(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 26 آبان 1392 - شماره 20641

استدراج الهی ( چراغ راه)
نیکی متناسب با معرفت ( حکایت خوبان)
انتخاب شهادت
دل مرکز ایمان و افضل اعمال ( سلوک عارفانه)
نقش گریه در روشنایی دلها
علاقه مندی امام حسین(ع)
   


قال الحسین(ع): الاستدراج من الله سبحانه لعبده ان یسبغ علیه النعم و یسلبه الشکر.
امام حسین(ع): استدراج خدای سبحان نسبت به بنده خود این است که نعمت‌های خود را بر او سرشار ببارد و توفیق شکر آنها را از او بگیرد.(1)

1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص850


 


در روایت نقل شده که عربی بادیه‌نشین خدمت امام‌حسین(ع) رسید و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا(ص) خونبهای کاملی را ضمانت کرده‌ام و اکنون از پرداخت آن عاجزم، پیش خود گفتم از بزرگوارترین مردم درخواست کمک ‌کنم، کسی را بزرگوارتر از آل‌محمد(ص) ندیدم. حضرت فرمود: «از تو سه مسئله می‌پرسم، اگر یکی را پاسخ دادی یک سوم خونبها را به تو می‌دهم، و اگر دو تا را پاسخ گفتی، دو سوم آن را و اگر همه را پاسخ دادی، همه خونبها را به تو خواهم داد.»
اعرابی عرض کرد: تو که دانا و بزرگواری، آیا از مثل من می‌پرسی؟! امام حسین(ع) فرمود: «بله از جدم رسول خدا شنیدم فرمود: نیکی(باید) به اندازه معرفت سائل باشد. اعرابی عرض کرد: آنچه به خاطر مبارک می‌رسد بپرس، اگر پاسخ گفتم که چه بهتر، و اگر نه، آن را از شما یاد می‌گیرم.
حضرت پرسید: بافضیلت‌ترین عملها کدام است؟ عرض کرد: ایمان به خدا
پرسید: آنچه از مهلکه نجات می‌بخشد چیست؟ عرض کرد: اطمینان به خدا
پرسید: آنچه آدمی را زینت می‌بخشد چیست؟ عرض کرد: دانشی که با بردباری همراه باشد.
پرسید: اگر آن نادرست بود (و نشد) چه چیز؟ عرض کرد: ثروتی که با جوانمردی (و بخشش) همراه باشد.
پرسید: «اگر آن نیز نادرست بود (و نشد) چه چیز؟ عرض کرد: فقری که با شکیبایی همراه باشد. پرسید: «اگر آن هم نادرست بود (و نشد) چه چیز؟ عرض کرد: صاعقه‌ای که از آسمان فرود آید و او را بسوزاند زیرا چنین کسی، شایسته آن است. پس امام حسین(ع) (از پاسخ او) خندید و کیسه‌ای را که هزار اشرفی داشت، به او داد و انگشتر خود را که نگین آن دویست درهم می‌ارزید به او بخشید و فرمود: «ای اعرابی طلاها را به طلبکاران خود بپرداز و انگشتر را در مخارج زندگی صرف کن» اعرابی هدایای حضرت را گرفت و گفت: «خدا بهتر می‌داند رسالت خود را در کجا قرار دهد (و چه کسی را این مقام رفیع بخشد.)(1)

1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین، ص 833

 


پرسش:
چگونه امام حسین(ع) راه شهادت را بر اساس ملاک‌های عقلانی برای تاثیرگذاری بیشتر بر جوامع انسانی، تا روز قیامت انتخاب کرد؟
پاسخ:
از آنجا که هدف اولیه امام حسین(ع) از سفر به عراق تاسیس حکومت اسلامی بود، برای اتمام حجت بر مردم، نمی‌توانست سرنوشت سفر را برای همه مردم، حتی برای برخی از خواص بیان کند. لذا در پاسخ بسیاری از کسانی که با خطرناک توصیف کردن سفر به عراق، از ایشان می‌‌خواستند تا از این سفر منصرف شود، به پاسخ‌های اجمالی اکتفا می‌کرد، چنان که در پاسخ به پیشنهاد طرماح و ابوبکر بن عبدالرحمن، فرمود: «مهما یقض‌الله من امر یکن» هرچه خداوند حکم کند، همان می‌شود. (تهذیب الکمال، ج 6، ص418) همچنان که در پاسخ بشربن‌غالب، عبدالله بن مطیع و عمربن عبدالرحمن و فرزدق و امثال آنها نیز به پاسخ‌های اجمالی اکتفا کرد.
پاسخ به افراد خاص الخاص
اما پاسخ امام حسین(ع) به شخصیت‌های بزرگی مانند ام سلمه و عبدالله بن جعفر و محمدابن حنفیه، کاملا متفاوت با پاسخ به دیگران بود، چرا که در پاسخ به آنها امام حسین(ع) از مسیر شهادت خود خبر داد. چنان که در پاسخ به ام سلمه می‌فرماید:
«انی والله مقتول کذلک، و ان لم اخرج الی العراق یقتلونی ایضا» به خدا سوگند، من این چنین کشته می‌شوم، و اگر به عراق هم نروم مرا می‌کشند.
(بحار‌الانوار، ج45، ص 89)
همچنین آن حضرت به عبدالله بن جعفر می‌فرماید:
«لو کنت فی جحرهامة من هوام الارض لاتسخرجونی و یقتلونی»
اگر در لانه جنبده‌ای هم باشم، مرا بیرون می‌آورند و می‌کشند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص217)
این سخن بدین معناست که: من، چه به کوفه بروم و چه نروم، بی‌تردید، به دست عوامل یزید کشته می‌شوم. بنابراین، باید نقطه‌ای را برای شهادت خود انتخاب کنم که خون من، بیشترین بهره و فایده را برای بقای اسلام و احیای ارزش‌های آن داشته باشد و بیشترین ضربه را به حکومت اموی بزند و حرمت حرم نیز حفظ گردد، و آن نقطه جایی جز عراق نیست. بر این اساس انتخاب کوفه و همراه بردن خانواده و کودکان خردسال و بهترین یاران در این سفر،‌دقیقا در راستای تحقق این هدف والای الهی بوده است، که در نتیجه آن بیشترین تاثیرگذاری را بر جوامع انسانی تا روز قیامت به ارمغان آورد.

