نخلی که از رسول خدا یادگار بود(شعر) |
|
تعزیه، هنر اصیل ایرانی |
|
كوتاه درباره شعرعاشورائي شاعر، شكست خورده طوفان واژه هاست |
|
|
|
|
سعید بیابانکی شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت، حادثه،
چشمانتظار بود
فرصت نداشت جامه نیلی به تن کند خورشید، سر برهنه، لب
کوهسار بود
گویی به پیشواز نزول فرشتهها صحرا پر از ستاره دنبالهدار
بود
میسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل شیواترین مقدمه نوبهار بود
شن بود و
باد، نخلِ شقایقتبار عشق تندیسِ واژگون شدهای در غبار بود
میآمد از
غبار، غمآلود و شرمسار آشفته یال، و شیههزن و بیقرار بود
بیرون دویده
دختر زهرا ز خیمهها برگشته بود اسب، ولی بیسوار بود!
|
|
|
علی خوشهچرخآرانی تعزیه یعنی سوگواری و به پاداشتن یادبود عزیران از دست
رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از احوال خویشان مرده است ولی در اصطلاح؛
بهگونهای از نمایش مذهبی منظوم گفته میشود که در آن عدهای اهل ذوق و کارآشنا و
با تجربه در مناسبتهای مذهبی و به صورت غالب در جریان سوگواریهای ماه محرم، برای
باشکوهتر نشان دادن آن مراسم و یا به نیت آمرزیده شدن مردگان، آرزوی بهرهمندی و
شفاعت اولیای خدا به روز رستاخیر، تشفی خاطر و برای نشان دادن ارادت و اخلاص فزون
از اندازه به اولیا خاصه اهلبیت نبوی (علیهمالسلام) با رعایت آداب و رسوم و
تمهیدات خاص و همچنین بهرهگیری از موضوعات مذهبی و تاریخی مربوط به اهلبیت به
ویژه حادثه عظیم عاشورا و سیدالشهدا را پیش چشم مناظران بازآفرینی و جلوهنمایی
نمایند. به دیگر عبارت تعزیه مفهوم ارزش مندی است که در هنگام اجرای آن،
تماشاگران نه تنها با میراث مذهبی و دینی عجین شده با روح و فطرت الهی و مذهبی آشنا
میشوند بلکه با میراث فرهنگی ایرانی هم تطابق و همخوانی دارد. تعزیه عملی است در
یک موسوم روزی تبدار که دلها مالامال از غم و اندوه است؛ جمعیتی گرد یک گروه
بازیگر جمع میشوند و میگریند و بازیگران اشعاری بر زبان جاری میکنند که اکثراً
جان مایه آنها تراژدی بزرگی است که همواره و هر سال برای بیان جانفشانیها و
رشادتهای شخصیت نمونههای بارز و تکرار نشدنی و انسانهای شریف تاریخ همچون امام
حسین(ع) و یاران وفادارش تکرار میشود. در خصوص پیشینه تعزیه اقوال گوناگونی
است. «مایکل بکتاش» به صورت مجمل و تردیدآمیز به نقل از «رساله مودبک» اختراع
تعزیه را در دوره صفویه دانسته و به مرحوم ملامحمدباقر مجلسی نسبت داده است. (تئاتر
ایران، صفحه 7) برخی دیگر گفتهاند که در زمان شاهعباس صفوی، مسیحیان و ارامنه
جلفا هر ساله برخی تئاترهای مذهبی اروپا را در اصفهان نمایش میدادند؛ چون شاهعباس
اینگونه همایشها را برای ترویج مذهب و اعمال سیاست خاص خود پسندید، دستور داد
واقعه کربلا را نیز به همان صورت به نمایش درآورند. (سالنامه نوردانش، 1، 1335
شمسی) برخی دیگر از نویسندگان و محققان این قضیه را به زمان کریمخان زند مربوط
میکنند. (زندگی شاه عباس اول، جلد 3، صفحه 10) اما در میان مجموعه نظریات ارائه
شده میتوان نظریه دکتر عناصری تعزیهشناس را برتر و راجح دانسته که «هنر مقدس
شبیهخوانی یا تعزیه، نمایش آیین مذهبی ایرانی است، هنری است طرفه و آفریده سرزمین
ایران، این هنر نه از شبهجزیره عربستان میآید نه از فرنگستان. ایران تنها کشور
اسلامی است که نمایش حزنانگیز سنتی مذهبی را به مقیاس جهانی آفریده است و ما به
هیچوجه نمیتوانیم منکر نفوذ مؤثر تمدن ایرانی در شکلگیری هنر شبیهخوانی باشیم
... قداست و معصومیت سیدالشهدا(ع) بهعنوان یک اسوه هرگز از نظرها دور نمیماند.
