(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 08  آبان 1392 - شماره 20628

دانشگاه در جبهه-47
بازخوانی اسناد لانه جاسوسی آمریکا: نگرانی آمریکا از قطع رابطه با ایران
وقتی برای غربی ها،فقط شاگردی می کردیم
دانشکده هنرهای زیبا در دوران پهلوی چه بر سر معماری ایران آورد
   


دانشجوی جهادگر شهید مرتضی آقا‌علی‌‌خانی
شهید مرتضی آقاعلیجانی در اول تیر 1346 در روستای خیارج از توابع شهرستان بویین زهرا در خانواده مذهبی و عاشق اهل بیت علیهم السلام به دنیا آمده و دوران كودكی را در روستا طی كرد.
وی كه درس خود را در مقاطع ابتدایی تا پایان دوره‌ متوسطه به خوبی و با موفقیت در شهرستان قزوین و كرج سپری كرده بود پس از اخذ مدرک دیپلم به خدمت نظام مقدس سربازی اعزام گردید.
وی كه در صحنه‌های مختلف انقلاب و بعد از آن حضوری مؤثر و مستمر داشت، پس از خدمت، حدود 7 ماه در ارتش جمهوری اسلامی و حضور 4 ماهه در جبهه‌های نبرد، موفق به قبولی در کنکور سراسری و قبولی در دانشگاه کشاورزی زنجان شده و به ادامه‌ تحصیل در دانشكده كشاورزی زنجان پرداخت.
او با مراجعه به بسیج، در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، روز 22 بهمن ماه سال 1361، پرسشنامه را جهت حضور مجدد در جبهه‌های نبرد تکمیل کرد.
او در دوران تحصیل خود در دانشگاه نیز با حضور در جهاد دانشگاهی به عضویت بخش فرهنگی این نهاد درآمده و در فعالیت‌های جمعی دانشجویان در جهت حفظ دستاوردهای انقلاب و ارزش های نظام تلاش كرد.
سرانجام در درگیری با دشمن انقلاب و ایران اسلامی، پس از ماه ها مبارزه با مزدوران استکبار جهانی، روز 24 اردیبهشت ماه سال 1365 در منطقه فاو در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید و پیكر پاك و مطهرش در زادگاه اش، روستای خیارج، به خاك سپرده شد.
در بخشی از وصیت‌نامه شهید آمده است:
... و با درود و سلام به خدمت پدر و مادر عزیزم كه به من منت نهاده و مرا راهی مراكز علمی نمودند تا من از جهل و گمراهی نجات یابم.
و سپاس بیكران به خداوند، حق تعالی، كه به من توفیق عنایت فرمود تا در زیر سایه‌ی الطافش در این راه گام بردارم و از ظلمت و گمراهی نجات یابم و خودم را بشناسم تا خدایم را بیابم و اینك حقاً گواهی می‌دهم كه هیچ معبودی جز خداوند نیست.
... بار پروردگارا! حقاً تو می‌دانی كه آنچه در ماست و ما را به جبهه كشانیده، نه برای تفریح و تفرج است و نه برای فخر و بلند منشی می‌باشد، بلكه فقط به جهت میل به قیام و امر به معروف و نهی از منكر است تا موجب نصرت مظلومان و سركوبی ظالمان گردد.
ای برادران و دوستان و آشنایان!
لحظه‌ای در خود فرو روید و به خود بیندیشید كه از كجا آمده‌اید و به كجا می‌روید؟ آیا زندگیتان به سوی حیات ابدی پیش می‌رود یا به ذلت و خواری؟ و آنگاه راه خود را برگزینید كه مرگ ها به زودی فرا می‌رسد و در انتخاب هیچ درنگ نكنید كه الگوهای فراوانی برای شما هست كه راه رسیدن به سعادت را برای شما نشان داده است. آنجا كه خداوند كریم در سوره عنكبوت آیه 69 ، می‌فرماید: ” والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا“ كسانی كه در راه ما جهاد كنند، ما راههای خود را به آنها نشان می‌دهیم.
... و ای برادران عزیز دانشجو! فكر نكنید، آمدن به جبهه مانع درس خواندن می‌شود. چرا كه در این جا نیز درس‌های فراوانی است كه باید برای حیات خود فرا بگیریم و این درس‌ها مافوق درس‌های ظاهری است. درس‌های حیات است و سعادت و شهادت و ایثار. درس‌های غیرت است و مردانگی. این‌ها همه لازمه زندگانی بشر است و نباید از آن‌ها غافل ماند و بدون اینها هیچ چیز معنا پیدا نخواهد كرد.
تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه سال 1365

 


13 آبان 1358 وقتی گروهی از دانشجویان پیرو خط امام از دیوار سفارت آمریکا بالا می‌رفتند تا با تسخیر آن، اعتراض خود را به سال‌ها غارت و جنایت ایالات متحده در ایران نشان دهند، شاید فکرش را هم نمی‌کردند که با حجم عظیمی از اسناد محرمانه مواجه شوند؛ اسنادی که پس از انتشار بیش از 70 جلد کتاب هنوز هم بخش قابل ملاحظه‌ای از آن منتشر نشده است. آن روز دانشجویان حرکت اعتراضی خود را در روز یکشنبه برنامه‌ریزی کرده بودند تا سفارت آمریکا خالی از کارکنان باشد اما پس از ورود با مأموران اطلاعاتی‌ای مواجه شدند که پر جنب و جوش تر از یک روز کاری در تعطیلات آخر هفته کار می‌کردند. مأمورانی که هراسان از حضور دانشجویان، اسناد امنیتی را یکی پس از دیگری به دستگاه خردکن می‌سپردند. حالا دانشجویان نه با یک سفارتخانه بلکه با دفتر مرکزی سازمان اطلاعاتی آمریکا (CIA) در خاورمیانه مواجه بودند؛ جایی که نام آن را لانه جاسوسی گذاشتند.
