کشورهاي ديگر چه ميکنند؟ |
|
دشمنشناسي و حرکت منطقي (خشت اول) |
|
نامه وارده |
|
ویتامینه |
|
بوی بارون |
|
|
|
|
راهکارهايي براي درمان بيماري «کتاب نخواندن» در سایر نقاط جهان چندی پیش
انتشار مجموعهای یازده جلدی از تجربیات سایر کشورها در عرصه ترویج کتابخوانی این
امکان را فراهم کرد تا دقيقتر بدانيم اوضاع در ساير نقاط جهان چگونه است و ايا
کشورهاي ديگر هم مانند ما بعد از 3 دهه همچنان در ايستگاه ارائه آمار مطالعه هستند
و به جاي برنامههاي کاربردي و آيندهنگر همراه با پژوهشهاي بنيادين، شعار ميدهند
يا براي آنکه بوي کافور از صنعت نشرشان بلند نشود، دست به کار شدهاند و خود را با
سودوکوي آمار خودساخته و خودشيفتگي متاثر از اين نگاه، درجا نزدهاند. بد نيست
بدانيم ساير کشورها درباره اين موضوع مناقشهانگيز در کشور ما چه کردهاند شايد
مديران ما هم ارادهاي داشتند و گوشه چشمي به آنها! اگر البته خودبزرگبينيهايي
همچون «اول بودن» در منطقه اجازه بدهد که براي بهتر شدن، حرکتي انجام دهيم و از
برگزاري جشنها و جشنوارههاي «نفتي» همراه با انواع جوايز ماه و فصل و سال احساس
«حماسه فرهنگي» نداشته باشيم! يادمان باشد پايين بودن سرانه مطالعه با وجود جمعيت
76 ميليون نفري و شمارگان هزار نسخهاي يک «بيماري خاموش» است که زودتر بايد برايش
درماني پيدا کنيم؛ آن هم جداي برگزاري نمايشگاه و سمينار و هفتههاي بيبخار براي
گراميداشت يار مهربان. تحريريه نسل سوم روسیه: مشکل از کودکان نيست اجرای
طرح حمایت از کتابخوانی در روسیه، دستاندرکاران طرح را به نتایج جالب توجهی رساند
که میتوان در بررسی وضعیت کتابخوانی در کشورمان آنها را مدنظر قرار داد. در این
طرح مشخص شد که این کودکان نیستند که آینده کتابخوانی یک جامعه را تعیین میکنند،
بلکه نسل بالغ و شاغل هستند. ما با رفتار و کردار فعلی خود، آینده خود و فرزندانمان
را میسازیم. اگر والدین و معلمان امروزی به روند کتابخوانی جلب نشوند، کودکان به
مطالعه عادت نخواهند کرد. این طرح همچنین نشان داد مقتضیات هر کشور در ترویج
کتابخوانی مؤثرند. آنها به این نتیجه رسیدند که روسیه کشور متنوعی است و مردم چه در
مناطق توسعه یافته صنعتی باشند و متمول، چه در مناطق محروم زندگی کنند و پول خرید
کتاب نداشتهباشند، اهل مطالعه نیستند! در مورد اولی میتوان از این روش استفاده
کرد که به افراد فهماند کتاب خواندن امری غیرمعقول نيست. اما در مورد گروه دوم باید
کتابخانهها را تجهیز کرد و امکان استفاده همه افراد از آنها را فراهم نمود.
نکته قابل توجه دیگر در پژوهشهای مربوط به این طرح این بود که انتشاراتیها باید
گرایشهای امروزی در زمینه فرهنگ و بازار کتاب را درک کنند؛ تغییرات در زندگی
اجتماعی، در فرهنگ و نشر کتاب نیز باید منعکس شود. در دنیای کنونی کتابها بیش از
پیش به عنوان محصول اطلاعاتی در نظر گرفته میشوند. به همین دلیل در روسیه رتبه
برتر فروش به کتابهای حاوی اطلاعات مفید اختصاص دارد. انگلستان: دخترها بهتر از
پسرها در سال 2005، در انگلستان، طرحی به نام «قهرمانان مطالعه» به منظور افزایش
مطالعه پسرها اجرا شد. این طرح با این پیشفرض انجام شد که دختران در زمینه مطالعه
عملکرد بهتری نسبت به پسران دارند. البته، این موضوع مختص به کشور انگلستان نیست.
تحقیقات مقایسهای بینالمللی، همچون پژوهش «مطالعه برای تغییر» توسط سازمان توسعه
و همکاریهای اقتصادی، نشان ميدهد که در اکثر کشورها دختران تمایل دارند در
تکالیف مربوط به ادبیات و سطح کتابخوانی از پسران پیشی بگیرند. نتایج تحقیقات حاکی
از آن است که دختران دو برابر پسران مایل هستند که خواننده حرفهای باشند.
