گالیا توانگر به سرعت انتقالی به یکی از شهرهای دور افتاده را میپذیرند.
حلقه ارتباط با آشنایان را تنگتر و تنگتر میکنند تا جایی که شاید دیگر به کل
ارتباطشان با دوستان قدیمی قطع شود. برای پذیرش طفل فرزندخوانده حتی حاضر نمیشوند
از کمکهای والدین خود بهره بگیرند و عملا با تبعیدی خودخواسته به چاله انزوا در
میافتند. تمام تلاش والدین بر این محور استوار است که فرزندخواندهشان هیچ گاه به
حقیقت فرزندخواندگیاش پی نبرد! این درحالی است که روانشناسان و مشاورین خانواده
تاکید دارند بهترین سن گفتن حقیقت سن 7 تا 11 سالگی است چرا که در سن طفولیت 2 تا 5
سالگی کودک آسیبپذیر است و در سن بلوغ هم این مسئله با بحرانهای دوران بلوغ توام
میشود و کار را سخت میکند. بنابراین درکشور ما که خانوادهها احساسیاند و دوست
ندارند کودکشان ضربه روحی و عاطفی بخورد بهترین سن بازگو کردن حقیقت قبل از شروع
بحرانهای بلوغ مثلا درتابستانی است که کلاس پنجم ابتدایی را تمام میکنند. حتی
تاکید شده اگر در این سن واقعیت به کودک گفته نشود بهتر است بعد از این هم مخفی
بماند، چرا که لطمات گفتن حقیقت در سنین بالاتر به مراتب بیش از حسن آن است. وقتی
بحران هویت با بحران بلوغ درآمیزد، طوفانی سهمگین نوجوان را دربرمیگیرد. ورود
فرزند مقوله مهمی است که زوج را تحت تاثیر قرار میدهد. باید از لحاظ درونی آمادگی
پذیرش فرزندخوانده را داشته باشند. منظور از آمادگی درونی شرایط مناسب روحی و روانی
زوج برای ورود عضو جدید و کسب آمادگیهای لازم از جمله اطلاع از روشهای جدید
تربیتی و رشد است. احساس نیاز توامان زوجین و آمادگی برای ایفای نقشهای جدید پدر و
مادر بودن از مهمترین مسائل است. البته پذیرش کودکان در شیرخوارگی به مراتب سختتر
است. زیرا دراین مقطع سنی کودکان با مشکلات کمخوابی و آسیبپذیریهای جسمی بیشتری
مواجه هستند و کسانی که چنین کودکانی را به فرزندی میپذیرند، باید بسیار صبور
باشند. با همه این اوصاف بهترین سن فرزند خواندگی زیر شش ماه است. همچنین همراهی
و همدلی خانوادههای درجه اول زوجی که اقدام به پذیرش فرزند میکنند نیز در کسب
آمادگی روحی و روانی آنها و تلاششان برای کسب مهارتهای لازم برای پذیرش مسئولیت
پدری و مادری بسیار اهمیت دارد. زوجین قبل از پذیرش فرزند در صورتی که نگرانیهایی
دارند با روانشناس یا مشاور صحبت کنند. بایدها و نبایدهای فرزندخواندگی خیلی
از والدین در هنگام پذیرش فرزندخوانده ترس این را دارند که شرایط ایدهآل نبوده و
نواقصی وجود داشته باشد که موجب تردید کودک در محبت پدری و مادری آنها شود.
