(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 16 آبان 1392 - شماره 20635

برنامه هفت به کجا می‌رود؟!
هفت جولانگاه اغیار هنری
دو نگاه به سریال «پژمان»
یک غافلگیری زمخت
عاقبت یک سریال طنز چیست؟
   


سعید سجادی
برنامه «هفت» شبکه سوم سیما، علی‌رغم تغییر مجری، منتقد و دکور و شکل ظاهری‌اش همچنان به راه گذشته می‌رود.
چندی پیش مدیران کلان رسانه ملی، به دلیل محتوای منفی این برنامه تصمیم گرفتند با اعمال تغییراتی عمده در محتوای این برنامه چنان کنند که برنامه‌ای در شأن سینمای نجیب و ارزشی ایران اسلامی روی آنتن برود، با این همه حضور افرادی در پشت پرده این برنامه باعث شد تا «هفت» دوباره به تریبون افرادی تبدیل شود که هیچ قرابتی با اسلام و انقلاب اسلامی ندارند.
به طور مثال در برنامه جمعه شب مورخه 10/8/1392، نویسنده چرخ پنجم «ماهنامه فیلم» که با انتشار کتابی در بزرگداشت «دایی جان ناپلئون» سازها و در زمان سردبیری یک نشریه نیم‌بند سینمایی بارها کینه و عناد خود را با ارزش‌ها و حتی هنرمندان ارزشی نشان داده است، با اصرار و خواهش و تمنای مجری، در برنامه حضور می‌یابد، آن هم با نگاهی از بالا به پایین و افعال و گفتاری که گویی فریاد می‌زند من منت دارم بر سر شخص مجری و مدیران سیما و مردم ایران که بر صندلی این برنامه نزول اجلال کردم!!
و در آخر نیز تریبون شبکه پرمخاطب سوم سیما در اختیار «اسدالله نیک‌نژاد» قرار می‌گیرد.
کلاهبرداری که باید به جرم خیانت در امانت و بر باد دادن میلیاردها تومان پول بیت‌المال به نفع یک شرکت کانادایی- آمریکایی محاکمه شود، اما فرصتی بالغ بر سی و اندی دقیقه که بیشتر از هر چیز به روابط شخصی و روابط عمومی شباهت دارد، در اختیار چنین فردی قرار می‌گیرد تا در برابر لبخندهای ملیح مجری هرچه می‌خواهد بگوید. بی‌آنکه حتی یک نفر به صورت تلفنی متعرض حرف‌های وی بشود تا حقایق را به گوش مردم ایران برساند، بعد هم خانم «پرتو» مدیر تولید و تهیه‌کننده دوم فیلم روی خط می‌آید تا ادعا کند تولید این فیلم که می‌تواند ضمن جذب مخاطبان وسیع در سراسر دنیا تصویر و تصور آنها را از ایران اسلامی دگرگون کند، فقط به خاطر لجبازی مدیران متوقف شده است.
در این دوره نقد، فیلم به تعارف بین دو منتقد درجه سه تبدیل شده است و مهمانان نیز مشخص نیست بر اساس چه روابطی انتخاب می‌شوند. مهمانانی که عموما سخنانی ساختارشکنانه به زبان می‌آورند! و به نوعی خود را طلبکار مدیران و مردم ایران می‌دانند. و کمتر پاسخی درخور از سوی مجری برنامه با آنان داده می شود.

 


