(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 22 مهر 1392 - شماره 20616

نوشداروی یک رسانه ملی
گفت وگو با مازیار بیژنی به بهانه تقدیر از انیمیشن «هولوکاست» در جشنواره پویانمایی بسیج
آب در خوابگاه مورچگان!
نگاهی به فیلم فرزند چهارم ساخته وحید موساییان
آفریقا، کفش، بهداد، پول بیت المال و...دیگر هیچ!
به بهانه بازپخش سریال آیینه از شبکه تماشا
«آیینه» ای در برابر سیمای این سال ها!
به بهانه ظهور موج جدیدی از فیلم های آخرالزمانی
نژاد پرستی در پایان جهان
   


مهدی امیدی
جذب مخاطب و تأثیرگذاری فرهنگی و اجتماعی، دو آرمان اساسی رسانه ملی در همه دوران 35 سال پس از انقلاب بوده است. چراکه تبدیل شدن صداوسیما به یک دانشگاه عمومی، نیازمند این دو شاخص مهم است. تجربه نشان می دهد که معمولا دو شاخص جذابیت و تأثیرگذاری فرهنگی همواره در سریال های تاریخی-مذهبی در اوج بوده است.
همواره سریال های مذهبی از پربیننده‌ترین و تأثیرگذارترین برنامه های تلویزیون در کشورمان بوده است. سریال هایی که چه در قالب تاریخی و چه در ساختار ملودرام، همواره جذابیت های خاصی داشته و در عین حال به ترویج ارزش های اسلامی پرداخته‌اند. بدون تردید هیچ یک از ما خاطرات خوش سریال‌هایی چون امام علی(ع) و «ولایت عشق» را فراموش نمی کنیم. حتی آثاری چون «او یک فرشته بود» و «اغما» هم در ساختار ماورایی از کارهای به یادماندنی سیما در زمینه تولید مجموعه های مناسبتی بودند. نمی توان منکر شد که آثاری مانند «مختارنامه» و «یوسف پیامبر(ع)» علاوه بر بالا بردن استقبال مردم از سیما در مقابله با جنگ نرم هم نقش موثری را ایفا کردند. وجه مشترك و ويژگي اصلي و بارز اين سريال ها كه اهميت آنها را بيش از ساير مسائل نشان مي‌داد وجه بصيرت افزايي و روشنگري آنها بود. بي‌شك سكانس ها و لحظات خاص و استثنايي اين سريال ها تا سال‌ها در ذهن مخاطب باقي خواهندماند. بي شك توليد اين سريال هاي تلويزيوني از ماندگارترين و جاودانه ترين آثار و توليدات سيماي جمهوري اسلامي ايران بوده و هست و برخي تا آنجايي براي سريالي همچون مختارنامه اهميت و تاثيرگذاري قائل بودند كه همزماني پخش آن در بسياري از كانال‌هاي ماهواره اي در كشورهاي عربي را با آغاز خيزش هاي مردمي و تسريع يافتن آنها در برخي كشورها مرتبط مي دانستند.
اما مدتی است که چنین آثاری کمتر از شبکه های تلویزیون به نمایش در می آیند. حتی در مناسبت هایی مانند ماه مبارک رمضان و ماه محرم هم چشم بینندگان کمتر به این گونه سریال ها برخورد می کند.
هم از اين رو، رسانه ملي و گروه هاي مربوطه در شبكه هاي متعدد تلويزيوني مي‌بايستي يك نهضت بزرگ در راستاي توليدات مذهبي فاخر همچون توليدات قبلي را آغاز نمايند و به آرمان بزرگ پخش مستمر و مداوم سريال هاي ديني و تاريخي مذهبي در تمام ايام سال دست يابند.
به اين ترتيب كه با اتمام يك سريال با يك موضوع، بلافاصله سريال ديگري با موضوع ديگر آغاز گردد. حقيقتا بايد گفت كه هركدام از14 معصوم(ع) ظرفيت توليدات سريال و فيلم هاي بسيار زيادي را دارند. بخصوص كه امروز بيش از هر زماني به بازگويي و نشر تاريخ عبرت آموز و بصيرت زاي اهل بيت (ع) نياز داريم و شرايط كشور و انقلاب اسلامي ايران كه با بسياري از تهديدات مشابه صدر اسلام مواجه است اين سريال ها يا توليدات مشابه را بشدت مي طلبد.
