آثار بخل و جُود(چراغ راه) |
|
اهداف نهضت عاشورا در زیارتنامهها |
|
توصیه های آیتالله بهجت درباره عزاداری امام حسین (ع) |
|
آداب حاجت خواستن(حکایت خوبان) |
|
فلسفه عزاداری(پرسش و پاسخ) |
|
مراتب ایمان(سلوک عارفانه) |
|
گفتاری عاشورایی از استاد محمد رضا حکیمی پیروی از امام حسین(ع)
و کسب نفس مطمئنه |
|
|
|
|
قال الحسین(ع): ایها الناس من جاد ساد، و من بخل رذل. امام حسین(ع) فرمود:
ای مردم! هر کس که بخشش کرد، سروری یافت و هر کس که بخل ورزید فرومایه شد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــ 1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)ُُُُُُ، ص814
|
|
|
عباس مجیدی عاشوراشناسی در زیارتنامهها منابع روایی شیعه انباشته از
روایاتی است که نه تنها سنت و سیره معصومان(ع) را به عنوان الگوهای برتر الهی
(احزاب، آیه 21 و آیات دیگر) بیان میکند، بلکه به ما میآموزد چگونه در هر زمان و
مکانی مبتنی بر آن سنتها، زندگی خودمان را سامان دهیم و بسازیم. با نگاهی به منابع
غنی شیعی میتوان برای همه جزئیات زندگی و کنش و واکنشهای خودمان دستورالعملهایی
پیدا کنیم. پس برای همه لحظات زندگی ما و مسائل و چالشهایی که پیش میآید،
راهنمایی الهی وجود دارد که بتوانیم با تطبیق مسئله و ارجاع فرع به اصول دینی آن،
حکم آن لحظه خودمان را به دست آوریم و در میان هزاران راه، راههای سلامت و
صراطمستقیم را شناسایی کنیم و در آن راه گام برداریم. یکی از مهمترین
فلسفههای بعثت پیامبران، بیان حقوق انسانی و پرورش انسانهایی است که در مقام
خلافت الهی بتوانند خود و دیگران را به کمال برسانند. از اینرو تعلیم و تزکیه الهی
از طریق پیامبران در قالب کتابهای آسمانی و مدیریت ربانی صورت گرفته و میگیرد. از
آنجایی که هدف آموزههای هدایتی الهی، خلافت عمومی انسان بر هستی است، کمالیابی
همگانی در دستور کار است و پیامبران مأموریت دارند تا با تبیین حقایق و حقوق مردم و
تعلیم و تزکیه، بستر مناسبی را فراهم آورند تا همگان از آن آگاه شده و خواهان احقاق
حق خود برآمده و در قالب عدالت آن را بخواهند و برای آن قیام کرده و عدالت را
بیهیچ تفاوتی در نوع بشر بلکه در غیر بشر برپا دارند. (حدید، آیه 25) پس عدالت
هم به عنوان یک هدف و هم به عنوان یک روش دستیابی به کمال شخصی و جمعی، مورد توجه
اسلام و هدایتهای وحیانی الهی بوده است. از اینرو هرگونه موافقت در این امر به
معنای حقشناسی و حقطلبی و مخالفت با آن در قالب باطلگرایی تعریف شده است. این
جنگ میان حق و باطل در قالب عدالت و ظلم، همچنان در طول تاریخ بشر به علل درونی چون
خواهشهای نفسانی و علل بیرونی چون وسوسههای شیطانی وجود داشته و خواهد داشت.
البته در نهایت این حقطلبان و عدالتخواهان هستند که بر باطلگرایان و ظالمان چیره
خواهند شد و حکومت جهانی عدالتمحور ایجاد خواهد شد. از آنجایی که عدالت به
عنوان هدف و روش ارزشی در دستور کار پیامبران به عنوان مصداق بارز حق و حقطلبی
بوده است، امام حسین(ع) چون دیگر پیشوایان الهی بر آن بود تا آن را تحقق بخشد و در
این راه به عللی که در فلسفه قیام او آمده به شهادت رسیده و خاندانش به اسارت
رفتهاند. راههای بسیاری برای تبیین این مسئله وجود دارد که از جمله آنها سخنان
پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) درباره آن حضرت(ع) و نیز سخنان خود امام حسین(ع)
درباره چرایی قیام و نهضت است. البته شرایط بگونهای بود که بسیاری از سخنان آن
حضرت(ع) تنها گوشهای از فلسفه و چرایی قیام را به طور کلی و گذرا بیان میکند؛ اما
پس از آن در کلمات دیگر امامان معصوم(ع) و نیز سخنان حضرت زینب کبری(ع) و زینب صغری
(امکلثوم) این قیام تبیین شده است. بخشی از زیارتنامهها به مسئله امامشناسی
و تبیین فلسفه قیام اختصاص یافته است؛ زیرا این زیارتنامه برای آن است که دیگران
آن را بخوانند و به خودشان یادآور شوند که امام حسین(ع) برای چه هدفی نهضت عاشورا
را برپا کرده و خود و خاندانش را به مسلخ طف برده و اسارت را برای آنان به عنوان
جلوههای جمال الهی پذیرفته است. پس یکی از بهترین منابع عاشوراشناسی مراجعه به
زیارتنامههای ماثور است که در کتب و منابع شیعی از امامان معصوم(ع) نقل شده است.
