(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 16 آبان 1392 - شماره 20635

قرارداد امنیتی با اشغالگران دغدغه روز افغانستان
آمریکا «مرگ» تولید می‌کند
   


سیدوحید ظهوری
اشاره
آمریکا به دنبال امضای پیمان استراتژیک امنیتی میان خود و افغانستان است و از طریق این پیمان نیز اهداف و منافع خودش را دنبال می‌کند که البته امری طبیعی است.
اما همین امر طبیعی از دید مردم و مقامات افغانستان، ناقض حقوق و حاکمیت ملی آنهاست.
مردم افغانستان از این می‌ترسند که امضای پیمان علاوه بر تحمیل شرایط خفت‌بار، اوضاع آنها را نیز چه به لحاظ امنیتی و چه به لحاظ بازسازی کشور بهبود نبخشد.
در این میان، «حامد کرزای» رئیس جمهور افغانستان، بین خواسته آمریکا و آرمان‌های مردم خود گیر افتاده است و به همین خاطر، مواضع متناقض و دوپهلو اتخاذ می‌کند، زمانی می‌گوید امضای این پیمان برای مردم افغانستان موهبت به همراه دارد و آرزو می‌کند که در زمان حاکمیت وی، این پیمان به امضا برسد. اما این موضع همیشگی رئیس جمهور افغانستان نیست، چرا که وی به همان میزانی که در له پیمان حرف می‌زند، علیه آن نیز موضع می‌گیرد، مسئله‌ای که هم مردم افغانستان و هم مقامات واشنگتن را به قدر کافی گیج کرده است!
سرویس خارجی
بحث پیمان استراتژیک و قرارداد امنیتی با آمریکا، از بدو حمله نظامی ناتو و حضور نیروهای خارجی در افغانستان، مطرح و تاکنون دغدغه اصلی مردم و محافل سیاسی داخلی و منطقه‌ای بوده است.
اعلامیه و پیش‌نویس پیمان در سال 2003 میلادی تهیه شد و در سال 2005 در واشنگتن توسط «جرج بوش» رئیس جمهور وقت ایالات متحده و «حامد کرزای» رئیس جمهور افغانستان به امضا رسید.
این موافقتنامه برای ادامه حضور نیروهای آمریکایی بعد از سال 2014 تا 10 سال دیگر (تا پایان سال 2024میلادی) دارای اعتبار بوده و در آن بر آغاز مذاکرات طرفین با هدف امضای یک «قرارداد دوجانبه امنیتی» تاکید شده است، قراردادی که قرار بود جایگزین «توافقنامه چگونگی حضور پرسنل امنیتی و ملی ایالات متحده آمریکا در افغانستان» شود.
موضوع امضای پیمان استراتژیک و قرارداد امنیتی که دو بحث مکمل همدیگر هستند، بعد از اجلاس لیسبون در سال 2010 که قرار شد نیروهای بیگانه از افغانستان خارج شوند، مجددا توسط آمریکایی‌ها مطرح شد.
این پیمان دارای مفاد خطرناک و محدودکننده استقلال و تمامیت ارضی افغانستان است که هنوز اطلاع کافی و سند جامع آن در اختیار هیچ یک از مقامات کابل، نمایندگان مردم و اعضای لویه جرگه (تصمیم گیرنده در رابطه با این موضوع) قرار نگرفته است، لذا طراحان آن تلاش دارند تا تکلیف ایجاد و ابقای پایگاه‌های نظامی واشنگتن در افغانستان را هرچه زودتر مشخص و قانونی سازند و با گرفتن تضمین امنیتی لازم برای حضور دراز مدت نیازی به مصوبه شورای امنیت نداشته باشند.
هر چند کلیات توافقنامه یک بار دیگر با سفر سرزده و شبانه (ماه مه 2012) اوباما به کابل، علی رغم بی‌توجهی به شروط تعیین شده توسط لویه جرگه با کرزای امضاء شد، اما ایالات متحده هنوز به دنبال امضای قرارداد امنیتی است، قراردادی که بخشی از پیمان استراتژیک آمریکا و افغانستان است.
مهم ترین موضوع قرارداد امنیتی بحث مصونیت قضایی سربازان آمریکایی است که با مسئله ماندن آنها ارتباط پیدا می‌کند، زیرا استراتژی آمریکا برای افغانستان حضور بلندمدت بوده و حتی به دنبال تحقق ایجاد پایگاه‌های دائمی نیز هست. بی‌توجهی آمریکا به منافع ملی مردم و بی‌احترامی به حاکمیت ملی افغانستان و کشتار غیرنظامیان در حملات پهپادها و همچنین ایجاد پایگاه‌های دائم و کنترل فضای افغانستان، موارد اختلافی مهمی است که افغانستان با آمریکا در زمینه امضای قرارداد امنیتی دارد.