یافتههای تحقیقیِ سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی (سال 2002) نشان داد که پسران
چندان از مطالعه لذت نمیبرند. یافتههای طرح «قهرمانان مطالعه» نیز این دیدگاهها
را تأیید کرد. پسران و دانشآموزان دبیرستانی بیش از دیگران مطالعه را ملالآور و
یافتن کتابهای مورد علاقه را دشوار میدانند. این پژوهش، ضمن توصیف رفتارهای
مطالعاتی سنین مختلف دختران و پسران، راهکارهایی نیز برای ارتقای سطح مطالعه در نظر
گرفت. تقریباً نیمی از دانشآموزان در این پژوهش اعلام کردند که ارائة صفحه وب شخصی
برای پسران و ملاقات با یک نویسنده یا فرد مشهور آنان را به مطالعه وامیدارد. به
طور کلی، برای تشویق دانشآموزان به سمت کتابخوانی باید، متناسب با سن آنها، به
«علایق شخصی آنان، تفریحمحور بودن مطالعه، و هدفمند بودن آن» توجه کرد. یافتههای
این پژوهش همچنین حاکی از آن است که زود دعوت کردن بچهها به سمت کتاب خواندن
آسانتر است. بالا رفتن سن، انگیزههای افراد را برای کتاب خواندن کاهش میدهد و
به همین ترتیب، تشویق آنان به سمت کتابخوانی مشکلتر خواهد شد. امریکا: بدون
جايزه هرگز پژوهشی در سال 2008، به منظور بررسی میزان کارآمدی مسابقات مختلف
برای تشویق دانشآموزان به کتابخوانی، محققان را به این نتیجه رساند که تلاش
بیوقفه دانشآموزان برای بالابردن سرعت خود در مطالعه، آنان را از کتابخواندن
خسته میکند. برای انجام این پژوهش دانشآموزان مدرسهای، که چنین طرحی در آن انجام
گرفته بود، در نظر گرفته شدند. نام طرح اجراشده «پیش به سوی ستارگان» بود و در آن
از بچهها تعهد میگرفتند که تا پایان سال تحصیلی 30 کتاب مطالعه کنند. جوایز در
نظر گرفته شده از این قرار بود: «30 کتاب: جايزه موشک خلبان. 45 کتاب: جایزه مبارز
سیاره. 60 کتاب: جایزه کاشف کهکشان. 75 کتاب: جایزه ارباب فضا. 90 کتاب: جایزه
استاد بزرگ جهان.» از جمله شرایط این مسابقه این بود که دانشآموزان باید کتابهای
مناسب سن خودشان را انتخاب میکردند و خلاصه هر کتاب را به والدین خود ارائه
میدادند. نتایج اجرای این طرح در پایان سال تحصیلی شگفتانگیز بود. دانشآموزان
تقریباً دوبرابر تعداد مشخصشده کتاب خوانده بودند. چنين نتيجهاي ترس مسئولان
مدرسه را در پي داشت که دانشآموزان صرفاً برای دریافت جوایز، مطالعه میکنند. به
همین علت، در سال بعد، اصلاحاتی برای طرح اجرایی کتابخوانی در نظر گرفته شد. در
طرح جدید از دانشآموزان خواسته شد که برنامة مطالعاتی خود را به شکل سال قبل
ادامه دهند، اما جوایزی برای آنان در نظر گرفته نشد. در مقابل، هر دانشآموز باید
به این سؤال پاسخ میداد: «من این کتاب را میخوانم چون ...» بررسی تعداد
کتابهای مطالعهشده در سال دوم، که جوایز حذف شده بود، نشان داد که دانشآموزان
بسیار کمتر از سال اول کتاب میخوانند. محققان، ضمن بررسی عوامل دیگری همچون نقش
والدین، تأثیر جوایز در کتابخوان کردن دانشآموزان را انکار کردند. آنها به این
نتیجه رسیدند که شاید اهدای جوایز به دانشآموزان در تشویق آنان به سوی مطالعه در
ابتدای امر مؤثر باشد، اما به محض اینکه دانشآموزان به اختیار خود شروع به مطالعه
میکنند، جوایز بایستی از میان برداشته شوند. تایلند: کودکت را درياب! در
سال 2007 طرحی به نام «آغاز کتابخواندن» و با هدف گسترش فرهنگ کتابخوانی، در استان
ماهاساراخام تایلند اجرا شد. در مرحله اول این طرح کتابهایی به 2400 خانواده،
دارای فرزند 6 الی 9 ماهه، اهدا شد تا والدین برای نوزادان بخوانند. اجرای این طرح
و چندین طرح دیگر به منظور ارتقای سطح مطالعه در خانواده نشان داد کارهایی مانند در
آغوش گرفتن کودک و کتابخواندن برای او، روابط بین والدین و کودک را تقویت میکند.
