(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 16 آذر 1392 - شماره 20658

دفاع جانانه عبدالله نوری از رژیم صهیونیستی
رد‌پای 60 سال خیانت وجنایت
   


Research@kayhan.ir
مجمع روحانيون مبارز به عنوان يك تشكل سياسى، قبل از دوم خرداد 1376، همواره در مركزيت جناح موسوم به چپ قرار داشته و به نوعى رهبرى ايدئولوژيكى و راهبردى براى آن ترسيم مى‌نموده است. امّا پس از روى كار آمدن جريان دوم خرداد در بسيارى از موارد با تشكلهاى جبهه دوم خرداد و تجديدنظرطلبان ائتلاف كرده و با آنان همسويى و همگرايى داشته است. اين همسويى و همگرايى كه دنباله‌روى از آنها را نيز در پى داشته است، به تضعيف اين تشكل روحانى منجر شده و مجمع روحانيون مبارز را از اهداف و عملكردهاى گذشته دور كرده است. اگرچه در دوره‌هايى عملكرد مجمع روحانيون مبارز مثبت مى‌باشد، ولى در دوران اصلاحات به دليل پيروى از جبهه دوم خرداد و استحاله شدگان مكتب غرب، مواضع منفى از خود به جاى گذاشته است. مواضعى كه عمومآ اعتراض و متهم كردن نهادهاى قانونى نظام به جناحى عمل كردن مى‌باشد. البته در برخى موارد نبايد از تقابل مجمع روحانيون مبارز با تندروهاى اصلاح‌طلب غافل بود.
در اين بخش به مواضع مجمع روحانيون مبارز در قبال برخى رويدادها و حوادث سال 1379 اشاره مى‌كنيم :
به دنبال فاجعه 18 تير 1378، روزنامه‌هاى زنجيره‌اى جريان دوم خرداد به آشوبهاى رخ داده دامن زدند. در اين ميان روزنامه خرداد با مديرمسؤولى عبدالله نورى (وزير كشور خاتمى) با درج تيترهاى جهت‌دار و محرك سعى در تهييج افكار عمومى جامعه داشت. به عنوان نمونه: روزنامه خرداد در تاريخ 19 تير 1378 با انتخاب تيتر «كوى دانشگاه تهران به خون كشيده شد» خبر از كشته شدن تعدادى از دانشجويان داد، در حالى كه اين خبر صحت نداشت و بنا به گفته كميته تحقيق و تفحص خاتمى حتى يك نفر هم در اين حادثه كشته نشده بود. اين‌گونه بود كه حفاظت اطلاعات نيروى انتظامى، ستاد احياى امر به معروف و نهى از منكر صدا و سيما و گروهى از اقشار مختلف مردم با تنظيم شكايت‌نامه‌اى و تسليم آن به دادگاه ويژه روحانيت، خواستار محاكمه عبدالله نورى شدند. اين در حالى بود كه عبدالله نورى با به‌كارگيرى عناصر مشكوك و بعضآ ضد انقلاب و لائيك، تهاجم بى‌وقفه‌اى به احكام دينى و شرعى، نهادهاى قانونى آغاز كرده بود. علاوه بر آن حمايت از عناصر ضد انقلاب و بى‌دين، ترويج فلسفه‌هاى منسوخ غرب كه سرانجامى جز نهيليسم و پوچ‌گرايى و دين گريزى نداشت، بخشى از كارنامه روزنامه خرداد بود. در كيفرخواست صادره از سوى دادگاه ويژه روحانيت، عبدالله نورى به توهين و افترا به مسؤولان و دستگاههاى وابسته به نظام و نشر اكاذيب براى تشويش اذهان عمومى، فعاليت تبليغى عليه نظام، نشر مطالب مخالف موازين دينى، اهانت به مقدسات مذهبى، مقابله با نظرات و ديدگاههاى اصولى حضرت امام خمينى(ره) و اهانت به ايشان، ترغيب به شناسايى رژيم نامشروع صهيونيستى، تبليغ به نفع گروهك غيرقانونى نهضت آزادى و دفاع از جبهه ملى، ترويج سياسى قائم مقام مخلوع رهبرى (منتظرى)، تشويق به مبارزه عليه برخى احكام مسلم اسلام و القاى تضاد عقلانيت و دين، متهم گرديد.
دادگاه عبدالله نورى سرانجام در روز شنبه 8 آبان 1378 به صورت علنى و در حضور هيأت منصفه در دادگاه ويژه روحانيت آغاز گرديد. در جلسات اين دادگاه ـ كه شش جلسه به طول انجاميد ـ عبدالله نورى با آزادى تمام به دفاع از خود پرداخت و دفاعيات وى سندى محكم و گويا بر انحراف او از مسير انقلاب و افكار و ايده‌هاى ناب حضرت امام خمينى(ره) شد.