به فراخور حال و هوای این روزهای دولتمردان کشورمان در بازگشایی خط تهران-واشنگتن و به اقتضای حسن نیت مثال زدنی‌شان در مواجهه با دولتمردان ایالات متحده نگاهی انداختیم به موضوع رابطه ایران و امریکا در اسناد لانه جاسوسی و اطلاعیه‌های دانشجویان پیرو خط امام تا شاید چشم‌های هیجان‌زده و دهان‌های آب افتاده از مذاکره با آمریکا راه اعتدال در پیش بگیرند!
در این اسناد ایالات متحده پس از انقلاب آن قدر در ایران منزوی شده که حتی بازرگانان ایرانی نیز پاسخ تلفن مأموران سفارت را نمی‌دهند و آمریکا نگران است، از این تیرگی روابط با ایران؛ اتفاقی که به گفته یکی از مأموران امنیتی CIA «منابع اطلاعاتی خوب آمریکا را از بین برده است»
اطلاعیه افشاگری شماره 16
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
آمریکای جنایتکار در ایران چه می‌کرده است؟ اطلاعات خود را از چه منابعی کسب می‌نموده است؟ این اطلاعات جاسوسی را در خدمت چه کسانی به کار می‌گرفته است؟ با افشاگری‌هایی که در طی انقلاب‌اسلامی‌ایران از ساواک جهنمی شاه خائن صورت گرفت، روشن شد که ساواک اطلاعات و خبرهای خود را از شبکه‌ی منابع و خبرچین‌ها و افرادش که در تمام قسمت‌های مختلف مملکتی حضور داشتند دریافت می‌نموده است. از آن‌جایی که ساواک دست‌پرورده‌ی سازمان CIA بوده است، پیداست که سفارت آمریکا این مرکز جاسوسی سازمان سیا با همکاری ساواک دارای شبکه‌های جاسوسی و افراد خودی و وابسته و خبرچین و انواع و اقسام منابع خبری بوده است که اطلاعات جاسوسی و خبرهای دست اول را در اسرع وقت به سفارت می‌رسانده‌اند. مزدوران خائنی که به طرق مختلف درخدمت بیگانه و برعلیه ملت مسلمان ایران فعالیت می‌کردند ولی پس از انقلاب در مقابل مشت گره کرده و اراده آهنین خلق رزمنده و انقلابی ما عقب نشسته‌اند؛ اما هنوز از بین نرفته‌اند. سند ذیل نشان‌دهنده‌ی سردی روابط بین شبکه‌ها و منابع جاسوسی با سفارت است
سند
محرمانه
از: سفارت آمریکا در تهران
به: واشنگتن
موضوع: از بین رفتن منابع اطلاعاتی سفارت
1- کل مطلب محرمانه است.
2- خلاصه از نتایج تیره‌شدن روابط میان ایران و آمریکا مشکلات مربوط به تمایل ایرانیان به ملاقات با کارمندان سفارت آمریکا است. این مشکلات همان‌طور که در تلگراف‌های قبلی گفته شده رو به افزایش است. اصرار در مورد منصوب کردن (کاتلر) به عنوان سفیر آمریکا و اتهامات مداومی که به آمریکا و سازمان سیا در مورد دخالت در امور ایران می‌زنند ترس ایرانیان را از دیده شدن یا صحبت کردن با کارمندان سفارت به حد زیادی افزایش داده است تا جایی که این موضوع به نابودی زحمات ما در جمع‌آوری اطلاعات می‌انجامد.
3- عواقب نامطلوب تیره‌شدن روابط ایران و آمریکا خیلی از منابع اطلاعاتی خوب ما را از بین برده است و بی‌علاقه بودن عده‌ای از ایرانیان در برخورد و صحبت کردن با کارمندان سفارت آمریکا را افزایش داده است. این عکس‌العمل‌ها از زمان تصمیم 17 ماه مه سنای آمریکا(محکوم‌کردن اعدام‌های دادگاه انقلاب) شروع شد و سپس با تظاهرات در مقابل سفارت آمریکا در تاریخ 24 و 26 ماه مه و آن‌گاه نظرات یزدی درباره‌ی کاتلر در مطبوعات و حمله‌ی شدید رسانه‌های گروهی اوج گرفت. این عمل موقعیت ما را به‌طور قابل ملاحظه‌ای متزلزل کرده است، حتی بدتر از اوایل انقلاب.
4- یکی از کارمندان قسمت اقتصادی که چهار سال سابقه تجربه کاری دارد می‌گوید خیلی از ایرانیانی که قبلاً با او در اداره شان قرار ملاقات می‌گذاشتند و یا تلفنی به تقاضاهایش پاسخ می‌دادند، حال حداکثر می‌توانیم از ایشان تقاضای ملاقات خصوصی و یا مکالمه تلفنی در شب بکنیم.
