(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 5 دی 1392 - شماره 20674

اعتدال در ستایش و نکوهش ( چراغ راه)
تلازم ولایت و محبت با عمل (حکایت خوبان )
نحسی ماه صفر، خرافه یا واقعیت (پرسش و پاسخ)
عارف حقیقی ( سلوک عارفانه)
شیرینی ابتلاء برای اولیای الهی
3 دعای قطعا مستجاب !
تلاش خناسان برای زدودن قبح طلاق
   


قال‌الامام علی(ع): اکبرالحمق، الاغراق فی‌المدح و الذم.
امام علی(ع) فرمود: بزرگترین حماقت‌ها، زیاده‌روی در ستایش و نکوهش است.(1)

1- غرر‌الحکم، ص 88

 


راوی به نام خیثمه نقل کرده است که خدمت امام‌صادق(ع) رسیدم که با آن حضرت وداع کنم و به کوفه بروم. امام فرمود: «یا خیثمه ابلغ موالینا عنا‌السلام» ای خیثمه! سلام ما را به دوستانمان برسان.
« و اعلمهم یا خیثمه انا لا نغنی عنهم من‌الله شیئا الا بالعمل» ای خیثمه! به دوستانمان اعلام کن که ما نمی‌توانیم از شما در پیشگاه خدا دفع بلایی کنیم مگر از طریق عمل به دستورات خدا.(1)
آری تنها راه نجات شما، عمل به دین خدا در سایه ولایت ماست. همان‌گونه که عمل به احکام دین عاری از ولایت ما نجات بخش شما نیست! تنها اظهار محبت و ولایت‌ ما هم عاری از عمل به دین خدا نجات بخش شما نخواهد بود.

1- وسایل الشیعه، ج1، ص125

 


پرسش:
از منظر آموزه‌های وحیانی آیا سعد و نحسی ایام به ویژه ماه صفر امری خرافه و توهم است یا واقعی و تأثیرگذار؟

پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به مباحثی همچون: معنای لغوی سعد و نحس و نحوست از منظر آیات قرآن و روایات پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی می‌گیریم.

دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه19 سوره قمر می‌نویسد: «ازنظر عقلی نمی‌توان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب موثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، اما ازنظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آن‌ها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (هفت شبانه‌روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بوده‌اند، ولی دیگر نمی‌رساند که حتی همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و... ایام نحس هستند.
چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش این است که تمام زمان‌ها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است، مثل امضای تقدیر است، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات و... و اخبار هم نتیجه‌اش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، اما اینکه قطعه‌ای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست. (المیزان، ج19 ص79تا83)

دیدگاه آیت‌الله مکارم شیرازی
آیت‌الله مکارم شیرازی در جلد 23 صفحات 41 تا 47 تفسیر نمونه می‌نویسد:
«از نظر عقل محال نیست که اجزای زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگی‌های نحوست و بعضی ویژگی‌های ضد آن، هرچند عقلا قابل اثبات نیست، ولی ازنظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».
بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار می‌دهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این می‌داند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آن‌ها تأثیر مستقلی، قائل شد و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالبا جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد.

علل پذیرش سعد و نحس ایام
از منظر آموزه‌های اسلامی علل پذیرش اجمالی سعد و نحس ایام و ماه‌ها را در امور زیر می‌توان نام برد:
1- وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است.
2- توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.
3- توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید.
4- توجه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ایام را می‌توان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد.
در هر صورت نحوست ماه صفر به معنای متوقف کردن اموری مانند خرید و فروش و سایر فعالیت‌ها نیست، بلکه باید با خواندن دعاهایی که برای دفع نحوست این ماه وارد شده مانند دعایی که شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح در اول اعمال ماه صفر آورده است را 10مرتبه در هر روز بخوانیم تا این نحوست بر طرف شود، با این وجود برای دفع نحوست این ماه، هیچ چیز بهتر از صدقه دادن و دعاها و استعاذه وارده نیست. بنابراین جمع‌‌بندی بحث این است که سعد و نحس بودن ایام و ماه‌ها ازمنظر اسلام بالذات و تکوینی نیست، بلکه به خاطر وقایعی است که در آن اتفاق افتاده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درس‌ها و عبرت‌ها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد.