(شبیهخوانی، گنجینه نمایش آیینی- مذهبی، صفحه 16 و 17) مهدی امینیفروغی در
کتاب هنر مرثیهخوانی مینویسد: در اواسط سده چهارم هجری،آلبویه که بر بخش بزرگی
از ایران و عراق دست یافته بودند، بزرگترین دولت ایران پس از اسلام را تشکیل
دادند. ایشان شیعه مذهب بودند و در زمان آنان این مذهب در ایران رسمیت یافت، از این
جهت شیعیان در این دوره آزادی کامل پیدا کرده و به اقامه شعائر مذهبی به صورت علنی
پرداختند که اقامه عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) از جمله این شعائر بود و نهایتاً
«ادوارد براون» در تاریخ ادبیات مینویسد: گویند معزالدوله احمد بنبابویه در دهه
اول محرم امر کرد تمامی بازارهای بغداد را ببندند و مردم لباس عزا بپوشند و به
تعزیه سیدالشهدا؛ بپردازند. «صاحب بنعباد» وزیر و شاعر آل بویه و یکی از مروجین
تعزیت امام حسین(ع) بود. او قصاید زیادی در رثای امام حسین(ع) به نظم درآورد که در
مراسم عزاداری روز عاشورا برای تهییج و گریاندن عزاداران خوانده میشد. علاوه بر آل
بویه دیلیمان هم پس از استیلا بر بغداد عزاداری روز عاشورا را در مقیاس عمومی
برگزار کردند. به غیر از برگزاری مراسم تعزیه نوعی تاریخنویسی هم به نام «مقتل
نویسی» رواج یافت و در آن مصایب خاندان حسین(ع) نوشته میشد که از آن جمله کتاب
«مقتل الحسین(ع)» است که خوارزمی آن را نوشته است ولی رواج تعزیه را در ایران
میتوان تا حدودی مدیون کتاب «روضهالشهدا»، تالیف «ملاحسین واعظ کاشفی» دانست.
پدیدار شدن تعزیه به مفهوم امروزین آن از زمان صفویه و با حمایت بیدریغ آنان آغاز
میشود و رواج مییابد. در دوره قاجاریه نیز تعزیه و تعزیهخوانی رو به گسترش نهاد؛
خصوصاً در زمان آغامحمدخان که در این دوره نخستین حکم معروف به تعزیهخوانی به
وسیله میرزاابوالقاسم بن حسین گیلانی معروف به «فاضل قمی»، از فقهای امامیه در دوره
قاجاریه صادر شد که تعزیه را جایزو از اعظم مجاهدات بیان نمود. در دوره قاجاریه،
تعزیهخوانی هم از نظر محتوا و کیفیت و نحوه برگزاری و محل آن به اوج تکامل میرسد
بهگونهای که گویند در دوره قاجاریه 200 تا 300 محل برگزاری تعزیه اعم از حسینیه و
تکیه و میدان وجود داشت. ذکر این نکته ضروری است که تعزیه یک عامل و یک نمونه
مجرد نیست بلکه مجموعهای است دلپذیر و زیبا از پیوند طبیعی چند نمونه و نمود
ذوقی، عاطفی، مذهبی، اجتماعی و دینی و... و اگر خواسته باشیم عناصر سازنده و
پردازنده تعزیه را نقل کنیم میتوانیم به مواردی همچون شعر، نقالی، سخنوری،
موسیقی، عزاداری، پردهداری و... اشاره کنیم که در بین آنها نقش شعر و موسیقی و
عزاداری و ایمان و اخلاق برتر است؛ زیرا شعر مبنای گفتوگوی تعزیه است و تنها
تجلیگاه صادق ذوق ایرانیان است و در حقیقت شعر ظرفی است برای انعکاس عواطف و
اندیشهها و ذوقها. در خصوص زبان و ادبیات تعزیه نیز باید گفت که زبان تعزیه
شعر و بیشتر اشعار آن از نوع عروضی رسمی است و در مواردی هم شاعران از اوزان شعر
غیررسمی و کلام منظوم یا موزون استفاده میکنند مانند برخی نوحهها، شبیهخوانیها
و بحرهای طویل. ضمناً در پایان باید اشاره نمود که در تعزیه انواع قالبهای شعری
اعم از مثنوی، قطعه، رباعی و مسمط و... به چشم میخورد.
