(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 شهريور 1388- شماره 19454
 

سيگار برگ ! زندگينامه جمعي از رجال پهلوي05
بدعت ؛ رأي منهاي امامت-4

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




سيگار برگ ! زندگينامه جمعي از رجال پهلوي05

پارسا، فرخ رو - 1
فرخ رو پارسا وزير آموزش و پرورش
خيلي محرمانه
در اكتبر 1968 يكي از رهبران زنان ايران، فرخ رو پارسا به وزارت آموزش و پرورش منصوب گرديد. او قبلاً از مي 1965 به عنوان معاون وزير در وزارت آموزش و پرورش خدمت نموده بود. اولين زن خارج از خانوادأ سلطنتي است كه تا اين سطح بالا در دولت رسيده است. انتصاب اولين زن در كابينه، منعكس كنندأ ترقي وضعيت زنان در ايران و توجه روزافزون كشور به سيستم آموزشي است. وزير جديد در مدارس دخترانه تهران 20 سال تدريس نموده و در گردهمائيهاي متعدد بين المللي در موارد آموزشي و وضعيت زنان شركت نموده است. به عنوان رياست كميتأ آموزشي شوراي عالي جمعيت زنان، او در بالا بردن آموزش زنان فعال و عميقاً در مبارزه فرهنگي ملي درگير بوده است. وي باهوش، سخت كوش و جاه طلب، و با دامنه گسترده اي از تماس ها (از جمله، خواهر دوقلوي شاه، شاهزاده اشرف) مي باشد. او به مدت زيادي عضو شوراي عالي جمعيت زنان و يك عضو مؤسس حزب حاكم ايران نوين بوده است. در دسامبر 1966، او مجدداً در كميته اجرايي حزب انتخاب گرديد. در سپتامبر 1963 به نمايندگي مجلس انتخاب شد، ولي از كرسي خود استعفا داد تا پست خود را در وزارت آموزش و پرورش تقبل نمايد.
فرخ رو پارسا در سال 1922 در قم ، جايي كه مادرش يكي از رهبران مبارزه براي حق رأي زنان، به علت نوشتن مقاله اي در مورد حقوق زنان تبعيد شده بود، متولد شد. فرخ رو در تهران تحصيل كرد و از دانشگاه تهران با مدارج پيشرفته در رشته هاي بهداشت كودكان و ادبيات فارغ التحصيل شد. با وجود اين كه درجه دكترا (MD) دارد، ولي هيچ گاه طبابت نكرده، زيرا ترجيح داده است، تدريس نمايد.
او از سال 1958 تا 1963 مدير دبيرستان دخترانه رضاشاه كبير بوده است. در حدود سال 1960 او همچنين مدير دروس و رئيس دفتر دانشگاه ملي جديد بود. پارسا به عنوان رئيس جمعيت زنان آموزگار فدراسيون جمعيت زنان خدمت كرده است. او در سمينارهايي در مورد حقوق زنان در اتحاد جماهير شوروي (1963)، يونان (1958)، آلمان غربي و ايتاليا شركت نموده است. در سال 1960 در پي دعوت آموزشي اداره اطلاعات آمريكا (USIS) او از ايالات متحده بازديد كرد و در سال 1964 او با يك گروه زنان از انگلستان ديدار نمود. او در نوامبر 1965 هيئت اعزامي ايران را به كنفرانس يونسكو (ECAFE) در بانكوك سرپرستي نمود، و به عنوان نايب رئيس كميسيون كيفيت و محتواي آموزشي در كنفرانس انتخاب شد. در 1966 او، نخست وزير اميرعباس هويدا را در يك بازديد از روماني همراهي نمود.
پارسا همسر سرلشگر احمد شيرين سخن است، ولي او با يك ژست زنانه نام خانوادگي خود را حفظ نموده است. شوهرش رئيس سازمان تدارك وزارت جنگ است. آنها داراي يك پسر، حميد (متولد 1949) و سه دختر ناهيد (متولد 1950)، مهشيد (متولد 1954) و نويد (متولد 1958) هستند. وزير علاوه بر زبان مادري فارسي به فرانسه و انگليسي صحبت مي كند.