 


(بدان ای سالک راه خدا!) فرموده‌اند:‌«من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجا‌ه» کسی که خودش را نشناسد، از راه نجات دور می‌افتد، در وادی جهل و ضلالت متحیر و سرگردان می‌ماند و راه به جایی نمی‌برد. (غررالحکم، ص 233)
همچنین علی(ع) در کلامی دیگر می‌فرماید: «العارف من عرف نفسه فاعتقها» عارف به معنای واقعی کسی است که خود را بشناسد، آنگاه خود را (از اسارت و قید و بند شهوات) آزاد سازد. (همان، ص 239)
آدمی که پی به ارزش وجودی خود نبرده و از مبدأ و منتها و مقصد اصلی خلقت خود ناآگاه است، طبیعی است که در اسارت انواع شهوات نفسانی قرار می‌گیرد و هر دم به سوی جاذبه‌ای از جاذبه‌های شیطانی کشیده می‌شود و رو به جهنم خالد می‌رود. اما وقتی آگاه از ارزش وجودی خود شد و مبدأ و منتها و مقصد اصلی خلقت خود را شناخت، طبعا به این فکر می‌افتد که خود را از اسارت شهوات شیطانی برهاند و رو به عالم قرب خداوند رحمان حرکت کند و سر از جنات و رضوان الهی برآورد.»(1)

1- بنای بندگی، صفای زندگی، آیه‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی، ص 277

 


عبدالامیر اردستانی
یکی از سنت‌های الهی سنت امتحان است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است. براساس آموزه‌های قرآنی سنت امتحان از راه‌های گوناگونی انجام می‌شود که شامل نعمت و نقمت و مصیبت است. در این میان آزمون الهی از طریق مصیبت و بلا امری است که پیامبران و اولیای الهی بسیار بدان آزموده شده‌اند. این آزمون‌ها از نظر کمیت و کیفیت با آزمون‌های مردم عادی بسیار متفاوت است، برای پیامبران و اولیای الهی در عین تلخی ظاهری، بسیار شیرین است؛ چرا که سربلند بیرون آمدن از این آزمون‌ها موجب افزایش تقرب بیشتر آنان می‌شود. از این رو به این مصیبت‌ها همانند داروی تلخ می‌نگرند و با لذت و شیرینی تمام آن را به جان و دل می‌خرند.
نویسنده در مطلب پیش رو کوشیده تا تحلیل قرآنی را از این مسئله ارائه دهد و جایگاه مصیبت و بلا را در آزمون‌های الهی برای اولیای الهی تبیین کند.