صدا و سيما بايد يك راهبرد منتظم و روشن براي سريال هاي مناسبتي و ساير بخش‌ها و برنامه هايش داشته باشد تا تكليف براي توليد و نمايش كارها مشخص باشد. مدون ساختن راهبردها، سياست ها و برنامه‌ها با پشتوانه اي علمي و نظري و با بهره گيري از تجربيات تمام سال هايي كه سريال هاي مناسبتي پخش شدند كه بتواند اهداف و شاخص هاي ساخت و نمايش فيلم و برنامه در زمينه هاي گوناگون از جمله ماه مبارك رمضان را تعيين كند، از مشكلات و كاستي‌ها كم خواهد كرد.

 


مازیار بیژنی از کاریکاتوریست های بنام در فضای رسانه ای ایران است که در عرصه خلق انیمیشن هم ذوق آزمایی کرده است. ساخت 25 انیمیشن کوتاه درباره «هولوکاست» نخستین تجربه بیژنی در این زمینه محسوب می شود. مجموعه ای که جایزه ویژه در دومین جشنواره پویانمایی بسیج را کسب کرد. به همین بهانه با خالق انیمیشن های «هولوکاست» گفت وگو کردیم.
تصویر روز
- چه شد که وارد حوزه انیمیشن شدید؟
پس از انتشار کتاب کاریکاتورهای «جنبش سبز مخملی» که بعد از فتنه سال 88 منتشر شده بود، برخی از دوستان به صورت خودجوش این کاریکاتورها را تبدیل به انیمیشن کرده و در اینترنت منتشر کردند. من هم به طور اتفاقی این آثار را دیدم و حتی نمی دانم کار چه کسی بوده. در أثر این اتفاق بود که دیدم در این فضا، انیمیشن -به ویژه انیمیشن دو بعدی- خوب جواب می دهد. به همین خاطر تصمیم گرفتم که در این زمینه هم فعالیت کنم.
- حالا چرا «هولوکاست»؟
خب، کتاب کاریکاتورهای هولوکاست که چند سال پیش منتشر کردم، خیلی سر و صدا کرد و دیدیم که این موضوع ظرفیت کار انیمیشن هم دارد.
- آثارتان ظاهرا بازتاب هایی هم داشته است؟
طبیعی بود که رسانه های صهیونیستی که نسبت به این مسئله حساسیت دارند، واکنش نشان بدهند. حتی قبل از آن و در زمانی که کاریکاتورهای هولوکاست منتشر شده بود هم اغلب آن رسانه ها واکنش منفی نشان دادند. حتی وقتی این انیمیشن ها را روی یوتیوب قرار دادیم، سانسور شدند! بهانه هایی آوردند مثل اینکه این کارتون ها برای افراد زیر 18 سال مناسب نیستند و با خط مشی یوتیوب مغایرت دارند و از این نوع حرف ها.
- در داخل چطور؟
در داخل بازتاب چندانی نداشت، چون ما این آثار را برای مخاطب جهانی تولید کردیم. به همین دلیل هم هیچ گونه دیالوگی در آن ها نیست و از نمادهایی استفاده کردیم که مخاطب خارجی را هدف قرار دهد. چون این بحث بیشتر در خارج از کشور مطرح است و در داخل کشور ما چندان مورد توجه نیست. هولوکاست حتی یکی از مواد درسی در مدارس و دانشگاه های اروپاست و دانش آموزان و دانشجویان باید به اجبار درباره آن بخوانند و یاد بگیرند. یعنی تا این حد برایشان اهمیت دارد.
- خب، با توجه به این مسئله، پرداختن به هولوکاست به ما چه ربطی دارد؟ اهمیت هولوکاست برای یک هنرمند ایرانی چیست؟
مبنا و ریشه این کار به تبدیل شدن قضیه هولوکاست به یک تابوی مقدس برای حفظ رژیم صهیونیستی بر می گردد. چند سال پیش که تعدادی از نشریات غربی اقدام به انتشار کاریکاتورهای توهین آمیزی علیه پیامبر اسلام کردند، گفتند که ما آزادی بیان داریم و می‌توانیم به هر پیامبری توهین کنیم! اما در همان کشورها نمی‌توان حرفی علیه هولوکاست زد. انکار هولوکاست هم جرم محسوب می شود، چه برسد به کشیدن کاریکاتور. در فرانسه، انکار هولوکاست برابر جرم جنایی است که علاوه بر پرداخت جریمه مالی، چند ماه حبس هم دارد. احتمالا اگر کسی در آنجا درباره هولوکاست کاریکاتور بکشد جرمش قتل است! در چنین فضایی، هولوکاست تبدیل به یک فرقه مذهبی شده است. البته اگر فقط به این محدود می شد، خیلی اهمیت نداشت؛ هزاران فرقه وجود دارد، این هم یکی دیگر! اما هولوکاست تبدیل به مبنای مشروعیت برای دولت اسرائیل شده است. صهیونیست ها سال هاست از اروپا به خاطر این قضیه باج می گیرند و توجیهی است برای اینکه هر کاری می خواهند بکنند.