 


(بدان ای سالک راه خدا!) دین مجموعه‌ای از اصول و فروع است که به وسیله انبیا به ابنای بشر ابلاغ می‌شود. دین یک امر مرکب است و ایمان، تعلق قلبی به آن است. دل مرکز ایمان است و هیچ‌گاه تخلف نمی‌کند. ایمان به یک شئ با عمل نسبت به آن شئ ارتباط دارد.
ابوعمرو زبیری نقل می‌کند که از امام صادق(ع) پرسیدم کدام یک از اعمال نزد خداوند افضل است و خداوند بدون آن عملی را قبول نمی‌کند؟ حضرت در جواب می‌فرماید: «الایمان بالله». راوی سوال می‌کند: «قلت ان الایمان لیتم و ینقص و یزید» آیا ایمان کم و زیاد می‌شود(؟). حضرت می‌فرمایند بله! او سوال می‌کند چگونه؟
حضرت می‌فرمایند: «ان‌الله تبارک و تعالی فرض‌الایمان علی جوارح ابن ادم و قسمه علیها و فرقه فیها» یعنی ایمان از واردات قلبی است و ادراک نیست، بلکه دریافت دل است. «به یعقل ویفقه ویفهم و هوامیر بدنه الذی لا ترد الجوارح و لا تصدر الاعن رایه و امره» (الکافی، ج 2، ص33) دل فرمانده افعال انسان است. فرمانده تمام اعضا و جوارح، دل انسان است. وقتی می‌پرسی چرا این کار را می‌کنی می‌گوید دلم خواست! فرمانده فرمان داده است! البته اینکه این فرمانده برچه محوری فرمان داده، بحث دیگری است، چون ممکن است فرمان دل بر محور شهوت، غضب، عقل و یا شرع باشد و بر همان محور به اعضا و جوارح انسان فرمان دهد. در هر صورت اعضا و جوارح نمی‌توانند فرمان دل را رد کنند... علمای بزرگ، با استفاده از این روایت می‌فرمایند: ایمان مبثوث است در جوارح، مرحوم کلینی هم در جلد دوم اصول کافی صفحه 33 بابی را در همین عنوان آورده است «باب فی ان الایمان مبثوث لجوارح البدن کلها» یعنی ایمان یک امر سراسری است که در تمام بدن منتشر می‌شود.(1)

1- سلوک عاشورایی، آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)، منزل چهارم، ص 113

 


