گالیا توانگر تولد بچههای حساس و شکننده و والدینی که قربانی عملکرد نادرست
خود در قبال فرزندانشان هستند، یکی از معضلات تربیتی در بطن خانوادههای امروزی
است. بچههای حساس و شکننده ضعیفند و با کوچک ترین تلنگری دچار واپاشی میشوند و
اگر والدینشان نباشند، نمیتوانند قدم از قدم بردارند. در دوران دانشآموزی به
دوست، معلم و یا والدین خود به شدت وابسته میشوند. گاه از زبان برخی دانشآموزان
میشنویم که تا مامان یا بابایشان کنار دست آنها ننشیند قادر به نوشتن مشقها و
انجام تکالیفشان به تنهایی نیستند. این گروه از بچهها چون فاقد اعتماد به نفس
لازمند معمولا توانایی و مهارت نه گفتن را نیز با خود ندارند و بیش از سایر کودکان
و نوجوانان در معرض ابتلا به انواع بزهکاری در مواجهه با گروه همسالان طغیانگرشان
هستند. از طرف دیگر با قشر دیگری از بچهها روبهروییم که از هرگونه قید و بند
نظارت والدین رها ماندهاند. ساعتهای متمادی در خانه پای رایانه یا تلویزیون
مینشینند و تنهاییهایشان را یا بهطور مجازی و یا با دوستان نه چندان بهنجار خود
میگذرانند. این گروه اگرچه ممکن است گاردی سترگ به تن کنند اما متأسفانه این گروه
اخیر نیز به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی جزو فرزندان شکننده به حساب میآیند.
بچههای ضعیف و شکننده در کمترین حالت به دلیل وابستگیهای شدیدی که به والدین خود
دارند، آنها را دچار رنج مضاعفی میکنند. در سالهای بعدتر همین بچهها هستند که
قادر نخواهند بود خانوادهای مستحکم را پایهگذاری کنند و از آنها بچههای طلاق
برای جامعه به ارث گذاشته میشود. بنا به نظر اغلب کارشناسان تعلیم و تربیت
همراهی والدین با فرزندان باید روی خطکش تعادل رقم بخورد. نه آنچنان باشد که
کودکان احساس تنهایی و رهاشدگی داشته باشند و نه آنچنان که پنجه نظارت به گلویشان
فشار بیاورد و از آنها عناصری وابسته و بدون استقلال علمی و فکری بیافریند. با
فرزندتان دوستانه نشست و برخاست کنید دانشآموزانی که تنها با گرفتن باجهای
کوچک و بزرگ از والدینشان دانشآموز میمانند و حاضر میشوند تکالیفشان را به موقع
و در حد معقول و مقبولی انجام دهند، دانشآموزانی که برای یک صفحه مشق نوشتن یک
لیوان آبمیوه، یک کیک کشمشی و چند جور میوه دریافت میکنند، دانشآموزانی که برای
درس خواندن- که تکلیف روشن آنهاست- بر والدینشان حکم میرانند، مسلما عاقبت خوشی
برای زندگیشان که پر خواهد بود از پذیرش مسئولیتهای گوناگون و استقامتورزی و
تلاش رقم نخواهد خورد. زهره زمانی دبیر متون اسلامی دوره متوسطه در مورد نقش مهم
و کلیدی والدین در تربیت و شکلگیری شخصیت فرزندان برایمان توضیح میدهد: «والدین
باید برای عملکرد مثبت فرزندان تنها انگیزه باشند و نیز با فراهم آوردن محیطی آرام
در خانه زمینه تمرکز فرزندانشان و معطوف شدن ذهن آنها به درس و مطالعه را فراهم
بیاورند. ایجاد انگیزه حتما نباید از طریق تهیه و اعطای جوایز و هدایای پررنگ و
لعاب و گرانقیمت صورت پذیرد. به تجربه ثابت شده اگر والدین ربع ساعت در بعدازظهرها
وقت بگذارند و با فرزندانشان یک کتاب علمی و داستانی را به اتفاق هم ورق بزنند،
