راهپيمایى چند ده میلیونی حكومتى!
|
|
حضور مردم ، باطل السحر توطئهها علیه انقلاب است |
|
حماسه 9 دی از منظر جامعه شناختی |
|
چه کسی باید اهانتهای دشمن را پاسخ بدهد؟ |
|
|
|
|
روزهاى سال، به طور طبيعى و به خودى خود همه مثل همند؛ اين انسانها هستند، اين ارادهها و مجاهدتهاست كه يك روزى را از ميان روزهاى ديگر برميكشد و آن را مشخص ميكند، متمايز ميكند، متفاوت ميكند و مثل يك پرچمى نگه ميدارد تا راهنماى ديگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى ديگر فرقى ندارد؛ اين حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز جان ميدهد، معنا ميدهد، او را تا عرش بالا ميبرد؛ اين مجاهدتهاى ياران حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز، اين خطورت و اهميت را ميبخشد. روز نوزدهم دى هم همين جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همين قبيل است. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ اين مردمند كه ناگهان با يك حركت - كه آن حركت برخاسته از همان عواملى است كه نوزدهم دىِ قم را تشكيل داد؛ يعنى برخاسته از بصيرت است، از دشمنشناسى است، از وقتشناسى است، از حضور در عرصه ى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمايز ميكنند.
مطمئن باشيد كه روز نهم دىِ امسال هم در تاريخ ماند؛ اين هم يك روز متمايزى شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرائط كنونى - كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست - اين حركت مردم اهميت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف اين قضايا فكر ميكند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن على (عليه السّلام) را مىبيند. اين كارها كارهائى نيست كه با ارادهى امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست، اين دست قدرت الهى است؛ همانطور كه امام در يك موقعيت حساسى - كه من بارها اين را نقل كردهام - به بنده فرمودند: «من در تمام اين مدت، دست قدرت الهى را در پشت اين قضايا ديدم». درست ديد آن مرد نافذِ بابصيرت، آن مرد خدا.
در شرائط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخيص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را هميشه تمام ميكند؛ هيچ وقت نميگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگويند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از اين جهت گمراه شديم. در قرآن مكرر اين معنا ذكر شده است. دست اشارهى الهى همه جا قابل ديدن است؛ منتها چشم باز ميخواهد. اگر چشم را باز نكرديم، هلال شب اول ماه را هم نخواهيم ديد؛ اما هلال هست. بايد چشم باز كنيم، بايد نگاه كنيم، دقت كنيم، از همهى امكاناتمان استفاده كنيم تا اين حقيقت را كه خدا در مقابل ما قرار داده است، ببينيم.
مهم اين است كه انسان اين مجاهدت را بكند. اين مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در اين مجاهدت به او كمك ميكند. نوزده دىِ مردم قم در سال 56 از اين قبيل بود، نهم دىِ امسالِ آحاد مردم كشور - كه حقيقتاً اين حركت ميليونى فوقالعاده ى مردم حركت عظيمى بود - از همين قبيل است، و قضاياى گوناگونى كه ما در طول انقلاب از اين چيزها كم نداشتيم. اين مجاهدت، راه را به ما نشان ميدهد.
***
از اول انقلاب و در طول سالهاى متمادى، كىها زير پرچم مبارزهى با امام و انقلاب ايستادند؟ آمريكا در زير آن پرچم قرار داشت، انگليس در زير آن پرچم قرار داشت، مستكبرين در زير آن پرچم قرار داشتند، مرتجعين وابستهی به نظام استكبار و سلطه، همه در زير آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همين جور است. الان هم شما نگاه كنيد از قبل از انتخابات سال 88، در اين هفت هشت ماه تا امروز آمريكا كجا ايستاده است؟ انگليس كجا ايستاده است؟ خبرگزارىهاى صهيونيستى كجا ايستاده اند؟ در داخل، جناحهاى ضد دين، از تودهاى بگير تا سلطنتطلب، تا بقيهى اقسام و انواع بى دينها كجا ايستادهاند؟ يعنى همان كسانى كه از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى كردند، سنگ زدند، گلوله خالى كردند، تروريسم راه انداختند. سه روز از پيروزى انقلاب در بيست و دوى بهمن گذشته بود، همين آدمها با همين اسمها آمدند جلوى اقامتگاه امام در خيابان ايران، بنا كردند شعار دادن؛ همانها الان مى آيند توى خيابان، عليه نظام و عليه انقلاب شعار ميدهند! چيزى عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمريكا بود؛ اسمشان سوسياليست بود، ليبرال بود، آزادىطلب بود، پشت سرشان همهی دستگاههاى ارتجاع و استكبار و استبداد كوچك و بزرگ دنيا صف كشيده بودند! امروز هم همين است. اينها علامت است، اينها شاخص است؛ و مهم اين است كه ملت اين شاخصها را ميفهمد؛ اين چيزى است كه انسان اگر صدها بار شكر خدا را بكند، حقش را به جا نياورده است؛ سجدهى شكر كنيم.