حسین صادق‌زاده
گریه واکنشی در انسان‌هاست. ریشه این واکنش در حالاتی است که در روان آدمی رخ می‌دهد. روان‌شناسان گریه را از هیجانات انسانی می‌دانند و برای آن سطوح مختلفی را بیان می‌کنند، ولی همگی ما با گریه‌های عاطفی آشنا هستیم که دارای علل متضادی است، چرا که گاه گریه، واکنشی به غم و اندوه است و گاه دیگر واکنشی به خوشحالی و شادی درونی است.
برخی‌ها گریه را از خصوصیات انسانی دانسته‌اند و بر این باورند که حتی اگر در برخی از حیوانات واکنش‌هایی همانند گریه وجود دارد، ولی کمال این حالت را تنها می‌توان در انسان‌ها یافت. اما چرا انسان می‌گرید؟ چه آثاری را می‌توان برای گریه بیان کرد؟ نویسنده برای پاسخ‌گویی به علل وعوامل گریه ونیز آثار ونقش آن در زندگی انسانی به سراغ آموزه‌های دینی رفته تا پاسخ این پرسش‌ها را از منبع قطعی به دست آورد.
گریستن آدمی، نشانه رحمت الهی
گریه و گریستن یک ویژگی انسانی است. گریستن، نخستین واکنش نوزادی است که متولد می‌شود. کودکی که هنگام تولد می‌گرید، این گریستن را نشانه‌ای از سلامت کودک می‌دانند، چرا که گریستن اگر در اینجا یک واکنش به یک حالت عاطفی نباشد، پاسخی فیزیولوژیک از سوی کودک است، زیرا فشار و دردی که کودک در هنگام تولد تحمل می‌کند، با پاسخ گریه به نمایش گذاشته می‌شود. این پاسخ کودک به یک فشار یا صدمه به شکل گریه امری طبیعی است و بیانگر سلامت اوست که به صدمات و فشارهای وارد شده بر جسم پاسخی مناسب می‌دهد. این شکل از پاسخگویی و واکنش در انسان‌ها تا پایان عمر باقی می‌ماند. پس همان طور که کودک هنگام تولد می‌گرید و بعدها نیز به خاطر زمین خوردن گریه می‌کند، فردی بالغ ممکن است به علت درد ناشی از جراحتی جسمانی بگرید.
البته گریه دارای دو سطح دیگر نیز است که ارتباط با روان آدمی دارد. در سطح دوم، خلقیات، احساسات و حالات عاطفی پا به میدان می‌گذارند. البته نوزاد هم گاه از روی خشم می‌گرید، ولی با گذشت زمان، طبیعت آنچه موجب گریستن در بالغین می‌شود ظرافت و پیچیدگی می‌یابد و احساسات دیگر نیز اضافه می‌شوند، مثلا نوجوانی که به غرورش بر می‌خورد و مناعت طبع او زیر سوال می‌رود بر اثر ناکامی ناشی از تحقیر گریه می‌کند.
در سطح سوم، احساسات ژرف‌تر و متعالی‌تر در کارند، مانند گریستنی که در هنگام نیایش یا درک عمیق یک پدیده یا حالات عرفانی روی می‌دهد.
البته یک سطح چهارمی نیز برای گریه بیان شده است. در متون مربوط به روان‌شناسی گریه، از گریه زیبا شناختی یاد می‌شود که به تاثیر ناشی از درک آثار هنری والا یا عظمت و خشیت چیزی نسبت داده می‌شود. البته همه افراد به این سطح نمی‌رسند، زیرا نیل به این مرتبه مستلزم کسب آگاهی ژرف‌تر از خویشتن و جهان و روابط میان آنهاست. خداوند در آیات قرآنی از این سطح که ویژه عالمان هستی‌شناس است به مقام خشیت یاد می‌کند که ابتهال و تضرع خاصی را موجب می‌شود. (فاطر، آیه 28، زمر، آیه 23)
خداوند گریاندن و خنداندن آدمی را به خود نسبت می‌دهد. (نجم، آیه 43) این بدان معناست که خاستگاه علل و عوامل تاثیرگذار و منشا گریستن و خندیدن، خداوند است، چنان که خداوند منشا هر امر دیگری است و چیزی بیرون از مشیت و اراده او نیست.
عوامل و اقسام گریه
گریه دارای اقسامی است که با توجه به علل و عوامل آن دسته‌بندی می‌شود. گریه حزن و اندوه (توبه، آیه 92، یوسف،‌ آیه 84)، گریه حسرت و افسوس و تاسف (توبه، آیه 92)، گریه خوف و ترس (توبه، آیات 81 و 82)، گریه دروغ و فریب و مکر و نفاق (یوسف، آیات 16 تا 18)، گریه فراق (یوسف، آیات 16 و 17 و 84) از جمله اقسام گریه است.
خداوند در آیاتی از جمله آیات 81 و 82 سوره توبه منافقان را تهدید به گریه می‌کند. به این معنا که آنان را دچار اندوه و حزنی می‌کند که مایه گریستن دایمی آنان شود، چرا که برخلاف حکم خداوند رفتار و عمل می‌کنند.
از نظر اسلام، گریه واقعی و حقیقی در قلوب و دیدگان مومنان است در حالی که منافقان و انسان‌های بیمار دل، به سبب فقدان احساسات و عواطف واقعی اهل گریستن واقعی نیستند و تنها تظاهر به گریستن می‌کنند، چرا که دل‌های بیمار ایشان سنگ و سفت شده است و تحت تاثیر عوامل عاطفی قرار نمی‌گیرد و واکنش احساسی بروز نمی‌دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: بکاء المومن من قلبه و بکاء المنافق من هامته؛ گریه مومن از (درون) دل اوست و گریه منافق از (ظاهر و) سرش. (الجامع الصغیر، ح 3156) امام هادی علیه‌السلام نیز می‌فرماید: [المؤمن] یحسن و یبکی کما ان المنافق یسییء و یضحک؛ مؤمن خوبی می‌کند و می‌گرید، ولی منافق بدی می‌کند و می‌خندد. (مکارم الاخلاق، ص389)