دسامبر 1968 - آذر 1347
پارسا، فرخ رو - 2
خانم فرخ رو پارسا، وزير آموزش و پرورش
خيلي محرمانه
خانم فرخ رو پارسا، تنها و اولين زن منصوب به سمت وزارت در ايران در سال 1198 متولد و تمام دوران تحصيلات خود را در ايران گذرانيد. او در رشته طب تحصيل كرد و در بهداشت كودكان از دانشگاه تهران دكترا دريافت نمود. پس از پيوستن به وزارت آموزش و پرورش به عنوان معلم، مدير يك مدرسه شد، و بعد از آن مدير دبيرستان رضاشاه كبير، كه يكي از دبيرستانهاي بزرگ دخترانه تهران بود، گرديد. در سال 1916، از طريق بورس معلمين برنامه فولبرايت به آمريكا رفت و بنا به گفتأ بسياري تجربأ چندان خوبي را به همراه نداشت. وي كه از زمان تأسيس حزب ايران نوين در آن فعال بود، در كميته هاي عاليه آن نيز كار كرد. در زمان آخرين وزير، وي معاون وزير در امور پارلماني گرديد. سپس در سال 1968 او به سمت وزارت منصوب گشت و اولين وزير از طبقات پايين اجتماع بود. در تصدي دشوارترين وزارتخانه با انبوهي از پرسنل كم درآمد و كم صلاحيت كه حدود 02% بودجه ملي را مصرف مي كند، خانم پارسا بسيار قوي اراده و شايد مستبد است و مردد است كه اختيارات را به چه كسي تفويض نمايد.
با اين وصف، او صادقانه ميل دارد سطح آموزش و پرورش را در كشور بالا برد. يكي از نشانه هاي اميدواركننده اتكاي شديد وي به يكي از معاونين خود كه تحصيلكردأ آمريكاست و امور تحقيق و برنامه ريزي را برعهده گرفته است و تنها شخص منصوب وي در سطح معاونت است، مي باشد. رابط دست چين وي با سفارت از دوستان بسيار صميمي او و يكي از زنان آموزش ديده AID (برنامه مساعدتهاي آمريكا) و طرفدار آمريكاست. علاوه بر انجام وظايف حرفه اي، دكتر پارسا در چند سازمان مختلف زنان ايران نيز فعال است كه مهمترين آنها جامعه ايراني زنان دانشگاهي مي باشد. دكتر پارسا، كه انگليسي صحبت مي كند، با يك تيمسار بازنشسته ارتش ازدواج كرده است و چهار فرزند دارد.
مي 1972 - ارديبهشت 51
پايدار، مصطفي - 1
مصطفي پايدار وزير مشاور در امور اجرايي
خيلي محرمانه
عنوان خطاب: آقاي وزير
در 16 نوامبر 1978، مصطفي پايدار همان سمت معاون نخست وزير در امور اجرايي را در كابينه ازهاري به دست آورد كه در دولت قبل نيز آن را به عهده داشت. در ورود به كابينه، پايدار اظهار داشت كه او جهت منافع مردم كار خواهد نمود، تأكيد نمود كه وزير مشاور در امور اجرايي پس از اين به جاي سخنگوي دولت كار نخواهد كرد. اين اظهارات نشانگر آن است كه پايدار سعي دارد خود را كاملاً از منوچهر آزمون بلندپرواز، نفر قبل از خود كه در اوايل نوامبر دستگير شد، جدا سازد.
اطلاعات در مورد تحصيلات و مشاغل اوليه پايدار در حال حاضر در دست نيست. وي ظاهراً تمام مدت خدمت خود را در وزارت دادگستري گذرانده است. او در سال 1954 1دادستان عمومي آبادان، 4دادستان عمومي آبادان بود. پايدار مديركل بازجويي در سال 1973 تا 1975 و معاون وزير در امور امنيتي و آموزشي در 77 - 1975 بوده است. او از سال 1977 تا زمان ورود به كابينه، داديار استان مركزي بوده است.
