(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 23 آذر 1392 - شماره 20664

هدف کنفرانس برلین از زبان سخنگو
وزیرخارجه وقت آمریکا: محال است بگذاریم نفت ایران ملی شود
   


Research@kayhan.ir
سال 1378 در شرايطى رو به پايان بود كه دو پروژه قتلهاى زنجيره‌اى و فتنه 18 تير در رسيدن به اهداف خود ناكام مانده بود امّا اميد تجديدنظرطلبان با كسب اكثريت كرسيهاى مجلس ششم و با هدف اتصال به اپوزيسيون خارج‌نشين وجود داشت. زمينه‌هاى اين اتصال با سفر «يوشگا فيشر» وزيرخارجه آلمان در نيمه دوم اسفند 1378 و با ديدار وى با سيد محمد خاتمى و برخى مقامات دولتى فراهم گرديد. بنياد «هاينريش بول» وابسته به حزب فيشر يعنى حزب سبزهاى آلمان در مكانى به نام «خانه فرهنگهاى جهان» در شهر برلين آلمان ميزبانى اتصال تجديدنظرطلبان داخل و اپوزيسيون خارج را برعهده گرفت. اين بنياد در جزوه‌اى رنگى ـ كه در آن برنامه كنفرانس برلين و عكس هفده سخنران مهمان آمده بود ـ به روشنى هدف خود را از برپايى اين كنفرانس بيان كرده بود. نام كنفرانس «ايران پس از انتخابات پارلمانى» و «پويايى اصلاحات در جمهورى اسلامى» بود.
بنياد «هاينريش بول» علاوه بر دعوتنامه‌اى عام كه براى شركت مردم در كنفرانس انتشار داده بود، اطلاعيه‌اى نيز به زبان آلمانى و فارسى در مورد محتواى كار كنفرانس و اوضاع كنونى ايران پخش كرد كه در آن، موضع گردانندگان بنياد درباره امور جارى ايران روشن شده بود. افزون بر اين، به گفته مديران بنياد، آنها مى‌خواستند با برگزارى اين كنفرانس و اقدامات بعدى، پلى بين انديشمندان، منتقدان و اصلاح‌گرايان داخل كشور و فعالان سياسى و گروههاى مخالف خارج كشور برپا سازند. فيشر از دوستان مسعود رجوى (سركرده گروهك تروريستى منافقين) در اين باره مى‌گويد :
«براى اوّلين بار پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، ما موفق شديم گفت وگويى را در آلمان، ميان سكولارها و اصلاح‌گرايان دينى سازمان بدهيم و برگزارى اين اجلاس به صورت عمومى و سهل براى علاقه‌مندان از اين جهت ضرورى بود كه آشكارا با تئوريهاى تفسيركننده و جذاب توطئه در تعارض بود ... بايد در ايران تغيير بنيادين ايجاد شود . . . اين مسأله كه در داخل ايران قواى سياسى نيز حامى اين تغيير بنيادين است، نكته‌اى است كه اجلاس آن را به طور واضح اثبات كرد».313
«ميشل آلوارس» يكى ديگر از اعضاى حزب سبز و سخنگوى كنفرانس برلين، طى مصاحبه‌اى با روزنامه «تاكس سايتونگ» چاپ آلمان صراحتآ هدف اين كنفرانس را ليبراليزه كردن ايران دانست و گفت :
«بنياد هاينريش بول درنظر دارد با برگزارى چنين كنفرانسهايى در ارتباط با ديدگاههاى گوناگون درباره ليبراليزه كردن نظام فعلى ايران بحث و تبادل نظر شود و سعى مى‌كنيم با برپايى چنين كنفرانسهايى ميان نيروهاى اصلاح‌طلب در داخل و خارج ارتباط برقرار شود».314
همچنين «گرى سيك» (عضو برجسته سازمان سيا) با شعف وصف‌ناشدنى در اين باره مى‌گويد :
«من چگونه خوشحال نباشم از اين كه در ايران موج تازه‌اى برپا شده است كه مصمم است طومار حكومت اسلامى را درهم پيچيده و حكومتى نظير حكومت ايران در دوران شاه و عربستان سعودى را روى كار بياورد».315
امّا در اين كنفرانس، تجديدنظرطلبان سكولارى كه با عنوان «سفير اصلاحات» حضور پيدا كردند عبارت بودند از: عزت‌الله سحابى، حسن يوسفى اشكورى، حميدرضا جلايى‌پور، كاظم كردوانى، على افشارى، عليرضا علوى‌تبار، شهلا لاهيجى، جميله كديور، مهرانگيزكار، شهلا شركت، چنگيز پهلوان، محمد دولت‌آبادى و اكبر گنجى.