اهداف و فلسفه قیام امام حسین(ع) در زیارتنامههای ماثور اگر بخواهیم در
ظلمات فتنهها چراغ راهی داشته باشیم و از امواج فتنهها به سلامت به ساحل نجات
برسیم میبایست امام حسین(ع) را بشناسیم و بر آن کشتی سوار شویم، که او چراغ هدایت
و کشتی نجات است. در اینجا با بهرهگیری از این زیارتنامهها گوشهای از فلسفه
و اهداف قیام تبیین میشود: 1- حقطلبی: از مهمترین اهداف قیام عاشورایی حقطلبی
است. خداوند حق مطلق است و همه هستی بر مدار حق آفریده شده است؛ اما از آنجایی که
انسان دارای اراده است، بر خلاف حق میرود و به سمت باطل گرایش مییابد. اینجاست که
عقل و وحی به مدد انسان میآید تا او را به سوی حق بازگرداند. از جمله علل قیام
عاشورایی، مبارزه با باطل و احقاق حق است. از مهمترین مصادیق حق، حق ولایت و خلافت
برای انسان کامل معصوم(ع) است که از سوی دیگران غصب میشود. همانگونه که ابلیس
خواست تاحق خلافت را از حضرت آدم(ع) بگیرد و خود را برتر میدانست، شیاطین مکتب
ابلیس نیز از جنیان و انسانها همین مسیر را ادامه داده و به غصب حق پرداختند. آنان
با هوای نفس پرستی، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را از حق الهی خودشان محروم کرده و از
مقام ولایت امر در جامعه اسلامی بازداشتند. یکی از اهداف قیام امام حسین(ع)
بازگرداندن این حق به صاحبان آن و احقاق آن بوده است: در زیارت امام حسین(ع) آمده
است: فلعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعنالله امه دفعتکم
عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها؛ پس خدا لعنت کند امتی را که
اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت رسول بنیاد کردند و خدا لعنت کند امتی را که شما
را از مقام و مرتبه (خلافت) خود منع کردند و رتبههایی که خدا مخصوص به شما
گردانیده بود، از شما گرفتند. 2- عدالتخواهی: عدالت به معنای احقاق حق و
بازگرداندن هرچیز در جای مناسب آن، مهم ترین وظیفه هر بشر از جمله پیامبران است.
(حدید، آیه 25) امام حسین(ع) به عنوان وارث پیامبران(ع) خود را موظف میداند که
عدالت را احیا کند و علیه هرگونه ظلم و جوری از جمله ظلم در حق اهل بیت(ع) و غصب
خلافت مبارزه کند. البته ظلم و جوری که علیه غصب خلافت الهی صورت میگیرد تنها به
همین دایره محدود نمیشود. بلکه به همه حوزهها کشیده میشود؛ زیرا اگر محور اصلی
عدالت یعنی ولایت الهی حذف شود. به طور طبیعی در تمامی ابعاد ظلم و جور گسترش خواهد
یافت و عدالت از میان میرود، به عنوان نمونه اگر بگوییم قضاوت، اساس عدالت است،
اگر قضات خود گرفتار ظلم شوند، دیگر نمیتوان امیدی به عدالت داشت؛ چون به مصداق
«هرچه بگندد نمکش می زنند/ وای به روزی که بگندد نمک.» وقتی اصل نظام سیاسی امت
اسلام در اختیار غاصبین و ظالمین قرار گرفته باشد، نمیتوان امیدی به عدالت داشت و
همه امت را ظلم و جور فرا میگیرد. 3- جهاد فیسبیلالله: از دیگر اهداف و
فلسفههای قیام میتوان به جهاد در راه خدا اشاره کرد که بارها در زیارتنامهها با
عباراتی چون «جاهدت فیسبیلالله» و مانند آن تکرار شده است. از این فقرات میتوان
دریافت که قیام امام حسین(ع) به سبب آنکه که در برابر باطل و به دعوی احقاق حق و
ابطال باطل و نیز عدالتخواهی و مبارزه با ظلم و جور بوده، یک جهاد در راه خداست و
اینگونه نیست که تنها جهاد علیه کافران و مشرکان از مصادیق جهاد در راه خدا باشد،
بلکه هر حرکتی علیه باطل و ظلم از مصادیق جهاد فیسبیلالله است. 4- اقامه نماز:
از دیگر فلسفههای قیام عاشورایی اقامه نماز است. اقامه نماز تنها به معنای انجام
این فریضه آنچنان که در میان مسلمانان مشهور و معروف است نیست، بلکه به معنای واقعی
کلمه است؛ زیرا از آیات قرآنی به دست میآید که اقامه نماز دارای آثار دنیوی و
اخروی، فردی و اجتماعی و مادی و معنوی است که در صورت اقامه آن تحقق خواهد یافت. از
جمله آنها این که ناهی از فحشاء و منکرات و نابهنجاریهای رفتاری و اجتماعی است.
