(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 7 دی 1392 - شماره 20675

خوئيني‌ها: ما بايد راستي‌ها را حذف کنيم
روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332
   


در جريان تبليغات انتخاباتى، طرفداران خاتمى با بيان شعارهايى همچون «عدم كفايت اختيارات رئيس‌جمهور»، «تبديل انتخابات به همه‌پرسى» و . . . موجى از تبليغات روانى را به راه انداختند و با تشكيل ستادهاى رأى اوّليها با عنوان سيمرغ و برگزارى كارناوال انتخاباتى و جشنهاى تبليغاتى، نوع جديدى از تبليغات انتخاباتى را به نمايش گذاشتند. رئيس ستاد انتخاباتى جبهه دوم خرداد در گزارش عملكرد خود، از برپايى 8400 ستاد انتخاباتى، سازماندهى 1600 جلسه سخنرانى، حدود 6 هزار همايش و انتشار 7 و نيم ميليون پوستر و تراكت خبر داد كه طبق برآورد اطلاعات آن زمان، رقمى بيش از 12 ميليارد تومان را شامل مى‌شود!!358
در اين ميان مجمع روحانيون مبارز نيز همانند دوره هفتم به حمايت از سيد محمد خاتمى پرداخت و او را كانديداى اصلح خود معرفى كرد. مجيد انصارى (عضو مجمع روحانيون مبارز) درباره فعاليتهاى مجمع روحانيون مبارز در انتخابات هشتم رياست‌جمهورى مى‌گويد :
«ستاد انتخاباتى مجمع روحانيون مبارز تشكيل شد. اين ستاد قصد دارد فعاليتهاى خود را در سطح كشور گسترش دهد. از جمله اقدامات اين ستاد اعزام روحانيون داوطلب براى سخنرانى، تشويق مردم به شركت در انتخابات و معرفى كانديداى اصلح مى‌باشد. روحانيون اعضاى مجمع و نيز روحانيون همفكر مجمع كه داوطلب هستند، براى تبليغ اعزام مى‌شوند . . . تشكيل ستاد به معنى عدم عضويت مجمع در ستاد انتخاباتى دوم خرداد نيست.»359
در بين اعضاى مجمع روحانيون مبارز، موسوى خوئينى‌ها (عضو برجسته آن مجمع) در انتخابات مجلس ششم شوراى اسلامى ـ كه در آن جبهه دوم خرداد با اكثريت آرا پيروز ميدان شد ـ دخالتى نداشت، ولى در آستانه رقابتهاى انتخاباتى دوره هشتم رياست‌جمهورى حضور پررنگ‌تر پيدا كرد و تلاش نمود تا از شكست خاتمى ـ كه آن را مرگ اصلاحات تلقى مى‌كرد ـ جلوگيرى به عمل آورد. لذا با حضور در ميتينگهاى انتخاباتى ستادهاى خاتمى، هواداران را به حفظ آبرو و حضور همه‌جانبه در صحنه رقابتهاى انتخاباتى دعوت كرد. خوئينى‌ها در كنگره انجمنهاى اسلامى دانشگاههاى سراسر كشور كه در حسينيه شماره 2 جماران برگزار شد شركت كرد. و در شرايطى كه صلاحيت احمد توكلى، على شمخانى، عبدالله جاسبى، حسن غفورى‌فرد، منصور رضوى، شهاب‌الدين صدر، على فلاحيان و مصطفى هاشمى‌طبا براى نامزدى در رقابتهاى دوره هشتم رياست‌جمهورى تأييد شده بود، خوئينى‌ها براى زنده نگه داشتن ياد اصلاحات، به هرگونه تلاشى دست زد و حتى از تخريب و تمسخر نيز فروگذار نكرد :
«آخر يكى نيست به اين آقا (على فلاحيان) بگويد: شما الان به خاطر قتلهايى كه در دوران وزارت شما انجام شده است، مورد سوءظن هستى. اين كانديداهايى كه شعار اقتصادى مى‌دهند، اينها دردشان چيز ديگرى است [. . .]، اين آقايان عينكهايشان ضعيف است. بايد اين مُهر (تأييد مردمى اصلاحات) آن‌قدر شفاف باشد تا چشم آقايان ببيند . . . مى‌گويد: ما هم اصلاحات را قبول داريم؛ امّا اصلاحات چند نوع است: اصلاحات آمريكايى، اصلاحات آفريقايى...».360
