(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 09 آبان 1392 - شماره 20629

جهاد اکبر و سعادتمندی
اختبار ایمان
بهترین راه شناخت خدا
تفاوت جهاد اصغر با جهاد اکبر
وظیفه ما در برابر سرمایه عظیم نهضت کربلا
 امر به معروف و نهی از منکر،از وجوب تا وقوع
ضرورت ایجاد سازمان امر به معروف و نهی از منکر ( بخش آخر)
   


قال علی(ع): واعلموا ان الجهاد الاکبر جهاد النفس فاشتغلوا بجهاد انفسکم تسعدوا.
امام علی(ع) فرمود: بدانید که جهاد اکبر همان مجاهده با نفس است، پس به جهاد با نفس همت بگمارید تا سعادتمند شوید.(1)
1- غررالحکم و درر الکلم، ص226

 


در روایت آمده است، مردی خدمت پیغمبر اکرم(ص) رسید و گفت: من آمده‌ام و می‌خواهم با شما بیعت کنم و مسلمان شوم. «فقال له رسول‌الله ابایعک علی ان تقتل اباک قال نعم» حضرت به او فرمود: من با تو بیعت می‌کنم به این شرط که پدرت را بکشی. آن مرد هم گفت: قبول! می‌روم و پدرم را می‌کشم!
حضرت به او فرمود: «انا و الله لا نامرکم بقتل ابائکم» به خدا قسم من هیچ‌گاه امر نمی‌کنم پدرانتان را بکشید. «و لکن الان علمت منک حقیقه الایمان» یعنی این سخن آزمایشی بود تا حقیقت ایمان تو روشن شود. (آن مرد گفته بود من آمده‌ام اسلام بیاورم، اما پیامبر گرامی(ص) گفت: الان به حقیقت ایمان در تو پی بردم. یعنی بحث اسلام کنار رفت و بحث ایمان به میان آمد. او آمده بود مسلمان شود، اما حقیقت ایمان را در دل داشت. حضرت این چنین برخورد کرد تا او تعلق قلبی‌اش به دین اسلام را ابراز کند.) در پایان حدیث حضرت به این شخص می‌فرماید: «و انک لن تتخذ من دون الله ولیجه» یعنی تو از کسانی هستی که هیچ‌گاه غیر از خدا چیزی را برنمی‌گزینند.(1)
1-سلوک عاشورایی به نقل از : بحار الانوار، ج65، ص281

 


پرسش:
قرآن کریم در آخرین آیه سوره فصلت سه راه برای شناخت خدا مطرح کرده است، راه آفاقی، راه انفسی و راه شناخت خدا با خدا، سوال اصلی این است که کدامیک از این سه راه بهترین راه شناخته شده و مزیت‌ها و امتیازات آن کدام است؟
پاسخ:
یکی از راههای شناخت خدا، سیر در حقیقت هستی یا به تعبیر معصومان(ع) شناخت خدا با خود خدا یا پی بردن به مقصود از راه مقصد است «یا من دل بذاته علی ذاته» ای کسی که به وسیله ذات خودت می‌توان به خودت شناخت پیدا کرد. (دعای صباح علی(ع) در مفاتیح‌الجنان) انسان سالک نیز بدون وساطت علم حصولی یاحضوری غیرخدا، برای شناخت خدای سبحان، ابتدا به سراغ خود او می‌رود و با شناخت خدا به او پی می‌برد و سالک دقیق، قبل از آن که بخواهد نشان خدا را از بیگانه بیابد خود او را بدون اتحاد، حلول، امتزاج، اختلاط و التقاط یافته است، چون او را هرگز غیبتی نیست تا لازم باشد به کمک غیر به جست وجویش بپردازیم.
این راه شناخت که بسیار عمیق و دقیق است راهی رفتنی و طی شدنی است. و هیچ چیز جز گناه و غفلت، انسان را از آن محروم نمی‌کند. ویژگی اطلاق ذاتی هویت خدا چنان است که به هر چیز از چیز دیگر، بلکه به هر چیز از خود آن چیز نزدیک‌تر است. لذا اگر انسان در اثر غفلت فراگیر محجوب و به علت گناه مهجور نباشد می‌تواند قبل از شناخت خود یا دیگری خدا را بشناسد، خدایی که قبل از او و پیش از هر موجود دیگر موجود بود و به او از هر چیزی، حتی از خودش نزدیک‌تر است. تعبیر قرآن در معرفی خدا به حضرت موسی(ع) چنین است «انّنی اناالله لااله الا انا» (طه-14) در این جمله کوتاه، قبل از اسم شریف «الله» دو مرتبه ضمیر متکلم آمده، یعنی مرا که می‌شناسی، همان «الله» هستم.
بنابراین با این بیان توحید صدوق ص 143 که می‌فرماید: «لا تدرک معرفه الله الابالله» این راه دارای امتیازاتی است که موجب شده بهترین راه شناخت خدا شمرده شود و به تعبیر مرحوم صدوق راه شناخت واقعی خدا منحصر در این سیر باشد. «لا تدرک معرفه الله الا بالله» شناخت خدا جز از طریق خدا ادراک نمی‌شود. (توحید صدوق، ص 143) با عنایت به این مقدمه به برخی از اهم امتیازات این راه اشاره می‌کنیم:
1- وحدت راه و هدف
ویژگی‌ برجسته این راه نسبت به راه آفاقی و انفسی این است که در این سیر «راه» و «هدف» در خارج عین هم هستند، هر چند این دو از جهت مفهوم متغایرند.
2- کوتاه‌ترین راه
راهی که عین هدف باشد نزدیک‌ترین مسیر برای شناخت خدای سبحان است که حضرت امام سجاد(ع) آن را یادآور شده است. «و ان الراحل الیک قریب المسافه» راه کسی که به سوی تو سیر می‌کند کوتاه است. (مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی)
چون هیچ واسطه‌ای وجود ندارد، نه مانند سیر آفاقی، علم حصولی و مفهوم واسطه است و نه مانند سیر انفسی، معرفت شهودی نفس وسیله است.
3- نزدیکی هدف
در این راه «ندا» از مکان بعید نیست، بلکه به ندا نیاز نیست و بین سالک و معبود «نجوا» است. در دو جای مناجات شعبانیه به این نکته توجه داده شده است، یکی نجوای بنده با خدا «واقبل علی اذا ناجیتک» و دیگری نجوای خدا با بنده «فصعق لجلالک فنا جیته سرا» (مفاتیح الجنان- مناجات شعبانیه)
4- عمیق و امن
این راه امن‌ترین وعمیق‌ترین راه معرفت خداست. چون سالک هم از شائبه شهرت و ریا مصون است و هم از تهدید آسیب و تحدید واسطه در امان است، زیرا نه از وساطت علم حصولی خبری است و نه از وساطت نفس سالک اثری، جز به خود خدا به چیز دیگری نیاز نیست تا آن واسطه سالک را به هدف برساند و بین سالک وخدا فاصله‌ای نیست چون راه عین هدف است.
در این سیر، حقیقت «هوالاول والاخر و الظاهر و الباطن» (حدید-3) برای سالک ظهور می‌کند و توحید مبرا از شرک، حتی از شرک خفی نصیب او می‌شود. از این رو فرموده‌اند اگر سیر آفاق و انفس سالک را به سیر در حقیقت هستی نرساند به توحید ناب دست نیافته است، چون معرفت ناب خدا جز به خود خدا ممکن نیست و در سیر آفاق وانفس راه غیر از هدف است و واسطه، حجاب بین سالک ومقصد است.