عبدالله نورى در دفاعيات خود به دفاع جانانه از نهضت آزادى و تشكيك در نامه امام خمينى(ره) در خصوص عدم مشروعيت اين گروهك پرداخت. دفاع نورى از نهضت آزادى در حالى صورت مى‌گرفت كه حضرت امام(ره) در اواخر سال 1366 خطاب به سیدعلى‌اكبر محتشمى‌پور (وزير وقت كشور و عضو مجمع روحانيون مبارز) نهضت آزادى را براى هيچ امرى از امور كشور صالح ندانسته و فرموده بودند :
«نهضت به اصطلاح آزادى» طرفدار جدى وابستگى كشور ايران به آمريكاست و در اين باره از هيچ كوششى فروگذار نكرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است كه شايد آمريكاى جهان‌خوار (را) كه هرچه بدبختى ملت مظلوم ايران و ساير ملتهاى تحت سلطه او دارند از ستمكارى اوست، بهتر از شوروى مى‌دانند و اين از اشتباهات آنهاست. به هر صورت، به حسب اين پرونده‌هاى قطور و نيز ملاقاتهاى مكرر اعضاى نهضت آزادى چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آنچه من مشاهده كردم، از انحرافات آنها، اگر خداى متعال عنايت نفرموده بود و مدتى در حكومت موقت باقى مانده بودند، ملتهاى مظلوم به ويژه ملت عزيز ما، اكنون در زير چنگال آمريكا و مستشاران او دست و پا مى‌زدند و اسلام عزيز چنان سيلى از اين ستمكاران مى‌خورد كه قرنها سر بلند نمى‌كرد».298
حمايت قاطع از منتظرى و تشكيك در نامه معروف 6 فروردين 1368 مبنى بر عزل منتظرى از قائم مقام رهبرى، اظهار تأسف نورى در عدم شناسايى رژيم اشغالگر قدس از سوى جمهورى اسلامى و ترغيب به شناسايى اين رژيم و نيز دفاع از سازش با آمريكا و نكوهش مسؤولان سياست خارجى به خاطر امتناع از مذاكره با آمريكا از ديگر موضوعاتى بود كه موجب تعجب و حيرت همگان گرديد. اين مدعى خط امام در توجيه دفاع از نظريه ذليلانه دوستى و ارتباط با آمريكا در دادگاه گفت :
«در جهان جديد مفهوم سلطه‌گرى عوض شده و نفس ايجاد رابطه با آمريكا منتهى به سلطه نمى‌شود».299
وقتى روزنامه خرداد متعلق به عبدالله نورى به قلم يك مقاله‌نويس افراطى جريان دوم خرداد با حمله به آرمانهاى بلند امام راحل(ره) در موضوع فلسطين نوشت: «برخى محافل در گذشته و اكنون براى كسب وجهه انقلابى، مخالفت با روند صلح [بخوانيد سازش] را با عنوان اساس سياست خارجى معرفى كرده‌اند و مى‌كنند . . .»300
كمتر كسى باور مى‌كرد كه اين مقاله مطابق خواست قلبى نماينده سابق حضرت امام در سپاه و جهاد سازندگى منتشر شده باشد، ولى دفاعيات عبدالله نورى در دادگاه مُهر بطلانى بر اين باور زد. او در دادگاه ويژه روحانيت نه تنها مقاله فوق را تأييد كرد، بلكه نطق بلند و بالايى در حمايت از پايان دادن به دشمنى با اسرائيل غاصب نيز ايراد كرد. وى بارها در دادگاه مواضع نظام و انقلاب اسلامى در مسأله فلسطين و عدم رسميت بخشى به اشغالگرى صهيونيستها را زير سؤال برده و گفت :
«اگر فلسطينيها خواستار صلح با اسرائيل هستند، ما كى هستيم كه به دنبال جنگ باشيم!».301
-298 صحيفه امام(ره)، جلد 20، صص 481 و 482.
299 -شوكران اصلاح، ص 122.
300 -روزنامه خرداد، به تاريخ 29/10/1377.
301 -شوكران اصلاح، ص 150.