(عنکبوت، آیه 45) پس اگر در جامعهای نشانه و آثار اینها آشکار نباشد، میبایست در
تحقق سبب شک کرد؛ زیرا با آمدن سبب بیهیچ تقدیم و تاخیری مسبب تحقق خواهد یافت و
معنا ندارد که سبب چون نماز باشد ولی آثار آن نباشد یا برعکس، آثار ضدنماز یعنی
فحشاء و منکر در جامعه وجود داشته باشد. پس آن حضرت(ع) بر آن بود تا با تغییر نظام
سیاسی و فرهنگی و تغییر روحیه و رویه امت و بازگرداندن آنان به صراط مستقیم، جامعه
ایمانی را تشکیل دهد و به اصلاح امت پس از فسادی که در آن راه یافته اقدام کند.
5- ایتاء زکات: همانگونه که امر عبادت از مهمترین وظایف حاکم و حکومت اسلامی و از
وظایف همه بشر است و باید آن را اقامه نماید، همچنین مسئله اقتصادی از مهمترین
وظایف بشر است؛ زیرا اقتصاد مایه قوام جامعه (نساء، آیه 5) است و عدالت اقتصادی یکی
از مهمترین اهداف بعثت پیامبران بوده است. (حدید، آیه 25) لذا اقتصاد در تعابیر
گوناگونی در قرآن در کنار مسائل عبادت مطرح میشود تا این گونه جایگاه مسائل
اقتصادی در زندگی بشری و تکامل فردی و اجتماعی و سعادت فردی و نوعی بشر معلوم شود.
(بقره، آیه 3) بر همین اساس امام حسین(ع) یکی از مهمترین اهداف قیام خویش را مسئله
اقتصادی مطرح میکند؛ چرا که ظلم فراگیر حکومت پس از پیامبر(ص) به گونهای بوده که
اقتصاد از مسیر عدالت خارج شده و حتی در بیتالمال تصرفاتی میکردند که ثروتمند روز
به روز بر ثروتش افزوده شد و فقیر روز به روز بر فقرش. 6-امر به معروف و نهی از
منکر: از دیگر اهدافی که در زیارتنامهها برای قیام امام حسین(ع) برشمرده شده،
مسئله امر به معروف و نهی از منکر است. این مسئله یک وظیفه فردی و اجتماعی هر
مسلمان و بلکه هر انسانی است؛ زیرا عقل انسانی به عنوان چراغ راه درون، این احکام
حق را در جهان و جامعه و جان شناسایی میکند که باید هر امر قبیح و زشتی را ترک و
به هر کار نیک و خیر و خوبی رو آورد. این بایدها و نبایدها که عقل مستقل آن را
شناسایی میکند همان احکام الهی است که در فطرت هر انسانی به شکل الهام و مانند آن
به ودیعت گذاشته شده است (شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30) پس امام حسین(ع) به
عنوان یک پیشوای الهی میبایست به این امر قیام کند و اجازه ندهد تا منکرات و
زشتیها و قبایح در قالب رسمی و غیررسمی بر تمام امور جامعه حاکمیت یابد و به شکل
یک پدیده اجتماعی نمودار شود در حالیکه خوبی و بدی ضدارزش شده و بدیها به عنوان
ارزش مورد تشویق و ترغیب قرار میگیرد. از اینرو ایشان در پی انجام وظیفه عقلانی و
وحیانی، انسانی و اسلامی به این وظیفه قیام میکند و مسئولیت خود را انجام میدهد.
7. تلاوت کتاب: در زیارتنامه امام حسین که برای شبهای قدر وارده شده این عبارت
است: تلوت الکتاب حق تلاوته؛ کتاب خدا را به حق تلاوت کردی. تلاوت به معنای قرائت و
خواندن نیست، بلکه نوعی بهرهگیری از کتاب در زندگی است. به این معنا که قرآن را
ولی خود قرار داده و تحت ولایت آن قرار گرفته و هر آنچه را که کتاب الهی دستور داده
ضمن خواندن و تدبر در آن، عمل میکند و بیهیچ فاصله و مکثی بر آن است که علم خویش
را به عمل تبدیل کند. پس قیام امام حسین(ع) در چارچوب تلاوت کتاب الهی و اجرای مفاد
آن در جامعه و عمل به علم الهی است. 8. نصیحت امت: در همین زیارتنامهها به
نصیحت به عنوان یکی از اهداف امام حسین(ع) اشاره میشود. نصیحت برخلاف موعظه به
امور واقع، ناظر است. در موعظه به حقایق توجه و تأکید میشود. از اینرو میتوان هر
کسی را موعظه کرد و کلیات امور خوب و خیر را یادآور شد؛ اما در نصیحت شناخت
واقعیتها برای پند و اندرز بسیار مهم و اساسی است. به این معنا که خصوصیات شخصی را
میدانید و باتوجه به کاری که میکند او را در مورد آن، همراه با جزئیات و حقایق
نصیحت میکنید. از اینرو نمیتوان کسی را که نمیشناسید نصیحت کنید. اینکه گفته
شده یکی از وظایف امت نصیحت امام است؛ به این معناست که اگر رهبری جامعه در جایی
خطائی کرده و کژروی داشته و از حق و حقیقت دور شده میبایست او را با اشاره به مورد
و واقعیتهای موجود نصیحت کرد و راهنمایی نمود. این عبارت در زیارتنامه بیانگر آن
است که امام حسین(ع) با شناختی که از واقعیتهای جامعه و امت داشت و حقایق را نصب
عین خود قرار داده بود، با قیام خویش بر آن بود تا امت اسلام را نصیحت عملی و عینی
کند و آنان را به کژروی و خطاهایشان آگاه سازد و مسیر حق و حقیقت را به ایشان نشان
دهد. البته نصیحت امت در شرایطی که امام فاسق و ظالمی بر آنان حاکم است بسیار سخت
است و صبر و استقامت بسیاری را میطلبد که امام حسین(ع) بر این مشکلات صبر بسیار
داشت. 9. جهالت و حیرتزدایی: از دیگر اهدافی که در زیارتنامهها از جمله
