(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 20 مهر 1392 - شماره 20614

موضع مجمع در قبال عزل آیت الله منتظری
تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی-7
بسیج عمومی شاه برای تسلیح اخلاقی!؟
   


Research@kayhan.ir
بدون ترديد مقطع زمانی عزل منتظرى از قائم مقام رهبرى يكى از مهم ترين برهه‌هاى تاريخ معاصر جمهورى اسلامى ايران است.
حضرت امام خمينى(ره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامى همواره نگران آينده نظام جمهورى اسلامى بودند و از آن‌جايى كه ايشان در راه حفظ اسلام و نظام اسلامى با كسى رودربايستى نداشتند و با هر كس در هر پست و مقامى كه به پيكر درخت تنومند انقلاب لطمه وارد مى‌كرد برخورد مى‌كردند، آيت‌الله منتظرى را نيز عزل كردند.
هرچند حضرت امام(ره) در پيام خود در 6 فروردين 1368 رسمآ خطاب به منتظرى اعلام كردند :
«والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ولى در آن وقت شما را ساده‌لوح مى‌دانستم كه مدير و مدبّر نبوديد...».75
امّا در نامه ديگرى علّت سكوت خويش را پس از تصميم مجلس خبرگان رهبرى چنين مى‌فرمايند :
«هم شما و هم من، از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم . . . ولى خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند و من نمى‌خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت كنم».76
انحراف منتظرى از آن‌جا آغاز شد كه وى به شدّت از برادر داماد خود يعنى مهدى هاشمى دفاع مى‌كرد. سيّد مهدى هاشمى روحانى‌اى بود داراى گرايش‌های التقاطى كه به سبب همين گرايش ها مرتكب قتل نيز شده بود. قتل آيت‌الله شمس‌آبادى در اصفهان از جمله قتلهاى سيّد مهدى هاشمى بود. امّا فارغ از سكوت 4 ساله امام راحل(ره) از آغاز دوره قائم مقامى منتظرى (تيرماه 1364) تا عزل وى (فروردين 1368) آنچه كه جالب توجه به نظر مى‌رسد، توجه به مقاطعى است كه طى آن حضرت امام(ره) همواره سعى داشتند تا با تذكرات غيرمستقيم، حساب وى را با اقدامات مهدى هاشمى جدا نموده و با تذكرات خويش، راه را برای بازگشت و اصلاح مواضع منتظرى باز بگذارند.
به طور مثال بنيانگذار جمهورى اسلامى در پيامى معنادار خطاب به مجلس خبرگان رهبرى و غيرمستقيم به منتظرى هشدار مى‌دهند :
«بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت‌پيشگان، بيش از هر كس چشم طمع به شما دوخته‌اند و اشخاص منحرف نفوذى در بيوت شما، با چهره‌هاى صد درصد اسلامى و انقلابى ممكن است خداى نخواسته فاجعه به بار آورند و با يك عمل انحرافى نظام را به انحراف كشانند و با دست شما، به اسلام و جمهورى اسلامى سيلى زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود . . .».77
فارغ از جنايات سيّد مهدى هاشمى و عوامل وى كه به باند مهدى هاشمى معروف شدند و پرداختن بدان كه خود فرصتى جداگانه مى‌طلبد، دقّت در نوع رفتار و موضع گيريهاى منتظرى بسيار جالب توجه است. او در جايگاه قائم‌مقامى به دفاع از مهدى هاشمى پرداخته و در پيامى مكتوب خطاب به حضرت امام(ره) تلاشهايى را به منظور تغيير نظر امام(ره) درباره اجراى حكم اعدام مهدى هاشمى مى‌نمايد!امّا روند مواضع تند منتظرى پس از اعدام مهدى هاشمى نه تنها كاهش نيافت كه روز به روز فزونى يافت. به گونه‌اى كه در تمامى اين موارد امام بزرگوار تمامى تلخى‌ها و مواضع متعصبانه او را تحمل نمودند و سعى در پايان دادن به اين رفتارها داشتند. امام امت حتى در ديدارى با هادى هاشمى (داماد منتظرى) با تذكرات مهمى خطر نفوذيها به بيت منتظرى را به عنوان مرجعيت شيعه گوشزد نمودند، ولى متأسفانه با گذشت تنها 4 ماه از اين ديدار، منتظرى ـ كه دچار تحليل اشتباه شده بود و حصار عاطفى مانع از ديدن واقعيتها شده بود ـ در دهمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1367 سخنانى بر زبان راند كه از آن به عنوان يكى از بزرگترين اشتباهات حيات سياسى‌اش ياد مى‌شود. قائم مقام رهبرى در سخنانى گفت :
