محمد آرمان فیلم «تنهای تنهای تنها» را می توان شاخصه ای دانست برای آثاری
که در طی سالهای اخیر و اساسا در همه دوران های سینمای ایران پس از انقلاب، نه از
متن سینمای سفارشی برآمده و نه از بطن پولهای نفتی، بلکه از دل یک دغدغه شخصی و
تلاش و مجاهدت ایمانی ناشی از روحیه یک فیلمساز مستعد مستقل بیرون تراویده است.
در این فیلم ما شاهد روایت، قصه، درد و البته «سینما» هستیم و همه اینها هم مماس با
زندگی امروز مردم ایران تعریف می شود و البته نقطه عطفی اصلی و جدی و بستری سیاسی و
ملی یعنی موضوع انرژی هسته ای هم مزید بر این موقعیت می گردد تا همه امکانات و
تجهیزات لازم برای بیان یک روایت سینماییِ ایرانی از دل یک موضوع مهم و خطیر و
مبتلابه روز، آن هم در طلاییترین و جدی ترین شکلش که همانا حمایت از دستاوردهای
ملی و هویت ایرانی و ایستادگی و مقاومت ایمانی باشد در خدمت فیلم و فیلم هم در
پرورش و به تصویرکشیدن اینها برآید و درآید اینکه در بستر یک روایت کودکانه و با
موقعیتی که ناشی از دوستی دو نوجوان ایرانی و روس در حومه نیروگاه اتمی بوشهر است،
قصه و محتوای ملی فیلم جلو می رود یک رویکرد صحیح و قابل درک سینمایی است که می
تواند بار فیلم را به موازات ویژگی ها و فحوای سیاسی و اجتماعی و ملی اش، در حوزه
سینما و قصه و تصویر هم به دوش بکشد و به درستی و با توازن و هارمونی قابل قبولی به
مقصد برساند. به عبارت دیگر فیلم «تنهای تنهای تنها» این توجه و تنبه را داشته
است که در اجرای یک روایت سینمایی که اتفاقا محملی برای ظهور و بروز یک مسئله ملی و
جمعی و به تصویرکشیدن یک باور عمومی و اراده و خواست میهنی است، بایستی هم به سینما
توجه داشت و هم به درک موقعیت متن و با تلفیق و تدقیقی که در توأمان کردن این دو
مولفه بجا و رواست، آن هم به شیوه ای اصولی و استاندارد، هم حق سینما را ادا کرد و
هم به حقیقت محتوای متعالی فیلم وفادار ماند. این همان نکته ای است که در فیلم
«تنهای تنهای تنها» شاهد به ظهور و بروز رسیدن نسبی آن در عناصر مختلف و متنوع
سینمایی و محتوایی اش هستیم. البته قصد آن را نداریم که در بیان ویژگی های این
فیلم، میان فرم و محتوا و ساختار و متن و تصویر و پیام، مرز بکشیم و انفکاکی قائل
شویم که شدنی هم نیست؛ بلکه قصد آن داریم که توجه و تنبه دهیم به آنچه در خلال
اجرای سینماییِ یک موضوع ملی و روایت میهنی، بایستی از هر منظر و مرعایی مورد توجه
و تدقیق فیلمساز مسئله مند قرارگیرد. از جمله جلوه های فرهنگی و اجتماعی این
فیلم نوع مدخلیتی است که عنصر خانواده و دوستان و فضای بومی منطقه در پیشبرد داستان
دارد. در این فیلم ما با یک فضای خانوادگی در شمایلی از یک فانتزی قابل قبول
روبه روییم که یک نوجوان خاص را در هیئتی از مردانگی بومی به تصویر می کشد و او را
با همه «خاص»یت هایش، در فضایی ملهم از واقعیت به ظهور می رساند. خانواده ای که
کودک ایرانیش را در هرم مهر وطن و تلاشش برای احقاق حقی بزرگ، یاری می کند و علاوه
بر اینکه او به نوعی نان آور خانواده هم هست و کار می کند و درس می خواند، این
پیوند عاطفیِ خانوادگی، به تلفیقی با یک موقعیت ویژه هم نائل می شود که همان آشنایی
فراملی و نماد جهانی شدن از مجرای ملیت و بومی گری است که در پیوند دوستی نوجوان
ایرانی و روس شکل می گیرد. در فیلم با موقعیتی دراماتیک روبه روییم که عبارت است
از تلاشی جانانه و نوجوانانه برای رسیدن به «هدف» که همانا احقاق حق ایران در انرژی
هستهای است و بستر این احقاق حق هم عزم راسخ نوجوانی است که با حفظ همه روحیات و
خصوصیات بومی و البته رشادت و غیرت شیرین و جذابش، راهی مسیری سخت اما حتمی و رفتنی
می شود. وجه ارزشمند دیگر فیلم در خلال همه این موقعیت ها این است که در این
مسیر دراماتیک و در عین حال جدی و خطیر، مایه هایی جذاب و دیدنی و شنیدنی از طنزی
گرم و بدیع به کار رفته است که هضم فیلم و قصه اش را گرمتر و راحت تر می کند.