زیارت امام حسین(ع) در روز عید فطر و قربان مطرح شده، جهالت و حیرتزدایی از امت
اسلام است؛ زیرا امت چنان در این سالهای پس از پیامبر(ص) به گمراهی دچار شده و
ابرهای فتنه و ظلمات ضلالت بر آنان پرده افکنده بود که جز به خون سرخ آن حضرت(ع)
نمیشد این ابرهای تیره و تار حیرت و جهالت و ضلالت را زدود. بنابراین، گاهی جهالت
را نمیتوان تنها با کارهای فرهنگی زائل کرد و در فتنهها با برهان و استدلال به
جنگ گمراهی و ضلالت فتنهگران رفت، بلکه باید کاری حسینی کرد تا خون بر آسمان عقل
ایشان بپاشد و چشمان بیفروغ و کورشان با سوی سرخ خون، بینا و بصیر شود. آنچه در
این مقال آمد تنها گوشههایی از فلسفه و اهداف قیام امام حسین(ع) است که بهطور
گذرا از آن یاد شده تحقیق جامع و کامل نیازمند فرصت و مجالی دیگر است. با آگاهی از
همین میزان از فلسفه و اهداف قیام امام حسین(ع)، پیروان و شیعیان آن حضرت(ع)
میتوانند فلسفه زندگی و سبک زیست خود را در هر دوره و زمان و مکانی تعیین کنند و
او را پیشوای فکری و عملی خود قرار داده و زندگی سعادتمندی را برای خود رقم زنند و
نگویند ای کاش با تو بودیم یا ای کاش خاک بودیم.
|
|
|
آنچه در پی می آید برخی توصیه های آیت الله بهجت درمورد اهمیت عزاداری وفضیلت
گریه بر امام حسین (ع)است که توسط فرزند ایشان بیان شده است ودر آستانه فرا رسیدن
عاشورای حسینی آن را به نقل از فارس تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم. *** امام
حسین (ع) شخصیت بینظیری است که خداوند در عالم وجود فقط همین یکی را آفریده است.
این به این معنی نیست که بقیه هیچ کدام از این ویژگیها را نداشتهاند، ولی کسی
که همه این ویژگیها و خوبیها را تا حد اعلی داشته باشد و همه چیزش را بدهد فقط
اباعبدالله (ع) است. کار عظیم امام حسین (ع) در عالم، یگانه است. حالا ما برای
چنین شخصیت عظیمی گریه میکنیم. گاهی این گریه مرتبهای از ناراحتی است و گاهی
مرتبهای از محبت است و اشک از شدت شوق و علاقه است و انسان نمیتواند تحمل کند و
اشک میریزد. گریه ذاتاً چند نوع است. گریه میتواند از سر خوف، شوق، محبت،
ناراحتی و... باشد. خیلی از انبیاء از خوف خدا گریه میکردند. وقتی عظمت خدا را
احساس میکردند و در حضور او حتی خیال دیگری میکردند، از خوف گریه میکردند. اصلا
داشتن اندیشهای غیر از خدا برای آنها وحشتناک بوده است. این حرف چیست که
میگویند گریه یعنی چه؟ خیلی از انبیاء از خوف خدا بکاء داشتهاند. آیا از شوق لقاء
خدا بکاء نداشتند؟ گریه از شوق رسیدن به معشوق حقیقی عالم داشتهاند. علاوه بر آن
داریم که خود انبیاء برای امام حسین (ع) گریه میکردند. آنها وقتی عظمت کار امام
حسین (ع) را درک کردند، اشکشان جاری شد و توسل پیدا کردند. این مسئله، تک بودن و
عظمت کار امام حسین (ع) را نشان میدهد. عظمت کار امام حسین(ع) در برابر کار
ابراهیم خلیل(ع) امام حسین (ع) وجود عظیمی است که خدا او را دوست دارد. چطور
دوستش دارد؟ آیا همانطور که حضرت ابراهیم را دوست دارد؟ نه، خیلی بالاتر از آن
است. چرا خداوند این گونه به اباعبدلله (ع) محبت دارد؟ حضرت ابراهیم تسلیم امر خدا
شد و زن و یک فرزند را به بیابان بی آب و علف برد که در آنجا دشمن نبود. یا در
سالهای بعد فرزندی را که رعنا شده بود به قربانگاه برد و خواست به دستور خدا
قربانیاش کند و از آن گذشت ولی فرزندش حتی یک جراحت برنداشت و قطرهای خون از او
جاری نشد. خداوند برای حضرت ابراهیم سورهای نازل کرد و در شأن ایشان این همه
آیات دارد. حالا سوال من این است اگر خداوند میخواست راجع به امام حسین (ع)
بگوید، چه میکرد؟ چند برابر حضرت ابراهیم باید در مورد او میگفت؟ یعنی اگر بعد از
قضیه حضرت ابراهیم و عبودیت و گذشت و سرسپردگی که نسبت به خداوند داشت، حالا خداوند
راجع به امام حسین(ع) سورهای نازل میکرد، چه میگفت؟ خداوند چه تعریفی از او می
کرد؟ اگر ما با آن نشانهها و الگوها و ابزارهای شناسایی که خداوند داده، به
عظمت کار امام حسین (ع) نگاه کنیم، این قدر عظیم است که اصلا نمیتوانیم عظمت آن را
درک کنیم. گاهی گریه ما احساسی است در حالیکه این گریه میتواند کارکردهای بسیار
بیشتری داشته باشد. گریه، اذن دخول و محرم شدن انسان است گریه، رابطه انسان
با آن طرف عالم است. گریه، واسطه و رابطه است. وقتی که میخواهید وارد حرمی شوید و
پا به حریمی بگذارید، طلب اجازه میکنید و اذن دخول میگیرید. میگویید ای
خداوند ،من وارد شوم؟ یا پیامبر، وارد شوم؟ یا امام ،وارد شوم؟ و در روایت است که
اگر برای اذن دخول زیارت امام حسین (ع) اشک از چشمت جاری شد، بدان اجازه داده شده
است. پس این اشک رابطه انسان با ماوراء است. این اشک یک نشانه است. یک رمز است.