از نظر قرآن گریستن به جهاتی مفید و خوب است. این جهات همان آثاری است که برای گریه گفته می‌شود. از این‌رو خداوند گریه برخاسته از خشیت را تشویق می‌کند. ترس و خشیتی که به انسان از عزت و جلال الهی یا از قیامت دست می‌دهد و موجب گریه می‌شود، گریه خوب و مفید دانسته شده و بدان تشویق شده است. (نجم، آیات 57 تا 60)
خداوند گریستنی که برخاسته از اموری چون شنیدن آیات قرآن (مریم، آیه 58؛ مائده، آیه 83؛ اسراء، آیات 106 تا 109) یا فقدان عزیزان و از فراق ایشان باشد (یوسف، آیه 84) امری طبیعی و مثبت قلمداد می‌کند.
خداوند فقدان گریه و گریستن در آدمی را به خاطر عواملی چون سرمستی (نجم، آیات 57 تا 60)، استکبارورزی (مائده، آیات 82 و 83)، دشمنی با مؤمنان (همان)، انکار قیامت و آیات قرآن و قرآن (نجم، آیات 57 تا 60) می‌داند لذا می‌توان دانست که گریه امری مطلوب است؛ چرا که خاستگاه گریه و منشا آن خداوند است (نجم، آیه 43) پس باید آن را از نشانه‌های رحمت الهی دانست.
امام علی(ع) می‌فرماید: بکاءالعیون و خشیه القلوب من رحمه‌الله تعالی، فاذا وجدتموها فاغتنموا الدعاء؛ گریه چشمها و ترس دلها نشانه رحمت خداوند بلندنام است. هرگاه این دو را در خود یافتید در آن موقع دعا کردن را غنیمت شمرید. (مکارم الاخلاق، ج2، ص96، ح10- منتخب میزان الحکمه، ص78)
پیامبر(ص) نیز فرموده است: البکاء من‌الرحمه و الصراخ من‌الشیطان؛ گریه از رحمت است و ضجه و ناله و فریاد از شیطان است. (نهج‌الفصاحه، ح1113)
عوامل مختلف دیگری مانند فرهنگ، جنس، سن، اجتماعی شدن و سنخ شخصیتی در چرایی و چگونگی ابراز گریستن مؤثرند. آستانه گریستن در افراد متفاوت است. برخی زود اشکشان درمی‌آید و بعضی دیر و این بستگی به عوامل فیزیکی (خستگی، قاعدگی، حاملگی)، روانی (ناکامی، خشم، اندوه) و شخصیتی دارد. برخی مؤلفه‌های شخصیتی مانند حساسیت، انفعال، وابستگی و اعتماد به نفس پایین با افزایش گریستن همراهند. در کودکی تکرر گریه زیاد است و با افزایش سن کاهش می‌یابد اما در دوران سالمندی مهار آن دشوار می‌شود. از لحاظ فرهنگی در برخی از فرهنگ‌ها و جوامع ابراز احساسات دور از نزاکت و نشانه ضعف شمرده می‌شود و گریستن مقبول نیست.
تفاوت‌های جنسی معنادارترند. الگوهای گریستن در میان پسران و دختران تا هنگام بلوغ تفاوتی ندارد اما در 15 تا 30 سالگی زنان بیشتر از مردان می‌گریند و در کل زن‌ها 4 تا 5 برابر مردها گریه می‌کنند. دلایل آن بیشتر به شیمی بدن مربوط می‌شود. هورمون پرولاکتین زنان بیشتر از مردان است و این هورمون با ترشح شیر و اشک مربوط است. اشک زنان در 15 تا 30 سالگی حاوی پرولاکتین بیشتر از مردان است، البته افرادی که به بیماری پرکاری هورمون پرولاکتین مبتلا هستند بیشتر از سایرین گریه نمی‌کنند.
با این مقدمات می‌توان گفت که گریه امری طبیعی است که در واکنش به تأثر و ناراحتی یا خاطره آن به وجود می‌آید. از آنجا که گریه بلافاصله پس از تولد و زایمان روی می‌دهد لذا به خودی خود یک رفتار یادگیری شده نیست ولی روند اجتماعی‌شدن، زمینه فرهنگی، روابط و آسیب‌زایی‌ها در تغییر و تعدیل آن مؤثرند و چگونگی ابراز آن را شکل می‌دهند. گریه واکنشی طبیعی در برابر مصایب و گاه زیبایی‌ها و عظمت هستی است و کنترل و مهار آن توصیه نمی شود.
اثرات گریه
در مورد تأثیرات گریستن و جنبه‌های مثبت و منفی آن یافته‌های قابل اعتنایی وجود دارد. گریستن به عنوان یک رویداد رفتاری تحت تنظیم و کنترل دستگاه‌های سمپاتیک و پاراسمپاتیک صورت می‌گیرد. همراه گریه‌آمیزه‌ای از احساسات و حالات مثبت و منفی تجربه می‌شود. پژوهش‌های آزمایشگاهی اثرات فیزیکی گریستن را روشن کرده است. گریه، با آهسته‌تر کردن تنفس، اثرات آرام‌بخش دارد؛ ولی تعریق و افزایش ضربان قلب همراه گریه مشابه تجارب ناخوشایند ناشی از استرس، تهییج و برانگیختگی است، اما جالب است که این اثرات منفی زود گذرند و تأثیرات جسمانی آرام‌کننده دیرپاتر هستند و بیشتر طول می‌کشند.