آن‌ها عموماً از صحبت کردن درباره‌ی مسائلی که شش یا هشت ماه پیش آزادانه با ما در میان می‌گذاشتند اکراه دارند. اگرچه تعدادی از آن‌ها به واسطه‌ی روابط گرم با ما خجالت می‌کشند که قرار ملاقات‌های تجارتی و معمولی را رد کنند. بنابراین مدام آن را به عقب می‌اندازند. یک کارمند فارسی‌زبان شرکت نفت که سه سال کارآموزی دیده عیناً مشکلات فوق را در مورد تماس‌های زیادی که داشته گزارش می‌دهد. بعضی‌ها دیگر دسترسی به منابع اطلاعاتی سابق را ندارند و تقریباً تمامی آن‌ها از صحبت کردن با ما اکراه دارند.
5- تمامی کارمندان قسمت سیاسی همین پدیده را مشاهده نموده‌اند. در خیلی از موارد منابع اطلاعاتی ما کشور را ترک کرده‌اند. حتی کسانی که مدت چهار سال دوستی نزدیک با کارمندان بخش سیاسی سفارت داشته‌اند علاقه‌ای به ملاقات با این کارمندان نشان نمی‌دهند؛ گرچه تعدادی از آنان به ملاقات خصوصی با کارمندان سفارت در منازل خود علاقه‌مندند. البته بعضی افراد هنوز مایل به ادامه ملاقات با کارمندان بخش سیاسی هستند ولی آن‌ها کافی نبوده مضافاً بر این‌که این افراد کسانی نیستند که ما علاقه‌مند به ملاقات آنان باشیم. کارمندانی هم که مدت زیادتری در تهران بوده‌اند این واکنش را حتی از دوستان قدیمی خود دیده‌اند.
6- کاردار در مورد تعدادی از سفرای قبلی ایران که او سابقاً با آن‌ها در تماس بوده و آن‌ها را می‌شناخته، می‌گوید هیچ‌کدام از آن‌ها بعد از برگشتن به ایران با ما تماس نگرفته‌اند. یک سفیر بازنشسته‌ی خبره به کارمند ما گفته است که خیلی از همکارانش تماس با سفارت را یک کار خطرناک در جمهوری‌اسلامی‌ایران تلقی می‌کنند. باید دید به‌جای کسانی‌که با ما همکاری داشته و در ماه آینده ایران را ترک خواهند کرد، چه تعداد از ایرانیان با ما همکاری خواهند کرد.
7- تجربیات گذشته در به‌دست آوردن اطلاعات از مسایل یهودی‌های ایران یکی از بهترین موارد بوده است. ولی وقتی که ما به دنبال پیداکردن چند منبع اطلاعاتی بودیم تا به ما کمک کنند، آن‌ها همگی از عواقب ناشی از تماس با آمریکا که متوجه آنان خواهد بود نگران بودند.
8- بعضی از منابع خبری در تهران اشاره کرده‌اند به این‌که سوءظن همکاران و دوستان‌شان نسبت به آنان رو به افزایش است. این حالت مخصوصاً در دانشگاه‌ها به شکل حادّش بروز کرده است. جایی که افراطیون، روشنفکران را از مواضع ضدآمریکایی مورد حمله قرار می‌دهند. آن‌طور که یکی از منابع خبری گزارش می‌دهد حتی کسانی که بیشتر در جریان کار قرار دارند با این موج از بین می‌روند.
9- شک نیست زمینه‌ای که در جریان این وقایع شکل می‌گیرد به‌دست آوردن اطلاعات مورد نیاز ما را بسیارمشکل می‌کند؛ گرچه هنوز شرایط به سطح بعضی از کشورهای جهان سوم که آن‌ها روابط کارکنان سفارت و مردم محلی را شدیداً تحت کنترل دارند نرسیده است ولی فشارهای چند هفته‌ی اخیر، ایران را به‌سوی چنان موقعیتی سوق می‌دهد.
ناس
با توجه به سند بالا که گوشه‌ای از روابط شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا را در ایران مورد تأیید قرار می‌دهد آیا واشنگتن‌نشینان، خصوصاً آقای کارتر، هنوز نمی‌خواهند باور کنند که این‌جا جاسوس‌خانه بوده است؟
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام

آن روز نیز عوامل آمریکایی به دنبال آن بودند تا رابطه ایران و امریکا در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) برقرار شود چرا که در غیر این صورت آن را محال تصور می‌کردند. مقدم مراغه‌ای از جمله آنان بود؛ کسی که ارتباط ویژه‌ای با سازمان اطلاعاتی آمریکا(CIA) داشت و اصرار می‌کرد تا دیر نشده و تا امام خمینی در قید حیات است رابطه میان ایران و آمریکا برقرار شود.