فقط یک اتفاق فیزیکی نیست. پدرم تأکید داشت خود گریه یک اذن و اجازه است. مثل چراغی
است که روشن میشود و برای تو نشانه است. اگر اشکی آمد، علامت این است که به تو اذن
دادهاند. این عین عبارت آقاست. پس اشک گاهی به اعلی علییین وصل است و کلیدش از
آنجا زده شده است. ممکن است خیلیها این را نفهمند و بگویند خرافات است، در حالیکه
این اشک به عالم بالا مربوط میشود. گریه به واسطه جهتی که مصرف میشود دارای
عظمت است. باید دید چه معرفتی این اشک را به وجود آورده است. مهم است که عاملی که
این کلید را زده است، چه بوده است. گریه بر سیدالشهدا(ع)، بالاتر از نماز شب
گریه بر سیدالشهدا (ع) از افضل مستحبات باشد. گریه بر سیدالشهدا (ع) از همه مستحبات
بالاتر است حتی از نماز شب! چون نماز شب حالتی جسمی دارد ولی گریه بر سیدالشهدا (ع)
رقّت روحی است و عامل آن، آن را در درون انسان به وجود آورده است. کلید آن از نهان
قلب خورده است و این خیلی ارزشمند است. التزام آیتالله بهجت به برگزاری روضه
اباعبدالله(ع) حتی پس از خود مسئله روضه اباعبدالله (ع) این قدر برای آیتالله
بهجت مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند و ایشان حاضر نبود به این سادگی
این کار را ترک کند. حتی در حال مریضی اصرار داشت که این مجلس باید برقرار شود و
اصرار داشت که خودش باید حضور داشته باشد. خیلی برایش مهم بود که از اول مجلس حضور
داشته باشد. سالها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز میکرد و
خودش دم در مینشست و برای هرکسی که وارد میشد، احترام میکرد. هیچ وقت اینگونه
نبود که فقط برای شخصیت خاصی بلند شود و برای همه این احترام را قائل میشد.
ایشان میگفت: استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی (آیت الله کمپانی اصفهانی) که از
لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه ابا عبدالله (ع) پای سماور مینشست و
چای میداد. ایشان در این روضهها اصرار داشت که مجلس به مناسبت هر امامی که
برگزار شده بود، باید آخرش به امام حسین (ع) ختم میشد. ایشان تأکید میکرد امام
حسین (ع) منشأ همه اینهاست و این قدر بزرگ است که همه اینها به او متوسل میشدند.
نه تنها امامان، بلکه قبلتر از آن پیامبران نیز به ایشان متوسل میشدند. خواندن
زیارت عاشورا هر روز با صد لعن و صد سلام مرحوم آیتالله بهجت هر روز زیارت
عاشورا را با صد لعن و صد سلام میخواند و بارها میگفت: آقایی از خدا خواسته بود
تا زیارت عاشورایش هیچ روزی ترک نشود حتی در روز مرگش. ایشان نمیگفت که این
درخواست خود من است. در حالیکه ما میدیدیم خودش هر روز این کار را میکرد.
ایشان روز یکشنبه رحلت کرد. یک روز قبلش که شنبه بود، دیدم ایشان مشغول خواندن
زیارت عاشورا شده بود و هنگامی که برای رفتن به درس جلوی در ایستاده بود، صد لعن و
صد سلام را با تسبیح میشمرد. آن روز از همه روزها سرحالتر بود. ایشان هر روز
که به درس میرفت، شاید با تأخیر میرسید. به هرحال سن ایشان بالا بود و کمی کارها
با تأخیر انجام میشد. خودشان میگفت کاری مانند لباس پوشیدن که در گذشته در عرض
پنج دقیقه انجام میدادم، شاید الآن بیست دقیقه از من وقت میگیرد. ایشان همیشه
تا آماده میشدند، چند دقیقهای از وقت گذشته بود که به دم در میرسیدند. ولی آن
روز آخر، نیم ساعت زودتر جلوی در نشسته بودند و صد لعن و صد سلام را با تسبیح
میگفتند که پس از آن عارضهای به ایشان دست داد که گفت من امروز به درس نمیروم.