اين ملت عظيم از قشرهاى مختلف در سراسر كشور نگاه ميكنند به صحنه، ميشناسند صحنه را؛ خيلى چيز بزرگ و مهمى است. اينى كه من عرض ميكنم روز نُه دى در تاريخ ماندگار است، به خاطر اين است. مردم بيدارند؛ همين است كه كشور شما را نگه داشته است عزيزان من! همين است كه انقلابتان را حفظ كرده است؛ همين است كه جرأت سران استكبار را از آنها گرفته است كه بخواهند به ملت ايران حمله كنند؛ ميترسند. حالا در تبليغات، زيد و عمرو و بكر را ميكشند جلو، بمباران تبليغاتى ميكنند؛ اما حقيقت قضيه چيز ديگرى است. دشمن حقيقى آنها ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها ايمان و بصيرت ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها همين غيرت دينى جوانهاست كه ميجوشد. يك وقتى هم دندان روى جگر ميگذارند، صبر هم ميكنند، بايد هم بكنند؛ اما يك وقت هم آنجائى كه وقت حضور در صحنه است، مىآيند توى صحنه.
***
يك نكته را هم به جوانان عزيز انقلابى، به فرزندان عزيز انقلابى خودم، به فرزندان بسيجى - از زن و مرد - عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بيگانگان از ايمان دينى به گوششان ميخورد يا با چشمشان مىبينند، عصبانى هستند؛ وقتى مىبينند روز عاشورا چگونه يك عدهاى حرمت عاشورا را هتك ميكنند، حرمت امام حسين را هتك ميكنند، حرمت عزاداران حسينى را هتك ميكنند، دلهاشان به درد مىآيد، سينههاشان پر ميشود از خشم؛ البته خوب، طبيعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى ميخواهم عرض بكنم جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بىرويهاى، كمك به دشمن است. اينجا جوانها تلفن ميكنند - ميفهمم من، ميخوانم، غالباً تلفنها و نامهها را خلاصه ميكنند، هر روز مىآورند، من نگاه ميكنم - مىبينم همين طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانى؛گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم؛ در شرائطى كه دشمن با همهى وجود، با همهى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاههاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفهى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بله، يك عدهاى دشمنى ميكنند، يك عدهاى خباثت به خرج ميدهند، يك عدهاى از خباثتكنندگان پشتيبانى ميكنند - اينها هست - اما بايد مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بىگناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال ميشوند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر ميدارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابىِ خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چيز بر روال قانون.
مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مىبينند؛ مىبينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبه نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوهى مجريه، مسئولين قوهى مقننه، مسئولين قوهى قضائيه، دستگاههاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنهاند و چه ميخواهند. دستگاهها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينهى ادارهى كشور.
بزرگترين ثروت براى يك نظام همين است كه مردم پشت سرش باشند. آمدند به اصطلاح خواستند اين حركت مردمى را خراب كنند؛ گفتند راهپيمائى حكومتى! بى عقلها نفهميدند كه با اين حرف دارند حكومت را تعريف ميكنند؛ دارند از حكومت تمجيد ميكنند. اين چه حكومتى است كه در ظرف دو روز - روز عاشورا (يكشنبه) آن خباثتها را راه انداختند، روز چهارشنبه اين حركت عظيم راه افتاد - ميتواند يك چنين بسيج عظيم ملى را در سرتاسر كشور بكند؟ امروز كدام كشور ديگر، كدام حكومت ديگر چنين قدرتى دارد؟ قوىترين حكومتهاى دنيا و ثروتمندترينشان - كه ولخرجىهاى زيادى هم براى جاسوس پرورى و خرابكارى و تروريست پرورى دارند - اگر همه ى تلاششان را هم بكنند، نميتوانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بياورند توى خيابانهاى شهرشان يا كشورشان. چند ده ميليون انسان در سرتاسر كشور بيايند! اگر به دستور حكومت آمده باشند، اين خيلى حكومت مقتدرى است؛ پس خيلى حكومت قوىاى است كه اينجور امكان بسيج را دارد. اما حقيقت غير از اين است؛ حقيقت اين است كه در كشور ما حكومت و مردمى وجود ندارد - همه يكى اند - مسئولين حكومت، از شخص حقير اين بنده گرفته تا ديگران، هر كدام قطرههائى هستيم در اقيانوس عظيم اين ملت.