در حال حاضر آمریکایی‌ها در افغانستان پایگاه، تجهیزات، اموال و نیرو دارند که با اجرای این پیمان دسترسی به فضای افغانستان نیز منحصرا در اختیار آمریکا قرار خواهد گرفت و مجوز هرگونه تردد هوایی وعملیات را دارا خواهند بود، شرایط حضور چه در پایگاه‌های مستقل و چه در مراکزی که به نام قرارگاه‌های مشترک با سربازان افغان خوانده می‌شود، به خواست آمریکا خواهد بود و شرایط آن را آمریکا معین خواهد ساخت.
براساس تعهدات بین‌المللی، نیروهای خارجی باید در سال2014 میلادی افغانستان را ترک کنند، اما آمریکا به تعهدش بی‌توجه بوده و علناً به دنبال ماندن است، لذا سعی می‌کند به هر نحوی که شده قرارداد را قبل از فرا رسیدن موعد مقرر به امضای مقامات افغان برساند.
همچنین، زمان تعیین شده برای خروج و همزمانی آن با انتخابات ریاست‌جمهوری در افغانستان نیز با فشارهای روحی و تبلیغات خلأ امنیتی که مطرح می‌شود، زمینه را برای تحمیل خواسته‌های آمریکا مساعد می‌سازد. لذا بوش و حزب‌ جمهوری خواه از بدو حمله نظامی به افغانستان با طرح‌های از قبل طراحی شده، به دنبال نتیجه مورد انتظاری بودند که امروز اوبامای دموکرات هم آنها را پی می‌گیرد.
با استدلال کارشناسان و اطلاعاتی که از این قرارداد به دست آمده، اهداف هر دو حزب مذکور که مانند دو لبه یک قیچی عمل می‌کنند، با امضای موافقتنامه فوق، در جهت منافع امنیتی آمریکا، حاصل خواهد شد. در این راستا به نظر می‌رسد تاکنون ضرب‌الاجل‌های مرحله به مرحله و تکراری در رابطه با این موضوع بی‌نتیجه مانده است، اما اکنون در آستانه انتخابات سرنوشت‌ساز و حساس ریاست‌جمهوری، سایه رعب‌افزای مخالفت با آن بر دوش ملت مسلمان افغانستان سنگینی می‌کند.
لویه جرگه
کرزای نمی‌خواهد زیربار این ننگ به تنهائی شانه خم کند و به همین خاطر، سعی دارد هر دو طرف (آمریکا و مردم کشور افغانستان) را راضی نگهدارد. او تلاش می‌کند که با تشکیل لویه جرگه‌های غیرقانونی و صرف هزینه‌های گزاف، هم قرارداد امضاء و هم خودش تبرئه شود، او از شروطی حرف می‌زند که آن شروط توسط آمریکائی‌ها عمل نشده و نخواهد شد.
واشنگتن باتوجه به اهمیت راهبردی و استراتژیک موضوع، دولت کابل را ملزم به اجراء و تأمین خواست‌های خود می‌داند. لذا طبق فرمول آمریکایی‌ها هدف نهایی شخص کرزای باید امضای قرارداد باشد. کرزای هم برای حفظ قدرت و جلب حمایت برای تیم خود، مجبور است که به این خواسته تن در دهد.
کرزای بارها اظهار کرده است که این پیمان اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور را برآورده می‌سازد و کمک خواهد کرد تا با چالش‌های موجود امنیتی و مداخلات بیرونی مقابله شود. به گفته کرزای، با این پیمان می‌توان به اهدف درازمدت، دولت‌داری و سیاسی، دست پیدا کرد و بهبود امنیت و رشد اقتصادی را با کمک‌های اقتصادی بلندمدت آمریکا و متحدانش تحقق بخشید.
همچنین ضمن اینکه کرزای گفته است کشور عجله‌ای برای امضای پیمان و قرارداد ندارد، در جهت زمینه‌سازی امضای آن یادآوری می‌کند که کابل زمانی با واشنگتن پیمان امنیتی امضاء می‌کند که آمریکا چهار شرط عمده افغانستان را بپذیرد؛ ضمانت امنیتی و تقویت نیروهای امنیتی کشور، تقویت اقتصادی، ارج گذاشتن به حاکمیت ملی و ایجاد صلح و ثبات در افغانستان.