آزمون مصیبت ویژه اولیای الهی
خداوند در آیاتی از جمله آیات 2 و 3 سوره عنکبوت از سنت ابتلاء و امتحان سخن به میان آورده و فرموده است: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین؛ آیا مردم گمان کرده‌اند وقتی بگویند ایمان آورده‌ایم رها می‌شوند و اینان آزموده به فتنه نمی‌شوند در حالی که ما کسانی که پیش از ایشان بوده آزموده‌ایم تا کسانی که راستی می‌ورزند از دروغگویان باز شناخته شوند.
خداوند در این آیه با واژه فتنه و در آیات 31 سوره محمد(ص) و 30 سوره مومنون با واژه ابتلاء از این سنت الهی نسبت به انسان‌ها سخن به میان آورده است. آیات بسیاری در قرآن از همگانی بودن سنت امتحان سخن گفته است. (مائده، آیه 71؛ توبه، آیه 16؛ کهف، آیه 7؛ انبیاء، آیه 35؛ انسان، آیه 2) از نظر قرآن، سنت امتحان یکی از اهداف و فلسفه‌های الهی در راستای استقرار انسان در زمین بوده است. (یونس، آیه 14) از آیه 7 سوره هود و آیه 2 سوره انسان به دست می‌آید که اصولا یکی از اهداف مهم و اساسی آفرینش انسان همین امتحان و آزمون است تا انسان بتواند در یک حرکت جوهری کمالی به جایی برسد که شایسته آن است.
از ویژگی‌های امتحان‌های الهی این است که از نظر کمیت و کیفیت بسیار متعدد و متنوع بوده و خداوند به شیوه‌های گوناگون و در همه زمان‌های زندگی در دنیا انسانها را به انواع و اقسام آزمون‌ها می‌آزماید. (بقره، آیه 155) از این رو، آزمون‌ها شامل نعمت (جن، آیات 16 و 17) و مصیبت (بقره، آیه 155) می‌شود. بر همین اساس، زیبایی‌ها و آرایه‌های مادی دنیا خود آزمونی بزرگ برای بشر شده است. (کهف، آیه 7) چنانکه از دیگر شیوه‌های الهی در آزمون می‌توان به دادن نعمت و سلب آن اشاره کرد که خود آزمونی سخت است. (زمر، آیه 49؛ فجر، آیات 15 و 16) ازنظر قرآن حتی خلقت مرگ و زندگی در کنار هم، خود یکی از مهم ترین آزمون‌های الهی است که بشر بدان آزموده می‌شود (ملک، آیه2)، چنانکه آزمون انسان‌ها با یکدیگر از شیوه‌هایی است که خداوند در آزمون‌های خود به کار می‌گیرد. (انعام، آیه53؛ فرقان، آیه20؛ محمد، آیه4) در آموزه‌های قرآنی بیان شده که براساس سنت الهی، امتحان‌ها با اشکالی بسیار متفاوت و در همه‌جا و همه‌گونه انجام می‌گیرد. (بقره، آیات 124 و 155؛ طه، آیه40) از این‌رو، گاه به خوشی و گاه به ناخوشی (اعراف، آیه168)، گاه با نعمت و گاه با نقمت (فجر، آیات15 و 16)، گاه باشریعت (مائده، آیه48) و گاه با پیامبران و کتب الهی متنوع و متعدد (حدید، آیه25)، گاه به افزایش ثروت و نعمت و گاه به کاهش آن و ایجاد فقر، گاه به سلامت و گاه به بیماری و نقص در جسم و جان و فرزند و باغ و میوه و مانند آن (بقره، آیه155) همچنین گاه به آسایش و آرامش و گاه دیگر به سختی و مصیبت (اعراف، آیه168) همیشه و هرجا و هر زمان انجام می‌گیرد. همان‌گونه که خداوند حضرت آدم(ع) و همسرش را با میوه درخت ممنوع آزمود (بقره، آیه35؛ اعراف، آیه19)، همه مردمان بویژه مسلمانان را پس از اسلام نیز با درخت ملعون سفیانی و اموی می‌آزماید تا معلوم شود چه کسی به سمت شجره طیب محمدی (ابراهیم، آیه24) یا به سمت شجره خبیث و ناپاک اموی (ابراهیم، آیه26) گرایش پیدا می‌کند. این