پاورقی

 


Research@kayhan.ir
اشاره
کتاب ردپای نیم قرن خون و خیانت، روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایت‌های آمریکا در ایران از سال 1332 تا 1392 می‌باشد که اسناد متقن و غیرقابل انکاری را ازعملکرد بزرگ ترین مدعی حقوق بشر و آزادی در عصر حاضر ارائه می‌کند. مؤلف کتاب کامران غضنفری است که پیشتر کتاب «راز قطعنامه» از وی به چاپ رسیده است. دفتر پژوهشهای موسسه کیهان همچنین قصد دارد به منظور ارائه چهره واقعی، مستند و مستدل از ماهیت و عملکرد آمریکا در کشورمان در آینده نزدیک آثاری در مورد «واقعه طبس» و «حمله به هواپیمای مسافربری» و ... منتشر کند.
دفتر پژوهش‌های کیهان
مقدمه:
تاریخ پرفراز و نشیب کشور ما، به خصوص در دوران معاصر، رازهای بسیاری در سینه خود دارد.سال‌ها بود که ایران برای قدرت‌های خارجی همچون آمریکا و انگلیس، «جزیره ثبات» بود و آنان با آسودگی خاطر به غارت و چپاول ثروت‌های این سرزمین مشغول بودند. در این میان حوادثی همچون نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام پانزده خرداد و... نیز نتوانست استمرار این غارت را متوقف سازد، تا آن که در سال 1357 انقلابی اسلامی روی داد که همه محاسبات قدرتمندان جهان و نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل و استراتژیست‌های واشنگتن و لندن و... را درهم ریخت و همگان مات و مبهوت، به این رویداد شگفت قرن بیستم خیره شدند. و در نهایت شد آنچه که از دیدگاه آنان نباید می‌شد.
وقوع یکی از بزرگ‌ترین انقلاب‌های اجتماعی و سیاسی در ایران، از مهم‌ترین حوادث جهانی در این قرن بوده است. در این انقلاب، حکومتی پنجاه ساله با پنجه‌های آهنین، همراه با حمایت‌های سیاسی و امنیتی و نظامی ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و سایر قدرت‌های استکباری، سرنگون شد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و سرنگونی رژیم محمدرضا شاه پهلوی- مهم‌ترین متحد ایالات متحده آمریکا و غرب در منطقه خاورمیانه- علاوه بر آن که یک شوک بزرگ در عرصه روابط بین‌الملل بود، شرایط استراتژیک منطقه خاورمیانه را دستخوش تغییرات اساسی ساخت. به عبارت دیگر، انقلاب اسلامی ایران، پایه‌های سلطه غرب و به ویژه آمریکا در منطقه خاورمیانه را به لرزه درآورد و پایان قرن‌ها سلطه غرب بر منطقه را، نوید داد.
پس از ماجرای کودتای 28 مرداد 1332، آمریکا به فعال مایشاء در صحنه ایران تبدیل شد و همه امور نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در زیر نظارت مستقیم آنان قرار گرفت. طی 25 سال نفوذ همه جانبه آمریکا، دخالت‌ها، غارتگری‌ها و جنایات بسیاری توسط آنان انجام گرفت و از همه جنایات رژیم سرکوبگر و دیکتاتور محمدرضا پهلوی نیز حمایت به عمل آوردند.
این مجموعه مروری است مستند بر برخی دخالت‌ها و جنایات دولت ایالات متحده آمریکا در زمان شاه، که آگاهی از آنها برای شناخت سیاست‌های کنونی آمریکا، برای عموم مردم به ویژه جوانان و دانشگاهیان مفید می‌باشد.