درباب تأثیر گریه بر خلق و خو و وضعیت عاطفی افراد نیز پژوهش‌هایی صورت گرفته است. جمله «گریه آدم را سبک می‌کند» در زبان فارسی زیاد شنیده می‌شود. مطالعه بر 3000 نفر در خارج از آزمایشگاه نشان داد که اکثریت این افراد پس از گریه بهبود خلق و خو و احوال خود را گزارش کرده‌اند. البته 3/1 درصد هم‌چنین تجربه‌ای نداشتند. این پژوهش‌ها نشان می‌دهند که فواید گریستن بستگی به آن دارد که چه کسی می‌گرید و چرا می‌گرید و گریستن در چه زمان، مکان و شرایطی رخ می‌دهد. علاوه بر آن افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آنها پس از گریه بیشتر بود. کسانی که مبتلا به اختلالات خلقی یا اضطرابی هستند کمتر از دیگران از فواید گریستن بهره‌مند می‌شوند. همچنین افرادی که فاقد اشراف و آگاهی از زندگی احساسی خود هستند پس‌از گریستن حال بدتری پیدا می‌کنند.
گریستن نوعی بیان آزادانه احساسات و تسکین بخش است؛ زیرا سرکوب احساسات منفی مانند خشم و اندوه و خودداری از گریستن با افزایش بیماری‌های روان‌تنی و آسیب‌های جسمی و روحی همراه است. بررسی‌های آماری نشان می‌دهند که اندوه 49 درصد، شادی 21 درصد، خشم 10 درصد، همدردی 7 درصد، اضطراب 5 درصد و ترس 4 درصد موارد گریستن را تشکیل می‌دهند. بنابراین می‌توان گفت گریه منعکس‌کننده وضعیت روحی ماست و موجب می‌شود تا از احساسات خود آگاه شویم و تسکین یابیم.
گریستن موجب تقویت روابط انسانی و بین فردی نیز می‌شود و به عنوان مکانیسمی مبتنی بر مبانی تکاملی در جهت نزدیک‌تر کردن افراد به یکدیگر عمل می‌کند. گریه اطلاعات قابل اعتنایی در باب نیازها و تعلق‌های اجتماعی در اختیار ما قرار می‌دهد. گریستن، تعلق، دلبستگی و دوستی را افزایش می‌دهد و ارتقا می‌بخشد. گریه عاطفی در میان خانواده، دوستان و اعضای یک گروه درهنگام ماتم با تسلی، تسکین و نیاز به تعلق را پاسخ می‌دهد.
فواید گریه از دیدگاه اسلام
در آیات و روایات وحیانی اسلام، برای گریه آثار و فواید بسیاری بیان شده است. از جمله می‌توان به اعتمادسازی اشاره کرد. خداوند در آیات 16 و 17 سوره یوسف می‌فرماید که گریه کردن سبب جلب اعتماد و توجه دادن دیگران به خویشتن می‌شود. از این‌رو برادران حضرت یوسف(ع) برای جلب اعتماد و توجه به کلام خویش، در همان آغاز ورود به خانه گریستند تا حضرت یعقوب(ع) را به خود مطمئن سازند.
از نظر اسلام گریه نشانه ای از شناخت آدمی نسبت به عظمت الهی است. کسانی که نسبت به خداوند شناخت جامع دارند و از حجاب‌های نورانی جمال الهی گذر کرده و به مقام عزت و جلال رسیده‌اند عظمت و عزت مقام قدس را درک می‌کنند و به مقام صعق فرو می‌افتند و هستی ایشان فانی می‌شود. گریستن نشانه‌ای از این خشیت است. اینجاست که رحمت رحیمی الهی شامل بنده می‌شود. پس برای درک رحمت الهی و گشودن درهای جلال الهی به روی خود می‌بایست گریه را مورد توجه قرار داد؛ چرا که این گریه برخاسته از خشیت، نشانه معرفت کامل و عرفان تمام انسان است. امام علی(ع) درباره این مقام می‌فرماید: البکاء من خشیه الله مفتاح الرحمه؛ گریستن از ترس خدا کلید رحمت است. (غرر الحکم، ح2051- منتخب میزان الحکمه، ص78)
ارزش اشک را باید در مقام خشیت دریافت، چنان که پیامبر خدا می‌فرماید: فی خطبه الوداع: و من ذرفت عیناه من خشیه الله کان له بکل قطره من دموعه مثل جبل احد یکون فی میزانه من الأجر.- در خطبه حجه الوداع-: هر کس چشمانش از ترس خدا اشک ریزد برای هر قطره اشک او به اندازه کوه احد در ترازوی اعمالش پاداش نهند. (بحار الأنوار، ج93، ص334، ح25- منتخب میزان‌ الحکمه، ص78)
کسی که از ترس خدا و خشیت او گریان است؛ در روز قیامت در زیر سایه عرش الهی در آسایش و آرامش است و هیچ خوف و حزنی در دل نخواهد داشت. پیامبر خدا می‌فرماید: سبعه فی ظل عرش الله عز و جل یوم لاظل الاظله... و رجل ذکر الله عز و جل خالیا ففاضت عیناه من خشیه‌الله؛ در آن روز که سایه‌ای جز سایه عرش خدا نیست هفت تن در سایه عرش اویند: ... و مردی که در خلوت یاد خداوند عز و جل کند و از ترس خدا اشک از دیدگانش سرازیر شود. (بحارالأنوار، ج84، ص2، ح71- منتخب میزان الحکمه، ص78)
گریه، وسیله تقرب به خدا
اشک خشیت، اشک غنیمت است و انسان می‌بایست این کلید اسرار را حفظ کند و آن را برای گشودن هر ناشدنی به کار گیرد؛ چرا که اشک خشیت، شاه کلیدی است که درهای رحمت رحیمی را می‌گشاید و انسان را به مقام فنا می‌برد.