* گزیدهای از بیانات رهبرمعظم انقلاب/ 19 دی 1388
|
|
سعدالله زارعی
9 دیماه مقارن با روزی غیر تعطیل و ساعت تظاهرات هم سه بعدازظهر بود و از این رو با توجه به اینکه تظاهرات ملی در روز تعطیل برگزار میشود و قبل از ظهر به پایان میرسد، تظاهرات 9 دی یک رخداد ویژه به حساب میآید. از سوی دیگر در 22 بهمن، روز قدس و... شرکت در تظاهرات حالتی عادی و توأم با حضور اطفال و خانوادهها دارد. حضور مردم هم نوعاً فاقد علامتهای خاص میباشد و در این تظاهرات حضور اصالت دارد نه شعار. از سوی دیگر شرکت مردم در تظاهرات نوعاً با زمینهسازی رسانهای و با دعوت شخصیتها و نهادها صورت میگیرد.
تظاهرات خودجوش 9 دی از همه این جنبهها جدا بود چرا که از یک سو در ساعتی برگزار شد که کارمندان، کارگران و ... به کار اشتغال داشتند و کسبه و... ساعت استراحت خود را سپری میکردند با این وصف شرکت در این راهپیمایی باید توأم با انگیزههای بسیار قوی میبود. مردم شرکت گسترده کردند و- تقریباً- همه کسانی که آمدند همان واجدین شرایط رأی بودند که حدود 7 ماه پیش در انتخابات شرکت کرده بودند. در واقع میتوان گفت همه کسانی که رأی داده بودند- اعم از اینکه به کاندیدای پیروز رأی دادند یا به کاندیداهای شکستخورده- به صحنه آمدند و به هیچ وجه از سر تفنن هم نیامده بودند بلکه صفوف کاملاً متراکم بود و همه بدون استثنا با خود علامتی حمل میکردند و به گرمی شعارهای جمعی را تکرار میکردند.
تقریباً هیچکس و هیچ نهاد رسمی دعوتی برای تظاهرات نکرده بود و تنها شورای هماهنگی تبلیغات اعلام کرده بود که مردم با تظاهرات 9 دی پاسخ هتاکی به حریم ولایت و ابی عبداللهالحسین در روز عاشورا را خواهند داد. شعارهای مردم کاملاً سیاسی و مستقیم و معنادار بود آنان سران فتنه را با استفاده از ادبیات زیارت عاشورا لعن میکردند و از آنان ابراز نفرت میکردند. تظاهرات نزدیک به سه ساعت به درازا کشید و موج جمعیت خیابان بزرگ انقلاب را از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی را دربرگرفت و میتوان گفت این تظاهرات تنها با انبوه جمعیتی که در روز عاشورای 57 به میدان آمدند و یا جمعیت انبوهی که امام را تا بارگاه ملکوتیاش بدرقه کردند، قابل قیاس میباشد.
تظاهرات 9 دی بازتاب گستردهای در دو سطح داخلی و خارجی داشت. میرحسین موسوی که آشوبگران روز عاشورای تهران را «مردمی خداجو» خوانده بود، ناچار به عقبنشینی تاکتیکی شد و در اطلاعیهای دولت برآمده از انتخابات 88 را به رسمیت شناخت. البته چند روز بعد باز هم به مقاومت در برابر نظام دعوت کرد. در مجلس، فراکسیون اصلاحطلب از آنچه در روز عاشورا رخ داده بود ابراز برائت کرد و با تظاهراتکنندگان 9 دی ابراز همبستگی نمود. در سطح بینالمللی هم مقالههای فراوانی به رسانههای غرب راه یافت که همه در این موضوع اشتراک داشتند «رهبری انقلاب از حمایت قاطع مردم برخوردار است و مخالفان نظام جایگاهی در میان مردم ندارند.»
تظاهرات عظیم و کم سابقه 9 دی و نقشی که مردم در این حضور ایفا کردند، بخوبی نشان داد که کلید حل همه مسائل نظام و انقلاب و ایران در دست «مردم» است و از این رو توطئه هایی که با نادیده گرفتن این عنصر توأم است هرچند از پیچیدگی و پشتوانه های زیاد برخوردار باشد، به جایی نمیرسد. همین عنصر بود که توطئه کودتای آمریکا در سال 57 که با حضور دو عنصر کلیدی الکساندر هیگ فرمانده ناتو و ژنرال رابرت هایزر فرمانده نیروی هوایی آمریکا با هدف ممانعت از پیروزی انقلاب اسلامی بود را باطل کرد و پس از پیروزی مانع به نتیجه رسیدن توطئه های سنگین پیاپی- در فاصله، بهمن 57 تا 30 خرداد 60 گردید و تا امروز آن را باطلالسحر گردانیده است.