 


(بدان ای سالک راه خدا!) فرق است بین هجرت کبری که یک هجرت درونی و یک کوچ و سفر معنوی است، با هجرت صغری که جهاد اصغر یکی از مصادیق آن است. انسان در جهاد اصغر «مسافر و مهاجر است. یعنی ابتدا از وطن و دار و دیارش خارج می‌شود و بعد اگر توفیق داشت به شهادت می‌رسد. ولی در هجرت کبری برعکس است، ابتدا باید شهید شود تا بعد بتواند حرکت کند. در اینجا موت نفس به «موت هواهای نفسانی» است. هواهای نفسانی همان خواسته‌های افسارگسیخته نفس است که فراتر از چهارچوب عقل و شرع می‌طلبد. موت نفس به سرکوب خواسته‌های شهوی و غضبی نفس است، که از نظر ریشه‌ای در ربط با قوه واهمه است. مهاجر برای هجرت کبری ابتدا باید جهاد اکبر را انجام دهد. که جهاد اکبر هم عبارت از همین سرکوب هواهای نفسانی است که ما از آن تعبیر می‌کنیم به «موت هواهای نفسانی» بنابراین مهاجر در هجرت کبری اول شهید می‌شود و سپس به راه می‌افتد. یعنی بعد از اینکه شهید شد، تازه راه را پیدا می‌کند «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت، 69) بعد از شهادت است که خدا راه‌ها را باز می‌کند برای حرکت به سوی الی‌الله. فرق دیگری که بین جهاد اصغر و جهاد اکبر است این است که در جهاد اصغر یک موت (یا شهادت) بیشتر نیست. وقتی مجاهد از خانه و دار و دیارش بیرون می‌آید و به سوی دشمن می رود و می‌جنگد، اگر توفیق داشت شهید می‌شود. اینجا فقط یک شهادت است. اما در جهاد اکبر که هجرت کبری متوقف بر آن است، شهادت‌ها و موت‌ها است. اینکه آن جهاد «اصغر» است و این «اکبر» چه بسا از همین جهت باشد... حتی ممکن است کسی که در مسیر جهاداکبر است روزی هفتاد بار شهید شود و بمیرد. در حدیث معراج که اهل خیر و اهل آخرت را توصیف می‌کند خداوند خطاب به پیغمبر اکرم(ص) می‌فرماید: «مردم یک بار بیشتر نمی‌میرند، ولی مجاهد در جهاد اکبر روزی هفتاد بار کشته می‌شود. عجب! روزی هفتاد مرتبه، به جهت مجاهده با نفس و مخالفت با هوای نفس و قوای حیوانی‌‌اش می‌میرد! هفتاد بار!» یعنی مدام دل هوس می‌کند و او جلوی دل را می‌گیرد... بنابراین هم در جهاد اصغر اگر کسی این توفیق را پیدا کند که شهید شود اطلاق شهادت می‌شود و هم در جهاد اکبر اگر کسی موفق شود یک خواسته از هواهای نفسانی‌اش را سرکوب کند، اطلاق شهادت می‌شود. که همراه هر شهادت و هر موت حیات طیبه در پی دارد.(1)

1- سلوک عاشورایی، آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی، منزل سوم، ص 157

 


