تاليف: کامران غضنفري
روایت فردوست از تأسیس ساواک
ساواک و سازمان سيا
راه اندازی ساواک توسط سازمان سیا
حکومت آيزنهاور بهعنوان بخشي از استراتژي خود مبني بر تقويت حکومتهاي ضد شوروي در پيرامون چين و شوروي و ديگر نقاط جهان سوم، در اواسط دهه 1950 (دهه1330) دست به تلاش گستردهاي براي آموزش و تجهيز نيروهاي شبه نظامي، پليس و سازمانهاي اطلاعاتي در کشورهاي دوست آمريکا در جهان سوم، از جمله ايران زد.
مارک گازيوروسکي (محقق آمريکايي) در اين زمينه ميگويد:
"در سپتامبر 1953 [شهريور 1332] يک سرهنگ ارتش آمريکا که به مدت چند سال در خاورميانه براي سازمان سيا کار کرده بود و سابقه بسيار خوبي در امور پليسي و کاراگاهي داشت، تحت پوشش وابسته نظامي به ايران فرستاده شد. مأموريت وي آن بود که يک يگان اطلاعاتي نوين را سازمان داده و رهبري کند که در آن زمان تحت سرپرستي فرمانداري نظامي تهران تاسيس شده، و در سپتامبر 1953 زير نظر فرماندهي تيمسار تيمور بختيار قرار گرفته بود. سرهنگ مزبور همکاري نزديکي را با بختيار و زيردستانش آغاز کرد و اعضاي اين يگان را در زمينه تاکتيکهاي پايهاي اطلاعات، مانند روشهاي مراقبت و بازجويي، عمليات شبکههاي اطلاعاتي، و امنيت سازماني هدايت کرده و آموزش داد. يگان اطلاعاتي بختيار، نخستين سازمان اطلاعاتي نوين و کارآيي بود که در ايران به کار افتاد. وظيفه اصلي اين يگان اطلاعاتي، يافتن و خنثيکردن همه تهديداتي بود که متوجه شاه و دولت ايران ميشدند." 1
گازيوروسکي در بخش ديگري از کتاب خود مينویسد:
"آمريکا در ايران سه نيروي امنيتي داخلي را در اين زمينه آموزش داد: 1- ژاندارمري؛ يعني يک نيروي شبه نظامي که وظيفه اصلي آن حفظ نظم در مناطق روستايي بود. 2- شهرباني 3- يگان اطلاعاتي که در سال 1953 زير نظر تيمسار بختيار تاسيس شد. اين سه سازمان بهعنوان ابزارهاي اصلي بازداري و سرکوبگري شاه به کار ميرفتند" 2
ارتشبد فردوست نيز در زمينه نقش آمريکا در راهاندازي سازمانهاي اطلاعاتي در ايران ميگويد:
"پس از 28 مرداد 1332، که آمريکاييها با تمام قدرت وارد صحنه شدند و تصميم گرفتند که ايران را بهعنوان پايگاه اصلي خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ايجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقويت آن و در درجه دوم به تأسيس سازمان امنيت (ساواک) پرداختند. طبيعي بود که اگر ايران ميبايست پايگاه اصلي آمريکا در منطقه باشد، به يک سيستم اطلاعاتي و امنيتي قوي نياز داشت. بهعلاوه اينکه در شمال آن رقيب اصلي آمريکا، يعني شوروي کمونيستي، با حضور خود اين پايگاه غرب را تهديد ميکرد. بهعلاوه، تأسيس دستگاه اطلاعاتي و امنيتي ايران توسط آمريکا، به او اين امکان را ميداد تا تسلط کامل خود را تامين کند و نفوذ خود را در ايران عمق بخشد ...