اطلاعیه افشاگری شماره 20
تاریخ: 17/9/1358
از ابتدای انقلاب دو جریان در بین نیروهای مطرح شده در جامعه مشخص بود. جریان اول که به انقلاب اسلامی تحت رهبری قاطعانه امام خمینی سخت وفادار بودند و تضعیف رهبری و تفرقه اندازی بین ملت را که یکپارچه به فرمان امام حرکت می‌کرد، اقدامی ضدانقلابی دانسته و با آن مبارزه می‌کردند. این گروه خطر عمده را برای انقلاب نه در دیکتاتوری و استبداد و ارتجاع، بلکه در افرادی می‌دید که هرگز عمق و عظمت انقلاب را درک نکرده و به اسلام به عنوان مکتبی که در هر دوره و زمانی می‌تواند جوابگوی مشکلات جوامع بشری باشد نمی‌نگریستند. افرادی که در مقابل فرهنگ و ظاهرفریبنده غرب و به خصوص آمریکا خود را باخته و تسلیم شده و تمام تلاش خود را در جهت حاکم کردن ارزشهای غربی به کار می‌بردند. این جریان هر چند خود را ملّی ، روشنفکر ، رادیکال و... قلمداد می‌کند در اصل وابسته به آمریکاست. آمریکا این شیطان بزرگ و دشمن شماره یک ملت ما ، در تمام این بیست و پنج سال که بر ایران حکومت می‌کرده از این روشنفکران غرب‌زده و خودباخته به عنوان پایگاهی مطمئن استفاده می‌نموده است و این افراد نیز در بسیاری از موارد در راه خدمت به اجنبی تا حد خیانت به ملت خود، پیش می‌رفته‌اند. از این روست که امام امت، خمینی بزرگ، نوک تیزحملات خود را متوجه این غربزدگانی می کند که به راحتی به ملت خود خیانت می‌کنند.
جریان دوم که از ابتدا با انقلاب اسلامی ایران مخالفت کرده ، به حرکت ملت اعتماد و اعتقادی نداشته و نوک تیز حمله خود را متوجه امام نموده بودند و در بسیاری موارد به تقویت روز افزون موقعیت روشنفکران غرب‌زده می‌پرداختند زیرا آنها را نیز در نهایت با خود در یک خط و در مقابل انقلاب و ملت می‌دانستند. غربزدگان و عوامل آمریکا نیز از این موقعیت برای خدمت به اربابان خود استفاده کرده و با شعارهای تند وتیز و انقلابی هر روز سعی می‌کردند نیروهای مخالف بیشتری را پشت سر خود جمع کنند. تجربه‌های این چند ماهه پس از انقلاب تا حدودی عناصر صادق انقلابی را از عناصر وابسته به امپریالیسم و نوکران آمریکا جدا کرده و چهره آنها را بر ملت آشکار ساخته است.اینک ما چهره آقای “مقدم مراغه‌ای” یکی از این روشنفکران به ظاهر انقلابی را برای ملت مسلمان ایران روشن می‌کنیم. آقای “مقدم مراغه‌ای” درصدد بوده است که به هر نحو شده پای آمریکای جنایتکار را که عمری در این مملکت به چپاول و غارت مشغول بوده و ملت به بهای خون ده‌ها هزارشهید پای آن را از کشور کوتاه کرده، دوباره برگردانده و برمقدرات ملت حاکم کند. آقای مراغه‌ای آنچنان دلسوزانه به جاسوسان آمریکا توصیه می‌کند برای آنکه بتوانند درایران فعالیت کنند، با امام خمینی ملاقات کنند. هرفرد منصفی به خوبی در می‌یابد که ایشان به جای اینکه در راه منافع ملت خود گام بردارد، درجهت منافع دولت آمریکا خدمت می‌نماید. متأسفانه این خائن غرب‌زده خود را منتسب به بزرگان دین هم می‌کند که این گناهش نیز نابخشودنی است.
سند
گزارش ملاقات با رهبر نهضت رادیکال ، مقدم مراغه‌ای
1 - متن کامل
2 - خلاصه: رهبر جنبش رادیکال، مقدم، ضمن تماس با سرپرست دپارتمان، نظرات خود را در مورد مسایل جاری اظهار داشت و خیلی تأکید کرد که کاردار با خمینی تماس بگیرد که او ( خمینی) ایرانی‌ها را متقاعد کند که دولت آمریکا انقلاب ایران را پذیرفته است. تمام
3 - مقدم مراغه‌ای عضو مجلس خبرگان در بررسی قانون اساسی است. با او طی بحث‌های گوناگونی که درباره مسایل مختلف در تاریخ سپتامبرداشته‌ایم، در پاسخ به این سؤال که آمریکا چگونه می‌تواند روابط خود را با ایران بهبود بخشد، گفت: کاردار آمریکا هر چه زودتر با خمینی تماس بگیرد. مقدم دلواپس به نظر می‌رسید که: آمریکا از ماه مه هیچ گونه تلاشی برای ملاقات نکرده است و تأکید کرد که مشکلات هر چقدر باشد باید فوراً تقاضای ملاقات بکند. مقدم اشاره کرد اینکه شما می‌گویید وقتش نشده، وقت مناسب هیچ وقت دست نخواهد داد چرا که خمینی اکنون پیر است و کاملاًغیرقابل انعطاف. اگر خمینی ناگهان قبل از ملاقات آمریکا با او فوت کند حتی میانه‌روها که با خمینی کاملاً موافق نیستند آمریکا را مورد انتقاد قرار خواهند داد و خواهند گفت که عدم ملاقات آمریکا با ایشان، عدم پذیرش انقلاب بوده است و خیلی‌ها آمریکا را مقصر مرگ خمینی خواهند دانست.
4 - مقدم درباره وضعیت سیاسی امیدوار بود ، بدون اینکه خوشبین باشد. او احساس می‌کند که خمینی در حال حاضر از پشتیبانی توده ها برخوردار است و در طول چند هفته گذشته پافشاری زیادی روی جمهوری اسلامی کرده است. او روشنفکرها را از خود دور می‌کند و به زودی متوجه این اشتباه شده و اوضاع را سر و صورت خواهد داد.