درس دیگر نقش حادثه عاشورا در به وجود آمدن یوم الله 9 دی بود. تا پیش از ماجرای عاشورای88، مقابله فتنه گران با دین و مبانی آن و مقدسات چندان باور پذیر نبود چرا که تعداد قابل توجهی از سران فتنه را روحانیونی تشکیل می دادند که سابقه ای هم در انقلاب داشتند و بعضی هم به بیت حضرت امام خمینی – سلام الله علیه- انتساب یا رفت و آمد داشتند.
طبعاً تمیز قائل شدن میان سابقه و وضع فعلی اینها برای متدینین تا حدی دشوار بود. در این میان حادثه تلخ عاشورا فضا را شفاف کرد و غبار تردید را کنار زد البته پیش از این وقتی در تظاهرات روز قـدس 88 عدهای از هـواداران فتنه شعار «نه غزه، نه لبنان» سردادند و یا در یک تجمع مرتبط با فتنه گران در روز 16 آذر 88 تصویر حضرت امام پاره و به آن بزرگوار جسارت شد، متدینین نگران شدند ولی نوعاً آن را بی ارتباط با سران فتنه ارزیابی می کردند.
تا اینکه روز عاشورا فرا رسید و جریان فتنه تصمیم گرفت از غیبت مردم در خیابان انقلاب تهران به دلیل حضور متمرکز مؤمنین در حسینیه ها، مساجد، تکایا و هیئات استفاده نماید و تصویری بحرانی از انقلاب و نظام به خارج ارائه نماید در این میان سران فتنه هواداران خود را به تجمع در خیابان انقلاب دعوت کردند و رسانه های غربی بخصوص بی بی سی انگلیس تلاش گسترده ای برای شکل دهی به این تجمع دنبال کردند.
مثلاً بی بی سی در خبرهای صبح روز عاشورا عباراتی را تکرار می کرد: «مردم از مراکز مختلف شهر راهی خیابان انقلابند، نیروی انتظامی اعلام کرده که مداخله نمیکند. نیروهای بسیج نیز مخالفتی بـا تظاهرات خیابان انقلاب ندارند و رهبران معترضین هم هواداران خود را از هرگونه درگیری برحذر داشتهاند» و هرچه به ساعت 10 صبح نزدیکتر میشد این شبکه گزارش میداد که از حضور پلیس و یا نیروهای بسیجی در خیابان انقلاب خبری نیست.
در واقع هدف این بود که از یک سو با بی خطر خواندن تظاهرات روز عاشورا، جمعیت زیادی را به میدان بیاورند و از سوی دیگر میدان را برای آشوب طلبی ضد انقلاب آماده نشان دهند. به هر ترتیب در روز عاشورا جمعیتی کمتر از 5000 نفر به خیابان انقلاب آمدند و در ایـن بین آنچه از آن خبری نبود تـجمع و تظاهرات مسالمت آمیز بود.
حوالی ساعت 5/11 صبح که آتش سوزی ها، تخریب بانکها، حمله به مغازه ها و اموال عمومی به اوج خود رسید تلویزیون بی بی سی و ... با پخش مستقیم این صحنه ها، تصویری از یک شهر جنگ زده را از پایتخت ایران به نمایش گذاشتند. ظهر عاشورا که زمان شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین- علیه السلام- است تبدیل شد به صحنه آتش زدن علم ها و علامت های بزرگداشت عاشورا و فتنه عمق ماهیت خود را نشان داد و تردیدها را برطرف کرد. و در این میان هیچکدام از سران داخلی فتنه نه تنها واکنش منفی به موضوع نشان ندادند و از بی حرمتی به امام حسین (ع) برائت نجستند بلکه یکی از آنان- میرحسین موسوی- اهانت کنندگان به ساحت سیدشهیدان علیه السلام را « مردمی خداجو» لقب داد!
سه روز پس از حوادث رو عاشورای 88 با فراخوان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی حداقل چهار میلیون نفر از مردم تهران در عصر یک روز غیرتعطیل – 9 دی- به خیابان آمدند و مشابه این تجمع در این روز یا یکی دو روز پس از آن در اکثر شهرهای ایران برگزار شد و طومار فتنه گران را درهم پیچید. با این خبط بزرگ سران داخلی و خارجی فتنه، پرده از ماهیت فتنه ای که حدود 8 ماه کشور را بشدت درگیری کرده بود، افتاد. به عبارت دیگر خط خون حسین بن علی – صلوات الله علیه- بار دیگر اردوگاه یزیدیان و امویان را افشا کرد.