مرحوم آیتالله بهجت تا لحظات آخر به خواندن زیارت عاشورا آن هم با صد لعن و صد
سلام و حضور در مجلس سیدالشهدا (ع) التزام داشت. حتی در حالت مریضی میگفت من را به
مجلس ببرید که میخواهم طلب شفا در مجلس امام حسین (ع) کنم. برپائی 50 سال روضه
وتوصیه به تداوم آن پس از خود سفارش پدرم همیشه این بود که خدا میداند این
توسلات برای انسان چه میکند. این توسل برای انسان یک ارتباط است. چهطور وقتی یک
لامپ را به الکتریسیته متصل میکنیم، نور میدهد. انسان اگر به اینها متوسل شود،
اسباب وصل میشود. این توسل، یاد معشوقِ معشوق افتادن است. چون این بزرگواران عاشق
خداوند بودند و خدا نیز عاشق آنها بود. انسان وقتی به آنها متصل شود، انگار به
خدا متصل شده است. این توسلات انسان را خدایی میکند. نظر ایشان این بود که انسان
هرچه میتواند در این زمینه کم نگذارد. لذا خود ایشان با آخرین توانش میآمد.
ایشان در وصیتنامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث ماندههایم، مجلس عزا و روضه
سیدالشهدا (ع) را اقامه کنید. ایشان میگفت اگر من در عمرم 50 سال مراسم گرفتم، کم
است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید. ایشان روی
این مسائل خیلی توصیه و تأکید داشت. یکی از کارهای پدرم این بود که در مراسم
مختلفی که برای اباعبدلله (ع) گرفته میشد، به اندازه توانشان شرکت میکردند. از
زمان قدیم که من بچه بودم، ایشان به شرکت در این مجالس التزام داشت. شرکت در مجالس
این بزرگواران را عظمت بخشیدن به یاد و نام آنها میدانست. لذا میگفت شرکت در
این مجالس تعظیم شعائر است. ما باید به شعائر خود عظمت بخشیده و عزیز نگه داریم و
برایمان مهم باشد و به آنها اعتنا کنیم و برایشان وقت بگذاریم و عمر عزیز خود را
صرف آن کنیم. در این روزها خواندن زیارت عاشورا را بخصوص در تاسوعا و عاشورا با
احوالات بیشتری انجام میداد. به ما توصیه میکرد در این روزها (ایام محرم) این
زیارت را بخوانید. مطلب دیگر اینکه خنده ایشان اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک
لبخند بود. اما در این روزها ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود
و به یاد امام حسین (ع) در حزن بود و میگفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا
میداند چقدر اجر دارد. ایشان اصرار داشت وقتی مجلس میگیرید، برتریها و
امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید. فضائل و مناقب این حضرات را بگویید و نسبت به این
قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر گریه و اشک شما نمیآید، حالت گریه به خود بگیرید
و در حال حزن باشید. تباکی کنید. شرکت در مراسم امام حسین (ع) به معنی محبت
ذیالقربی و اجر رسالت پیامبر(ص) آیتالله بهجت همیشه میگفت: شرکت در مجالس
سیدالشهدا (ع) محبت به ذیالقربای پیامبر (ص) است. در آیه قرآن است که شما به
ذیالقربای پیامبرتان محبت کنید. پیامبر(ص) فرمود من پیامبر شما بودم و از شما چیزی
نمیخواهم و اجر و مزدی جز محبت به نزدیکانم نمیخواهم. خداوند به پیامبر (ص)
میفرماید: «قل»، بگو من از شما اجر نمیخواهم، فقط به نزدیکانم محبت کنید. محبت
میخواهم. این خیلی لطیف است. چون انسان بالاترین چیزی که میتواند بدهد، محبت و
عشق و دوستی است و خداوند و پیامبرش فقط همین را از انسان میخواهند. شرکت در
مراسم امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذویالقرباست که
خداوند دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این
نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو میخواهی انجام
میدهم. به کسانی که تو دوستشان داری و عزیز میداریشان، محبت میکنم. بر همه
لازم است این کار را انجام بدهند. در این کاری که از دست برمیآید، کوتاهی نکنند و
در این مجالس شرکت کنند و صرفا با ریتم مداح به هیجان نیایند و چیزی که آنها رابه
هیجان می آورد،عشق باشد.