سابقه حضور آمریکا در ایران
در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی، گروه‌های تبلیغ مذهبی آمریکایی، پیش از ایجاد هرگونه رابطه رسمی به ایران گام نهادند.1 استعمار غرب در طی چند قرن اخیر، همواره برای نفوذ و رخنه به درون کشورهای اسلامی و سایر نقاط دنیا، از گروه‌های تبشیری استفاده کرده است. اساسا در مسئله وابستگی و ارتباط کلیسا با استعمار غرب، هیچ‌گونه شک و تردیدی وجود ندارد. غرب پس از دوران رنسانس، تنها به قیود دست و پاگیر کلیساها پشت کرد وگرنه استعمار غرب، در جهت اهداف جهانخوارانه خویش، پس از رنسانس، همواره از سه حربه «کشیش»، «خدمات پزشکی» و «ارتش»، بهره گرفته و همیشه آمدن مبشرین مسیحی همراه بوده با نفوذ دولت‌های مسیحی و از دست رفتن استقلال ملل شرق.2 بعدها در تاریخ سیزدهم دسامبر 1856 (22 آذر 1235) با امضای پیمان دوستی و تجاری در قسطنطنیه، روابط سیاسی ایران و آمریکا رسما آغاز شد. این قرارداد نشانه توافقی بود که زمینه را برای همکاری‌های سیاسی و تاسیس دفتر نمایندگی کنسولی و برقراری روابط تجاری، فراهم آورد.3
در ژانویه سال 1883 (دی ماه 1261)، «چستر آرتور آلن» رئیس‌جمهور وقت آمریکا، نخستین مأمور دیپلماتیک این کشور «ساموئل. جی. بنیامین» را به عنوان وزیر مقیم، به تهران اعزام نمود. متقابلا، اولین وزیر مختار ایران به نام حاج حسینقلی معتمدالوزرا معروف به «حاجی واشنگتن»، چهار سال بعد به واشنگتن فرستاده شد.4 در آن زمان که مصادف با دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود، دو قدرت بزرگ آن زمان یعنی انگلستان و روسیه، عملا بسیاری از امور را در ایران قبضه کرده و سلطه استعماری خود را گسترانیده بودند. آمریکا نیز تا پیش از آن سعی کرده بود با اعزام میسیونرهای مذهبی و گروه‌های آموزشی و هم‌چنین ارائه خدمات پزشکی و درمانی، چهره‌ای انسانی از خود به نمایش بگذارد. البته باید توجه داشت که استفاده از «هیئت‌های آموزشی» و «درمانی»، روی دیگر همان سکه «میسیونرهای تبشیری» بود که به طور غیرمستقیم برای غرب مسیحی تبلیغ می‌کردند و سعی داشتند تا جای پایی برای نفوذ استعمار جدید باز کنند.5 در این دوران، آمریکا نیز کم‌کم به فکر افتاد که از قافله «امتیازگیری» از حکومت قاجار- که تا آن زمان عمدتا در انحصار انگلستان و روسیه بود- عقب نماند و از این خوان یغما نصیب ببرد. لذا یکی از اولین سفرای آمریکا در ایران به نام «وینستون» امتیاز ساخت راه‌آهن تهران- بوشهر را که محل کنسولگری آمریکا از سال 1884 بود، از ناصرالدین شاه گرفت. پس از وی، «ادوارد اسپنسر پرات» نیز در اخذ برخی امتیازات کوشید و موفق شد که تاسیسات سدسازی، استخراج معادن، ساخت راه‌آهن و تاسیس یک بانک را به یک کمپانی آمریکایی به نام «کمپانی ایران» واگذار کند. علی‌رغم اخذ چنین امتیازاتی، ایالات متحده آمریکا هنوز استراتژی مشخصی در ایران نداشت. سیاست انزواطلبی که منبعث از دکترین مونروئه بود، آمریکا را از مداخله‌گری در دیگر نقاط جهان منع می‌کرد. قدرت نفوذ و سلطه بریتانیای کبیر و روسیه تزاری در ایران دوره قاجار و حقوق و امتیازاتی که دولت‌های مزبور برای خود قائل بودند، باعث شد که آنها نتوانند قدرت دیگری را در منطقه خاورمیانه و ایران تحمل نمایند. چندی بعد، بر طبق قرارداد سال 1907، ایران به دو بخش شمالی و جنوبی یعنی منطقه نفوذ روسیه و بریتانیا، تبدیل شد. افشای مفاد این قرارداد، مردم ایران را بیش از پیش نسبت مقاصد تجاوزکارانه همسایگان شمالی و جنوبی، خشمگین ساخت. در این میان، دولت آمریکا سعی داشت با تکیه بر نقش بشردوستانه هیئت‌های آمریکایی در سالیان گذشته و نیز در جریان مبارزات مشروطه، در میان مردم ایران از خود چهره مثبتی را بر جای بگذارد.6
پس از تصمیم مجلس شورای ملی ایران برای استخدام مستشار مالی از آمریکا و درخواست رسمی دولت ایران در سال 1910 میلادی (1289 شمسی) از وزارت امور خارجه آمریکا برای اعزام یک هیئت مستشاری برای خزانه‌داری کل و پس از تایید رئیس‌جمهور آمریکا، هیئتی به سرپرستی مورگان شوستر در سال 1911 به ایران اعزام شد.7
جالب است بدانیم که بهائیان در انتخاب شوستر نقش داشتند و شوستر نیز بلافاصله پس از ورود به ایران، با مجامع بهائی‌های ایران مرتبط شد.8
ایران با استخدام شوستر تلاش زیادی به کار برد تا توسط وی برای مقابله با نفوذ روسیه و انگلستان، آمریکا را درگیر مسائل سیاسی خود کند. پس از تعارض اقدامات شوستر با منافع روسیه و انگلستان، مخالفت‌های آنها باعث شد تا این هیئت پس از 9 ماه مجبور به ترک ایران شود.9
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10