كه درست نيست، ولى حرفى را كه اين آقايان زدند هم نفى نكرديد».54
در ادامه مطلب امام خمينى(ره) مى‌فرمايند :
«من به شما علاقه دارم و بايد من تدارك كنم و نمى‌شود. اگر اين طور است، من بايد تدارك بكنم و جبران كنم اين نسبت را و اين تهمت را».55
در ادامه اين ديدار و گفت وگو آيت‌الله مهدوى كنى از حضرت امام اجازه مى‌خواهند كه مطلبى را در اين باره بنويسند و ايشان نيز پاسخ گويند. امّا حضرت امام(ره) با دلجويى و اعلام صريح عدم انطباق اين مفهوم با ديدگاههاى جامعه روحانيت مبارز، در عين حال از اعلام عمومى آن به سبب شائبه تبليغ براى روحانيت مبارز در آستانه انتخابات خوددارى كردند.56 البته آقاى مهدوى كنى على‌رغم درخواست برخى اعضاى جامعه روحانيت مبارز، سؤال يا نامه‌اى خدمت حضرت امام(ره) نمى‌دهد و تأكيد مى‌كند كه اگر امام لازم بدانند، خودشان دستور مى‌دهند.57 در همين ايام طرفداران مجمع روحانيون مبارز به اقداماتى مثل برهم زدن سخنرانى افرادى همچون آيت‌الله محمد يزدى و حجه‌الاسلام على‌اكبر ناطق نورى در مهديه و دانشگاه تهران دست زدند.
على‌اكبر ناطق نورى در اين‌باره مى‌گويد: «وقتى حضرت امام راحل فرمودند كه مردم به طرفداران اسلام آمريكايى رأى ندهند آقايان (مجمع روحانيون) وارد ميدان شدند و گفتند مصداق اسلام آمريكايى كه حضرت امام(ره) بيان كردند، جامعه روحانيت مبارز است! آيت‌الله انوارى با چهارده سال زندان، اسلام آمريكايى شد، آيت‌الله يزدى با سوابق مبارزاتى درخشان، اسلام آمريكايى شد. نتيجه آن همه تبليغات آن شد كه وقتى ايشان در مهديه تهران سخنرانى مى‌كرد با شعار مرگ بر اسلام آمريكايى از سخنرانى ايشان جلوگيرى كردند. در حالى كه بعد از انتخابات، حضرت امام(ره)، ايشان را جزءِ فقهاى شوراى نگهبان قرار دادند».58
استمرار تحركات و تبليغات منفى روحانيون مبارز عليه جامعه روحانيت مبارز، ضمن آن كه به صورت مقطعى در دوره سوم انتخابات مجلس تأثير منفى چشمگيرى بر جايگاه جامعه روحانيت مبارز در افكار عمومى برجاى گذاشت، ضربه خود را بر جايگاه روحانيت انقلابى كشور نيز وارد ساخت.على‌اكبر ناطق نورى از اعضاى برجسته جامعه روحانيت مبارز در اين باره مى‌گويد: «انشعاب مجمع روحانيون مبارز از جامعه روحانيت مبارز تهران تأثير بسيار منفى در جامعه داشت و بايد بپذيريم كه بزرگ ترين ضربه به روحانيت در طول تاريخ انقلاب بود».59 چرا كه به تصور آنان، واقعى‌ترين مصداق اسلام آمريكايى تشكلهايى مثل جامعه روحانيت و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بودند! اين چيزى بود كه پيامهاى بعدى حضرت امام مهر بطلان بر آن زد. حضرت امام(ره) چند ماه پس از اعلام موجوديت مجمع روحانيون مبارز، به سبب عملكرد برخى سياسيون در تخطئه علما و اظهارنظرهاى ناپخته و اختلاف‌انگيز، نامه‌اى به محمدعلى انصارى (از اعضاى بيت امام و عضو مجمع روحانيون مبارز) نوشتند كه به «منشور برادرى» معروف شد.
51- صحيفه امام (ره)، ج 21، ص 28.
52- جامعه روحانيت مبارز از شكل‌گيرى تا انشعاب، ص 209.
53- همان، ص 210.
54- همان.
55- همان.
56- رازهاى دهه شصت، ص 295.
57- مجمع روحانيون مبارز، ص 79.
58- روزنامه رسالت، به تاريخ 19/1/1371.
59- خاطرات على‌اكبر ناطق نورى، ج 2، ص 111.