آرش فهیم
باید اعتراف کنم که سریال «پژمان» فراتر از آن چیزی بود که از آن انتظار می رفت. پرداختن به زندگی یک فوتبالیست، گرچه موضوع جالب توجهی است اما اینکه اعلام شده بود نقش این فوتبالیست را قرار است یک شخصیت حقیقی بازی کند، از ابتدا شک برانگیز می نمود و مثل بسیاری از مناسبات فوتبالی و سینمایی ما بوی پول و رابطه می داد.
اما پخش همان قسمت های ابتدایی، همه این تصورات را بر هم زد؛ در «پژمان» نه أثری از قربانی کردن هنر برای رابطه دیده شد و نه مثل آثار قبلی و یادداشت های روزنامه ای و «تاکسی نوشت»های سازندگانش رنگی از شکم سیری و توهین غلیظ به مردم داشت. محتوای نسبتا مترقی و نگاه انتقادی و صریح سریال به مسائل اجتماعی در این سریال یک غافلگیری بود. اگرچه در برخی از قسمت ها، نوعی رویکرد اجتماعی غلط هم جاری بود. مثل آن بخش از سریال که پژمان و مدیربرنامه هایش برای مذاکره با یک تیم شهرستانی به شیراز سفر کردند. متأسفانه در این بخش، تصویری اشتباه و از سر سطحی نگری به شهرستانی ها به نمایش درآمد. البته این وضعیت در سریال غلبه نداشت و به برخی از قسمت ها محدود می شد.
اگر در سریال های قبلی گروه سروش صحت و برادران قاسم خانی -به ویژه «ساختمان پزشکان»- بوی بد مردم گریزی توی ذوق می زد، این بار خنثی گریزی بود که مخاطب را تاحدودی سر شوق می آورد. اینکه «پژمان» بدون محافظه کاری و ترس به زندگی شبه روشنفکرها و آدم های خودبزرگ بین و پرادعا پرداخته بود، اتفاق خوبی است.
کنار هم گذاشتن آدم های «خودباسوادپندار» با جماعت کاسب کار در این سریال هم یک چینش هوشمندانه و آگاهانه بود. طی 20 سال اخیر، این دو گروه -بادآورده های اقتصادی و سطحی نگرهای فکری و اجتماعی- همزیست شده و بافت مشخصی را تشکیل داده اند. این‌ها معمولا در مناسبت های مختلف از همدیگر پشتیبانی می کنند و در زمینه های سیاسی و اجتماعی و تجاری و فرهنگی و هنری، پروژه‌های مشترکی را پیش می برند. به همین دلیل هم در این سریال، یک فوتبالیست کاسب کار که همه هم و غمش شهرت و ثروت است و مردم را برده خودش می داند با یک شخصیت به ظاهر فعال اجتماعی اما به شدت شعارزده، خواهر و برادر هستند. یعنی به تعبیر این سریال، در جامعه امروز ایران، سرمایه داری و روشنفکری، از یک مادر زاده شده اند.
پرداختن به فرایندهای پشت صحنه فوتبال در سریال «پژمان» را می توان نمونه نقد و آسیب شناسی مثبت و درمانگر با ابزار طنز محسوب کرد. به هر حال، واقعیت این است که آنچه مردم به عنوان مسابقه فوتبال در ورزشگاه ها و یا قاب تلویزیون می بینند تنها ذره ای از حوادث فوتبال است و بیشتر اتفاقات در اتاق ها و جلسات و رد و بدل کردن بازیکن‌ها رخ می دهد. با این اوصاف جا داشت که در این سریال با شدت و شجاعت بیشتری به خیلی از مسائل ناگفته در این عرصه پرداخته می‌شد. انتقاد برخی از اهالی فوتبال از سریال مذکور خیلی نابجاست. چون خود آن‌ها بهتر از هر کسی می دانند که وضعیت فوتبال و اهالی آن در دوران کنونی، خیلی بیشتر از این ها قابل نقد است و «پژمان» بی‌نهایت حرمت نگه داشته است.
با این حال، سریال «پژمان» یک مشکل بزرگ داشت و آن هم پرحرفی و زمختی بیش از حد آن بود. به طوری که بخش زیادی از فضای سریال را دیالوگ و بحث فراگرفته است. این درحالی است که ساختار سریال برپایه کمدی بزن و بکوب بنا نهاده شده و با چنین انتخابی، روند سریال باید به سمت ایجاد موقعیت می رفت و در دیالوگ‌ها تخفیف داده می شد.
شخصیت پردازی در داستان چندان درنیامده و کاراکترها مقوایی هستند. اما تجربه بازیگران، این خلأ را پر کرده است. هم بهاره رهنما و هم بیژن بنفشه خواه به خوبی از پس نقش های خود برآمدند.

 