در نمايش برلين فروردين 1379 چنگيز پهلوان (نويسنده لائيك روزنامه‌هاى زنجيره‌اى دوم خرداد) از سكولارها خواست: «خواسته خود را از خواسته اصلاح‌طلبان دينى به عنوان تلاش‌كنندگان براى نجات سيستم و نه نجات ايران جدا كنند».316
مهرانگيز كار (حقوقدان فمينيست و نويسنده هفته نامه مبتذل زن روز در رژيم پهلوى) قوانين و ساختار حقوقى ايران را زن‌ستيز و مانع تحقق شعار «ايران براى همه ايرانيان»317 بخصوص «طيف وسيع سكولارها» خواند و خواستار بررسى عملكرد حاكميت جمهورى اسلامى در طول 21 سال حيات خود شد. شهلا لاهيجى (ناشر داخلى) از 21 سال كشته دادن در ايران براى آزادى بيان، دم زد و گفت :
«بايد اين باور در حاكميت پديد آيد كه دوران كمربندهاى عفت گذشته است».318
احمد طاهرى با تجليل از عزت‌الله سحابى (از سران گروهك نهضت آزادى) گفت :
«ايشان از مخالفان شديد حاكميت روحانيت و ولايت فقيه است».319
عزت‌الله سحابى هم پيروزى دوم خردادى‌ها در انتخابات ششم را، رأى منفى به جريان حاكم بر دولت در بيست سال گذشته دانست و گفت : «اين اتفاق سندى است به اين كه مقاومت و ايستادگى مسالمت‌آميز و حفظ فضاى مدنى در چنين بسترى كارآمدى داشته و طى همين سه سال اخير امتحان خودش را پس داده است».320
امّا مهم ترين بخش اين كنفرانس سخنرانى اكبر گنجى (تئوريسين جريان دوم خرداد) و حسن يوسفى اشكورى (روحانى‌نماى تجديدنظرطلب و سكولار) بود. اكبر گنجى كه توسط طاهرى به عنوان كسى كه «يكى از قدرتمندترين مردان جمهورى اسلامى ايران يعنى هاشمى رفسنجانى را از اريكه قدرت به پايين كشيد» ياد شد، تلاش كرد تا ضد انقلاب را متقاعد سازد كه نظام حاكم بر ايران از جمله رژيمهاى اصلاح‌پذير و قابل تغيير به شيوه‌هاى آزاد و انتخابات است. او اين اظهارات را در ميان سر و صداى افراد ضد انقلاب حاضر در جلسه درباره غيرقابل تغيير بودن نظام از طرقى مثل انتخابات بيان مى‌كرد.
حسن يوسفى اشكورى از ديگر ميهمانان ايرانى كنفرانس پس از ورود به سالن به خاطر بر تن داشتن لباس مشكى ـ كه نشانه عزادارى در ماه محرم بود ـ مورد تمسخر قرار گرفت. اما سخنگوى بنياد هانريش بول در پى اعتراض عناصر ضد انقلاب با حالتى عصبى به حاضران گفت :
«شما مانع از سخنان كسى مى‌شويد كه به رغم روحانى بودن، شب گذشته به من گفت كه قاطعانه به دنبال جدايى دين از سياست است».321
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
313- سوداى سكولاريسم، ص 222.