پايدار حدود 05 سال سن دارد.
92 نوامبر 8791 - 8/9/75
پرتو، منوچهر - 1
منوچهر پرتو وزير دادگستري
خيلي محرمانه
منوچهر پرتو در يك ترميم كابينه در 24 نوامبر 1968 به جاي جواد صدر، وزير دادگستري شد. پرتو يك كارمند علاقمند و سخت كوش، و داراي تجربه كافي براي انجام وظايف محوله است، ولي او با وظيفه سنگين هدايت يكي از عقب افتاده ترين وزارتخانه هاي ايران روبرو مي باشد.
منوچهر پرتو در سال 1924 متولد شد. وي پسر يك سرهنگ بازنشسته ارتش است (اكنون فوت كرده است). پرتو مدرسه ابتدايي و متوسطه را در تهران گذراند. بلافاصله پس از پايان دانشكده حقوق تهران وارد وزارت دادگستري شد. در مدت خدمت طولاني خود در وزارتخانه او در استانها و تهران خدمت نمود. او در مشاغل بازجويي، بازپرس كل دولتي، معاون در دفتر نخست وزير، داديار، رئيس اداره رسيدگي به شكايات كارمندان دولت، داديار دادگاه كارمندان و دستيار قاضي دادگاه عالي، خدمت كرده است. از ماه مي 1966 تا انتصاب در شغل جديد او معاون وزير در امور پارلماني بوده است.
پرتو ازدواج نموده، ولي از همسر خود جدا شده است و داراي يك برادر و دو خواهر است. در سال 6591 او به ايالات متحده آمد تا براي يك سال سيستم قضايي آمريكا را مطالعه نمايد. در سال 3691 او در يك سمينار حقوقي در استراليا، نمايندگي ايران را به عهده داشت. سيگار برگ Dutch - Masters مي كشد. او علاوه بر زبان مادري فارسي، فرانسه را به رواني و كمي انگليسي صحبت مي كند.
اكتبر 9691 - مهر 84
پاورقي

 



بدعت ؛ رأي منهاي امامت-4

پس، امام و رهبري فقيه عادل، آگاه و آشنا به مسائل و احكام اسلامي است، به كتاب خدا و سنّت احاطه دارد و با كنترل نفس وتزكيه و توجأ مداوم و عميق به خدا و اوليأ خدا و تقوي، به راه آشناست و عوامل و عناصر سست و غيرخدايي و دشمنان را نيز بخوبي مي شناسد. اين كه درامام به عصمت و در نائب امام به عدالت و تقوي تأكيد مي شود براي همين است كه هواهاي نفساني و خودخواهيها در آنها نباشد تا زمينه هاي تأثيرپذيري و بدعت نابود شود. از ميان احاديث به يك حديث توجه نماييد:
و اما من كان م ن الفقها صائناً لنفسه، حافظا لدينه، مخالفاً علي هواه، مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلّدوه.
و اما از ميان آگاهان به دين، آن كه نفس را كنترل كرده، دين خود را حفظ مي نمايد، با هواها و خواهشهاي نفس مخالفت مي كند و به امر مولايش «خدا» و در رابطه با خدا، به پيامبر و امام معصوم مطيع است، بر مردم است كه از او پيروي و حرف شنوي كنند.
بنابراين، رهبري در اسلام داراي خصوصياتي است كه در امامت و در ولايت متبلور مي شود و پيروي از چنين رهبريتي، امكان شكل گيري و رشد به عناصر سست و ناخالص و بدعت گذار نمي دهد. زماني كه مردم همه از چنين رهبريتي تبعيت كنند، بدعت گذار كه براي جلب توجه مردم و پيدا كردن حامي و طرفدار به رأي خويش متوسل شده است تنها مي ماند و از رسيدن به اهداف خود نااميد مي شود.
نحوأ ايجاد بدعت
بدعت گذار: از يك سو؛ نمي تواند با مباني اعتقادي مردم مخالفت كند زيرا سريع طرد مي شود.