نمیتوان ریشه های تاریخی این جریان برای منحرف کردن نظام که در بعد خارجی از سفر هایزر و در دی ماه 57 آغاز می شود و در بعد داخلی از تلاش برای مسلط کردن عناصر وابسته ای نظیر شاپور بختیار شروع میگردد را نادیده گرفت. مهم ترین ویژگی این جریانات استفاده از «فرصت های نظام» است و در میان فرصتها، «انتخابات» موقعیت ممتازی دارد. فتنه گران بارها از انتخابات استفاده کرده و در اکثر موارد به موقعیتهایی هم رسیده اند.از نظر آنان انتخابات به این دلیل که برای نظام فرصتی است تا جمهوری اسلامی، مردمی و آزاد بودن خود را به جهان و مخالفان نشان دهد، ناچار است گارد خود را در برابر مخالفان تا حد زیادی باز کند و حضور آنان را بپذیرد و از طرف دیگر انتخابات فرصت تبلیغاتی فراهم می آورد تا در این فضا مخالفان انقلاب و نظام بتوانند حرف خود را بدون هزینه بزنند و حتی از تریبونهای نظام هم استفاده نمایند.علاوه بر این دو دلیل، از آنجا که حضور رسانهای مخالفان نظام در تریبون های رسمی و غیر رسمی داخل کشور نوعی وجاهت و مشروعیت – و قابل قبول بودن- را به ذهنیت جامعه متبادر میکند، سربازگیری را برای آنان تسهیل مینماید. با این وصف فتنه گران حتی اگر به ظاهر حضور در انتخابات را تحریم کنند و یا بدون تحریم، اعلام کنند که لیست ارائه نمیدهند و یا شعار عدم آزادی در انتخابات را سردهند، بازهم به صندوقهای رأی بهعنوان «طعمهای بی بدیل» نگاه می کنند و در صدد برمی آیند که عوامل شناخته یا ناشناخته خود را از آنها بیرون بیاورند.
* این مطلب بخشی از مقاله مفصل
«کارنامه بحرانهای پس از انقلاب» است.
|
|
|
حماسه نهم دی 1388 پدیده ای منفک و گسسته از کل فرآیند انقلاب اسلامی ایران نیست ؛ بلکه همان انگیزه ، ارزش و باوری که مردم – ملت را در دفاع از مرجعیت و جایگاه دین و مذهب در جامعه ، در 19 دی ماه 1356 به خیابان ها کشاند ، همان باوری که عامه ی مردم کوچه و بازار را به تفسیری جدید از نقش دین در زندگی اجتماعی و روزمره رساند که در محرم سال 1357 بگویند : «کربلا نبودید ، نمونه اش بنگرید / هست خمینی ( رض ) حسین ( ع ) ، شاه به مثل یزید » ، مردم را در 9 دی 1388 به خیابان ها کشاند که فریاد بزنند «خواص بی بصیرت ؛ مایه ی ننگ ملّت » و ....
البته تحلیل محتوای شعارهای مطرح شده در رخداد ها و حوادث گذشته ی کشور ما و حماسه نه دی 88 مجالی دیگر می طلبد اما در اینجا به ذکر شعاری از میان شعار های مطروحه ی امت حزب الله اشاره می شود که به لحاظ اجتماعی و فرهنگی در جامعه ی ما بسی قابل تامل است . شعار « سلمٌ لمن سالمکم خامنه ای - حربٌ لمن حاربکم خامنه ای » شعاری هوشمندانه بود . در این حماسه ی عظیم که ضمن برقراری پیوندی تاریخی با مفاهیمی چون عاشورا ، امام و ولایت ، جهان اجتماعی را به دو جبهه دوستان خدا و دشمنان خدا تقسیم می کند . کنشگر ( ملت ) حاضر در حماسه نه دی زندگی خود را چنین « معنا » می کند که دوستی و دشمنی معیار دارد و معیار آن حمایت از مسیر رهبر جامعه ی اسلامی ، تبعیت از ولایت فقیه و حضور در صحنه به وقت نیاز است . به قولی ولایت و رهبری را در جامعه خط قرمز خود می داند .
به بیانی ساده تر ممکن است برخی دلایل حماسه نه دی را به خاطر توانایی نهادهای نظام و یا تلاش های رسانه ی ملی را در افشای هتک حرمت و اهانت به ساحت مقدس سید و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) را از علل وقوع این حماسه ی عظیم بدانند ؛ اما اگر واقع بین باشیم آیا این نگرش صحیح است ؟! آیا با این طرز تفکر حماسه ای به این وسعت روی خواهد داد ؟! یقینا خیر ؛ به تعبیری دیگر می توان اصالت را به امر فرهنگی و اجتماعی و نحوه ی معنا دهی زندگی مردم و رابطه ی ناگسستنی آنان با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و تاریخ اسلام و ولایت و ولایت مداری را در نظر گرفت .