- با توجه به اهمیت کار در زمینه هولوکاست که می توان آن را نوعی آب در خوابگاه مورچگان دانست، آیا این آثار در جشنواره ها و رسانه ها هم حضور یافته اند؟
متأسفانه نهادهای فرهنگی و رسانه ای کشور، ازجمله صداوسیما این آثار را تحویل نگرفتند و به همین خاطر تصمیم گرفتیم که آن ها را در فضای نت قرار دهیم.
- دلیلشان برای عدم حمایت از این آثار چه بود؟
نمی دانم، باید از مدیرانشان بپرسید. درباره صداوسیما هم وقتی به شبکه های مختلف برون‌مرزی مثل سحر و جام جم و ... مراجعه کردیم هیچ کدام حاضر به پخش نشدند. هر کدام بهانه خاص خود را می آوردند. البته موضوع هولوکاست بسیار حساسیت برانگیز است، اخیرا دیدم انیمیشنی هم که درباره «راشل کوری» خبرنگار آمریکایی که در فلسطین به شهادت رسید ساخته شده مشکل پخش پیدا کرده. حتی سازنده اش خواسته بود که این أثر را بدون پرداخت هرگونه هزینه ای در روز قدس پخش کنند، اما مسئولین مربوطه گفته بودند که حساسیت برون مرزی دارد و ممکن است شبکه های ما را مسدود کنند که البته بدون پخش این آثار هم شبکه های ما از سوی غرب بسته شدند.
- چه اقدامات دیگری برای رساندن این آثار به مخاطب جهانی در نظر دارید؟
فعلا روی سایت هولوکارتون قرار دارند و سایت‌های دیگری هم آن ها را منتشر کرده اند. سایت هولوکارتون با وجودی که به روز نمی شود و در واقع یک کتاب اینترنتی است اما بازدید کننده بسیار خوبی دارد.
- ساخت انیمیشن درباره هولوکاست را ادامه می دهید؟
قرار بود یک انیمیشن بلند سینمایی براساس این آثار بسازیم که به دلیل هیچ گونه حمایتی فعلا امکانش نیست.
- انیمیشن های کوتاه توسط چه نهادی حمایت شدند؟
جای خاصی حمایت نکرد و ما خودمان از این ور و آن ور بودجه جمع آوری کردیم.
- موضع گیری وزیر امور خارجه علیه هولوکاست روی کار شما تأثیری ندارد؟
به نظرم بحث هولوکاست باید از مسائل سیاسی جدا شود. یک زمانی بحث درباره «هولوکاست» به دلیل طرح از سوی دولت رفت توی بورس، اما الان به خاطر موضع گیری دولت منفور شده است. باید مراکز فرهنگی و دانشگاهی وارد این موضوع شوند و بدون توجه به موضع دولت روی آن کار کنند. حساب ما از دولت و وزارت خارجه جداست. همان طور که تولید کاریکاتورها و انیمیشن های هولوکاست، هیچ ربطی به حرف‌های رئیس جمهور سابق نداشت. اگر قبلا هم این مسئله از سوی آقای احمدی نژاد مطرح نمی شد، ما باز هم کار خودمان را می کردیم و امروز هم که دولت این مسئله را انکار کرده، ما باز هم حرف خودمان را می زنیم.
- در تولید این انیمیشن ها چه افرادی به شما کمک می کنند؟
انیماتورهای این آثار سه نفر هستند که به خاطر حساسیت موضوع، خواسته اند که اسامی‌شان محفوظ بماند!