هرکس خواهان تقرب به خدا و ربانی شدن است بی‌گمان گریه وسیله نزدیکی به خداست؛ چنانکه امام باقر(ع) می‌فرماید: از نجواهای خداوند متعال با موسی(ع) در کوه طور این بود: ای موسی! به قوم خود برسان که تقرب‌جویان، با چیزی مانند گریستن از ترس من، به من نزدیک نشدند و متعبدان به چیزی مانند پرهیز از حرامهای من مرا عبادت نکردند و آراستگان، به چیزی مانند بی‌اعتنایی و زهد به چیزهایی از دنیا که بدان نیاز ندارند، خویشتن را نیاراستند.
موسی عرض کرد: ای گرامی ترین گرامیان! چه چیز آنان را در این راه، استوار و ثابت قدم گرداند؟ فرمود: ای موسی! اما آنان که با گریستن از ترس من جویای تقرب به من هستند، در اعلی علیین‌اند و هیچ کس در این (مرتبه) با آنان شریک نیست. (ثواب الأعمال، ج1، ص205- منتخب میزان الحکمه، ص464)
اثر و ارزش گریه شبانه برخاسته از خشیت و معرفت الهی بیش از هر چیز دیگری است. از این‌رو امام سجاد(ع) بر گریه شبانه تشویق می‌کند و می‌فرماید: ما من قطره أحب الی الله عز و جل من قطرتین: قطره دم فی سبیل‌الله و قطره دمعه فی سواد اللیل، لا یرید بها عبد الا الله عز و جل؛ هیچ قطره‌‌ای نزد خدا محبوب تر از این دو قطره نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که برای خدا در دل شب فرو افتد. (بحار‌الأنوار، ج69، ص378، ح31- منتخب میزان الحکمه، ص78)
آثار اشک و گریه در دنیا و قیامت است و هرکسی رحمت الهی را می‌جوید از کلید اشک بهره گیرد. امام‌صادق(ع) درباره تأثیر شگرف اشک دیدگان و خشیت قلوب می‌فرماید: هر چیزی پیمانه و وزنی دارد مگر اشکها؛ زیرا قطره‌ای اشک، دریاهایی از آتش را فرو می‌نشاند و هرگاه چشم در اشک خود غرق شود، گرد هیچ فقر و ذلتی بر چهره آن ننشیند و هرگاه اشکها سرازیر شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام گرداند و اگر گرینده‌ای در میان امتی بگرید همه آن امت مشمول رحمت می‌شوند. (بحار الأنوار، ج93، ص331، ح14- منتخب میزان الحکمه، ص78)
امام علی(ع) نیز در بیان تأثیر اشک بندگی می‌فرماید: العبودیه خمسه أشیاء: خلاء البطن، و قراءه القرآن، و قیام اللیل، والتضرع عند الصبح، و البکاء من خشیه‌الله؛ بندگی در پنج چیز است: اندرون از طعام تهی داشتن، قرآن خواندن، شب را به عبادت گذراندن و هنگام صبح زاری کردن (به درگاه خداوند) و گریستن از ترس خدا. (مستدرک الوسائل، ج11، ص244، ح12875- منتخب میزان الحکمه، ص354)
مهم ترین تأثیر گریه در قلب آدمی است. اگر قلب بیمار باشد می‌توان با گریه شست و آن را شفا و درمان کرد. زنگارهای نشسته بر قلب را می‌توان با اشک دیدگان جلا و صیقلی داد تا انوار جلال و جمال الهی بر آن بتابد. از این‌رو امام صادق(ع) برای کسب روشنایی دل گریه را تجویز می‌کند و به کسانی که گرفتار تاریکی هستند و در ظلمات گم شده‌اند سفارش می‌کند که به روشنی بخش دلها یعنی گریه تمسک و توسل جویند. آن حضرت(ع) می‌فرماید: طلبت نور القلب فوجدته فی التفکر و البکاء، و طلبت الجواز علی الصراط فوجدته فی الصدقه، و طلبت نور الوجه فوجدته فی صلاه اللیل؛ روشنایی دل را جست وجو کردم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم و گذر از صراط را جوییدم و آن را در صدقه دادن یافتم و نورانیت چهره را جوییدم و آن را در نماز شب یافتم. (مستدرک الوسائل، ج12، ص173، ص13810- منتخب میزان الحکمه، ص572)
همان‌گونه که اشک نشانه‌ای از نرمی دل‌ها و روشنی قلوب است، خشکی چشم هم نشانه‌ای از شقاوت و سنگدلی انسان‌هاست. پیامبر خدا(ص) در این‌باره می‌فرماید: من علامات الشقاء جمود العین؛ از نشانه‌های شقاوت و بدبختی خشکیدگی چشم است. (بحار‌الأنوار، ج70، ص52، ح11- منتخب میزان‌الحکمه، ص78)
امام علی(ع) درباره علت خشکی چشم می‌فرماید: ما جفت الدموع الا لقسوه القلوب، و ما قست القلوب الا لکثره الذنوب؛ چشمها نخشکید مگر بر اثر سخت دلی و دلها سخت نشد مگر به سبب گناه زیاد. (بحار الأنوار، ج73، ص354، ح60- منتخب میزان الحکمه، ص78)
بنابراین اگر می‌خواهیم تا دل‌های ما به نور الهی روشن شود به ارزش گریستن توجه داشته باشیم؛ چرا که اگر گریستن حتی نور دیدگان ما را از میان بردارد، ولی نور دلهای ما می‌شود و دل‌های ما را روشن و زنده می‌کند.