چنین رفتارهایی از سوی والدین در فعالکردن استعدادهای یادگیری و احساسی کودک
بینهایت مؤثر است. همچنين بهترین شیوه تحریک ذهن، برای ارتقای رشد احساس، آن است
که والدین با صدای بلند برای کودک کتاب بخوانند و با او گفتوگو کنند. این راهکار،
استعدادهای فراگیری کودک را در مسیر مطالعه، یادگیری، توسعه واژگان، و خلاقیت ذهن
قرار میدهد. اکثر والدین، به گمان آنکه کودک، صحبتهایشان را نمیفهمد، با او گفت
وگو نمیکنند؛ بدین ترتیب، متأسفانه، کودک از فرصت عالی رشد قابلیتهای فراگیری،
محروم میشود. در این مطالعات تأکید بیشتر روی مطالعه خانوادگی بود. به همین دلیل،
توصیههایی برای ارتقای مطالعه در محیط خانواده در نظر گرفته شد. این توصیهها
عبارتاند از: «والدین باید اطلاعاتی مناسب با سن بچهها در اختیار آنان قرار دهند؛
آموزش مؤثر موجب یادگیری، تفکر، خلاقیت، انعطافپذیری، توانایی حل مشکلات،
منظمبودن، پشتکار و بهرهمندی از خودباوری» میشود. استقرار جامعهای متعهد که به
لذتبردن همه بچهها از کتابخوانی میاندیشد و تلاش همه پدران و مادران در این
زمینه ضروری به نظر میرسد. در این جامعه، والدین آگاهاند که باید از نخستین
روزهای تولد کودک برایش کتاب بخوانند. علاوه بر اینها، باید جامعهای بنا شود که
به کودکان کمک کند تا از طریق کتاب دوستانی بیابند و هرساله در یک جشن کتاب،
نویسندگان محلی، مدارس، و کتابخانههای بیشتر را شناساند و درباره آنان صحبت کرد.
نکته حائز اهمیت، رایگانبودن این جشنهاست، به طوری که خانوادههای کمدرآمد نیز
بتوانند به اندازة دیگران به کتاب دسترسی داشته باشند. شیلی: قصهخواني با کتب
مصور مؤسسه لافونته در شیلی، از سال 2008، به منظور افزایش دسترسی کودکان 4 تا
10 ساله، بهخصوص اقشار کمدرآمد جامعه به کتاب، طرحی با عنوان «خلق خوانندگان
فردا» اجرا کردند. مبنای این طرح امانت دادن کتاب به کودکان در مدارس و اجرای
برنامههای مرتبط با کتاب مثل داستانگویی و خیمهشببازی بود. بیشتر کودکان شیلی
از طرح امانت گرفتن کتاب استقبال کردند، زیرا اکثر آنها کتابخواندن در خانه را به
کتابخواندن در مدرسه ترجیح میدادند. در واقع، این احتمال وجود داشت که کودکان
مدرسه را برابر با درسخواندن میدانستند و خانه را برابر با اوقات فراغت. در
نتیجه، گرایش اکثر آنان به کتابخواندن برای لذتبردن بود. این مؤسسه، ضمن تجهیز
کتابخانههای مدارس به کتابهای متنوع، با اجرای برنامههای داستانگویی و
خیمهشببازی، در علاقهمندکردن کودکان به کتاب تأثیرگذار بود. در این برنامهها،
که به شش چرخه مطالعاتی تقسیم میشد، در ماههای مارس و آوریل، درباره موضوع عشق ـ
با کتابهایی درباره علاقه و دوستی، عشق یک مادر، و عشق یک زوج ـ برنامههایی برای
کودکان اجرا شد. در ماههای ژوئن و ژوئیه به موضوع هنر پرداختند و در ماههای اوت و
سپتامبر، موسیقی، طنز، و بازیهای کلامی به دنیای کتابها قدم گذاشت. در اکتبر،
نیاکان شیلی موضوع داستانخوانی شد و در ماههای آخر سال داستانهای ترسناک سر از
برنامههای داستانخوانی درآورد. استقبال کودکان از این برنامهها نشان داد که
کتابهایی با مضامین ترس، ماجراجویی، حیوانات و طبیعت مناسب بچههای 4 تا 10 ساله
است. همچنین، این مؤسسه اعلام کرد که کودکان باید کتابهای مصور بخوانند تا با کتاب
بيشتر انس بگيرند. کانادا: درمانگاه کتاب پژوهشگران، درباره سودمندی خواندن
برای نوزادان و حتی کودکان در دوران طفوليت و تاثیر آن در رشد مغز ، بسیار
گفتهاند. از این رو، چهار درمانگاه بزرگ بیمارستان کودکان مونترئال در کانادا، که
زیر نظر دانشکده پزشکی مک هیل فعالیت میکنند، برنامه های کتابخوانی در بیمارستان
راه اندازی کردهاند. این برنامه با همکاری مرکز سوادآموزی کبک از سال ۲۰۰۷ آغاز
شد. در این برنامه، هر کودک زیر پنج سال در بیمارستان، یک کتاب به زبان مادریاش