مقدم گفت که خمینی عقیده ولایت فقیه را تأیید می‌کند ولی معتقد است که فقیه نباید قدرت سیاسی داشته باشد. او می گوید قانون اساسی در 3 یا 4 هفته تمام می‌شود. گفت که او با بهشتی در مورد تغییر احتمالی قوانین تصویب شده در پاسخ سؤال پرشت (Precht) صحبت کرده و بهشتی گفته است که در صورت هماهنگ و باثبات نبودن قوانین تصویب شده، آماده است که آنها را دوباره مرور کند. او گفت که بازرگان نیز قبلاً همین تقاضا را ازبهشتی کرده بود. او چندان امیدوار نیست که تغییری در فرم فعلی قانون اساسی داده شود. مقدم فکر نمی‌کند که با مشکلات فعلی در کردستان وقت مناسب برای رفراندم باشد. اگر متون اصلی، به خصوص شیعه و سنی عوض نشوند اوضاع رفراندم شاید برای دولت، مساعد پیش نرود.
5 - مقدم گفت که خیلی‌ها از( آیت الله ) شریعتمداری به خاطر عدم رهبری انتقاد می‌کنند در صورتی که این انتقاد نابجاست و خمینی قدرتمندتر از آن است که شریعتمداری فعلاً بتواند با او مقابله کند؛ ولی البته وقتش خواهد رسید. او افزود که آذربایجان مترصد اشاره اوست.
6 - از مقدم درباره احتمال صلح در کردستان سؤال شد ، جواب داد در شرایط فعلی هیچ امکانی برای موفقیت مذاکرات صلح وجود ندارد. اگر دولت چنین اقدامی را شش ماه پیش می‌کرد امکان داشت ولی اکنون دیر شده است. او هیچ گونه پیشنهادی برای صلح نداشت.
7 - در پایانِ صحبت ، مقدم تأکید کرد که ملاقات کنندگان بیشتری به طور رسمی و غیر رسمی ، مانند رمزی کلارک و ریچارد کاتم ، برای جلب رضایت و قانع کردن ایرانیان در امور مختلف سیاسی به ایران بیایند.
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
حالا می‌توان با مسئولان آمریکایی دست داد و به آنها لبخند زد، می‌توان تابلوهای صداقت آمریکایی را پایین کشید، می‌توان شعار مرگ بر آمریکا را حذف کرد اما هیچ‌کدام از این کارها خوی ظالمانه و خود برتربینی ایالات متحده را تغییر نمی‌دهد. دولتی که 99 کودک ایرانی را در پرواز شماره 655 به خاک و خون کشید با لبخند چند دیپلمات اتوکشیده دگرگون نمی‌شود.

 


مسعود اکبری یگانه*
در دوران رژیم پهلوی، حركت به سمت غرب و غرب گرايي با سرعت خيره كننده اي انجام می شد.اما این غرب گرايي،هیچ گاه با هدف بها دادن به دانش و فناوری های نوین و بومی سازی این دانش‌ها و بهره گیری از استعدادهای درونی در جهت پیشرفت و توسعه کشور صورت نمی گرفت و تنها به تقلیدی کورکورانه از الگوهاي مغرب زمين بسنده می شد. مقام معظم رهبری درخصوص وابستگی علمی در دوران رژیم پهلوی، از تشبیه جالبی استفاده کرده اند:
"رژيم پهلوى به وسيله ى خود انگليسى ها روى كار آمد و پس از آن، آمريكايى ها جاى انگليسى ها را گرفتند. بهترين انتخاب براى آمريكا و انگليس، رضاخان و محمدرضا بودند؛ چون همان نقشه ها، همان فرهنگ، همان وابستگى، همان عقب افتادگى و همان سرپوش گذاشتن بر روى استعدادهاى درونى كه غرب مايل بود، در كشور به دست كسانى اجرا مى شد كه به ظاهر ايرانى بودند. امروز خطاست كه جوان ما بخواهد آن راه را طى كند. آن راه، راه خطايى است.ما علم را از همه كس مى گيريم؛ حرفى نداريم. اسلام به ما گفته: «اطلبوا العلم ولو بالصّين». صين يعنى چين. چينِ آن روز وارث يك تمدن كهن و پيشرفته بود، با آن فاصله؛ و مطلقاً هم بويى از اسلام به مشامشان نرسيده بود؛ در عين حال پيغمبر فرمود علم و دانش و تجربه و - به زبان امروزى ما - فناورى را هرجا بود، برويد طلب كنيد؛ يعنى شاگرد عالم بشويد، در مقابل عالم زانوى ادب بزنيد و از او ياد بگيريد. من يك وقت در جمع دانشجويىِ ديگرى گفتم هيچ ننگمان نمى كند كه علم را از غربى ها و اروپايى ها ياد بگيريم؛ اما ننگمان مى‌كند كه هميشه شاگرد بمانيم. شاگردى مى كنيم تا استعداد خود را پرورش دهيم و از درون بجوشيم. ما نمى خواهيم مثل استخرى باشيم كه آبى را در ما سرازير كنند و هر وقت هم خواستند، آب را بكشند يا اجازه ندهند بيايد، يا هرگونه آب آلوده يى را در اين استخر بريزند. ما مى خواهيم مثل چشمه ى جوشان باشيم؛ مى خواهيم از خودمان بجوشيم؛ مى خواهيم استعدادهاى خود را به كار بگيريم. من به هرجا نگاه مى كنم، امكان به كارگيرى اين استعدادها را مى بينم". (1)