علی اکبر باقری ارومی
سریال ها و برنامه های طنزآمیز سیما همواره چالش برانگیز و حاشیه‌ساز بوده اند. طی چند ماه گذشته نیز تعدادی سریال کمدی پخش شد که در میان «پژمان» بیشتر توجه مخاطب را جلب می کرد.
سروش صحت به عنوان کارگردان و برادران قاسم خانی به عنوان نویسندگان فیلمنامه این سریال، از طنزپردازهای باسابقه و قدیمی سینما و تلویزیون هستند. اما عجیب است که با این سابقه و تجربه، سریالشان فاقد شخصیت پردازی بوده و کاراکترها به درستی واقع نمی شود. این ایراد متاسفانه در کارهای مهران مدیری هم به چشم می خورد، البته با انحرافی ملایم‌تر. سریال جدید سروش صحت نیز همچون آثار قبلی‌اش شخصیت هایش را بر ابعاد اجتماعی قرار داده است، اما هیچ کدام از آدم‌های این سریال نمایانگر صلابت یک شخصیت اجتماعی نیستند.  این کارگردان همیشه از این قضیه دفاع می کرد که چرا طنز پردازان کشور را از پرداختن به شخصیت‌های واقعی اجتماع باز می دارند و دست و پای آنان را می بندند، در حالی که خود این هنرمند گرامی در سریال طنز «ساختمان پزشکان» که می خواست در قالب طنز به مشکلات یک روان شناس جوان بپردازد دیدیم  که بیشتر به جنبه‌های منفی شخصیت مدنظر خود پرداخت.
اگر این بحث را بهانه ای برای ورود به سریال «پژمان» بدانیم راه به خطا نبرده ایم چرا که در این سریال نیز ما قرار است به طنز به مسائل و حواشی دنیای فوتبال و فوتبالیست ها بپردازیم. مسئله اصلی این است که نویسندگان طنز پرداز سریال‌های طنز ما به طور جدی به شخصیت‌ها نمی‌اندیشند، بلکه آنان از ابتدا شخصیت های طنز را در دایره لودگی و خنداندن مردم تصور می‌کنند. چون برای شخصیت های طنز اصولا" یک ساختار جدی قائل نیستند و بیشتر میل دارند وقتی وارد این حیطه می‌شوند مردم را باشخصیت های واقعی مواجهه ندهند و بیشتر وارد یک فضای غیر واقعی و شاد شوند.
مثلا قرار بود در این سریال شخصیت یک ورزشکار موفق در زمان خود و ناموفق در زمان حال را ببینیم که در حال حاضر علی رغم اینکه باید دوران بازنشستگی را تجربه کند از قبول آن امتناع می‌ورزد و فکر می‌کند که هنوز در دوران اوج قرار دارد و دوست دارد خود را درهمان قالب موفقیت های پیشین قرار دهد. در این سریال صرفا روی موفقیت‌های مادی فوتبالیست ها یا بازیگران سینما تمرکز شده. یعنی این گونه جلوه پیدا کرده که اگر کسی بخواهد این دو عرصه را درنوردد و موفقیت را طی کند قرین با مسائل مادی و دلبستگی به تجملات دنیا خواهد بود و چیز دیگری غیر ازآن را جست وجو کردن باطل است و راه به جایی نمی‌برد. البته رویکرد سریال برای نفی این عوارض با زبان طنز درست است. اما اگر آدم‌های موفق را در یک ترازو و ناموفق را در کفه دیگر ترازو نشان می داد این تناقض می توانست به پیشبرد داستان بسیار کمک کند و ما را با واقعیات عرصه فوتبال و بازیگری بیشتر آشنا کند. مثلا" پرداختن به زندگی فوتبالیست یا بازیگری که بدون اسراف و ریخت وپاش و ماشین‌های آنچنانی زندگی‌اش را می کند می‌توانست به پیشبرد داستان کمک شایانی کند. مثال خیلی شفافی که می توان در این مورد زد، خدادادعزیزی است که هم خود انسان طنازی است و هم یک آدم موفق در این عرصه است که گل صعود به جام جهانی 98 وی خاطره‌ای بیاد ماندنی شده.
باید روح طنز یک کار هنری آن قدر ظرفیت پیدا و پنهان را در خود داشته باشد که بتواند قدرت مانور را در نگاه تماشاچی پیدا کند. بنابراین موقعیت طنز و بهجت آفرینی متعلق به انسان‌هایی نیست که در موقعیت عدم توفیقات اند.
نکته آخری که باید به آن اشاره کرد این است که موضوع این سریال و زن و مردی که درآن به تصویر کشیده شده اند آن قدر دچار افراط و تفریط در بروز رفتارهای هیستریک هستند که انسان فرق بین درست و غلط و نمادهای آن را هرگز درک نمی‌کند. مثلا" خواهر پژمان در این سریال آن قدر خود را دوستدار حرکات اجتماعی نشان می دهد که گاهی انسان نمی تواند بین شخصیت او به عنوان یک مادر و یک خانم طرفدار رفتارهای اجتماعی بالانس ایجاد کند. خواهر بهرام و دکتر راد در نقطه مقابل بازسازی می شوند و هیچ کس در نقطه تعادل قرار ندارد. رفتارهای آدم ها در این سریال با هم آن قدر وقیحانه است که از بزرگ ترها نیز این وقاحت افراطی سر می زند و خلاصه اینکه همه آدم ها در این سریال گوی لودگی و افراط وتفریط را از یکدیگر ربوده‌‌اند و شما از اول تا آخر این سریال هیچ شخصیت دارای نقش مثبتی را مشاهده نمی‌کنید.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10