اندک اندک گرایش به مطالعه و پژوهش در بچهها نهادینه خواهد شد.» وی ادامه
میدهد: «ما نمیخواهیم به قدری که لازم است وقت هزینه کنیم و خیال میکنیم برای
بیتوجهیهایمان میتوانیم صرفا با پرداخت پول جبران داشته باشیم. اما فرزند شما
بیش از هر هدیه گرانقیمت و تشویق مادی بزرگی به حضور معنوی و همراهی دوستانه شما
نیاز دارد. یکی از دلایلی که والدین امروزی چندین برابر والدین قدیمی به فرزندانشان
امکانات میدهند اما کمتر محصول درو میکنند، همین نکته تربیتی ظریف است که والدین
امروزی در جایگاه دوستانه با فرزندان خود نمینشینند و انتظار دارند فرزندشان با
آنها دوستانه بگوید و نشست و برخاست داشته باشد! والدین یا کیف پول میشوند و یا
ناظمهای سختگیر و غیرقابل انعطاف در حالی که در سبک زندگی و تربیت اسلامی
میخوانیم که پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصومین تا چه حد با کودکان از در دوستی
درمیآمدند و تا چه اندازه با پرهیز از مستقیمگوییها و نصیحتها- که گاه بیشتر به
نیش و کنایه میماند تا پندهای نرم و سازنده- شخصیت کودکان و نوجوانان پیرامونشان
را تحت تأثیر قرار میدادند.» زمانی فاکتور دومی را که در تربیت فرزندان از نگاه
اصول تعلیم و تربیت اسلامی مهم ارزیابی میکند، القای حس اعتماد به نفس بجا و
سازنده از طریق والدین به آنهاست. وی میگوید: «اگر حس اعتماد به نفس بجا و به
اندازه از طریق والدین به دانشآموزان القا نشود، آنها مهارت نه گفتن را نخواهند
آموخت. این همان مهارتی است که فرزند ما را در برابر پیشنهادات خطرآفرینی که در
محیط مدرسه از سوی همسالانش و یا از سوی غریبهها در مسیر مدرسه و خانه و بالعکس به
او میشود، بیمه میکند. فرزند ما باید این قدرت را داشته باشد که مستدل از حق
خودش دفاع کند و اگر جایی لازم باشد، نه بگوید. بدترین حالت زمانی رخ میدهد که
والدین فرزند خود را به بیعرضگی متهم میکنند و صراحتا به او میگویند: بلد نیستی
جوابش را بدهی؟! یا چرا تو هلش ندادی؟! وظیفه والدین القای حس قلدری به بچهها
نیست، بلکه باید آنها را آدمهایی در جستوجوی منطق و دلیل بار بیاورند و یادشان
دهند که از حق خود نیز با صحبتهای سنجیده و منطق مستدل دفاع کنند.» پیامدهای
منفی حمایتهای افراطی والدین از دانشآموز همایون قسمتی، روانشناس خانواده از
کردستان در گفتوگو با گزارشگر کیهان با مقایسه رفتار و عملکرد دانشآموزان وابسته
و دانشآموزان مستقل میگوید: «اگر سؤالی از دانشآموز وابسته پرسیده شود، تمایل
دارد سکوت کند تا والدینش به جای او پاسخگو باشند. تحمل شکستها و ناملایمات را
نداشته و مسئولیتپذیری کمتری نسبت به دانشآموزان مستقل نشان میدهد.» وقتی سخن
از دانشآموز وابسته عاطفی به میان میآید، همگان خیال میکنند که چنین دانشآموزی
صرفا به والدین و خانوادهاش وابسته است، در حالی که در مواردی دیده شده دانشآموز
وقتی پا به محیط مدرسه میگذارد، وابستگی شدید عاطفی خود را به معلم یا یکی از
دوستانش تعمیم میدهد. برای مثال دانشآموز وابستهای که همواره با یکی از دوستانش
در حال مرور کردن دروس خود است، اگر روزی دوستش بیمار شود و به مدرسه نیاید، قادر