دریافت میکند. پدر و مادر کودک هم با دانستنیهایی پیرامون اهمیت کتابخوانی در رشد
کودکشان آشنا میشوند. درمانگاه وضعیت هر خانواده مراجعه کننده را از نظر عادت به
کتابخوانی ارزیابی میکند و اگر لازم باشد افراد خانواده را به مراکز یا منابعی
درباره ترویج خواندن و اهمیت سواد آموزی معرفی میکنند. داوطلبانی هم برای
کودکان در اتاق انتظار بیمارستان کتابخوانی میکنند. به این ترتیب، کودکان از لذت
شنیدن داستان بهره مند میشوند و پدر و مادرها هم میآموزند که چگونه در خانه برای
کودکشان کتاب بخوانند. یک کتابخانه سیار هم برای کودکانی که باید مدتی را در
بیمارستان سپری کنند در نظر گرفته شده است. کودکان میتوانند از این کتابها
استفاده کنند و سپس آن ها را با خود به خانه ببرند. در یکی از درمانگاه ها، کتابی
هم به پدر و مادرها داده می شود و آن ها تشویق می شوند که در هنگام بیماری نوزادشان
برایش کتاب بخوانند تا هم ارتباط بین آنها محکمتر شود و هم کتابخواندن برای
کودکشان به یک عادت برای آنها تبدیل شود. استراليا: بستههاي حسابشده طرحي
به نام باشگاه بزرگ کتاب (TBBC) به همه اهالی استرالیای جنوبی، بدون توجه به وضعیت
اقتصادی و پیشینه سنی یا تحصیلی آنها، تعلق دارد. هر ماه یک عنوان کتاب انتخاب
میشود و تمام استرالیای جنوبی آن را با هم میخوانند. طرح ديگر باشگاهک بزرگ کتاب
(TLBBC)، که یک برنامه سوادآموزی برای کودکان ۰ تا ۵ سال بود، نيز در اين بخش از
استراليا شکل گرفت. این پروژه با سرمایهای یک میلیون دلاری که از سوی دولت ایالتی
تأمین میشد، در فوریه ۲۰۰۶ راه اندازی شد. هر کودک در استرالیای جنوبی به محض
به دنیا آمدن، از حق دریافت یک بسته TLBBC برخوردار میشود که هرسال یک کتاب
برگزیده، لوح تصویری به نام «وقت شعر خواندن است» و یک کیف کتابخانهای TLBBC را
در خود دارد. اين لوح تصویری، ابتکاری از استرالیای جنوبی است که برای کودکان سرگرم
کننده و برای والدین، ارائه دهندهی الگو و دارای نقشی آموزشی در زمینهی چگونگی
خواندن برای کودکان و سر و کله زدن با آنان است. در این لوح، بخشهایی به زبانهای
دیگر و ترجمههای آن ها نیز وجود دارد. لوح تصویری مذکور، منبع با ارزشی برای بالا
بردن سطح سواد پدر و مادران و دادن اعتماد به نفس کافی به آن هاست تا برای کودکان
خود کتاب بخوانند. برای ترغیب کودکان به کتابخوانی، شورای گزینش TLBBC برای هریک
از گروههای سنی ۰ تا ۲ سال (پیش از سخن گفتن)، ۲ تا ٣ سال (دوره سخن گفتن) و ۴ تا
۵ سال (پیش از آغاز خواندن) کتابی برمیگزیند. این طبقه بندی بر پایه گروه بندیهای
اتحادیه کتابخانههای امریکا انجام گرفته است.
|
|
|
نرمش قهرمانانه به معناى مانور هنرمندانه براى دست يافتن به مقصود است؛ به
معناى اين است كه سالك راه خدا - در هر نوع سلوكى - به سمت آرمانهاى گوناگون و
متنوع اسلامى كه حركت ميكند، به هر شكلى و به هر نحوى هست، بايد از شيوههاى
متنوّع استفاده كند براى رسيدن به مقصود. هرگونه حركتى - چه حركت به جلو، چه حركت
به عقب - مثل ميدان رزم نظامى، بايد به دنبال رسيدن به اهدافِ ازپيشتعيينشده
باشد. اهدافى وجود دارد؛ نظام اسلامى در هر مرحلهاى يكى از اين اهداف را دنبال
ميكند، براى پيشرفت، براى رسيدن به نقطه تعالى و اوج، براى ايجاد تمدن عظيم
اسلامى؛ بايد سعى كند به اين هدف در اين مرحله برسد. البته مرحلهگذارى است، قطعه
قطعه است. راهنمايان و هاديان و متفكران و مسئولان مربوط، اين قطعات را معين
ميكنند، هدفگذارى ميكنند، حركت جمعى آغاز ميشود. همه بايد تلاش كنند كه هر حركتى
در هر مرحلهاى به اهداف خودش برسد. اين آن نظامِ صحيحِ حركتِ منطقى است. *
آنچه نقطه مقابل نظام اسلامى است، استكبار است. جهتگيرى خصومتهاى نظام اسلامى،
با نظام استكبار است؛ ما با استكبار مخالفيم، ما با استكبار مبارزه ميكنيم.