«دشمنان ما كه اين جنگ را تحميل كردند، آنها پيروز از كار درآمدند! چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت و چقدر جوانها را از دست داديم . . . ببينيم اگر اشتباهى كرده‌ايم، اينها توبه دارد و اقلا متنبه شويم كه بعدآ تكرار نكنيم . . . بايد بفهميم اشتباه كرده‌ايم و بعد بگوييم: خدايا و اى ملّت ايران! ما اين‌جا اشتباه كرده‌ايم . . . چقدر در اين مدت شعارهايى داديم كه غلط بود و خيلى از آنها ما را در دنيا منزوى كرد و مردم دنيا را به ما بدبين كرد!»78
اين اظهارات منتظرى كه زاويه‌دار شدنش را با نظرات امام امّت بيش از پيش نمايان مى‌ساخت، با واكنش حضرت امام(ره) روبه‌رو شد. حضرت امام(ره) در اين باره فرمودند :
«چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مى‌كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيده‌ايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بى‌فايده است . . . من در اين‌جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليلهاى غلط اين روزها رسمآ معذرت مى‌خواهم و از خداوند مى‌خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم . . . خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند . . . نبايد براى رضايت چند ليبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيده‌ها به گونه‌اى غلط عمل كنيم كه حزب‌الله عزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصوليش عدول مى‌كند».79
تا اين‌كه حضرت امام(ره) در يكى از مهم ترين تصميمات تاريخى خود منتظرى را در تاريخ 6 فروردين 1368 عزل نمودند. امام امت در نامه خود خطاب به او مرقوم داشتند :
«از آن‌جا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامى عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از كانال آنها به منافقين مى‌سپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبرى آينده نظام را از دست داده‌ايد . . . در مسأله مهدى هاشمى قاتل، شما او را از همه متدينين متدين‌تر مى‌دانستيد و با اين كه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام مى‌داديد كه او را نكشيد».80
با عزل منتظرى از قائم مقام رهبرى مجمع روحانيون مبارز با صدور بيانيه‌اى در 28 فروردين 1368 ضمن حمايت از حضرت امام(ره) از برخى جنبه‌هاى منفى عملكرد منتظرى پرده برداشت: «. . . امام بارها و از سالها پيش بزرگان و مسئولان را نسبت به اطرافيان و نزديكان و عوامل نفوذى در بيوت و دستگاه‌ها، مورد خطاب و هشدار قرار داده‌اند كه از جمله هشدار شديد و قاطعى است كه در پيام تاريخى معظمٌ له به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان در تاريخ 23 تير 1362 آمده است؛ هشدارى به همه و به طور خاص به آيت‌الله منتظرى كه در همين مجلس به قائم مقامى رهبرى برگزيده شدند . . . اين هشدارهاى خيرخواهانه و جدّى براى حفظ موجوديت و ايجاد مصونيت نظام اسلامى مى‌بايست از صميم جان مورد توجه قرار گيرد كه مع‌الاسف نگرفت. به نظر مى‌رسد، مهم ترين عاملى كه امام را بر آن داشت تا نظر خود را نسبت به آينده رهبرى اعلام كنند، همين خطرى بود كه در اثر نفوذ ناپاكان و ايادى دشمن در بالاترين و مقدس‌ترين مركز نظام، اسلام و انقلاب را تهديد مى‌كرد. خطرى كه از مدتها پيش مشهود بود و با كمال تأسف آيت‌الله منتظرى به خاطر پاره‌اى نقصها و على‌رغم هشدارها و پيغامهاى امام و نيز استدلال و توجيه مفصل و مكرر علاقه‌مندان به ايشان، نسبت به آن توجه خاص مبذول نداشتند و در نتيجه، بيت بالاترين مقام معنوى بعد از مقام رهبرى كانون اميد همه دشمنانى شد كه در جنگ و ترور و مبارزه سياسى و تبليغى با جمهورى اسلامى نااميد شده بودند. نزديكى مهدى هاشمى و بستگان و همفكران او ـ با سوابقى كه بايد بر همه روشن باشد و حتى بخشى از اعترافهاى او كه پخش شد، عمق خباثت او و باند او را نشان مى‌دهد ـ به آيت‌الله منتظرى، نشانه‌اى از حضور خطر در خطيرترين مركز نظام بود . . . همين نفوذيهاى خائن بودند كه برنامه انفصال آيت‌الله منتظرى از نظام را طراحى و اجرا كردند و اين مطلب در آخرين اظهارات مهدى هاشمى خطاب به برادرش به صراحت بيان شده است...