امروزه درباره قدرت درمانی اشک می‌نویسند: گریه کردن بویژه از نوع معنوی آن، درست مانند خندیدن، فواید بسیاری برای سلامتی دارد؛ فشار خون را پایین می‌آورد و قدرت مجموعه بدن را افزایش می‌دهد. طی بررسی‌های سال 2002م. مشخص شده است که 85 درصد زنان و 73 درصد مردان بعد از گریه کردن، احساس بهتری دارند.
به همان نسبت که گریه کردن می‌تواند باعث سلامتی شود، خودداری از آن و نگه داشتن خشم و غصه، می‌تواند مضر باشد. تحقیقات نشان می‌دهد که سرکوب کردن احساسات با بالا رفتن فشار خون، عوارض قلبی و سرطان ارتباط دارد. بدن ما از نظر ژنتیکی برای گریه کردن، برنامه‌ریزی شده است و انکار واقعیت، اثر مخربی بر سلامت جسمانی ما دارد. انکار واقعیت، یکی از بدترین سرکوب‌هایی است که به ظاهر از مکانیزم‌های دفاعی شمرده می‌شود.
روان‌شناسان می‌گویند در طول برنامه‌های زندگی- خواه برنامه‌های مثبت و بهینه یا برنامه‌های تلخ و گزنده- زمانی که حس کردید می‌خواهید گریه کنید، با آن مقابله نکنید؛ زیرا گریه، یک واکنش احساسی سالم و طبیعی است.
متخصصان مغز و اعصاب و روانپزشکان می‌گویند 85 درصد زنان و 73 درصد مردان پس از گریه کردن به احساس بهتری دست پیدا می‌کنند. آنان می‌گویند که گریه بازگوکننده وضع روحی است و با گریه کردن از احساساتمان آگاه می‌شویم. همچنین آنان بر این باورند که گریه امری طبیعی و عکس‌العمل روحی انسان و نشانه تندرستی است. متخصصان مغز و اعصاب می‌گویند: تاثیر گریه در پایان آوردن فشار خون و افزایش سطح ایمنی بدن ثابت شده است.
گریه برای امام حسین(ع)
اشک، احساس زلال و عشق شفاف است که از ژرفای جان پدیدار می‌شود. آنگاه که این ارمغان خداوندی به خاطر یکی از بهترین انسانهای هستی نمایان شود، به دنبال خود، نسیمی از عاطفه، یکرنگی، مهر و همسوئی با اباعبدالله‌(ع) به همراه می‌آورد و نشاطی وصف‌ناپذیر به انسان می‌بخشد.
در منابع روایی گریه برای امام حسین(ع) بسیار سفارش شده و برای آن پاداش فراوان و برکات معنوی و آثار روانی خاص ذکر شده است. کسی که بر مظلومیت امام(ع) گریه کند به این معنی است که او خود را از حسین(ع) و اهدافش جدا نمی‌داند و ظلم بر او و خاندانش را ظلم بر خود تلقی می‌کند و محزون می‌شود. این نوع گریه نوعی اعلام وفاداری و پیوندی عاطفی با امام و اهدافش می‌باشد. آن هم پیوند عاطفی که یاد امام حسین را همیشه زنده نگه می‌دارد.
گریه بر امام، تنها گریه بر شخص او نیست بلکه گریه بر ظلمی است که بر مذهب و اسلام رفته است.
ارزش گریه بر حسین(ع) در کلام آیت‌الله جوادی آملی
آیت‌الله جوادی آملی در مطلبی به ارزش گریه بر اباعبدالله(ع) پرداخته که متن کامل آن به نقل از شیعه آنلاین به شرح ذیل است:
براساس نقلی معروف از حضرت سکینه(س) بالای بدن مطهر امام حسین(ع)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی». «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید.»
بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت، نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود، آن حضرت(ع) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزاداری، فرق وافر است، زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین(ع) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جانسوز کربلا هم بی‌اثر نباشد.
وجود مبارک سیدالشهدا(ع) فرمودند: «انا قتیل العبره»؛ یعنی من که به هدف احیای حق و امحای باطل کشته شدم، باید عبرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه‌مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشک فراوان از شبکه چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عبرات بشود.
این سنت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله اینکه محبت اهل بیت(ع) در قلب شیعیان حضور پیدا می‌کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم(ع) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی‌کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‌گیرد و دل دوستان حسین‌بن علی(ع) جوارح را به صوب صراط مستقیم رهنمود می‌شود.»
آنچه بیان شد تنها گوشه‌ای از فواید مادی و معنوی، ظاهری و باطنی و نیز دنیوی و اخروی گریستن و گریه در زندگی انسان و نقش آن است. با مراجعه به آیات و روایات و نیز تحقیقات علمی می‌توان آثار دیگری را نیز برای گریه بیان کرد که بیرون از حوصله این مقاله است.

