Research@kayhan.ir محمدرضا خاتمى (برادر محمد خاتمى) در اينباره مىگويد :
«علت اصلى آقاى خاتمى براى حضور در صحنه، رئيسجمهور شدن نبود علت اصلى فضايى بود
كه انتخابات در اختيار اين جمع مىگذارد. فضايى كه از طريق آن پيام اين انديشهها
به مخاطبان منتقل مىشد. چون رسانه، روزنامه و يا تريبونى براى اعلام اين انديشهها
در اختيار نبود. از اين طريق مىتوانستيم 2 تا 3 ميليونى حول اين انديشه، آن هم نه
به صورت يك فكر، بلكه به صورت يك جريان فكرى، سازماندهى كنيم».191 وى در خصوص
نااميدى از پيروزى خاتمى در انتخابات هفتم رياستجمهورى اينگونه روايت مىكند :
«ما آنقدر در پيروزى ناباور بوديم كه بنده صبح جمعه دوم خرداد براى شركت در يك
كنفرانسى علمى به استراليا رفتم. روز جمعه ساعت 8 صبح در فرودگاه رأى دادم و به
استراليا رفتم. يعنى همان جا كه اخبار را دنبال مىكردم، پيروزى آقاى خاتمى را باور
نمىكردم . . .».192 با اين وجود، مهدى كروبى (دبيركل وقت مجمع روحانيون مبارز)
در 29 بهمن 1375 در حالى كه كمتر از چهار ماه به برگزارى انتخابات هفتمين دوره
رياستجمهورى باقى مانده بود، طى مصاحبهاى با خبرگزارى جمهورى اسلامى اعلام كرد :
«مجمع روحانيون مبارز رسمآ آقاى سيّد محمد خاتمى را به عنوان نامزد خود براى
انتخابات هفتمين دوره رياستجمهورى برگزيده است».193 و اينگونه بود كه خيزش
جناح چپ براى كرسى هفتم رياستجمهورى با محوريت مجمع و با دعوت از سيد محمد خاتمى
شكل گرفت. چرا خاتمى پيروز شد؟ آرايش سياسى احزاب و گروهها در آستانه
انتخابات هفتمين دوره رياستجمهورى اينگونه رقم خورد كه جامعه روحانيت مبارز از
علىاكبر ناطق نورى (رئيس مجلس پنجم) حمايت كرد و مجمع روحانيون مبارز نيز عضو ارشد
خود يعنى سيّد محمد خاتمى را به عنوان كانديدا معرفى نمود. در اين ميان حزب دولت
ساخته كارگزاران سازندگى كه در انتخابات مجلس پنجم عرض اندام كرده بود، بنا داشت تا
محمد هاشمى (برادر اكبر هاشمى رفسنجانى) را به عنوان نامزد خود معرفى نمايد. امّا
آنچه در آخرين جلسه كارگزاران براى تعيين نامزد رياستجمهورى رقم خورد تعجب همگان
را برانگيخت. در اسفند 1375 پنج تن از اعضاى ارشد كارگزاران معتقد بودند كه به
تنهايى قادر به رقابت در صحنه انتخابات نبوده و بايد از كانديداى مجمع روحانيون
مبارز حمايت كنند. لذا عطاءالله مهاجرانى (معاون حقوقى پارلمانى هاشمى رفسنجانى) در
دفاعيهاى تمامعيار از خاتمى اعلام كرد : «كارگزاران پس از گفت وگوهاى زياد در
جمعه هفدهم اسفندماه به اين نتيجه رسيدند كه از جناب آقاى خاتمى حمايت كنند».194
بدين ترتيب مردان هاشمى در ركاب خاتمى آمدند و دربست منابع مالى خود را در
اختيار وى نهادند. ائتلاف كارگزاران سازندگى با مجمع روحانيون مبارز آنقدر
تعجببرانگيز بود كه على زادسر (نماينده مردم جيرفت) در اين باره مىگويد :
«هنگامى كه خبر ائتلاف دو گروه را شنيدم، واقعآ متعجب و متحير شدم كه اين چگونه
ائتلافى بود! . . . براى اين كه دو گروه كارگزاران سازندگى و مجمع روحانيون مبارز
كه در حال حاضر در قضيه رياستجمهورى ائتلاف كردهاند، از سرسختترين مخالفين و
موافقين سياستهاى حضرت آيتالله هاشمى رفسنجانى بودند».195 حمايت كارگزاران
سازندگى از سيّد محمد خاتمى، عملا هاشمى رفسنجانى را نيز از جامعه روحانيت مبارز
جدا كرد. او كه در جلسات مختلف در جامعه روحانيت مبارز از كانديداتورى ناطق نورى
حمايت كرده بود، به يكباره مسيرى را طى كرد كه حزب متبوعش آن را دنبال مىكرد.