از ديگر سو؛ خود نيز به سبب پاره اي اعتقادات نمي خواهد يا نمي تواند با اصول مكتب انكار ورزد اما از طرفي، وجود عناصر سست و ناخالص در او و فكر او، پاره اي از خواهشها و خواستها را در دل و ذهن او رشد داده است و براي او آراسته و جنبأ حقيقت به آن داده است. پس چه كند؟
مذهب را رها نمي كند، خويشتن را هم وا نمي نهد، هر دو را مي گيرد يعني اصول و احكام مكتب را براساس خواهشها و نيازهاو اهداف خويش بيان مي كند و رأي و تدبّر خويش را همچون جلوأ راستين مذهب دانسته به مردم عرضه مي دارد!!
لذا اقدام به آميختن حق ّ با باطل مي كند و با اين كار؛ اوّلاً: رأي باطل او به صورت حق ّ جلوه داده مي شود!!
ثانياً: قسمتي از حق ّ كه مزاحم هدفهاي بدعت گذار است پوشيده و باطل جلوه داده مي شود!!
چنين اقدامي سبب مي شود كه مردم از تشخيص مسائل فرومانند. نه حق ّ خالص است كه آن را بازشناسند و نه باطل عريان است كه اهل آن را سريعاً بازشناسي كنند.
خصوصاً اينان به اصولي بيشتر توجه خواهند كرد كه رهبريت جامعأ مسلمين را مشخص مي كند. اين مسأله را تجربأ تاريخي بخوبي ثابت كرده است و ما در جاي خود در اين مورد به اندازأ كافي صحبت خواهيم كرد. خوب، مردم مي مانند كه از چه كسي پيروي و حرف شنوي كنند!! اگر او حق ّ است پس اينها چه مي گويند؟ و اگر اينها حق ّ است پس از او چه مي شنود؟ و چه جالب علي(ع) فرمود: كه پس از آميختن حق ّ با باطل است كه شيطان بر دوستان خود مسلط مي شود. دوستان شيطان چه كساني هستند؟ مگر خود شيطان به سبب چه خصوصيتي شيطان شد و از درگاه خداوند پس از آن همه عبادت رانده شد؟ مگر شيطان استكبار نكرد؟ ابي و استكبر.
آري شيطان خودبزرگ بيني كرد، غرور او را فراگرفت، خودخواهيها در او زبانه كشيد و بعد از خودخواهي، در مقابل فرمان خدا ايستاد و استدلال هم آورد؟!
«دقت شود كه شيطان با استدلال با خدا مخالفت كرد، اما استدلالي كه دقيقاً از خودخواهي او ناشي مي شد. »
دوستان شيطان كساني هستند كه زمينه هاي خودخواهي و تكبّر و گردنكشي در آنها هست و به رموز دين نيز آشنايي دارند، و هنگامي كه با اين آگاهي و آن زمينأ فساد دروني به آرأ خود متكي شدند و ايجاد بدعت نمودند، شيطان باآنان همراه و همگام مي شود و آنان را در اين مسيري كه گام نهاده اند هر لحظه به جلو مي برد تا آن گاه كه كاملاً مقابل حق ّ بايستند و هلاك شوند. داستان خوارج كه همگامان علي(ع) بودند و شمشيرزنان ركاب او، عبرتي است بزرگ كه به موقع بررسي خواهد شد، اما اين قدر اشاره مي شود كه هم اينان با يك نافرماني از امام علي(ع)؛ عدم قبول ادامأ جنگ با معاويه و رد حكميت موردنظر امام؛ در مسير شيطاني افتاده به جايي رسيدند كه مقابل علي(ع) ايستادند. هم خود نابود شدند و هم علي(ع) را عاقبت به شهادت رساندند. فاعتبروا يا اولي الابصار. قرآن براي پيش گيري از اين مسأله دستور مي دهد:
فليحذر الذين يخال فون عن امر ه ان تصيبهم ف تنه اويصيبهم عذاب اليم. (04)
پس بايد بترسند آنها كه مخالفت امر خدا مي كنند از اين كه آشوب گريبان آنان را بگيرد يا عذاب دردناك خدا را متوجه آنان سازد.