البته متقابلا مقام‌های آمریکایی گفته‌اند که عجله در امضای قرارداد امنیتی میان افغانستان و آمریکا به سود هر دو کشور است و با امضای این قرارداد، بسیاری از موضوعات مبهم، روشن خواهد شد.
در این میان، رئیس‌جمهور افغانستان در تلاش برای امتیازگیری از جانب آمریکا است و بدین لحاظ می‌خواهد که در این زمینه سخت‌گیری کند، آمریکا هم بارها آشکارا بیان کرده است که نمی‌خواهد از رهگذر امضای قرارداد امنیتی، به تیم حاکم افغانستان در انتخابات آینده امتیازی بدهد.
لذا بحث نهایی در مورد امضای قرارداد به لویه جرگه (مجلس بزرگان) که نمایندگان مردم از سراسر افغانستان و حتی نمایندگان مهاجرین مقیم پاکستان و افغانستان در آن حضور خواهند داشت، واگذار شده است.
کرزای کاملا موفق امضای قرارداد امنیتی است و از افتخارات خود می‌داند که در دوران ریاست جمهوری وی این قرارداد امضاء می‌شود. او حتی شرط‌های دیگری از جمله قبول برادرش به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری را در سر دارد و می‌خواهد این ایده توسط آمریکایی‌ها حمایت شود.
در حالی که طبق قانون اساسی کرزای حق صدور فرمان تشکیل و برگزاری لویه جرگه را ندارد و نباید به این کار اقدام کند، اما بنا بر منافع خود این کار را کرد. در نتیجه باید گفت، اظهارات فوق و قبول شروط مطرح شده لویه جرگه مشورتی قبلی و همچنان شروط احتمالی لویه جرگه آینده که در خصوص تصمیم‌گیری مصونیت قضایی نظامیان آمریکا با حضور 3000 نفر به زودی قرار است در کابل برگزار شود، هیچ کدام نمی‌تواند به امضای قرارداد مشروعیت ببخشد.
آمریکا اهداف بلندمدت و کوتاه مدت زیادی را در افغانستان دنبال می‌کند؛ موقعیت استراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان از دیرباز توجه واشنگتن را به این منطقه مهم معطوف کرده است و بالطبع کشورهای غربی و سازمان ناتو هم مانند آمریکا تلاش می‌کنند با امضای پیمان استراتژیک، اهداف خود را دنبال کنند.
مهمترین هدف آمریکا و کشورهای غربی از انعقاد پیمان‌های استراتژیک با افغانستان، رصد کشورهای مهم منطقه مانند چین، روسیه، هند و پاکستان و به ویژه جمهوری اسلامی ایران.
البته تلاش برخی کشورها برای انعقاد پیمان استراتژیک با افغانستان در جهت حفظ روابط بلندمدت است، تا در پرتو آن با یکدیگر همکاری کرده و منافع خود را در این گوشه از دنیا تأمین‌کنند.
درصورت امضای نهایی این توافقنامه، از یک سو افغانستان به عرصه رقابت کشورهای دیگر چون روسیه و چین تبدیل خواهد شد و از سوی دیگر، آمریکا به جای دستیابی به اهداف استراتژیک خود در منطقه، با بحران‌های جدید مواجه می‌شود و مهار آنها برای واشنگتن بسیار دشوار خواهد بود.
در واقع، وقتی آمریکا تبدیل به یک قدرت نظامی در افغانستان شود، به طور طبیعی روسیه و چین هم در عرصه رقابت‌های امنیتی وارد می‌شوند و این مسئله منطقه را ملتهب خواهد کرد.
به هر حال، با توجه به اینکه آمریکا از طریق قرارداد امنیتی منافعی را دنبال می‌کند که ماهیتا ناقض حاکمیت ملی افغانستان است، نباید در ارتباط با امضای آن در لویه‌جرگه و دیگر نهادهای افغانستان خوشبین بود. بازی‌های سیاسی کرزای هم در این حوزه احتمالا بی‌نتیجه است.
لذا، تحولات آتی افغانستان، از جمله انتخابات و مسئله خروج اشغالگران در پایان سال 2014 (10 دی 1393)، همگی تحت تأثیر نحوه برخورد با همین قرارداد است.

 


اشاره :یکی از خطرناک‌ترین نوع جنایت‌های آمریکا علیه کشورهای جهان، استفاده و به کارگیری تسلیحات بیولوژیکی و رادیواکتیو علیه دیگر کشورهای جهان است.