محبوبه قویدل حیدری، کارشناس ارشد روانشناسی و عضو هسته مشاوره راه روشن استان
سیستان و بلوچستان این اطمینان را به ما میدهد که به تجربه ثابت شده
فرزندخواندهها آنچنان روی نواقص زوم نمیکنند و همواره مثل فرزندان خونی قدردان
سرپرستان خود هستند. وی در گفتوگو با گزارشگر کیهان قدم گذاشتن در مسیر
فرزندخواندگی را منوط به داشتن چهار شرط دانسته و میگوید: «فرزندخوانده لطف و
مهربانی والدین پرورشدهنده را ارج مینهد. آنها هرگز به نقصها توجهی نمیکنند. در
نتیجه احساس خوشبختی بیشتری دارند. مشاهده این حس خوشایند و رضایت آنها از زندگی
میتواند برای والدین رضایتبخش باشد. مهمترین شرط، آمادگی کامل زوجین برای پذیرش
یک بچه است که باید تمام مسئولیتهای او را تا آخرین مراحل رشدش بر عهده بگیرند.
مانند این که تصمیم دارند باردار شوند، نه این که با تفکر یک سرگرمی یا صرفا برای
ثواب بردن به صورت گذرا و موقتی به این پدیده نگاه کنند. دومین مسئله این است که
باید بدانند برای چه میخواهند این بچه را به فرزندخواندگی بپذیرند و چه احساسی
نسبت به او خواهند داشت؟ نکته سوم بررسی همه جانبه وضعیت کودکی است که میخواهند
سرپرستیاش را بپذیرند و شرط چهارم آن است که قرار بگذارند این واقعیت را به بچه
بگویند.» این روانشناس در پاسخ به این سوال که چه زمانی باید به بچه گفته شود که
فرزندخوانده است، میگوید:«بیان این واقعیت بهتر است زمانی صورت پذیرد که بچهها در
کودکی ثانویه (7 تا 11سالگی) هستند. آماده کردن ذهن کودک برای بیان واقعیت میتواند
در قالب قصه به بچهها باشد. البته راههای زیادی وجود دارد که باید به کار گرفته
شود. در کودکی اولیه (2تا 5 سالگی) کودک آسیبپذیر است و در سن نوجوانی اگر به این
واقعیت پی ببرند توام شدن این مسئله با بحرانهای خاص بلوغ برایشان سختتر خواهد
بود و ممکن است فرزندخواندگی را تکذیب کنند. البته ضروری است که والدین با یک
روش مثبت و روشن با فرزندخواندهشان صحبت کنند. زیرا اگر از کسی غیر از والدین
خود بشنوند ممکن است نسبت به والدین احساس خشم و عدم اعتماد پیدا کنند. باید به
گونهای عنوان شود که برای این کودکان قابل درک و فهم باشد. آنها نسبت به آگاهی از
فرزندخواندگی خود عکسالعملهای مختلفی بروز میدهند اما احساسشان قبل و بعد از
فهمیدن این موضوع نسبت به والدین پرورشدهنده تغییری نمیکند.» قویدل حیدری، در
تکمیل صحبتهایش در باب اهمیت رواج پذیرش فرزند در خانوادهها میگوید: «توجه به
مسائل تربیتی و رسیدگی به نیازهای عاطفی کودک تنها در خانواده امکانپذیر است. حتی
بهترین موسسههای نگهداری بازده کمتری نسبت به حضور کودک در یک خانواده متوسط دارد.
فرزندانی که در موسسهها و دور از عشق و دلبستگی خانوادگی تربیت و بزرگ میشوند در
معرض بحرانهای عاطفی و روحی بسیاری قرار خواهند گرفت. اگر خانوادهها توان
عاطفی، روانی و مالی مناسبی دارند میتوانند کمک کنند تا این کودکان طعم کانون گرم
خانواده را بچشند.» برخورد اطرافیان با فرزندخوانده اطرافیان و فامیل باید
چطور با کودکی که به فرزند خواندگی پذیرفته شده برخورد کنند؟ متاسفانه بیفکری
برخی از افراد فامیل باعث درد و رنج روحی بچهها میشود و گاه حرفهایی میزنند که
میتواند مشکلات روحی برای این کودکان به وجود آورد. اگر اطرافیان، خود را جای این
خانواده گذاشته و با آنها احساس صمیمیت و همدلی کنند، مطمئنا احساس خانواده را نسبت
به کودک درک کرده و دید آنها نیز از حالت موجودی غریبه به کودک درخواهد آمد، این
درحالی است که برخی دیگر از خانوادهها محبت را از حد خود خارج کرده و نسبت به کودک
حالتی از دلسوزی و ترحم روا میدارند که هر دوی این موارد نادرست و غیرمنطقی است.
