(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 27 آبان 1392 - شماره 20642

ارزیابی برنامه ها و سیاست های مدیریت سینمایی ( بخش اول )
تکرار تجربه‌های شکست خورده
غفلت تاریخی!
نگاهی به فیلم «به خاطر پونه»
پیام های متناقض
   


سه ماه از آغاز فعالیت مدیریت جدید سینمای کشور گذشته است. مدیریتی که با شعارها و وعده های فراوانی کارش را شروع کرده است. این مدت اندک، زمان مناسبی برای سنجش عملکرد تیم جدید مدیریت سینمایی کشور نیست. اما براساس برنامه های اعلام شده و سیاست های در پیش گرفته شده، می توان چشم اندازی را برای سال های آتی این عرصه پیش بینی کرد. به همین مناسبت، طی سلسله گفت وگوهایی نظرها و پیشنهادهای کارشناسان و هنرمندان هنر هفتم ایران را در این زمینه جویا می شویم.
تصویر روز
رئیس اسبق انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی کشور معتقد است که با تغییر مدیران هیچ اتفاق جدیدی در سینمای ما رخ نخواهد داد و تنها با تحول بنیادین و پایه ای می توان وضعیت این عرصه را بهبود بخشید.
سعید مستغاثی، منتقد و مستندساز در گفت وگو با صفحه تصویرروز روزنامه کیهان درباره عملکرد سه ماهه مدیریت جدید سینمایی دولت گفت: در این مدت که به جز انتصاب مدیران جدید هیچ اتفاق دیگری رخ نداده است. مدیرانی که پیش از این هم بر سر کار بوده و درس پس داده اند. مثلا آقای رضاداد در دولت های پیشین هم مدیر بود. یا آقای جعفری جلوه یا مسعودشاهی که در دولت های قبلی هم مسئولیت داشتند. سایر افراد هم همین طور.
وی تصریح کرد: با تغییر آدم ها اتفاق خاصی رخ نمی دهد. به ویژه با بازگشت مدیران امتحان پس داده. چون اگر قرار بود اتفاقی بیفتد ، در همان دوره هایی که این مدیران بر سر کار بودند باید می افتاد. با این مدیران، درحال تکرار تجربه های شکست خورده هستیم. البته در دوران آقای جعفری جلوه و با طرح مسئله سینمای ملی تلاش هایی برای تحول در سینما صورت گرفت، اما نتیجه خاصی در پی نداشت.
کارگردان مجموعه «راز آرماگدون» افزود: همه می دانیم که سینمای ما از گفتمان انقلاب و اسلام و آرمان های مردم دور است؛ واقعیتی است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند. باید اول تکلیف خودمان را مشخص کنیم که سینما باید در خدمت کشور و انقلاب و مردم باشد یا نباشد که البته تا به حال نبوده.
مستغاثی ادامه داد: مسئله این است که سینمای ما پوک شده است. مثلا این روزها مردم درحال عزاداری ایام محرم هستند. اما سینمای ما هیچ أثری مناسب این روزها ندارد که ارائه کند. این نشان می دهد که سینمای ما هیچ پیوندی با مردم و باورهای ما ندارد. سینمایی هم که از مردم جدا باشد باید فاتحه اش را خواند!
وی درباره چگونگی اصلاح این وضعیت توضیح داد: سینمای ایران باید از اساس دچار یک تحول بنیادین شود. ابتدا باید تکلیف سینما با مردم مشخص شود؛ سینما باید اینجایی و ایرانی شود. این هم با تغییر مسئولان اتفاق نمی افتد.
کارگردان مستند «اینک آخرالزمان» تأکید کرد: امروز در دنیا نظریه هنر برای هنر باطل شده است و دیگر کسی این تفکر را ندارد. در خود آمریکا و اروپا نیز این تفکر به پایان رسیده است، اما هنوز برخی از مسئولین و هنرمندان ما دچار این فکر هستند. ابتدا باید این فکر اصلاح شود.
مستغاثی، ارتباط با مراکز آکادمیک و تولید اندیشه را اولویت اصلی برای تحول سینمای کشور دانست و گفت: دلیل اینکه سینمای ما با وضعیت آرمانی فاصله دارد به این بر می گردد که کسی نیست به آن خوراک دهد و اتاق فکری در کنار سینمای ما وجود ندارد. طبیعتا فیلمسازها متخصص تاریخ و فلسفه و دین نیستند و باید مراکزی که کارشان تولید فکر است (به خصوص حوزه های علمیه) سینما را تغذیه کنند.