این تسلیحات نه تنها به صورت فروش بمب‌های شیمیایی به کشورهای متحد آمریکا صورت می‌گیرد بلکه با ورود به موضوعات دارویی، توانایی خطرناکی را در اختیار کشوری قرار داده که بیشترین تعداد جنگ را در سالیان اخیر به دنیا تحمیل کرده است. خطرناک‌ترین تسلیحات هسته‌ای و بیولوژیک ایالات متحده به قرار زیر است:
آزمایشگاه‌های تولید «مرگ»!
نگاهی به پیشینه دولت‌های چند دهه اخیر آمریکا نشان می‌دهد که این کشور همواره سعی داشته است تکنولوژی‌هایی را کشف کند که دیگر کشورهای جهان به دلیل مرگبار بودن، از این تکنولوژی‌ها فاصله گرفته‌اند. تکنولوژی‌هایی که خطر آنها بسیار کشنده‌تر از سلاح‌های انفجاری است.
«آزمایشگاه‌های درجه 4» آزمایشگاه‌هایی هستند که دولت آمریکا آنها را در جایگاه خطرناک‌ترین آزمایشگاه‌های این کشور قرار داده است. در این آزمایشگاه‌ها دانشمندان اجیرشده از سراسر جهان در حال تهیه و آزمایش انواع ویروس‌های خطرناک و مرگ‌آور هستند.
حادثه 11 سپتامبر و ادعای قربانی بودن از سوی سران آمریکا بهانه خوبی بود تا تعداد آزمایشگاه‌های «درجه 4» در این کشور از پنج به 15 عدد در سال 2009 افزایش یابد و این افزایش تا امروز نیز دوام داشته باشد.
موضوع نامه‌های آلوده به سیاه‌زخم که اوایل دهه 2000 برای سران واشنگتن ارسال می‌شد، جنجال دیگری بود که می‌توانست مردم و نمایندگان کنگره آمریکا را قانع کند تا با این ادعا که «دشمن علیه ما تسلیحات بیولوژیک به کار می‌برد» هزینه‌هایی را که قرار بود صرف تولید دارو برای مداوای بیماران شود، به تحقیق بر روی تسلیحات بیولوژیکی اختصاص بدهند.
نتیجه این شد که هم‌اکنون بیش از 400 مرکز تحقیقاتی بیولوژیک با درجه‌های سه و چهار درآمریکا فعال هستند که توانایی تولید عواملی همچون باکتری سیاه‌زخم و فرآورده‌های آن را دارند. بیش از 14 هزار نفر نیز روی تولید چنین عوامل خطرناکی کار می‌کنند که اکثر آنها مربوط به بخش غیردولتی بوده و برای کسب بودجه مجبورند پروژه‌های مدنظر سیاست‌مداران را هرچه که باشد بپذیرند.
آمریکا چگونه مردم را می‌کشد؟
هیچ‌کس هنوز نمی‌داند که منشا بسیاری از بیماری‌ها مانند ایدز، بیماری لژیونری، هپاتیت سی، جنون گاوی، ویروس‌های عامل خونریزی، تب لاسا، سندرم خستگی مزمن و ده‌ها بیماری دیگر چیست؛ اما گمانه‌ها بر این است که می‌توان ریشه این بیماری‌ها را در آزمایشگاه‌های سری آمریکا کشف کرد.
نکته مشکوکی که در گزارش‌های علمی نیز ذکر شده این است که در هشت دهه از قرن بیستم آمار مرگ و میر ناشی از بیماری‌های مسری در آمریکا در حال کاهش بوده، اما یکباره از سال 1981 تا 1995 این آمار 58 درصد افزایش یافته است.
نگاهی به کارنامه استفاده از تسلیحات بیولوژیکی توسط آمریکا از سال 1932 تاکنون، به این سؤال پاسخ می‌دهد که برخی ویروس های خطرناک و مسری از سوی کدام کشور مدعی تمدن در سطح جهان منتشر می‌شود.
در سال 1932 اداره خدمات بهداشت عمومی آمریکا مراحل نهایی بیماری سفلیس را روی 399 سیاهپوست منطقه «تاسگیک» ایالت آلابامای آمریکا آزمایش کرد. بومیان هیچ اطلاعی از اصل موضوع نداشته و تصور می‌کرده‌اند از طرف دولت آمریکا خدمات بهداشتی برای ایشان در نظر گرفته شده است. این بررسی به آزمایش تاسکیگ معروف شد و برای این بود که مشخص شود چقدر طول می‌کشد که انسان در اثر ابتلا به سیفلیس بمیرد! این افراد به سیفلیس مبتلا شده و با مرگ دردآوری از بین رفتند. سفلیس باعث ایجاد زخم سفتی در ناحیه تناسلی شده و در ادامه عفونت فراگیری بدن را فرا می‌گیرد و بافت‌ها و اعضای بدن تخریب می‌شوند.