خوب نیست که کودک موضوع فرزند خواندگیاش را از زبان دیگران بشنود. این مسئله خیلی
اهمیت دارد که والدین در سن مناسب از زبان خودشان مسئله را برای او مطرح کنند و
همراهیاش کنند تا با این موضوع کنار بیاید. اگر اطرافیان و والدین به گونهای
عادی عمل کنند که گویی با فرزند خونیشان روبهرویند، مسائل و مشکلات درحد قابل
توجهی حل میشوند. داود شعبانیان، جامعهشناس در گفتوگو با گزارشگر کیهان به
زوجینی که قصد پذیرش فرزند خوانده را دارند و نیز مسئولان، توصیه میکند: «زوجین
ابتدا باید نسبت به ابعاد مختلف مسئله آگاهی کامل حاصل کنند. مدیران، کارشناسان و
کارپردازان بهزیستی به عنوان متولیان امر باید از آموزشهای تخصصی برخوردار باشند.
خانواده پذیرنده طفل، باید از هر لحاظ مانند شرایط روحی، اخلاقی، فرهنگی اقتصادی
و... به دقت مورد سنجش قرار گیرند. مهمترین نکته این است که زوجین پذیرنده طفل
افراد فوقالعاده مسئولیتپذیری باشند.» پیشنهاد دیگر این جامعهشناس به
قانونگذاران این است: «خیلی از مشکلات متوجه ابهامات به لحاظ حقوقی است. ابهامات
مربوط به تکالیف دینی نیز باید با دخالت مستقیم نهادهای دینی جامعه مرتفع گردند.»
حمایت از ایتام و مسئولیت آینده کودک جدای از بهزیستی که در امر سر و سامان دادن
به کودکان بیسرپرست و بدسرپرست فعال است، طی دو دهه اخیر کمیته امداد امام
خمینی(ره) نیز به منظور جذب حامیان مالی برای کودکانی که سرپرست دارند اما سرپرست
آنها به هر دلیلی توانایی مالی اداره کردن آنها را ندارد، فعالیتهای رو به رشدی
داشته است. فرق بزرگ فعالیتهای بهزیستی و امداد در این است که بهزیستی
بیسرپرستان و بدسرپرستان را پوشش میدهد اما امداد پوششدهنده کودکان بیبضاعتی
است که والدینشان و یا فامیل درجه یک آنها سرپرستشان است. فعالیتهای امداد در
باب جذب حامی مالی برای بچهها عمدتا در قالب دو طرح اکرام ایتام و محسنین صورت
میپذیرد. تبارک سبحانی، مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) استان تهران در گفت
و گو با گزارشگر کیهان توضیح میدهد: «طرح اکرام ایتام شامل حال کودکانی میشود که
پدرشان فوت شده اما همچنان در دل خانواده خود زندگی میکنند. گاهی پدر و مادر هر دو
فوت شدهاند و یکی از بستگان درجه یک آنها سرپرستیشان را عهدهدار است باید این
بچهها آدرس جا و مکانشان و خانه و خانوادهشان مشخص باشد تا زیر پوشش این طرح واقع
شوند. این طرح از سال 73 راهاندازی شده و تاکنون رشد چشمگیری داشته است. در استان
تهران 11 هزار کودک یتیم داریم که 3 تا 4درصدشان هم پدر و هم مادرشان را از دست
دادهاند. فرد حامی به کمیته امداد مراجعه میکند و مشخصات بچه موردنظرش را به
ما اعلام میکند. مثلا میگوید دختر اول دبستان باشد، ساکن فلان محدوده شهر تهران
باشد، وضعیت تحصیلیاش هم امیدبخش باشد. ما مشخصات موردنظر فرد متقاضی را با
پرونده بچههای تحت پوششمان تطبیق داده و چند نفری که شرایطشان نزدیک به معیارهای