فتنه و آزمون الهی است که مردم پس از اسلام بدان دچار خواهند شد تا هرکسی براساس قانون پاک با پاک و ناپاک با ناپاک (نور، آیه26) نشان دهند که به درخت پاک و طیب اهل بیت محمد(ص) گرایش می‌یابند یا به سمت درخت ملعون و خبیث اموی و سفیانی می‌روند. (اسراء، آیه60) در این میان کسانی که ادعای بزرگ تری دارند و خود را نزدیک‌تر به حق می‌یابند، با آزمون‌های سخت‌تر و بیشتری مواجه می‌شوند. اگر گروهی از آزمونی بزرگ سربلند درآمدند باید همیشه مواظب باشند که پس از آن آزمونی سخت‌تر و بزرگ‌تر در راه خواهد بود. (بقره، آیه49؛ اعراف، آیه141؛ ابراهیم، آیه6) هیچ‌کس نباید گمان کند که از آزمون الهی رهایی یافته و از آن مصونیت دارد؛ زیرا توهم چنین خیال و گمانی خود بزرگ‌ترین آزمونی است که بسیاری را به غفلت دچار کرده و موجبات شکست ایشان را فراهم آورده است. (مائده، آیات70 و 71)
وقتی انسان از آزمونی سخت سربلند بیرون آمد، باید آماده آزمونی سخت‌تر و بزرگتر باشد؛ چرا که تا انسان در دنیاست گرفتار آزمون‌های متعدد و متنوع الهی است و تنها با مرگ است که از آزمون الهی می‌رهد. پس همه مردم می‌بایست همواره پس از هر آزمونی منتظر آزمونی دیگر و بزرگ‌تر و بیشتر باشند، چنان که بنی‌ اسرائیل از آزمون‌های سخت و شکنجه‌ها و کشتارهای فرعونیان رستند که خداوند خود آن را بلای عظیم تعبیر می‌کند، (بقره، آیه49؛ اعراف، آیه141؛ ابراهیم، آیه6) ولی اینان پس از رهایی از همین بلای بزرگ به آزمون سخت‌تر و بزرگ‌تر آزموده شدند ولی نتوانستند سربلند از آن بیرون آیند، زیرا وقتی سامری آنان را به گوساله‌پرستی دعوت کرد خدا را کنار گذاشته و به گوساله‌پرستی دچار شدند. (طه، آیات85 تا 91)
آزمون‌های بزرگ برای اولیای الهی
خداوند در آیه 94 سوره مائده روشن می‌سازد که برای امتحان گاهی اوقات کاری می‌کند که ابزارهای گناه در دسترس باشد. از این رو با دسترس قراردادن صید برای حاجیان آنان را به این آزمون وسوسه‌انگیز می‌آزماید. همچنین اصحاب سبت را از طریق همین شیوه آزمود. به این معنا که روزهای شنبه که صیدماهی بر ایشان حرام بود، ماهی بسیاری می‌آمد که در دسترس آنها بود ولی در روزهای دیگر ماهی کم می‌شد. این‌گونه خداوند آنان را آزمود و ایشان در این آزمون شکست خوردند و به غضب الهی مسخ و بوزینه شدند. (اعراف، آیه 163 تا 165) بلعم باعورا (اعراف، آیه 176) و سامری (طه، آیه 96) نیز که در مقامات عرفانی و بصیرتی، به درجاتی بس بالا رسیده بودند، در آزمون الهی شکست خوردند؛ پس خداوند یکی را به سگ تشبیه کرد و آن دیگری راگرفتار فرار از مردم ساخت. در آیات قرآنی داستان‌های بسیاری از آزمون‌های سخت پیامبران مطرح شده است؛ چنان که آزمون فراق فرزند برای یعقوب (یوسف، آیات 18 و 83)، بیماری و مصیبت زن و فرزند برای ایوب (ص، آیات 41 تا 43)، حضرت سلیمان(ع) به فتنه تخت بلقیس و حضور آن (نمل، آیه 40) و افکنده شدن جسدی بر تخت (ص، آیه 34)، حضرت نوح (ع) به انواع مشکلات و بلایا (مومنون، آیات 23 و 30)، حضرت موسی (ع) به کشتن قبطی (طه، آیه 40)، سپاه طالوت به آزمون آب (بقره، آیه 249) و مانند آن از جمله این آزمون‌هاست که در آیات قرآنی بیان شده است.