314- روزنامه كيهان، به تاريخ 22/2/1379.
315- چهل تدبير، ص 222.
316- همان.
317- شعار «ايران براى همه ايرانيان» شعار مطرح شده توسط حزب مشاركت ايران اسلامى به عنوان دومين حزب دولت ساخته و حامى دولت اصلاحات بود.
318- سوداى سكولاريسم، ص 224.
319- همان، ص 223.
320- چهل تدبير، ص 222.
321- روزنامه كيهان، به تاريخ 6/2/1379.
پاورقی

 


Research@kayhan.ir
در اين دوران، آمريکائي‌ها طرفدار ملي‌شدن نفت ايران بودند تا بتوانند از موضع قدرت با انگليسي‌ها شريک شوند و سهم خود را بگيرند. 17 لذا مأموران سياسي و کارشناسان اقتصادي آمريکا مرتباً ايرانيان را به ايستادگي در برابر شرکت نفت و احقاق حق خود تشويق مي‌کردند.در واقع ، آنچه از جریان سیاست آمریکا در آن موقع برمی آید ، این است که دولت آمریکا یک استراتژی تغییر ناپذیر برای کسب سلطه بر منابع نفت و یک تاکتیک نرم و دوپهلو برای رسیدن به این هدف پیشه خود ساخته و می کوشیده تا از آب گل آلود ماهی بگیرد . این تاکتیک ایجاب می کرد که از یک سو با حمایت از عملیات دولت ایران ، انگلیسی ها را تحت نهایت فشار قرار دهد و از سوی دیگر با تأیید پیشنهادها و فشارهای انگلیسی ها به ایران ، دولت ایران را از اهداف مطلوب خود پایین بیاورد . بدين خاطر جبهه ملي نيز سياست خود را بيش از حد لزوم براساس رقابت ميان آمريکا و انگليس و جلب نظر موافق واشنگتن بنا نهاده بود.18
پس از مدتی آنتونی ایدن ، وزیر امور خارجه انگلیس ، گفته بود :
"ما به این نتیجه رسیدیم که دکتر مصدق سعی دارد با کارت آمریکایی ها با ما بازی کند ، لذا بر آن شدیم که به این مسابقه پایان دهیم . دیدیم بهترین راه آن است که به آمریکایی ها پیشنهاد مشارکت بدهیم ."
البته ايالات متحده هيچ‌گاه قصد نداشت که بدون توجه به منافع مشترک سياسي و اقتصادي با متفق خود (انگليس)، به‌طور يک جانبه از خواسته‌هاي ايران پشتيباني کند. اگر حفظ ايران در بلوک غرب از نظر استراتژيکي براي آمريکا حائز اهميت فوق‌العاده بود، به همان اندازه و شايد بيشتر، حمايت از هماهنگي با انگلستان، براي آمريکا اهميت داشت. در مورد مسئله نفت ايران هم ، اختلاف نظر بين لندن و واشنگتن کلي نبود و جنبه تاکتيکي داشت و آمريکا قصد نداشت عامل اجراي نقش مورد نظر ايران براي اعمال فشار بر انگليسي‌ها شود.19 در نتيجه، دولت آمريکا طي بيانيه‌اي، عمل ايران را خلاف عرف بين‌الملل دانست و به دولت ايران هشدار داد که شرکت‌هاي نفتي آمريکائي به دولت خود اطلاع داده‌اند که به دليل اقدام يک جانبه ايران، مايل نيستند در بهره‌برداري از نفت به ايران کمک کنند.20 پس از روي کار آمدن دولت جمهوري‌خواه‌ آيزنهاور در آمريکا، جان فاستر دالس (وزير خارجه آمريکا)، سفير ايران را خواسته و به او گفته بود محال است ما بگذاريم قضيه ملي‌شدن نفت ايران پيروز شود، زيرا اين امر الگويي براي کشورهاي آمريکاي لاتين، ممالک نفت خيز خاورميانه و حاشيه خليج‌فارس و ممالک آسيايي و آفريقايي خواهد شد.21
دکتر مصدق که به نظر مي‌رسيد از همکاري‌هاي پشت‌پرده ميان آمريکا و انگلستان در منازعه نفت سرخورده شده بود، طي نطقي خطاب به نمايندگان مجلس چنين اظهار داشت:
"‌در مورد مشکلات خارجي، مادام که ما به درآمد نفت نياز داريم، انگلستان نيز به نفت ما احتياج دارد. اين نفت علاوه بر آن که نيازهاي اين کشور را رفع مي‌کند، منبع درآمد ارز خارجي ناشي از صادرات است. اما متاسفانه دولت انگلستان نيازهاي خود را با کمک ايالات متحده آمريکا رفع مي‌کند، يعني با دريافت دلار از ايالات متحده آمريکا، نفت مورد نياز خود را خريداري مي‌کند. لذا دولت انگلستان بدين‌وسيله قادر است عليه ما اعمال فشار کند."