|
|
|
سيدحميد رضا شريعتمداري علاقه وپايبندي ديرينه ايرانيان به حفظ آداب،باورها
واعتقادات تاحدي است كه همه چيزرابراي استواري آن باورها به كار مي گيرند. شايد به
همين جهت باشد كه پديده هنرآئيني-مذهبي ومشخصاً شعرآئيني دراين سرزمين رنگ وبوي
عجيبي به خود گرفته است. شعر- اين دست مايه لطيف وشريف ذائقه نواز آفرينش- پس
ازاينكه بهانه اي براي ثبت احوال درونيات انسان شد، عينكش رابا ميدان وقايع تاريخي
واجتماعي تنظيم كرد و درسنجش اتفاقات كوشيد و جوشيد. يكي ازگونه هاي مهم
شعرآئيني؛ شعرعاشورايي است كه خود ذيل مجموعه ادبيات عاشورايي شناخته مي شود.
شعرعاشورايي درجستاراول هماني است كه يادآور واقعه تلخ كربلا وشهادت امام حسين(ع)
پيشواي سوم شيعيان و72تن ازياران وخويشان ايشان مي باشد. اما اگربا دقت نظرو وسعت
بصر درآن بنگريم، درمي يابيم رسالت شعرعاشورایی مي تواند تحليل موضوع وموضع آن
واقعه وحتي فراتر؛تلاش براي شناسایي ذات عاشورا وضرورت آن درتاريخ اسلام باشد.شايد
مقوله اي درجهت مصداق«كلُ يومِ عاشورا وكلّ عرضِ كربلا». درک چنين باوري
درادبيات عاشورایی و شعرعاشورایی ،سبب مي شود ميزان قابل توجهي ازاشعار آسماني
وعرفاني را به نوعي "عاشورایي" قلمداد نمائيم.ازاين رو واكاوي فلسفه "ضرورت شعر
درضرورت عاشورا" خود عنوان و درونمايه تحقيقي است عميق كه نگارنده سعي دارد آن مهم
را درمقال ومجالي ديگردراختيارخوانندگان گرامي قراردهد. به طوركلي شعرعاشورایی
را مي توان به چند دسته نامنظم - درپراكندگي فرم ومحتوا- تقسيم كرد وتنها انواع
منظم وقابل تعريف آن "مرثيه" و"مديحه" هستند.مرثيه ازآغازپيدايش شعرفارسي با
شعرعجين بوده وغالبا درقالب قصيده سروده مي شده است وبه مرور درساير قالب ها رواج
پيدا كرده است. مهمترين گونه هاي مرثيه، مراثي رسمي،مذهبي، درباري،شخصي وفلسفي اند
كه هريك بامحتوا وموضوعي خاص درقلمرو شعرفارسي شناخته مي شوند ومرثيه عاشورايي
ونوحه ذيل مراثي مذهبي قرار دارند.عموما به اشعاري كه درسوگ امام حسين(ع) و واقعه
جانگدازكربلا سروده شده ؛مرثيه عاشورایي مي گويند.البته بايد درنظر داشت كه يك
مرثيه اصيل بيش ازنمايش مظلوميت آن بزرگوار و يارانش مي كوشد زيبایي هاي معنوي
واقعه رانشان بدهد وگاه تاحد حماسه پيش مي رود. ازبارزترين مرثيه سرايان ومديحه
پردازان عاشورایي مي توان به ميرزا ابوالحسن يغماي جندقي،ميرزامحمد باقرصامت
بروجردي،ملارضا محزون الذاكر رشتي ومهم ترازهمه كمال الدين علي محتشم كاشاني اشاره