* آيت الله جوادي آملي
مكتب سراسر شور و حماسه عاشورا، تجليگاه معنويت و اخلاق و بزرگ ترين خاستگاه عزّتمداري و پايمردي براي اِحقاق حقيقت تابناك خلافت الهي و آزادي طلبي رادمردان عالم است.
انقلاب اسلامي ايران كه زمينه ساز سرنگوني طاغوتيان و حركت بر مدار عدالت و ايمان در برابر همه زورگويان جهان محسوب مي‌شود، در تمامي طول حيات پربركت خود وامدار حماسه خونين سالار شهيدان (ع) است. رسالت خطير برگزار كنندگان محافل حسيني، بخصوص روحانيّت كه مرزبانان فرهنگ ناب عاشورا هستند، زدودن غبار غفلت و آلودگي تحريفات و كجروي ها نسبت به اين قيام جهاني است.
با عنايت به قرار گرفتن در آستانه محرّم حسيني (ع)، تحليل عالم فرزانه، « حضرت آيت الله جوادي آملي » نسبت به سرمايه عظيم نهضت كربلا از نظر خوانندگان عزیز مي گذرد.
فرهنگ عاطفي و سياسي شعارهاي ديني
شعارهائي كه در مراسم ديني به ما آموخته اند، اين براي ما يك فرهنگ است. مثلاً گفته‌اند در روز عيد غدير وقتي به يكديگر رسيديد، بگوئيد: اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ المُتِمَسّكينْ بِولايَهِ مُولانَا عَليِّ بن أبي طالِب اَميرِ المُؤمِنين وَ الاَئِمَهِ الهُداهِ المَهديّين (عليهم السَّلام) (1)؛ اين يك تعارف نيست، اين يك شعار رسمي است كه براي ما فرهنگ خواهد بود. در محرّم هم شعار رسمي ما اين است كه: اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنَا وَ اُجُورَكُمْ بِمُصابِنَا بِالحُسِينْ وَ جَعَلَنَا وَ اِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ لِثِارِهِ(2). اين شعار يك فرهنگ خاصي است؛ يك فرهنگ عاطفي دارد و يك فرهنگ سياسي ـ اجتماعي. فرهنگ عاطفي اش همان درخواست اجر و صبر صابران مصيبت ديده است كه خداي سبحان به ما اجر بدهد، براي اينكه مصيبت ديده ايم. امّا آن عنصر محوري دوّمش اين است كه از ذات أقدس إله در هنگام ديدار رسمي مسألت مي كنيم كه خدايا! آن توفيق را به ما بده كه ما خونبهاي حسين بن علي را بگيريم.
علّت بازستاني خون بهاي امامان معصوم (ع)
اين عنصر محوري دوّم سئوال برانگيز است؛ كه اوّلاً به ما چه كه خون بها بگيريم و ثانياً خون بها را كه مختار در همان اوائل گرفت؛ اين يعني چه؟! پاسخ اوّل كه ما از ذات أقدس إله مسألت مي كنيم ما را موفق بدارد كه خون بهايمان را بگيريم، براي اينكه پدرمان را كشتند! ما تا زنده ايم بايد خون بهاي پدرمان را بگيريم. هزار سال بعد هم همين طور است، تا وجود مبارك ولي عصر كه ظهور كرد، مشمول اين آيه است كه: مَنْ قُتِلَ مَظلُوماً فَقَدْ جَعَلنَا لِوَلِيِّهِ سُلطاناً (3). پدرمان را كشتند! اين كشتن پدر يك پيوند خاصي است بين پسر و پدر، بايد ثابت بشود ما پسر آنهائيم، پسر حسين بن علي هستيم و او پدر ماست! امّااینکه او پدر ماست، براي اين است كه وجود مبارك پيامبر أعظم (ص) فرمود: اَنَا وَ عَلِيٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّه (4)، و منظور شخص علي بن أبي‌طالب نيست؛ يعني من با اين 12 امام هر كدام پدر روحاني و معنوي اين امّتيم. ما هم كه فخر ما اين است، اينها را به عنوان امام و پيغمبر پذيرفتيم و در شناسنامه ما هم ثبت است كه اينها اهل بيتي اند، شيعه اند؛ ما ولايت اينها را پذيرفتيم، إن شآءَ الله شديم فرزند اينها و اينها پدر ما هستند.
معصومين (ع)، پدران معنوي شيعيان
عنصر دوّم اين است كه: اين اُبوّت و بُنوّت قطع شدني نيست، به آن شخصيّت حقوقي بر مي گردد نه شخصيّت حقيقي! شخصيّت حقيقي علي بن أبيطالب، پدر است براي امام حسن‌(ع)، امام حسين (ع)، زينب كبري، زينب صغري، قمر بني هاشم و برادران او و بَس! آنها كه فرزندان مُلكي حضرت امير مؤمنان (ع) هستند. امّا شخصيّت حقوقي آن حضرت؛ يعني امامت او، ولايت او، عصمت او، حجيّت او براي هميشه باقي است و هر كس شيعه شد، پيرو اين خاندان شد، به اهل بيت معتقد شد؛ فرزند اينهاست. چون اينها اعلام كردند كه ما شما را به عنوان فرزندي مي‌پذيريم و ما هم اعلام كرديم كه ما شما را به عنوان پدري مي پذيريم؛ پس اينها پدران ما را كشتند، ما تا روز قيامت بايد خون بهاي اينها را بگيريم! اينها ولايت كشي كردند، نه تنها حسين كشي؛ اينها امامت كشي كردند، نه تنها حسين كشي؛ اينها شريعت كشي كردند، نه تنها حسين بن علي!!
بنابراين تا روز قيامت اين شعار هست: وَ جَعَلَنَا وَ اِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ لِثِارِهِ؛ اين شعار رسمي براي ما يك فرهنگ است و بهترين فرصت همين فرصت ماه محرّم و ماه صفر و اينهاست، كه ما معارف اينها را بفهميم، يك؛ بعد از اينكه فهميديم، باور كنيم، معتقد بشويم، دو؛ بعد از فهم و اعتقاد متخلّق بشويم، سه؛ بعد از تخلّق عمل بكنيم، چهار؛ اين عناصر چهار گانه را رهبر جامعه قرار بدهيم تا مردم ببينند ما عالميم، يك؛ معتقديم، دو؛ متخلّقيم، سه؛ عامل به عمل صالحيم، چهار؛ آن وقت به دنبال ما راه مي افتند.
توفيق مردان الهي در تبديل علوم دنيوي به علوم ديني
ممكن نيست مردم از يك روحاني علم و تقوا ببينند و او را رها كنند!!‌ مردم تشنه معنويتند. هر جا ذرّه اي معنويت ببينند، به آن سمت مي روند. برخي ها آن توفيق را دارند كه علمُ الاَبدان را علمُ الاَديان كنند، ما چرا علمُ الاَديان را علمُ الاَديان نگه نداريم؟! بعضي ها آن توفيق را دارند؛ حالا يا طبيبند يا دارو سازند يا در همين رشته هاي بدني كار مي كنند يا در كارهاي مادي ديگر هستند كه براي تأمين غذاهاي بدن انسان است؛ اينها سعي مي كنند از راه حلال توليد كنند، در راه حلال توزيع كنند، كم ندهند، گران ندهند، احتكار نكنند. علم اينها علمُ الاَبدان است، كار اينها كار ابدان است؛ ولي سر از علمُ الاَديان در مي آورند. ولي اگر خداي ناكرده كسي در اين لباس [ لباس روحانيّت ] باشد، بحثش قرآني و فقهي و روائي باشد، علمش علمُ الاَديان باشد، ولي درست نتواند از آن بهره صحيح ببرد؛ اين علمُ الاَديان را علمُ الاَبدان كرده است، اين بسيار جاي تأسف است!