|
|
|
مردی از انصار خدمت امام حسین(ع) آمد و تصمیم داشت درخواست حاجتی کند. حضرت
فرمود: «ای برادر انصاری آبروی خود را از رو انداختن (حضوری و روبه رو) نگهدار، و
حاجت خود را در نامهای (نوشته) بیاور، که من آنچه را در آن آمده و تو را شادمان
میسازد به خواست خدا برآورده میسازم». پس او نوشت: ای اباعبدالله، فلانی پانصد
دینار از من طلب دارد و با اصرار آن را میخواهد، به او بفرما تا زمان گشایش به من
مهلت دهد. چون امام نامه را خواند وارد منزل شده کیسهای را که هزار دینار داشت
بیرون آورد و به او فرمود: «با پانصد دینار آن بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار
دیگر زندگی خود را بچرخان و جز به یکی از سه کس حاجت مبر: 1- شخص دیندار 2- شخص
جوانمرد 3- شخص دارای شرافت خانوادگی، اما دیندار دین خود را (با برآوردن حاجتت)
حفظ میکند، اما جوانمرد، از مردانگی خود شرم میبرد. (که پاسخت ندهد) اما با شرافت
میفهمد که تو با رو انداختن به او از آبروی خود گذشتی از این رو در حفظ آبرویت -
که نکند بدون برآورده شدن حاجتت، برگردی - میکوشد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ 1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 822
|
|
|
پرسش: عزاداریهایی که همه ساله در مناسبتهای مختلف برای خاندان رسالت و
اهل بیت(ع) انجام میگیرد چه آثار و فوایدی برای فرد و جامعه دارد؟ پاسخ:
سوگواری در مصائب خاندان رسالت و اهل بیت(ع) در ابعاد فردی و اجتماعی آثار و فوایدی
برای مومنین دارد که در اینجا به اهم آنها ذیلا اشاره میکنیم: 1-اظهار مودت و
دوستی اهل بیت(ع) قرآن کریم(41) و روایات، دوستی خاندان رسالت و اهل بیت را واجب
شمرده است و یکی از مهم ترین لوازم دوستی اظهار همدردی و هم دلی با آنان است.
(شوری-23) 2- انسانسازی عزاداری آگاهانه و عاشقانه اثرش این است که فضائل و
مناقب و آرمانهای فردی که برای او عزاداری میشود به عزاداران منتقل میگردد و در
واقع آن فرد یا افراد به عنوان الگویی کامل در بین جامعه مطرح میشوند و الگوگیری
باعث سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قله سعادت میشود: قرآن کریم در مورد اقتدا
به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ولکم فی رسولالله اسوه حسنه؛ (احزاب-21) برای شما در
(رفتار) رسول خدا الگوی نیکویی است.»بعد از رسول اکرم(ص) اسوههای امت همان امامان
معصوم(ع) همانهایی که در راه دین خدا مسموم شدند و یا به شهادت رسیدند میباشند و
یکی از آن اسوهها سرور شهیدان حسین بنعلی(ع) است. خود آن بزرگوار در نامهای به
سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب و... نوشت: «فلکم فی اسوه؛ بحارالانوار، ج 44، ص381)
برای شما در رفتار من الگو است.» و در عزاداریهاست که اوصاف سازنده الگو تبیین و
ترویج میشود. 3-جامعهسازی هنگامی که مجلس عزاداری عامل انسان سازی و
فردسازی شد تغییرات و اصلاحات درونی انسان به عرصه جامعه نیز کشیده میشود و جامعه
را نیز میسازد و آرمان و اهداف والای اهل بیت بر جامعه حکم فرما میشود، به عنوان
نمونه اگر به بیانات، سخنان و شعارهای عاشورا دقت کنیم به خوبی میتوان عناصر
انسانساز و جامعه و فرهنگساز را مشاهده نمود، مواردی همچون: عبادت و بندگی، ایثار
و فداکاری، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهی از منکر، حرمت بیعت با افرادی چون
یزید، شهادتطلبی، خدامحوری، ذلتناپذیری و... میتوان نام برد. 4-نوعی اعتراض
به ظالمان زمان و حمایت از مظلومان جهان. به همین جهت در جریان انقلاب در شبهای
عاشورا یک مرتبه عزاداری تبدیل به شعار علیه نظام طاغوت میشد. همچنین در طول 8 سال
جنگ تحمیلی برای مقابله با ظالمان و تجاوزگران فرهنگ عاشورا بسیار راهگشا بود.
5- عامل تقویت حس عدالتخواهی و انتقامجویی از ستمگران این درسی است که به خوبی
امامان خصوصا حسین بن علی(ع) به جامعه بشری داد و شیعیان به خوبی به آن حضرت اقتدا
نمودند، لذا در طول تاریخ اسلام همیشه فرد یا افرادی از شیعیان برای عدالت و انتقام
از ستمگران زمان خویش قیام نمودند، که نمونه آن را میتوان قیام توابین و شیعیان
کوفه، قیام مختار، قیام زیدبن علی، شهدای فخ و دیگر انقلابهای شیعه دانست.
6-زمینهساز اجتماع و ارتباط شیعیان با همدیگر در مسیر دفاع از حق به همین جهت
در طول تاریخ، عزاداریها مورد نهی و نفرت ستمگران بوده است و تلاش کردهاند که
جلوی عزاداریها را بگیرند و حتی در این زمان ابرقدرتهای دوران، به آن اندازه که از
عزاداریها ترس دارند از مسائل دیگر بیم ندارند.
|
|
|
بدان (ای سالک راه حق!) ایمان دارای درجات است، یعنی مقولهای مشکک و دارای
مراتب است. ایمان مانند نور است که درجات ضعیف، متوسط و قوی دارد و این خصوصیت ذاتی
آن است. تعلق قلبی نیز شدت و ضعف دارد. مراتب ایمان به حسب همین تعلق قلبی است.