در سال 1940، چهار صد نفر از زندانیان شیکاگو به بیماری مالاریا آلوده شدند، تا تأثیر داروهای جدید علیه این بیماری ارزیابی شود. این بیماری به صورت عفونت حاد در بیشتر موارد وخیم و گاهی طولانی و با ویژگی‌های تب متناوب و لرز، کم‌خونی و بزرگی طحال و گاه با ویژگی‌های ساده یا کشنده دیگر خودنمایی می‌کند. اهمیت این بیماری به خاطر شیوع زیاد و مرگ و میر قابل توجه است.
در سال 1942، حدود 4000 سرباز تحت تأثیر گاز خردل قرار گرفتند. این آزمایش تا 1945 ادامه یافت. این گاز دارای اثرات مخرب بر روی پوست، سیستم تنفسی و دستگاه گوارش بوده و سرطان‌زا است.
در سال 1944، ارتش آمریکا از انسان برای تست ماسک‌های ضد گاز استفاده کرد. افراد در اتاق‌های گاز زندانی شده و در معرض گاز خردل و ائویسیت که ترکیبی سیانوردار است قرار می‌گرفتند.
در سال 1945، پروژه «پیپرکلیپ» شروع شد، که هدف آن به‌کارگیری دانشمندان فراری نازی در قبال پیشنهاد امنیت و هویت های مخفی به آنها بود. بخشی از این دانشمندان در آزمایشگاه‌های تولید عوامل بیولوژیک به کار گرفته شدند. همچنین در همین سال «برنامه اف» نیز آغاز به کار کرد که تأثیر فلوراید بر سیستم اعصاب مرکزی را بر روی انسان‌ها بررسی می‌کرد.
در سال 1946، تعدادی از بیماران بیمارستان‌های ارتش به عنوان خوکچه آزمایشگاهی برای آزمایش های پزشکی ارتش استفاده شدند و برای مخفی کاری بیشتر در گزارش‌ها لفظ آزمایش به مشاهده و بررسی تبدیل شد.
در سال 1947، طبق اسناد به دست آمده از وزارت دفاع آمریکا مشخص شد که ارتش آمریکا تأثیر برخی پرتوها را روی انسان آزمایش کرده است. سازمان «سیا» در همین سال مطالعاتی روی ماده مخدر صنعتی «ال.اس.دی» انجام داد و نمونه‌های انسانی نظامی و غیرنظامی بدون اینکه اطلاعی داشته باشند مورد استفاده قرار گرفتند.
ال.اس.دی. سبب ایجاد اختلال در خلق و خوی فرد می‌شود، شناخت زمان و مکان را مختل، فرد را دچار خوشی بی‌جا، خودستایی، احساس سبکی و بی‌وزنی، هذیان و افسردگی می‌کند و ممکن است مصرف‌کننده را به خودکشی و آدم‌کشی بکشاند. با مصرف ال.اس.دی. توهم‌های بینایی و شنوایی دست می‌دهد و اشباح خیالی جای خاصی در ذهن فرد باز می‌کنند.
در سال 1950، وزارت دفاع شروع به انفجار بمب اتمی در برخی مناطق کرد تا نتیجه آن را بر روی ساکنان اطراف محدوده انفجار از نظر پزشکی مطالعه کند. در همین سال برای انجام رزمایش، یک کشتی نیروی دریایی، سانفرانسیسکو را با یک بمب باکتریایی سم‌پاشی کرد و دستگاه‌های ارزیابی مستقر در شهر چگونگی پراکنش این باکتری را ارزیابی کردند. شهروندان بسیاری به بیماری شبه پنومونی مبتلا شدند. این بیماری باعث التهاب بافت ریه می‌شود و یک یا دو طرف قفسه سینه را درگیر می‌کند و معمولا عفونت ایجاد می‌کند.
در سال 1951، وزارت دفاع شروع به انجام آزمایش روی ویروس‌ها و باکتری‌های مولد بیماری در فضای باز غیرآزمایشگاهی کرد که تا 1969 ادامه داشت. مردم مناطق اطراف محل‌های این آزمایش نیز تحت تأثیر این عوامل قرار گرفتند.
در سال 1952، براساس اسنادی که آلمان منتشر کرده، آمریکا طی جنگ کره از تسلیحات بیولوژیک استفاده کرده است.