ارمغان بي نظير نهضت حسيني براي ايران اسلامي
مطلب ديگر اينكه: اين جريان حسين بن علي (ع) اگر براي اقوام و ملل ديگر فقط در حدّ يك كتاب و كتيبه و گفتار و در حدّ روايت است؛ براي ما هم ( روايت ) است، هم (‌درايت‌)! براي اينكه سند 6 دانگي اين كشور مال حسين بن علي است! اين نه تعارف دارد، نه ابهام و اجمال گوئي است! كشوري كه در آن حسين بن علي اين جوري كه در ايران حضور دارد، حضور نداشته باشد؛ يا مثل افغانستان مي شود يا مثل فلسطين مي شود يا مثل عراق. همين تونس و امثال تونس تا شهريور 57 ايران را درك كرده اند؛ امّا طولي نمي كشد كه در اين كشورها انقلاب اُفت مي كند. آنجا كه حسين بن علي و كربلا و شهادت نرفته، آنجا جاي مقاومت نيست!
حدوث و بقاي انقلاب اسلامي ايران، مرهون نهضت حسيني
در اين مملكت بختيار كه روي كار بود به عنوان رئيس دولت وقت يك راهپيمائي چند هزار نفره را در تهران، در خيابان انقلاب به عنوان حمايت از قانون اساسي راه اندازي كرد؛ چون در قانون اساسي مسأله رژيم سلطنت احراز شده بود. آن هم با رهبري دولت، با كنترل، با نظم خاص بود. اينها فكر مي كردند كه مي توانند جلوي انقلاب را با اين تظاهرات بگيرند! با پديد آمدن فضيلت عاشورا و عظمت و شكوه عاشورا ودر ماه محرّم و صفر 4 تا راهپيمائي در ايران صورت گرفت كه كار را يكسره كرد! راهپيمائي تاسوعا بود و عاشورا، أربعين بود و 28 صفر؛ اين 4 تا راهپيمائي ميليوني كار را يكسره كرد.هر كه مي خواست فرار كند، فرار كرد! با همين 4 تا راهپيمائي كلّ كشور تأمين شد.
اينكه عرض مي كنم تعارفي ندارد، سند 6 دانگي اين كشور مال حسين بن علي است.در جريان دفاع مقدّس 8 ساله، اين تقريباً جنگ جهاني سوّم بود. جنگ جهاني معنايش اين نيست كه همه با هم بجنگند! همه در جنگ شركت كنند؛ حالا اگر همه عليه يك كشور مظلوم شركت كردند، باز هم جنگ جهاني است. كدام كشور بود در اين 8 سال عليه ما قيام و اقدام نكرد؟! يك سوريه بود و يك الجزاير بود؛ اينها يا از ايران چيز مي خواستند، منتظر كيف و جيب ايراني بودند يا كاري از اينها ساخته نبود! اين دو بلوك قوي تمام تجهيزات صدام پليد را فراهم كردند. كشوري نبود در روي زمين كه از هر راهي به اينها كمك نكند! شده بود جنگ جهاني سوّم عليه يك مملکت ضعيف.
ارتش يك قدرت نظامي است؛ يك قدرت نظامي را آن اُمراء اش اداره مي كنند. اُمراي ارتش ايران يا اعدام شدند يا فرار كردند. ارتش بدنه اش فعّال نيست، بالأخره امير مي خواهد! ارتش در قبل از انقلاب، ارتش آمريكائي بود؛ اينها تقريباً عَمله وکارگزار آنها بودند! اوائل انقلاب يك سفري به آذربايجان شرقي داشتيم، يكي از مهندسان عزيز فرودگاه گِله مي كرد، مي گفت كه ما تخصصمان در مسأله هواپيما شناسي و شناخت و نصب قطعات يدكي است؛ ما متخصص اين كاريم. امّا ما را آورده بودند در فرودگاه، انباردار كردند! يعني قطعات يدكي آكبند شده به ما مي دادند، وقتي هم كه مي خواستند كار بگذارند، از ما در انبار تحويل مي گرفتند، ما را كنار مي انداختند، خودشان نصب مي كردند! ما عَمله اينها بوديم، به ما اجازه اين كارها را نمي دادند كه يك قطعه يدكي نصب بكنيم! الآن آزاد شديم؛ در ارتش هم همين طور بود. آن اُمراي اوّلي يا فرار كردند يا اعدام شدند؛ پس بدنه ارتش مانده بود! البتّه اينها مسلمان بودند، شيعه بودند، علاقه مند به آب و خاك بودند.
شما در شب هاي عمليّات يا حضور داشتيد يا آن فیلمها را الآن مي توانيد بازبيني كنيد، ببينيد؛ كه در خاكريز مقدّم، خاكريز اوّل و دوّم، آنجا سخن از سرود ايران، ايران بود؛ يا يا حسين، يا حسين بود؟! تمام آهنگ هاي خط مقدّم يا حسين، يا حسين؛ كربلا، كربلا بود! اين كشور با اين حفظ شد، با شوق شهادت حفظ شد، با علاقه به كربلا حفظ شد.
لزوم استفاده بهينه از سرمايه عظيم معنوي سالار شهيدان (ع)
اين سرمايه ماست، حيف است كه ما از اين سرمايه حداكثر بهره برداري را نكنيم! يعني روز خطر اين كشور را كربلا حفظ كرد، حسين بن علي و اشتياق به شهادت حفظ كرد. يك وقتي تقريباً 90 يا 100 شهيد از جبهه آوردند، مسئوليت سخنراني آن روز هم به عهده من بود. بعد از سخنراني مجلس بزرگداشت اين 90 يا 100 شهيد، اينها را بدرقه كرديم براي گلزار شهداء. ديدم مادران اين شهداء اجساد طيّب و طاهرآنها را چنان مي برند، مثل اينكه به حجله دامادي مي برند!! آنجا گويا كسي به من گفت: وقتي كه خدا بخواهد دين خودش را حفظ بكند، نه به سخنراني تو محتاج است، نه به فتواي ديگري!
آنجا اين آيه يادم آمد كه ذات أقدس إله در قرآن كريم فرمود: وقتي كه سخن از دين شد، من دينم را حفظ مي كنم؛ شما نشد، ديگري: لُو كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلِيهِمَ القَتلُ إلَي مَضاجِعِهِم (5)؛ فرمود: اينطور نيست كه اين دين و قرآن و عترت مثل نفت و گاز باشد كه اگر يك وقتي بردند،‌ ما صبر بكنيم! اگر سخن از دين شد، شما سعي كنيد خودتان را مُستفيض كنيد؛ نشد، يك عدّه ديگر را خدا اعزام مي كند. مگر دلها به دست او نيست؟! فرمود: شما اگردر خانه هايتان باشيد، ما نيرو داريم! اين را صريحاً ذات أقدس إله در قرآن كريم فرمود، و همين آيه را زينب كبري (س) در مجلس كوفه به ابن زياد اعلام كرد، فرمود: هؤلاءِ قُومٌ كَتَبَ‌اللهُ عَلَيهِمُ القَتلْ فَبَرَزُوا إلَي مَضاجِعِهِم (6).
لزوم اجتناب از امور بي اساس در عزاي حسيني