کراهت بلا در وهم و خیال و محبوبیت عقلانی آن
براساس آموزه‌های قرآنی در نظام دنیا چیزی که برخلاف استعدادها و خواسته‌های درونی انسان باشد تنظیم نشده است. لذا خداوند فرموده است: لانکلف نفسا الا وسعها؛ ما به نفس انسان تکلیف بیش از وسع و توانش نکرده‌ایم (بقره، آیه 233؛ انعام، آیه 152 و آیات دیگر)؛ یعنی ما هیچ‌کس را بطور فردی یا جمعی بیش از مقدار استطاعتش تکلیف نمی‌کنیم.
خداوند به انسان غرایز جنسی و غیرجنسی داده است که باید تامین شود؛ زیرا این غرایز برای بود و هست انسان در زندگی لازم است و جزو لوازم زندگی دنیوی انسان بلکه گاه جزو ماهیت انسانی محسوب می‌شود. خداوند همان طوری که این غرایز را داده برای تأمین آنها نیز راه‌های حلال فراوانی بیان کرده است. خداوند هرگز دستور نداده که غریزه‌ای را تعطیل کنند یا بر آن چیزی را تحمیل کنند. از این رو در آیات قرآنی از رهبانیتی که به معنای سرکوب غرایز است سخنی به میان نمی‌آورد و آن را از اختراعات مسیحیان و مانند آن می‌داند (حدید، آیه 27) که در اسلام مجوزی برای چنین رفتاری صادر نشده و حتی پیامبر(ص) بصراحت فرموده است: لارهبانیه فی الاسلام. آن چه خداوند از انسان می‌خواهد، مدیریت عقلانی دو قوه اساسی شهوت و غضب است تا سرکشی و طغیان نکند؛ زیرا حضور در محیط مساعد زمینی و وجود هواهای نفسانی و وسوسه‌های بیرونی، احتمال سرکشی و فجور را در نفس زیاد می‌کند و این عقل است که می‌تواند کمک کند تا در حالت اعتدال فطری باقی بماند. البته در حالت اضطرار و ضرورت هیچ تکلیفی نیست و آثار و تبعات آن را همان خداوندی که تاثیر برای اشیاء جعل می‌کند همان را برمی‌دارد؛ چنان که از آتش برداشته و بر ابراهیم سرد و سلامت داشته است. انسان موجودی است که به سبب ترکیب خاک و روح الهی در کمال فعالیت و انفعال است. مسیر طولانی که باید از خاک تا خدا در پیش گیرد از گردنه‌های بسیاری چون زندگی گیاهی، حیوانی، ملکی و مانند آن می‌گذرد. انسان اگر بخواهد از زندگی گیاهی بالاتر رود می‌بایست از آزمون‌های سختی بگذرد تا زندگی حیوانی را تجربه کند و آن را از قوه به فعل درآورد. زندگی حیوانی برتر از زندگی گیاهی برخوردار از احساس وعواطف مانند عواطف پدری و مادری است. انسان برای اینکه بتواند از زندگی گیاهی به حیوانی برسد و از آنجا به زندگی ملکی برود باید تغذیه جسم و جان سالمی داشته باشد. اینجاست که ممکن است آزمون‌های سخت‌تری پیش آید که در زندگی گیاهی و در سالیان نخست معنا و مفهوم ندارد. وقتی انسان بالاتر آمد و به مرحله بلوغ رسید، انواع عواطف و احساسات در او رشد می‌کند که مربوط به زندگی حیوانی است. از آنجا به بعد باید تلاش کند تا روح و جان خویش را نیز پرورش دهد و تنها به جسم نپردازد تا زندگی ملکی یابد. در این مرحله انسان هر چند که به ظاهر نوعی حیوان است ولی می‌خواهد متاله شود و نوع عواطف و احساسات او دیگر شبیه عواطف و احساسات حیوانی نیست. به عنوان نمونه عواطف و احساسات نسبت به همسر و فرزند و پدر و مادر متفاوت از احساسات حیوانی است. اینجاست که مودت، رحمت و مانند آن جایگزین می‌شود و روابط خانوادگی خاصی شکل می‌گیرد که در حیوان نمی‌توان آن را سراغ گرفت. اینجا نیز آزمون‌های سخت‌تر و متعددتری پیش می‌آید تا روح و روان آدمی قدرت و قوت بیشتری بگیرد و بتواند از واهمه به عاقله برسد.البته انسان هرچه بالاتر می رود دیگر این قوه عاقله به تنهایی نمی‌تواند راهنمای او باشد؛ زیرا مراحل سخت‌تر و دشوارتر است و انسان می‌بایست کسی را داشته باشد که میان خوب‌ها، خوب‌ترها را به او نشان دهد. در چنین شرایطی وحی به مدد انسان می‌آید تا احسن را میان حسنات نشان دهد (اعراف، آیه 145) از همین رو پیامبر (ص) می‌فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، من برای اتمام بزرگواری‌ها و مکارم اخلاقی برانگیخته شده‌ام. به این معنا که میان حسنات بهترین آنها که همان مکارم اخلاقی است را نشان دهم.