از معمار غارتگر فرانسوی تا معمار فاسد بهایی
یکی از مصادیق وابستگی شدید به غرب و عدم خودباوری در بهره گیری از استعدادهای درونی، نحوه ی تأسیس، مدیریت و محتوای دروس دانشگاه تهران و من جمله، دانشکده هنرهای زیبای تهران بود. طرح جامع و مکان یابی دانشکده های دانشگاه تهران در سال 1313 توسط یک هیئت خارجی(شامل آندره گدار، ماکسیم سیرو، رولان دوبرول، نیکلای مارکوف و الکساندر موزر) و تنها با حضور یک ایرانی(محسن فروغی)(2) تهیه شد. دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشکده حرفه ای معماری ایران، کاملا به شیوه ی مدرسه هنرهای زیبای پاریس(بوزار) اداره می شد. خودباختگی سران رژیم و وزیر معارف و بی توجهی آنان به فرهنگ و تمدن غنی ایرانی تا آنجا بود که دانشجویان از بدو ورود به دانشکده، با کپی کردن از تصاویر عناصر معماری نئوکلاسیک یونان و روم باستان، دروس معماری را پشت سر می گذاشتند. اولین رئیس دانشکده هنرهای زیبا، آندره گدار، معمار فرانسوی بود. همان کسی که در سمت مدیر کل آثار باستانی ایران، در تاراج میراث فرهنگی کشورمان نقشی کلیدی بر عهده داشت. دانشکده ی هنرهای زیبا در زمان مدیریت گدار، بر طبق برنامه ریزی فرانسوی ها، به سمت ابتذال حرکت می کرد و این ابتذال در نهایت به رواج فرهنگ و آموزه های غربی و دامن زدن به بی بندوباری و تشویق جوانان و هنرمندان به خودباختگی و بی ارادگی در مقابل فرهنگ غرب منجر شد. پس از آندره گدار، محسن فروغی ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را بر عهده گرفت، وی علاوه بر نقش جاده صاف کنی سیاست های استعماری کشورهای بیگانه،ارتباط نزدیکی با باندهای قاچاق آثار باستانی داشت و فساد مالی نیز جزیی از مشخصات وی به حساب می آمد. در نهایت، محسن فروغی به دلیل اختلاس و سوء استفاده کلان در پروژه ساختمان مجلس سنا از ریاست دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برکنار شد. اما در رژیم فاسد پهلوی، برکناری یک مدیر به علت فساد مالی چندان قابل توجیه نبود. هرچند که این اقدام در ایجاد نگرش مثبت در اذهان عمومی تأثیرگذار بود، ولیکن علت اصلی،چیز دیگری بود. باید فردی بسیار وابسته تر از فروغی بر این دانشکده مدیریت می کرد و او کسی نبود جز هوشنگ سیحون. وی معماری بود که به دلیل تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای پاریس و عضویت در فرقه ضاله بهاییت، بهترین گزینه برای سیاست گذاران فرانسوی جهت تصدی مدیریت دانشکده هنرهای زیبا به شمار می رفت. عامل اصلی انتصاب سیحون هر چه باشد، در این نکته تردیدی نیست که او با مأموریت اجرای برنامه هایی در جهت ایزوله و منزوی ساختن دانشجویان و هنرمندان وطنی بر مسند ریاست دانشکده هنر تکیه زد زیرا دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به عنوان دانشگاه مادر، همواره بر خط مشی آموزشی سایر دانشکده ها و مراکز آموزش هنری نفوذ داشت و آنها را به دنبال خود می کشاند و نگاه هنرمندان و فعالان عرصه هنر پیوسته به دنبال جریان آموزشی این دانشکده بود. رواج ابتذال و تشويق لااباليگري در دانشكده هنرهاي زيبا در دوران رياست هوشنگ سيحون آن قدر اوج گرفت و آنچنان تأثير بدي بر رفتار و كردار دانشجويان رشته‌هاي مختلف اين دانشكده گذاشت كه دانشجويان هنرهاي زيبا را در شمار بدنام ترين دانشجويان دانشگاه تهران قرار داد. وضعيتي كه سيحون نخستين سنگ بناي آن را گذاشت، كار را بدان جا كشاند كه چندي بعد، مردم و مسئولين دانشكده هاي ديگر نسبت به آن اعتراض كردند(3) اما این خودباختگی فرهنگی و وابستگی علمی و سرپوش گذاشتن بر استعدادهای درونی و پیشینه غنی علمی و فرهنگی، به محیط دانشکده هنرهای زیبا ختم نشد. در این دوران، حضور گسترده ی شرکت ها و مهندسین معمار اروپایی و آمریکایی که از طرف دولت ایران دعوت شده بودند تا در بزم آمرانه شاه، در ساخت "ایران نوین" همکاری کنند، به یکی از رایج ترین امور تبدیل شد. حجم انبوه کارهای عمرانی موجب شد تا اکثریت این پروژه ها به شرکت های خارجی واگذار شده و متخصصین و مهندسین ایرانی از کمترین شانس در دریافت پروژه برخوردار بودند.