در بيانات نوراني حضرت امير (ع) هست كه تنها به روايت بسنده نكنيد، به درايت هم فکر كنيد. كسي اهل درايت است كه فاصله بين ( روايت ) و ( درايت ) را با « رعايت » حل كند.اوّل روايت است كه آدم بفهمد در جبهه چه گذشت، بعد رعايت است كه راهي راه شهيد باشد، بعد درايت است که در این صورت حرفش اثر دارد. هم اهل روايت باشيد، هم اهل درايت باشيد و چيزهائي كه اين جلال و شكوه حسيني را كم مي كند، نه انجام بدهيد،‌ نه رضايت بدهيد، نه بي تفاوت باشيد! تا آنجا كه ممكن است، نصيحت كنيد؛ البتّه اگر گوش ندادند، گوش ندادند! ولي شما سعي كنيد نصيحت كنيد. اين علامت ها، اين عَلم ها، اين آهن هاي سرد بي خاصيت؛ اينها براي چيست؟ آن پارچه نوشته ها، آن شعارها، آن سينه زني ها، آن پابرهنه شدن ها، آن اشك ريختن ها؛ همه اش نور و رحمت و بركت است. امّا يك چيزي كه، گفتاري كه، رفتاري كه، نوشتاري كه نه ريشه عقلي دارد، نه ريشه نقلي دارد؛ تعبيرات ناروا، گفتار ناروا، شعرهاي سبك؛ اينها با جريان كربلا سازگار نيست.
توصيه سالار شهيدان (ع) نسبت به حفظ عظمت و جلال نهضت كربلا
ببينيد ذات مقدّس سيّدالشهداء (ع) در آن اواخر چه نصيحتي به فرزندانش كرد.درآخرين لحظه همه جمع شدند و فرمود: لا تَشكُوا وَ لا تَقُولُوا بِاَلسِنَتِكُمْ مَا يَنقُصُ قَدرَكُم.این درشرایطی است كه:اَقبَلَتِ السِّهامْ كَاَنَّهَا القَطر(7)، مثل قطرات باران تير مي آيد. فرمود: مبادا حرفي بزنيد كه از شكوه و جلال شما كم بكند!بسياري از شما اين مقتل ها و تاريخ كربلا را ديده ايد. اين بچه ها خيلي هم گرسنه بودند، امّا هيچ كدامشان دهان باز نكردند؛ چون تشنگي را اظهار كردن نقص نيست، ولي گرسنگي را اظهار كردن نقص است. اينها هم تشنه بودند، هم گرسنه بودند؛ غذائي به اينها نرسيد! ممكن بود آب بخواهند، ولي از كسي نان نخواستند.
اينكه در كوفه آن دخترك به سائر بچه ها گفته بود: اين نان و خرما را رها كنيد؛ گفت: عَمَّتِي تَقُولُ اِنَّ الصَّدَقَهَ عَلِينَا حَرام، فتواي عمه ما اين است. اين بچه نمي دانست كه زينب‌(س) فتوا نداد، حتّي براي اعضاي داخلي فرزندان حسين بن علي (ع) روشن نبود كه فتوا را زين العابدين مي دهد! وجود مبارك زينب كبري (س) استفتاء مي كرد، فتوا را از امام زمانش مي‌گرفت، ابلاغ مي كرد تامبادا كسي بفهمد امام زمان وجود مبارك علي بن الحسين است؛ در آن قافله خيال مي كردند زينب كبري فتوا مي دهد. گفت: عَمَّتِي تَقُولُ اِنَّ الصَّدَقَهَ عَلِينَا مُحرَّم.
ضرورت توجه به آموزه هاي بنيادين سيره امام حسين (ع)
ما با داشتن يك چنين سندي حيف نيست كه اَزآن بهره برداري نكنيم يا اين را خداي ناكرده با كارهاي عوامانه، عاميانه و سبك مخلوط كنيم! حرف هاي مُتقن، حرف هاي خوب در بيانات نوراني سيّدالشهداء فراوان است، در رفتار و گفتار صحابه پر بركت آن حضرت فراوان است و سند زنده اش هم همين شهدايند. شما صدر و ساقه اين 8 سال را كه ارزيابي كنيد، مي بينيد اينها مي گويند: وَ جَعَلَنَا وَ اِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ لِثارِهِ! بسياري از اينها آنچنان در عزاي حسيني فاني شده بودند كه حاضر نبودند در آن وصيتنامه هايشان بگويند ما كجائي هستيم؛ اين شهداي گمنام اين طور اند!
شما وقتي به بعضي از گلزار شهداي شهرها سري مي زنيد، مي بينيد براي اين شهداي گمنام يك لوح خوبي انتخاب كرده اند. در چهره اين لوح نوشته است كه نام: عبد الله، فرزند روح الله، تاريخ تولّد: 22 بهمن 57. اينها 22 بهمن به دنيا آمدند، فرزند امامند، اسمشان بنده خداست. اينها را انتخاب كردند، امّا حالا جاي شهادتشان، مشهدشان مشخص است؛ مثلاً مي‌گويند: حلبچه يا شلمچه؛ امّا كيستند؟ ديگر مشخص نيست. اينها آن قدر عزيز وار رفتند، شهادت را استقبال كردند كه اصلاً حاضر نبودند نامشان برده بشود! و گرنه از هر شهري رفتند يا از هر روستائي رفتند، نامي دارند، نشاني دارند.
بنابراين اگر كسي يك خانه اي دارد، اَزاو سؤال بكنند به چه دليل اين خانه را تصرّف كردي، اين سند نشان مي دهد. سند 6 دانگي اين كشور به نام حسين بن علي است، اين را حواسمان جمع باشد! و اگر خداي ناكرده شوق شهادت نبود و علاقه به كربلا و حسين بن علي و وَ جَعَلَنَا وَ اِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ لِثارِه نبود؛ هر وقت بيگانه حمله كرد، چيزي را از ايران گرفت! در اوائل سنّ ما جنگ جهاني دوّم رخ داد؛ اينها آمدند هر چه خواستند از ايران بگيرند، گرفتند. ما در شمال در تحت اسارت كماندوهاي اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي بوديم. آن روز اصلاً سخن از پليس و ژاندارم و اينها نبود، فقط كماندوهاي شوروي شمال را اداره می‌كردند. بخش‌هاي مركزي را آمريكائي ها و انگليسي ها داشتند. يكي گفت نفت را به ما بده، اينها گفتند چشم؛ يكي گفتند گاز را به ما بده، گفتند چشم؛ بعد گفتند تو نوكر ما باش و براي ما بفرست، گفت چشم! يا 17 شهر از ما گرفتند، يا گاز گرفتند، يا نفت گرفتند؛ ما را اينجا ژاندارم منطقه كردند. اما چطور در اين 8 سال نتوانستند يك وجب بگيرند، همين مردم بودند!
بنابراين وقتي محرّم مي آيد، ما هم با آن جمله اوّل أعظَمَ اللهُ اُجُورَنَا وَ اُجُورَكُم بِمُصابِنَا بِالحُسِين داراي اين شعار و فرهنگ خاصيم و هم با جمله دوّم وَ جَعَلَنَا وَ اِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ لِثارِهِ؛ ما براي خون بها بايد اقدام بكنيم و سعي كنيم از اين جلال و شكوه عزاي پسر پيغمبر‌(ص) حداكثر بهره را ببريم.
بيانات معظم له در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعي از طلاب، فضلاء، دانشجويان و اقشار مختلف مردم ـ قم؛ دي 1385