___________________________________
75- صحيفه امام(ره)، ج 21، ص 331.
76- همان، ج 21، ص 334.
77- صحيفه امام(ره)، ج 18، ص 6.
78- روزنامه كيهان، به تاريخ 23/11/1367.
79- صحيفه امام(ره)، ج 21، ص 284.
80- صحيفه امام(ره)، ج 21، ص 330.
پاورقی

 


EMAIL: shayanfar@kayhannews.ir
در میان اسناد موجود در مرکز اسناد ریاست جمهوری ، اسنادی درباره «جمعیت تسلیح اخلاقی» و فعالیت های آن در ایران وجود دارد. فعالیت هایی که اغلب مربوط به نیمه دوم دهه 30 شمسی می شود.
در یکی از این اسناد مربوط به سال 1334 «حسین علاء» (نخست وزیر وقت) با «محمود مهران» (وزیر فرهنگ) در خصوص نامه «ابوالفضل حاذقی» مبنی بر پیشنهاد حضور محصلین ایرانی مقیم اروپا در کنفرانس های تسلیح اخلاقی مکاتبه می کند . یعنی سران این جمعیت صهیونیستی تاکید داشته‌اند که برای جذب دانشجویان ایرانی مقیم اروپا به سازمان های ماسونی از کمک و مساعدت حکومت شاه برخوردار گردند. (سند ضمیمه شماره 8)
در ادامه همان سند ، بخشنامه «علی معتمدی» (وزیر مشاور) به وزارتخانه های مختلف در خصوص چگونگی پذیرایی از هیئت اعزامی جمعیت تسلیح اخلاقی به ایران هستیم و سپس تصویبنامه هیئت وزیران در خصوص واگذاری مبلغ یک میلیون ریال از محل اعتبار سال 1334 به اداره حسابداری نخست وزیری برای هزینه پذیرایی از هیئت اعزامی جمعیت تسلیح اخلاقی به ایران را ملاحظه می کنیم.(سند ضمیمه شماره 9)
در مقابل این اقدامات ، شعبه این جمعیت در ایران نیز با مساعدت دولت به منظورارتباط با دیگر مراکز ماسونی تحت عنوان ترویج مسائل اخلاقی ، گروه هایی را به خارج کشور اعزام می داشت. در سند دیگری به تاریخ مردادماه 1334 ، «مجید موقر» (نماینده ایران در کنفرانس های جمعیت اخلاقی) گزارش مسافرتش همراه با هیئت تسلیح اخلاقی ایران به کشورهای مختلف ، جهت ترویج مسائل اخلاقی و معنوی را به «حسین علاء»(نخست وزیر ) ارائه می دهد.(سند ضمیمه شماره 10)
مساعدت و کمک های رژیم شاه به این سازمان ماسونی آن قدر علنی می شود که حتی شخص محمد رضا پهلوی را هم دربرمی گیرد. در سندی دیگر به تاریخ مهرماه 1334 مکاتبات «مجید موقر» با «حسین علاء» را در خصوص مراسم توزیع هدایای محمد رضا پهلوی به «انجمن[جمعیت] تسلیح اخلاقی» می خوانیم .( سند ضمیمه شماره 11)