اين بخش از سخنان وى، درحقيقت تمسخر سخنان مقام معظّم رهبرى بود كه پيش از آن، اصلاحات را به دو نوع تقسيم كرده بودند. حضرت آيت‌الله خامنه‌اى در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران ضمن تبيين اصلاحات از ديدگاه اسلام فرمودند :
«حرف قاطع در اين زمينه يك كلمه است. اصلاحات يا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ايمانى است و همه مسئولان كشور، همه مردم مؤمن و همه صاحب‌نظران با آن موافقند، يا اصلاحات، اصلاحات آمريكايى است و همه مسئولان كشور، همه مردم مؤمن و همه آحاد هوشيار ملت با آن مخالفند».361
موسوى خوئينى‌ها تنها يك هفته مانده به انتخابات، على‌رغم شعار تحمل مخالف و داشتن سعه صدر سياسى از سوى اصلاح‌طلبان، گفت :
«من از همين‌جا اعلام مى‌كنم. الان خيلى از بدنه دولت و نهادها و قسمتهاى دولتى، راستى هستند. ما بايد آنها را حذف كنيم. آن دوره اوّل مى‌گفتند كه به علت مجلس پنجم مجبور به يك سرى محافظه‌كاريها هستيم، امّا الان مجلس ششم، مجلس اصلاحات است. من از طرف خودم مى‌گويم: هيچ چيزى وجود ندارد كه اين بار هم به وزراى تحميلى كابينه خاتمى رأى بدهيم، اين بار ديگر قضيه متفاوت است. ما جديت مى‌خواهيم. ما حركت اصلاح‌طلبانه مى‌خواهيم . . . اگر اينها (منتقدان اصلاحات) ما را هم كنار بزنند، ديگر مردم اطراف آنها نمى‌روند. مطمئن باشيد [در اين صورت] نظام مى‌رود به سمت فروپاشى و يك انقلاب دوباره . .. اينها خيلى زرنگ هستند. من به همه شماها گفتم اگر غافل شويم دهن همه ما را سرويس مى‌كنند».362
سرانجام، انتخابات در تاريخ 18 خرداد 1380 برگزار شد و سيد محمد خاتمى با كسب 77درصد آراء براى دومين بار به عنوان رئيس‌جمهورى اسلامى ايران انتخاب شد. پس از پيروزى خاتمى بر رقباى ديگر در انتخابات هشتم، مجمع روحانيون مبارز طى اطلاعيه‌اى ضمن تبريك پيروزى خاتمى براى بار دوم اعلام كرد: «انتخاب مجدد حجه‌الاسلام خاتمى نشان‌دهنده حمايت اكثريت قاطع ملّت ايران از ديدگاهها و برنامه‌هاى ايشان در زمينه اصلاحات سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است. اين حضور افتخارآميز يك بار ديگر نام ايران و انقلاب اسلامى و ملت هوشيار اين مرز و بوم را بر سر زبانهاى جهانيان انداخت».363
على‌رغم تلاش افراطيون جريان دوم خرداد كه سعى داشتند، پيروزى خاتمى را حذف اسلاميت نظام جلوه دهند و خاتمى را در رسيدن به اهداف خود و سكولاريزه كردن نظام همراه سازند، مقام معظّم رهبرى در مراسم تنفيذ حكم رياست‌جمهورى خاتمى در سخنانى، توجه به نكاتى را از اولويتهاى كارى دولت هشتم دانستند. معظّم‌له در اين باره فرمودند : «يكى از مسائلى كه دشمن به طور جدّى در كشور تبليغ مى‌كند، مسأله اباحى‌گرى است، اباحى‌گرى اعتقادى و عملى، يعنى پايبنديها و تقيدات و تكيه‌گاههايى كه يك انسان را در حركت خود به سمت هدف مشخصى عازم و مصمّم مى‌كند، از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ كردن. اين را بايد جدّى بگيريد يكى از سياستهاى دشمنان اسلام اين است كه ايمان مردم را بگيرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب كنند».364