البته بايد پذيرفت كه رقابت انتخاباتى رياستجمهورى هفتم رقابت نه بين دو جناح يا
دو جريان بلكه رقابت بين مردان هاشمى بود. از طرفى ناطق نورى يك چهره نزديك و آشنا
براى هاشمى رفسنجانى به حساب مىآمد و از سوى ديگر خاتمى وزير ارشاد هاشمى بود.
درواقع اگرچه جناحهاى مختلف در برابر هم صفآرايى كردند، امّا جدال در يك حلقه
تعريف مىشد. جالب اين كه با توجه به نزديك شدن ايام انتخابات دوم خرداد و
اميدوارى نسبى نسبت به پيروزى خاتمى، هاشمى رفسنجانى يك هفته قبل از دوم خرداد در
خطبههاى نماز جمعه تلويحآ مخالفان خاتمى را مورد انتقاد قرار داده و از خاتمى
حمايت مىكند. اين حمايت هاشمى از خاتمى به گونهاى بود كه علىاكبر ناطق نورى در
كتاب خاطرات خود، آن را يكى از عوامل تأثيرگذار در شكستش عنوان مىكند و مىگويد:
«دوستان ما به آقاى هاشمى انتقاد زياد مىكردند و به ايشان هم مىگفتند. البته من
از آقاى هاشمى و دولت ايشان در مجلس، چه براى لوايح و چه براى كابينه و همچنين از
خود شخص آقاى هاشمى هم ـ چون مورد حمله و هجمه بود ـ مفصل دفاع كردم . . . بنابراين
طبيعى بود كه مرا حامى مطلق ايشان بدانند و عدهاى از مخالفين و جناح مخالف تبليغ
مىكردند كه اگر آقاى ناطق بيايد، وضعيت مثل سابق خواهد شد. چون يك عده مذهبى كه از
آقاى هاشمى دلخور بودند، هم حرف داشتند، زيرا كارگزاران را وابسته به آقاى هاشمى
مىديدند. كمى اباحهگرى و غيره در آن موقع وجود داشت كه مذهبىها اعتقاد داشتند
دولت آقاى هاشمى عامل عمده آن است . . . مسأله ديگر اين بود كه وقتى من از سياستهاى
اقتصادى دولت و شخص ايشان دفاع كردم، مىگفتند: پس ناطق كه شقالقمرى نمىكند و
تحولى در كشور ايجاد نمىشود، او هم راه رفسنجانى را ادامه مىدهد. طبيعتآ اين
جريان اثر خود را روى آراء مىگذاشت . . . يكى ديگر از عوامل عدم موفقيت من در
پيروزى انتخابات موضعگيرى آقاى هاشمى رفسنجانى در انتخابات رياستجمهورى بود. به
نظر من ايشان مقهور آن جوّسازىهايى شد كه مىگفتند تقلب مىشود. ايشان مىخواست به
عنوان رئيس قوّه مجريه كه وزارت كشور هم زير نظر ايشان است، ژستى بگيرد كه نخير من
هستم و نمىگذارم تقلب شود. لحن صحبت ايشان كه چرا مىخواهيد تقلب كنيد، به معنى
تأييد آن همه جوّسازى بود. بالاخره هركس مىتوانست بگويد. اين كه از خودشان است،
دارد مىگويد تقلب، پس معلوم مىشود تقلبى وجود دارد. خطبه ايشان در نماز جمعه
واقعآ اثر بسيار سوئى در جامعه داشت و هيچ توجيهى هم ندارد».196 حمايت هاشمى
رفسنجانى و خصوصآ حزب كارگزاران و بويژه تأمين منابع مالى ستادهاى انتخاباتى خاتمى
از يك طرف و اتخاذ تاكتيك انتقاد از عملكرد هاشمى و دولت سازندگى از جانب جناح چپ و
مجمع روحانيون مبارز از طرف ديگر نقش اساسى در پيروزى خاتمى داشت. چرا كه بدين
ترتيب هم مخالفان و هم موافقان هاشمى بر يك نقطه اتفاق نظر داشتند و آن هم
كانديداتورى خاتمى بود. جريان چپ در يك تاكتيك تبليغاتى هوشمندانه، انتقاد از
عملكرد هاشمى رفسنجانى به عنوان رئيسجمهورِ جريان راست را محور مبارزات انتخاباتى
خود قرار داد. در اين ميان كافى بود ناطق نورى نيز كانديدايى محافظهكار و
ادامهدهنده راه هاشمى معرفى شود تا اين پازل روهاشمى با سران مجمع به تكامل رود و
جريان «نه به ناطق = نه به هاشمى» شكل گيرد.197 از سوى ديگر، سيّد محمد خاتمى
به سرعت خود را منتقد وضع موجود معرفى كرد. او در برنامههاى تبليغاتى خود ضمن
اشاره به روح عدالت علوى، زدودن فقر و تأمين زندگى شرافتمندانه، مواردى را اعلام