مردم ( ملت ) حاضرِ ما در حماسه نه دی ، از منظر مطالعات جامعه شناختی با رویکرد فرهنگی، افرادی منفعل هستند که ایدئولوژی ، باور و ارزش آنها محرک و عامل کنشگری های آنان است. به قولی این فرهنگ مردم است که در کنار ساختارهای اقتصادی و سیاسی محرک اصلی آنها است. این فرهنگ است که مردم را فراتر از طبقه و تضاد قدرت ها و منافع مادی به خیابان ها کشانده تا از جوهره فرهنگ دینی خود که از اسلام ناب محمدی (ص) سرچشمه می گیرد و با اندیشه های بزرگ مردی چون ابا عبد الله الحسین ( ع) عجین است ؛ دفاع کنند . به بیان حضرت امام خمینی(رض) " وحدت کلمه " یعنی اعتقاد وایمانی قلبی و وحدتی بی بدیل در بدنه ی جامعه و حضور آنان در عرصه های مختلف است که یکی از رموز پیروزی و بقای انقلاب و نظام اسلامی است .
9 دی نشان داد آنهایی که قصد داشتند حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران را با ارجاع به نیازهای جدید طبقه متوسط و زندگی غربی تحلیل کنند همواره در اشتباه به سر میبردند. آنهایی که دین را نفهمیده و باورها ، ارزش ها و هنجارهای ملی و مذهبی مردم را درک نکرده اند و کارکرد های مثبت دین و باورهای مذهبی را در جامعه نادیده گرفته اند ؛ فهمیدند که این باورها و اعتقادات مذهبی و ملی دلالت های معرفت افزایانه هم دارد و کنشگری های انقلابی هم می تواند ایجاد کند .
به بیان استاد بزرگ شهید مرتضی مطهری که می فرمود : « روشنفکران پنداشته اند همان طور که مارکس نظر داده است " انقلاب فقط میتواند از یک جنبش قهرآمیز و یک جنبش توده ای ناشی شود " ؛ اینان نیز این چنین پنداشته اند به خیالی خام . آنان نمیتوانند تصور کنند که اگر یک فرهنگ ، یک مکتب و یک ملت خاستگاهی الهی داشته باشد و مخاطبش سعادت و کمال انسان ، و در حقیقت فطرت انسانی انسان باشد و پیامش جامع و کلی باشد و جهتگیری اش به سوی عدالت ، مساوات و برابری ، پاکی و معنویت ، محبت و احسان و مبارزه با ظلم باشد ، بتواند جنبشی عظیم را به وجود آورد و انقلابی عمیق برپا نماید . اما انقلابی الهی و انسانی که در آن شور الهی ، نشاط معنوی ، جذبه خدایی و ارزشهای الهی و انسانی به معنای اخص کلمه موج زند ، آن چنان که نمونهاش را مکررا در تاریخ سرافراز ایران مشاهده کردهایم و انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و ... نمونه های روشن و گواه آن است. »
رُهام رضائیان
|
|
در طول سیوپنج سال گذشته بارها شاهد بودهایم که دشمنان ملت و انقلاب اسلامی و در رأس آنها دولت آمریکا و انگلیس، نه تنها با اصل انقلاب اسلامی مخالفت ورزیدهاند بلکه با دین و ایمان و فرهنگ مردمان این سرزمین نیز به شکلها و روشهای گوناگون دشمنی و عناد خود را نشان دادهاند. البته برای ما کاملا روشن است که تمامی این دشمنیها ریشه در چند اصل دارد که مهمترین آنها عبارتند از: 1-از دست دادن نفوذ و امکان دخالت در سیاستگذاریهای حکومت و دولت ایران و همچنین تعطیلی پایگاههای اطلاعاتی امنیتیشان در منطقه خاورمیانه در برابر شوروی (روسیه کنونی). 2-از دست دادن منافع گوناگون اقتصادی و سیاسی که در زمان حکومت پهلوی به دست آورده بودند. 3-برهم خوردن معادلات پوشالی آنها در خاورمیانه و به خطر افتادن شرایط امنیتی اسرائيل و دیگر حکومتهای وابسته به غرب. 4-رشد و تقویت روزافزون روحیه ایمانی و ملی درمیان مردم مسلمان منطقه و رشد و گسترش اسلام انقلابی در میان مردم خاورمیانه و شمال آفریقا و دیگر سرزمینهای دور و نزدیک و قدرت گرفتن نهضتها و گروههای انقلابی تحت حمایت جمهوری اسلامی.