در سال 1953، ارتش، ابرهایی از گاز سمی «سولفید کادمیوم روی» را روی مناطقی چون وینیپگ، سنت لوئیس، ویرجنیا، میناپولیس، فورت واین، دره رود مونوکاسی در مریلند و لسبورگ رها کرد. هدف این بود که ببینند گازهای شیمیایی به چه نحوی پخش می‌شوند. در همین سال نیروی دریایی ارتش آمریکا به کمک سیا آزمایش‌هایی را ترتیب داد که ده‌ها هزار نفر در نیویورک و سانفرانسیسکو تحت اثر عوامل منتشر شونده در هوا مانند «سراشیا مارسسنس» (که موجب عفونت‌های ریوی، ادراری و خونی می‌شود) و «باسیلوس گلوبیجی (مرتبط با بیماری سیاه زخم) قرار گرفتند.
همچنین در همین سال سیا پروژه «ام.کی.اولترا» را شروع کرد که یک برنامه پژوهشی 11 ساله برای تولید و آزمایش داروها و عوامل بیولوژیکی دارای کاربرد در برنامه‌های کنترل ذهن و تغییر رفتار بود. شش مورد از پروژه‌های دست پایینی روی انسان‌های بی‌اطلاع آزمایش شد.
در سال 1955، سیا طی آزمایشی به منظور تست توان خود برای آلوده ‌سازی جمعیت‌های شهری با عوامل بیولوژیک، باکتری خاصی را که از زرادخانه تسلیحات بیولوژیک ارتش گرفته بود و آن را در «تامپا بای» ایالت فلوریدا رها کرد. در همین سال واحد شیمیایی ارتش آمریکا آزمایش‌های جدیدی با استفاده از «ال.اس.دی» روی بیش از 1000 نفر از شهروندان آمریکایی را شروع کرد که تا 1958 ادامه داشت.
در سال 1956، ارتش آمریکا پشه‌های ناقل بیماری تب زرد را در «ساوانا» و «آوون پارک» فلوریدا رها کرد و به دنبال هر تست عوامل ارتش در قالب متخصصین بهداشت عمومی تاثیرات را روی قربانیان بررسی کردند. ویروس تب زرد به کبد آسیب می‌رساند و یرقان به وجود می‌آورد.
در سال 1960، مجوز انجام تحقیقات بیشتر با ال.اس.دی در اروپا و شرق دور برای ارتش صادر شد. آزمایش روی اروپایی‌ها پروژه «تیرد چنس» و بر روی آسیایی‌ها پروژه «دیربی‌ هارت» نام داشتند.
در سال 1965، سیا و وزارت دفاع پروژه «ام.کی سرچ» را آغاز کردند که برنامه‌ای بود برای توسعه توانایی‌های دستکاری رفتار انسانی از طریق استفاده از داروهای روان گردان.
در همین سال زندانیان زندان ایالتی «هولمسبورگ» در فیلادلفیا تحت تاثیر «دیوکسین» قرار گرفتند که از اجزای بسیار سمی «عامل نارنجی» بود که در ویتنام به کار گرفته شده بود. افراد سپس از بابت ابتلا به سرطان بررسی شدند و مشخص شد که عامل نارنجی می‌تواند موجب بروز سرطان شود.
سیا در سال 1966، پروژه «ام.کی آفن» را شروع کرد که تست تاثیرات سمی داروهای خاصی بر روی انسان و حیوان بود. در همین سال ارتش در سیستم تهویه مطبوع متروی نیویورک «باسیلوس سابتیلیس» را رها کرد که عامل اصلی بیماری سیاه‌زخم است. بیش از یک میلیون نفر از شهروندان در معرض این باکتری قرار گرفتند.
در سال 1969، کنگره آمریکا یک بودجه 10 میلیون دلاری در اختیار وزارت دفاع قرار داد تا طی پنج الی 10 سال عاملی را تولید کند که ایمنی طبیعی در برابر آن وجود نداشته باشد. چندین سال بعد بیماری ایدز با همان خصوصیات خواسته شده شایع شد.
در سال 1970، آمریکا توسعه وتولید تسلیحات مختص نژاد را تشدید کرد. این سلاح‌های بیولوژیک که شامل عوامل بوجود آورنده بیماری‌های خاصی هستند به گونه‌ای دستکاری شده‌اند که بر روی نژادهای خاصی از انواع بشر عمل می‌کنند در واقع این عوامل برای اهداف قابل انتخاب طراحی شده و گروه‌های نژادی خاصی را از بین می‌برند.