كرد كه همگى آنها حمله به رويكرد و عملكر دولت سازندگى بود. خاتمى مىگفت :
«رسيدگى به وضعيت مردم تهيدست و توزيع عادلانه ثروت بايد در سرلوحه امور مسؤولان
قرار گيرد. آزاديهاى به دست آمده در كشور نشأت گرفته از دين و معنويت است».198
او معتقد بود :«زنان در جامعه ما مظلوم بوده و بسيارى از اين مظلوميتها نيز به
بهانه و نام دين به آنها تحميل شده است و بايد از زنان براى ايجاد و تأسيس جامعه
مدنى و تأمين مشاركت عمومى در جهت پيشبرد امور كشور استفاده كرد».199 نامزد
مجمع روحانيون مبارز البته ولايت فقيه را هم مورد اشاره قرار داده و از لزوم تبعيت
از آن سخن مىگفت و تصريح مىكرد : «ولايت فقيه محور نظام است و بايد به اين اصل
پايبند بود زيرا كه قبول نظام يعنى قبول ولايت فقيه . . . رئيسجمهورى آينده با
توجه به شرايط اوضاع و احوال بايد برنامههايى داشته باشد كه مورد قبول مردم و رهبر
معظّم انقلاب باشد».200 دقيقآ به خاطر جملات و مواضعى از اين دست است كه
نمىتوان رأى به خاتمى را رأى «نه» به نظام تحليل كرد. در كنار اين انتقاد از
وضع موجود ـ به ويژه انتقاد از عملكرد دولت سازندگى ـ مجمع روحانيون مبارز با
استفاده از تريبون رسمى خود يعنى روزنامه سلام تلاش گستردهاى را براى معرفى وجهه
مثبت خاتمى كرد. ستاد خاتمى حتى با چاپ پوسترهايى كه در آن عكس خاتمى همراه با حضرت
امام(ره) و مقام معظّم رهبرى ديده مىشد، از شعار «سلام بر سه سيد فاطمى، خمينى،
خامنهاى، خاتمى» براى نشان دادن سيادت و نيز رابطه تنگاتنگ او با امام(ره) و
آيتالله خامنهاى بهره برد.201 اين در حالى بود كه مباحث ولايت فقيه و طرح شعار
جامعه مدنى و توسعه سياسى از اصلىترين موضوعات خاتمى در سخنرانيها و ميتينگهاى
انتخاباتىاش بود. گويى قرار بود خاتمى پروژه توسعه سياسىِ كليدخورده در مركز
تحقيقات استراتژيك با مديريت خوئينىها را در دولت خود ادامه دهد. اين مفهوم كه
ارتباط تنگاتنگى با مفهوم جامعه مدنى دارد، از شعارهاى اساسى خاتمى محسوب مىشد.
خاتمى در سخنرانيهايى كه با عنوان كانديداى انتخابات رياستجمهورى هفتم ايراد
مىكرد، نياز اصلى ايران را توسعه همهجانبه و پايدار و متوازن مىدانست كه بايد در
همه عرصههاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و علمى تحقق يابد. در اين توسعه، انسان و
نيروهاى انسانى مبنا هستند. به اين لحاظ، پاسدارى از حرمت آدمى و انديشه او، صيانت
از نيروى انسانى و بالا بردن سطح فرهنگ عمومى امرى مهم است. او البته يك راهكار
عملياتى براى رسيدن به توسعه مورد نظر خويش هم داشت؛ خاتمى توسعه غرب را نه نتيجه
استعمار، كه ميوه تمدن غرب مىدانست و به ايران نيز توصيهاش اين بود كه از بينش و
منش غرب پيروى كند : «توسعه به معناى امروزش، ميوه يا شاخ و برگ تمدن جديد است.
اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به اين معنا سخن كسانى كه مىگويند ابتدا
بايد خرد غربى را پذيرفت تا توسعه بيايد سخن بيراهى نيست و اين سخن را كامل كنم كه
علاوه بر خِرد و بينش غرب بايد منش غرب متناسب با اين بينش را نيز پذيرفت».202
______________________________
191- ويژهنامه پايان دوران رياستجمهورى
سيّد محمد خاتمى، روزنامه ايران، به تاريخ11/5/1384. 192- همان. 193- روزنامه
سلام، به تاريخ 1/12/1375. 194- رمز عبور (1)، ص 137. 195- رمز عبور (1)، ص
141. 196- رمز عبور (1)، ص 141. 197- سوداى سكولاريسم، سيّد ياسر جبرائيلى، ص
147. 198- رمز عبور (1)، ص 141. 199- همان. 200- همان. 201- سوداى
سكولاريسم، ص 149. 202- سوداى سكولاريسم، ص 159.
پاورقی
|