استكبار يك واژه قرآنى است كه در قرآن درباره امثال فرعون و گروههاى بدخواه و
معارض حقّ و حقيقت بهكار رفته است. استكبار در گذشته هم بوده است، تا امروز هم
وجود دارد. استخوانبندى استكبار در همه دورهها يكى است؛ البته شيوهها و خصوصيات
و روشها در هر زمانى تفاوت ميكند. امروز هم نظام استكبارى وجود دارد؛ رأس استكبار
هم در دنيا، دولت ايالات متحده آمريكا است. * ما با برخورد غيرخردمندانه در
همه عرصهها مخالفيم؛ ما معتقديم در همه عرصهها، در همه برنامهريزىها، در
همه جهتگيرىهاى جمعى و فردى بايد با درايت و حكمت عمل كرد. اگر صحنه را نشناسيم،
اگر دوست را نشناسيم، دشمن را نشناسيم، اگر امروز نظام سلطه را نشناسيم، استكبار را
نشناسيم، چطور ميتوانيم با حكمت و درايت حركت كنيم؟ چطور ميتوانيم درست
برنامهريزى كنيم؟ لذا بايد بشناسيم. * يكى از ويژگىهاى نظام استكبارى،
خودبرتربينى است. مجموعههاى استكبارى - آن كسانى كه يا در رأس يك كشور يا در رأس
يك نظام بينالمللى، يا مجموعهاى از كشورها كارها را به دست گرفتهاند - وقتى
مجموعه خودشان را از بقيه انسانها، از بقيه مجموعهها برتر دانستند، وقتى خودشان
را محور دانستند، همه چيز را فرع بر خودشان دانستند، يك معادله غلط و خطرناكى در
تعاملات جهانى بهوجود مىآيد. براى خود حق مداخله در امور بقيه انسانها و بقيه
ملتها را قائل است... اين خود برتر بينى موجب مي شود كه ادّعاى توليت امور ملتها
را داشته باشند، ادعاى مديريت جهانى را داشته باشند، خودشان را رئيس مجموعه عالم
بدانند. * يكى از شاخصهاى ديگر استعمار و استكبار اين است كه جنايت را نسبت
به ملتها و نسبت به آحاد بشر مجاز ميشمرند و اهميت نميدهند. اين يكى از بلاياى
بزرگ استكبار در دوران جديد است؛ دوران جديد يعنى دوران پيشرفت علم، پديد آمدن
سلاحهاى خطرناك، كه اين سلاحها هم از وقتى به دست مستكبرين رسيد، بلاى جان ملتهاى
عالم شد؛ براى جان انسانها - هر انسانى كه با آنها همراه نباشد، تسليم آنها نباشد،
تابع آنها نباشد - هيچ ارزشى قائل نيستند... * يكى ديگر از شاخصها، فريبگرى
و رفتار منافقانه است؛ همه جنايات را در تبليغات خودشان سعى ميكنند توجيه كنند و
جنايت را در لباس خدمت نشان بدهند! اين نظام استكبار كه قصد سلطه بر ملتها را
دارد، از اين شيوه بهطور متعارف و معمول در همه زندگىاش استفاده ميكند؛ توجيه
جنايت و پوشاندن لباس خدمت به جنايت. * نظام اسلامى با استكبار با اين
خصوصيات طرف است؛ نظام اسلامى با ملتها طرف نيست، با مردم طرف نيست، با انسانها
طرف نيست، نظام اسلامى با استكبار طرف است. از زمان ابراهيم خليل و نوح پيغمبر و
پيغمبران بزرگ و پيغمبر اسلام تا امروز هم همين بوده: جبهه حق در مقابل استكبار
قرار داشته است. چرا؟ مقابله امروز نظام اسلامى با استكبار از چه رو است؟ چون
استكبار با اين خصوصياتى كه گفتيم، قادر نيست نظام اسلامىاى مثل نظام جمهورى
اسلامى ايران را تحمل كند. چون نظام جمهورى اسلامى اساساً در اعتراض به استكبار
پديد آمده است؛ انقلاب در اعتراض به استكبار و عوامل استكبار در ايران بهوجود آمد
و بر اين اساس تشكيل شد، رشد پيدا كرد، قوى شد، منطق استكبار را به چالش كشيد.