آيت‌الله کاشاني نيز در اين مورد اظهار داشته بود که:
"‌موضع موافق سياست‌مداران نظامي آمريکائي نسبت به انگلستان، به سختي مردم ايران را آزرده کرده است به نحوي که کمک‌هاي "‌اصل چهار‌" آمريکا و کمک‌هاي نظامي ايالات متحده آمريکا هم نمي‌تواند اين آزردگي را از ميان ببرد. ما هيچ کمک مالي از آمريکا نمي‌خواهيم. آمريکا با امتناع از کمک به دشمن ما، مي‌تواند کمک کند تا ما ساليانه درآمدي بالغ بر چهارصد ميليون دلار را دريافت کنيم ... ما به‌سوي آمريکا نخواهيم رفت و بسيار خوشحال خواهيم بود اگر آمريکا از کمک به دشمن امپرياليست ما پرهيز کند." 22
پس از آن که اقدامات انگليس و آمريکا براي خاموش کردن آتشي که در ايران شعله‌ور شده بود به جايي نرسيد، دولت انگليس به شوراي امنيت سازمان ملل شکايت برد و آن شورا به ايران اخطار کرد که نماينده‌اش را براي شرکت در جلسه بفرستد. دکتر مصدق در روز 22 مهر 1330 با تدارک اسناد و مدارک لازم، خود در رأس هيئتي در جلسه شوراي امنيت حاضر شد و اظهار داشت که شوراي امنيت براي رسيدگي به موضوعي که از نظر ايران جنبه داخلي دارد، غير صالح مي‌باشد. لذا رسيدگي شوراي امنيت تا صدور رأي از ديوان داوري لاهه مسکوت ماند. بالاخره دادگاه لاهه نيز در روز 31 تير ماه 1331 (21 ژولاي 1952)، اختلاف ميان کمپاني و ايران را يک موضوع داخلي شمرد و به عدم صلاحيت خود رأي داد.
بخشي از مطالبي که دکتر مصدق در ديوان لاهه و شوراي امنيت ارائه کرد، اسنادي بود که از خانه سدان (نماينده کمپاني نفت ايران و انگليس) در تهران به دست آمده بود. براساس اين اسناد مشخص شده که حتي برخي نخست‌وزيران ايران مانند رزم‌آرا و علي منصور، براي کوچک‌ترين فعاليت‌هاي روزمره خود، از مقامات کمپاني نفت ايران و انگليس کسب تکليف مي‌کردند. همچنين معلوم گرديد که بسياري از جرايد و نشريات ظاهراً ملي و مخالف انگليس، با هدايت خود دولت انگلستان فعاليت مي‌کردند و از سوي شرکت نفت تغذيه مالي و فکري مي‌شدند.