(1) اقبال الأعمال/ 464 (2) وسائل الشيعه/ 14/ 509
(3) اسراء/ 33 (4) بحار الأنوار/ 23/ 259 (5) آل عمران/ 154
(6) بحار الأنوار/ 45/ 116 (7) ر. ك: اللّهوف/ 100

 


*حاجی حسن پور
در بخش اول مقاله حاضر،مباحث:چیستی معروف ومنکر، تعریف امرو نهی ، جایگاه امر به معروف ونهی ازمنکر در آموزه های دینی،مبانی و مراتب امر به معروف ونهی ازمنکر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. اینک بخش آخر این مطلب را از نظر می گذرانید.
ج: شرائط امر به معروف و نهی از منکر
برای اجرایی شدن هر امری باید شرائط و به عبارتی بسترهای انجام آن فراهم باشد تا به درستی و به موقع به انجام برسد.از این رو عالمان دینی نسبت به اجرایی شدن و به تعبیری وجوب امر به معروف و نهی از منکر چندین شرط بیان نموده اندکه عبارتند از:
اول:شناخت معروف و منکر
یکی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر آن است که شخص آمر و ناهی نسبت به آنچه از آن نهی می کند و یا به آن دستور داده و امر می کند باید آگاهی و شناخت لازم داشته باشد.این شناخت ممکن است به دو صورت تفصیلی و اجمالی باشد به این که گاه شخص ناهی و آمر،تماما موردی را که از آن نهی و یا به آن امر می کند می شناسد یعنی تمام مبادی و نتایج و ... را به طور مبسوط می داند یا این که اجمالا از آن مطلع است به اینکه آنچه از آن نهی و یا به آن امر می کند در زمره منکرات و معروف ها و به عبارتی در دسته نابهنجاری ها و هنجارها می باشد.به نظر می رسد با توجه به روح این فریضه الهی و به دلیل این که صورت تفصیلی آن ممکن است در توان همه احاد جامعه نباشد،تنها شناخت نوع دوم کفایت نماید.
دوم: احتمال تاثیر
بدون شک یکی از دلائل امر به معروف و نهی از منکر این است که افراد خاطی جامعه،متنبه شده و دیگر به ارتکاب منکرات،مبادرت نکنند لذا شخصی که به انجام این واجب می پردازد باید به این نکته توجه نمایدکه آیا آنچه از آن نهی کرده و یا به آن امر می نماید در مخاطب موثر می افتد یا این که این چنین نخواهد بود و اگر امر و نهی کند موضوع پیچیده تر شده و شخص نه تنها از منکر اجتناب نخواهد نمود بلکه در انجام آن لجاجت نیز خواهد ورزید.
سوم:اصرار فرد خاطی بر انجام منکر
از دیگر شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است که اشخاصی که مرتکب منکرات می شوند بر انجام آن اصرار و تکرار نمایند و تصمیم بر ترک آن تحت هیچ شرائطی نداشته باشند به این که کما و کیفا بر دایره و دامنه مصادیق منکرات افزوده و از آن اجتناب نکنند.
چهارم:عدم ترتب مفسده وخطر
از جمله شرائطی که فقها در این باب بیان فرموده اند این است که نباید بر انجام امر به معروف و نهی از منکر، مفسده دیگری مترتب گردد مثلا اگر شخصی به این واجب اقدام کند خودش به خلاف کشیده شود یا این که در مظان خلاف قرار گیرد و یا به آبرو،جان و ... او و اطرافیانش صدمه ای وارد آید.1
چگونگی اجرای اصل هشتم قانون اساسی
بدون شک همان گونه که در اصل هشتم قانون اساسی نیز بخوبی به آن پرداخته شده است موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» از جمله موضوعاتی است که هم در حوزه حقوق عمومی و هم در حوزه حقوق خصوصی مطرح می باشد و به تعبیر روایات،این مسئولیتی همگانی و فراگیر است. عَنِ النَّبِيِّ (ص):« كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» *2 که جمله مردم باید به آن اقدام نمایند و همدیگر را همواره به نیکی و خیر دعوت و از کژی ها برحذر دارند تا از این رهگذر جامعه را نور و سعادت رهنمون گردند.
در باب حوزه عمومی می توان به جریان این فریضه از بالا به پایین و بالعکس(یعنی هم دولت و هم ملت موظف به پیاده سازی این واجب می باشند)اشاره و در باب حوزه خصوصی می توان به جریان آن در سطح تساوی میان مردم اشاره نمود به این که هر کدام از احاد جامعه در برابر یکدیگر دارای مسئولیت بوده و می بایست به آن عمل نمایند.
گونه شناسی در امر به معروف و نهی از منکر
برای تحقق امر به معروف و نهی از منکر در روابط میان مردم و دولت و نیز مردم با یکدیگر چند گونه و صورت متصور است تا بتوان این امر را همه گیر نمود و از نیروها به درستی بهره گرفت.
الف: مردم نسبت به یکدیگر
قانون اساسی اولین گونه را در این باب؛امر به معروف و نهی از منکری دانسته که مردم در برابر یکدیگر و براساس آیه شریفه:«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»3 بر عهده دارند.4
بدون شک فضای اصلی و به تعبیری حقیقت جامعه و عینیت آن در اختیار کسانی است که بصورت عادی و روزمره با یکدیگر در تعامل بوده و به زندگی در کنار هم می پردازند لذا است که اگر این محیط به درستی مورد حمایت های مختلف از جمله موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» قرار گیرد اساسا ما شاهد شکل گیری و گسترش پدیده های هنجارشکنانه نخواهیم بود و از جامعه ای مطلوب برخوردار خواهیم شد که در آن مردم از تمام جهات در امنیت خواهند بود.از جمله مباحثی که در این باب مطرح است این که گستره و محدوده ورود آحاد جامعه در اجرای امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ به عبارتی سوال این است که آیا در تمام زمینه های خصوصی و عمومی می توان به انجام این واجب اقدام نمود یا این که فریضه امر به معروف تنها به حوزه عمومی ارتباط داشته و باید در همان محدوده نیز پیاده شود؟
در پاسخ به این سوال باید گفت از آنجا که بر اساس دستورات دین اسلام نمی توان به حوزه خصوصی افراد سرکشی و به عبارتی در آن تجسس نمود لذا این موضوع به حوزه عمومی و سطح عموم جامعه مرتبط می باشد و اگر کسی در این محدوده اقدام به هنجار شکنی نماید باید طبیق این اصل، او را از این عمل،منع نمود.
ب: دولت نسبت به مردم
یکی دیگر از گونه های «امر به معروف و نهی از منکر» که در اصل هشتم قانون اساسی آمده است این است که این مهم بر عهده دولت نسبت به مردم می باشد.5
1:تعریف دولت
در لایحه اخیر مجلس در ارتباط با اصل هشتم قانون اساسی؛در تعریف دولت چنین آمده است:« کلیه قوای سه گانه اعم از وزارتخانه‌ها، سازمانها، مؤسسات و شرکتهای دولتی، مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی، نهادهای انقلاب اسلامی، نیروهای مسلح و کلیه دستگاهها و شرکتها و نهادهایی که به نحوی از انحاء از بودجه عمومی دولت استفاده می‌نمایند و کلیه دستگاههایی که مشمول قوانین و مقررات عمومی نسبت به آنها مستلزم ذکر یا تصریح نام است» 6
بر اساس این تعریف از دولت،دیگر نمی توان تنها قوه مجریه را در بحث «امر به معروف و نهی از منکر» دخیل دانست و همه مسئولیت را از دولت مطالبه نمود بلکه در این راستا،تمام بخش های نظام و هر کدام به نوعی(مثلا قوه مقننه از جنبه تقنینی؛قوه قضائیه از بعد حمایت‌های قضایی و قوه مجریه در بعد اجرا)می بایست فعال شده و دست به دست هم دهند تا این واجب در جامعه اجرایی شود.