پیچیده شدن بهشت به تلخی‌ها از نظر مردم
در اینجا کار انسان‌های معمولی، سخت و سخت‌تر می‌شود؛ زیرا هر چه بالاتر می‌آیند می‌بایست آزمون‌های سخت‌تر و شدیدتری را انجام دهند؛ ولی از آن جایی که عقل تمام و کاملی به دست نیاورده و هنوز گرفتار عقل ناتمام هستند که با اوهام و خیالات آمیخته است، این آزمون‌های سخت را تلخ و مکروه می‌یابند از این رو برای مردم معمولی بهشت رفتن همراه با پذیرش آزمون‌های تلخ است: حفت الجنه بالمکاره و حفت النار بالشهوات؛ بهشت به تلخی‌ها و دوزخ به شهوت و لذت پیچیده شده است. انسان‌های معمولی و متوسط در طریقت رنگ خدایی گرفتن (بقره، آیه 138) و خدایی و ربانی شدن (آل‌عمران، آیه 79) آزمون‌های الهی که برای فعلیت‌یابی استعدادها و افزایش ظرفیت‌ها انجام می‌شود را (آل‌عمران، آیه 143؛ محمد، آیه 31؛ آل‌عمران، آیه 154؛ مائده، آیه 94 و آیات دیگر) تلخ و مکروه می‌شمرند. در حالی که می‌بینند گنان کردن آسان است و حتی وسایل آن نیز آماده و فراهم بوده و برای نفس انسانی شیرین و لذت‌آفرین است. (مائده، آیه 94؛ اعراف، آیه 163 تا 165) همین جاذبه‌های کاذب و دروغین دوزخ است که بسیاری به سمت و سوی آن کشیده می‌شوند؛ اما تلخی آزمون‌های بهشت بگونه‌ای است که گویی انسان دوزخ را در همین دنیا برای خودش ساخته است. بسیاری از مردم می‌گویند چرا خودتان را محدود می‌سازید و از لذت‌های جنسی و شهوانی، خود را محروم می‌کنید؟ زیرا جاذبه‌های دوزخی دنیا موجب می شود که وهم و خیال این شیرینی شهوت کاذب را برای آدمی دایمی و خوب جلوه دهد. لذا گفته شده بهشت از دوزخ می‌گذرد که همین دوزخ شهوات دنیوی کاذب است. (مریم، آیه 71)
اما وقتی به عقل کامل به دور از وهم و خیال، مراجعه می‌شود، دیده می‌شود که عقل، همین سختی‌ها را روح و ریحان می‌بیند و آن تلخ‌ها را شیرین‌تر از عسل می‌داند؛ چنان که یاران حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا درباره سختی‌های عطش و رنج و مرگ می‌گفتند: الموت احلی من العسل؛ آزمون مرگ برای ما شیرین‌تر از عسل است؛ زیرا اینان با عقلی به جهان می‌نگرند که همان عقل عملی است و درباره آن گفته شده است: «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن است که با آن خداوند بندگی و بهشت کسب می‌شود.»
عقل نظری و وهمانی انسان ممکن است مرگ و رنج و درد آزمون‌های الهی را ناخوشایند بداند، اما عقل عملی خدایی انسان، آن را ممدوح و محمود و شیرین و خوشایند می یابد؛ زیرا آن را در مسیر کمالی خود می‌داند. از این رو، همان داروی تلخ وهمانی را «حبالله و قربه الی الله و لوجه الله» به شیرینی عسل عقلانی می‌چشد و می‌نوشد؛ چنان که خداوند در سوره انسان بیان می‌کند که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در آزمون‌های سه شبانه‌روزی خود، با آن که نیازمند غذا بودند، برای رضایت خداوندی، افطاری خود را به فقیر و مسکین و اسیر می‌دهند. از نظر قرآن انسان اگر بتواند انگیزه اعمال خود را اصلاح کند و از دریچه عقل عملی به مسایل بنگرد، تلخ‌ها شیرین می‌شود و همانند حضرت ابراهیم(ع) و رسول‌الله(ص) و دیگران در مقام صبر جمیل، آن را به شیرینی عسل و بلکه گواراتر می‌نوشد. انسان‌ها تا رسیدن به این مقام می‌بایست آزمون‌های سخت و دشواری را بپیمایند تا این مفاهیم در جان و دل ایشان نقش ببندد و علم حصولی شان به علم شهودی تبدیل شود. از آنچه گذشت معلوم شد که چرا آزمون‌های الهی برای اولیای الهی شیرین‌تر از عسل است؛ زیرا آنها آزمون‌های سخت و شدیدی چون مصیبت‌ها و بلایا را آزمون عقل عملی و نفس خود می‌دانند که بدان وسیله می‌توان در مقام عمل، اراده خود را بسازند و پر پرواز به دست آورند و در مقام عزم ارادی، خودی نشان دهند و از دام وهم و خیال برهند و به آسمان عقلانیت الهی بپرند. شکست در هر آزمونی هر چند که تلخ است ولی اگر انسان امیدوار باشد، خود دریچه‌ای برای کسب عبرت و معرفت برای پیروزی و گذر از موانع است. انسان‌ها در آزمون‌های عملی سخت است که عزم و اراده‌شان در حوزه ایمان به نمایش درمی‌آید و معلوم می‌شود که تا چه اندازه عزم ایمانی برای متاله شدن را در خود تقویت کرده‌اند.