و بدين گونه به آنها كه آشكار و پنهان، با امر خدا، مخالفت مي كنند هشدار مي دهد كه گرفتار فتنه خواهيد شد و امر بر خود شما مشتبه شده، شيطان مسلط مي شود و از شما فتنه گري مي سازد براي تباهي امّت اسلامي. پس دست از مخالفت امر خدا برداريد، احكام او را دقيقاً اجرا نماييد، از خود رأيي بپرهيزيد و امامت جامعه را تبعيت و پيروي كنيد و از اجتهاد خود در مقابل امر امام دوري نماييد.
عمل به رأي و قياس هر دو در اسلام بشدّت نفي شده است، نه اين كه باب انديشه و تفكر بسته شود، بلكه باب خودخواهيها و خود بر حق ّ مقدّم دانيها، كه منشأ همه فسادهاست خشك و بسته شود و ديديم كه شيطان اوّلين قياسگر خلقت با قياس خود با آدم، خلقت خود از آتش و آدم از گل، در چه استكباري فرو رفت و به چه عاقبتي گرفتار آمد.
گويد: امام صادق از پدرش خبر دارد كه علي(ع) فرموده است:
هر كه خود را به كرسي قياس نشاند هميشه عمرش در اشتباه است و كسي كه به رأي خود خداپرستي كند هميشأ عمر در باطل فرو رفته است. (14)
به اين علت كه در مكتب اصول هست و روش هست و هر جا مسأله اي هم جديداً حادث شود حكم آن بايستي با توجه به اصل مكتب كه در قرآن و سنّت معصوم است اخذ شود، نه اين كه براساس شايد و قياس حكم كرد، در اين صورت امكان لغزش و حلال و حرام كردن و بالعكس بسيار است. بايد آگاهان به مسائل مكتب براساس ضوابط مشخص به نتايج درست برسند.
«آن ديني كه با روش غيرفقاهتي به دست بيايد، ممكن است در جاهايي هم مصيب ]به هدف اصابت كند و درست باشد[ باشد؛ اما در جاهايي هم مخطي خواهد بود و مأمون از خطا نيست؛ كما اين كه كساني را ديديم كه با استنباطها و استعدادهاي خودشان - ولو صاحبان استعدادهاي درخشان - مي خواستند از كتاب و سنّت، چيزي را بياموزند و بفهمند؛ ولي نتوانستند و اشتباه كردند.
فقاهت، به معناي شيوه هاي فهم اسلام، اعم از اصول و فروع است. . . اگر اصول دين هم از حوزه ها دانسته شد، معارف اسلامي سالم مي ماند. لذا ريشأ التقاط و وابستگي به مكتبهاي غلط و كم عمق در جامعأ ما، آن وقتي رويش پيدا كرد كه اصولاً دين و معارف اسلامي، در دست غيرفقها قرارگرفت. . . و ديگران براي مردم، شروع به بيان قرآن و گفتن فلسفه و نوشتن توحيد و معاد كردند!»(24)
يونس گويد، به موسي بن جعفر(ع) عرض كردم، به چه وسيله خدا را به يگانگي بپرستم؟ فرمود: اي يونس، بدعت گذار مباش، كسي كه به رأي خود توجه كند هلاك شود، و هر كه خانوادأ پيغمبرش(ص) را رها كند گمراه گردد، و كسي كه قرآن و گفتار پيامبرش را رها كند كافر گردد. (34)
اسلام به تدبّر و انديشه احترام مي گذارد و بسيار تشويق به تفكر مي كند. كافيست به قرآن مراجعه كنيم و آياتي كه دستور تفكر و تدبّر داده است مشاهده كنيم تا اهميت آن را دريابيم، بدون اين كه محتاج به ديدن روايات و احاديث بي شمار در اين مورد باشيم، اما تدبّر و انديشه در اسلام منهاي امامت و ولايت «يعني جهت الهي» امكان اشتباه و خطا وگمراهي بسيار دارد، و لذا آرأ و انديشه ها بايستي به مظهر خط الهي يعني امام عرضه شود و از روش و سخنان امام، درستي و صحّت آن را فهميد، سپس اشاعه داد تا جامعه رابه انحراف نكشاند و فتنه و بدعت و شبهه ايجاد نكند، خصوصاً در برداشتهاي از قرآن و نهج البلاغه بيش از ساير منابع بايستي اين اصل رعايت شود. گروهك مجاهدين خلق (منافقين) برداشتهاي خود را مستند به قرآن و نهج البلاغه مي كردند! اما مي بينيم كه انديشه و رأي آنان بدون تطابق و تأييد با نگرش و گرايش امامت و ولايت «امام خميني» چه فتنأ بزرگي در جامعه ايجاد مي كند.