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
358- سوداى سكولاريسم، ص 231.
359- روزنامه جمهورى اسلامى، به تاريخ 27/1/1380.
360- سراب سياست، ص 327.
361- بيانات مقام معظّم رهبرى در خطبه‌هاى نماز جمعه، به تاريخ 26/1/1379.
362- سراب سياست، ص 328.
363- روزنامه ايران، به تاريخ 21/3/1380.
364- بيانات مقام معظّم رهبرى در مراسم تنفيذ حكم رياست‌جمهورى سيد محمد خاتمى،به تاريخ 11/5/1380.

پاورقي

 


تاليف: کامران غضنفري
روایت فردوست از تأسیس ساواک
ساواک و سازمان سيا
راه اندازی ساواک توسط سازمان سیا
حکومت آيزنهاور به‌عنوان بخشي از استراتژي خود مبني بر تقويت حکومت‌هاي ضد شوروي در پيرامون چين و شوروي و ديگر نقاط جهان سوم، در اواسط دهه 1950 (دهه1330) دست به تلاش گسترده‌اي براي آموزش و تجهيز نيرو‌هاي شبه نظامي، پليس و سازمان‌هاي اطلاعاتي در کشورهاي دوست آمريکا در جهان سوم، از جمله ايران زد.
مارک گازيوروسکي (محقق آمريکايي) در اين زمينه مي‌گويد:
"در سپتامبر 1953 [شهريور 1332] يک سرهنگ ارتش آمريکا که به مدت چند سال در خاور‌ميانه براي سازمان سيا کار کرده بود و سابقه بسيار خوبي در امور پليسي و کاراگاهي داشت، تحت پوشش وابسته نظامي به ايران فرستاده ‌شد. مأموريت وي آن بود که يک يگان اطلاعاتي نوين را سازمان داده و رهبري کند که در آن زمان تحت سرپرستي فرمانداري نظامي تهران تاسيس ‌شده، و در سپتامبر 1953 زير نظر فرماندهي تيمسار تيمور بختيار قرار گرفته ‌بود. سرهنگ مزبور همکاري نزديکي را با بختيار و زير‌دستانش آغاز ‌کرد و اعضاي اين يگان را در زمينه تاکتيک‌هاي پايه‌اي اطلاعات، مانند روش‌هاي مراقبت و بازجويي، عمليات شبکه‌هاي اطلاعاتي، و امنيت سازماني هدايت ‌کرده و آموزش‌ داد. يگان اطلاعاتي بختيار، نخستين سازمان اطلاعاتي نوين و کار‌آيي بود که در ايران به ‌کار ‌افتاد. وظيفه اصلي اين يگان اطلاعاتي، يافتن و خنثي‌کردن همه تهديداتي بود که متوجه شاه و دولت ايران مي‌شدند." 1
گازيوروسکي در بخش ديگري از کتاب خود مي‌نویسد:
"آمريکا در ايران سه نيروي امنيتي داخلي را در اين زمينه آموزش ‌داد: 1- ژاندارمري؛ يعني يک نيروي شبه‌ نظامي که وظيفه اصلي آن حفظ نظم در مناطق روستايي بود. 2- شهرباني 3- يگان اطلاعاتي که در سال 1953 زير نظر تيمسار بختيار تاسيس شد. اين سه سازمان به‌عنوان ابزار‌هاي اصلي بازداري و سرکوبگري شاه به کار مي‌رفتند" 2
ارتشبد فردوست نيز در زمينه نقش آمريکا در راه‌اندازي سازمان‌هاي اطلاعاتي در ايران مي‌گويد:
"پس از 28 مرداد 1332، که آمريکايي‌ها با تمام قدرت وارد صحنه ‌شدند و تصميم‌ گرفتند که ايران را به‌عنوان پايگاه اصلي خود در منطقه حفظ ‌کنند، در درجه اول به ايجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقويت آن و در درجه دوم به تأسيس سازمان امنيت (ساواک) پرداختند. طبيعي بود که اگر ايران مي‌بايست پايگاه اصلي آمريکا در منطقه باشد، به يک سيستم اطلاعاتي و امنيتي قوي نياز ‌داشت. به‌علاوه اينکه در شمال آن رقيب اصلي آمريکا، يعني شوروي کمونيستي، با حضور خود اين پايگاه غرب را تهديد مي‌کرد. به‌علاوه، تأسيس دستگاه اطلاعاتي و امنيتي ايران توسط آمريکا، به او اين امکان را مي‌داد تا تسلط کامل خود را تامين ‌کند و نفوذ خود را در ايران عمق‌ بخشد ...
توجه آمريکايي‌ها در درجه اول معطوف به ضد اطلاعات ارتش بود و آنها با کار فراوان، ضد اطلاعات مرکزي و ضد اطلاعات نيروهاي سه‌گانه و واحد‌هاي آنها را ايجاد‌ کردند."3
فردوست، در بخش ديگري راجع به تيمور بختيار که در سال 1335 با توصيه آمريکايي‌ها به رياست ساواک رسيد، چنين مي‌گويد:
"تيمور بختيار به دستور آمريکايي‌ها فرمانداري نظامي تهران را ايجاد کرد و قدرت واقعي را به ‌دست ‌گرفت. او ديگر آن جوان زن ‌و ‌بچه ‌دوست ايلياتي نبود و مست قدرت شده ‌بود. در مقام فرماندار نظامي تهران، بيداد‌ها کرد و هر‌کس را که آمريکا و انگليس يا محمد‌رضا مي‌خواست، از دم تيغ مي‌گذراند. توده‌اي‌ها را قلع ‌و ‌‌قمع کرد. فدائيان اسلام را به طرز فجيعي به جوخه اعدام سپرد، پادگان مرکز 2 زرهي را به يک شکنجه ‌خانه تمام ‌و کمال تبديل‌ کرد و به جان دختران و زنان زنداني، خرس مي‌انداخت. او حتي از اذيت و آزار پيرمرد محترمي چون آيت‌الله ‌کاشاني نيز فروگذار ‌نکرد. بدين ترتيب، بَدَويّت ايلياتي او در سايه قدرت مطلقه، به توحش کامل تبديل ‌شد ... تيمور که اکنون سرلشکر و محبوب مستشاران آمريکايي اداره دوم بود، در سال 1335 به پيشنهاد آنها اولين رئيس ساواک شد."4
در این دوران ، ده مستشار آمریکائی مشاور تیمور بختیار بودند و آمریکایی‌ها روی او برای روز مبادا حساب می کردند . 5
شاه، تشکيل ساواک را براي جلوگيري از اقدامات براندازانه‌اي مي‌داند که پس از کودتاي 28 مرداد در حال شکل‌گيري ‌بود. وي تصريح‌ مي‌کند که براي تشکيل و تجهيز ساواک از سازمان سيا بهره‌ گرفته ‌بود:
"ايجاد ساواک به‌منظور مبارزه با فعاليت‌هاي براندازي خارجي و داخلي عليه استقلال و تماميت ارضي ايران بود. مسئوليت بنيان‌گذاري ساواک به سپهبد تيمور بختيار تفويض‌ شد. وي در اين کار از سازمان سيا کمک‌ خواست."6
پس از پيروزي انقلاب‌اسلامي، نشريه "کوريه ‌دوپلتيک‌ ‌اترانژر" چاپ پاريس، درباره آموزش بسياري از پرسنل ساواک در پايگاه‌هاي سيا در آمريکا، چنين نوشت:
" از زمان ايجاد ساواک که شهرت بدي يافته، سازمان جاسوسي آمريکا به تربیت عمّال آن و تجهيز سرويس‌هايش پرداخته ‌بود. بعداً مستشاران سازمان سيا در ايران مستقيماً بر فعاليت‌هاي ساواک نظارت مي‌کردند. مدتي پيش از سقوط شاه، وزارت خارجه آمريکا اذعان کرد که در اواخر سال گذشته، 164 کارگزار ساواک، در آموزشگاه سازمان سيا در ايالت ويرجينياي آمريکا مشغول کار بودند. هر ‌ساله چهار‌صد نفر مأمور ساواک از آمريکا فارغ‌التحصيل مي‌شدند. ساواک يک سازمان کاملاً آمريکايي بود و عملاً زير کنترل سازمان سيا فعاليت مي‌کرد. " 7
در يک گزارش "به‌کلي سرّي" ساواک مورخ 22/3/1357، ذکر شده آخرين دوره‌اي‌که سازمان سيا در زمينه مبارزه با تروريسم و وسايل خرابکاري براي پرسنل ساواک برگزار کرده، مربوط به سال 1356 بوده که طي آن هجده ‌نفر از اداره کل سوم ساواک (امنيت داخلي) به مدت دو ‌ماه در آمريکا آموزش ديده‌اند.8 بختيار در سال 1335 براي گفت وگو و مشورت با مقام‌هاي آمريکايي و بررسي چگونگي کار سازمان سيا و اف.بي.‌‌آي به آمريکا سفر‌ کرد. وي از واشنگتن ديدار ‌کرد و با کرميت روزولت (مسئول بخش خاور‌ميانه‌اي سيا) و آلن دالس (رئيس سازمان سيا) ملاقات کرد.9
تيمسار ‌فردوست نيز در بخش ديگري از کتاب خود راجع به شکل‌گيري ساواک مي‌گويد:
"در دوران ياتسويچ (رئيس پايگاه سيا در ايران) بود که ساواک توسط آمريکا شکل‌ گرفت و تا سال 1342، ده نفر‌مستشار آمريکايي در اين سازمان حضور فعال داشتند. و باز در دوران ياتسويچ بود که آن تيپ نو‌آمريکايي در ارتش و ساواک و نيروي انتظامي به‌ وجود ‌آمد. همان تيپي که در دامن آمريکا به‌ وجود ‌آمدند و اصولاً کليه ارتباطاتشان هم با آمريکايي‌ها بود و علاوه بر همکاري روزانه، شب‌ها نيز از مستشاران آمريکايي و خانم‌هايشان در خانه خود پذيرايي مي‌کردند."10
گروه آموزش سيا با تغيير گاه ‌به ‌گاه پرسنل آن، تا حدود سال 1961 در ايران ماند. اين گروه شامل يک رئيس، يک معاون و چندين کارشناس در امور عمليات پنهان، بررسي اطلاعاتي و ضد اطلاعاتي بود. گرچه اين گروه رسماً تحت فرماندهي رئيس پايگاه سيا در تهران بود، ولي محل کار آن در اداره مرکزي ساواک قرار داشته و تماس بسيار اندکي با نفرات پايگاه سيا داشت. مأموريت اصلي اين گروه، تدارک آموزش لازم براي ساواک و تبديل آن به يک سازمان اطلاعاتي پيشرفته و مؤثر بود.11
مارک گازيوروسکي، تعداد کارمندان تمام‌وقت ساواک در اوايل دهه 1960 (1340) را 2000 الي 3400 نفر برآورد ‌مي‌کند. وي مي‌گويد اما در اواخر دهه 1970 (1350) تعداد آنان به هفت‌ الي ‌ده ‌هزار ‌‌‌نفر رسيد. وي در ادامه مي‌افزايد: "علاوه‌ بر ‌اين، ساواک افراد بسياري را براي خبر‌چيني و ارعاب، به‌طور نيمه‌وقت به استخدام‌ درآورد که شايد تعداد آنها در اواخر دهه 1970، بيست تا ‌سي ‌هزار نفر بوده ‌باشد."12

منابع در دفتر روزنامه موجود است
پاورقی

 

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10