در سال 1977 بخش رسیدگی به تحقیقات علمی و بهداشتی سنا تایید کرد که 239 منطقه مسکونی طی سال‌های 1949 تا 1969 با عوامل زیستی خطرناک آلوده شده است. برخی از این مناطق سانفرانسیسکو، واشنگتن دی‌سی، کی‌وست، پاناما سیتی، مینیاپولیس و سنت لوئیس بوده‌اند.
در سال 1981، دولت کوبا اعلام کرد که در اثر حمله بیولوژیک ارتش آمریکا 300 هزار نفر از اتباع این کشور به تب «دنگو» مبتلا شده‌اند که یک بیماری خونریزی دهنده ویروسی است و مبتلایان در اثر شدت خونریزی از پای در می‌آیند.
شوروی سابق طبق اسنادی افشا کرد که آمریکا افرادی را به پاکستان و افغانستان گسیل داشته تا در این دو کشور تب دنگو را همه‌گیر کنند.
در سال 1983، آمریکا جهت تجهیز عراق در مقابل ایران عوامل و تسلیحات بیولوژیک را در اختیار صدام قرار داد.
طبق گزارش کنگره در سال 1986، تسلیحات بیولوژیک آمریکا شامل موارد زیر می‌شدند: ویروس‌های دست‌کاری شده، سموم طبیعی و عواملی که از طریق مهندسی ژنتیک تغییر یافته‌اند تا صفات ایمنولوژیکی دیگری داشته باشند و با هیچ کدام از واکسن‌های در دسترس بشر قابل پیشگیری نباشند.
در سال 1987، وزارت دفاع قبول کرد که علی‌رغم امضای قراردادی که تحقیق و توسعه تسلیحات بیولوژیک توسط دولت آمریکا را ممنوع می‌سازد؛ این تحقیقات در 127 مرکز و دانشگاه پیگیری شده است.
در سال 1990، بیش از 1500 نوزاد شش ماهه سیاه پوست و اسپانیایی در لس‌آنجلس با یک واکسن آزمایشی سرخک واکسینه شدند که هیچگاه قبلا برای استفاده آن در آمریکا مجوزی صادر نشده بود. بعدها پذیرفته شد که به والدین این نوزادان هیچ اطلاعی در این مورد داده نشده است.در سال 1994، سناتور «جان دی راکفلر» گزارشی تهیه و اعلام کرد که حداقل به مدت 50 سال وزارت دفاع صدها هزار نفر از پرسنل نظامی را برای آزمایش‌های انسانی و تاثیردهی عمدی مواد خطرناکی مانند گاز خردل و اعصاب، پرتودهی یونیزه شده، مواد شیمیایی عصبی و مواد توهم‌زا استفاده کرده است.
در سال 1995، دولت آمریکا به جنایتکاران جنگی ژاپن پیشنهاد داده بود که در عوض در اختیار قرار دادن اطلاعات مربوط به تحقیقات تسلیحات بیولوژیک ژاپن، به آنها حقوق و مصونیت از تعقیب اعطا کند.
همین سال دکتر «گارس نیکولسون» افشا کرد که عوامل بیولوژیک مورد استفاده در جنگ خلیج‌فارس در هوستون، تگزاس، بوکاراتون و فلوریدا تولید شده و بر روی زندانیان تگزاس آزمایش شده است.در سال 1997، 88 عضو کنگره درخواستی را امضاء کردند که خواستار بررسی ارتباط سندرم جنگ خلیج‌فارس و استفاده از تسلیحات بیولوژیک بود.
در سال 2001، به طور کاملا برنامه‌ریزی شده نامه‌هایی حاوی باکتری سیاه زخم به افرادی در آمریکا پست شد.
در سال 2002، ویروس «نیل غربی» شناسایی شد. این ویروس از خانواده «آربوویروس» است که در اثر نیش پشه «کولکس» در انسان سبب تورم مغز و مننژیت یا تورم پرده‌های مغز و نخاع می‌شود. اولین بار کانون بیماری تب نیل غربی در پاییز سال 1999 در آمریکا و در ایالت نیویورک مشاهده گردید.
این ویروس بعدها در نواحی بیشتری از اقیانوس آرام و ایالات کانادا و نواحی مکزیک، اروپا و ژاپن انتشار یافت. برخی رسانه‌ها گزارش دادند که علائم این ویروس شبیه به علائم فلج اطفال است و این سؤال پیش آمد که آیا ویروس فلج اطفال در آزمایشگاه تغییر داده شده و به صورت جدیدی درآمده است تا یک عامل بیولوژیک خطرناک دیگر ساخته شود؟ ویروس نیل غربی فقط در افراد پیر و بیمار موجب مرگ و میر می‌شود، یعنی افرادی که دولت متعهد و ملزم است با صرف هزینه و تخصیص بودجه از آنها نگهداری کند.