نخواهد بود به تنهایی درسهایش را مرور کند. یا برخی دانشآموزان را میبینیم که
با تغییر یکی از دبیران خود به شدت لطمه میبیند، گریه میکند و در آن درست دچار
افت شدید تحصیلی میشود! در مثال دیگری میتوان به روحیه انفعالی دانشآموز
وابسته اشاره کرد. اگر در مدرسه برای دانشآموز وابسته بگو و مگویی با یکی از
همسالانش رخ دهد، قادر نخواهد بود به نحو درستی از حق خود دفاع کند. یا با چشمهای
گریان به دامن والدین خود پناه میبرد و یا سکوت کرده و قربانی میشود. در حالی
که دانشآموز مستقل تعامل بهتری با اطرافیانش برقرار میکند. در بگو و مگو میکوشد
با منطق و صحبت مشکلش را بین خود و همکلاسی یا در برابر مربیان مدرسه حل و فصل
نماید.» این روانشناس یکی از منفیترین پیامدهای حمایتهای افراطی والدین از
دانشآموزان را تقویت قدرت فرافکنی در فرزندان دانسته و میگوید: «دانشآموزی که
همواره حمایت همه جانبه والدین را با شدت و حدت در کنار خود احساس میکند، دیگر
مسئولیت کارهای خودش را نخواهد پذیرفت و اگر روزی اشتباهی هم داشته باشد، منشا
اشتباه را از دیگران میداند نه از خود.» وی ادامه میدهد: «پیامد منفی دیگری که
نتیجه حمایتهای افراطی والدین از فرزندان است، نهادینه شدن ترسهای اجتماعی در خلق
و خوی آنهاست. این دسته از دانشآموزان وابسته همواره از برقراری تعاملات اجتماعی
درهراسند. گویی همگان را گرگ میپندارند و شاید داشتن چنین تصوری به القائات منفی
والدینشان برگردد. این والدین دائما در گوش فرزندانشان از بدیهای اجتماع میگویند
و غریبهها را افرادی سوءاستفادهگر و بدذات جلوه میدهند.» و اما عاقبت
دانشآموز با وابستگی شدید چه خواهد بود؟ قسمتی پاسخ میدهد: «دانشآموز بین
تناقضات خانه و مدرسه گیر میافتد. در خانه به جای او میگویند، تصمیم میگیرند،
عمل میکنند، اما در مدرسه از او مسئولیتپذیری در قبال کارها و تصمیماتش را
میخواهند. اندک اندک چنین دانشآموزی به سمت پرخاشگری، رفتارهای ستیزهجویانه و
خلافهای پنهانی با گروه همسالانش سوق پیدا میکند.» تعامل سازنده بین والدین و
مربیان محمدحسینی دانشآموخته تعلیم و تربیت در کتاب آشنایی با ارزشیابی کیفی و
توصیفی برای والدین این طور آورده است: «همانا والدین دانشآموزان به مثابه مشتریان
کالای باارزش مدرسهاند. نگرشها و باورهای تربیتی والدین در صورت تغییر و همراهی
با این الگوی جدید از عوامل موفقیت برنامه ارزشیابی کیفی توصیفی است. گزارشهای
رسیده از دوره اجرای آزمایشی ارزشیابی کیفی توصیفی نشان میدهد مدارسی که با
تمهیداتی موفق شدهاند باورها و نگرشهای والدین را نسبت به ارزشیابی پیشرفت تحصیلی
تغییر دهند، اجرای موفقتری داشتهاند.» بنابراین چنانچه بخواهیم در مسیر اجرایی
شدن نظام تعلیم و تربیت ایرانی و اسلامی به معنای واقعی گام برداریم، ناگزیریم
قدمهای والدین را با مدرسه و قدمهای دانشآموزانشان هماهنگ سازیم. چنانچه تحول
نظام آموزش کشوری دچار نواقصی باشد مسلما باید یکی از محلهای نقص را گسستن پیوند
والدین با مدرسه و وضعیت آموزشی و تربیتی فرزندانشان دانست. ستاره حمیدی