حامی است معرفی میکنیم. بعضیها یکی از بچهها را تحت پوشش قرار میدهند و بعضی
دیگر که از وسع مالی بیشتری برخوردارند حتی ممکن است 20 بچه را مورد حمایت قرار
داده و برایشان از لحاظ مالی پدری و مادری کنند.» وی در پاسخ به این سوال که آیا
بین حامیان و بچهها پیوندهای عاطفی نیز برقرار میشود یا خیر، میگوید: «ما
حامیانی داریم که دختر یا پسرشان را که مورد حمایت مالی آنهاست تا سن 26، 27 سالگی
و تا موقع ازدواج هم همراهی میکنند. جهیزیهاش را که دادند، پسر را که داماد
کردند، دیگر حمایت مالیشان تمام میشود. در طی این سالها سالی چند بار با
نظارت کمیته امداد دیدارهایی بین بچهها و حامیانشان صورت میگیرد. قبلا دیدارها با
هماهنگی مستقیم بین سرپرست کودک و حامی شکل میگرفت که بعضا مشکلاتی پیش میآمد.
مثلا سرپرست حتی برای خریدهای خرده ریز کودک به حامی زنگ میزد و مزاحمت ایجاد
میشد. بنابراین صلاح کار دیدیم که دیدارها زیرنظر امداد صورت پذیرد. حامیان حتی
میتوانند با هماهنگی یک روز به اتفاق کودک برای خرید و گردش بیرون بروند.»
سبحانی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «ما برای کمک هر حامی مبلغ 30هزار تومان در ماه
را در نظر گرفتهایم، اما کیست که نداند این مبلغ با شرایط اقتصادی امروز راه به
جایی نمیبرد. بچهها معمولا چند حامی دارند. البته حامی هم داشتهایم که برای یک
کودک 12 ساله یکباره 16میلیون تومان به حساب پساندازش واریز کرده تا آیندهاش را
تضمین کند.» پیوند بین حامی و کودک از جنس عاطفه والد و فرزند در طرح
محسنین که یکی دیگر از طرحهای کمیته امداد امام خمینی(ره) است، عکس و شناسنامه
کودکان را پیش روی متقاضیان حمایت مالی قرار میدهند تا حامی یکی یا چندتایی را
انتخاب کرده و تحت پوشش قرار دهد. پدر این بچهها زنده است، اما امکان دارد
بیمار و از کارافتاده باشد و یا چون زندانی است نتواند بچههایش را سرپرستی کند.
بچهها در خانواده با مادر یا یکی از بستگان درجه یک خود به سر میبرند. کف کمک
ماهانه 20هزار تومان است، اما واقعیت این است که از طرف حامیان اغلب کمکهای بسیار
بیشتری صورت میگیرد. اگر دیدارها و حمایتهای مالی حامی تداوم یابد، کمکم بچه
با حضور حامی در زندگیاش اخت شده و در بسیاری موارد تا پایان عمر حامی را پدر
خوانده یا مادر خوانده خود دانسته و مورد خطاب قرار میدهد. تصورش را کنید که با
نگاه پدری و مادری به عکس معصوم طفلی دل میبندید، او را تحت پوشش خود قرار میدهید
و سالها بعد در جشن ازدواجش شرکت میکنید. آیا شک دارید که این پیوند خداپسندانه
بین حامی وکودک چیزی جز حس پدری و مادری باشد؟ اینجا غریبگی رخت بر میبندد و
فرشتهها به تحسین انسان صف میبندند. مردم خیر تهران سالانه 36میلیارد تومان به
دو طرح اکرام ایتام و محسنین پول کمک میکنند. ماهی دومیلیارد تومان بابت طرح اکرام
ایتام و یک میلیارد تومان برای طرح محسنین. گزارش روز
|