- آیا باز هم انیمیشن خواهید ساخت؟
بله، در نظر دارم که در زمینه تولید انیمیشن کارم را ادامه دهم. طبیعتا در فضای موجود، امکان ساخت انیمیشن بلند وجود ندارد، اما چند موضوع برای ساخت انیمیشن کوتاه مدنظر دارم که در آینده دست به کار خواهم شد.
- ممنون که در این گفت وگو شرکت کردید.
من هم از شما تشکر می کنم.

 


محمد قمی
در اولین مواجهه با فیلمی مثل فرزند چهارم این سوال برای نگارنده پیش آمده که واقعا چه عاملی باعث ساخته شدن چنین فیلم هایی با این مختصات و این ویژگی ها می شود؟و به بیان ساده تر اینکه چرا چنین فیلم هایی ساخته می شوند؟فیلم هایی که نه جذابیت روایی دارند و نه سوژه و ایده ای بکر و غافلگیرکننده و نه اساسا موفق می‌شوند از پس ساختن دنیایی نو و تازه برای مخاطبشان برآیند حتی از نوع حداقلیش.
خب پس چرا ساخته می شوند؟می شود پاسخ به این سوال را حدس زد و برایش با توجه به مناسبات سینمای ایران و اینجور فیلم هایش، دلایلی تراشید.
اما در کنار این و علاوه بر این موقعیت، بایستی نیم نگاهی هم به محتوای فکری و عقبه اندیشگی این فیلم ها داشت.
می دانید؟ این فیلمها عموما این گونه ساخته می شوند که اول موضوعی یا ایده ای یا مضمونی یا هرچیز دیگری در ذهن سازنده شکل می گیرد و بعد این ایده تبدیل می شود به فرم و به نحوی که غالبا هم غیر استاندارد و از آخر به اول و به شکل نواختن سرنا از دهانه گشاد آن است تبدیل می شود به یک فیلم سینمایی؛ ما یک ایده داریم. حالا برویم برایش فرم دست و پا کنیم و داستان بسازیم و ساختمان بنا نهیم.
و این یعنی فروپاشی همه چیز و بناگذاری همه چیز بر یک فروپاشی از پیش تعیین شده.
مثل اینکه اسکلت ناقص و قناسی بشود محمل یک ساخت و ساختار عظیم به نام فیلم سینمایی؛ آن وقت شما یا مجبورید همه چیز را به شکل کج دار و مریز تا آخر ادامه دهید و هر لحظه در هول و هراس ریختن ساختار سینمایی تان باشید یا اینکه اصلا بی خیال قضیه شوید و بودجه یامفت و بی‌صاحب دولتی و پول بیت المال، خیالی باقی نگذاشته باشد برایتان از بهر اینکه اگر فیلم نفروخت یا اصلا نگرفت یا اصلا شکل و شمایل ابتدایی استانداردهای سینمایی را نداشت، آن وقت چه باید کرد!
خب فیلمی ساخته می شود به نام «فرزند چهارم». آنهم در آفریقا؛ در سومالی. و هیچ ربط و نسبت و ارزش و اهمیت و ساخت و ساختار و استاندارد و هویت و زیبایی شناسی و جذابیتی برای مخاطب اینجایی- آنجایی شاید- به همراه ندارد. همه چیز در بی هویتی مطلق و باسمه ای سازیِ مبتدیانة صوری که تحملش تا به آخر، واقعا کار شاق و زجرآوری است اتفاق افتاده.
این که یک هنرمند تصمیم گرفته تا درباره رنج های انسان ها در سومالی فیلم بسازد، قطعا ارزشمند است، اما مسئله این است که چرا موضوع و بودجه فیلم را با این همه ضعف، هدر می دهند؟ از همه مهم تر این که نباید و نمی توان با پول بیت المال آزمون و خطا و بازی کرد.
فیلمی با میزانسن باسمه ای، بازی های بی‌ربط، بدون فیلمنامه ای درست، بدون منطق روایی، با دم دستی ترین تدارکات نرم افزاری و سخت افزاری و البته بدون تدارک دیدن کمترین و ابتدایی ترین اصول زیبایی شناسی و جذابیت بخشی.فیلمی که نه داستانش، نه لوکیشنش، نه بازی هایش، نه جلوه هایش و نه هیچ چیز دیگرش حرفی برای گفتن ندارد، ادعای انسانیت و نوع دوستی و این جور شعارها را می کند. شوخی می کنید؟!