اینکه دل هر کس چقدر وابسته به خدا است، قابل درجهبندی است، و لذا روایات متعددی
راجع به درجهبندی ایمان داریم، بعضی از روایات برای ایمان ده درجه ذکر میکند، و
حتی به عنوان مثال درجه ایمان افراد و مصادیق خارجی را هم مطرح میکند. میزان این
درجه در هر حدی که باشد، در به کارگیری این مجموعه اثر میگذارد. با توجه به میزان
حصول ایمان، ابتدا تعلق قلبی ما نسبت به دین ریشه پیدا میکند، آنگاه باید آن را
با انجام واجبات آبیاری کنیم، و خار و خاشاک را که همان محرمات الهی است از اطراف
آن دور سازیم تا نهال ایمان در وجود انسان محکم و استوار شود. چه بسا در اینجا است
که میزان این تعلق قلبی از ضعف رو به شدت رفته و به کمال میرسد. اما چگونه
میتوان به این دلبستگی شدت بخشید؟ اول باید از امور کوچک شروع کرد. ابتدا باید
با گذشت از امور کوچک دنیایی تمرین کرد و بعد به تدریج این گذشتها بزرگ میشود.
اگر گذشتن از دنیا را از امور کوچک شروع کنی، کمکم برایت ملکه میشود و هنگامی که
با امور بزرگ مواجه شدی، گذشتن از آنها دیگر سخت نیست. انجام واجبات و ترک محرمات
برای این است که دل تصفیه شود.(1) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1-
سلوک عاشورایی، آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، منزل چهارم، ص 115
|
|
|
مربی خوب کسی است که بخواهد شاگردش در زمان حیات خودش مانند او بشود. اگر
مربیای دارای چنین خصوصیتی بود معلوم میشود که واجد نفس شریف مربیگری است. بعضا
در رشتههای مختلفی افرادی دارای تخصص و تجربه بودهاند، اما در مقام القای علوم و
تجارب به شاگردان خود، همه آنچه را که دارا بودهاند به آنان القا نکردهاند.
پیامبر گرامی اسلام اهم چیزهایی را که دارا بودهاند، قرآن است: «القرآن، افضل کل
شیء، دونالله(1)؛ قرآن، بهجز خداوند، از همه چیز بالاتر است.» در قرآن نیز اهم
سورهای که وجود دارد و قلب قرآن است، «سوره یاسین» است: «ان لکل شیء قلبا، و قلب
القرآن یس(2)؛ هر چیزی حتما دارای قلبی است و قلب قرآن، سوره یس است.» مربی بزرگ
انسانها و انسانیتها، پیامبر اعظم اسلام میفرماید: «لوددت انها فی قلب کل انسان
من امتی(3)؛ به خدا دوست داشتم که «سوره یس»، در قلب هر یک از افراد امت من جای
گیرد.» این روایت یعنی: من (پیامبر) دوست دارم هر مسلمانی، محمدبن عبداله بشود!
یعنی به مرتبهای که من هستم برسد. همینطور درباره امام حسین(ع) این مطلب وجود
دارد. اوج تعالی روحی و شخصیتی ایشان در عالم هستی این بوده است که ایشان- به صورتی
خاص- واجد «نفس المطمئنه» بودهاند. در قرآنکریم در «سوره فجر» این تعبیر آمده
است: «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه». از امام صادق(ع) روایت
شده که سوره فجر، سوره حسین«ع» است، و این سوره را در نمازهای واجب و مستحب خود
بخوانید.(4) در این آیه چند نکته وجود دارد که عبارتند از: اول: «ارجعی الی
ربک». نه الی آلاءالله یا نعمت ربک یا جنه ربک. نفس مطمئنه در خود این آیه تفسیر
شده است. کسی است که دنبال غیر از خدا نیست. غیر از خدا نمیخواهد. «دوست ما را و
همه نعمت فردوس شما را» دوم: چرا «رب»؟ در آیه آمده، و الیالله نیامده است و
«الیرب» است. رب یعنی کسی که لحظه به لحظه وجود تو را پرورده است تا به اینجا
رسانده است. شب عاشورا حضرت امام حسین«ع» اصحاب را جمع کردند و بعد از اینکه
آنهایی که ماندنی شدند مشخص شد و عدهای رفتند حضرت فرمودند: «من بهتر و باوفاتر از
اصحاب خودم سراغ ندارم...» سپس در اینجا حضرت خواستند آن کمال عالی امامت و
مربیگری را تمام کنند، به اصحاب فرمودند: از بین انگشتان ایشان جایگاه ابدی خود را
ببینند. یعنی خواستند اصحابشان از علمالیقین به عینالیقین برسند و دارای مرتبهای
از نفس مطمئنه شوند. لهذا در این شب بعضی اصحاب با یکدیگر شوخی و مطایبه میکردند.
چرا که به اقصی نقطهای که وجود آنان در این عالم میتوانسته برسد رسیدند. این
کار امام حسین«ع» از همه روز عاشورا مهم تر است یعنی اینکه حضرت بتواند انسان را به
مرتبه نفس مطمئنه برساند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1)
«بحار»، جلد92، ص19. (2) «مجمعالبیان»، جلد8، ص413. (3) «بحار»، جلد 92، ص
291. (4) «سفینه البحار»، جلد2، ص346.
|
|