* آنچه براى نظام جمهورى اسلامى بهعنوان يك تجربه دائمى در طول اين ۳۵ سال
وجود دارد، اين است كه تنها عامل برطرف كردن مزاحمت دشمن عبارت است از اقتدار ملت و
ايستادگى ملت؛ اين تنها عاملى است كه ميتواند دشمن را عقب بزند. البته دشمن، دشمن
است؛ از همه ابزارها استفاده ميكند؛ همانطور كه گفتيم از ابزار تحريم هم استفاده
ميكند و استفاده كرده است. ما بايستى بدانيم آن راهى كه ما را ميتواند به مقصود
برساند، چيست. * در اروپا ملت فرانسه يك روزى اعتبار سياسى به دست آورد
بهخاطرِ اينكه رئيس جمهور آن روز فرانسه، به دليل اينكه انگليس وابسته به آمريكا
است، اجازه نداد كه انگليس وارد بازار مشترك اروپا بشود؛ اين مايه اعتبار فرانسه
شد. آن روز در دنيا اعتبار دولت فرانسه زياد شد بهخاطرِ اينكه در مقابل آمريكا
ايستاد و اجازه نداد انگليس - كه متصل به آمريكا بود - وارد بازار مشترك اروپا
بشود؛ اعتبار يك ملت اينجور بهوجود مىآيد. اينكه حالا دولتمردان همان كشور نه
فقط در مقابل آمريكا، بلكه بروند در مقابل صهيونيستهاى نحسِ نجس اظهار كوچكى و
تواضع بكنند، مايه سرشكستگى ملت فرانسه است كه البته خودشان بايد علاج كنند. *
جوانها! بدانيد، بدون هيچگونه ترديدى آينده روشن و اميدبخش اين كشور و اين
نظام متعلق به شما است؛ شما خواهيد توانست كشورتان و ملتتان را به اوج افتخار
برسانيد؛ شما به توفيق الهى خواهيد توانست الگو و نمونه كاملِ تمدّنِ نوينِ اسلامى
را در اين آب و خاك تشكيل بدهيد؛ براى اينكه بتوانيد اين وظايف بزرگ را انجام
بدهيد، بايستى دين را، تقوا را، عفت را، پاكيزگىِ روحى را در ميان خودتان هرچه
بيشتر ترويج كنيد و تقويت كنيد. جوانِ امروز احتياج دارد به دين، به تقوا، به علم،
به نشاطِ كار، به امانت، به عفّت، به انجام خدمات اجتماعى و به ورزش؛ اينها
خصوصياتى است كه جوانِ امروز به آن احتياج دارد.
|
|
|
فقط شما هنرمنديد؟ اين روزها در کشور ما سومين جشنواره «هنر مقاومت» در حال
برگزاري است، جشنوارهاي که هنوز مظلوم است و برخي مدعيان رسانه و روشنفکري حتي
اخبار مربوط به اين جشنواره ملي را نيز منعکس نميکنند؛ جشنواره اي که حقيقتا
ميتواند پرچم کشور ما در دنياي هنر امروز باشد؛ دنياي پر از زرق و برقي که همه چيز
دارد جز، «اميد و دفاع از مظلوم». مگر يادمان رفته که امام عزيزمان فرمود: «تنها به
هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران را بیاموزد.» و حالا بايد گفت مگر نه
اين است که هنر عین تعهد و مبارزه است و «مقاومت» قهرمانانهترين جهاد تاريخ است و
«هنر مقاومت» پوستر جهاني مبارزه. مگر نه اينکه «مقاومت» همواره در همسايگي «جنگ»
به کار رفته و در برابر «ظلم» خودنمايي کرده، پس «هنر» سرباز دلير و جسور اين جبهه
مقدس است. حالا چه ميشود که ما به اين نماد عزت ملي و بين المللي که راهگشاي
بسياري از فريادها و مذاکرات و نزاعهاي ديپلماتيک دنياي معاصر است چرا که «هنر»
زباني بينالمللي دارد و فراتر از تمام مرزها و رنگها و پرچمها حرکت ميکند و
پيام خود را به جهانيان ميرساند. بايد خداقوت گفت به دست اندرکاران اين جشنواره و
تذکر داد که برنامهها بدور از کليشه و تکرار با نگاهي آيندهنگر و جهاني برنامه
ريزي و اجرا شود. در همين حال و هوا که هنرمندان حقيقي و اصيل خود را متعهد
نمايش مبارزه با ظلم و جور کردهاند، عدهاي ديگر که هميشه خود را هنرمند و هنر فهم
ميدانند و ديگران را عامي و نادان، نمايشگاهي تحت نام «هنر معاصر» برگزار کردند که
برخي تصاوير و تابلوهاي آن نه تنها هنر نبود بلکه شعارهاي نخ نماشده سياسي بود که
هرگز با هيچ منطقي و در هيچ دولت و فضايي قابل دفاع نيست. چهارمین نمایشگاه
سالانه هنر معاصر تحت عنوان «پرسیوک» در خانه هنرمندان آغاز به کار کرد اما
برگزارکنندگان این نمایشگاه، برخلاف قرارداد خود و تابلوهاي تاييد شده، آثاری را به
نمایش درآوردند که با شئونات اسلامی مغایرت داشت و برخی از آثار نیز شائبههای
سیاسی را به وجود میآورد؛ توهین به مقدسات، آثار غیراخلاقی و جنسی و خلاف عفت
عمومی و توهین به نظام و کشور همراه با برخي توضيحات تابلوها همه و همه نشان از يک
هنر بدون تعهد و پرتوقع داشت که خوشبختانه مديريت خانه هنرمندان بعد از تذکر و عدم
تمکين مسئولان اين نمايشگاه، دستور تعطيلي نمايشگاه را صادر کرد؛ کاري نداريم که
برخي رسانهها از اقدام غيرقانوني خانه هنرمندان ياد کردند و اقدام صددرصد قانوني