شاید اگر این فیلم تنها در فضایی جدی و خشک، روایت می شد اصلا به این موفقیت در
همراهی مخاطب نمی رسید. حس همراهی و دوستی و فراز و فرودهای این پیوند عاطفی و
همدلانه میان دو نوجوان ایرانی و روس در کنار سایر مولفه های روایی و کاتالیزورهای
دراماتیک اثر، کمک می کند تا علاوه بر یک باورمندی دلپذیر شاهد یک حس میهن پرستانه
و شکوفایی روحیه آزادی خواهانه و مستقل هم باشیم. همه این درس های بزرگ و حرف
های جدی، در قالبی طنز و روایتی روان و گرم و بومی، در فیلم «تنهای تنهای تنها» به
ظهور و بروز رسیده است. و نیز نکته ای دیگر: نوجوان پرغوغا و جنجال برانگیز
فیلم که به نوعی نماینده همه بچه های پر شر و شور این سرزمین است به خوبی و درستی
برای ایفای چنین نقش و برآوردن چنان وظیفه ای انتخاب شده است.بچه هایی که گاه
رفتارهای شیطنتآمیز و شر و شور داغشان ممکن است پدر و مادرها و دیگران را به خطا
به این ذهنیت بکشاند که شاید در فکر و راه و روش وآینده شان، خطا و اشتباه و
انحرافی پدیدار آید، اما حقیقت آن است که تجربه و تاریخ هم نشان داده اگر بنا باشد
دفاعی از این خانه و مرز و بوم رخ دهد و سینه ای سپر شود چه بسا همین بچهها با
چنان روحیه هایی، در خط مقدم دفاع درآیند و از کیان و هویت این بوم حراست و حفاظت
نمایند. ناگفته نماند بازی خوب بازیگران نقش نوجوان ایرانی و روس، کارگردانی به
اندازه و نزدیک به هویت سینمایی، میزانسن های جالب، تکیه کلام های جذاب و رنگ و بوی
بومی این اثر که همگی به خلق یک فضای ملی و هویتمند با دغدغه هایی از جنس امروز و
مماس با زندگی مردم این زمان و آمال و آلامشان کمک کرده است، در ارزشهای
سینماورزانه و کارایی های فراسینمایی این اثر هم موثر و مفید بوده است. فیلم
«تنهای تنهای تنها» قصه مردمانی است آبرومند و گرم با شور و حالی انقلابی و هویتی
ایمانی که در این روزگار، قصد ایستادگی بر روی پای خود و وفادار ماندن به
آرمانهایشان را دارند و پیامشان برای دنیا صلح و استقلال و پیشرفت است و اینکه بنا
نیست زیر بار زور و ظلم بروند و در این راه از کوچک و بزرگ و شهری و روستایی و
بالانشین و فرودست، همگی متحد و همدلند. و چه شور و شعور زیبا و باطراوتی است
این اندیشه های زلال و پیام های سپید برای سینمایی که برای ملی شدن و جهانی گشتن،
اتفاقا به این چیزهای ناب و تابناک در این روزگار سرد و ابری، بیش از هرچیز دیگری
نیازمند است. «تنهای تنهای تنها» نشان داد می توان با دست خالی اما با دلی مطمئن
و روحیه ای استوار، گام هایی بلند و ماندگار برداشت.
|