 


محمدمهدی رشادتی
در روز نهم محرم عمر سعد و دیگر سران نظامی تصمیم گرفتند که با یک حمله عمومی کار را یکسره کنند. حرکت لشکرها و بالا رفتن گردوغبارها همه را متوجه خود ساخت. حضرت برادرش عباس(ع) را فرستاد تا علت حرکت سپاه دشمن را جویا شود. امام خطاب به قمر بنی‌هاشم فرمود: برادرم از طرف من نزد آنان برو و به ایشان بگو شما را چه می شود و چه می‌خواهید؟ عباس(ع) رفت و بازگشت و فرمود: می‌گویند یا با یزید بیعت کن و یا آماده جنگ باش. ابی‌عبدالله(ع) فرمود: به سوی آنها بازگرد و تلاش کن جنگ را به فردا موکول کنی تا ما امشب عبادت کنیم. خدا می‌داند که من نماز خواندن و تلاوت قرآن و زیاد دعا کردن و استغفار نمودن را دوست دارم. -انی کنت احب الصلوه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء والاستغفار- (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص354)
نماز در زیر تیرباران دشمن
امام و یارانش سرگرم نبرد بودند که ابوتمامه (عمروبن عبدالله صائدی) خطاب به آن حضرت گفت: وقت نماز ظهر است. گرچه من دست از شما برنمی‌دارم تا کشته شوم. اما دوست دارم دو رکعت نماز با شما بخوانم. حضرت در حق او این گونه دعا کرد: نماز را خاطرنشان کردی. خدا تو را از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد. آری هم‌اکنون اول وقت نمازظهر است. آنگاه به اصحابش فرمود: به کوفیان بگویید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم. کوفیان مخالفت کردند. امام خود اذان گفتند. وقتی اذان تمام شد خطاب به عمرسعد فرمود: وای بر تو ای پسر سعد، آیا احکام اسلام را از یاد برده‌ای؟ آیا جنگ را متوقف نمی‌کنی تا ما و شما نماز بجا آوریم و پس از آن پیکار را ادامه دهیم؟ عمرسعد پاسخی نداد. حضرت فرمود: شیطان بر او چیره شده است. آنگاه به زهیربن قین و سعیدبن عبدالله فرمود: شما دو نفر جلو بایستید تا نماز ظهر را بخوانم. (همان ص 353)
اهمیت و جایگاه نماز
نماز مهم ترین نشانه دینداری مؤمن است که از ابتدای بلوغ تا پایان عمر همواره در شب و روز باید آن را انجام داد. اما سایر اعمال عبادی در شرایطی خاص گاهی لازم می‌شود. بعضی مثل حج ممکن است در طول عمر فقط یک بار واجب گردد. نماز نهایت اظهار بندگی و خضوع در پیشگاه ربوبی است، در روایات آمده که نماز به منزله ستون دین است که اگر قبول شود بقیه اعمال نیز قبول می‌شود و اگر پذیرفته نشود، بقیه اعمال هم مردود خواهد شد. (اسرار الصلوه ص276) در حدیث نبوی آمده که هرگاه بنده‌ای به نماز می‌ایستد و حواس ظاهری و باطنی او با خدا و متوجه او باشد، پس از نماز همچون روزی خواهد بود که از مادر متولد شده است. (همان‌ص193)
از جمله شرایط مهم نماز، خواندن نمازهای پنجگانه در اول وقت است. آیه‌الله بهجت از قول استادشان مرحوم سیدعلی قاضی نقل می‌کنند: هر کس نمازهای واجب یومیه را اول وقت بخواند، به همه مقامات معنوی خواهد رسید. اگر نرسید مرا لعنت کند. (زمزم عرفان ص79)
آیه‌الله بهجت نماز را اینگونه تصویر می‌کنند: نماز به منزله کعبه و تکبیره‌الاحرام پشت سر انداختن هر چیز غیر خدا و داخل شدن در حرم الهی است. قیام به منزله صحبت دو دوست با یکدیگر، رکوع خم شدن عبد در مقابل آقاست، سجده نهایت خضوع و خاک شدن در مقابل اوست. وقتی عبد در آخر نماز از پیشگاه مقدس الهی باز می‌گردد، اولین چیزی که سوغات می‌آورد سلامی از ناحیه اوست. (همان ص84)
مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) فرمود: اگر آدمی یک اربعین به ریاضت بپردازد اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین هباء منثورا خواهد گردید. من در تمام عمر خود تنها یک روز نماز صبحم قضا شد. پسر بچه‌ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده‌ای. (نشان از بی‌نشان‌ها ج1 ص31)

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10