دستورالعمل مستشرقین فرانسوی
در دوره پهلوی اول، توجه به ملی گرایی، اسطوره پرستی و باستان گرایی که از کانال مستشرقین فرانسوی و آلمانی تقویت می شد، موجب گسترش بی رویه ی معماری نئوکلاسیک اروپایی در ایران شد. نکته جالب توجه اینجاست که معماری نئوکلاسیک یکی از سبک های محبوب دیکتاتورها بوده است. دیکتاتورهایی همچون هیتلر و موسولینی به دلیل حس سلطه طلبی و گرایش به گذشته و باستان گرایی، علاقه وافری به این سبک معماری داشتند و رضاشاه نیز دقیقا در همین مسیر قدم گذاشت. در دوران وی با اضافه شدن موتیف های ایران باستان، سبکی بی پایه و اساس از معماری نئوکلاسیک اروپایی در ایران پایه گذاری شد. یکی از اهداف رضاشاه در حمایت از باستان گرایی، اسطوره سازی و توجیه ایدئولوژیکی و ایجاد پشتوانه فرهنگی برای حکومت دیکتاتوری خود بود. شاه و مشاورانش سعی داشتند تا ضمن نفی بخشی از تاریخ ایران[دوران پس از ورود اسلام] میراث باستانی قبل از اسلام را با الگوهای غربی پیوند دهند. این نوع معماری ابتدا در ساخت بناهای متعلق به شهرداری ها به کار رفت و سپس در ساختمان‌های اصلی بانک ها و ادارات دولتی مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن با گسترش روزافزون معماران غربی، این نوع معماری در ابنیه مسکونی نیز رواج پیدا کرد. رضاشاه و پس از او، پسرش محمدرضا، با بی توجهی به فرهنگ و اعتقادات دینی مردم،درمان قطعی تمامی مشکلات جامعه را در تقلید جاهلانه از نظریه ها، فنون و روش های تجربه شده در کشورهای غربی می دانستند. سران رژیم پهلوی به دلیل عدم شناخت عمیق از زمینه های رشد فنی کشورهای پیشرفته غربی و بی اطلاعی از نقاط قوت و ضعف جامعه ایران، فرهنگ و دانش متخصصین بومی را قربانی این تفکر باطل می‌کردند. این روش توسط دیگر دیکتاتورهای منطقه نیز دقیقا به همین صورت اجرا می شد.
سیاست تثبیت شده کشورهای غربی در خاورمیانه
فاتحان جنگ جهانی اول و دوم كه آمریکا و چند کشور اروپایی را شامل می شود، براى منطقه مهم خاورميانه(4) يك سياست تثبيت‌شده‌اى را مدنظر قرار دادند؛ آن سياست عبارت بود از اينكه در اين منطقه بايد كشورهائى وجود داشته باشند كه اين خصوصيات را داشته باشند: اولاً ضعيف باشند؛ ثانياً با يكديگر دشمنی کنند و نتوانند متحد شوند.(بر همین اساس سياست ناسيوناليسم ايرانى،ناسيوناليسم عربى و ناسيوناليسم تركى، در طول سالهاى متمادى، تقویت و دنبال شد) ثالثاً حكامشان از لحاظ سياسى، دست‌نشانده باشند و زير بار قدرت هاى غربى بروند و در یک کلام، حرف گوش‌كن باشند؛ رابعاً از لحاظ اقتصادى مصرف‌كننده باشند؛ يعنى نفت را تقريباً مفت از چنگ اين ها خارج مي كنند و پول همان نفت را باز خرج واردات كنند، تا كارخانه‌هاى غربى رونق گيرد؛ خامساً از لحاظ علمى عقب‌افتاده باشند و اجازه‌ى پيشرفت علمى به آنها داده نشود. بدین سبب در حوزه دانشگاه و درخصوص تربیت دانشجو و سپس در بکارگیری از متخصصین در سطح جامعه، از توسعه‌ى علم و تعميق علم و روحیه خودباوری جلوگيرى مي شد. سیاست مذکور به دنبال این بود تا ملت هاى اين منطقه، از لحاظ فرهنگى، مقلد محضِ کشورهای سلطه گر غربی باشند؛ از لحاظ نظامى، ذليل و آسيب‌پذير و ضعيف باشند و از لحاظ اخلاقى نیز فاسد و دچار انحطاط هاى گوناگون باشند؛ و مهم تر از همه اینکه،از لحاظ مذهبى هم كاملاً سطحى و قانع به مذهب فردى و احياناً مذهب تشريفاتى باشند. اين تصويرى بود كه آنها از اين منطقه براى خودشان درست كرده بودند و براى آن سياستگذارى كردند. با اين تحليل می توان نگاه وسیع تری به عملکرد رضاشاه،محمدرضاشاه، صدام، حسنی مبارک، آل سعود و دیگر دیکتاتورهای منطقه داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی چه تغییراتی در معماری غربزده ایجاد کرد؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت اکثر شرکت های معماری غربی در ایران متوقف شد و روند غربگرایی در معماری بناهای دولتی تقریبا به صفر رسید و در ابنیه مسکونی نیز به شدت کاهش پیدا کرد، اما وارثان هوشنگ سیحون و محسن فروغی با هدایت سرمایه‌داران ناآگاه، غربگرایی در معماری را در دو حوزه آکادمیک(آموزش دانشجویان و نشر کتاب های مروج معماری غربی) و اجرایی(رواج قارچ گونه سبک نئوکلاسیک در ابنیه مسکونی) در پیش گرفتند. معمارانی که از سلیقه‌‌ای غیرحرفه‌ای و برخلاف هویت اسلامی ایرانی پیروی کرده و همواره در جهت منافع شخصی بخشی از سرمایه‌داران حرکت کرده و با این کار باعث توسعه این سلیقه مبتذل در جامعه شدند.این در حالی است که معمار در جایگاه هنرمندی متعهد و اندیشمند، مسئولیت ارتقای سطح سلیقه و درک زیبایی و کیفیت‌خواهی و به‌طور کلی رشد فرهنگ جامعه را برعهده دارد و معمارانی از این دست نه تنها کمکی در این ارتقای فرهنگی نمی‌کنند بلکه به وضوح بازدارنده‌ رشد فرهنگی جامعه هستند و به ابتذال سیمای شهر نیز می‌افزایند.دلایل این پدیده را در میان این بخش از معماران می‌توان به‌طور کلی ناآگاهی،سودجویی و بی‌اعتنایی به تعهدات حرفه‌ای دانست.