ایرادی ندارد؛ می شود رفت آفریقا و فیلمی درباره خدمت به خلق و عواطف انسانی و گذشت و... این جور چیزها ساخت.نه آفریقا رفتن الزاما بد است و نه با پول مردم فیلم ساختن. فقط نمی دانم چرا یادمان می رود اینها لازم است اما کافی نیست.
بیش و پیش از اینها، سینما نیازمند رعایت مولفه ها و عناصر ساختاری و محتواییش است تا بشود بهش گفت «سینما» و از خلق درست دنیایی جدید در قالب آن، لذت برد.
فیلم شما هیچ کدام از اینها را ندارد، به جایش آفریقا و بهداد و مهدی هاشمی و جلوه‌های خیلی ویژه ای از انسانیت گرایی و عاطفه پژوهی دارد و لابد همین را باید قبول کنیم و روی سرمان هم بگذاریم و حلوا حلوایش کنیم که داریم فیلم می بینیم!
اینها همه به کنار. برویم سراغ مضمون و به اصطلاح «پیام» فیلم که خودش حکایتی است.
جریان از این قراراست که در آغاز فیلم فرزند چهارم، نوزاد مهتاب کرامتی ناخواسته سقط شده است. این مسئله باعث می‌شود که او تا حدی از فضای هنرپیشگی دور شود و به کودکان توجه کند. در تمام فیلم کرامتی در پی همدردی با کودکان است. در سفر به سومالی، مهدی هاشمی نیز حضور دارد. این شخصیت، کارخانه‌داری ورشکسته است که کفش‌هایش روی دستش مانده و برای اهدای این کفش‌ها به سومالی می‌آید. هدف پنهان دیگر این فرد برای سفر به سومالی، برگرداندن برادر زن خود است که مسئول هلال‌احمر در سومالی است. حامد بهداد در نقش برادر زن، فردی انسان‌دوست است که در سومالی در طی کار در هلال‌احمر با همسرش آشنا می‌شود و ازدواج می‌کند اما همسر خود را بعد از مدتی بر اثر اتفاقی در همین کشور از دست می‌دهد. او نیز به دلیل خاطرات و یاد همسرش نمی‌تواند سومالی را ترک کند.
خب، نتیجه می شود این که ما در یک برداشت نسبتا سکولار و نه چندان منطبق بر آموزه های معرفتی دین، شاهد آدم هایی هستیم که هریک به دلیلی و مناسبتی در حال از خودگذشتگی هستند و یکی به خاطر از دست دادن بچه اش و دیگری به دلیل روی دست ماندن کفش های کارخانه اش و دیگری هم برای جبران خلأ عاطفی فقدان همسرش در منطقه ای آفریقایی مانده اند و دارند کار خیر می کنند!
اما یادمان باشد این کار خیر نه به دلیل ارزش و اهمیت «ذاتی» این کار بلکه به عنوان محل «فرار»ی از گذشته ای حسرت‌بار و در واقع با رویکردی سکولار صورت می‌گیرد.وقتی کار خیر، وجه دینی و معرفت آئینی می یابد که غایتش خدا باشد و نه خود.در حالی که در این فیلم، ما -گرچه در لایه ای از فداکاری و انسان دوستی- نهایتا با «خود» فرد روبه روییم و نه چیز دیگری. اصل «خود» است و نه «خدا»؛ گرچه شاید فرع باشد یا نباشد!
این مضمون انسان دوستانة «خاص» در تلفیق با آن وضعیت نسبتا اسف بار ساختار و جذابیت های سینماورزانه فیلم، می شود «فرزند چهارم» در کارنامه کارگردانی مثل وحیدموساییان!

 


محمدرضا محقق
بار دیگر شاهد تکرار خاطره انگیز یکی از نوستالژی های خوب و به یادماندنی تماشاگران تلویزیون ایران در دهه 60 که در حال پخش از شبکه تماشاست هستیم.
درباره آیینه و ارزش های ساخت و متنش حرف هایی هست که خواهیم گفت، اما نکته ای که بد نیست همین ابتدا به آن اشاره کنیم این است که این سریال علاوه بر همه وجوه «آیینه»گونش، می تواند آیینه ای هم باشد در برابر خود تلویزیون این سال های ما که نقش خود را در آن «راست» ببیند و بسنجد که نسبت به گذشته های دور و نزدیک پیش رفته یا پس مانده!