پاورقی

 


EMAIL:shayanfar@kayhannews.ir
سعید مستغاثی
در سندی به تاریخ 1310 هجری شمسی هم ، سؤالات سندیکای پارسیان هند از حکومت ایران در مورد امکانات و تسهیلات موجود در ایران برای مشارکت پارسیان در احداث راه آهن و سایر موسسات درج گردیده است که نشانگر زمینه‌سازی حضور تدریجی این جماعت در چرخه اقتصاد و صنعت دوران رضاخان است.(سند ضمیمه شماره 6)
مساعدت دولت ایران و همچنین تلاش در جهت واگذاری بخشی از اراضی حاصلخیز کشور به این جماعت (که دغدغه دیرین آنها و دیگر کانون های صهیونیستی بوده ) در سندی به تاریخ مهرماه 1311 آمده است ، که در آن مکاتبه وزارت امور خارجه با وزارت دربار و نقل مندرجات روزنامه تایمز لندن در مورد دعوت 20 سرمایه دار پارسی از هند به ایران توسط دولت رضاخانی و واگذاری اراضی حاصلخیزکشور به پارسیان ، درج شده است.(سند ضمیمه شماره 7)
همچنین در سند تکان دهنده دیگری که در کتب مختلف مانند «تاریخ یهود ایران » ، «دولت ایران و متخصصان مهاجر آلمانی» و همچنین «شناسنامه مطبوعات ایران» آمده و در کتب جدیدالانتشار مانند جلد اول کتاب «روزشمار تاریخ معاصر ایران» و «سازمان های یهودی و صهیونیستی در ایران» از موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی نقل شده است ، عزیزالله نعیم ، رئیس کل تشکیلات صهیونیست ایران در سال 1310 شمسی در طرحی 8 ماده ای از رضاخان درخواست می کند که زمین های ایران را برای کشاورزی به طور مجانی در اختیار یهودیان سراسر دنیا بگذارد و آنها را به تابعیت ایران درآورد ، تا به آبادانی این زمین ها بپردازند. به عبارت دیگر به نظر می آید آنچه از طرح این درخواست تحت عنوان «آباد کردن اراضی خالصه ایران» مد نظر رئیس تشکیلات صهیونیستی در ایران بوده ، همان هدفی است که در آن زمان در فلسطین در حال اجرا بوده و زمین های اعراب مسلمان فلسطینی با هدایت تشکیلات جهانی صهیونیسم ، به ثمن بخس در اختیار یهودیان مهاجر قرار می گرفت ، تا زمینه‌های تشکیل دولت یهود در فلسطین به وجود آید. در کتاب «سازمان های یهودی و صهیونیستی در ایران» در مورد طرح فوق آمده است :
«...اکثر مردم ایران هنوز اطلاع ندارند که محافل نیمه مخفی یهودی –صهیونیستی تا قبل از توطئه اشغال فلسطین ، طرح پیچیده و اسرارآمیزی را برای تصرف بخش وسیعی از اراضی ایران تدارک دیده بودند. آنها در صدد بودند با اشغال مناطق گسترده ای از ایران و ایجاد پایگاههای پوششی و استقرار یهودیان نقاط مختلف جهان به ویژه اروپا ، در آن سامان ، به طور خزنده ای بر ایران تسلط یابند که مشابه آن را در فلسطین اجرا کردند. با این تفاوت که ایده مزبور با رمز پنهان «صهیونیسم بدون صهیون» به جز ایران ، چند نقطه از آمریکای لاتین و آفریقا را هم در بر می گرفت...»(5)
آیا از پیشنهاد رئیس تشکیلات صهیونیست ایران یعنی «عزیزالله نعیم» ، همان نقشه ای که برای اشغال فلسطین و برپایی رژیم اسرائیل به اجرا درآمد ، نتیجه گرفته نمی شود؟ آیا در طرح و توطئه های امپراتوری جهانی صهیونیسم ، سرزمین ایران نیز قرار بوده به موازات فلسطین ، به اسرائیلی دیگر مبدل گردد؟
به نظر می آید با توجه به نقشه های صهیونیسم بین الملل برای روی کارآوردن رضاخان و سلطنت پهلوی ، طرح مفصل عزیزالله نعیم ، دنباله ای از همان برنامه‌های اولیه بوده است و آژانس یهود و دیگر سازمان های صهیونیستی در ایران که به سرعت پس از کودتای 1299 رضاخان ، رشد کردند ، طرح گسترده خود را برای مهاجرت یهودیان به ایران و انتقال بخشی از آنها از طریق ایران به فلسطین و همچنین جایگزینی بخش دیگری از آنان در سرزمین ایران ، به اجرا درآوردند. تنها با مقاومت مردم مسلمان ایران به رهبری مرجعیت شیعه ، امکان بروز نیافت.
طرح تصرف اراضی ایران ، صرفا با طرح «عزیزالله نعیم» و واگذاری زمین‌های این سرزمین به یهودیان ختم نشد بلکه توسط انجمن های دیگر وابسته به صهیونیسم جهانی مانند انجمن اکابر پارسیان هند نیز دنبال گردید .«یحیی دولت آبادی» در خاطرات خود شرح می دهد که در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه ، پارسیان متمول هند مذاکراتی را با دولت ایران به منظور خرید منطقه نفت خیز خوزستان آغاز کردند و میرزا آقاخان کرمانی دیگر فراماسونر بهایی در دفاع از این عمل ، کتابی تحت عنوان رساله خرید خوزستان را نوشت. در بخشی از این کتاب آمده است :
«...موضوع این کتاب این است که مولف آن به فارسیان متمول ایرانی در هندوستان اقامت دارند ، پیشنهاد می نماید ، اراضی اهواز را در خوزستان از دولت ایران خریداری نموده ، آنجا اقامت نمایند...»(6)
این طرح عجیب که هدف جدایی کامل خوزستان از ایران طراحی شده بود ، توسط اردشیر جی نماینده پارسیان هند در ایران به جریان افتاد ولی مورد قبول ناصرالدین شاه قاجار واقع نشد. با این حال در دهه 1340 توسط محمد رضا پهلوی بخشی از این طرح تحقق یافت و با وساطت شاپور جی (پسر اردشیر جی) منطقه ای به وسعت حدود 8000 کیلومتر مربع در خوزستان در پوشش شرکت IMINO CO به انحصار اشرافیت پارسیان هند در آمد .(7)
بسیاری از مقاصد و طرح های استعماری امپراتوری جهانی صهیونیسم در طراحی خاورمیانه جدید و زمینه سازی حمایت و لجستیک رژیم اسرائیل ، قبل و پس از جنگ جهانی اول ، توسط همین اشرافیت پارسیان هند انجام گرفت ؛ از جمله آماده سازی ایران به عنوان پایگاهی برای رشد و تثبیت صهیونیسم در منطقه را دنبال می کرد.
پی نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است.
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10