را به خاطر مغايرت با منافع حزبي، غيرقانوني ناميدند، مهم اين است که مديران هنري
ما در برخورد با هنر و هنرمندي نبايد در گرداب رودربايستي و تعارف و داستان «لباس
امپراطور» گرفتار شوند. نظام اسلامي ما اجازه نفس کشيدن به آنهايي که با بيت المال
«چهره» ميشوند و با پز شبه روشنفکري ميخواهند «مستقل بودن» را به ديگران القا
کنند، و در عوض شعارهاي سياسي و اخلاقي غربيها را در آثارشان ديکته کنند، نميدهد
و صد البته تقدير از رفتارهاي مديريتي اينچنين دست لرزان برخي مديران گرفتار در
فضاهاي شبه هنري و شبه روشنفکري را نيز ميگيرد و اجازه مانور اصولي را به آنها
ميدهد. همان طور که مديرخانه هنرمندان از نام و نشان اين نمايشگاه و سابقه
برگزاري و لشکر رسانهايشان نترسيد و کار درست را انجام داد باقي مديران و البته
مديران ارشد هنري در کشور بايد اينچنين باشند. بايد مراقب بود برخي منزويها و
طردشدگان عرصه هنر با تغيير دولت و بروز برخی نشانه های لیبرالیسم فرهنگی ، اجازه
حضور دوباره و راهاندازي کارتلهاي مالي – اخلاقي خود را تحت پوشش هنر پيدا نکنند.
فرهاد کاوه
|
|
|
آمريکا و ريشههايش اين شايد براي نخستين بار است که رهبر انقلاب، يک رمان
خارجي را در يک سخنراني رسمي معرفي و خواندنش را توصيه ميکنند. رهبر انقلاب اسلامی
در دیدار با دهها هزار نفر از فرماندهان بسیج سراسر كشور در بخشی از بیاناتشان به
شاخصههای استعمار و استكبار پرداختند. ایشان یكی از این شاخصهها را اینگونه
معرفی نمودند: «يكى از شاخصهاى ديگر استعمار و استكبار اين است كه جنايت را نسبت
به ملتها و نسبت به آحاد بشر مجاز میشمرند و اهميت نمیدهند. اين يكى از بلاياى
بزرگ استكبار در دوران جديد است.» بعد یك مثال روشن و مصداق معین هم بیان كردند كه
برخورد مستكبرین با بومیان آمریكا بود و برای دومینبار در سه ماه اخیر از یك كتاب
خارجی اسم بردند و خواندن آن را مغتنم دانستند: رمان «ریشهها» نوشتهی آلكس هیلی.
کتاب «ریشه ها» نوشته الکس هیلی، با عنوان فرعی «حماسه یک خانواده آمریکایی»، است
که در آن نویسنده زندگی خانواده و نیاکانش را به تصویر میکشد. محور داستان، وضعیت
نابسامان آمریکاییان آفریقاییتبار و بیان رنجها و کاستیهای زندگی آنها در دوران
بردهداری و پس از آن است. داستان این کتاب باعث شد که مهاجران آمریکا به ویژه
سیاهان درصدد شناختن نیاکان خود برآیند و به ریشه خود توجه کنند. این کتاب خواندنی
جایزه پولیتزر را نیز برای نویسندهاش به ارمغان آورده است. داستان این اثر
نیمهمستند که به شکل رمان نوشته شده و بیانی واقعگرایانه دارد، با زایش قهرمان
اصلی داستان کونتا کینته (نیای هفتم نویسنده کتاب)، در دهکدهای مسلمان و در شرق
قاره آفریقا آغاز میشود. او با فرهنگ سنتی رشد میکند و زندگی آرام و بیدغدغهای
را به همراه خانواده و قبیلهاش میگذراند. اما تراژدی از جایی آغاز میشود که
بازرگانان برده، او را غافلگیر کرده و میربایند. او به همراه عدهای دیگر در
بدترین وضع با کشتیهای تجارت برده به آمریکا برده میشود و به فروش میرسد. کونتا
کینته در آمریکا متحمل رنجهای بسیاری میشود. او که تا پیش از این آزاد و
شرافتمندانه زندگی کرده است، باید صبح تا شام عرق بریزد و کار کند و ناظر تصاحب
دسترنجش به دست دیگران باشد. او در آغاز زبان انگلیسی نمیداند و به سایر بردگان
سیاه، با نظر تحقیر روبرو میشود و از این رو همه از او کناره میگیرند. او که
مسلمانی باورمند و مقید است، عقیده دارد که این بردگان از اصل و ریشه خویش فاصله
گرفته و سرسپرده سفیدپوستان شدهاند، اما به تدریج زبان انگلیسی را میآموزد و
درمییابد که اینان هرگز در آفریقا نبودهاند و برده زاده شدهاند... داستان از
دیدگاه تاریخی، بیانگر رویداد جنگهای استقلال و تأسیس ایالات متحده آمریکا،
شورشهای بردگان، جنگ داخلی و لغو بردهداری است. آلکس هیلی در بخشهای پایانی
کتاب، به شرح حال مختصری از خویشتن میپردازد، از چگونگی دستیابیاش به شرح حال
قهرمانان داستان سخن میگوید و از انگیزههایش برای نوشتن زندگینامه خانواده و
نیاکانش پرده برمیدارد. «ریشهها» در ایران با ترجمه علیرضا فرهمند و از سوی
شرکت سهامی کتابهای جیبی وابسته به انتشارات امیرکبیر منتشر و تا کنون چند بار
تجدید چاپ شده است. انتشارات بدرقه جاویدان نیز این کتاب را در سال 1387 با ترجمه
محمدتقی کرباسی، حسن مروی روانه بازار نشر کرده است. ناشر در این
مقدمه نوشته است: «ریشه همیشه ناپیداترین، اساسیترین و مهمترین قسمت درخت است.