در سال‌های 2009 و 2010، شیوع ویروس دنگو در پاکستان موجب مرگ و میر فراوانی شد. پشه‌های دنگو پشه‌های طبیعی هستند که حامل ویرویس دنگو هستند. تب دنگو با علائمی شبیه به بیماری آنفلوآنزا روی می‌دهد که ابتلا به آن در کودکان و افراد مسن خطرناک است. طی آزمایش‌هایی که در ظاهر برای مبارزه با این پشه انجام شد، پشه‌های دیگری که مهندسی ژنتیکی شده بودند تولید و در سال‌های 2009 و 2010 در پاکستان رها شدند که نتیجه آن ابتلا به تب دنگو و مرگ و میر هزاران پاکستانی بود. تحقیقات توسط کمپانی بیوتکنولوژی «اوکسیتک» انگلستان و مراکز دولتی آمریکا طراحی شده بود. انجام آزمایش برای استفاده از ویروس دنگو به عنوان سلاح بیولوژیک توسط آمریکا به دهه 1940 برمی‌گردد و در دهه 1950 آزمایش‌هایی بر روی انسان انجام گرفته است.
این موارد تنها گوشه‌ای از قتل عام‌ها و جنایت‌های آمریکا با استفاده از سلاح‌های بیولوژیکی است که از سوی رسانه‌ها و مقامات دیگر کشورها افشاء شده است.
وقتی به مردم آمریکا هم رحم نمی‌شود!
اما تنها مردم دیگر کشورهای جهان قربانی این طرح‌های وحشیانه و خطرناک نیستند.نکته بسیار مهم این است که ارتش آمریکا در طول دهه‌های گذشته برای دست‌یابی به این تسلیحات علاوه بر شهروندان نظامی خود، حتی شهروندان غیرنظامی آمریکایی را نیز به صورت حیوانات آزمایشگاهی برای تست عواملی همچون گاز خردل، گاز اعصاب، داروهای روان‌گردان، باکتری‌ها و ویروس‌های گوناگون استفاده کرده است.
یادآوری این جنایات نشان می‌دهد دولت که مسلح به پیشرفته‌ترین نوع این سلاح‌هاست و علی‌رغم تعهدات بین‌المللی، به این تحقیقات ادامه می‌دهد و حتی در حق شهروندان خود اعم از کودکان و زنان و بیماران نیز اغماضی ندارد؛ لذا این سؤال پیش می‌آید که تا چه اندازه می‌تواند برای دیگر ملت‌ها خطرناک باشد؟
آزمایش‌های مرتبط با تسلیحات و عوامل بیولوژیک در آمریکا چیز جدیدی نیست و حداقل به دهه 30 میلادی برمی‌گردد. در طی جنگ سرد هزاران شهروند آمریکایی قربانی آزمایش‌های پرتودهی در مرکز انرژی اتمی و دیگر مراکز دولتی شده‌اند.حتی بعد از امضای معاهده بین‌المللی منع آزمایش‌ها و تولید تسلیحات و عوامل بیولوژیک در سال 1972 این کار در آمریکا ادامه یافت و چنانکه اشاره شد، بعد از 11 سپتامبر 2001 به یک جهش بزرگ ناگهانی و سؤال‌برانگیز تبدیل گردید.
در سال 2001 سندی از وزارت دفاع آمریکا به دست آمد که نشان می‌داد طی سال‌های 1962 تا 1973 هزاران سرباز آمریکایی به طور عمد در معرض عوامل شیمیایی و بیولوژیک قرار گرفته‌اند. عواملی مانند گاز اعصاب، گاز سارین، باکتری «ای کولای»، باکتری باسیلوس گلوبیجی، سیاه زخم و طاعون روی افراد بی‌خبر که هیچ حفاظتی هم نمی‌توانستند از خود انجام دهند روی داده است. جالب توجه است که این گزارش فقط دو روز پس از حملات 11 سپتامبر پخش شد و در آن بحبوحه هیچ توجهی را به خوب جلب نکرد.
این گزارش نشان می‌دهد که دولتمردان آمریکا نه تنها به مردم جهان بلکه به مردم و سربازان خود نیز رحم نمی‌کنند و آنها را قربانی اهداف کثیف خود می‌کنند.
منبع: خبرگزاری فارس

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10