 


والدینی که می‌خواهند در «تربیت مهدوی» فرزندانشان موفق باشند و فرزندانی عاشق خدا، قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تربیت نمایند و آنگاه مهدی یاورانی رشید را به تاریخ بشر هدیه کنند، باید ازعامل دعا در حق فرزندانشان کمال استفاده و بهره را ببرند.

 دعای پرنفوذ پدر و مادر
 امام صادق (ع)فرمود:ثَلاثُ دعوات لا یحجُبنَ عَنِ اللهِ تَعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِه إِذا بَرَّهُ و دعوتُهُ علیهِ إذا عَقَّهُ ، و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمه و دعاؤُهُ لمن اِنتَصَر لهُ مِنهُ ، و رجلٌ مؤمنٌ دَعا لِاخٍ لَه مؤمنٌ واساهُ فینا، و دعاؤُه علیه إذا لم یُواسهُ مع القدره علیه ، و اِضطرارُ أخیه إلیه ؛
 سه دعاست که از پروردگار در حجاب نمی‌ماند و قطعاً مستجاب می‌گردد: (نخست) دعای پدر و مادر در حق فرزندی که نسبت به والدین خود نیکوکار باشد؛ و نفرین ایشان در حق فرزندی که عاق والدین می شود.(دوم) نفرین مظلوم نسبت به ظالم و دعای او (مظلوم) در حق کسی که انتقام وی را از ستمگر بستاند و (سوم) دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما، او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است (1)

 کلیدی ترین رمز موفقیت فرزندان
 یکی از کلیدی‌ترین رمزهای موفقیت فرزندان در طول زندگی، دعای خیر والدین در حق ایشان است. دعای پدر و مادر در حق فرزند آنگاه که از دل برآید، دعایی است که آسمان‌های هفت‌گانه را در می‌نوردد و بدون هیچ حجابی در محضر پروردگار به اجابت می‌رسد.(2) از سوی دیگر نفرین پدر و مادر فراتر از ابرها به سوی پروردگار بالا می‌رود و سریع‌تر از ضربت شمشیر به اجابت می‌رسد.(3)
از این رو باید پدران و مادران با نیت‌های صادقانه در تربیت فرزندانی منتظر و آماده جان فشانی در رکاب حضرت مهدی، پیاپی دست دعا به سوی پروردگار بردارند و برای موفقیت خود در پرورش فرزندانی مهدی یاور دعا کنند.

 دعای پدر علامه مجلسی
خاطره پدر علامه مجلسی درباره استجابت دعای والدین در حق فرزند، به عنوان یک شاهد تاریخی، بسیار قابل تأمل است. آن جناب می‌گوید:
 در سحرگاهی پس از به پایان رساندن نماز شب و به هنگام مناجات با پروردگار، حال خوشی دست داد که دریافتم اگر در آن هنگام درخواستی کنم، اجابت خواهد شد. اندیشیدم که چه دعا و درخواستی کنم که ناگاه صدای گریه محمد باقر از گهواره‌اش بلند شد. بی درنگ گفتم: «پروردگارا، به حق محمد و آل محمد (ص) این کودک را از مبلّغان دینت، ناشران احکام پیامبرت و از یاران امام زمانت قرار ده و در این راه او را به توفیق‌های بی پایان نایل گردان!»(4)
 سرافرازی شیعه در طول تاریخ مدیون تلاش‌های احیا گرانه علامه محمد باقر مجلسی است.
 از این رو والدینی که می‌خواهند در «تربیت مهدوی» فرزندانشان موفق باشند و فرزندانی عاشق خدا، قرآن و اهل‌بیت تربیت کنند و آنگاه مهدی یاورانی رشید را به تاریخ بشر هدیه نمایند، باید از عامل دعا در حق فرزندانشان کمال استفاده و بهره را ببرند.

پی‌نوشت‌ها:
1و2. شیخ طوسی، امالی، ص280؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج7، ص130.
3. امام صادق(ع): «إیاکُم وَ دَعوَه الوالِدِ... تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ... أحَدُّ مِنَ السَّیفِ» کلینی، الکافی، ج2، ص509؛ حلّی، ابن‌فهد، عدّّه الدّاعی، ص132 و 133.
4.رفیعی، سید علی محمد، زندگی ملامحمدباقر مجلسی، ص42.
از: تبیان به نقل از خانواده و تربیت مهدوی، آقا تهرانی و حیدری کاشانی

 