سریال «آئینه» مجموعه ای بود که در آن دوران و حتی اکنون با باری غلیظ از ملودرام و بازی های خوب و خلاقیت های صحنه ای و البته آن تیتراژ به یادماندنی و زیبا با آن ملودی قشنگش در ذهن و ضمیر همه ما ماندگار شد.
مجموعه تلویزیونی «آیینه» به کارگردانی غلامحسین لطفی یکی از مجموعه‌های ماندگار دهه ۶۰ است. مجموعه‌ای که روند تولید مجموعه‌های خانوادگی را تا سال ها تحت تاثیر قرار داد.
آیینه علاوه بر اینکه نسبت به زمان ساختش سریالی خوش ساخت و جدی محسوب می شد تلاش داشت در اتمسفری اخلاقی و با رویکردی مصلحانه به تصویرگری معضلات اجتماعی و عموما خانوادگی بپردازد و برایشان راه حل ارائه دهد.در این سریال که بار عاطفی و نگاه دردمندانه سازندگانش در عین تعهدی اجتماعی که برای خود قائل بودند کاملا دیده می شود می توان ردی از یک فیلمنامه به علاوه بازی های خوب را دید.
اما نکته ای که در باب سریال آیینه و علاوه بر ویژگی های ساختاری و ارزش های نوستالژیک آن باید مورد توجه قرارگیرد نقش مصلحانه و «آموزنده» ای است که این سریال در قبال مخاطبانش ایفا می کرد. درست است که به مدد تلاش های مستمر و جدی و همه جانبه دشمنان قسم خورده مفهوم «پیام» و «پندآموزه» در هنر نمایش از سینما گرفته تا تلویزیون، امروزه دیگر کمتر کسی جرأت می‌کند از پیام محتوایی در فیلم ها دفاع کند، اما نگارنده قصد دارد تا مخاطبان عزیز را به نکته ای ارجمند و شایسته تقدیر و ستایش در سریال «آیینه» توجه دهد.
ما در هر قسمت از سریال آیینه شاهد به تصویر کشیده شدن یک «مسئله» خانوادگی و معضل و مشکل فردی و اجتماعی هستیم و نیز رهاوردی که نویسنده و فیلمساز برای ارائه راه حل آن، تدبیر کرده و تدارک دیده اند.
از موضوع طلاق گرفته تا دشمنی های همسایگی و از چشم و هم چشمی گرفته تا هزار و یک موضوع خانوادگی دیگر که هنوز هم خیلی هایش، جزء مسائل درجه یک و معضلات جدی خیلی از خانواده های جامعه ما محسوب می شود.
مهم این است که سریال «آیینه» در آن زمان و با امکانات و شرایط تلاش داشت این تعهد اجتماعی را در لفافه ای از درام و جذابیت های قصه و با یک بازی و میزانسن روان و خوشایند که هم مخاطب را سرگرم کند و هم به او نکته ای اخلاقی بیاموزد، در هم تنید و محصولش چیزی شد که هم دیدنی بود و هم فهمیدنی. هم هنر بازیگری و درام و قصه و فیلمنامه داشت و هم تذکر و تعهد فردی و اجتماعی. هم سرگرمی داشت و هم یادگیری.
و همین است رمز موفقیت و ماندگاری «آیینه» و اینکه بعد از گذشت بیش از دو دهه هنوز هم مخاطب دارد و هنوز هم بسیاری از بینندگان، «آیینه» را بر سریال های تازه ساخت این روزها ترجیح می دهند.
و ما باز هم روبه روی «آیینه» می نشینیم و یاد آن دوران خاطره انگیز و طلایی را زنده می کنیم!

 


حسین کارگر
یکی از جریان های پرقوت و حجیم سینمای غرب، به خصوص در هالیوود، فیلم های آخرالزمانی هستند. آثاری که روایتی درباره پایان تاریخ یا آغاز یک تاریخ جدید در آینده ای دور یا نزدیک را ترسیم می کنند. در این گونه فیلم ها، حوادث سهمگین و نابودکننده نظیر انفجارهای هسته‌ای، هجوم موجودات فضایی و هیولاها، سیل‌های بنیان‌کن، زمین لرزه‌های خانمان برانداز، کشمکش‌های بیولوژیک و تکنولوژیک و ... حیات را در کره زمین تهدید می کنند. مجموعه فیلم های هری پاتر، ارباب حلقه ها، ماتریکس، ، ترمیناتور و همچنین فیلم‌هایی مثل «کد داوینچی»، «آواتار»، «2012»، «جاده»، «کتاب ایلای»، «لژیون»، «مأموریت غیر ممکن» و ... مروج پندارهای آخرالزمانی بوده اند. هالیوودی‌ها حتی از ظرفیتی به نام انیمیشن هم برای القای انگاره های آخرالزمانی خود بهره برده اند که مصادیق چنین بهره ای «9»، «وال ای»، «مگامایند» و ... است.