نمود. درعصرحاضر و دهه هاي اخيرنيزهمان حسّ ارادتمندي وعشق ورزي به ادبيات آئيني
ومشخصاً عاشورايي، بسياري ازشعراي معاصررابه سوي خود كشانده وعمق اين ارادتهاي
عاشقانه به گونه اي است كه امروزه درمناطق مختلفي ازكشوراسلامي ايران، همايش ها
وسوگواره هائي با موضوع«شعرعاشورائي»درحال برگزاري است.دراينجا لازم است قسمتهايي
ازچند شعرعاشورائي سروده برخي شاعران معاصررا براي نمونه مروركنيم... با اشك هاش
دفترخود را نموركرد درخودتمام مرثيه ها را مروركرد ذهنش ز روضه هاي مجسم
عبوركرد شاعر،بساط سينه زدن را كه جوركرد احساس كردازهمه عالم جداشده است
دربيت هاش مجلس ماتم به پا شده است دراوج روضه خوب دلش راكه غم گرفت وقتي كه
ميزودفتروخودكار كم گرفت وقتش رسيده بود به دستش قلم گرفت مثل هميشه رخصتي
ازمحتشم گرفت بازاين چه شورش است كه درجان واژه هاست؟ شاعر، شكست خورده طوفان
واژه هاست بي اختيارشد،قلمش رارهاگذاشت دستي زغيب قافيه را كربلا گذاشت يك
بيت بعد،واژه لب تشنه راگذاشت تن را جداگذاشت وسرراجداگذاشت حس كرد پا به پاش
جهان گريه ميكند دارد غروب فرشچيان گريه مي كند سيد حميد رضا برقعي به
چشمه اي كه روان است كاسه آبي به دستهاي برادر جدا جدا برسان روايتي كه به
هربندآن حكايت هاست ز بند بند وجودت به ماسوا برسان تمام خطبه خون را كه ازگلوي
تو ريخت به سوگنامه نويسان كربلا برسان بيژن ارژن عصرعاشوراست عاشورا گذشت
كارواني از كنار ما گذشت كارواني سخت عاشورا زده برحريم ننگ، پشت پا زده
كارواني مملو از فرياد وآه. . . محو در يغماي كابوسي سياه كارواني مانده
وتنها شده خانماني تازه بي آقا شده سيد علي اشرف شريعتمداري آن روزحسين،يك
صدا زينب بود آئينه غيرت خدا زينب بود زينب زينب زينب زينب زينب آن روزتمام
كربلا زينب بود جليل صفربيگي لب تشنه ام ازسپيده آبم بدهيد جامي ز زلال
آفتابم بدهيد من پرسش سوزان حسينم ياران با حنجره عشق جوابم بدهيد زنده
یاد سيدحسن حسيني خورشيد نشسته بردرت اي كوفه قافل شدي از دورو برت اي كوفه
امروز فرات را به رويش بستي اي خاك دوعالم به سرت اي كوفه جواد منفرد
كامل شده سيرها، پس از ديدن تو مارا چه به غيرها پس از ديدن تو؟ آئينه اي از
ضريح شش گوشه شده است چشمان زهيرها پس از ديدن تو زهرابشري موحد يك سوتپش مرگ
به رگهاي حيات يك سو نفس زخمي بودن هيهات شرمنده لبهاي عطشناك حسين لب
تشنه عباس نشسته است فرات مريم حقيقت
|
|