رضا محمدی
یکی از مشکلات انسان‌ها این است که گاه تعادل و سلامت شخصیتی خود را از دست می‌دهند و حقایق برایشان وارونه می‌شود. خداوند در آیاتی از جمله آیات 8 تا 12 سوره بقره به افراد منافق اشاره می‌کند که گرفتار بیماردلی می‌شوند و قدرت تشخیص حق و باطل، خوب و بد و زشت و زیبا را از دست می‌دهند. در این صورت در اضطراری قرار می‌گیرند که به اختیار خود آن را ایجاد کرده‌اند. پس این بیماردلان، فساد را صلاح و افساد را اصلاح‌گری می‌دانند و هنجارها برای آنها نابهنجار و نابهنجار به‌عنوان هنجار دیده می‌شود. آنان گمان می‌کنند که در حال اصلاح امور هستند در حالی در حال افساد امورند؛ چون شعوری نسبت به عملکرد خود ندارند و بیماردلی ایشان روزنه‌های ادراکی‌شان را بسته و کور کرده است.
از دیگر مواردی که انسان گرفتار این‌گونه وارونگی قلب و واژگونگی قوه ادراکی می‌شود، زمانی است که انسان در جامعه گرفتار فتنه شود. فتنه حالتی است که حق و باطل درهم آمیخته و کسانی که قدرت تشخیص و بصیرت خوبی ندارند، نمی‌توانند حق و باطل و خوب و بد را از هم تشخیص دهند، لذا امور برای آنها وارونه می‌شود. به سخن دیگر، گاه قلب، گرفتار وارونگی می‌شود و گاه امور برای قلب وارونه جلوه داده می‌شود.

تلاش برای وارونه ساختن ناهنجارها
توده‌های مردم بیشتر گرفتار این نوع دوم از وارونگی در ادراک هستند؛ چرا که چنان از تقوای الهی و ایمان برخوردار نیستند که دارای بصیرت باشند، از این‌رو فتنه‌گران امور برایشان وارونه جلوه می‌دهند و امور فساد را صلاح و نابهنجار را به عنوان هنجار به خورد آنان می‌دهند.
فتنه‌انگیزان حتی کوشیده‌اند تا امور را برای پیامبران نیز دگرگونه جلوه دهند. خداوند در آیه 48 سوره توبه از این توطئه و شیوه دشمنان اسلام سخن به میان آورده و فرموده است که: «و قلبوا لک الأمور» یعنی چیزها را قلب می‌کنند تا مطلب برخلاف آنچه حق و واقع است جلوه داده شود. این تقلیب در جامعه موجب می‌شود که ارزش‌ها ضدارزش و همچنین ضدارزش‌ها ارزش تلقی شود.
طلاق که از نظر اسلام و عرف عقلایی یکی از امور زشت و نابهنجار است، گرفتار همین فتنه شده و فتنه‌گران و مفسدان به گونه‌ای عمل کردند که امر طلاق به عنوان حتی یک امر ارزشی و هنجاری جلوه کند و حتی برخی از افراد برای طلاق جشن بگیرند و هدایایی را بدهند. این در حالی است که عقل و شرع آن را امری نابهنجار و ضدارزشی می‌داند و از آن به «ابغض الحلال» یعنی مبغوض‌ترین حلال یاد کرده است.
از نظر اسلام، گاه لازم است به دلایلی چون ناسازگاری غیرقابل تحمل زوجین، طلاق انجام شود؛ زیرا هدف از ازدواج آن است که در یک فضای عاشقانه و عاطفی، همسران برای آرامش یکدیگر تلاش کنند چنان که خداوند در آیاتی از جمله آیه 21 سوره روم بیان کرده است. اگر این ارامش به هر دلیلی پدید نیاید و عقل و دل با هم آشتی نکند و مودت و محبت ایجاد نشود، آن‌گاه به عنوان آخرین راهکار با همه مذموم بودنش تأیید و امضا شده است.اما فتنه‌انگیزان چنان جامعه را دچار فساد می‌کنند که امور زشتی چون طلاق به‌عنوان یک امر هنجاری و ارزشی قرار می‌گیرد و مردم نیز با این واژگونی ارزش‌ها کنار می‌آیند بی‌آنکه توجه داشته باشند که این ارزش‌یابی، پایه اخلاق و خانواده و در نهایت سلامت جامعه را در معرض خطر قرار می‌دهد و روزبه‌روز به مشکلات اجتماعی، اقتصادی و روحی و روانی افراد جامعه می‌افزاید.

 

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10