در ميان جرايدي که شرکت نفت به آنان کمک مي‌کرد، روزنامه‌هاي چپ مانند مصلحت، شهباز، چلنگر، به‌سوي آينده، پيک امروز و رنج و گنج هم ديده مي‌شدند.23
دولت انگلیس پس از آن که از ارجاع شکايت به ديوان لاهه و شوراي امنيت، تحريم خريد نفت از ايران و اعمال انواع فشارهاي اقتصادي به نتيجه دلخواه نرسيد، به فکر طراحي يک کودتا و برکناري دولت مصدق افتاد.24
در يک تلگراف وزارت امور خارجه انگلستان به تاريخ 15 فوريه 1952(26 بهمن 1330 ) ، چنين آمده است:
‌"پيرو تبادل نظر با آمريکائي‌ها پيرامون اوضاع ايران، سفير آمريکا در لندن، در گزارشي به وزارت امور خارجه اطلاع داد که در نتيجه مذاکرات با وزارت امور خارجه بريتانيا، موافقت شد که نظر سفارتخانه‌هاي آمريکا و انگلستان در تهران استفسار شود و دو سفارتخانه در تهيه پاسخ براي سوالات زير، با يکديگر مشورت کنند: 1- ميزان وفاداري ارتش به شاه تا چه اندازه‌اي است و اگر چنانچه شاه از ارتش بخواهد، آيا ارتش مي‌تواند يک کودتاي موفق انجام دهد؟ کدام رهبر سياسي براي انجام اين کودتا مناسب است و شانس موفقيت کودتا چقدر است؟ 2- اگر مصدق نتوانست مشکلات را حل کند، احتمال سقوط دولت او چقدر است و آيا يک حکومت معتدل جانشين دولت فعلي خواهد شد و يا حزب توده قدرت را در دست خواهد گرفت؟‌" 25
طراحي برای کودتا در مهر ماه 1331
طبق مفاد تلگراف مورخ 29 ژولاي 1952 (هفتم مرداد 1331) وزارت امور خارجه انگلستان، در ادامه پيگيري‌هاي دولت‌هاي انگليس و آمريکا به منظور کنار زدن دولت مصدق از طريق کودتا "‌وزارت امور خارجه آمريکا در تاريخ 29 ژولاي 1952 به هندرسون (سفير آمريکا در ايران) اطلاع داد که سفارت بريتانيا در واشنگتن، اوضاع ايران را با وزارت امور خارجه [آمريکا] در ميان گذاشته و قرار شده است که سفارتخانه‌هاي هر دو کشور در تهران، ارزيابي مشترکي درباره اوضاع ايران ارائه و نظرات خود را در موارد زير منعکس سازند: 1- احتمال جانشيني مصدق با شخص ديگري و راه‌هاي اين جابه جایي قدرت از جمله کودتاي نظامي 2- احتمال موفقيت کودتاي نظامي و عکس‌العمل و نظر شاه 3- نقش و ميزان دخالت آمريکا و انگلستان در اين کودتا‌ 26 هندرسون در روز سي‌ام ژولاي (هشتم مرداد) پس از آن که با ميدلتون کاردار سفارت انگليس در تهران، مشورت‌هاي لازم را به‌عمل آورد، به واشنگتن گزارش کرد که:
" 1- هر دو معتقديم در حال حاضر احتمالي وجود ندارد که بتوان جانشيني را براي مصدق روي کار آورد، مگر با کودتاي نظامي. اما هيچ رهبر نظامي برجسته و با لياقتي وجود ندارد که قدرت، جسارت و ذکاوت لازم براي تضمين توفيق کودتا را داشته باشد. به نظر مي‌رسد که از ميان افسران ارتش، سرلشکر حجازي براي رهبري کودتا مناسب باشد. 2- موفقيت کودتا منوط به آن است که فقط توسط نظاميان و به نام شاه و بدون اطلاع او طرح و اجرا شود، زيرا ممکن است شاه از خود ضعف نشان داده و موجب لو رفتن کودتا و رهبران آن شود ... ضروري است که حداقل فرمانده لشکر مقيم تهران و فرماندهي گارد سلطنتي به‌طور مرحله‌اي در کودتا شرکت داشته باشند."27
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10