 


پژمان کریمی
غفلت‌زدگی یکی از واقعیت‌های سینمای امروز ایران است. یکی از حوزه‌های غفلت‌زدگی ما، حوزه «موضوعی» و «داستانی» است! سالهاست که موضوع و داستان، تبدیل به یکی از معضلات سینمای این مرز و بوم شده است.
موضوع‌های تکراری، داستان‌های بدون جذابیت و ملال‌آور و صد البته بی‌محتوا و یا کم عمق از حیث اندیشه، سینمای ما را با بحران «اندیشه، زیبایی و مخاطب» روبه رو کرده است!
و این درحالی است که نویسندگان و یا دقیقتر بگوییم فیلم‌نامه‌نویسان داخلی، می‌توانند با کمی زحمت ناب‌ترین موضوع‌ها و زیباترین گوهرهای داستانی را از دل رویدادهای تاریخ ایران و جهان صید کنند. گوهرهایی که هر یک در دل خود، واجد اندیشه‌هایی بالا و والاست و جلوه و تجلی آن بر اذهان و دلها، ضرورت جامعه امروز و فردای ماست!
مثال‌ها فراوان‌اند!
دوران مشروطیت یکی از فرازهای مهم تاریخ معاصر است.
در طی این دوران، نه‌تنها «استبداد داخلی و استعمار خارجی»، صحنه مهوع سرکوب اندیشه و تقابل با اسلام راستین و ناب محمدی را به نمایش گذاشتند بلکه ناخواسته این درس عبرت را پیش‌روی هر ایرانی قرار دادند که: بصیرت شاه‌کلید استقلال و رستگاری دنیوی و اخروی است!»
جز علی حاتمی با فیلم «ستارخان» خود- در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی- کدام فیلم‌ساز به سراغ موضوع مشروطیت و داستان‌هایی که در این‌باره «مستند» وجود دارد، رفته است؟ کدام فیلم‌ساز از دل این موضوع داستان‌سرایی کرده است؟
کدام فیلم‌ساز، نسبت به درس و عبرت بزرگ مشروطیت دغدغه‌مند آشکار شده است و سراسیمه و متعهدانه این درس را شالوده اثر سینمایی قرار داده است؟
یک مثال دیگر!
گروه فدائیان اسلام! این گروه، بر خلاف نظرات شایع، عامل اصلی و قطعی، ملی شدن صنعت نفت ایران بود. اما از آنجا که برخی از مورخین و سیاست پیشگان مخالف اسلام و متدینین، برآن بودند که نقش ملی‌گراها را در یکی از نهضتهای بزرگ تاریخی پررنگ کنند، فدائیان اسلام را به گوشه تاریخ راندند!
فداکاری‌های فدائیان اسلام تنها در فیلم تیرباران (اصغر شادروان) تصویر شده است و بس! آیا فیلم‌ساز ما نمی‌تواند با ابزار سینما، بطرزی شایسته و جذاب، راوی داستان جذاب شکل‌گیری و فعالیت و فداکاری‌های گروه فدائیان اسلام باشد؟
باز هم مثال!
مرداد سال جاری، شبکه خواهرخوانده بی‌بی‌سی یعنی «من و تو» (شبکه همجنسگرایان) به بهانه سالگرد آتش‌سوزی در سینما رکس آبادان، اقدام به پخش یک مستند کرد.
در این فیلم، مبارزان نهضت انقلاب اسلامی، عامل سوختن 733 انسان بی‌گناه معرفی شدند. درحالی که آتش‌سوزی این سینما، به دست مأموران ساواک صورت گرفت تا چهره خشونت‌خواه از مردم انقلابی تداعی شود!
در سینمای ایران، چند فیلم درباره آتش‌سوزی سینما رکس آبادان ساخته شده است! هیچ! چرا؟ چون فیلم‌سازان ما هنوز به قدرت درک و تحلیل رویدادها نرسیده‌اند؟ هنوز تکلیف ما با تاریخ سرزمین و رویدادهای تاریخی جهان مشخص نیست؟
هنوز دغدغه‌مندی مناسب و شایسته سینمای ایران را شاهد نیستیم!
هنوز، وسواس برطرف کردن شبهات تاریخی و یا دفع زمینه شبهه در هنرمندان ما بوجود نیامده است!
فیلم‌ساز ما هنوز نمی‌داند که به عنوان یک هنرمند وظیفه دارند نسبت به مقدسات، نسبت به ارزشها، نسبت به کشور و استقلالش، نسبت به مردم خود، همواره دارای موضعی متعهدانه باشد و این موضع باید بنیان آثارش را تشکیل دهد! تنها در این چنین حالتی است که اثر سینماگر ما و سینمای کشور ما، تبدیل به سینمایی ناب و ماندگار و تأثیرگذار می‌شود.
هالیوود، سرمایه‌گذاری می‌کند و یک مجری تلویزیون به نام «جان استوارت» را مأمور ساخت فیلمی ضد ایرانی به نام «گلاب» می‌کند تا تاریخ کشورمان تحریف شود!
سینمای ایران برای صیانت از تاریخ کشورمان چه کرده است؟
منظور، صیانت با هدف جلوگیری از تحریف و بازتاب ارزشهای واقعی تاریخی سرزمین‌مان است!
سینمای ما چه کرده است؟
اجنبی تاریخ ما را دستمایه قرار می‌دهد از دل آن فیلم توهین‌آمیز و سخیف و دروغگوی «300» سر برمی‌آورد، «آرگو» خلق می‌شود و... اما ما در پیچ غفلت گرفتار و زمین‌گیریم!
این غفلت تا به کی؟