،کارشناس ارشد روانشناسی در باب تاثیر روابط معلم و والدین بر روند تعلیم و تربیت
میگوید: «اغلب والدین دغدغه اصلیشان یافتن یک مدرسه ایدهآل برای فرزندشان است،
اما کمتر در پی برقراری رابطه تنگاتنگ با مربیان و کادر تربیتی مدرسه فرزندشان
هستند. نباید از نظر دور داشت که در کنار تمامی تلاشهای والدین برای یک انتخاب
مناسب و آموزش عالی برای فرزندان یکی از مسائلی که تاثیر بسزایی در آموزش و پرورش
میگذارد ارتباط و تعامل موثر و مستمر والدین و معلمان است. در هر مقطعی فرزندان
نیاز دارند والدین، مربیان و معلمانشان را در یک گروه همراه هم ببینند. زمانی که
این همراهی به معنای کاملی برقرار شود و خانواده و معلمان جهت رسیدن به یک هدف
مشترک شروع به فعالیت کنند، هیچ گاه دانشآموز دچار سردرگمی و پیدا کردن اصول،
قوانین و سخنان ضد و نقیض نمیگردد. بسیار مهم است که اهداف والدین و معلمان در یک
راستا قرار گیرد.» این روانشناس یکی از مهمترین دستاوردهای مثبت برقراری تعامل
مستحکم بین والدین و مربیان را به آرامش رسیدن دانشآموزان در حین حل و فصل
چالشهای تحصیلی و تربیتیشان دانسته و میگوید: «یک تعامل خوب بین پدر و مادر و
معلم سبب بهبود کارکردهای دانشآموز میگردد و از بروز بسیاری از تنشها جلوگیری
میکند. کارشناسان آموزشی معتقدند والدین با این نگرش که هدف آنان و معلمان یکسان
است به این مسئله نگاه کنند.» حمیدی اولین گام در برقراری تعامل سازنده بین
والدین و مربیان را طلب کردن مشورت دانسته و میگوید: «نباید برای بیان مشکلات
دانشآموز به والدینش سدی وجود داشته باشد. این کار باید در محیطی صمیمانه و با
شیوههای دوستانه و تعاملبرانگیز صورت پذیرد. والدین نیز برای رفع چالشهای تحصیلی
و تربیتی فرزندان خود باید از کادر مدرسه کمک بخواهند و مشورت بگیرند.» فرزند
شما تافته جدا بافته نیست! هانیه عیسینژاد، مادر یک دانشآموز دبستانی در مورد
فاکتورهایی که باید والدین در همراهی با فرزندانشان مدنظر قرار دهند، میگوید: «این
همراهی باید به گونهای باشد که دانشآموز برای زندگی آیندهاش آماده شود. خیلی از
پدر و مادرها را در اطراف خودمان میبینیم که فرزند را از امکانات و رفاهیات اشباع
میکنند، مسلما این گونه عملکرد زنگ خطری برای تربیت و آینده فرزند به حساب
میآید.» وی ادامه میدهد: «نباید دانشآموز را به گرانقیمتترین وسایل
لوازمالتحریر عادت داد. باید اگر هم امکانات خانواده گسترده است، دائما ذهن فرزند
را به امکانات محدود برخی از همکلاسیهایش که از خانوادههای قشر ضعیف هستند، معطوف
کرد. تنها این گونه است که دانشآموز با هدف رفع چالشهای جامعهاش تحصیل خواهد کرد
و هدفمند و صاحب آرمان میشود.» این مادر به شیوههای تربیتی نادرست برخی والدین
اشاره کرده و میگوید: «مهلکترین سم این است که دانشآموز خودخواه و خودبین رشد
کند. این گونه خیلی از معیارهایی را که لازمه رشد زندگی آینده او هستند از دست
میدهد. والدین نباید با بچهشان طوری رفتار کنند که گویی فرزند آنها تافته جدا
بافته است و به جای اینکه او خودش را با بقیه اهالی کلاس وفق دهد، بقیه را ملزم به
این بداند که با او هماهنگ شوند.» گزارش روز
|