به هر حال، اتفاق جاری در کلانشهرهای کشورمان، یعنی ادای التقاطی و مبتذل معماری کلاسیک و نئوکلاسیک در حالی روبه گسترش است که معماران این گونه بناها، به روز بودن و همراهی با روند مدرن معماری جهان را توجیهی منطقی برای این کار می‌دانند و این در حالی است که این نوع معماری در حال حاضر به کلی در کشورهای غربی منسوخ شده است و حتی اگر این معماران و سرمایه‌داران بخواهند در شهرهای اروپایی و آمریکایی این سبک را اجرا کنند، توسط مدیریت شهری و شهرداری‌ها از این نوع حرکات جلوگیری می‌شود. کما این‌که اخیرا در لس‌آنجلس آمریکا و بارسلونای اسپانیا قوانینی علیه این نوع معماری وضع شده و در تورنتوی کانادا نیز این موضوع تحت بررسی است. معماری نئوکلاسیک هیچ ارتباطی با هویت اسلامی ایرانی معماری کشورمان نداشته و با تزیینات فراوان و هزینه‌های گزاف، علاوه بر اینکه تجمل‌گرایی و تظاهر را در کلانشهرهای ما گسترش می‌دهد، ظاهری بسیار بی‌هویت را نیز به سیمای شهرهای ما تحمیل کرده است و مسابقه‌ای کودکانه میان سرمایه‌داران برای به رخ کشیدن ثروت خود در قالب بناهای رومی و یونانی به راه انداخته است.
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در حوزه معماری، عمران و آبادانی
حال علی رغم پیشرفت های کشور در 35 سال اخیر و حضور اساتید متدین و متعهد در دانشگاه ها و توجه جدی برخی از معماران حرفه ای به معماری اسلامی-ایرانی، ما همچنان با مشکلات جدی در دانشکده های معماری و به کارگیری این دانش در سطح جامعه مواجه هستیم. هنوز هستند اساتید و معمارانی که به تقلید کورکورانه از غرب پایبند هستند و هنوز معماری شهرهای ما، رنگ و بوی اسلامی و ایرانی به خود نگرفته است و تقلید از معماری نئوکلاسیک و دیگر سبک های غربی، زخمی عمیق بر چهره کلانشهرهای ما برجای گذاشته است. بنابراین یکی از راهکارهای اساسی در این خصوص، تدوین و پیاده سازی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در حوزه معماری، عمران و آبادانی و پایبند کردن تمامی افراد به اجرای آن است. البته چندسالی است که در این خصوص اقداماتی صورت گرفته است، اما متأسفانه جامع و کامل نبوده است.حال می بایست با یک آسیب شناسی دقیق از وضعیت معماری، چه در حوزه آکادمیک و چه در حوزه اجرایی، به معماری شایسته ی نظام جمهوری اسلامی ایران دست یابیم.
*کارشناسی مهندسی عمران
پانوشت
1) (بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جمعی از دانشجويان استان كرمان(۱9/۰۲/1384))
2) وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، فرزند محمد علی فروغی.وی معماری مقبره رضاشاه و همچنین مقبره آرتورپوپ(غارتگر بزرگ میراث فرهنگی ایران که این غارتگری با همکاری ویژه خانواده فروغی صورت می گرفت ) را انجام داد.محسن فروغی نقش بسیار موثری در به ابتذال کشیدن دانشگاه تهران و علی الخصوص پردیس هنرهای زیبای این دانشگاه داشت.
3) "سيحون" ابتذال را معماري كرد!؛به بهانه تمجيد روزنامه شرق از يك عنصر بهايي، روزنامه کیهان، 25/3/1391،ص 10 .
4) اين منطقه، هم از لحاظ موقعيت سوق‌الجيشى دارای اهمیت است، منطقه‌ى اتصال آسيا و اروپا و آفريقاست، هم اینکه يكى از بزرگ ترين انبارهاى نفت عالم است - كه نفت، شريان حياتى همه‌ى قدرتهاى صنعتى است كه بر دنيا مسلطند وهم از لحاظ ملت ها، داراى ملت هاى كهن، ريشه‌دار و با سوابق تاريخى است.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10