 


محمد میراحمدیان
«به خاطر پونه»ازجمله فیلم های «پیام محور» است که برای درک بهتر آن باید از این پیام های ظاهری عبور کرد.
پیام ظاهری فیلم این است که برای تشکیل زندگی مشترک ، علاقه بین زن و مرد شرطی لازم اما کافی نیست ، زیرا با گذشت زمان و ظهور و بروز مشکلات زندگی ، این علاقه تحت تاثیر مسائل مختلفی از جمله تفاوت های فرهنگی قرار می گیرد. صحنه هایی از فیلم به هم کفو نبودن خانواده زوجین اختصاص یافته که این مسئله موجب تشدید اختلاف بین دو زوج (مجید و پونه) می شود. پیام دیگر فیلم نشان دادن آثار وخیم اعتیاد است. معضلی که آتشی است بر پیکر نسل جوان.
اما از این ظواهر که بگذریم، رویکرد محتوایی فیلم به گونه ای است که همه این پیام ها را خنثی می کند! به گونه ای که مضمون زیرین فیلم در تناقض با این پیام هاست.
به طور مثال، کارگردان در این فیلم خانواده مجید را یک خانواده سنتی معرفی می کند که در برابر اختلاف های بین مجید و پونه ، نقش آتش معرکه را بازی می کنند و همواره بر طبل اختلاف می کوبند اما در عوض خانواده پونه که خانواده ای مدرن هستند با نقش میانجیگری، عاملی برای تحکیم روابط بین مجید و پونه هستند. متأسفانه دامن زدن به برخی تفاوت های فرهنگی و تلاش برای ایجاد تفرقه میان قشرهای مختلف اجتماعی یکی از ضعف های بعضی از آثار سینمایی ما و ازجمله «به خاطر پونه» است.
سئوال ما از کارگردان محترم این است که نشان دادن این اختلاف افکنی توسط خانواده مجید چه لزومی دارد؟ اگر اختلاف افکنی خانواده مجید در جریان فیلم موثر بود باید مجید ، پونه را ترک می کرد، اما مگر این پونه نیست که در نهایت مجید را ترک می کند؟ و اگر بنا بر نشان دادن اختلاف افکنی خانواده زوجین باشد، خانواده پونه به خاطر اعتیاد و شک های پی در پی مجید انگیزه و رغبت بیشتری برای این کار داشتند تا خانواده مجید که بیشتر به خاطر تفاوت های فرهنگی از عروسشان راضی نبودند؟ این طرز نمایش جز تخریب یک خانواده سنتی چه هدفی را در فیلم دنبال می کند ؟
نقطه منفی دیگر فیلم سفسطه ای است که با خلط مبحث غیرت و شک و تردید مجید آغاز می شود. پونه به خاطر اینکه نتوانسته درسش را ادامه دهد و از یکنواختی زندگی روزمره رنج می برد از مجید درخواست می کند که اجازه بدهد یک استاد مرد ، برای آموزش نرم افزار فوتوشاپ به منزلشان بیاید و به صورت خصوصی این نرم افزار را به پونه یاد بدهد که مجید در ابتدا مخالفت می کند و در نهایت با اصرار پونه موافقت می کند. اما سؤال اینجاست که چرا پونه که از خانواده ای مدرن معرفی می شود، برای یادگیری نرم افزار کامپیوتر به آموزشگاه نمی رود؟ چرا به جای استاد مرد از استاد زن برای این کار دعوت نمی کند تا هم خود راحت باشد و هم حساسیت همسرش را برانگیخته نکند؟
طبق صحبت های پایانی پونه و مجید ، پونه به خاطر اینکه مجید بعد از گذشت پنج سال وی را نشناخته و به او شک کرده درخواست طلاق می‌دهد. در نهایت با توجه به اینکه ادامه فیلم و شک و تردیدهای مجید از این بخش شروع می شود، چرا مجید پیشنهاد رفتن به آموزشگاه یا حضور استاد زن را به پونه نمی دهد که این مسئله ، نقطه ضعف اساسی فیلم محسوب می شود که موجب از دست دادن منطق و جذابیت آن می شود.
در مجموع، فیلم با منطقی نشان دادن درخواست و رفتار های پونه و برجسته کردن اعتیاد و شک و تردیدهای مجید و اختلاف انگیزی خانواده وی، غیرت ورزی مجید درباره تنهایی همسرش با استاد مرد در خانه‌،تعصب ای کورکورانه نمایش داده شود!
و کلام آخر اینکه این فیلم در زیر سایه آسیب شناسی مشکلات اجتماعی تلاش بر عادی سازی روابط نامشروع دارد که نشان دادن این امر اگر مغرضانه نباشد از غفلتی بزرگ خبر می دهد.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10