همچنین روشن است که بخش مهمی از صدمات و شکستهایی که غربیها و به ویژه آمریکا و انگلیس در سه دهه اخیر و در خاورمیانه دیدهاند ریشه در ظهور و پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته است. اما آنها خیلی زود دریافتند که ریشههای این انقلاب اسلامی نه تنها در دین قدرتمند اسلام و راه و روش مکتب تشیع نهفته است بلکه این ملت غیور و با عزت ایرانی است که ذلت و حقارت را به هیچوجه نمیپذیرد و مقاومت در برابر خصومتهای دشمن و کسب افتخارات را ضروری میداند.
این یک مکتب انقلابی و آموزش سازنده است که راه و روش مبارزه و ایستادگی را در برابر ابرقدرتها به ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمان میآموزد. وجود چنین مکتبی که از ایران اسلامی عرضه شده و از همین کشور انقلابی پشتیبانی و حمایت میشود، برای زورگویان و ستمگران جهانی بسیار نگران کننده و خطرساز است. از اینرو، حتی از نخستین سالهای ظهور انقلاب اسلامی در ایران، ابرجنایتکاران دنیا تلاش فراوان میکردند که اگر بتوانند این حکومت اسلامی را سرنگون سازند چنین کنند، اما درغیر این صورت کوشش کنند تا مسیر انقلاب و جهتگیریهای آن را تغییر دهند. و در این مسیر نتایجی نیز کسب کردند که ریاست جمهوری بنیصدر (مامور سیآیای) و برخی وقایع سالهای 1376 تا 1384 و همچنین کودتای سبز 1388 از جمله آنها بود. اما با وجود شکستهایی که این جنایتکاران در طول بیش از سه دهه داشتهاند، همچنان امیدوارند تا ملت ایران را به ژنو درآورند.
از سوی دیگر با وجود کسب افتخاراتی که در طول بیش از سه دهه در میادین سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و علمی و بینالمللی در این سرزمین معنوی کسب شده است، همچنان برخی از افراد و گروهها، پیشرفت و ترقی کشور را در مسیر همراهی و دوستی با غرب ممکن میدانند. آنان بسیاری از مقاومتها و ایستادگیهای ملی و ایمانی مردم را ناشی از ناآگاهی و یا تندروی میشمارند و درستترین راه و روش را دوستی با غرب تصور میکنند، و شاید از روی سادهلوحی میپندارند که دشمنی نکردن با آمریکا، اسرائیل و اروپا برای ما بهتر است و موجب پیشرفت کشور خواهد شد. آنان این چنین وانمود میکنند که مهمترین گرفتاریهای کشور ما تاکنون ریشه در دشمنی کردن با امریکا و اروپا داشته است. ولی آنان هیچ گاه اشارهای به دشمنیهای مستمر و فعلی برخی کشورهای غربی و امریکا با جمهوری اسلامی که همچنان ادامه دارد، نمیکنند.
روشن است که چنین افراد و گروههایی در میدان عمل و در جریان فشارهای مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی غرب بر علیه ایران، بسیاری از حساسیتها و تعهدهای ملی، ایمانی و فرهنگی خود را تدریجا از دست میدهند و نسبت به نقشههای دشمنان کشور نابینا و ناشنوا میشوند و در برابر آنان بیتفاوت و یا بیتحرک هستند.
طی ماههای اخیر دشمنان کشور و مردم ایران، با ژستهای عوام فریبانه، تغییر دولت در ایران و تحولات پس از آن را نوعی موفقیت برای غرب نشان دادهاند. نیز در چند هفته گذشته نیز مسئولین آمریکایی و انگلیسی و برخی دیگر از دولتهای غربی، با استفاده از ادبیات تهاجمی و بیادبانه شروع به تحقیر حاکمیت جمهوری اسلامی و حتی مردم ایران کردهاند. البته روشو منش همیشگی غربیها و در راس آنها دولت آمریکا چنین بوده است که با ظاهرفریبی و دروغپردازی، مخالفین خود را تخطئه نمایند و فضای سیاسی رسانهها را به نفع خود جهت دهند و یا با استفاده از رسانههای وابسته به خود، افکار عمومی را بر ضدمخالفین امریکا و غرب، منحرف و تحریک کنند. ولی دولت و مجلس محترم موظف هستند تا با شناخت دقیق از نقشهها و اهداف دشمن، به بهترین وجه ممکن از منافع ملی و حکومت اسلامی دفاع نمایند و حتی بر دشمن بتازند در هر حال، مساله اهانت به ارزشها و اعتقادات آنان، از امور بسیار مهمی هستند که سکوت و بیاعتنائی مسئولین در قبال آنها به هیچ وجه پذیرفته نیست و باعث تاسف فراوان است که وزارت امورخارجه کشورمان در طول هفتههای گذشته، به هیچ کدام از این اهانتها پاسخ محکم و مناسبی نداده است.