بنابراين بدعت؛ رأي منهاي امامت است.
گفتار بدعت را با دو قسمت از نهج البلاغه خاتمه مي دهيم. ان شأالله با دقّت در اين دو قسمت مطلب كامل بيان شده باشد.
امام علي(ع) مي فرمايند:
محبوبترين بنده نزد خدا كسي است كه بر نفس خويش مسلط است، دور را نزديك و سخت را آسان كرده است. نشانأ هدايت را يافت، در استوارترين حلقه ها و محكمترين ريسمانها (قرآن و عترت) چنگ انداخت، پس نور يقين در دل او مانند خورشيد است، هوا و هوس را از خود دور ساخت، حق ّ را بيان و خود به آن عمل نمود، زمام خود را به قرآن سپرد.
دشمن ترين بنده نزد خدا، كسي است كه خودش را دانا مي داند، مردم را به دامهاي فريب و گفتارهاي دروغ خود مي كشاند، انديشه هاي خويش را بر قرآن تحميل مي نمايد.
«قد حمل الكتاب ارائه و عطف الحق علي اهوائه» و خواهشهاي باطلأ خود را حق ّ دانسته، گناهان بزرگ را كوچك وانمود مي كند. مي گويد شبهه ها را برطرف مي كنم در حالي كه خود در شبهه هاست، مي گويد از بدعتها كناره گيري كرده ام در حالي كه در بدعتها مي خوابد!! صورتش انسان و دلش حيوان است، نه شناسندأ باب هدايت است تا از آن پيروي كند و نه تميزدهندأ گودال كوري تا از آن كناره گيري كند، پس اين شخص در ميان زنده ها مرده اي بيش نيست، پس كجا مي رويد؟؟(44)
و دربيان ديگري، مي فرمايند:
وه كه چه قدر من در شگفتم، و چرا كه در شگفت نباشم، از كجرويهاي اين گروههاي گوناگون و اختلافاتي كه در دين با يكديگر دارند. نه دنبال پيغمبري راه برمي گيرند و نه از كردار وصيي او پيروي مي كنند. . . در حل مشكلات به خودشان پناهنده شوند و در گشايش مبهمات به رأي خود تكيه زنند، و هر يك از آنان از آنچه كه مي بيند امام و پيشواي نفس خويش است «نه اين كه امامي را معتقد و از او پيروي كند» و به خيال خود بندهاي استوار و دلايل محكمي ساخته و به آنها چنگ زده است. (54)
ذكر اين مطلب لازم است كه مصداق امروزي دو گفتاري كه از امام علي(ع) نقل گرديد، روشن است كه تحت عنوان «قرائتهاي جديد» مفتوح شده است. مگر نه اين است كه آيات قرآن و احاديث در هر زماني، كاربرد دارند؟ شناخت گروهها و شخصيّتها و سخنها همواره با قرآن و روايات و در هر عصري، امكان پذير است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
04- سوره نور، آيه 36.
14- اصول كافي، باب بدعتها، ج 1.
24- حوزه و روحانيت در آيينأ رهنمودهاي مقام معظّم رهبري، ج 2، صفحه 432.
34- اصول كافي، باب بدعتها، ج 1.
44- نهج البلاغه، خطبه 68.
54- نهج البلاغه، خطبه 7.8
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14