2: گستره امر به معروف و نهی از منکر
بدون شک برای حوزه دخالت دولت در اجرای «امر به معروف و نهی از منکر» می‌بایست محدوده هایی مشخص نمود تا این که اجرای این وظیفه،از دخالت و حضور در عرصه های خصوصی مردم سر بر نیاورد. در لایحه مجلس در جهت اجرای اصل هشتم قانون اساسی،محدوده هایی ذکر شده است که از این قرار اند:شئون و حدود اسلامی ؛عفت عمومی؛ خانواده ؛ امنیت اجتماعی ؛گرانفروشی و کم فروشی ؛بهداشت عمومی و محیط ؛ اموال عمومی؛ رباخواری؛رشوه و حقوق شهروندی. 7
بنابراین نمی توان به استناد اصل هشتم،دولت را مجاز به انجام هر عملی در هر گستره ای در جهت تحقق «امر به معروف و نهی از منکر»آزاد دانست بلکه حکومت نیز تحت شرائط و ضوابط خاصی می تواند به اقامه این فریضه اقدام نماید.
3: عوامل موثر در اجرای اصل هشتم
در اجرای اصل هشتم از قانون اساسی، عوامل مختلفی می بایست به کار گرفته شوند که ما در این مجال به بررسی برخی از عوامل موثر می پردازیم.
1-3: بودجه گذاری لازم
اگر بخواهیم در هر امری به توفیقاتی دست یابیم بی تردید می بایست برای تحقق هر چه بهتر آن بودجه و هزینه درخور و لازم اختصاص یابد.در لایحه مجلس چنین آمده است:«در راستای بسترسازی اجرای مناسب این قانون دولت مکلف است در برنامه‌های کلان و توسعه کشور و بودجه‌های سالانه پیش‌بینی‌های مناسب و کافی را منظور نماید» 8
2-3: فرهنگ سازی
الف: ورود موسسات آموزشی
یکی از عواملی که می تواند در این راستا کمک کار باشد وارد نمودن دستگاههای آموزشی کشور به این موضوع است.این مهم بخوبی در لایحه مجلس منعکس و چنین آمده است:
« دستگاههای آموزشی کشور مکلفند مطابق آئین‌نامه‌ای که بنا به پیشنهاد شورای سیاستگذاری امر به معروف و نهی از منکر به تصویب هیئت دولت می‌رسد نسبت به فرهنگسازی امر به معروف و نهی از منکر در میان دانش‌آموزان، دانشجویان، معلمان و اساتید برنامه‌ریزی و اقدام نمایند» 9
ب: بهره گیری از رسانه ها و دستگاههای تبلیغاتی
در دنیای امروز که رسانه های جمعی نقش مهمی در تحولات فرهنگی ایفا می کنند و تمام جهان را به تسخیر خود درآورده اند جایگاه این رسانه ها در عرصه فرهنگی بر کسی پوشیده نیست.از این رو و در جهت انجام «امر به معروف ونهی از منکر»می بایست به خوبی از این فرصت بهره گرفته شودکه این موضوع در لایحه مجلس چنین آمده است:«دستگاههای تبلیغی و رسانه‌ای مکلفند در جهت فراهم نمودن زمینه اجرای امر به معروف و نهی از منکر، سطح آگاهیهای عمومی را در این خصوص از طریق آموزش و اطلاع‌رسانی ارتقاء دهد» 10
آنچه در این ماده بر آن تاکید شده است این که باید این رسانه ها ابزاری در جهت ارتقای سطح آگاهی های مردم باشند تا در دراز مدت بتوان به تبدیل شدن «امر به معروف و نهی از منکر» به فرهنگ عمومی در جامعه کمک نمود.
3-3: حمایت های قضائی دستگاه قضاء
دستگاه قضائی بر اساس آنچه قبلا در رابطه با وظیفه دولت در این امر گذشت،وظیفه ای حمایتی دارد که در لایحه مجلس در اجرای اصل هشتم این گونه اشاره شده است:« قوه قضائیه مکلف است در راستای انجام وظیفه خود در حوزه امر به معروف و نهی از منکر و استیفای حقوق عمومی، نسبت به اهتمام قضات بر اجرای این قانون، حمایت قضایی از آمران به معروف و ناهیان از منکر و آموزش ضابطین قضایی و افزایش دانش و روزآمدی آنان اقدام نماید» 11
ج: مردم نسبت به دولت
یکی دیگر از گونه های «امر به معروف و نهی از منکر» صورتی است که جنبه مردمی داشته و مردم نسبت به دولت اعمال می کنند12 به این که مردم اگر در عملکرد دولت و حاکمان،خلافی مشاهده کردند می بایست با بکارگیری شیوه های شرعی،قانونی و عرفی به «امر به معروف و نهی از منکر» اقدام نمایند.
این شیوه از امر به معروف نیز همچون دو روش پیشین،دارای حوزه و قلمروی خاص بوده که در لایحه مجلس به تعریف این محدوده پرداخته شده و چنین آمده است:« امر به معروف و نهی از منکر با رعایت مفاد این قانون به وسیله مردم نسبت به دولت از جمله در موضوعات زیر انجام می‌پذیرد:فساد اداری ؛مفاسد مالی و اقتصادی؛نظم و انضباط و شئون اداری؛رعایت وجدان کاری؛حفظ بیت‌المال؛تجمل گرایی؛رشوه ‌خواری؛حقوق و کرامت ارباب رجوع» 13
البته ناگفته پیدا است که این لایحه نمی تواند در تلاش برای احصاء موارد و مصادیق اجرای این فریضه باشد چرا که این مهم بنابر اطلاق اصل هشتم،تمام اموری را که به نوعی به دولت مرتبط می گردد شامل می شود که در این جهت نمی توان برای آن محدوده ای تعیین نمود.البته این نکته را نیز نباید از خاطر دور داشت که تنها قید این اطلاق می تواند مسائلی باشدکه جنبه امنیتی و محرمانه و درون نظامی داشته که نمی توان به آن وراد شد.
راهکارهای اجرایی شدن اصل هشتم
همان گونه که پیشتر به بیان حوزه های مسئولیتی در اجرای «امر به معروف و نهی از منکر» پرداختیم و آن را به سه حوزه مردم نسبت یکدیگر،دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت تقسیم کردیم در این جا نیز بر حسب همین تقسیم بندی به بیان راهکارهای اجرایی شدن اصل هشتم می پردازیم.
مردم نسبت به یکدیگر
برای این منظور می توان به طور کلی از شیوه ها و ابزارهایی بهره گرفت که بیشتر جنبه مردمی دارند که ما در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1: تبلیغ چهره به چهره
یکی از مهم ترین ابزارهای تبلیغاتی که از دیرزمان در مخاطبان تاثیر بسیاری داشته و دارد؛تبلیغ چهره به چهره و به عبارتی تبلیغ بین فردی است که هر فرد در مقابل فرد دیگر می‌باشد.از این رو اگر بتوانیم این مهم را میان احاد جامعه به فرهنگ عمومی و به تعبیری به یک هنجار تبدیل نماییم به تبع آن آحاد جامعه خواهند توانست همدیگر را از ارتکاب منکرات بازدارند.
2: بسیج مردمی
ما بحمدالله پس از شکل گیری نظام اسلامی در ایران،شاهد ایجاد و نهادینه شدن نهادهای انقلابی و مردمی بودیم که از جمله می توان به بسیج توده های مردم اشاره کرد که اساسا و بالذات نیرویی مردمی و برخاسته از متن آنان است.بی تردید یکی از گزینه هایی که می تواند در جهت اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منکر کمک کار بوده و عملا وارد این عرصه شود همین بسیج مردمی است که با بهره گیری از نفوذ خود در میان احاد جامعه خواهد توانست این واجب الهی را به خوبی اجرایی نماید.
3: مساجد