همچنین در سند دیگری مربوط به اسفند 1335 «مجید موقر» به طور مستقیم به «محمدرضا پهلوی» گزارش می دهد که جلسات تسلیح اخلاقی چه تاثیری در سیاست جهانی و فعالیت های سازمان مذکور در «نیویورک» و «دیترویت» و «لس‌آنجلس» و «اتاوا» داشته است. دقت در محتوای همین سند روشن می کند که برخلاف همه ادعاهای «جمعیت تسلیح اخلاقی» مبنی بر مشی معنوی و اخلاق گرایانه اش ، یکی از مسئولین این جمعیت صریحا به تاثیرات سیاسی آن در سطح جهانی اشاره می کند. (سند ضمیمه شماره 12)اما همچنان که در مطالب قبلی مورد اشاره قرار گرفت «جمعیت تسلیح اخلاقی» در تشکیلات ماسونی آمریکا ریشه دارد ، سندی به تاریخ اسفند 1335 نیز از دعوتنامه 20 سناتور و 42 نماینده مجلس آمریکا از دکتر «بوخمن» و قدردانی از وی به جهت ترویج مرام تسلیح اخلاقی پرده برمی دارد.
( سند ضمیمه شماره 13)و یا سندی به تاریخ مردادماه 1338 حکایت از گسترده‌تر شدن فعالیت «جمعیت تسلیح اخلاقی» با حمایت و پشتیبانی بی قید و شرط دولت در سطح وزارتخانه های آن دارد. در این سند مکاتبات دفتر نخست وزیر را با کلیه وزارتخانه ها ملاحظه می کنیم که به درخواست «جمعیت تسلیح اخلاقی» مبنی بر معرفی و اعزام نمایندگان این وزارتخانه ها و ادارات وابسته ، برای حضور در هیئت این جمعیت جهت شرکت در کنفرانس سالانه تسلیح اخلاقی در سوییس پاسخ مثبت داده شده است. (سند ضمیمه شماره 14) همچنین در سند دیگری مربوط به شهریور همان سال(1338) ، ابلاغیه دانشگاه تهران به «محمد اعتمادیان»(معاون فنی و پارلمانی وزارت بهداری) در خصوص معرفی وی به عنوان نماینده آن دانشگاه جهت شرکت در کنفرانس «جمعیت تسلیح اخلاقی» در سوییس وجود دارد.(سند ضمیمه شماره 15)
از همین نوع گزارش ها، مکاتبه وزارت کشور با دکتر «منوچهر اقبال» (نخست وزیر وقت) در خصوص رونوشت گزارش «حسن داوودی» (نماینده آن وزارتخانه) از کنفرانس سالانه جمعیت تسلیح اخلاقی در سوییس را می خوانیم ( در سندی به تاریخ 5 آبان 1338 )( سند ضمیمه شماره 16) و این موضوع را بیشتر و عمیق تر درک می کنیم که برای توسعه تشکیلات فراماسونی تحت پوشش جمعیت تسلیح اخلاقی ، گویا در رژیم شاه نوعی بسیج عمومی در میان وزارتخانه ها و سازمان های دولتی شکل گرفته بود و چنین سیاست هایی در جهت همان وابستگی حکومت پهلوی به صهیونیسم جهانی را به ذهن متبادر می کند.
باز در همین جهت سند دیگری وجود دارد مربوط به آبان 1338 که گزارش «جلال مجد پور» (نماینده گروه تسلیح اخلاقی ایران در کنفرانس جهانی تسلیح اخلاقی سوییس ) به نخست وزیری در خصوص اقداماتش در کنفرانس مذکور، به انضمام متن پیام گروه تسلیح اخلاقی ایران به آن کنفرانس را شامل می شود. (سند ضمیمه شماره 17)
پاورقی









 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10