در سال 2013 نیز موج گسترده ای از فیلم‌های دارای مضمون آخرالزمانی شکل گرفته است. ازجمله این فیلم ها می توان به «جنگ جهانی z»، «مردی از فولاد» ، «سفرهای ستاره‌ای: به سوی تاریکی»، سری جدید «سوپر من»، «فراموشی» و ... اشاره کرد. اما براستی چرا توجه به آخرالزمان برای سران سلطه جهانی و دستگاه های سینمایی وابسته به آن ها تا این حد اهمیت دارد؟
بیان اینکه چارچوب اصلی حاکمیت در آمریکا و اغلب کشورهای غربی را سرمایه دارهای صهیونیست اداره می کنند، بسیار کهنه و قدیمی است. صهیونیست ها در تمام طول تاریخ (از زمان انحراف از مسیر اصلی آئین کلیمی تا کنون) همواره در پی سوداگری و جنگ و اشغال سرزمین‌ها بوده اند. آنها برای دست یابی به اهدافشان، همواره به اعمال و مشی خود رنگ و لعابی مقدس و رهایی بخش زده اند. به عنوان مثال، یهودیان مهاجر به قاره آمریکا (پیوریتن‌ها) از چنین حربه ای برای قتل عام بومیان آن سرزمین استفاده می کردند. نوآم چامسکی، نظریه پرداز مشهور آمریکایی در یکی از کتاب هایش با عنوان "سال 501: اشغال ادامه دارد" به این مسئله پرداخته که پیوریتن ها، قاره آمریکا را سرزمین موعود می نامیدند و بومیان و سرخپوستان آنجا را اشغالگران کنعانی تلقی می‌کردند. به طوری که در یکی از نوشته هایشان آمده بود:"...آن جماعت بومی، مورد علاقه خداوند نبودند، لذا از بهشت روی زمین پاکسازی شدند. حمد و سپاس از اینکه دیگر کسی از بومیان باقی نماند ..."
امروز هم صهیونیست ها و سرمایه داران یهودی با ترویج این گونه موهومات و خرافات در پی مقدس نشان دادن غارت گری ها و جنگ طلبی های خود هستند. فیلم های هالیوودی به عنوان رسانه ای پرمخاطب و جهانی، بهترین وسیله در دست آن‌ها برای القای چنین افکاری است. به طوری که در تمام فیلم های آخرالزمانی هالیوود، شخصیت هایی با هویت آمریکایی و صهیونیست، به عنوان منجی و درهم کوبنده بلاها و شرارت ها معرفی می شود.
سمیر امین، نویسنده مصری/فرانسوی در مقاله‌ای در روزنامه الاهرام در اکتبر 2002 نوشت:"...فرهنگ سیاسی آمریکایی توسط فرقه های افراطیِ پروتستان (همان پیوریتن ها یا مسیحیان صهیونیست) در نیوانگلند یا شمال شرقی آمریکا شکل گرفت. این فرهنگ سیاسی علاوه بر این جنبه شبه دینی، با این ویژگی ها مشخص می شد: قتل عام بومیانِ قاره آمریکا، به برده کشیدن آفریقاییان، و..."
همچنین به نظر تامس اف گاست ، جامعه‌شناس آمریکایی در کتاب "نژاد: تاریخ یک ایده در امریکا" می نویسد : "...اسرائیلی های ماساچوست به همان شیوه سرخپوستان را نابود ساختند که اسرائیلیان موردنظر کتاب عهد عتیق ، کنعانیان(فلسطینیان) را معدوم نمودند..."
به همین دلیل هم نژادپرستی و برتری بخشیدن به غربی ها و صهیونیست ها در فیلم های آخرالزمانی هالیوود به وفور دیده می شود.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10