نقش مساجد در تاریخ اسلام،چه در بعد شکل گیری جامعه اسلامی و چه بعد ترویج و گسترش اسلام،همواره بی بدلیل بوده است.این مراکز دینی که مردم به مناسبت های مختلف با آن در ارتباط هستند فرصت نابی است تا به تبیین علمی و عملی حقایق دین پرداخته شود.به عبارتی دیگر،همان گونه که در طول تاریخ(به ویژه صدر اسلام) مساجد کانون هدایت مردم بوده اند امروز نیز باید از این ظرفیت در جامعه اسلامی به خوبی بهره گرفته شود.
4: خانواده ها
از جمله نهادهای مردمی ای که می تواند در این راستا نقش مهمی ایفا نماید خانواده است چرا که در حقیقت،شاکله اصلی شخصیت افراد جامعه در آن پی ریزی می گردد.
امروزه بسیاری از مفاسدی که در جامعه وجود دارد از آبشخور اصلی آن که همان خانواده است نشات می گیرد که این هم به دلیل عدم اطلاع و یا کم آگاهی والدین از شیوه‌ها و شگردهای تربیتی ناشی می شود که اگر ما بتوانیم به درستی و به موقع،خانواده ها را از روش های تربیتی صحیح فرزندان آگاه نماییم بدون شک خواهیم توانست جلوی بسیاری از منکرات را سد نماییم.
تحقیقا باید گفت این ابزار مهم ترین ابزاری است که در این جهت کمک کار خواهد بود.به تعبیر قانون اساسی،کلیه قوانین وبرنامه ریزی ها باید به گونه ای باشندکه از اخلاق اسلامی در خانواده ها پاسداری شود. 14
وظیفه دولت نسبت به مردم
بدون تردید برای اجرایی کردن وظیفه دولت در قبال مردم در اجرای اصل هشتم قانون اساسی؛راهکارهای بسیاری وجود دارد که ما به ذکر برخی از آن اکتفا می کنیم.
نظارت زمامداری بر امور عمومی و اجتماعی
نظارت همواره از جمله راهکارهایی است که دولت می تواند از آن بهره گرفته و به اجرای امر به معروف در جامعه بپردازد که با شیوه های ذیل ممکن خواهد گردید.
1: رهبری نظام اسلامی
رهبری نظام اسلامی که بر اساس قانون اساسی بعنوان شخصیت اول سیاسی جامعه می باشد در نظارت بر امور، دارای نقش بسیار مهمی است.از آنجا که حکومت اسلامی و رهبری می بایست بر اجرای صحیح مسائل شرعی،نظارت و دقت بسیار نماید لذا است که در این میان می توان به جایگاه خاص ایشان در باب «امر به معروف و نهی از منکر» اشاره کرد که با شیوه‌های زیر تحقق خواهد یافت.
الف: نمایندگان رهبری
بدون شک رهبری حکومت اسلامی بخاطر گستردگی حوزه عملکردی خود،باید در نهادهای مختلف نمایندگانی داشته باشدکه به نیابت از ایشان به اداره امور بپردازند لذا در اجرای موضوع امر به معروف،ایشان می توانند از طریق این نمایندگان که در سراسر کشور حضوری تعیین کننده دارند کمک نمایند.
ب: بهره گیری از مقام رهبری
هر چند رهبری نظام اسلامی از حیث شخصیت حقوقی،اول شخصیت مملکت می باشد ولی نباید از خاطر دور داشت که ایشان علاوه بر این جایگاه،از اعتبار و مقام دینی نیز برخوردار است که این خود در پیاده سازی فریضه امر به معروف،می تواند نقش مهمی ایفا نماید به این که از این منصب،مردم را به خیر و نیکی دعوت نمایند که طبعا مردم نیز بدان توجه و به امور معروف روی خواهند آورد.
ج: قوای سه گانه
یکی دیگر از ابزارهایی که رهبری نظام در راستای اجرای امر به معروف می تواند به کار گیرد قوای سه گانه کشور می باشندکه بر اساس قانون اساسی زیر نظر ایشان اداره می شوند:
« قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند» 16
2: برنامه های اجتماعی-سیاسی
از آن رو که فساد فردی،موجبات فساد جمعی را فراهم می آورد لذا باید دولت در راستای ریشه کن کردن آن،برنامه های کلی و کلان ارائه نمایدکه از جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود.
الف: قوانین و سیاست های عدالت اجتماعی از جمله حذف واقعی ربا،محو بازار فساد و تنظیم ثروت عامه
هرجامعه ای که بخواهد به آرامش مادی دست یابد لازم است در زمینه های اقتصادی و تولیدی،فعالیت های درخوری داشته باشد.در این راستا باید حکومت همواره در تلاش باشد تا موانع رشد کسب و کار را مرتفع نماید که از جمله می توان به حذف ربا،تامین عادلانه مشاغل،سیاست گذاری های تقنینی و اجتماعی مناسب و متناسب و... اشاره نمود که نقش مهمی در این میان داشته و عرصه اقتصاد را برای فعالیت های سالم مهیا می سازند.
ب: تسهیل مقدمات تشکیل خانواده برای جوانان
یکی از مهم ترین آبشخورهای نابهنجاری های اجتماعی عدم تشکیل،خانوداه در میان جوانان و بالا رفتن سن ازدواج است.اگر دولت بخواهد در جهت پیش گیری از منکرات اجتماعی،گامی عملی بردارد باید به موضوع ازدواج این قشر توجه تام نماید به این که مقدمات مالی و شغلی آن را به آسانی فراهم و در اختیار نسل جوان قرار دهد.
ج: تامین آزادی های مشروع مردم
بطور طبیعی و قهری،هر جامعه ای مردم آن نیازمند یکسری حقوق شهروندی هستندکه از ابتدائی ترین مصادیق حقوق بشر می باشد از جمله تشکیل احزاب،راه اندازی مطبوعات،برگزاری تجمعات قانونی و ... لذا اگر دولت در این راستا بتواند بسترهای مناسب حضور و مشارکت مردم در این عرصه ها را فراهم آورد خواهد توانست به این واجب نیز به درستی توجه نماید تا دیگر شاهد شکل گیری گروه های بزهکار سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و... نباشد.
3: نظارت مستمر دولت
نظارت بعنوان یک عنصر بازخواستی در هر نظامی می تواند به اندازه خود در پیشگیری از برخی امور مفید واقع شود.از این رو و بر اساس قوانین موجود،یکی از وظایف دولت،نظارت می باشد که می باید در زمینه های گوناگون و بر سازمان های مختلف اعمال شود.
ایجاد سازمان امر به معروف و نهی از منکر
از جمله راهکارهایی که می توان در جهت پیاده سازی اصل هشتم قانون اساسی از سوی دولت نسبت به مردم بیان نمود؛ایجاد و تاسیس سازمانی خاص در این ارتباط است تا بتواند در این جهت به برنامه ریزی پرداخته و آن را در جامعه گسترش دهد و در برابر نابهنجاری ها پاسخ­گو باشد.
ج: وظیفه مردم نسبت به دولت
برای چگونگی انجام این فریضه از سوی مردم نسبت به دولت می بایست به قانون تمسک نمود که ما در این جا به برخی از اصول قانون اساسی اشاره می کنیم.
مطبوعات و رسانه های جمعی
از جمله ابزراهایی که در این جهت می تواند برای مردم،موثر باشند رسانه های جمعی هستند.در قانون اساسی در این رابطه چنین آمده است:« نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد» 17 در جایی دیگر از همین قانون می خوانیم:« در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تأمین گردد» 18این دو اصل از قانون اساسی به یکی از حقوق طبیعی مردم یعنی آزادی بیان اشاره و بخوبی بیان می داردکه مردم در چارچوب مبانی دینی می توانند به اعمال این حق بپردازندکه طبعا با به کارگیری آن،مردم خواهند توانست اشکالات و به عبارتی منکرات دستگاه های مختلف را از این طریق به گوش مسئولین رسانده و آنان را در برابر عملکردشان پاسخگو نمایند.

پانوشتها در دفتر روزنامه موجود است


 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10