آن چیز كه به تمامه درخت را تغذیه میكند و بارور میدارد ریشه نام دارد. نویسنده
به ظاهر از ریشهها «roots» ریشهی نسب نژادی بردهای را كه ۲۰۰ سال پیش به بردگی
كشیده شده به عنوان نام، به كتاب خود داده است. اما من میپندارم مفهوم ریشه از این
همه غنائیتر، دامنهدارتر و ژرفتر است. منظور از ریشهها تمامی سیاهان و
بردگاناند كه از آفریقا این قلب تپندهی زمین بركنده شدند و در جایی دیگر نشا
گشتند. ریشهها سیاهاناند كه درخت استقلال و عظمت اقتصادی آمریكا را تا به این
درجه از رشد و برومندی رساندند. اما نكته در این است كه هر چه آنها عمیقتر در
ژرفای زمین فرو رفتند، سفیدها فراتر و بالاتر آمدند و شاخ و برگشان بیشتر بالا
گرفت؛ و دریغ كه هیچ میوهای از این باغ پر بار نصیب بانیان و باغبانان این درخت
نگشت.» آلكس هیلی نویسنده كتاب هم در چند خط ابتدایی كتابش و در یادداشتی
غیرمتعارف نوشته است: «نقشهای در كار نبود كه پژوهشهای مربوط به ریشهها و نوشتن
این سرگذشت ۱۲ سال طول بكشد. انتشار این كتاب در ۲۰۰ سالگی استقلال ایالات متحده
آمریكا كاملاً تصادفی است. این است كه ریشهها را به عنوان هدیه روز تولد به كشورم
كه بخش عمده ریشهها در آن روی داده است تقدیم میكنم.» در بخشي از کتاب از
زيان يک سياه پوست و در توصيه به شخصيت اصلي رمان مي خوانيم: «قانون میگوید اگر
سیاهپوستی، در چشم سفیدپوستی راست نگاه كند ۱۰ ضربه شلاق باید بخورد. قانون آنها
میگوید اگر سفیدی قسم بخورد كه سیاهی دروغ گفته است حق دارند یك گوش او را ببرند.
اگر سفید بگوید سیاه دوبار دروغ گفته است حق دارند دوتا گوش او را ببرند. قانون
میگوید اگر آدم سفیدی را كُشتی به دارت خواهند زد اما اگر سیاهِ دیگری را بكُشی
فقط شلاق میخوری... خواندن و نوشتن برای سیاهان غیرقانونی است. كتاب دادن به
سیاهها غیرقانونی است.» بد نیست بدانیم که آلکس هیلی نویسنده کتاب مشهور و
جهانی «مالکوم ایکس» رهبر مسلمانان امریکا نیز هست؛ ضمن اینکه استن مارگولایز،
کارگردان آمریکایی بر اساس متن داستان کتاب «ریشهها»، سریالی را کارگردانی کرد که
در ژانویه ۱۹۷۷ در شبکه ای.بی.سی (ABC) آمریکا به نمایش درآمد.
|
|
|
یک صبح با هیاهوی گلدانها؛ یک صبح با سلام گل مریم بیدار میشوی و جهان سبز
است لبریز از شکوفه شده عالم حس میکنی که حال خوشی داری، جانت پر از طراوت
جنگلهاست حس میکنی که پیرهنت ابر است، باران فراگرفته تو را نمنم
پروانهها نشسته به موهایت در رقص با نسیم سحرگاهان حس میکنی که باغ گلی هستی
در تو بهار میشکفد کمکم * پا میشوی به نرمی یک رؤیا آرام پشت پنجره میآیی
باغ و شکوفهها و گل و باران؛ سیمان و سنگ و سرب شده از دم یک آسمان که تیره و
تاریک است، لم داده است روی سرت بالا پایین در ازدحام خیابانها آمیختهاند آهن
و آدم
سيد ضياء قاسمي
|
|