توجه آمريکاييها در درجه اول معطوف به ضد اطلاعات ارتش بود و آنها با کار فراوان، ضد اطلاعات مرکزي و ضد اطلاعات نيروهاي سهگانه و واحدهاي آنها را ايجاد کردند."3
فردوست، در بخش ديگري راجع به تيمور بختيار که در سال 1335 با توصيه آمريکاييها به رياست ساواک رسيد، چنين ميگويد:
"تيمور بختيار به دستور آمريکاييها فرمانداري نظامي تهران را ايجاد کرد و قدرت واقعي را به دست گرفت. او ديگر آن جوان زن و بچه دوست ايلياتي نبود و مست قدرت شده بود. در مقام فرماندار نظامي تهران، بيدادها کرد و هرکس را که آمريکا و انگليس يا محمدرضا ميخواست، از دم تيغ ميگذراند. تودهايها را قلع و قمع کرد. فدائيان اسلام را به طرز فجيعي به جوخه اعدام سپرد، پادگان مرکز 2 زرهي را به يک شکنجه خانه تمام و کمال تبديل کرد و به جان دختران و زنان زنداني، خرس ميانداخت. او حتي از اذيت و آزار پيرمرد محترمي چون آيتالله کاشاني نيز فروگذار نکرد. بدين ترتيب، بَدَويّت ايلياتي او در سايه قدرت مطلقه، به توحش کامل تبديل شد ... تيمور که اکنون سرلشکر و محبوب مستشاران آمريکايي اداره دوم بود، در سال 1335 به پيشنهاد آنها اولين رئيس ساواک شد."4
در این دوران ، ده مستشار آمریکائی مشاور تیمور بختیار بودند و آمریکاییها روی او برای روز مبادا حساب می کردند . 5
شاه، تشکيل ساواک را براي جلوگيري از اقدامات براندازانهاي ميداند که پس از کودتاي 28 مرداد در حال شکلگيري بود. وي تصريح ميکند که براي تشکيل و تجهيز ساواک از سازمان سيا بهره گرفته بود:
"ايجاد ساواک بهمنظور مبارزه با فعاليتهاي براندازي خارجي و داخلي عليه استقلال و تماميت ارضي ايران بود. مسئوليت بنيانگذاري ساواک به سپهبد تيمور بختيار تفويض شد. وي در اين کار از سازمان سيا کمک خواست."6
پس از پيروزي انقلاباسلامي، نشريه "کوريه دوپلتيک اترانژر" چاپ پاريس، درباره آموزش بسياري از پرسنل ساواک در پايگاههاي سيا در آمريکا، چنين نوشت:
" از زمان ايجاد ساواک که شهرت بدي يافته، سازمان جاسوسي آمريکا به تربیت عمّال آن و تجهيز سرويسهايش پرداخته بود. بعداً مستشاران سازمان سيا در ايران مستقيماً بر فعاليتهاي ساواک نظارت ميکردند. مدتي پيش از سقوط شاه، وزارت خارجه آمريکا اذعان کرد که در اواخر سال گذشته، 164 کارگزار ساواک، در آموزشگاه سازمان سيا در ايالت ويرجينياي آمريکا مشغول کار بودند. هر ساله چهارصد نفر مأمور ساواک از آمريکا فارغالتحصيل ميشدند. ساواک يک سازمان کاملاً آمريکايي بود و عملاً زير کنترل سازمان سيا فعاليت ميکرد. " 7
در يک گزارش "بهکلي سرّي" ساواک مورخ 22/3/1357، ذکر شده آخرين دورهايکه سازمان سيا در زمينه مبارزه با تروريسم و وسايل خرابکاري براي پرسنل ساواک برگزار کرده، مربوط به سال 1356 بوده که طي آن هجده نفر از اداره کل سوم ساواک (امنيت داخلي) به مدت دو ماه در آمريکا آموزش ديدهاند.8
بختيار در سال 1335 براي گفت وگو و مشورت با مقامهاي آمريکايي و بررسي چگونگي کار سازمان سيا و اف.بي.آي به آمريکا سفر کرد. وي از واشنگتن ديدار کرد و با کرميت روزولت (مسئول بخش خاورميانهاي سيا) و آلن دالس (رئيس سازمان سيا) ملاقات کرد.9
تيمسار فردوست نيز در بخش ديگري از کتاب خود راجع به شکلگيري ساواک ميگويد:
"در دوران ياتسويچ (رئيس پايگاه سيا در ايران) بود که ساواک توسط آمريکا شکل گرفت و تا سال 1342، ده نفرمستشار آمريکايي در اين سازمان حضور فعال داشتند. و باز در دوران ياتسويچ بود که آن تيپ نوآمريکايي در ارتش و ساواک و نيروي انتظامي به وجود آمد. همان تيپي که در دامن آمريکا به وجود آمدند و اصولاً کليه ارتباطاتشان هم با آمريکاييها بود و علاوه بر همکاري روزانه، شبها نيز از مستشاران آمريکايي و خانمهايشان در خانه خود پذيرايي ميکردند."10
گروه آموزش سيا با تغيير گاه به گاه پرسنل آن، تا حدود سال 1961 در ايران ماند. اين گروه شامل يک رئيس، يک معاون و چندين کارشناس در امور عمليات پنهان، بررسي اطلاعاتي و ضد اطلاعاتي بود. گرچه اين گروه رسماً تحت فرماندهي رئيس پايگاه سيا در تهران بود، ولي محل کار آن در اداره مرکزي ساواک قرار داشته و تماس بسيار اندکي با نفرات پايگاه سيا داشت. مأموريت اصلي اين گروه، تدارک آموزش لازم براي ساواک و تبديل آن به يک سازمان اطلاعاتي پيشرفته و مؤثر بود.11
مارک گازيوروسکي، تعداد کارمندان تماموقت ساواک در اوايل دهه 1960 (1340) را 2000 الي 3400 نفر برآورد ميکند. وي ميگويد اما در اواخر دهه 1970 (1350) تعداد آنان به هفت الي ده هزار نفر رسيد. وي در ادامه ميافزايد: "علاوه بر اين، ساواک افراد بسياري را براي خبرچيني و ارعاب، بهطور نيمهوقت به استخدام درآورد که شايد تعداد آنها در اواخر دهه 1970، بيست تا سي هزار نفر بوده باشد."12
منابع در دفتر روزنامه موجود است
پاورقی
|