به یاد داریم که چنین سکوتهایی در مورد اهانت مسئولین غربی نسبت به حکومت جمهوری اسلامی و مردم ایران در دوران هشت ساله محمد خاتمی وجود داشت. آن دولت نیز حتی یک بار به بیادبیهای غربیها پاسخی قاطع و موثر نداد. اما آیا دولت آقای حسن روحانی نیز میخواهد در همان مسیر غلط قدم بردارد. ما فراموش نکردهایم که در آن زمان هم نه تنها بوش رئیس جمهور امریکا به دولت و ملت ایران اهانت میکرد و پاسخی از سوی دولت وقت ایران نمیشنید، بلکه وزرای امور خارجه و یا نمایندگان کنگره آمریکا نیز به خودشان اجازه میدادند که از هرگونه اهانتی به ایران و ایرانی دریغ نکنند و دولت ما در آن دوران شوم، اندک واکنشی هم از خود نشان نمیداد. اینکه هدف آن دولت از آن سکوتها چه بوده است، داستان دیگری دارد اما روشن است که آمریکاییها، انگلیسیها و دیگر دولتهای اروپایی هم وقتی بیتحرکی یک دولت را در دفاع از حکومت و ملت خود و از آرمانهای ایمانی و انقلابیاش مشاهده کنند، تا رسیدن به هدف شوم خود، همان رفتارهای تهاجمی و اهانتآمیز را ادامه خواهند داد.
اما سؤالاتی که برای هر ایرانی غیرتمند و باعزتی پیش میآید آن است که، اساسا مردم ما تا چه زمانی باید بیادبیها و اهانتهای چند دولت معدود و مشخص را نسبت به خود بشنوند و اقدام موثری از سوی دولت در برابر آنها مشاهده نکنند؟ آیا نباید زمانی که اوباما رئیسجمهور آمریکا به ایران یا ایرانیان اهانت میکند، پاسخی درخور و محکم از سوی رئیسجمهور ما دریافت کند؟ آیا نباید سخنان اهانتآمیز وزیر امورخارجه آمریکا و یا نخستوزیر و وزیر امور خارجه انگلستان به حکومت ایران، پاسخی کوبنده داشته باشد؟ حتی اگر گفته شود که این گونه اهانتها از سوی آمریکا و غرب، صرفا نوعی اقدام رسانهای است، آیا نباید دولت ما نیز پاسخی رسانهای اما جانانه برای آنان ارسال کند؟
حتی اگر این سکوتها و بیاعتنائیهای دولت را در برابر آن اهانتها نوعی اقدام سیاسی تلقی کنیم، آیا میتوان این روش را نوعی سیاست معقول و عزتمند به حساب آورد، یا اینکه این نوع سکوت در برابر آمریکا و اروپا و اسرائیل، نوعی تغافل و تجاهل محسوب می شود و نوعی پذیرش اهانت؟ آیا سکوت در این موارد نوعی سیاست معقول و مفید برای کشور و مردم عزیز و شریف ما است؟
چه کسی باید در این موارد پاسخگو باشد؟ رئیسجمهور، وزارت امور خارجه، نمایندگان مجلس یا رسانههای گروهی؟ آیا شورای عالی امنیت ملی ما پاسخ و نظری قانعکننده و عملی ارائه خواهد داد؟
در هر حال و بهویژه در این دوران خاص و حساس تاریخی، یکی از مهمترین وظایف هر دولت ملی و اسلامی که مسئولیت اجرایی خدمتگزاری را بر دوش میگیرد آن است که، فارغ از شعارهای جناحی و تبلیغاتی و بیش از هر چیز، در اندیشه حفظ اعتبار و اقتدار کشور و حاکمیت باشد تا ضمن مأیوس نمودن دشمنان فعال بیرونی و در رأس آنها دولت آمریکا، بتواند در مسیر رفع مشکلات و رسیدن به اهداف عالی خود گام بردارد. به نظر میرسد که چنین چیزی بدون حفظ حیثیت و اعتبار حقیقی مردم و حکومت، و همچنین مبارزه همزمان و متقابل با دشمن و پاسخگویی به دروغها، شعارها و به ویژه اهانتهای آنها ممکن نخواهد بود.
دکتر محمود طاهری
|